مجسمه دوران گذار!

حسن رضایی: در روزگار غریبی زندگی می‌کنیم. برهه کنونی را اگر بشود با مقطعی دیگر از تاریخ ایران قیاس کرد، حتما باید از دوره انقلاب مشروطه و دعواهای سنگین پیرامون آن در بین افراد موجه جامعه سخن گفت. در آن مقطع، فقهای مبرزی علیه شیخ شهید کتاب نوشتند و فضا آنقدر بر او تنگ شد که طلاب خودش هم به درس او نمی‌رفتند. فرجام کار آن شد که شیخ حاضر نشد برای حفظ جانش و شما بگو محض تقیه هم که شده، پرچم روس و انگلیس را بر سردر خانه‌‌‌‌اش نصب کند. لذا شیخ ابراهیم زنجانی قلم در دوات برد و حکم اعدام و ارتداد یک مرجع بزرگ شیعه را در قلب تهران تحریر کرد. جماعت هم ایستادند به تماشا و هورا کشیدن پای طناب دار شیخ مظلوم! شهادت مظلومانه شیخ اما بالاخره نشان داد او طرفدار استبداد محمدعلی‌شاه قاجار نبود، که اگر می‌بود، خود طناب دار را به گردن خود نمی‌آویخت و می‌ماند تا پلوخورش شاه را بخورد! شیخ می‌خواست با خون خود، زمانه را بیدار کند و لکه ننگ همدستی یک فقیه شیعه با علمای جور را که به او چسبانده بودند، از چهره مرجعیت بزداید و اینچنین کرد. خون شیخ که جوشید، کم‌کم باطن اجنبی مشروطه‌چی‌ها رو آمد و این‌بار قضیه برعکس شد. درس علمای طرفدار مشروطه در نجف و همه‌جا خلوت و خلوت‌‌‌‌‌‌تر شد و برخی بزرگان، با وجود عظمت علمی شگرفی که داشتند، برای همیشه از رسیدن به مرجعیت عام جهان تشیع بازماندند!
به ابتدای بحث بازگردیم. مهم‌‌‌‌‌ترین نقطه اشتراک اکنون ما با دوره مشروطه این است که مشروطه دوره گذار بود، ما هم ‌اکنون در دوره گذار هستیم. پیش از انتخابات اردیبهشت 96 گفته شد جامعه ایرانی، درک درستی از چیستی و جهت حرکت حسن روحانی ندارد و ما به نوعی با «بحران روحانی‌شناسی» در جامعه مواجه هستیم.
این ابهام در 2 سطح توده- نخبه و تئوریک- عملیاتی موجود بود و موج می‌زد. این ابهام به هر دلیلی- که مجال طرحش اینجا نیست- در اردیبهشت 96 هم برطرف نشد تا ما به فاصله تنها چند ماه پس از استقرار دولت دوم روحانی، شاهد موج «پشیمانم» در هر 2 سطح توده و نخبگان باشیم. شکست تئوریک و عملیاتی راهبرد غربگرایانه دولت هم روزبه‌روز آشکارتر شد و ظاهرا قرار است با اتکای مجدد به طناب پوسیده اروپا، وضع از این هم مفتضح‌‌‌‌‌‌تر شود. تا اینکه ما شاید بالاخره بفهمیم «آب خوردن» ملت دست اجنبی نیست، ولی آب نخوردن‌شان حتما هست! فراوان، دوستان اصلاح‌طلب صادقی را در شهرستان دیده‌ام  که بین شوخی و گپ و گفت دوستانه می‌گویند: «ما آخرش نفهمیدیم برجام به نفع ما بود یا به ضرر ما!» حکما تا 1400 باید مسائل برای همه روشن شود!
تا آن‌وقت اما واقعیتش را بخواهید، اوضاع شلم‌شوربا خواهد بود. چنین که بویش می‌رسد، آب سربالا خواهد رفت، اقتصاد سر پایین! امید اما چیز خوبی است و ناامیدی اگر غلط نکنم، شعبه‌ای از کفر است. همین است که برخی به امید گندم 1400، هر فرموده‌ای را در مجلس مصوب می‌کنند لابد! طبق معمول باید برای کش یافتن مقدمه عذرخواهی کنم! اصل مطلب اما چیست؟ اصل مطلب این است که بعدها دوران گذار را بیش از آنکه به تاریخش بشناسند، به چهره‌هایش خواهند شناخت. شیخ ابراهیم زنجانی و شیخ فضل‌الله نوری را خیلی‌ها به نام می‌شناسند اما خیلی از همین خیلی‌ها نمی‌دانند اینان معاصر با کدام پادشاه قاجار بوده‌اند! حالا چهره‌‌های دوران فعلی کیستند؟ پاسخ چندان دشوار نیست. اگر بعدها اما مقرر شود که از اکنونِ ما مجسمه‌ای بسازند، آن مجسمه حتما «عباس آخوندی» خواهد بود.
بر این اساس می‌توان گفت آنها که مجسمه جناب ظریف را تحت عنوان «قهرمان دیپلماسی» از برنز یا هر چیزی ساخته‌‌‌‌اند، دچار خبطی تاریخی هستند. دوران کنونی اگر مجسمه‌ای داشته باشد، همین آقای «عباس آخوندی» است. نمایندگان مجلس می‌گویند آخوندی ده‌ها شرکت دارد که عمدتا در حوزه راه و مسکن فعالیت دارند، واقعا رقم کمی نیست! لذا مجسمه مذکور حتما باید از طلا باشد تا شأن صاحب مجلس هم حفظ شود. آخوندی فردی است که سال 92 به نمایندگان مجلس نهم گفت: «من اولین فردی بودم که طرح مسکن‌مهر را وارد نظام برنامه‌‌ریزی کشور کردم» ولی بعدا مسکن‌مهر را «مزخرف»، «فاجعه‌آفرین»، «شهربرانداز» و «پوپولیستی» دانست و از طرحی جایگزین با عنوان «مسکن اجتماعی» سخن گفت. بعدتر معلوم شد همه کلا سر کار بوده‌‌‌‌اند، چرا که آخوندی اعتراف کرد معتقد است «اجرای مسکن اساساً توسط دولت نباید صورت گیرد».
آخوندی یک واحد مسکن اجتماعی هم نساخت، ولی طرح جایگزین طبعا باز هم داشت: خانه‌‌های خالی که باید از آنها مالیات گرفت! او به‌رغم تصویب مجلس، تاکنون که از تداوم مدیریت درخشانش(!) استعفا داده، این طرح را هم اجرایی نکرد. این در حالی است که طبق برآورد کارشناسان بازار مسکن و با توجه به جمعیت قریب به 14 میلیونی جوانان در آستانه ازدواج، برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده مسکن در سال‌های آینده، تولید یک میلیون مسکن در هر سال ضروری بوده است! قیمت مسکن در دوره او چند برابر رشد کرد تا قشر مستاجر ضمن دوبله سوبله شدن مبلغ اجاره، حالا حالاها خیال خانه‌دار شدن نکنند. با این حال، مجلس 3 بار او را استیضاح کرد و هر 3 بار نتوانست او را از صندلی وزارت راه بکند. تا اینکه چندوقت پیش یکی از نمایندگان مجلس خبر داد  آقای ناطق‌نوری- باجناق آخوندی- پیام داده هزینه آخوندی برای ما زیاد شده و نمایندگان دیگر خودشان می‌دانند چه کار کنند!
الحق که چنین وزیری، شایسته چنین مجلسی است و چنین دورانی شایسته آن است که آخوندی مجسمه‌‌‌‌اش باشد. درهم‌ریختگی از مشخصات مسلم دوران گذار است. در سایه همین درهم‌ریختگی و ابهام عمومی است که اشخاصی چون آخوندی
5 سال بر منصب وزارت راه‌وشهرسازی به عنوان یکی از گسترده‌‌‌‌‌ترین وزارتخانه‌‌های دولت تکیه می‌زنند و به هیچ‌کس هم پاسخگو نیستند. دوره جواب پس دادن این افراد اما به جبر تاریخ فرا خواهد رسید، آخوندی اما فعلا در نامه‌ای خطاب به رئیس مجلس، خواستار ورود مجلس به اظهارنظر سخنگوی شورای نگهبان درباره لایحه مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم شده است! آب همچنان سربالا می‌رود، اقتصاد سرپایین، این وضعیت اما ابدی نیست. ما در دوره گذار هستیم. در دوره آخوندی‌ها!