یادداشتی پیرامون کتاب «باد ملایم»
موسی در کاخ فرعون

مهدی  خدادادی:  هویت ویژگی‌‌ای است که هر ملتی را از ملل دیگر متمایز می‌کند و پرداختن به آن سبب ایجاد علاقه و مسؤولیت در قبال جامعه  در صاحبان آن ملیت می‌شود؛ ویژگی‌ای که در جوامع نو تمدن در غرب، با مدد ذهن خلاق نویسندگان و بهره‌گیری از قدرت بالای تخیل آنان برای ملت‌ها ساخته شده است. هویتی ساختگی که صاحبان آن به مدد رنگ و لعاب و بوق و کرنای رسانه‌ای به جوامعی با تمدنی کهن چون ما به سبب داشتن آن فخر نیز می‌فروشند.
یکی از مصادیق این ویژگی، بزرگان هر ملت هستند و پرداختن به زندگی بزرگ‌مردان و بزرگ‌زنان هر ملت بی‌شک سبب  تقویت روحیه مسؤولیت‌پذیری اجتماعی مردم و علاقه‌مندی بیشتر آنان به جامعه خویش می‌شود و چه بسیار بزرگ‌مردان و بزرگ‌زنانی که در سرزمین ما رشد و نمو داشته‌اند و فرصت پرداخت به زندگی و سعی در شناساندن آنان از چه اهمیت بالایی در ارتقای افتخار ملت به هویت ملی خویش برخوردار است. مجموعه کتب «سرداران ایران» که توسط شرکت سهامی کتاب‌های جیبی وابسته به موسسه انتشاراتی امیرکبیر به چاپ رسیده نیز با توجه به همین اهمیت اقدام به معرفی این بزرگان کرده است که کتاب «باد ملایم» به قلم محمدمهدی عسکرزاده نیز یکی از کتب همین مجموعه است.
عسکرزاده در این کتاب  به روایتی مختصر از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز می‌پردازد. افسر دوره‌دیده گارد جاویدان که برای حفاظت از جان شاه و خانواده سلطنتی تربیت‌های خاص نظامی در بهترین مراکز آموزش نظامی در جهان را گذرانده ولی تمایلات شخصی و روحیه حقیقت‌جویی او و ریشه مذهبی خانوادگی‌اش باعث می‌شود از این فرصت ایجاد شده در جهت پیشبرد اهداف انقلاب بهره ببرد و پس از پیروزی انقلاب هم در پاکسازی ارتش و تشکیل سپاه نقش موثر خود را ایفا کند و در دفاع‌مقدس نیز نقش بسزایی داشته باشد تا در نهایت در این راه به فیض شهادت نائل آید.
نویسنده در این اثر به روایت مقاطعی  از زندگی این شهید پرداخته که از اهمیت بالایی در جریان نهضت امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی برخوردار بوده و به جرات سرنوشت انقلاب به این اتفاقات گره خورده بوده است. نویسنده در این کتاب به زندگی یک نیروی انقلابی و متعهد در دل تشکیلات طاغوت می‌پردازد و از رازها و ناگفته‌های زحمات نیروهای انقلابی در دل ارتش حکومت جبر پرده برمی‌دارد. عسکرزاده در این کتاب به اتفاقات حساسی می‌پردازد که مخاطبان کتاب شاید تاکنون از آن بی‌اطلاع بوده‌اند و آگاهی از این وقایع سبب شگفتی آنان شود؛ وقایعی که در آذر و بهمن سال 57 در دل ارتش گارد شاهنشاهی به وقوع می‌پیوندد که به اختصار به یکی از آن اتفاقات اشاره می‌شود: «این مردم زبان‌نفهم و این آیت‌الله را فردا که با تانک دادیم کشتند می‌فهمند دنیا دست کیه. می‌فهمند این آیت‌الله بدبختی می‌آورد. آن وقت خودشان بد و بیراه می‌گویند به این آیت‌الله... چند تا سرباز داشتند گلوله‌ها را از ماشین پایین می‌آوردند و می‌گذاشتند پای شنی‌های تانک و بعد هم با کمک همدیگر گلوله‌ها را می‌گذاشتند داخل تانک. یوسف سرانگشتی حساب کرد سهم هرکدام هم که 40-30 تا گلوله باشد، می‌شود باهاشون کل تهران را به گلوله بست... دویست تا تانک توی خیابان بود و فرمان آتش که داده شد، جای دویست تا سوزن تانک خالی بود و هیچ کدام‌شان هر قدر هم که خدمه تلاش کردند، شلیک نکرد. دویست تا تانک توی خیابان بود که اگر حتی چندتایی‌شان آن جاهایی را که باید، می‌زد، بیست و دوم بهمن، آن جوری که شروع شد، شروع نمی‌شد. اما بیست و دوم بهمن آن جوری که باید، شروع شد و انقلابی شروع شد...».
نویسنده در این کتاب علاوه بر روایت آن اتفاقات خطیر به روایت شهادت و حس و حال همسر شهید در آن روزها نیز پرداخته است. روایتی سرشار از احساس که سبب تألم خاطر مخاطب می‌شود.
کتاب «باد ملایم» از مجموعه کتاب‌های «سرداران ایران» به قلم محمدمهدی عسکرزاده در 111 صفحه به نگارش درآمده و توسط شرکت سهامی کتاب‌های جیبی وابسته به موسسه انتشاراتی امیرکبیر چاپ شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.