|
واکنش وزیر امور خارجه به روایت کاخ سفید از توافقات لوزان و اصرار آنها برتدریجی بودن رفع تحریمها
ظریف: آمریکا بیجا کرده!
متن بیانیه سوییس چرکنویس است
گروه سیاسی: محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان شنبه شب با حضور در برنامه نگاه یک شبکه اول سیما به تشریح بیانیه لوزان و پاسخ به برخی شبهات مطرح درباره آن پرداخت. به گزارش «وطنامروز»، تداوم اختلاف تفسیرهای فاحش از بیانیه لوزان یکی از مهمترین بخشهای این برنامه را تشکیل میداد. توضیحات ظریف درباره این اختلاف تفاسیر نیز به خوبی نشان میداد روایتهای طرفین مذاکره درباره مفاد مورد تفاهم تا چه میزان با یکدیگر متفاوت است. ظریف تاکید کرد که آمریکا بیجا کرده است میگوید رژیم تحریمها باقی میماند. وزیر امور خارجه کشورمان در عین حال متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا را نه تنها صراحتا تکذیب نکرد بلکه در جایی به آن استناد نیز داشت. چگونگی مواجهه با قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران و تحریمهای متاثر از آنها نیز بخش مهم دیگری از سخنان ظریف را تشکیل میداد. وزیر امور خارجه کشورمان اگرچه صراحتا اعلام کرد در توافق نهایی 6 قطعنامه شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران لغو خواهد شد اما به موضوع دیگری نیز در خلال آن آشاره داشت که توجه چندانی به آن نشد. ظریف در عین اشاره به لغو قطعنامه شورای امنیت به حفظ برخی از تحریمهای مرتبط با آنها اشاره کرد که دقیقا مشخص نیست این چه مفهومی میتواند داشته باشد. قطعنامهها لغو میشوند اما برخی تحریمها باقی میمانند. به گزارش تسنیم، محمدجواد ظریف در بخشی از سخنان خود در برنامه نگاه درباره «فکتشیت» و متن توافقنامه اظهار داشت: متن بنده و موگرینی حدود یک ساعت و نیم قبل از مصاحبه مطبوعاتی آماده شده بود که خودمان در این باره مذاکره کرده بودیم. وی افزود: البته این متن حقوقی نیست بلکه بیانیه مطبوعاتی است چون ما از ابتدا گفته بودیم ما یک توافق داریم و توافقی است که حداکثر تا تیرماه باید انجام شود، این بیانیه مطبوعاتی بیانیه مشترک بود که ما مذاکره کردیم و 2 الی 3 ساعت طول کشیده بود، ما بر روی راهحلها بحث کردیم و این راهحلها به شکل چرکنویس است و هنوز اختلافنظر و پرانتز دارد. وی درباره ایرادی که به تیم مذاکرهکننده گرفته شد، افزود: به ما گفتند چرا بالای این متن نوشته شده «این متن حقوقی نیست» و ما هم در جواب گفتیم چون این متن چرکنویس است. ظریف ادامه داد: درباره تعلیق تحریمها نماینده اتحادیه اروپایی به شرمن ایمیل زده بود که چرا موضع ما را خلاف گفتید و حتی به خود کری هم اعتراض رسمی کرده است. وزیر امور خارجه خاطرنشان کرد: ما در ژنو تفسیر ندادیم بلکه عین توافق را بیرون دادیم اما آنها fact sheet دادند. ارسال به دوستان
تأملی در رهنمود راهبردی رهبر حکیم انقلاب
چرا مذاکرات ایران با آمریکا باید محدود به موضوع هستهای باشد؟
دکتر تقی راستگو: در اولین روز سال 1394 خورشیدی حضرت امام خامنهای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی به سنت سالهای گذشته در بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسیالرضا علیه آلاف التحیه والثنا، به بیان نکاتی راهبردی در رابطه با موضوعات گوناگون کشور پرداختند. مذاکرات هستهای ایران با 1+5 کانون اصلی فرمایشات حضرت معظمله را تشکیل داده بود. رهبر انقلاب در بیاناتشان صراحتاً مذاکره با آمریکا را صرفاً محدود به موضوع هستهای دانسته و فرمودند: ارسال به دوستان
یادداشت روز شهید احمدِآباد
برای کدخدا همین یک میز مانده!
حسین قدیانی: فکر نمیکردم مرد این کار باشم. خواندن «من زندهام» را میگویم. همین که در یک خط، اصل قصه را میدانستم، کافی بود دستم نرود به خواندنش. به حساب غیرت میگذاری یا بیغیرتی، راحت باش اما من آن مرد نبودم که بروم زیر بار این کتاب. آخر مانده بودم این یک اثر است یا اثیر یا اثیری یا اثیریات یا اسیر یا اسیری یا اسیریات؟ نه! با کلمه بازی نمیکنم، بلکه دارم رک و راست میگویم که حتی «حاج منصور» هم روضه را باز بخواند، جلدی از «ارک» میزنم بیرون، از کوچه بنیهاشم میروم کوچه کثیف تا ابوحیدر برایم فلافلی بچاقاند! اول بار از دم و دستگاه احسان محمدحسنی «من زندهام» را هدیه گرفتم اما کتاب را که هدیه بگیری، همان بهتر هدیه هم بدهی! بگذریم که این هدیه «من زندهام» بود و خواندنش اعصاب میخواست! برای کتاب یعنی خواندن کتاب معتقدم باید پول داد. خود کتاب را میتوان هدیه داد و هدیه گرفت لیکن خواندن کتاب، مقوله دیگری است. هزینه دارد! خب! دفعه اول از چنگ «من زندهام» سالم آمدم بیرون! دفعه دوم، یکی از رفقای پدر در پاتوق الهی «مسجد جوادالائمه» بعد از نماز عشای ۲۲ بهمن بود که دقیقا زیر عکس بابااکبر شهید، نسخهای از «من زندهام» را داد دستم؛ «اگر قول میدهی یک هفتهای بخوانی، امانت میدهم بهت!» خندیدم؛ «تا در امانت آنهم به این سنگینی خیانت نکردهام از لطفتان کمال امتنان را دارم!» درآمد که تقریظ «آقا» هم روی اثر هست! الکی مثلا که نه... جدی جدی میخواست تحریکم کند، مرا به دام اندازد! حتی مایهای هم از بابااکبر گذاشت و در حالی که نگاهش به تصویر پدر بود گفت؛ «اگر «من زندهام» را نخواندهای، هیچ از جبهه و جنگ و شهیدان زندهاند اللهاکبر و بابااکبر ندانستهای!» گفتم؛ «من فعلا جا ماندهام در «پایی که جا ماند». سیدناصر حسینیپور، الان سالهاست که از بیمارستان الرشید بغداد بیرون آمده، لیکن من زیادی احساساتیام و هنوز گیرم در آن خراب شده خراباتی… اصلا ولم میکنی یا نه؟!» آری! من خود یک اسیرم اما نه دست بعثیها، بلکه دست نازنین بعضیها. من اسیر پایی هستم که جا ماند، من اسیر قفسه سینه آن شهیدی هستم که افتاده بود در جاده خندق، مردک بعثی رفت و میله چوبی پرچم دشمن را صاف فرو کرد در قفسه سینه آن شهید که سیدناصر حسینیپور از ترس دل مادر این شهید، حتی اسمش را هم نیاورده در کتاب! خودت برو صفحه مورد نظر را پیدا کن که شهید مورد نظر، حتی اسمش هم در دسترس نیست! روضه باز به همین میگویند، به همین که قفسه سینه شهید مملکتت، بشود بخشی از خاک دشمن، محل نصب پرچم دشمن! دمت غیرتت اساسی گرم سیدناصر حسینیپور که با پایی بدون ساق پا، با مچ پایی آویزان به چند تکه پوست و گوشت و استخوان خرد شده، با بدنی درب و داغان و خون آلود، وقتی دیدی خباثت دشمن از حد بیرون است، تلوتلو خوردی و کشان کشان، دامنکشان رفتی و اجساد مطهر شهیدان غلامی و کرمزاده را کشاندنی داخل گودال، خاک ریختی رویشان، بلکه لااقل قفسه سینه این 2شهید، محل نصب پرچم دشمن نشود! در آن لحظات ابتدایی اسارت، از خیر انگشتری که یادگار همرزمت در کربلای 4 بود گذشتی، آنرا با دست خودت دادی به مردک بعثی تا برود میله چوبی را از درون قفسه سینه شهید خندق که از محل استقرار تو چند متری فاصله داشت بردارد! خواندم! یادم هست! با اشک و گریه خواندم! یادم هست! احسنت به غیرتت جوانمرد! بعضیها باید چند و چون مذاکره با دشمن را هم از مردان انقلابی یاد بگیرند! انقلابی حتی در اولین دقایق اسارت هم، وقتی میخواهد با دشمن وارد مذاکره شود، سخن از روی عزت و غیرت میراند! انقلابی حتی در اسارت هم، بیش از آنکه به فکر آسایش خود باشد، در اندیشه آبروی همرزم شهیدش است! وه که چه سخت است مشاهده پرچم دشمن در قفسه سینه شهید وطن! وه که چه سخت است! تو در اسارت، حقا که آزادانهتر با دشمن سخن میگفتی و خواستهات را مطرح میکردی، تا بعضیها در آزادی! میدانی سید! پای آدم، چند کیلومتر آنطرفتر از خاک کربلا جا بماند، طوری نیست؛ این بد است که عقلشان را در کفرستان عالم جا بگذارند و باعث فرورفتن پرچم اجنبی درون قفسه سینه صنعت هستهای کشور شوند، بعد هم به ملت تبریک بگویند بابت این افتخار! همدلی با پادشاه عربستان و همصدایی با هاآرتص؛ این بد است! اما این خوب است که وقتی همشیره گفت؛ «کتاب خانم آباد را اگر خواندهای، بده من هم بخوانم» رفتم و از «انقلاب» برایش یک نسخه خریدم. گفت: «چطور بود؟» گفتم: «خودم نخواندهام!» این از بار سوم اما بار چهارم گیر افتادم! در کتابفروشی فلان، چند تایی کتاب و خرت و پرت دیگر خریده بودم. کارت عابرم را که به متصدی صندوق دادم، نمیدانم طرف عاشق بود، چه بود، دقیقا ۸۵۰۰ تومان، زیادی از حسابم برداشت کرد! به او موضوع را گفتم و فهمیدم بنده خدا خیال کرده آن نسخهای از «من زندهام» که روی میز کارش جا خوش کرده هم، در شمار خریدهای من است! متصدی صندوق گفت: «اگر بخواهید من الان این ۸۵۰۰ تومان را به شما برمیگردانم اما باور بفرمایید «من زندهام» خیلی کتاب خوبی است. توصیه میکنم آن را حتما بخوانید!» ضمن تشکر فراوان از راهنمایی ایشان، درآمدم؛ «بیزحمت اگر پولم را برگردانید ممنون میشوم!» پول را گرفتم و از کتابفروشی زدم بیرون و رفتم جلوی دکه مطبوعات که یک نسخه «وطن امروز» بخرم! چند روزی بود روزنامه نرفته بودم! یاللعجب! صفحه یک وطن، عکس تمام قد خانم معصومه آباد را کار کرده بود و مصاحبهای مطول با ایشان ذیل تیتر «دختران خمینی». نگاهی به صفحه یک روزنامه انداختم، نگاهی به خودم... نگاهی به خانم معصومه آباد، نگاهی به خودم... نگاهی به خدا، نگاهی به خودم... و هر چند که واقعا رویم نمیشد، پوستکلفتی کردم و برگشتم کتابفروشی! فصلهای «کودکی»، «نوجوانی» و «انقلاب» را یک روزه خواندم اما به فصل «جنگ و اسارت» که رسیدم، باز سختم آمد! چند روزی بالکل کتاب را گذاشتم کنار! اما در همه این مدت، از در و دیوار و دوست و آشنا و حتی رسانه ملی، آنچه دیده و شنیده میشد، تشویق به مطالعه «من زندهام» بود! موضوع را با یکی از دوستان در میان گذاشتم. رسما مسخرهام کرد و پیشنهاد داد؛ «از آخر کتاب، بخوان بیا عقب، همین که به ایام اسارت رسیدی، دوباره کتاب رو بگذار کنار!» با آنکه از نظر اهل عقل، مسخره بود لیکن برای من، پیشنهاد بدی به نظر نمیرسید. از آخر «من زندهام» چند صفحهای ورق زدم تا به یک سرفصل برسم که الحمدلله خیلی زود رسیدم. صفحه ۶۳۳ کتاب؛ «متن وصیتنامه برادر شهیدم احمد آباد». شروع کردم به خواندن. به به! همینطور که داشتم با آن کلمات روحانی و جملات بالایی صفا میکردم، ناگاه دیدم «شهید احمد آباد» دقیقا دارد برای این روزهای ما، نه صرفا یک وصیتنامه، بلکه یک یادداشت روز خواندنی و هشداردهنده مینویسد؛ «خدایا! شهادت را نصیبم گردان، زیرا که میدانی امثال ما از مردن هراسی ندارند و پنداری چون شمع، ذوب میشویم اما از این میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند... و اگر هم نسوزیم، که روشنایی میرود و جای خود را به شب میسپارد! چه باید کرد؟ هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود. خدایا، بارالها! نکند وارثان خون شهیدان در راهشان گام نزنند. خطابم بیشتر با دولتمردان ماست که نکند شیطانهای کوچک با خون این فرزندان عزیز «خان» شوند و نکند زمین خونرنگ، به تسخیر هواداران نیرنگ درآید و شهادت این عزیزان، پایگاه دنائت آنها شود و درخت فداکاریشان را صاحبان ریاکاری بهره جویند و بالاخره ثمره جنگ یارانمان به چنگ فرنگیمسلکان افتد و خونینکفنان در غربت بمیرند تا خوشباوران غرب، کام گیرند.» من البته به جد امیدوارم «یادداشت روز شهید احمد آباد» مخل مصوبات اینجا و آنجا تشخیص داده نشود که عاقبت، وصیتنامه شهید هم برای خودش یک قفسه سینهای دارد! القصه! اعجاز کلام برادر، مرا آنقدر آرام کرد تا روایت «جنگ و اسارت» را به راحتی از زبان خواهر بخوانم. «من زندهام» را که تمام کردم، معمای «ما رایت الا جمیلا» برایم حل شد! عقیله بنیهاشم چه معلم خوبی بود و چه معلم خوبی هست برای عقیلههای بنیانقلاب. جوانمردی، هنوز هم باید در رکاب دختران مکتب زینب سلاماللهعلیها درس آزادگی بیاموزد. اگر در اسارت هم میتوان «آزادانه» و با آنکه زن بود «مردانه» با دشمن سخن گفت، وای بر کسانی که در اوج آزادی، آزادگی را به اسارت کدخدایی میبرند که دیگر خیلی هم کدخدا نیست! بسی مهمتر از آنکه تو اسیر باشی یا آزاد، این است که اساسا «آزاده» باشی! «آزاده» اگر باشی، قادر خواهی بود سالیانی بعد از اسارت، نام کتابت را «من زندهام» بگذاری. اما یک سوال؛ 20 سال دیگر آیا بعضیها هم روی این را خواهند داشت که بر روایت این روزهایشان نام «من زندهام» را بگذارند؟! اگر پای «برگه بد» را مرده هم میتواند امضا کند، پس دعوت ما به زنده بودن و زنده ماندن است! والله در زندان مخوف الرشید، اسرای ما، چه زن، چه مرد، چه «من زندهام» و چه «پایی که جا ماند» هنگام مذاکره با اجنبی، بیشتر اصول دیپلماسی را رعایت میکردند. دیپلماسی، نه به یقه گرد است و نه به صورتهای اتوکشیده بلکه باید بلد باشی حتی در اوج اسارت، میان آنچه به دشمنی میدهی و آنچه از او میگیری «توازن» برقرار کنی! یکی دو روز گذشته، مانده بودم در وقاحت طرفداران بعضیها، تا اینکه یادم آمد این جماعت، همان جماعت وقیحی هستند که سال 88 در اوج وقاحت، بیهیچ سندی، نظام مظلوم ما را با وجود یک انتخابات باشکوه 40 میلیونی، متهم به «تقلب» کردند! وقاحت، وقاحت میآورد اما چه باک که شهامت هم شهامت میآورد! سیدناصر حسینیپور، زمان اسارت، نوجوانتر از آن بود که ریشی به صورت داشته باشد لیکن وقتی مشاهده کرد هزینه آزادی زودتر از موعدش، مصاحبه تلویزیونی بر ضد امام خمینی است، اسارت را بر آزادی برتری داد تا آزادگی را بر اسیری برتری داده باشد! اگر خط قرمز نتیجه هر مذاکرهای این است که دشمن لااقل کمتر بخندد، زنده باد مجروح مازندرانی همبند «پایی که جا ماند». آقایان دیپلمات! الفبای دیپلماسی را باید در کتب آزادگان ما فرابگیرید که آثار غربی، لاجرم آدمی را غربی بارمیآورد! در «پایی که جا ماند» میخوانیم؛ «فرمانده عراقی که سعی داشت امام را مسبب همه گرفتاریها و شکنجههای اسرا معرفی کند، با طعنه به مجروح مازندرانی گفت: «حالا خمینی کجاست که بیاد کمکت کنه؟! اینجا خمینی میتونه کمکت کنه یا رئیس القائد صدام؟!» مجروح ایرانی که رمق در بدن نداشت، لبهای تشنهاش را بهم فشرد، نم دهانش را به زور قورت داد و در جواب فرمانده عراقی گفت: جواب شما را با شعری از نهجالبلاغه مولایم آقا امیرالمومنین علیهالسلام میدهم؛ «فان تسالینی کیف انت فاننی، صبور علی ریب الزمان صلیب؛ یعز علی ان تری بیکآبه.. ، َفیَشمَتَ عاد او یُساء حبیب. اگر از من بپرسی چگونهای بر سختی روزگار، میگویم بسیار شکیبا و توانا هستم. دشوار است بر من که غم و اندوهی در من دیده شود تا دشمنی شاد و دوستی اندوهگین شود». فردای آن روز، نزدیک غروب، جوهره صدای مجروح مازندرانی به ته رسید و شهید شد. او تزکیه شده و تکامل یافته مکتب امام علی علیهالسلام و پاسدار وفادار امام بود. وقتی در اوج اسارت میتوان «همدلی با دوست» را به «همصدایی با دشمن» نفروخت، وقتی در اوج اسارت میتوان دشمن طرف گفتوگو را پنچر کرد، وقتی در اوج اسارت میتوان پاسدار قفسه سینه کشور شد، وقتی در اوج اسارت میتوان کد از نهجالبلاغه حضرت ابوتراب آورد و وقتی در اوج اسارت میتوان بر مدار «ما رایت الا جمیلا» غم را ارزانی صورت یزیدیان کرد و کوچکترین حرفی علیه دوست نزد، پس وای بر جماعتی که در هنگامه آزادی، به جای آنکه شکرگزار خون شهدا باشند، به دشمن خبیث، جلاد و دروغگو القاب عجیب و غریب نثار میکنند! من هر چند که میتوانم بر مدار غم و غصه و طعنه و کنایه، از نتیجه مذاکرات کذا استقبال کنم و همین را که «فرنگیمسلکان و خوشباوران غرب» کاری با سهمیه دانشگاه «علیرضا» و «آرمیتا» ندارند، مایه بسی خوشبختی تلقی کنم اما بیشتر ترجیح میدهم «شکیبا و توانا» باشم و زخمی اگر هست بر چهره دشمن اصل کاری یعنی آمریکا بنشانم. آمریکا مطمئن باشد که در نهایت چه توافق بشود، چه نشود، شعار «مرگ بر آمریکا» از زبان ملت ایران نخواهد افتاد. اصلا اگر از همه جنایتهای آمریکا علیه ملت ایران صرف نظر کنیم، شیطنتهای همین 2 سال اخیر شیطان بزرگ در خلال مذاکرات کافی است تا بانگ برآوریم «مرگ بر آمریکا». آمریکا در این 2 سال اخیر به خوبی نشان داد هیچ کجا وحشیتر و دروغگوتر و جلادتر و شرورتر و ملونتر از میز مذاکره نیست! واقعیت آن است که آمریکا در پای میز مذاکره بیش از پیش آن روی سگ هار خود را نشان میدهد! خیال همگان تخت که در 2 سال گذشته، بغض ملت ایران نسبت به آمریکا، نه تنها فروکش نکرده بلکه مضاعف هم شده است. ما در این 2 سال اخیر به خوبی ملتفت شدیم که چرا مردم دنیا در سردادن شعار «مرگ بر آمریکا» با ملت ایران مسابقه گذاشتهاند. اگر آمریکا یعنی همین جلادان روسیاهی که هنوز توافق نکرده - بنا به قول آقای ظریف- زیر حرف خود میزنند، پس زنده باد «مرگ بر آمریکا». اگر آمریکا این همه ناراست و عهدشکن است که دیپلماتهای ما میگویند، پس بیلبوردهای ضد آمریکایی این بار باید بنا به رعایت دل دوستان مذاکرهکننده هر چه زودتر به سطح شهر برگردند. اگر آمریکا این همه خبیث و پیمانشکن است که آقای ظریف میگوید، «پس به هر دستی نباید داد دست»! تا دیپلماتهای عزیز ما بدانند که تنها نیستند، اسلحه دستم بود اوبامای جلاد تحریم را میکشتم! روزی در همین حوالی، ولی امر مسلمین جهان فرمودند؛ «چه توافق بشود، چه توافق نشود، اسرائیل ناامنتر از قبل خواهد شد» و ملت تکبیر فرستاد. آن تکبیر ملت یعنی؛ چه توافق بشود، چه نشود، آمریکا نزد ملت ایران، منفورتر از قبل جلوه خواهد کرد. باراک اوباما دیو درازگوشی است که خیال میکند با یک مذاکره، یک بیانیه، یک تفاهم یا اصلا یک توافق، باز هم آمریکا میتواند حکایت زمان پهلوی، ملت ایران را... و دستاوردهای ملت نستوه ایران را از این کوچه به آن کوچه، به هر جا که دلش خواست بکشاند! نخیر آقای اوباما! «هستهای» به دانش بومی این ملت بدل شده! این علم، دیگر پول نیست که بتوانی آن را بلوکه کنی! این علم، در تمام سلولهای «علیرضا» و «آرمیتا» رسوخ کرده، قابل توقیف و توقف نیست، فلذا چه توافق بشود، چه توافق نشود، صنعت هستهای را هرگز نمیتوان از دست این ملت خارج کرد! چیزهایی هست که مال این دولت یا آن دولت است، لیکن صنعت هستهای، از آنجا که دسترنج ملت غیور ایران است، شاید روزگاری مغموم شود اما هیچ روزی مختومه نخواهد شد. چه توافق بشود، چه توافق نشود، آمریکا با همان جمهوری اسلامی طرف است که فرمانده سپاه قدسش «حاج قاسم سلیمانی» است و با همان جمهوری اسلامی طرف است که مرید و رهرو رهبرش «سیدحسن نصرالله» است، تمام! من راز عهدشکنی آمریکا را میدانم. در میدان اصل کاری یعنی منطقه غرب آسیا، مکرر در مکرر در حال سیلی خوردن از حاجقاسم و سیدحسن است؛ روزی در عراق سیلی میخورد، روزی در سوریه، روزی در یمن، روزی در بحرین، روزی در غزه... روزی از حزبالله، روزی از انصارالله... آن هم از ژنرال نگونبختش پترائوس که هیچ معلوم نیست کجای منطقه است؟! آمریکا فقط یک میز مذاکره را دارد! از همه باد و بروت کدخدا، فقط همین یک میز مانده! دور این میز هم، فقط به دروغ و دغل و خلف وعده زنده است! و دقیقا از همین روست که وقتی در کف خیابانهای شام، از بشار اسد کم میآورد، همان را که روزی میخواست سر به تنش نباشد، دعوت میکند به دور میز مذاکره! آمریکا میخواهد کمبودهای خود در کف خیابانهای منطقه را با حقه بازی در میز مذاکره جبران کند! به این میز، آمریکا احتیاج دارد. اگر آمریکا به جای جنگ مردانه، با عهدشکنی زیر میز مذاکره میزند، «پس به هر دستی نباید داد دست»! آمریکا دنبال بازی برد- برد نیست؛ دنبال انتقام گرفتن از شکستهای زنجیرهای خود در جبهه مقاومت است! با عهدشکن، توافق خوب هم کنی، به هیچ عهدی وفادار نمیماند، وای به حال توافق بد! جمهوری اسلامی اما محتاج میز مذاکره نیست و مرد و مردانه در همان زمین جنگ، یعنی محل کار حاجقاسم سلیمانی -بخوانید محل فرار ژنرال پترائوس!- به آمریکا سیلی میزند! و سیلی را باید مردانه زد تا بچسبد! همه راز محبوبیت سردار سلیمانی در عمق نفرت ملت ما و ملل منطقه از آمریکا ریشه دارد! چه توافق بشود، چه توافق نشود، اوباما این را خوب میداند که هر که ضد آمریکاییتر باشد، محبوبتر است! آقای اوباما! در همان سرزمینی که ژنرال پترائوس جفتپا از آن فرار کرد، ما یک «پا» یک «رد پا» یک «شهید زنده» و یک «اربعین 20 میلیونی» جا گذاشتهایم! اینکه مردم عراق، قاسم سلیمانی را از اعماق وجود دوست دارند، با هیچ توافقی مخدوش نمیشود! آقای اوباما! میز مذاکره محل کار دیپلماتهاست اما محل کار سردار سپاه قدس، اگر امروز کربلاست، فردا میشود قدس شریف! حالا میخواهد توافق بشود، میخواهد توافق نشود! آقای اوباما! تو تنها رئیسجمهور آمریکا بودی که موفق شدی حتی به فرنگیمسلکان هم عهدشکنی کاخ سفید را ثابت کنی! اگر «تغییر» شعار انتخاباتی تو بود، ملت ما هیچ تجدید نظری در شعار «مرگ بر آمریکا» نخواهد کرد! جناب جلاد تحریم! به عجوزهای میمانی که دیگر حتی نمیشود بزکت کرد! غربزدگان که در این 2 سال اخیر آمده بودند تا به بهانه حمایت از دیپلماتهای ایرانی، تو را بزک کنند، اینک ضد آمریکاییتر از ما، دیگر به کدخدا، کدخدا نمیگویند، بلکه میگویند «نامرد پیمانشکن»! متهمت میکنند حتی به دروغ! به وارونهخوانی «بیانیه مطبوعاتی»! آقای اوباما! چه توافق بشود، چه توافق نشود، در این آبادی، هنوز «شهید» است که دارد «یادداشت روز» مینویسد! پس برای ملت ما «بیانیه مطبوعاتی» وصیتنامه «شهید احمد آباد» است! ژورنالیسم میگوید همین جا مطلب را ببندم اما «شنبه هجدهم تیر 1367/ بغداد/ زندان الرشید/ از میان 5 مجروحی که از زندان شماره یک الرشید آوردهاند، وضعیت یکیشان وخیم است. سینه و سرش آسیب دیده، مثل احمد سعیدی. لهجه مازندرانی دارد. به نظر میآید 45 سالی داشته باشد. از بچههای لشکر 25 کربلاست. محاسن زردرنگ و بورش مرا یاد برادرم سیدقدرتالله میاندازد. شلوار کرهای دارد. بعثیها پیراهن فرم پاسداریاش را پاره کردهاند. نگهبان زندان با گازانبر مقداری از محاسنش را کنده است. با وجود مجروحیتش هر بعثی که از راه میرسد به شکلی به او طعنه میزند و سعی در تحقیرش دارد. صباح دستش را دور سرش میچرخاند و با اشاره به او میگفت؛ «عمامهات کو؟!» بعضی از دژبانها فکر میکردند او «روحانی» است. خود من هم همین تصور را داشتم. آدم ساکت، متین و کم حرفی است اما وقتی حرف میزند، بعثیها را تا استخوان میسوزاند. پاسدار است و حاضر نیست تحت هیچ شرایطی پاسدار بودنش را به خاطر مصلحت کتمان کند. معاون زندان که ستوان یکم بود، به او گفت: «انت حرس الخمینی؟» در جوابش گفت: «بله من پاسدار خمینیام!» از او پرسید؛ «روحانی هستی؟» مجروح ایرانی جواب داد؛ «نه، پاسدارم!» ستوان که حرفهایش را فاضل ترجمه میکرد، گفت: «هنوز هم با این وضعیتی که داری به خمینی پایبندی؟» در جواب ستوان گفت: اسارت، ایمان و عقیده را عوض نمیکند، ایمان و عقیده را محکم میکند!» ارسال به دوستان
با حکم رهبر انقلاب
فتاح رئیس کمیته امداد شد
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی، با تقدیر از تلاشهای مخلصانه مسؤولان سابق این نهاد، «اعضای هیأت امنا و رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره)» را منصوب کردند. به گزارش «وطن امروز» به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، با توجه به تغییرات صورت گرفته در اساسنامه کمیته امداد امام خمینی(ره)، حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی، با تقدیر از تلاشهای مخلصانه مسؤولان سابق این نهاد، «اعضای هیأت امنا و رئیس کمیته امداد امامخمینی(ره)» را منصوب و تأکید کردند در تحقق هدف نورانی این تشکیلات الهی، یعنی توانمندسازی و تأمین خوداتکایی محرومان و رشد ایمانی آنان گامهای اساسی و تکمیلی برداشته شود. ارسال به دوستان
توافق چه تأثیری بر اقتصاد دارد؟
اسد الله خسروی: روایات متفاوت از بیانیه اخیر مذاکرات ایران و 1+5 موجب شده تحلیلهای سیاسی و اقتصادی درباره آینده بسیار مشکل شود. موضوع تحریمها یکی از محورهای این مذاکرات بود که میتواند در آینده اقتصادی تأثیر هرچند کوچک بگذارد. تیم مذاکرهکننده ایران به صراحت اعلام میکنند لغو مرحلهای تحریمها برداشتی غلط است و پس از توافق نهایی تمام تحریمهای بینالمللی علیه ایران برداشته میشود در حالی که اوباما رئیسجمهور آمریکا اذعان دارد که حذف تحریمها مرحلهای است و برخی محدودیتها حتی تا 15 سال و برخی برای یک مدت مشخص یا دائمی پابرجاست. با این وجود تحلیل کارشناسان این است که در شرایط فعلی اتفاق خاصی در مذاکرات هستهای نیفتاده و به تبع آن تاثیری هم روی اقتصاد ایران نخواهد داشت بلکه باید به توان داخلی برای تحقق اهداف پیشبینی شده پیشرفت کشور تکیه کرد هر چند تعامل با دنیا با حفظ ارزشها در چارچوب خاص نیز میتواند راهگشای مناسب و حرکتی رو به جلو باشد. بهنام ملکی، اقتصاددان درباره وضعیت اقتصاد کشور پس از توافقات هستهای به «وطن امروز» گفت: اگرچه بیانیه مذاکرات هستهای هنوز شکل عملیاتی به خود نگرفته است و باید منتظر بود تا در آینده چه اتفاقی رخ میدهد اما این موضوع از نظر فضای روانی تاثیر مطلوب خود را به جای میگذارد. وی با بیان اینکه اساس لغو تحریمها قابل دفاع است، تصریح کرد: در شرایط تحریمی زمینه فساد برای برخی بهوجود آمده بود تا در این فضا پولهای کلانی را از طریق واردات و... به جیب بزنند اما لغو تحریمها البته با حفظ عزت ملی و اقتدار در چارچوب خاص میتواند تا حد قابل توجهی به فسادهای اقتصادی پایان دهد. ملکی اضافه کرد: البته لغو تحریمها در صورت عدم مدیریت صحیح در کنترل واردات کالای خارجی ضربه مهلکی به اقتصاد کشور بویژه بخش تولید و اشتغال وارد میکند و چنانچه بعد از توافق هستهای کشور جولانگاه واردات بیرویه کالاهای خارجی شود تاثیر این موضوع بر اقتصاد کشور بشدت منفی خواهد بود. این اقتصاددان اظهار داشت: هرچند برداشته شدن دیوار تحریمها و تعامل با دنیا میتواند اثرات قابلتوجهی در روابط بینالمللی (سیاسی ـ اقتصادی) به همراه داشته باشد اما این فرصت طلایی باید با استراتژی راهبردی درست در جهت بازسازی توان تولید و تکنولوژی صنایع کشور به کار برده شود تا راهبرد جدید در راستای رونق تولید و حمایت از صادرات مدرن شکل عملی به خود گیرد. وی بر اجرای دقیق قانون اقتصاد مقاومتی در کشور تأکید کرد و گفت: تلاش همگانی برای تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی ضرورتی اجتنابناپذیر است بنابراین در صورت لغو احتمالی تحریمها نباید انگیزهها برای تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی کمرنگ شود. ملکی تصریح کرد: واکسینه و تقویت بنیه داخلی در همه حوزهها بویژه اقتصاد برای مقابله با تهاجم خارجی ضروری است، چرا که با وجود قابلیتهای فراوان موجود در کشور اما نتوانستهایم از پتانسیلهای موجود به نحو شایسته استفاده کنیم.وی رقم 50 میلیارد دلاری صادرات غیرنفتی کشور را توسعه عنوان نکرد و گفت: خامفروشی فرآوردههای نفتی، سنگآهن و ... را نباید به نام توسعه ثبت کرد و این نوع صادرات قابل دفاع نیست بلکه باید بتوان در مسیر اقتصاد دانشبنیان به تولید مدرن و صادرات نرمافزاری توجه ویژه کرد نه اینکه به استقبال واردات کالاهای خارجی با لغو تحریم رفت. وی گفت: ادغام کامل در اقتصاد جهانی و با استفاده از تئوریهای وارداتی نابودکننده است و اگر حصاری نیز در اقتصاد کشور کشیده شود، بدتر خواهد شد. بنابراین باید شرایط مهیا شود که اقتصاد کشور روی پای خود بایستد و اگر چشم بسته وارد فضای رقابت جهانی شویم، سرکوبی توان تولید ملی را به همراه دارد.
بیانیه لوزان اثری بر اقتصاد نخواهد داشت ارسال به دوستان
بندر عدن به کنترل کامل ارتش و کمیتههای مردمی درآمده است
یمن، ویتنام سعودیها
857 شهید و 1214 زخمی
از آغاز تجاوز عربستان
گروه بینالملل: براساس اطلاعاتی که منتشر شده است تجاوز نظامی ائتلاف عربی بهسرکردگی رژیم سعودی علیه یمن همچنان ادامه خواهد یافت و احتمالا در آیندهای نزدیک نیروهای زمینی هم در این عملیات مشارکت خواهند کرد. به دنبال آنکه نیروهای انصارالله (الحوثیها) اساسا کنترل شهر عدن در جنوب یمن را به دست گرفتهاند، عربستان میکوشد جنگ یمن را با حضور سربازان کشورهای عربی و مزدوران برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی گسترش دهد. تمام کارشناسان نظامی در جهان از جمله آمریکاییها و کارشناسان خاورمیانه معتقدند حملات هوایی هرگز برای شکست دادن هیچ نیرویی کافی نیست. گلوبال ریسرچ به نقل از یک تحلیلگر مسائل ژئوپلیتیک تأکید میکند سعودیها در صورتیکه به اقدام زمینی روی آورند، بسیار احمق خواهند بود چرا که این کار باعث خواهد شد یمن به ویتنام آنها در خاورمیانه و شبهجزیره عربی تبدیل شود. با اینحال، آلسعود تلاش میکند مصر را به جنگ در یمن بکشاند که در این صورت یک فاجعه خواهد بود زیرا مصر در دهههای گذشته نیز به یمن نیرو فرستاد که نتایج فاجعهباری را به همراه داشت. همچنانکه این اقدام برای عربستان نیز فاجعهبار خواهد بود. در سالهای 2009 و 2010 آنها برای مبارزه با الحوثیها به یمن حمله کردند و شکست خوردند و الحوثیها شروع به تصرف بخشهایی از عربستان از جمله روستاهایی در جنوب کردند. باید تأکید کرد اگر این کشورهای متجاوز به ادعای حمایت از مشروعیت
857 شهید و 1214 زخمی از آغاز تجاوز عربستان ارسال به دوستان
جانشین سازمان وظیفه عمومی ناجا در گفتوگو با «وطن امروز» اعلام کرد
دلالی بهنام مشاوره سربازی!
حامد نجفیمهر: خدمت سربازی همان اندازه که مورد توجه جوانان و دغدغه خانوادههاست برای افراد سودجو هم فرصتی برای منفعتطلبی به حساب میآید تا با سوءاستفاده از نگرانیهای جوانان و پرسشهایی که در این مسیر برای آنها به وجود میآید راهی برای پرکردن جیب خود بیابند. یکبار سایتها و فضای مجازی جولانگاه مشاوران غیرمجاز قرار میگیرد و بار دیگر اطلاعیهها و تراکتهای رنگی تحت عنوان «خدمات مشاوره نظام وظیفه» روی در و دیوار شهر نظر افراد و بویژه جوانان را به خود جلب میکند. مدتی است مراکزی با این عنوان و برای مشاوره در بحث قوانین سربازی فعالیت خود را به صورت آشکار در کلانشهرها آغاز کردهاند و شواهد موجود و تبلیغات آنها نشان میدهد که روز به روز هم فعالیت آنها بیشتر از گذشته میشود. اینکه این مراکز که در سطح وسیعی در شهر با عنوان مشاور در امور سربازی اقدام به تبلیغ کردهاند برای این کار صلاحیت دارند یا مجوزی از سازمان وظیفه عمومی ناجا برای فعالیت خود دارند؟ پرسشی است که سردار ابراهیم کریمی، جانشین سازمان وظیفه عمومی ناجا در گفتوگویی تفصیلی و مشروح با «وطن امروز» ضمن آشکار ساختن زوایای پیدا و پنهان اینگونه تبلیغات به آن پاسخ داده است. متن کامل این گفتوگو در ادامه پیش روی شماست. ارسال به دوستان
پنهانکاری لوفتهانزا در مورد کمکخلبان
گروه بینالملل: نزدیک به 2 هفته از سقوط ایرباس ای۳۲۰ خطوط هوایی ژرمنوینگز وابسته به لوفتهانزا میگذرد اما بحرانهای پیدرپی طوری عرصه را بر لوفتهانزا تنگ کردهاند که گویی سقوط بزرگترین شرکت هواپیمایی اروپا و امنترین در جهان هنوز ادامه دارد و این غول آلمانی را از جایگاه خود به زیر میکشند. سخنگوی شرکت لوفتهانزا ماه گذشته میلادی تنها کمی پیش از سانحه هوایی در جنوب فرانسه که 2 روزنامهنگار ایرانی حسین جوادی و میلاد اسلامی نیز جزو قربانیان آن بودند، گفته بود: «خوشبختانه ما مشتریهای همیشگی خود را داریم ولی پس از هر بار اعتصاب متوجه کاهش خرید بلیت هستیم. اعتصابها برای مدت کوتاهی است. به هر حال به شهرت ما صدمه میزند و ما میخواهیم هرچه زودتر این بحران را پشت سر بگذاریم». اما به نظر میرسد لوفتهانزا که یک سال اخیر را با بحران اعتصابهای پیدرپی خلبانان خود سپری کرده است در ماجرای سقوط وحشتناک و عمدی پرواز 9525 خط هوایی ارزانقیمت زیر مجموعهاش نیز از تبعات همین اعتصابها یعنی کمبود خلبان ورزیده آماده به کار ضربه خورده است و تزلزل اقتصادی آن با همان شتابی که اعتبارش سقوط میکند ادامه دارد. اعتصابها در سال ۲۰۱۴ بیش از ۲۳۰ میلیون یورو خسارت برای این شرکت همراه داشته است. این در حالی است که این شرکت هواپیمایی باید از یک سو با دیگر شرکتهای هواپیمایی در اروپا که بلیت ارزان میفروشند و از دیگر سو با شرکتهایی چون امارات و ترکیشایر رقابت کند. اما در آخرین موج بحران، رسانههای آلمانی دست به افشاگری بزرگی علیه لوفتهانزا زدهاند که میتواند به صددرصد مقصر قلمداد شدن این شرکت آلمانی در سقوط پرواز 9525 بارسلون - دوسلدورف منتهی شود که این باعث چندین برابر شدن غرامت پرداختی بابت تک تک 144 مسافر آن پرواز خواهد شد. مثلا طبق اطلاعات منتشر شده در یکی از نشریات آخر هفته آلمان با عنوان «ولت آمسونتاگ»،کارکنان بخش پزشکی لوفتهانزا در گزارش سابقه افسردگی شدید کمکخلبان پرواز سقوط کرده ژرمنوینگز به مقامات اداره هوانوردی فدرال آلمان قصور داشتهاند. سایت روسی اسپوتنیک با عنوان این گزارش میآورد که طبق تحقیقات آشکار کرده شده که لوبیتز بهطور مرتبط از سوی روانپزشکان تحت درمان قرار داشته و داروهای ضدافسردگی و آرامبخش را برای درمان افسردگی مصرف میکرده است. کارکنان بخش پزشکی لوفتهانزا موظف بودند مقامات هوانوردی غیرنظامی را بابت هرگونه شرایط و وضعیت حادی که خلبانان دچار آن هستند، مطلع کنند. درباره لوبیتز، در بین اسناد پزشکی یادداشتی وجود دارد که توصیه اکید دارد مبنی بر اینکه اداره هوانوردی فدرال را درباره مشکلات سلامتی کمکخلبان مطلع کرد اما طبق بیانیه صادر شده از سوی مقامات این اداره، چنین چیزی رخ نداده است.این اداره با صدور بیانیهای اعلام کرد: «اداره هوانوردی فدرال آلمان درباره اینکه لوبیتز نیازمند درمان است مطلع نشده بود.» به نوشته ولت آمسونتاگ، لوفتهانزا از اظهارنظر درباره این اطلاعات خودداری کرده است اما افشا شدن افسردگی کمکخلبان ژرمن وینگز باعث زیر سوال رفتن رفتار مدیر این شرکت میشود که هفته پیش اعلام کرده بود نمیتواند از دلایل متوقف شدن آموزش کمکخلبان در سال ۲۰۰۹ حرفی بزند. ارسال به دوستان
پشت پرده جلسه نژادفلاح و حمید درخشان
برانکو در حوالی تهران
بحث برکناری حمید درخشان از سرمربیگری پرسپولیس موضوع جدیدی نیست. بعد از انتخاب محمدحسین نژادفلاح بهعنوان قائممقام باشگاه بود که اخبار زیادی از مذاکره وی با مربیانی همچون افشین قطبی و برانکو ایوانکوویچ در رسانهها منتشر شد؛ مذاکراتی که به تایید این مربیان هم رسید. با این حال نتایج قابلقبول پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا تسکینی بود بر حواشی مختلف و اخبار مربوط به برکناری حمید درخشان البته این فضای امن برای سرمربی پرسپولیس زیاد دوام نداشت چرا که با شکست پرسپولیس برابر النصر عربستان در لیگ قهرمانان آسیا و سپس توقف سرخپوشان برابر تیم انتهای جدولی راهآهن در هفته بیست و چهارم لیگ برتر، دوباره قائممقام باشگاه را بر آن داشت تا شمشیر تغییرات را از غلاف بیرون بکشد. جلسه نژادفلاح با حمید درخشان که روز شنبه برگزار شد، در همین ارتباط بود. هرچند قائممقام باشگاه پرسپولیس مقابل خبرنگاران انجام تغییرات را تکذیب کرد و از همه خواست که به بازی با النصر فکر کنند اما این جلسه با ماهیت برکناری کادر فنی سرخپوشان تشکیل شده بود که بنا به دلایلی برکناری سرمربی فعلی پرسپولیس منتفی شد. یک منبع آگاه و نزدیک به باشگاه پرسپولیس در این باره گفت: قرار بود درخشان در جلسه روز شنبه برکنار شود که این اتفاق با گذاشتن چند شرط و قبول آن از سوی دو طرف رخ نداد. گفته میشود بازی برگشت پرسپولیس با النصر که روز چهارشنبه هفته جاری برگزار میشود آخرین فرصت درخشان است. در صورتی که سرخپوشان نتوانند در این بازی به برتری برسند، مذاکرات با برانکو ایوانکوویچ نهایی خواهد شد و این مربی بزودی راهی ایران میشود تا روی نیمکت سرخپوشان بنشیند. قرارداد با برانکو یکسال و نیمه است و وی سال آینده هم سرمربی پرسپولیس خواهد بود.
درخشان از سرمربیگری پرسپولیس استعفا کرد ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|