|
دلایل اهمیت مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب
استخراج آری تزریق نه!
دکتر سیدحسین مولایی: امروز با توجه به رشد فکری و آگاهی عمومی ملتهای جهان، نفوذ و سلطه از راه لشکرکشیهای نظامی به روشی منسوخ بدل شده است. به همین سبب نیز اولویت در نفوذ و سلطه بر کشورها، به روشهای فرهنگی و سیاسی داده شده است. لذا تبلیغات سیاسی و مذهبی، استفاده ابزاری از شبکههای رسانهای و مجازی و سوءاستفاده و تبلیغ از طریق انجمنها و نهادهای مختلف به عنوان بهترین راه نفوذ در جوامع در حال توسعه و استحاله درونی آنان در دستور کار قرار دارد. در این راه ارزشهای غربی، ارزشهای مترقی جلوه داده میشود تا در نهایت، این ارزشها، جایگزین معیارها و ارزشهای بومی و ملی ملتها شود. لذا عمل جایگزینی فرهنگ بیگانه با فرهنگ خودی به شکلی عامدانه در جریان است تا ملتها و جوامع را نسبت به فرهنگ خود بیگانه و مطیع غرایز بیگانگان کنند. این مسالهای است که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی، آن را تهاجم فرهنگی و ابزار نفوذ دشمن مینامند و آن را مهمتر از نفوذ امنیتی و اقتصادی برمیشمرند. مقام معظم رهبری در بخشی از بیاناتشان در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این موضوع اشاره کردند و فرمودند: «... نفوذ اقتصادی و امنیتی البته خطرناک است و پیامدهای سنگینی دارد اما نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن، خطر بسیار بالاتری است که همه باید مراقب آن باشند...».(1) ارسال به دوستان
بر مدار دینمداری
عرفانه فتحیان: مطلوبیت یا عدم مطلوبیت یک گزاره در قدم اول به کارآ بودن عناصر تعریفشده در چارچوب آن گزاره و همچنین در قدم بعد، به نحوه عملکرد مخاطبان و حامیانش برمیگردد. ارسال به دوستان
رفع وابستگی و انحصار، لازمههای مدیریت انرژی
فرزاد اعتمادی*: حوزه انرژی یکی از مهمترین عرصههای تصمیم و عمل در کشور است که یک پا در سیاستگذاریهای درونی و پایی دیگر در تحولات منطقهای و بینالمللی دارد. با این حال، راهبردهای جمهوری اسلامی ایران دارای محورها و مولفههای مشخصی است که بخش مهمی از آن در سیاستهای کلی ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب انعکاس یافته است. البته این به معنای اجرای دقیق این سیاستها طی سالهای اخیر از سوی مسؤولان بخش انرژی کشور نیست که در این صورت صنایع انرژی کشور میتوانست شاهد وضعیتی بسامانتر باشد. مهمترین دستورکار ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری در بخش انرژی را میتوان سیاستهای کلی ابلاغی در بخش نفت و گاز در مردادماه 1389 دانست که ناظر بر محورهایی همچون گسترش اکتشاف نفت و گاز و شناخت کامل منابع کشور، افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز، ارتقای فناوری در زمینههای منابع و صنایع نفت، گاز و پتروشیمی، جذب منابع مالی مورد نیاز داخلی و خارجی در بخش انرژی، مدیریت و بهینهسازی مصرف و نیز جایگزینی صادرات فرآوردههای نفت، گاز و پتروشیمی به جای صدور نفت خام و گاز طبیعی است. این محورها در بندهای چهارم، هشتم، هجدهم و به طور ویژه بندهای 13 تا 15 سیاستهای اقتصاد مقاومتی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. رهبری عالی نظام به موازات ابلاغ این سیاستها، در بیانات خود بارها به خطمشیهای ضروری برای پیشرفت در عرصه انرژی و مولفههای کنشگری در این زمینه پرداختهاند. ایشان در سخنرانی روز اول فروردین 1391در حرم رضوی مساله انرژی را بهعنوان یکی از مهمترین دلایل فشار آمریکا و قدرتهای غربی بر جمهوری اسلامی ایران عنوان کردند. با این حال از نگاه ایشان (در سخنرانی 26 مرداد 1390 در جمع فعالان بخشهای اقتصادی)، وابستگی به درآمدهای نفتی یکی از مهمترین بلیات عمومی کشور بوده است. رهبر انقلاب در رابطه با تحولات بازار انرژی در نخستین روز سال 94 در حرم رضوی، همداستانی قدرتهای مستکبر و ایادی منطقهای آنان را دلیل افت فاحش بهای نفت عنوان کردند که راهکار مقابله با چنین چالشی نگاه به درون در بخش انرژی است. در کنار این توصیههای کاربردی، ایدههایی نظیر ایجاد اوپک گازی که در دیدار بهمنماه 1385 رهبر انقلاب با دبیر وقت شورای امنیت ملی روسیه صورت گرفت به مبنایی برای تاسیس مجمع کشورهای صادرکننده گاز در دسامبر 2008 تبدیل شد و نشانههای درایت و صائب بودن نظر ایشان در زمینه تحولات جهان انرژی را آشکار کرد. اما یکی از مهمترین ایدههای رهبر انقلاب در زمینه انرژی مقابله به مثل با قدرتهای زیادخواه غربی براساس مزیتهای بخش انرژی بوده است. ایشان در سخنرانی بیست و ششم مردادماه 1390 در جمع فعالان بخشهای اقتصادی خواستار ایجاد ارادهای برای بهرهجویی از صادرات انرژی بر حسب اقتضائات سیاسی و اقتصادی شدند و خاطرنشان کردند به دلیل وابستگی کنونی به درآمدهای ناشی از فروش منابع انرژی نمیتوانیم از حربههایی نظیر توقف صادرات برای بازههایی 15 یا 20 روزه با هدف تاثیرگذاری فوقالعاده بر جهان استفاده کنیم. این سخنان افزون بر اینکه بیانکننده ضرورتهای توجه به هدف رفع وابستگی به فروش منابع انرژی فسیلی است به رفتارهای انحصارطلبانه و زیادهخواهانه دولتهای غربی در برابر دیگر کشورهای جهان اشاره دارد؛ دولتهایی که در زمینههای گوناگون اعم از مالی، تجاری، تکنولوژیک و... از ابزارها و مزیتهای در دستشان برای کنترل جهان سود جستهاند. از مهمترین نمودهای این انحصارگری در دههها و سالهای گذشته ایجاد نوعی باشگاه غیرقابل نفوذ هستهای بوده که درهای آن به روی دیگر کشورهای مستقل بسته است. در این سالها مهمترین راهبرد قدرتهای هستهای غربی استفاده از انواع دستافزارهای سیاسی، حقوقی و حتی نظامی برای حفظ این انحصار بوده است تا جایی که برای جلوگیری از دستیابی کشور مستقلی نظیر جمهوری اسلامی ایران به فناوری بومی هستهای، از شورای امنیت سازمان ملل گرفته تا سازمانهای مالی و پولی جهانی پشت سر آمریکا و متحدان غربی این کشور بسیج شدند. در این میان، معاهدات بینالمللی نظیر منع گسترش سلاحهای هستهای و پروتکل الحاقی با قابلیت تفسیر سیاسی از سوی قدرتهای هستهای و وابستگان به آنها در نهادی چون آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شکل زنجیرهایی سنگین دست و پای کشورهای امضاکننده را بست و در عوض اجازه داد این قدرتها و رژیم متجاوز مورد حمایت آنها در سرزمینهای اشغالی روز به روز به سمت تجهیز و به روزکردن جنگافزارهای غیرمتعارف و هستهای حرکت کنند. سیاست اعضای کلوب انحصاری هستهای در برابر خواست دیگر کشورها برای هستهای شدن نیز جالب توجه بوده است. طی سده گذشته در جایی چون شبهقاره، فناوریهای هستهای آن هم به شکلی نظامی و غیرمولد آن در اختیار 2 رقیب متخاصم یعنی هند و پاکستان قرار گرفت تا به نوعی موازنه نیابتی از سوی قدرتهای جهانی در این منطقه برقرار شود. از سوی دیگر فناوریهای هستهای اعطایی برای فعالیتهای صلحآمیز نظیر تولید برق به شکلهایی کاملا صادراتی در اختیار شماری از کشورها قرار گرفته و میگیرد تا انواعی از صنایع وابسته، غیراقتصادی و غیرچالشزا برای انحصارگران در کشورهای میزبان به وجود آید. عطف به چنین واقعیتهایی بود که رهبر انقلاب بارها از جمله در دیدار سوم اسفندماه 1390 با دانشمندان هستهای بر ضرورتهای در هم شکستن انحصار علمی و تکنولوژیک قدرتهای هستهای تاکید و خطمشی کشور در این زمینه را مشخص کردند. با توجه به آنچه گفته شد رفع هرگونه انحصار و وابستگی در زمینه انواع انرژی از نفت وگاز گرفته تا انرژیهای نوین بویژه هستهای را میتوان از مهمترین محورهای منویات رهبری در زمینه انرژی دانست. ارسال به دوستان
تاریخ مشروطه
دکتر موسی نجفی: از طرف دیگر، در جناح سکولار با شخصیتهای متنفذ و سرشناسی در بین روشنفکران روبهرو نیستیم؛ و در احزاب و مطبوعات، با طیفها و اشخاص گوناگونی مواجه هستیم. و بهنظر میرسد علت اینکه در تاریخنویسیهای بعد از مشروطه، برخی روشنفکران به صورت برجسته و رهبرگونه مطرح شدهاند، نفوذ سکولاریسم دوران پهلوی بوده است. و اینگونه شخصیتسازیهای کاذب، به دلیل نبودن چهرههای سرشناس و متنفذ در جناح روشنفکر، امری قابل تحقیق است و از ماهیت و میزان کم نفوذ آنان در بین مردم و در بین خودشان حکایت میکند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|