|
بررسی یکی از وعدههای دولت در انتخابات
سهم اقوام یا سهم اقوام؟!
مالک شیخیزازرانی*: با معرفی کابینه دوازدهم به مجلس، موضوعی که از طرف هر دو طیف سیاسی کشور مورد نقد قرار گرفته است، عدم تحقق وعدههای آقای روحانی در انتخاب وزراست؛ وعدههایی از قبیل انتخاب وزرای جوان، معرفی بانوان وزیر و در نظر گرفتن سهم اقوام در دولت. با انتقادات وارد شده در موضوعات فوق، هفته گذشته اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور به سیاق پاسخگوییهای مدرن و غیرعمومی دولت، در توئیتر خود اعلام کرد: «باید سهم جوانان، زنان و اقوام را عملاً در مدیریتهای ارشد، میانی و محلی کشور بیشتر کرد». در نظر گرفتن سهم اقوام یکی از آن وعدههای مهمی بود که مکرر در ایام انتخابات یازدهم و دوازدهم مورد تاکید قرار میگرفت که بحق برای جذب آرا در کشور ما با در نظر گرفتن تنوع قومی، استراتژی هوشمندانهای بود. تجربه شیرین سرمایهگذاری بر جذب آرای اقوام در دولت یازدهم، آقای روحانی را بر آن داشت تا در انتخابات دوازدهم ریاستجمهوری نیز وعدههایی را برای اقوام تدارک ببیند. وعدههایی که در ادبیات فولکلور ایران به «وعدههای سر خرمن» معروف است اما با کمی دقت در عملکرد دولت و نزدیکان دولت یازدهم و دوازدهم متوجه خواهیم شد گویا سوءتفاهمی در قالب چندوجهی بودن زبان فارسی رخ داده و تاکید جناب روحانی بر «سهم اقوام»، به معنای جمع مکسرِ قومهای ایرانی نباید باشد و فیالواقع سهم اقوام به معنای «سهم اقوام و خویشاوندان» اعضای دولت در دستگاههای اداری کشور باید معنا شود که البته در دولت قبل و دولت حاضر حقاً و انصافاً بدرستی رعایت شده و جای نقد باقی نمیگذارد بهطوری که اقوام منتسب به وزیر، معاون وزیر یا مسؤولان ذیقدرت، در سمتهای مدیریتی گماشته شدهاند که نه تنها صلاحیت احراز آن را نداشتهاند، بلکه اعتماد عمومی را نسبت به عدالت در نظام اجتماعی مخدوش کردهاند. از انتصاب «برادرزاده معاون وزیر امور خارجه» در بانک مرکزی و «پسرعموی مشاور وزیر نفت» در وزارت نفت گرفته تا انتصاب «داماد برادر وزیر اقتصاد» در یک مجموعه فولادی با سفارشات مؤکد! در سیاست و جامعهشناسی، خویشاوندگرایی و انتصاب اقوام افراد ذینفوذ به واسطه رانت، با اصطلاح نپوتیسم (Nepotism) معرفی شده است. در تاریخ صدها مورد در مذمت و نکوهش «نپوتیسم» دیده میشود تا جایی که حدود صد و اندی سال پیش در قانون اساسی و متمم قانون اساسی مشروطه، نصب برادران و اعمام و بنیاعمام و وابستگان خاندان قاجاریه به مشاغل وزارت منع شده و مجلس زیر بار نرفته که «کامران میرزا» عمو و پدرزن محمدعلی شاه وزیر جنگ شود تا جایی که از دولت بر سر کار خواستند پدرزن و عم شاه را برکنار کند و کابینه هم این کار را انجام داد. کمی قبلتر از این قانون، جمله معروف امیرکبیر به ناصرالدین شاه را نیز خواندهایم که در جهت مخالفت با انتصاب یکی از اقوام توصیه شده قاجار، طی نامهای به شاه قاجار مینویسد: «...اعلیحضرت بدانند که اداره مملکت با توصیه عمه و خاله نمیشود». در دیگر کشورها البته قاعدهای به نام اصل ضدنپوتیسم وجود دارد که از انتصاب اقوام مسؤولان دولتی و حتی ارائه توصیههای آنان جلوگیری میکند. در قرن ۱۹ یکی از رؤسای جمهور آمریکا مقامات را سر میز ناشتایی که در آشپزخانه کاخ سفید چیده میشد از میان دوستان و بستگان و افرادی که توصیه شده بودند انتخاب میکرد. این جلسات که به «محفل آشپزخانه» معروف شده بود، مورد اعتراض آمریکاییان قرار گرفت و و بعدها با مطرح شدن قاعده ضدنپوتیسم، استخدام بستگان از سوی مدیر یک موسسه عمومی و حتی رعایت حال آنان ممنوع شد. این فرآیند در انقلاب روسیه هم دامنگیر انقلاب شد و منجر به پیدایش طبقه ممتاز و حکومتگری شد که به « نومانکلاتورا » شهرت یافت؛ نومانکلاتورا (Nomenklatura) واژهای روسی است که از اواخر حیات اتحاد جماهیر شوروی پیشین وارد فرهنگ سیاسی شد. منظور از این واژه، گروهی بسته و کاستگونه است که صرفنظر از لیاقت و کارآیی، همواره در فهرست تصدی مشاغل عالی اداری با بهرهمندی از امکانات دولتی، اقلیتی بهرهمند از امتیازات خاص را تشکیل میدادند. در جامعهشناسی سیاسی البته گاهی از این گروه بهعنوان بورژوازی بروکراتیک نیز یاد میشود؛ یعنی گروه صاحب ثروتی که از قِبَل دیوانسالاری دولتی ارتزاق میکنند و منافع آنها در حفظ و ابقای این اقتدار است. این پدیده از این رو خطرناک است که گروهی تقریباً بسته از مدیران فاقد صلاحیت، با اشغال پستهای مدیریتی رزومهای پر و پیمان برای خود تهیه میکنند و بهواسطه همین رزومههای بیمایه و سفارشی، بدون کنترل جدی از سوی نهادهای نظارتی سالیان طولانی در مناصب عالی مدیریتی جای خوش میکنند و طبقهای از مدیران مادامالعمر را تشکیل میدهند. وجود اینگونه مدیران مادامالعمر و دائمالمدیر بهطور نظاممند به واسطه «ژن خوب» میراثی آنها در ساختار سیاسی کشور نهادینه میشود و به واسطه همین اکتساب مناصب مدیریتی آفتها و آسیبهای دیگری نیز وارد میآید که از جمله آنها به سرخوردگی نیروهای شایسته، ایجاد فساد سازمانیافته، بیاعتمادی عمومی نسبت به کارآیی نظام و سیاستزدگی تمام عرصههای جامعه میتوان اشاره کرد. اما مهمتر از همه این آسیبها، چیزی که اکنون نیز ارزشهای جامعه را بشدت تهدید میکند، اضمحلال آرمانهای یک انقلاب مردمی توسط طبقه اشرافی مدیرانی است که همواره مدیرند و روزبهروز اشرافیتر میشوند و خود را از بدنه جامعه جدا کرده و به سمت مصرفگرایی و زندگی تجملی پیش میروند. نمونه این پولهای بادآورده از طریق احراز مناصب مدیریتی و اقوامگراییهای خاص حاصل از مدیریت مادامالعمر را اکنون در دستان برخی مسؤولان میبینیم که بهوسیله ارتزاق از بیتالمال صاحب داراییها و املاک فراوانیاند و از سوی دیگر، کارگرانی را مشاهده میکنیم که تنها به جرم اینکه از ژن خوب یک معاون وزیر یا مسؤول دولتی بینصیبند روز به روز بیچارهتر میشوند. شوربختانه، پدیده خویشاوندسالاری همچون طاعون، ارسال به دوستان
وقتی 60 درصد جمعیت ایران نیست و نابود شدند
درباره بزرگترین نسلسوزی قرن بیستم
جنگ اول جهانی و قحطی بزرگ سالهای 1917 تا 1919 که در نتیجه آن گریبانگیر ملت ایران شد، بزرگترین مصیبت تاریخ این مملکت و حتی به مراتب خانمانسوزتر از حمله مغول در قرون وسطی بود. بررسی اسناد وزارت خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران در طول سالهای 1910 تا 1920 نشان میدهد 10 تا 13 میلیون نفر از ایرانیها در طول جنگ اول جهانی به دلیل گرسنگی و بیماری جان باختند. در این مقاله ابتدا تلاش نویسندگان روس و انگلیسی را برای ارائه آمارهای نادرست از جمعیت ایران پیش از شروع جنگ اول جهانی شرح خواهیم داد. سپس به بررسی گزارشهای وزارت خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد حداقل 10 میلیون نفر از ایرانیها به دلیل قحطی و بیماری در جنگ اول جهانی جان باختند و 40 سال طول کشید تا ایران جمعیت سال 1914 خود را بازیابد. بدون شک، جنگ اول جهانی و قحطی سالهای 1917 تا 1919 بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید بزرگترین نسلسوزی قرن بیستم بود. ارسال به دوستان
هویت انقلابی و مادر مذاکرات
مرتضی سویلمی*: این روزها موضوع مادر مذاکرات و عزت انقلابی به مسالهای محوری یا حداقل قابل توجه در عرصه سیاست خارجی ایران تبدیل شده است. مقام معظم رهبری پنجشنبه 12 مرداد 96 در مراسم تنفیذ، خطاب به رئیس دولت دوازدهم فرمودند: «همت خود را متوجه استقرار عدالت و جانبداری از محرومان مستضعف و اجرای احکام اسلام ناب و تقویت وحدت و عزت ملی و توجه به توانمندیها و ظرفیتهای عظیم کشور و صراحت در بزرگداشت ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی کنید... کار قوی و جهادی و حسابشده در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی... در زمینه حفظ هویت اسلامی و انقلابی باید روزبهروز قویتر و عمیقتر بشوید؛ این پاسخ دشمنیهای دشمن است». باید گفت هدف رهبر انقلاب از بیان ضرورت حفظ هویت اسلامی و انقلابی این است که جامعهای که در یک فضای جنگ نرم قرار میگیرد و ممکن است نخبگان آن از ادبیات سازشکارانه برخوردار شوند که زمینه بازتولید اقتدار جهان غرب را در فضای نفوذ ایجاد میکنند، در این شرایط و فضا یک نوع بازدارندگی خواص جامعه لازم است. با این مقدمه باید بپذیریم حوزه سیاست خارجی جدا از فضای سیاست داخلی نیست و بسیاری از نظریهپردازان اعتقاد دارند سیاست خارجی با ابزارها و قالبهای گفتمانی متفاوتی، ادامه سیاست داخلی است. هویت، ارزشها و هنجارها از اصلیترین عناصر سازنده منافع کشورها در عرصه سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی هستند و هرگونه تغییر در آن میتواند به تغییر در اولویتبندی منافع و نوع رویکرد و جهتگیری سیاست خارجی بینجامد. نظام سیاسی که دارای هویت اسلامی، ملی یا انقلابی است در فضای منطقهای یا بینالمللی ممکن است با هویتهای متفاوتی برخورد کند که در آن شرایط در وضعیت مقاومت قرار میگیرد، بنابراین وقتی صحبت از هویت انقلابی در حوزه سیاست خارجی است 2 حوزه استقلال و هویت را در بر میگیرد. باید به سازوکارهای افزایشدهنده قدرت ملی معطوف شد؛ اینکه میزان وابستگی به دیگران را کاهش داد تا خودآگاهی رشد یابد و در نهایت خوداتکایی و اعتماد به نفس بومی حاصل شود که یکی از کلیدواژههای مهم رهبر انقلاب با عبارت «تقویت وحدت و عزت ملی و توجه به توانمندیها و ظرفیتهای عظیم کشور» رمزگذاری شده و در این شرایط نظام سلطه روز به روز تحریمهای جدیدی برای محدودسازی ما ایجاد میکند و الگوهای تهاجمی را برای ما در پیش میگیرد. رونمایی از مادر مذاکرات به جای مقابله با مادر تحریمها بدون توجه به هویت اسلامی و انقلابی اشتباه است. نخبگان لازم است بیانات معظمله را رمزگشایی و راههای اجرایی کردن آن را آماده کنند، زیرا به تعبیری «مادر مذاکرات» و «مادر تحریمها» هر دو اسب تروا (Trojan horse یا به طور ساده Trojan) و بازتولید یکی از مهمترین بدافزارها و ابزارهای مهندسی اجتماعی (Social Engineering) در دیپلماسی نوین پس از جنگ سرد هستند که سرزمین اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را آلوده کرده بود. پس باید با عبرت از گذشته، روی تولید و اشتغال مبتنی بر راهبرد اقتصاد مقاومتی متمرکز شویم و کارها بر این اساس برنامهریزی و دستهبندی شود و انشاءالله در پایان سال موفقیتهای چشمگیر و محسوسی پیش خواهد آمد. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|