|
چگونه حاکمان مستبد عزت ملی را در پای بیگانگان ذبح کردند؟
کاپیتولاسیون در ایران از آغاز تا پایان
محمودرضا جعفریان: روز چهارم آبان 1343 امام خمینی در اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون طی نطق شدیداللحنی فرمودند «عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ما پایکوب شد. مگر ما مستعمره هستیم؟ مگر ایران در اشغال آمریکاست؟» کاپیتولاسیون(Capitulation) از کلمه (Capitulate) به معنای شرط گذاشتن و در معنای لغوی آن سازش و تسلیم آمده است. کاپیتولاسیون به قراردادهایی اطلاق میشود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا میشود، به همین جهت در فارسی به آن «حق قضاوت کنسولی» نیز گفته میشود. مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوره صفوی به صورت نانوشته در مورد اتباع اروپایی رعایت میشد اما به صورت قانون از دوران قاجار پس از جنگهای ایران و روسیه طی عهدنامه ترکمانچای به اتباع دولت روسیه تزاری داده شد. با این حال حق قضاوت اتباع یک کشور به همان عرف و قانون کشور متبوع در یک کشور دیگر امری بود که در ایران از دوران صفویه وجود داشته اما با این تفاوت اساسی که چنین حقی، محترمانه و اغلب مواقع تعهدی دوسویه بوده است؛ رویهای که با تفوق روسیه بر ایران بالاجبار کنار گذاشته شد و از آن پس «تحمیلی» شد ولی اگرچه در دوران قاجار این امر با توجه به شکستی که ایران طی جنگها نصیبش شد بر ملت و دولت ما تحمیل شد اما در دوران محمدرضا پهلوی کاپیتولاسیون به مثابه هدیهای به آمریکا اهدا شد. ارسال به دوستان
چرا جامعه از کالای وارداتی استقبال میکند؟
نتایج حمایت بیقیدوشرط از بازار انحصاری
دکتر مرتضی افقه*: برای پیشرفت در همه زمینهها بویژه بهبود کمی و کیفی تولید در همه بخشهای اقتصادی، پیشنیازهایی لازم است که بدون وجود این پیشنیازها، امکان نیل به هدف تعیینشده، میسر نخواهد بود. این پیشنیازها به 2 دسته اقتصادی و غیراقتصادی تقسیم میشوند. عوامل اقتصادی سالهاست در ادبیات اقتصاد مطرح شده و در طول زمان بر ابعاد آن افزوده شده است. در ابتدا عوامل اقتصادی لازم برای رشد و پیشرفت اقتصادی یک جامعه، به کار و زمین و سرمایه محدود بود اما در طول زمان عواملی همچون مدیریت، کارآفرینی و پیشرفتهای تکنولوژیک نیز به این عوامل افزوده شد، هرچند این عوامل عمدتاً زیرشاخههای عوامل اصلی هستند و تنها بهدلیل افزایش نقش آنها در فرآیند تولید، به عواملی مجزا تبدیل شدهاند. از طرف دیگر، شرط اثرگذاری و کارایی عوامل اقتصادی در فرآیند رشد و پیشرفت یک جامعه، وجود بسترهای فکری، فرهنگی و اجتماعی مناسب است. همین بسترها را عوامل غیراقتصادی مینامیم. عوامل غیراقتصادی در واقع خود عناصر تولید را تشکیل نمیدهند، بنابراین بهطور مستقیم بر تولید اثر نمیگذارند اما هموارکننده مسیر هستند تا عوامل اقتصادی با کارایی و بازدهی بالا با هم ترکیب شوند و کالا و خدمات تولید کنند. به عبارت دیگر، ساختارهای غیراقتصادی باید با رشد و پیشرفت اقتصادی سازگار باشند تا تولید کالا و خدمات با کمترین هزینه و کیفیت مناسب انجام شود. در مقابل، اگر عوامل غیراقتصادی در تضاد با تولید و پیشرفت باشند، نهتنها کالا و خدمات بسیار کمتر از ظرفیت موجود جامعه تولید میشود، بلکه تولید محصولات نیز با هزینه بالا و کیفیت پایین و غیرقابل رقابت، انجام میشود. تولید با هزینه بالا بهمعنی اتلاف منابع شامل نیروی انسانی و سرمایههای طبیعی و فیزیکی خواهد بود، لذا پیش از آنکه از عوامل اقتصادی استفاده شود، باید از وجود ساختارهای سازگار با رشد تولید و پیشرفت اقتصادی مطمئن بود. به عبارت دیگر، وجود ساختارهای فکری- فلسفی مناسب برای رشد و پیشرفت، پیشنیاز ایجاد سازوکارهای مناسب در بخشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اداری و اجرایی است تا کالا و خدمات با کمترین هزینه و بهترین کیفیت تولید شود. در واقع همه ساختارهای ایجادشده در بخشهای مختلف جامعه، از جمله سازوکارهای اداری- اجرایی و بروکراسی و سازماندهی نیروی انسانی، سازمانها و نهادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، متأثر از نگرشهای فکری- فلسفی حاکم بر یک جامعه است، لذا این بسترها هستند که زمینه رشد و پیشرفت یا توقف و عقبگرد در شاخههای مختلف از جمله رشد اقتصادی و تولید را فراهم میکنند. با این مقدمه، مشخص میشود برای تولید کالا و خدمات کمهزینه و با کیفیت بالا- که از ضروریات رقابتپذیری هر محصول تولیدی است- هم وجود عوامل اقتصادی تولید، مثل نیروی انسانی کافی و متخصص و کارآفرین و منابع طبیعی و مالی و فیزیکی لازم است و هم عوامل غیراقتصادی سازگار با رشد و پیشرفت اقتصادی. برآیند، وجود عوامل غیراقتصادی سازگار با رشد اقتصادی، وجود دولتی توسعهخواه، پیشرونده و پیشبرنده و برخوردار از نیروهای انسانی باانگیزه و وجود قوانین، مقررات و بروکراسی روان و تسهیلکننده تولید خواهد بود. در چنین شرایطی، از آنجا که کشورهای در حال توسعهای مثل ایران، فرآیند تولید صنعتی یا مدرنشان با تأخیر بسیار زیاد نسبت به کشورهای پیشرفته شروع شده، انتظار اینکه تولیدات این جوامع بهلحاظ کیفیت و هزینه با محصولات کشورهای پیشرفته قابل رقابت باشد، انتظار بجایی نخواهد بود، لذا بهجهت شکلگیری تولیداتی باکیفیت در این جوامع، لازم است دولتها با اعطای مشوقهای متعدد و متنوع از یک طرف و محدودیت واردات کالاها از دیگر کشورها (از طرقی مثل تعرفههای گمرکی بالا و موانع قانونی) از تولیدات داخلی حمایت کنند. هدف از این حمایت آن است که تولیدکنندگان با بهرهگیری از فضای ایجادشده، در مدتی مناسب به ارتقای کمی و کیفی تولیدات خود بپردازند. از طرف دیگر، مردم و ساکنان اینگونه جوامع هم بهدلیل علایق ذاتی به پیشرفت مملکت یا تحتتأثیر درخواست دولت، تصمیمگیران و تأثیرگذاران جامعه، مایل و علاقهمند به حمایت از تولیدات داخلی از طریق اولویت خرید آنها بهرغم کیفیت نازلتر یا قیمت بالاتر در مقایسه با محصولات دیگر کشورها هستند. با این وصف، این فضای حمایتی از سوی مردم نامحدود نیست و در صورت تداوم تولید با کیفیت پایینتر و هزینه بیشتر توسط تولیدکننده داخلی، هیچ تضمینی وجود ندارد که رجحانهای مردم تغییر نکند. در چنین شرایطی، بعید است موعظه و نصیحت و اصرار به ترغیب مردم برای خرید محصولات تولید داخل مؤثر باشد. تداوم تقید مردم به خرید کالاهای ساخت داخل بهقصد حمایت از پیشرفت کشورشان، به تلاش تولیدکنندگان برای بهبود تدریجی کیفیت کالاهای خود و کاهش هزینههای تولید ارتباط دارد. مردم با روحیه وطندوستی و گذشت از تمایل خود به داشتن کالای بهتر، به تولیدکنندگان داخلی فرصت میدهند تا کیفیت و هزینه تولیدات خود را مشابه خارجی قابل رقابت کنند اما اگر به هر دلیلی این اتفاق در مدتی معقول نیفتد، رفتار منطقی آن است که مصرفکنندگان بهدنبال ارضای نیازهای خود از طریق خرید کالاهای بهتر باشند. در اینصورت خرید کالاهای وارداتی افزایش مییابد. اما چه عامل یا عواملی باعث میشود تولیدکننده داخلی نتواند از فرصت فراهمشده توسط مردم یا حمایتهای دولت در جهت بهبود کیفیت و قیمت کالای خود بهره ببرد. حداقل 2 عامل مهم را میتوان برشمرد: ارسال به دوستان
2 بال برای پرواز (3)
فرهاد ملاامینی: تجربه دینی که در نوشتار قبلی وعده دادیم درباره آن و تفاوت آن با وحی یا همان آورده انبیا سخن بگوییم، مفهومی است که از سده نوزدهم مورد استعمال قرار گرفت. تجربه دینی امری است برآمده از احساس و نه عقل. تجربه دینی معرفتی به معنای ادراک حسی و محصول استدلالات عقلی نیست، همچنین در آن تاملات فلسفی و کلامی وجود ندارد. تجارب دینی دارای یک هسته مشترک هستند و آن همان معرفت بیواسطه از واقعیت غایی است. این هسته فراتر از مرز ادیان، متکثر و مختلف است هرچند این باور یعنی وجود هستهای مشترک در تمام تجارب دینی بدون معارض هم نیست زیرا عدهای از کارشناسان فن، تجربههای دینی را برآمده از اعتقادات فرهنگی و دینی میدانند و میگویند اصل وجود اعتقادات دینی امری است که درباره تجربه دینی، بدون وجود آن، اعتقاد اتفاق نمیافتد. به هر روی حالاتی مانند حالات منامیه، رؤیا و خواب از جمله تجربههای دینی هستند که هم برای پیامبران و هم برای غیر ایشان جاری است، حال چه با مثال متصل مانند خواب و چه با مثال منفصل مانند دیدن فرشته که دومی مخصوص «رُسُل» است. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|