نقدی بر فیلم انکار(Denial) ساخته مایک جکسون
کاسبان هولوکاست
علیرضا سلطانشاهی: فیلم «انکار» به یک داستان واقعی با موضوع هولوکاست اختصاص دارد. فیلمساز بر آن است تا با طرح یکی از پروندههای مطرح در این عرصه، قالبی تخصصی به محتوای فیلم داده و بهرغم سایر آثار تبلیغاتی و عمدتاً کلیشهای [که بویژه ظرف 25 سال اخیر ساخته شده است]، با مخاطب خود کمی جدیتر و تحقیقیتر برخورد کند.
این تلاش واهی از 25 سال گذشته درحالی شدت و وسعت یافت که محققان و پژوهشگران بیشتری با تحقیقات اسنادی، کتابخانهای و میدانی، اصالت هولوکاست را مورد تردید قرار دادند و چون سند و مدرک و تحقیق قابل اعتنایی درباره آن وجود ندارد تا مخاطب جهانی خود را اقناع کنند، یا به تحریف روی آوردهاند که در آن باسابقهاند یا با بهکارگیری قالب تصویر در عرصه القا، این افسانه را در قامت واقعیت تاریخی به خورد جهانیان میدهند البته این تلاش روزافزون حاکی از عدم کارآیی این وسایل است، چرا که آگاهیها افزون شده و حقیقت نمایان.
درباره فیلم
نام فیلم: انکار
کارگردان: مایک جکسون
تهیهکنندگان: کریستین لانگان، جفری اسکول و جوا پنهایمر
بازیگران: راشل وایز ، تیموتی اسپال، تام ویلکینسون و اندرو اسکات
با مشارکت کمپانیهای یونیورسال ، بلیکر استریت، پارتیسی پنت مدیا و بیبیسی فیلمز / محصول مشترک آمریکا و انگلیس
در میان عوامل فیلم، 2 شخصیت یهودی هستند که یکی کریستین لانگان از مدیران زن و یهودی بیبیسی فیلمز است و راشل وایز هنرپیشه زن و نقش اول فیلم. البته یقیناً افراد یهودی در میان عوامل فیلم بیشتر از این هستند که میتوان به صاحبان یونیورسال از جمله اسپیلبرگ و... نیز اشاره کرد.
و اما انتخاب راشل وایز به عنوان نقش اول که شخصیت دبورا لیپشتات را بازی میکند، بسیار قابل تامل است. او از مادری اتریشی و پدری مجارستانی در 7 مارس 1970 به دنیا آمده. پدر او یهودی بوده و مادرش نیز پس از ازدواج ظاهراً به این کیش درمیآید. به نسبت سن، تعداد آثار او در سینما، تلویزیون و... بسیار زیاد است تا جایی که او را یکی از 5 هنرپیشه زن ثروتمند در هالیوود میدانند.
راشل وایز از 1999 تا سال 2015 به عناوین مختلف و از جشنوارههای متعدد 20 مقام و جایزه به دست آورده است. از سال 1994 تا 2017، در سینما 45 فیلم بازی کرده و از 1992 تا 2011، 8 کار تلویزیونی در آثارش دیده میشود و تقریباً در همین سالها 6 کار تئاتر هم دارد. او در چند سال اخیر در حوزه موسیقی نیز ورود کرده و حتی یک ویدئوگیم هم دارد. راشل وایز از سال 2011 همسر دانیل کریگ شده است، هنرپیشه نقش جیمز باند. دانیل کریگ هم در فیلم اعتراض (2008) Defiance ساخته ادوارد زوئیک بازی کرده است؛ فیلمی درباره نجات یهودیان روسیه از چنگ آلمان نازی.
وایز به دلیل تعلقات یهودی و صهیونیستی نسبت به مشارکت در آثار صهیونیستی اهتمام دارد و فیلم انکار یکی از این آثار است. از دیگر آثار او در موضوع هولوکاست میتوان از فیلم سانشاین نام برد که سال 1999 ساخته شد. به احتمال زیاد او در این حوزه به فعالیت خود ادامه خواهد داد. این فیلم بهرغم سرمایهگذاری 10 میلیون دلاری، تنها 2/4 میلیون دلار در گیشه به دست آورد.
داستان واقعی فیلم
«دیوید ایروینگ» مورخ و پژوهشگر انگلیسی منکر هولوکاست علیه «دبورا لیپشتات» محقق یهودی آمریکایی مدافع هولوکاست، در دادگاههای انگلیسی اقامه دعوا میکند. او در سال 1996 به دلیل چاپ کتاب «انکار هولوکاست» که توسط لیپشتات در آمریکا در سال 1993 منتشر شده بود، علیه نویسنده شکایت میکند، چرا که لیپشتات در این کتاب او را متقلب و متعصب خوانده و متهم کرده بود او اسناد واقعی را دستکاری و منهدم کرده است.
لیپشتات نیز با استخدام یک تیم حقوقی کارکشته که پیشتر پرونده پرنس دایانا را در دست داشتند، موفق میشود با حمایت مالی و معنوی صهیونیستها، ایروینگ را در دادگاه محکوم کند. دبورا لیپشتات یهودی، از مادری آلمانی و پدری کانادایی در سال 1947 زاده شده و هماکنون با گذشت 69 سال از عمرش در نیویورک تحت حمایت صهیونیستها در عرصه دفاع از هولوکاست فعال است. او استاد دانشگاه ایموری است و سال 1997 نیز از آن، جایزه تدریس برتر را دریافت کرده و از سوی بیل کلینتون به دلیل سوابق تحقیق و تدریس در امر یهود و هولوکاست در احداث موزه هولوکاست مورد مشورت قرار گرفته و حتی مسؤولیتی در اداره آن را برعهده میگیرد.
4 اثر برجسته او در این حوزه فراتر از ایمان (1986)، انکار هولوکاست (1993)، تاریخ محاکمه (2005) که این فیلم بر همین اساس ساخته شده است و محاکمه آیشمن (2011) است. هانا آرنت اندیشمند یهودی نیز با نگاهی متفاوت به محاکمه آیشمن در اورشلیم پرداخته است که خوشایند صهیونیستها نبود.
نکات فیلم
1- لیپشتات در ابتدای فیلم با طرح 4 محور و دلیل، انکار هولوکاست را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد تا به خیال خود در خلال فیلم این دلایل را رد کند. این 4 دلیل عبارتند از:
ـ هیچ برنامه سازمانیافتهای برای قتلعام یهود وجود ندارد.
ـ قربانیان یهودی بسیار کمتر از 6 میلیون نفر هستند.
ـ هیچ اتاق گاز یا وسیله قتلعامی برای یهود وجود ندارد.
ـ هولوکاست برای افزایش شانس اسرائیل و دریافت غرامت ساخته شده است.
و حال آنکه کتاب کالبدشکافی هولوکاست ابعاد بسیار گستردهای از انکار هولوکاست را با مقالات بسیار مستند و مستدل تحت مدیریت مرکز بازنگری تاریخی در آمریکا، گرد آورده است که تاکنون نه تنها هیچ مدافعی از هولوکاست یارای پاسخدهی به آن را نداشته است بلکه مبارزهطلبی موسسه بازنگری تاریخی را در فیلم به سخره میگیرد؛ در آنجا که ایروینگ ادعا میکند اگر هر کس فقط یک سند، فقط یک سند از اثبات هولوکاست نشان دهد همین الان 1000 دلار به او خواهم داد. ادعایی که روبر فوریسون نیز در کنفرانس هولوکاست تهران مطرح و بیان کرد حتی یک سند مبنی بر اثبات هولوکاست وجود ندارد.
2- دبورا لیپشتات در صحنهای از فیلم، نام خود را رهبر و حمایتکننده و جنگجو معنی میکند و به هنگام حضور در انگلیس یک بار در ابتدای جریان دادگاه و بار دیگر هم هنگام پیروزی در جریان دادگاه مقابل مجسمه بودیکا قرار میگیرد و نشان میدهد در نبرد با دشمنان همچون بودیکا (فرمانده یکی از قبیلههای سلتی بهنام ای سینی در انگلیس در سال 60 میلادی که باعث کشتار 70 هزار رومی میشود و در پایان نیز خود را مسموم میکند) است. این دقیقاً به داستان استر در دربار خشایارشا شباهت دارد که با توطئه عموی خود مُردخای، کشتار 75 هزار ایرانی را طراحی و اجرا کرد و یهودیان هر سال به همین مناسبت آن را به عنوان عید پوریم جشن میگیرند.
لیپشتات در جریان دادگاه میپذیرد که اولاً یک قاضی به عنوان مرجع اصلی صدور حکم از ابتدا در جریان دادرسی قرار گیرد و هیات منصفهای وجود نداشته باشد، ثانیاً هیچیک از بازماندگان ادعایی هولوکاست با آن شمارههای نقش بسته بر بازوانشان که به قول ایروینگ با تتو کردن، پولهای زیادی درآوردهاند، در جایگاه شهود قرار نگیرند و ثالثاً لیپشتات نیز به هیچ عنوان در دادگاه سخن نگوید و دفاع را به صورت کامل برعهده تیم دفاعی و وکلایش بگذارد.
پذیرش این شروط اگرچه برای لیپشتات سخت و ناگوار است ولی اعتماد میکند و بر آن گردن مینهد. او حتی در ابتدای دادگاه حاضر به تعظیم مقابل قاضی همچون سایر حضار بهرغم تذکر وکلا نمیشود ولی در پایان با رضایتبخش بودن نتایج، به قاضی تعظیم میکند. تعظیم نکردن لیپشتات دقیقاً یادآور علت دشمنی هامان، وزیر خشایارشا با مردخای، عموی استر است، چرا که یهودیان مدعیاند مقابل هیچکس غیر از خدا سر تعظیم فرود نمیآورند ولی هم در این فیلم و هم در داستان استر، پایان قصه، با اعتقاد یهود منافات دارد.
لیپشتات به عنوان رهبر مردمش، زمانی که برای تأمین هزینههای دادگاه، نزد بزرگان یهود برای جذب کمک میشتابد با پاسخ منفی مواجه میشود ولی حامیان غیریهودی او از جمله وکلا، قاضی و بازماندگان هولوکاست، او را در این تنهایی رها نمیکنند و همچون بودیکا در حالی که شوهرش مرده است همراه با مردم به مبارزه ادامه میدهد، در حالی که در خلال فیلم بیان میشود استیون اسپیلبرگ یهودی هزینههای دادگاه را پرداخته است؛ هزینهای معادل 3 میلیون پوند در 8 هفته زمان دادرسی.
فضای سرد، تاریک و عمدتاً ابری و بارانی و زمستانی انگلیس به عنوان کشوری که نقش تاسیسی در ایجاد رژیم نامشروع صهیونیستی داشته ولی هماکنون بالاترین فعالیتهای غیردولتی علیه صهیونیسم در اروپا را هدایت میکند و حتی جریانهایی در مجلس همچون جان کربی همراهیهایی با فلسطینیها دارند، به تجسم تنهایی لیپشتات در میان غیریهودیان و حتی برخی از همکیشان او کمک میکند، بویژه زمانی که اساساً در آمریکا نیز تنهاست و دمخور با سگ خود.
تنهایی لیپشتات به عنوان یک زن در یک کشور غریب و بعضاً دشمن که تازه متهم است و باید از خود دفاع کند آن هم بدون سخن گفتن در دادگاه و... همگی مجموعهای کامل برای القای مظلومنمایی یهودیان صهیونیست است که همیشه و در همه جا با وجود تسلط بر منابع قدرت از جمله پول، رسانه و عرصه سیاست خود را ضعیف و تحت ظلم نشان میدهند. روشی که براساس آن با برپا کردن افسانه هولوکاست، موجودیت رژیم صهیونیستی را در نزد جهانیان توجیه میکنند.
3-تمام فیلم اثبات بود و نبود 4 حفره از سوی طرفین، روی اتاق گاز ادعایی است که اتهام یهودستیزی و تحریف و تقلب در نوشتهها نیز به آن اضافه میشود تا پرونده فیلم علیه ایروینگ کامل شود.
صرفنظر از اتهام یهودستیزی و تحریف تاریخ که پایههای مستدل و مستندی نداشته و صرفاً مانوری احساسی و حرفهای است که یهودیان به آن مشهورند، داستان 4 حفره اوج حرف و استدلال طرف لیپشتات برای محکومیت ایروینگ است که صرفاً با اندک استدلالی به نتیجه میرسد و به ظاهر ایروینگ کم میآورد و قاضی قانع میشود. حال آنکه برای رد این ادعا تحقیقات مفصلی صورت گرفته که برای آن جوابی در عرصه علم و تحقیق نداشتهاند و فقط با ابزار سینما القا و قلب میشود.
«کارلو ماتوینو» در مقالهای با عنوان «حفرهای نیست، پس اتاق گازی وجود نداشته است»، به این نتیجه رسیده است:
«سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 بیرکناو، از جمله مهمترین مکانهایی است که یهودیان درباره آن ادعا دارند و معتقدند اتاق گاز داشته است اما این سردخانه که در کنار کورهای قرار دارد که پیش از آن برای سوزاندن اجساد قربانیان بیماری واگیردار از جمله تیفوس و تب تیفوئید به کار میرفته است، برای آنکه کارکرد اتاق گاز برای خفه کردن و کشتار جمعی را داشته باشد، نیازمند وجود حفرههایی مناسب برای ورود گاز زیکلون B است».
از سوی دیگر «چارلز دی پروان» نویسنده مقالهای با عنوان «حفرهای نیست؟ هولوکاستی نبوده است؟» درباره سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو مینویسد:
5 زمینه برای اثبات مدعیات وجود اتاق گاز به شرح ذیل وجود دارد.
1- شاهدان و شهادتهای تاریخی اولیه
2- شواهد عکسبرداری هوایی از حفرههای موجود در سقف اتاقهای گاز
3- نقشههای مهندسی اولیه سردخانه یک و کوره 2
4- عکسهای آلمانی زمان جنگ از سردخانه یک و کوره 2 و 3
5- شواهد فیزیکی
کارلو ماتوینو در پایان نتیجه میگیرد:
«فرضیه حفرههای ورودی زیکلون B در بتون سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 صرفاً بر اظهارات شاهدان خودساخته بویژه مایکل کولا استوار است و هیچ سند یا شواهد فیزیکی آن را یاری نمیکند. این اظهارات نیز به نوبه خود هیچ مویدی ندارد و هیچ اسناد و شواهد فیزیکی آنها را تایید نمیکند. از این رو کاملا غیرمنطقی و غیرقابل پذیرش هستند. در حال حاضر سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 هیچ حفرهای برای ورود زیکلون B ندارد و ممکن هم نیست این حفرهها بعداً بدون به جا گذاشتن هیچ اثری مسدود شده باشند. بنابراین چنین حفرههایی هرگز وجود نداشتهاند. این امر شعار «حفرهای نیست، پس هولوکاستی نبوده است» را تایید نمیکند بلکه اساسا نتیجهگیری زیر را تایید میکند: حفرهای وجود ندارد، پس هیچ اتاق گاز نابودسازی و کشتارجمعی در کوره شماره 2 وجود نداشته است بنابراین در اردوگاه آشویتس هیچ اتاق گازی برای نابودسازی وجود نداشته است. بنابراین «حفرهای نیست؛ پس اتاق گازی وجود نداشته است».
در جریان دادگاه به ایروینگ این اتهام را میزنند که استدلالهای او مبتنی بر گزارشهای لوختر است که به زعم لیپشتات و خیلی از مدافعان هولوکاست با حضور در اتاقهای گاز آجرهایی را برای آزمایش به صورت غیرقانونی دزدیده و از لهستان خارج کرده است.
فردای لوختر، نویسنده کتاب مشهور گزارشهای لوختر، مهندس آمریکایی و متولد 1942 است. تخصص اصلی لوختر طراحی سختافزارهای اعدام برای زندانهای ایالات متحده آمریکاست... او یکی از بهترین متخصصان محسوب میشود که میتوانند درباره وضعیت فنی اتاقهای گاز ادعایی هولوکاست اظهارنظر کنند... ولی در جریان دادگاه فیلم، به او و گزارشهای او اصلاً توجه نمیشود. در حالی که این گزارشها به لحاظ تجربی، قویترین استدلال علمی مبنی بر رد وجود اتاقهای گاز برای یک کشتار سیستماتیک است.
لوختر نخستینبار در جریان دادگاه «ارنست زاندل» به موضوع هولوکاست به صورت تخصصی وارد شد... او بحث تاریخی در زمینه هولوکاست ارائه نمیکند اما بررسیهای فنی او محال بودن چنین امری را به اثبات میرساند.
کتاب گزارشهای لوختر که نخستین چاپ آن در سال 1988 و در جریان دادگاه ارنست زاندل منتشر شد، کتابی است که سیر تحول و تکامل زیادی را پیموده است. نخستین ویراست این کتاب تحقیقی نه چندان طولانی اما بسیار دقیق و فنی درباره اردوگاههای آشویتس و مایدانک بوده است اما متنی که در سال 2005 به کوشش گرمار ردولف و با مقدمهای از روبر فوریسون از این کتاب منتشر شده است، بسیار وسیعتر و جامعتر و غنیتر از متن اولیه 1988 است.
اما لوختر در جریان تحقیق و بررسی، 4 گزارش ارائه کرد که به گزارشهای لوختر معروف است و در جریان دادگاه لیپشتات به هیچیک از آنها استناد و توجهی از باب یک مرجع علمی نشد.
نخستین گزارش لوختر تحت عنوان گزارش مهندسی از اتاقهای گاز اردوگاههای آشویتس، بیرکناو و مایدانک در لهستان است که نتایج آن به این شرح است:
بررسیهای جامع درباره اردوگاهها حاکی از آن است که هیچ اتاق گازی در این مکانها وجود نداشته است. این نتیجهگیری که امضای لوختر را در پنجم آوریل 1988 در پی دارد، خاطرنشان میکند مکانهایی که تحت عنوان اتاقهای گاز معرفی شدهاند، به هیچوجه نمیتوانستهاند چنین کارآییای داشته باشند.
دومین گزارش لوختر به بررسی اردوگاههای داخائو و ماتهاوزن میپردازد. علاوه بر این دو اردوگاه مشهور، اردوگاه گمنام دیگری تحت عنوان هارثیم کسل هم در این گزارش بررسی شده است. در همه بررسیهایی که این نویسنده در لهستان، آلمان و اتریش انجام داده است، هیچ سختافزار یا ساختمانی که مشخصاً برای اتاقهای گاز ساخته شده باشد، یافت نشد.
گزارش سوم لوختر با عنوان گزارش فنی درباره مشخصات اتاق گاز است که به بررسی و معرفی ویژگیهای ضروری یک اتاق گاز میپردازد. در ابتدا همانند دو گزارش قبل: مقدمه، هدف، تحقیق، سابقه تحقیق، حیطه پژوهش و تاریخچه استفاده از اتاقهای گاز آورده شده است. در نهایت نشان داده شده است هیچیک از این نشانهها درباره اتاقهایی که ادعا میشود در آنها به وسیله گازهای سمی کشتارجمعی صورت گرفته است، وجود ندارد. او در نتیجهگیری این گزارش مینویسد فقط یک «احمق» میتواند تصمیم به کشتن افراد به وسیله گاز در چنین اتاقهایی بگیرد و البته یک «احمق مرده»، چرا که انتشار گاز در این اتاقها باعث کشته شدن همه افراد در اطراف آن نیز میشود.
گزارش چهارم لوختر ارزیابی از کتاب یکی از مشهورترین حامیان هولوکاست «ژان کلود پرساک» است. پرساک که در حمایت از هولوکاست آثار متعددی از خود بهجا گذاشته است، در کتاب «آشویتس؛ تکنیک و عملکرد اتاقهای گاز» مدعی شده طی یک بررسی فنی، وجود اتاق گاز کشتار جمعی در آشویتس را مدلل کرده است. حال آنکه گزارش چهارم لوختر با نقد جدی این کتاب، نشان داده است پرساک در این زمینه دچار اشتباهی فاحش شده است.
لوختر در این زمینه مینویسد: «پرساک حجم وسیعی از شواهد را گرد هم آورده است اما شواهدی که هیچکدام به تنهایی با یکدیگر نمیتواند وجود اتاقهای گاز را اثبات کند. وی در نتیجه بیان میدارد با توجه به جزئیات طراحی و مشخصات اتاقهای گاز مورد ادعا و کورهها میتوان به طور قطع اعلام کرد هیچ اتاق گازی وجود نداشته است» و شاید به همین دلیل در دادگاه لیپشتات از کتاب و تحقیقات پرساک خبری نیست.
و اما در جریان دادگاه لیپشتات در فیلم، از فرد دیگری که در ادامه برپایی دادگاه از دیوید ایروینگ دفاع میکند خبری نیست. او پروفسور «کوین مکدونالد» است که در پی ایجاد مانع برای بیان اعتقادش مجبور میشود از ایروینگ برای ثبت در تاریخ، مکتوب دفاع کند. او در بخش دوم از اتهامزنی به ایروینگ مبنی بر یهودستیز بودن وی میگوید:
«از نظر من دبورا لیپشتات بیش از آنکه یک دانشگاهی باشد یک فعال نژادی است. این امر کاملا مشهود است که کتاب افکار هولوکاستی لیپشتات با حمایتهای فراوان سازمانهای یهودی فعال از جمله ایدیال نوشته شده است. این کتاب از سوی مرکز بینالمللی تحقیقات ضدیهودیگری ویدال ساسون، وابسته به دانشگاه عبری اورشلیم منتشر شده است. او در ابتدای این کتاب از بخشهای تحقیقاتی مراکز سیمون ویزنتال، ایدیال، موزه هولوکاست، موسسه امور یهودیان (لندن) و کنگره یهودیان کانادا و نیز کمیته یهودیان آمریکا، تشکر میکند. همه اینها سازمانهای فعال یهودی هستند».
لیپشتات رئیس موسسه مطالعات یهود در دانشگاه ایموری است. «یاکوب کاتز» مورخ دانشگاهی معتقد است دپارتمانهای دانشگاهی مطالعات یهود، اغلب به سازمان ملیگرای یهودی مرتبط هستند. به اعتقاد او مورخان یهودی نشاندهنده وجهه دفاعی فعالیتهای یهودی معاصر هستند.
شاید بهترین بیانکننده فعالیت یهودی و نژادی لیپشتات، نویسندگی او برای «جویش اسپکتیو» نشریه مذهبی یهودیان است. در این نشریه عبریزبان، او در ستونی با عنوان «تامر دووراه» که به طور منظم در هر شماره منتشر میشود، به امور مختلف یهودیان از جمله یهودستیزی، روابط یهودیان و تفسیر اعیاد مذهبی یهودیان میپردازد. او در این مقالات به زبان عبری و اهمیت آن در ترویج هویت یهودی توجه میدهد و مانند بسیاری دیگر از نژادپرستان یهودی از منظر نژادی و نه دینی به مخالفت جدی با ازدواج یهودیان و غیریهودیان میپردازد». این رویه فقط مخصوص لیپشتات نیست که به تمام منتقدان و دشمنان خود بیدلیل یا با دلیل، اتهام یهودستیز بودن وارد کند. ظرف چند سال اخیر سایتهای ثبت گفتار و رفتار ضدیهودی در جهان که با هدایت صهیونیستها اداره میشود، شمار بسیار انبوهی از هرگونه رفتار حتی یک نگاه اخمآلود را به مثابه یهودستیزی ثبت و آن را دلیل بر مظلومیت یهود دانسته؛ به رخ جهانیان کشیدهاند. در حالی که روزبهروز مسلمانان در سراسر جهان به اشکال و بهانههای متعدد کشتار میشوند و منافع و اموال و موجودیت آنها به تاراج میرود ولی آنچه در تبلیغات صهیونیستی میآید، اسلامهراسی است. اگر روی سنگ قبر یک یهودی در فلان روستای دوردست اروپای شرقی سطل زباله خالی شود، اینگونه فریاد برمیآورند که چه نشستهاید که باز هم صدای پای هیتلر میآید.
کوچکترین اهمالی در خدمت به یهود، به اتهام یهودستیزی از سوی صهیونیستها منجر میشود. «پیتر نویک» در این باره مینویسد:
«لیپشتات در کتاب آن سوی اعتقاد [فراتر از اعتقاد]، آمریکا و دیگر متفقین را در نگاه هولوکاست تقریباً همدست و همرأی با نازیها و دچار ضدیت عمیق با یهودیان میداند. از نظر او آمریکاییها و متفقین قابل تحقیر و خوار بودند».
با این اوصاف دیگر تکلیف دیوید ایروینگ و منکران و حتی کسانی که هولوکاست را کوچک میشمارند، به مراتب مشخصتر است. به عنوان مثال «روژه گارودی» در زمره منکران هولوکاست به حساب نمیآید و فقط در کتابهای خود تعداد قربانیان هولوکاست را بسیار کمتر از 6 میلیون ذکر کرده بود ولی او را در فرانسه به حبس تهدید و به جزای نقدی محکوم کردند. لیپشتات در بزرگ کردن داستان هولوکاست برای باورپذیری بیشتر آن حتی معتقد است مقایسه میان هولوکاست و هر عمل کشتارجمعی دیگری نه تنها حقیقتاً غلط است، بلکه به لحاظ اخلاقی نیز جایز نیست. بنابراین باید سانسور شود. با این تعریف قربانیان 50 میلیونی جنگ دوم جهانی، کشتار ارامنه و نسلکشیهای مهم و برجسته دیگر تاریخ نباید بهگونهای مطرح شوند که با هولوکاست برابری کند.
4- یکی دیگر از منکران اتاقهای گاز و هولوکاست روبر فوریسون است که تاکنون جز سکوت در مقابل آثارش، حتی یک فیلم هم از او نساختهاند یا هماوردی علمی با او نداشتهاند. شاید پایاننامه دکترای وی درباره اتاقهای گاز محکمترین اثر در رد هولوکاست باشد که به این شکل با او برخورد کردهاند و جالب است در این فیلم گوشه و کنایهای هم به او نیست. گویی اصلاً وجود ندارد. فوریسون طی نامهای، سابقه آشنایی با موضوع اتاقهای گاز را به شرح ذیل بیان میکند:
«من تا سال 1960 به واقعیت کشتار بزرگ در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. پس از آن با مطالعه کتابهای پل راسینیه، تبعیدی سابق عضو نهضت مقاومت و نویسنده کتاب دروغ اولیس، دچار شک و تردید شدم. پس از 14 سال تفکر شخصی و آنگاه 4 سال تحقیق خستگیناپذیر همانند 20 تن از نویسندگان طرفدار تجدیدنظر تاریخی، اطمینان یافتم که با یک دروغ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاههای آشویتس و بیرکناو که در آنها اتاقهای گاز بازسازی شده و بقایایی از کورههای آدمسوزی با اتاق گاز وجود دارند چندین مرتبه بازدید کردم. در اردوگاههای اشتروتهوف (آلزاس ـ فرانسه) و مایدانک (لهستان) مکانهایی را که به عنوان اتاق گاز معرفی میشدند، بررسی کردم. در مرکز اطلاعرسانی معاصر یهود در پاریس، آرشیوها، دستنویسها، عکسها و شهادت کتبی و هزاران سند دیگر را مطالعه کردم. برای یافتن پاسخ، بیوقفه از متخصصان و تاریخدانان پرسش کردم. سالها اما بیهوده به دنبال فقط یک بازمانده از تبعیدیان جنگ بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد. بویژه به کثرت مدارک ادعایی در این مورد وقعی نمیگذاشتم حتی به یک مدرک فقط یک مدرک راضی بودم اما همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل آنچه یافتم، تعداد بیشماری مدارک مجعول شایسته محاکمه جادوگران و مایه شرمساری برای قضاتی است که آنها را پذیرفتهاند. پس از آن با سکوت، مزاحمت، دشمنی و بالاخره افترا، توهین و ضرب و جرح مواجه شدم».
فوریسون در جای دیگر بیان میدارد:
«در نظر مدافعان نظام حاکم، عامه مردم نباید در این باره فکر یا سوالهایی برای خود مطرح کنند. به نظر آنها باید کسانی را که خواهان بحث آزاد هستند خاموش کرد. بالاتر از آن. این مساله نباید مطرح شود که آیا اتاقهای گاز وجود داشته است یا خیر. پس سوالی مطرح نمیشود. ...پس من بدترین جرم را مرتکب شدهام. جرم بیان آزادانه عقاید و دست زدن به یک تابو. آنها این موضوع را به من فهماندند و از همه طرف مورد حمله قرار گرفتم. زندگیام از هم پاشید؛ زندگی شخصی، شغلی و حتی خانوادگی. اما اولین کسی نیستم که چنین مصیبتهایی را میبیند... برای نفی وجود اتاقهای گاز فقط شجاعت کافی نیست. بلکه باید روحیه قهرمانی داشت».
فوریسون حتی خود را متعهد به آگاهسازی یهودیان جوان نیز میداند و میگوید:
«اگر چه سردمداران این اسطوره صاحب قدرتند اما روزبهروز بیشتر در نوعی توهمات شبهمذهبی فرومیروند که نسلهای جوان یهودی، اولین قربانیان آن هستند، زیرا بسیاری در میان آنان ادعای مزبور را به طور حتمی باور کردهاند. نمیخواهم آنها را تخطئه کنم. با توجه به اینکه خود من مدتها فریب خورده بودم و 15 سال به واقعیت اتاقهای گاز مثل خورشید نیمروز اعتقاد داشتم».
فوریسون با توجه به تمام ناگواریهای ناشی از حقگویی در تحقیق همچون سایر منکران هولوکاست خطمشی خود در آینده را نیز چنین ترسیم میکند:
«در مقابل کسانی که شیوه سرکوب پیش گرفتهاند، اغماض نخواهم کرد و با تمام نیرو از حقیقت دفاع میکنم، هر اندازه که برایم گران تمام شود».
این صراحت در بیان ایروینگ در انتهای فیلم هم بود که دست از انکار هولوکاست برنخواهد داشت و به یک معنا پیام نهایی فیلم هم بود که با محکومیت او در دادگاه داستان انکار هولوکاست به پایان نخواهد رسید و این عده کماکان بر اصول خود مقابل یهود خواهند ایستاد. با این تفاوت نگاه که صهیونیسم اصرار دارد پدیده یهودستیزی را در عمق وجود غیریهودیان تصویر کند، آن هم به عنوان یک بیماری که در طول تاریخ، یهود با آن مواجه بودهاند. این بیماری در صحنهای از فیلم به کثافات روی کفش یهودیان تشبیه شده است که در عین پاک کردن، دوباره به آن میچسبد. چنانکه لیپشتات در 3 آوریل 1996 در واشنگتنپست به این جمله تصریح کرده است: «در کتاب مقدس ما گفته شده در هر نسلی کسی پیدا میشود که میخواهد ما را از میان ببرد».
این گفتار مطلع مقالهای بود که در ادامه آن دیوید ایروینگ به شرح ذیل متهم شده بود:
«او میکوشد تاریخ و خاطرات ما را خراب کند خاطرات کسانی که تحت حکومت ستمگران کشته شدهاند. آنها میگویند اعتبار و آبرو به آنها ربطی ندارد و فقط کتاب را منتشر میکنند».
این مطلب را لیپشتات پس از مذاکره با انتشارات سنت مارتینز برای جلوگیری از انتشار کتاب ایروینگ با نام «گوبلز: مغز متفکر رایش سوم» ابراز داشته است و هدف او از این امر فشار آوردن بر این ناشر برای جلوگیری از انتشار این کتاب بوده است. ایروینگ دقیقاً پس از انصراف انتشارات سنت مارتینز از انتشار کتاب او تصمیم گرفت علیه لیپشتات شکایت کند... بنابه گفته ایروینگ فشار گروهها و سازمانهای یهودی علیه او پیش از جلوگیری از انتشار کتاب او بوده است. این گروههای یهودی باعث شدند ایروینگ از مسافرت به برخی کشورها ممنوع شود و سخن گفتن و مصاحبهها با او قطع و ممنوع شده است و ناشران دیگر نیز مجبور به قطع قرارداد همکاری با او شدهاند و حتی تهدیدات فیزیکی هم علیه او صورت گرفته است. تبلیغات و خصومتهای دنبالهداری که تاکنون هم ادامه دارد و این فیلم بخشی از آن است. و در آخرین مورد هم محکومیت، طی یک محاکمه با مجازات 3 سال زندان پس از یک تعقیب طولانی قضایی بود که تحمل کرد. محکومیتها و مجازاتی که فردریک توبن استرالیایی هم مثل روبر فوریسون فرانسوی تحمل کردند تا حقیقت بیان شود.
به گفته کوین مکدونالد، متفکر آمریکایی حامی ایروینگ در دادگاه که نگذاشتند حرفش را بزند:
«سرکوب ایروینگ بخشی از این الگو است که مطابق آن برخی سازمانهای فعال یهودی تلاش میکنند از انتشار مکتوبات متعارض با تصورات ساخته شده آنها از واقعیات یا حاوی نقد اسرائیل، جلوگیری کنند.»
نتیجه
سینمای صهیونیستی هالیوود نخستینبار یا آخرینبار نیست که چنین اثری را تولید و پخش میکند. آثار بسیار زیادی چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم موضوع هولوکاست را بویژه ظرف 25 سال اخیر مطرح کردهاند. ضریب القای مفاهیم صهیونیستی از پدیده هولوکاست در سایر آثار هنری آنقدر بالاست که افکار عمومی دنیا، اجازه تردید به خود در باب وقوع آن را نمیدهد و اندک سوال یا تردیدی در نطفه خفه میشود... و بر ما است تا با اطلاع از حقیقت ماجرا نسبت به احیای آن از هر وسیلهای استفاده کنیم.
منبع: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی