|
گزارش «وطنامروز» درباره دلایل ناکامی سیاستهای ضد ایرانی دولت آمریکا؛ از برجام تا ماجرای گرانی بنزین
ترامپ را بجنبان
ثمانه اکوان: دونالد ترامپ بعد از انتخاب شدن به عنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده در سال 2016 تصویری کلی از سیاستی که باید در قبال ایران در پیش بگیرد در ذهن داشت. او میدانست به دلیل حمایت سرمایهداران صهیونیست از دولتش باید خواستههای آنها را بهطور تمام و کمال اجرایی کند. به گزارش «وطنامروز» از سوی دیگر او به دنبال نابودسازی تمام میراث اوباما در سیاست خارجی کشورش بود و چه چیز بهتر از توافقی که اوباما در دقیقه 90 با ایران بر سر مسأله هستهای به دست آورده بود؟ به همین دلیل بود که تصویر کلی دولت چهلوپنجمین رئیسجمهور آمریکا برای برخورد با ایران، خارج شدن از توافق هستهای، از سوی دیگر تلاش برای کشاندن ایران پای میز مذاکره برای پذیرفتن شرایط «تسلیم» و در عین حال به کار بردن آخرین تیرهای در ترکش سلاح تحریم برای به زانو در آوردن نظام جمهوری اسلامی بود.
این سیاست بعد از اینکه ایران با وجود تمام فشارها و در عین حال رایزنیهای دیپلماتیک حاضر به گفتوگو با دولت ترامپ نشد، تبدیل به سیاست «فشار حداکثری» شد و تا حدی فاز برخوردهای گاه به گاه نظامی در بیرون از مرزهای ایران نیز به خود گرفت. سیاست فشار حداکثری را نه در حد یک سیاست یکجانبه در مسأله تحریم اقتصادی، بلکه باید در یک بسته سیاستی کلی دید که شامل ابعاد مختلفی از جمله بعد دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و سیاسی است. در این گزارش به تمام ابعاد این سیاست و طریقه رویارویی آمریکا با ایران بر اساس این بسته سیاستی پرداخته میشود.
* بعد نظامی و جنگهای شکست خورده آمریکا در منطقه
یک سال پس از خروج آمریکا از برجام، آمریکا دیگر بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از طریق متحدان خود در منطقه به رویارویی با ایران و تهدید کردن منافع ملی ایران میپرداخت. سوریه، عراق، یمن، لبنان و دیگر کشورهای منطقه به زمین جنگ نیابتی آمریکا با ایران و متحدان ایران تبدیل شد و در نهایت نیز کار به رویارویی نظامی مستقیم از نوع پهپادی کشید که نمونه آن را میتوان در تجاوز پهپاد آمریکایی به مرزهای هوایی جمهوری اسلامی در جنوب کشورمان مشاهده کرد که هدف قرار دادن این پهپاد توسط نیروهای ایرانی، تبدیل به مسألهای پیچیده در روابط 2 کشور شد. کمپین فشار حداکثری که از فاز فشارهای دیپلماتیک آغاز شد، به نتیجه نرسید، در فاز تحریمهای اقتصادی نیز با مقاومت جانانه مردم ایران روبهرو شد و در فاز نظامی هم با شکست تمامعیار آمریکا و تحقیرش در مقابل متحدانش در منطقه تمام شد. ایران در مسأله ساقط کردن پهپاد 220 میلیون دلاری آمریکا، تنها یک پرنده نظامی را ساقط نکرد، بلکه آبروی ایالات متحده را به عنوان یک ابرقدرت هدف قرار داد و آن را به نابودی کشاند. این شکست نهتنها برای دولت ترامپ، بلکه برای متحدانش در منطقه مانند حکومتهای سعودی و امارات نیز سنگین بود و پروژه قدیمی و دوگانه تلاش برای مذاکره از طریق کانالهای پنهانی و تهدید به استفاده از نیروی نظامی در ظاهر را کاملاً از رده خارج کرد. به همین دلیل است که روز یکشنبه روزنامه نیویورکتایمز به نقل از یکی از ژنرالهای بلندپایه ارتش آمریکا نوشت پیاده کردن بیش از 14 هزار نیرو در خلیجفارس از ابتدای بهار سال جاری تاکنون برای مقابله با تهدیدات ایران نتوانسته این تهدیدات را که بهصورت بالقوه علیه نیروهای آمریکایی و متحدانش وجود دارد از بین ببرد. ژنرال «کنت مککنزی» اظهار امیدواری کرده است آوردن این تعداد نیرو شاید بتواند جلوی حملات احتمالی ایران را به اهداف آمریکایی مثل آنچه درباره پهپاد آمریکا در ماه ژوئن سال جاری میلادی (مرداد ماه) رخ داد بگیرد اما مطمئناً اگر درگیری یا اقدام تحریکآمیزی رخ دهد، نمیتواند جلوی حملات ایران به نیروهای متحد آمریکا بویژه کشورهای عرب منطقه را بگیرد.
نیویورکتایمز به این مسأله اشاره کرده که ژنرال مککنزی در این گفتوگو بدون اینکه سندی برای گفتههای خود داشته باشد، ایران را متهم به حمله به تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی کرده است؛ حملهای که حوثیهای یمنی مسؤولیت آن را بر عهده گرفتند.
فرمانده قوای آمریکایی در خلیجفارس بر همین مبنا بدون اینکه اشارهای به اسناد و مدارک یا شواهد جدید در اینباره داشته باشد، بیان کرده نیروهای نظامی آمریکا الگویی از فعالیتهای ایران را کشف کردهاند که باعث نگرانی آنها برای آینده شده است.
نکته جالب در گزارش نیویورکتایمز اشاره تلویحی این روزنامه آمریکایی به این مسأله است که کشورهای عرب منطقه هم مانند آمریکاییها میدانند در صورتی که ایران بخواهد منافع آنها را مورد تهدید قرار دهد، راه چارهای برای مقابله با آن ندارند. به همین دلیل نوشته است: «نظرات مقامات پنتاگون درباره بیاثر بودن خاصیت بازدارندگی فرستادن اینهمه نیروی نظامی به منطقه در شرایطی است که متحدان آمریکا مانند امارات طی چند وقت اخیر به دنبال کاهش تنشها با ایران بودهاند. اماراتیها در این زمینه راه خود را از دولت تندروی ترامپ جدا کرده و هیأتی از نیروهای گارد ساحلی خود را در ماه ژوئیه به ایران فرستادند تا درباره امنیت منطقه خلیجفارس با جمهوری اسلامی مذاکره کنند.
* ماجرای اعتراضات بنزینی و فرستادن ناو آبراهام لینکلن
آمریکاییها که بعد از اعتراضات سال 88 بهترین استفاده را از شرایط سیاسی کشور برده و تحریمها را علیه کشورمان چندبرابر کردند، این بار نیز تلاش دارند بهترین استفاده سیاسی را از شرایط به وجود آمده بعد از اغتشاشات و اعتراضات بنزینی ببرند. رسانههای آمریکایی و بویژه رسانههای وابسته به حزب جمهوریخواه و کاخ سفید، از همان روزهای اول که حتی دسترسی به اخبار داخلی ایران نیز نداشتند، سعی کردند نشان دهند اعتراضات نتیجه موفقیتآمیز بودن سیاست فشار حداکثری ترامپ است و بزودی نظام جمهوری اسلامی که به دلیل مشکلات اقتصادی، مردم را رودرروی خودش میبیند، چارهای جز تسلیم شدن نمیبیند. با این حال آمریکا از نتیجه این سیاست بشدت هراسان است و میداند رساندن این پیام، به معنای این است که شاید منافعش در منطقه در خطر قرار گیرد. به همین دلیل هم ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن که از ابتدای بهار سال جاری به منطقه اعزام شده بود اما به خلیجفارس وارد نشده و در دریای عمان بود، طی چند روز گذشته وارد خلیجفارس شد. با این حال جان مککنزی، فرمانده نیروهای سنتکام بیان کرده است: «استراتژی خاصی درباره زمان اعزام ناو به خلیجفارس وجود نداشته و البته مهم است که نشان دهیم هر وقت که مایل باشیم میتوانیم این کار را انجام دهیم».
حضور بیشتر آمریکاییها در منطقه با این حال همانطور که پیش از این نیز بارها توسط فرماندهان نظامی ایران مطرح شده بود، باعث آسیبپذیری بیشتر آنها در مقابل ایران میشود و در عین حال نگرانیهای بیش از حد آنها نشان میدهد بر خلاف آنچه آنها در رسانههای خود مطرح میکنند، نهتنها در بعد اقتصادی، بلکه در بعد نظامی نیز در پروژه فشار حداکثری مقابل ایران با شکست مواجه شدهاند.
***
آرزوهای محال ترامپ!
تلاش ترامپ برای اثربخش جلوه دادن سیاست فشار حداکثری چندان هم از نظر کارشناسان موجه و درست به نظر نمیرسد. آنها معتقدند با وجود اینکه اعتراضاتی در ایران نسبت به وضعیت معیشتی و اقتصادی رخ داده اما جمهوری اسلامی باز هم راهکارهایی برای رهایی از این وضعیت در اختیار دارد و تنها باید انتخاب کند که میخواهد به کدامیک از این راهها متوسل شود یا اینکه میخواهد مخلوطی از این راهها را امتحان کند.
شبکه خبری «CNBC» در همین زمینه گزارش داده است ایران در مقابل یک آزمایش تاریخی قرار گرفته است. تحلیلگر اندیشکده شورای آتلانتیک در مطلبش که در سایت این شبکه خبری منتشر شده، نوشته است: «ایران یا باید به کمپین فشار حداکثری ترامپ با افزودن به فعالیتهای نظامی خود در منطقه پاسخ دهد یا با افزودن به فعالیتهای دیپلماتیکش یا با رفتن به سمت هر دو مسیر».
«فردریک کمپ»، مدیر اندیشکده شورای آتلانتیک در اینباره بیان کرده در صورتی که به اعتراضات در ایران، عراق و لبنان افزوده شود، مطمئناً ایران به دنبال پاسخی فوری برای این بحران خواهد بود. ایران دیگر منتظر نمیماند که دوره ریاستجمهوری ترامپ پایان یابد و او از کاخ سفید خارج شود.
بسیاری بر این عقیدهاند که افزایش فشارها بر ایران به این دلیل است که ترامپ اعتقاد دارد هر اتفاقی قرار است بیفتد باید در دوره او بیفتد و بدین ترتیب به سمت راهحل فوری یا بحران فوری میرود. با این حال ایران هم راهحلهای فوری دیگری در اختیار دارد که از جمله آنها میتوان به افزودن بر میزان فعالیتهای نظامیاش در منطقه علیه آمریکا و متحدان منطقهای آن و همچنین گسترش روابط دیپلماتیک خود با کشورهای متحد منطقهای یا حتی کشورهای اروپایی اشاره کرد.
البته برخی تحلیلگران در اروپا معتقدند ترامپ با تند کردن فضا و به کار بردن روشهایی جهت وارد کردن انواع و اقسام اتهامات علیه ایران، توانسته بخوبی فضا را علیه ایران در اروپا مدیریت کند و همه اینها به این دلیل صورت گرفته که بتواند نظر مساعد کشورهای اروپایی را برای بازگرداندن پرونده ایران به شورای امنیت جلب کند یا از آنها بخواهد که از برجام خارج شوند. او همچنین از متحدان اروپایی خود میخواهد جلوی اقدامات ایران در منطقه را بگیرند و اجازه ندهند ایران به فعالیتهای خود در منطقه ادامه دهد. با این حال به نظر میرسد همه این مسائل بیشتر شبیه به فکر کردن به آرزوها در فضای امیدهای واهی واشنگتن و بیاعتمادیهای فراوان بینقارهای بین اروپا و آمریکا باشد.
فردریک کمپ معتقد است: مقامات دولت ترامپ بر این عقیدهاند که تحریمهای سنگین به کار گرفته شده علیه ایران میتواند دسترسی ایران به منابعش را از بین برده و میزان همکاری ایران با نیروهای متحدش در منطقه را کاهش دهد. این مسأله اگر همراه با اعتراضات در ایران و سایر کشورهای منطقه در نظر گرفته شود، میتواند توان و انرژی نظام جمهوری اسلامی را گرفته و آن را در مقابل خواستههای واشنگتن بیدفاع و بیسلاح کند. با این حال این کار ممکن است با سلاح بسیار تیز و برنده افزایش تنشهای نظامی بین ایران و آمریکا همراه شود؛ سلاحی که یک بار در ژوئن سال جاری توانست پهپاد آمریکایی را بر فراز آبهای ایران سرنگون و کاری کند که نیروهای تحت حمایت ایران در یمن، پالایشگاه نفت سعودی را هدف قرار دهند. این کار همچنین میتواند ایران را برای برداشتن گامهای جدیتر جهت خروج از توافق هستهای مصممتر کند و این خطرناکترین عاقبت کار برای بازیای است که ترامپ برای مقابله با ایران تدارک دیده است. کمپ در عین حال معتقد است بسیار سخت است که تصور کنیم ایران بدون برداشته شدن تحریمها بخواهد پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند. حسن روحانی، رئیسجمهور ایران بیان کرده است «همه ما میدانیم شرایط آسان و نرمال نیست».
فردریک کمپ همچنین اشاره کرده است در همین حال زمانی که به تاریخ اثرگذاری تحریمهای اقتصادی بر مسأله «تغییر رژیم» در کشورهای مختلف مینگریم، مشاهده میکنیم که با نتایج بسیار مختلفی روبهرو بودهایم. اشاره او به نتایج تحقیقات دانشمندان علوم سیاسی است که معتقدند تحریمهای اقتصادی لزوما ابزارهای کارآمدی برای رسیدن به هدف تغییر رژیم در کشورهای هدف نیستند. این ابزار در عین حال ابزار مناسبی برای رسیدن به هدف و وادار کردن کشور مقابل جهت انجام کار مورد نظر نیز نیست و معمولا این نوع تحریمها در نهایت کار را به رویارویی فیزیکی و جنگ یا قدرتنمایی 2 طرف برای بقا میکشانند.
اگرچه کشورهای غربی و بویژه آمریکا معتقدند این روش بهترین روش برای گریز از جنگ است اما جدای از هزینههای انسانی که تحریمها با خود به همراه دارند، از لحاظ حقوق بینالملل نیز اجرا و اثربخشی آنها با اما و اگرهای زیادی همراه است.
***
شکست آخرین تلاشهای دیپلماتیک ضدایرانی آمریکا در عراق
معاون رئیسجمهور آمریکا هفته جاری به عراق سفر کرد ولی جدا از اینکه هیچیک از مسؤولان عراقی با وی دیدار نکردند، مسألهای که نشاندهنده فاصله زیاد روابط واشنگتن و بغداد است، این است که آنها به هیچکدام از خواستههای آمریکا برای قطع روابط تهران-بغداد یا کم کردن از میزان روابط نیز توجهی نکردند و مایک پنس با دست خالی به واشنگتن بازگشت.
مایک پنس معاون دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا شنبه هفته جاری در یک سفر از پیش اعلام نشده، وارد عراق شد ولی مسأله قابل توجه این بود که عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق یا هیچ یک از مسؤولان وابسته به دولت مرکزی این کشور با پنس دیدار نکردند.
پنس اما به منطقه کردستان عراق رفت و با «نچیروان بارزانی» رئیس این منطقه دیدار کرد، البته برخی منابع دولتی عراق به روزنامه الاخبار گفتند پنس، از پایگاه «عینالاسد» واقع در غرب عراق بازدید کرده است. این پایگاه، محل حضور نظامیان آمریکایی است که در استان الانبار واقع شده است.
به گفته این منابع، هدف از بازدید پنس از عینالاسد، دیدار با نظامیان این کشور در عراق بود و این دیدار «با بغداد هماهنگ شده بود... این پایگاه در بغداد یا اطراف آن قرار ندارد و اگر چنین بود، پنس با نخستوزیر [عراق] دیدار میکرد، ولی به همین دلیل، طرفین ترجیح دادند به یک تماس [تلفنی] بسنده کنند».
این در حالی است که دفتر «برهم صالح» رئیسجمهور عراق هر گونه اطلاع قبلی از این سفر را تکذیب کرد ولی دفتر عبدالمهدی با انتشار بیانیهای خبر داد که وی با پنس تماس تلفنی داشته و طرفین، تحولات عراق و تلاشهای دولت و اقدامات اصلاحی آن را بررسی کردند. عبدالمهدی در این تماس، «بر اهمیت حاکمیت و استقلال عراق، برقراری امنیت و ثبات، حمایت از منافع تمام اقشار و مذاهب ملت عراق، انحصار سلاح در دست حکومت و همکاری بین 2 کشور در چارچوب توافقنامه راهبردی» تأکید کرد.
خبرگزاری رویترز نیز گزارش داد که پنس در این تماس، مدعی شده ترامپ به «عراق دارای حاکمیت» باور دارد و از «تأثیر مخرب ایران در سراسر این کشور» نگران است.
خبرهای غیررسمی نیز حکایت از این دارد که مایک پنس به عبدالمهدی وعده داده بود که اگر روابط خود با ایران را قطع کرده و حشدالشعبی را برای همیشه منحل کند، آمریکا نیز وعده میدهد کمک کند تا اعتراضات در عراق پایان یابد اما عبدالمهدی با این معامله سیاسی موافقت نکرده است. معاون ترامپ پس از بازدید از عینالاسد، عازم اربیل شد. وی در جریان دیدار با بارزانی، ادعا کرد که واشنگتن امیدوار است روابط خوب خود را با کردها حفظ کند. الاخبار در ادامه گزارش داد، صرفنظر از اظهارات علنی، ظاهرا دیدار نکردن مسؤولان عراقی با پنس، ناشی از سردی روابط بین واشنگتن و بغداد است، زیرا آمریکا میبیند که عراق به ایران متمایل است. مسؤولان آمریکا در همین ارتباط گفتند که پنس، عبدالمهدی را تشویق کرده عراق را از ایران دور و رابطه خود را با تهران قطع کند. یک مسؤول برجسته عراقی هم گفت فاصله بین عراق و آمریکا هیچگاه مانند امروز، آنقدر زیاد نبوده است و همچنان بر این فاصله افزوده میشود. شاید آنچه بر خشم آمریکا افزوده، این است که عراق توانسته است از بحران موجود در این کشور عبور کند و گامهای اصلاحی را بردارد. بنا بر این گزارش، آمریکا در واکنش به این مسائل، به استفاده از گزینههای دیگر روی آورده است. زمزمههایی از فشارهای آمریکا برای برکناری «منصور المرعید» استاندار نینوا و جایگزین کردن «نجم الجبوری» به جای وی، به گوش میرسد.
الجبوری یکی از کسانی است که متهم است در سال 2014، روند ورود داعش به موصل را تسهیل کرده بود. ظاهرا این تلاشها، در ادامه تلاشهای آمریکا برای فراهم کردن زمینه در غرب عراق است تا از این مناطق بتواند برای اجرای «معامله قرن» استفاده کند یا راه ایران را به سوی دریای مدیترانه ببندد. معاون رئیسجمهور آمریکا اما در ادامه سفر خود، در اربیل عراق نیز زمانی که از خواستههای خود درباره ایران صحبت به میان آورد، با روی خوش کردها مواجه نشد و آنها تاکید کردند نمیتوانند دشمنی علنی با ایران داشته باشند.
یکی از رهبران سیاسی در منطقه کردستان عراق درباره جزئیات این دیدار تأکید کرد: «معاون رئیسجمهور آمریکا با همه طرفهای کرد نشست برگزار کرد و نچیروان بارزانی، رئیس و مسرور بارزانی نخستوزیر منطقه کردستان و نماینده حزب اتحاد دموکراتیک حضور داشتند». به گفته این مسؤول کرد، پنس به «طرفهای کرد حاضر در نشست گفت آمریکا بشدت از سیطره ایران بر تصمیم [دولتمردان] عراق نگران است و این مسأله به هیچ وجه نمیتواند ادامه داشته باشد».
وی تأکید کرد که معاون رئیس جمهور آمریکا به رهبران کرد اطمینان داد «در صورت هر گونه تغییر در قانون اساسی، انتخابات یا دولت، کردها در امان خواهند بود و امتیازات و دستاوردهایی که به دست آوردند، مانند گذشته خواهد بود».
ظاهرا پنس مسائلی را درباره رابطه کردستان عراق با ایران مطرح کرده بود که «رهبران کرد به پنس گفتند کردستان تنها میتواند در روابط خود با ایران و آمریکا توازن برقرار کند، زیرا مرزهای مشترکی با تهران دارد و هر گونه مخاصمه علنی، مشکلات سیاسی و امنیتی برای آن (کردستان عراق) ایجاد خواهد کرد».
این رهبر کرد در پایان خاطرنشان کرد، پنس به کردها وعده داد که «حمایت آمریکا و کمک به نیروهای پیشمرگه ادامه خواهد داشت. وی همچنین تهدید کرد که به شرطی نیروهای ائتلاف در برابر هر خطری از کردستان دفاع خواهند کرد که این منطقه با واشنگتن برای تحقق منافع عالی آمریکا همکاری کند».
***
* ایران یعنی منطقه؛ منطقه یعنی ایران
فاز اخیر در سیاست «فشار حداکثری» را میتوان فاز سیاسی این سیاست دانست. تاکنون دولت ترامپ از نظر اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی در برابر ایران زمین بازی را به جمهوری اسلامی واگذار کرده اما باز هم اصرار دارد به سیاست غلط خود در برخورد با ایران ادامه دهد. اینبار اما همانطور که در زمین بازی نظامی نیز مطرح شده بود، کشور ایران تنها در محدوده مرزهایش مورد نظر دولت آمریکا نیست. بازی سیاسی این بار بر خلاف سال 88 که در محدوده مرزهای ایران اجرایی شد، به مرزهای جغرافیایی نفوذ ایران یعنی عراق، لبنان و یمن نیز کشیده شده است. اعتراضات معیشتی و اقتصادی در عراق و لبنان کلید خورده و به وسیله سازمانهای وابسته به آمریکا و سفارتخانههای این کشور یا متحدانش به آتش اختلافات و اعتراضات دامن زده میشود. کلیدواژه اصلی آشوبگرانی که توسط سفارتخانههای آمریکا هدایت میشوند، ایران است. در رسانههای غربی و آمریکایی نیز سعی میشود تا جایی که میتوان، از تحلیلهایی استفاده کرد که نشان دهد ایران در حال افزایش دادن حوزه نفوذ خود در عراق و لبنان است. استعفای نیمی از کابینه عبدالمهدی و آغاز اصلاحات توانست این توطئه آمریکاییها را در عراق تا حد زیادی خنثی کند و از میزان معترضان بکاهد. با این حال این آتش نباید به این زودی خاموش شود؛ به همین دلیل اسنادی منتشر میشود به نام «ایران کابل» (Iran Cable) که نشان میدهد نفوذ ایران در دولت عراق از ابتدای شکلگیری دولتهای این کشور بعد از سقوط صدام، بسیار زیاد بوده و روز به روز نیز افزایش پیدا کرده است. این اسناد اگرچه در رسانههای غربی به وفور مورد تحلیل و بحث قرار میگیرد اما باز هم نمیتواند درصد بسیار زیادی از افکار عمومی را در عراق قانع کند و توجه چندانی به پروژه «سندسازی» نمیشود.
بعد از عراق و لبنان و همچنین پرداختن به مسأله یمن در راستای تجزیه این کشور، حالا نوبت داخل ایران بود که بتوانند فشارهای سیاسی علیه کشورمان را در حوزه داخلیتر و حلقه کوچکتری ادامه دهند اما این فشار غیر از اینکه قرار بود برای پیشبرد اهداف ترامپ در ماجرای هستهای کارایی داشته باشد، هدفهای دیگری را نیز در داخل آمریکا برای او به دنبال میآورد و مهمترین آن رهایی از مسأله استیضاح در افکار عمومی این کشور است.
* سگ را بجنبان!
«توماس مان» رماننویس مشهور آلمانی در جایی بیان کرده است: «جنگ، فراری بزدلانه از مشکلات صلح است». شاید این جمله بشدت ضد و نقیض به نظر برسد اما اگر نگاهی به مشکلات درونی دولتها و روسای جمهور کشورهایی داشته باشیم که آنها را با واژه ابرقدرت میشناسیم، بیش از پیش به این مطلب پی میبریم که بسیاری از جنگهای به راه افتاده توسط این دولتها تنها راهی برای فرار از مشکلات سیاسی و اقتصادی داخلیشان بوده است. این فرضیه بعد از سال 1997 میلادی و اولین نمایش فیلم سینمایی «سگ را بجنبان» (Wag The Dog) به نظریه «جنباندن سگ» در عالم روابط بینالملل معروف شد. داستان این فیلم، نشان میداد که یک مشاور رسانهای چطور از هنر فیلمسازی هالیوود استفاده کرد تا جنگی ساختگی را در آلبانی به راه بیندازد، بلکه بتواند توجه افکار عمومی را از ماجرای رسوایی جنسی رئیسجمهور دور کرده و به سمت جنگ سوق دهد. البته این فیلم دقیقا 2 ماه قبل از آشکار شدن رسوایی جنسی «بیل کلینتون» در کاخ سفید منتشر شد و نشان میداد ربطی به این ماجرا نداشته است اما زمانی که در بحبوحه مطرح شدن استیضاح او در مجلس نمایندگان، دولت آمریکا به عراق حمله کرد، این فیلم به یک نظریه گسترده و معروف در روابط بینالملل تبدیل شد.
این سناریو هماکنون نیز که استیضاح ترامپ تنها داستان و ماجرای مطرح در راهروهای کنگره است، با وجود اینکه تا حد زیادی نخنما شده است، باز هم به نظر میرسد برای ترامپ کارایی دارد. قرار نیست اعتراضات در ایران یا حتی عراق و لبنان منجر به حمله آمریکا به این کشورها یا هر حملهای از طرف آمریکا به کشورهای منطقه شود اما در شرایط امروز دنیا راههای کمهزینهتری نسبت به جنگ نیز وجود دارد و آن ایجاد اغتشاش و آشوبگری در کشورهای هدف با استفاده از ظرفیتهای داخلی همین کشورهاست. سناریوی سیاسی ترامپ برای کشورهای منطقه، در واقع همان سناریوی به راه انداختن جنگ در آلبانی در فیلم معروف هالیوودی است تا بلکه بتواند کمی از بحران تمرکز افکار عمومی آمریکا بر مسأله استیضاحش بکاهد.
با این حال پایان گرفتن اعتراضات در ایران و تلاش ایران برای ثبات منطقه و بویژه عراق بسیاری از برنامهها و نقشههای آمریکا را بر هم زده و دولت ترامپ را با مشکل بزرگی هم در خاورمیانه و هم در کاخ سفید مواجه خواهد کرد. ترامپ برای باقی ماندن در کاخ سفید بیش از هر چیز به یک دشمن شماره یک نیاز دارد و این دشمن باید در شرایط بدی قرار داشته باشد که نیاز به مذاکره با ترامپ داشته باشد. اگر این نیاز منجر به مذاکره تا قبل از انتخابات شود، او دیگر از حالا خود را برنده نهایی انتخابات 2020 میداند اما اگر مذاکره هم نشود، به زانو در آوردن دشمن میتواند باز هم برگ برندهای در اختیارش قرار دهد. با این حال به نظر نمیرسد در هر دو مورد ایران یا متحدان منطقهای ایران گزینه مناسبی برای فعالیتهای انتخاباتی ترامپ باشند.
او در این زمینه حالا گزینههای اندکی در اختیار دارد که سعی دارد از همه آنها به نحو ممکن تا زمان برگزاری انتخابات دور دوم ریاستجمهوریاش استفاده کند؛ مسأله مذاکره با کرهشمالی، مسأله ایران و همچنین مسأله اعتراضات عراق و پرونده اعتراضات هنگکنگ. رسانههای حامی ترامپ بتازگی موجی تازه از حمایت از سیاستهای او در قبال تحولات در هر 4 کشور را آغاز کردهاند.
***
اصطلاح سگ را بجنبان، از یک ضربالمثل آمریکایی گرفته شده است که بیان میکند سگ باهوشتر از دمش است، اگر دم باهوشتر از سگ بود، آنوقت دم سگ را میجنباند. این ضربالمثل بدین معنی است که اگر آدم باهوشی باشید میتوانید کاری را انجام دهید که هیچکس انتظارش را ندارد و حواس و افکار آدمها را به سمت مسائل دیگری تغییر جهت دهید.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
|