|
ارسال به دوستان
نگاهی به شباهتها و تفاوتهای 2 فیلم پر سر و صدای 2019
آنچه در جوکر نبود اما در انگل بود!
محمدرضا کردلو: شاید حتی اگر «بونگ جون هو» کارگردان «انگل»، به صراحت نمیگفت فیلم من شبیه «جوکر» است، باز آنقدر مفهوم و نشانه مشترک و البته برداشتهای معنایی متفاوت در این دو فیلم وجود داشت که لازم باشد در نوشتهای به تمایزها و شباهتهای انگل و جوکر بپردازیم. به نظر من، انگل برتریهای قابل توجهی نسبت به جوکر در پاسخ به نظم سرمایهداری و در نقد کاپیتالیسم دارد. در جوکر صورت برجستهای از نظم ناعادلانه را نمیبینیم. مسأله تا حد زیادی شخصی است و فینیکس، مشخصا نقش یک آدم روانپریش با رفتارهایی ناهنجار را دارد. اختلالات جوکر، سازنده رفتار جوکر است. نمیتوان جوکر را جدا از این اختلالات تحلیل کرد. مسأله مهمتر اینجاست که نمیتوان این اختلال را خیلی مستقیم به ساختار مرتبط کرد. جایی البته خانم مشاور به او اطلاع میدهد دیگر امکان ادامه مشاوره ندارد و مشکلات اقتصادی عامل این اتفاق است. خیالبافیهای جوکر بعد از این اتفاق و بعد از ضربه روحی که در افتتاحیه فیلم خورده است، بیشتر میشود. جالب آنکه فیلم از توماس وین (شهردار) به عنوان نمادی از حاکمیت هم اعلام برائت میکند و میفهمیم حداقل درباره شرایط آرتور، او آنچنان که در میانه فیلم مقصر جلوه داده شده، مقصر نیست. در انگل اما اختلاف طبقاتی مشخصا محصول نظم سرمایهداری است. نشان دادن مکرر بالاشهر و پایینشهر اصلا نمادی برای نشان دادن این وضعیت است. در انگل نظم ناعادلانه جنبه عینی پیدا میکند. خانواده تانگ، خانواده بیدست و پایی نیستند، گدایی نمیکنند؛ کار میکنند و با همان حداقل امکانات توانستهاند آموزشهای خوبی کسب کنند. روابط عمومی خوبی دارند و حتی امکان آموزش دادن دارند. حال سوالی که به وجود میآید این است: یعنی در کاپیتالیسم با آن ابهت، یک خانواده با این همه استعداد حتی از کار کردن هم محرومند؟! نه پول بادآورده و نه سرمایهای که از راهی غیر از کارکردن به دست میآید، بلکه فقط کار میخواهند.
در جوکر خیلی واضح و مشخص فاز خشونت حق طرف مقابل نیست. شهردار بیگناه است. منشأ عصبانیت نادرست و ابهامآمیز بوده و جوکر انتقامی گرفته که میتوان آن را تخطئه کرد. نگاه فرزند شهردار (که شمایل بتمن دارد) به جوکر پس از قتل پدرش جنبهای معصومانه دارد. شهردار ممکن است در نظم ناعادلانه جزئی از سیستم و مورد نقد باشد اما علت غایی نیست و برای همین به قتل رساندنش قابل توجیه نیست. برای همین ممکن است تا جایی با جوکر همزادپنداری شود اما در فضایی غیرهیجانی به جوکر حق نمیدهیم. در انگل اما همه را درک میکنیم. خانواده تانگ تحقیر میشوند و کار پیدا نمیکنند. حتی کار کردنشان به بالای شهر منتقل شده و این خود یک تحقیر مضاعف است. ما در انگل اختلاف طبقاتی را بخوبی درک میکنیم. بویژه در آن سکانس شاهکار باران که یکی از کارهای کمنظیر سینمای کره است. فیلم به ما میگوید برای بالاشهر و پایینشهر حتی پدیدهای مثل باران میتواند معنای متفاوت داشته باشد. خانواده بالاشهری بهترین لحظاتشان را وقتی میگذرانند که باران باریده و فرزندشان در چادر آمریکایی که آب در آن نفوذ نمیکند میخوابد اما خانواده پایینشهری به خاطر بارش باران خانهشان را از دست دادهاند. فاضلاب خانهشان را برداشته و همه چیز فاجعهبار میشود. آنقدر که تنها نقطه امن بالای توالت فرنگی است! در اینجا و از نمای بالا زندگیهای فراوانی را میبینیم که روی فاضلاب به حرکت افتادهاند.
اما انگل به نسبت جوکر یک برتری قابل توجه دارد. انگل خشونت را پیشنهاد نمیکند و عواقب خشونت را هشدار میدهد. پدر خانواده به خاطر خشونت اسیر همیشگی طبقه سرمایهدار شده و مجبور است از طریق خاموش- روشن کردن چراغ، پیامهایش را به پسرش مخابره کند. از طرفی پسر در تخیلی که برای خریدن خانهای بالای شهر دارد، کار کردن را پیشنهاد میدهد. اینکه باید کار کرد و ثروتمند شد. فارغ از اینکه این نگاه سرکاری نسبت به طبقه فردوست میتواند امکان عملی شدن پیدا کند یا نه اما همین که تمایزی اینچنینی با دیگر آثار در نقد سرمایهداری دارد، قابل توجه است.
***
راههای مشترک جوکر و خانواده آقای تانگ
فرودست شبیه پایین شهری
احسان سالمی: نقد بیپروا و صریح اختلاف طبقاتی اصلیترین نقطه اتصال «جوکر» و «انگل» است؛ چیزی که شاید در همان نگاه اول نیز به ذهن هر مخاطبی برسد اما مسأله اصلی نگاه تیزبین سازندگان هر دو اثر بر نمایش عمق تاثیرات منفی اختلاف طبقاتی و خشم حاصل از آن به جای پرداختن به شعارهای سطحی در این زمینه است. «انگل» همچون آینهای شفاف عمق حقارت تحمیل شده از سوی طبقه مرفه به طبقه مستضعف را به نمایش میگذارد؛ آن هم در شرایطی که اتفاقا طبقه مستضعف از هوش و استعداد بالاتری برخوردار است اما این فاصله طبقاتی ناشی از ثروت، باعث نگاه تحقیرآمیز طبقه بالاتر به فرودستان شده است. طبقه فرودست در جستوجوی یک شغل ساده برای امرار معاش و برخورداری از حداقلهای ممکن در زندگی و طبقه مرفه فارغ از دغدغههای معشیتی به دنبال برطرف کردن سایر نیازهای خود از جمله آسیب روحی فرزند کوچک خانواده، داشتن خدمتکاری منظم و... است. «جوکر» نیز برای از دست ندادن شغلی که پس از مدتها پیدا کرده، حاضر به التماس به کارفرمایش است. بونگ جون هو، کارگردان «انگل» درباره شباهتهای «جوکر» و فیلم خودش گفته بود: باید بپذیریم «در عصر حاضر همه ما در یک کشور غولآسای کاپیتالسیم زندگی میکنیم». و منطق زندگی در سرزمین کاپیتالیسم، نگاه از بالا به پایین طبقه مرفه به طبقه فرودست است.
اما مسیر شخصیت «جوکر» و خانواده آقای تانگ به عنوان شخصیتهای اصلی فیلم «انگل» فقط در ماجرای نگاه طبقه مرفه به آنها به عنوان طبقه فرودست مشترک نمیشود، بلکه مسأله اصلی هر دو فیلم خشم ناشی از این نگاه است؛ خشمی که «خشونت» تنها یکی از تبعات آن است و اتفاقا هر دو فیلم نیز دقیقا به این موضوع میپردازند که چگونه نگاه تحقیرآمیز ثروتمندان به طبقه فرودست در نهایت منجر به عصیان این طبقه و شورش آنها علیه ثروتمندان میشود. نگاهی که در نهایت طبقه فرودست را تبدیل به هیولاهایی میکند که برای رسیدن به آنچه حق خود میدانند، حتی به سایر افراد همطبقه خود نیز رحم نمیکنند. سکانس نزاع میان مرد اسیر شده در زیرزمین آقای «کیم» با پسر آقای تانگ را به خاطر بیاورید؛ سکانسی خونین که نقطه اوج داستان «انگل» است و با حضور این مرد اسیر شده در جشن خانوادگی آقای «کیم» تبدیل به یکی از دلهرهآورترین سکانسهای تاریخ سینما میشود؛ نزاعی خونین میان مرد مجنون با اهالی خانه که «خشم» و «خشونت» و «عصیان» تنها چیزی است که در آن دیده میشود. همان 3 کلمهای که سازندگان هر دو فیلم «جوکر» و «انگل» به عنوان هشداری مهم در ارتباط با عواقب افزایش فاصله طبقاتی در پی ارائه آن به مخاطبانشان هستند.
البته نباید از این نکته نیز غافل شد که سازندگان «جوکر» و «انگل» هر دو دقیقا به این نکته آگاه هستند که عواقب ورود طبقه مستضعف به فاز خشونت چیست و اتفاقا از نمایش آن نیز در اثر خود غافل نمیشوند. همچنان که در «انگل» میبینیم در نهایت ورود طبقه فرودست به فاز خشونت باعث کشته شدن 2 نفر از آنها [مرد مجنون و دختر خانواده تانگ] میشود و پدر خانواده «تانگ» که با خشونت خود باعث کشته شدن آقای کیم شده، با حبس شدن در زیرزمین خانه آن خانواده ثروتمند به نوعی اسیر این طبقه شده است. عواقب خشونت «جوکر» هم چیزی بهتر از ورود فرودستان «انگل» به فاز خشونت نیست؛ آنچنان که کنشهای عصبی جوکر در نهایت باعث کشته شدن 5 نفر میشود که اتفاقا یکی از آنها مادر جوکر است.
«جوکر» و «انگل» البته در نهایت با وجود همه نکاتی که گفتیم در یک نقطه دیگر هم اشتراک دارند؛ آن هم تصویر رقتانگیزی است که از طبقه فرودست نشان میدهند. شاید در پوسته ظاهری هر دو فیلم افراد منتسب به این طبقه آدمهایی با استعداد و تیزهوش باشند اما در نهایت انسانهایی عقدهای هستند که تکفرصتهای طلایی زندگیشان را به واسطه همین عقدهها بر باد میدهند. همچنان که خانواده تانگ در فرصت پیشآمده در زمان سفر خانواده آقای «کیم» برای زندگی همچون ثروتمندان، با رفتارهایی عیاشانه در نهایت زمینهساز نابودی خود میشوند. «جوکر» نیز در مهمترین فرصت زندگی خود که امکان ارتباط با مخاطبان روی آنتن زنده یک برنامه تلویزیونی پرمخاطب را داشت، با انجام یک رفتار دیوانهوار و کشتن مجری برنامه، این فرصت مهم را از دست میدهد.
***
نگاهی کوتاه به چند سکانس خاص
تبدیل ایدئولوژی به محتوا از دریچه فرم
داوود مرادیان: نگاه به فرم در 2 فیلم «جوکر» و «انگل» آن هم در یک یادداشت کوتاه کار آسانی نیست، لذا به صورت اجمالی کمی از تاثیر نور و خطوط بر روایت این دو فیلم را مورد بررسی قرار میدهیم. «انگل» فرمی هجوگونه را برای روایت 2 پرده نخست خود برمیگزیند. در عین حال لایه دوم فیلم که تاثیرات بصری آن است کار آماده کردن مخاطب برای نمایش یک فاجعه اجتماعی را بر عهده میگیرد. انگل فیلم «خطوط» است. خطوطی که عمود بر سر همهکس و همه چیز میخورد. از باران تا خطوط کج خیابانها که با استفاده از شاتهای هلندی حس ریزش و فروریختگی را تداعی میکند. خطوط نور هم بنابراین همین نقش را برعهده میگیرند. هرچه به جنوب شهر و زیر زمین نزدیک میشوید نور کمتری به چشم شما میتابد اما وقتی وارد خانه معروف قصه میشوید اولین تصویر نمای پس سری از پسری است که آمده در این خانه زبان آموزش دهد. لنز واید تصویر را روایت میکند. خط نور آفتاب چون شعلهای گرم به صورت قاب میزند و همه چیز مملو از حس حیات میشود. حسی در تعارض کامل با خانه غرق در سم انگلکشی که زیر زمین در هالهای از نورهای مصنوعی و حداقلی زور میزند به حیاتش ادامه دهد. حالا به زیرزمین خانه اشرافی برویم. زیرزمین همان خانهای که نور خورشید در سراسرش در تمام روز حضور دارد و شبش با نورهای گرانقیمت LED روشن است. نور این زیرزمین هم به عینه همان نور خانه زیرزمینی جنوب شهر است! فیلمبردار و کارگردان بر سر این موتیفها اتفاق نظر داشتهاند. جواب هم داده!
روشنایی زیرزمین «روشنایی فنی» است اما روشنایی خانه ثروتمند «روشنایی زیباییشناسی» است. اینها با هم در تضاد کاملند و نشان میدهد ثروت چگونه رنگ گرم حیات را بر خانه اشراف میبارد. در سکانس کمنظیر باران این تفاوت بخوبی مشخص است. وقتی خانواده فقیر از زیر باران دلانگیز و نورهای LED گرم خانه ثروتمندان به خیابان میزنند، به مرور از شمار لامپهای گرانقیمت خیابان کاسته میشود تا اینکه در جنوب شهر فقط لامپ سرخ ارزان آویزان است. خطوط هم این تفاوت طبقاتی را نشان میدهد. دوربین در بعضی لحظات از تراز خارج و شاتی هلندی و کج را خلق میکند تا پلهها و خیابانها بیشتر فاصله طبقاتی را القا کنند. زاویه و ارتفاع دوربین هم بر اساس همین فاصله طبقاتی تعریف شده. در خانواده فقیر سطح نگاه به کف زمین وقتی میچسبد زباله است و مردان ادرار کن و هجوم سمپاشها. نگاههایی کادر در کادر شده که مخاطب را از جامعه فقرا دور میکند. برعکس وقتی پسر داستان از خیابان- نه کوه!- صعود میکند تا وارد طبقه اشراف شود نه گربهای در خیابان است و نه رهگذری. قصرهای برآمده در گوشههای خیابان است که دیده میشود. در زیر زمین به نوعی کادرها بسته شده که عنصر آسمان مطلقاً دیده نشود. در خانه اشراف این آسمان است و چمن و نور که تصویر را شکل میدهد. نور بویژه در سکانس باران نهایت تاثیرگذاری خود را نشان میدهد. باران حتی در نور خانه اشراف دیده نمیشود. حس هم نمیشود. یک تم عاشقانه است. یک لذت ژرف که به رابطه عاشقانه هم ختم میشود. اما در جنوب شهر باران بر زمین میکوبد. تمام خانه را آبی با رنگی گرم و آزاردهنده پر میکند. انگار قطره قطره باران نورپردازی شده که همه این سیل غیرعاشقانه دیده میشود. باران این تم عاشقانه شمال شهر یک آنتاگونیست آزاردهنده در جنوب شهر است. پلهها نقش انتقال معانی درون کاراکترها را بر عهده دارد. اینجا پلهها نقش فاصله طبقاتی را و در جوکر عبور از خود و آنچه هستی به جامعه تحمیل میکند را بر عهده دارد.
در جوکر هم نور به همین شکل بازی میکند. رنگهای اطراف جوکر با نور محیطی گرم است و اطراف رنگ گرم سرمای کشنده جامعه. درون جوکر چیزی برای زیستن هست که درون طبقه فرودست کرهای نیست. نیست تا وقتی که خنجر بلند میشود و بر سینه اشراف مینشیند. حالا رنگ هم در جوکر زنده است و جذاب و هم در انگل. نور هم از بیرون زدن خشم این افراد فرودست لذت میبرد.
ارسال به دوستان
معرفی فیلمهای بخش نگاه نو «جشنواره سیوهشتم فیلم فجر»
شنای پروانه با لباس شخصی
عباس اسماعیلگل: هیأت انتخات سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر فهرست فیلمهای راهیافته به بخش «نگاه نو» این رویداد را در نهایت منتشر کرد. هیأت انتخاب بخش فیلمهای سینمایی سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر متشکل از محمد احسانی، محمود اربابی، همایون اسعدیان، یلدا جبلی، رضا درستکار، سیدمحمود رضوی و حسین کرمی، پس از جمعبندی آرا، 10 فیلم بخش نگاه نو (ویژه فیلم اول کارگردانان) را اعلام کرد که در این لیست «آن شب» (کارگردان: کورش آهاری)، «بیصدا حلزون» (کارگردان: بهرنگ دزفولیزاده)، « پدران» (کارگردان: سالم صلواتی)، «پوست» (کارگردان: بهمن ارک و بهرام ارک)، «دشمنان» (کارگردان: علی درخشنده)، «روز صفر» (کارگردان: سعید ملکان)، «ریست» (کارگردان: محمدرضا لطفی)، «شنای پروانه» (کارگردان: محمد کارت)، «کشتارگاه» (کارگردان: عباس امینی) و «لباس شخصی» (کارگردان: امیرعباس ربیعینژاد) به چشم میخورد. اما یکی از نکات جالب توجه درباره نحوه اعلام اسامی فیلمهای بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر، اعلام اسامی از سوی یکی بزرگان سینما و تئاتر کشور است به طوری که در پی انتشار ویدئوی اعلام اسامی فیلمهای فیلمسازان اول سینمای ایران توسط محمدعلی کشاورز، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون، اهالی رسانه و هنرمندان سینما با به اشتراکگذاری این ویدئو در فضای مجازی نسبت به این اقدام و توجه به جایگاه این هنرمند باسابقه واکنش مثبت نشان دادند. اما در کنار این اتفاقات مثبت، اعلام اسامی فیلمهای بخش نگاه نو جشنواره فجر با یک ابهام مواجه شده که مسلماً در صورت عدم رسیدگی و پاسخگویی مسؤولان جشنواره به این ابهام، این مسأله قابلیت تبدیل به یک معضل اساسی برای بخش نگاه نو جشنواره را دارد و این ابهام چیزی نیست جز آنکه حداقل کارگردانان 2 فیلم از میان 10 فیلم معرفی شده فیلماولی نیستند. نخستین فیلمی که در اینباره خبرساز شده جدیدترین ساخته محمدرضا لطفی با عنوان «ریست» در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر است. محمدرضا لطفی پیش از این فیلم «روایت ناپدید شدن مریم» را ساخته که این اثر در سال 93 در قالب گروه هنر و تجربه سینما اکران شد. شاید مسؤولان جشنواره در پاسخ به چرایی حضور «ریست» در بخش نگاه نو عنوان کنند فیلم قبلی محمدرضا لطفی پروانه نمایش ویدئویی داشته است و منعی برای حضور این کارگردان در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر وجود ندارد و «ریست» اولین فیلم بلند سینماییاش محسوب میشود اما واقعیت این است که بر اساس تعریفی که فراخوان جشنواره از فیلماولیها منتشر کرده بود، حضور «ریست» در این بخش سوالبرانگیز است، زیرا در بخشی از فراخوان جشنواره آمده: «کارگردان اول، به هنرمندی اطلاق میشود که برای ساخت یا نمایش فیلم سینمایی خود برای نخستین بار، مجوزهای لازم و قانونی را از سازمان سینمایی کسب کرده باشد و پیش از این اثری از وی به عنوان فیلم سینمایی اکران و یا در رویدادهای داخلی یا خارجی معرفی نشده باشد». از آنجا که فیلم قبلی لطفی (روایت ناپدید شدن مریم) به اکران عمومی در آمده است، حضور لطفی در بخش نگاه نو جشنواره کاملا غیرقانونی است. اما فیلمساز دیگری که حضورش در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر تاملبرانگیز است، عباس امینی با فیلم «کشتارگاه» محسوب میشود. از مهمترین آثار عباس امینی میتوان به فیلمهای «والدراما»، «قصه شب» و «از نفس افتادهها» اشاره کرد و حتی از نظر جشنواره برلین هم «کشتارگاه» چهارمین فیلم امینی است، چون 2 فیلم قبلی او تحت عنوان فیلم بلند سینمایی در این جشنواره نمایش داده شده و فیلم والدراما به عنوان فیلم سومش در فستیوال برلین معرفی شد اما در کمال تعجب، امینی با «کشتارگاه» به عنوان کارگردان فیلماولی در جشنواره فجر حضور دارد. ارسال به دوستان
«آبادان یازده ۶۰» به فجر رسید
تدوین فیلم سینمایی «آبادان یازده ۶۰» به کارگردانی مهرداد خوشبخت به پایان رسید. به گزارش «وطن امروز»، فیلم سینمایی «آبادان یازده ۶۰» به کارگردانی مهرداد خوشبخت و تهیهکنندگی حسن کلامی پس از 2 ماه تصویربرداری و پایان تدوین به دبیرخانه فجر تحویل داده شد. تدوین این فیلم به صورت همزمان با فیلمبرداری پیش رفت، اولین نمایش این فیلم سینمایی در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر خواهد بود. علیرضا کمالی، حسن معجونی، شبنم گودرزی، حمیدرضا محمدی و نادر سلیمانی در این فیلم سینمایی ایفای نقش میکنند. تازهترین محصول مرکز فیلم و سریال سازمان اوج اثری متفاوت در حوزه دفاعمقدس است که به شروع جنگ ایران و عراق خواهد پرداخت.
ارسال به دوستان
پربینندههای نتفلیکس معرفی شدند
با معرفی پربینندهترین فیلمهای سرویس نتفلیکس، فیلمی با بازی «آدام سندلر» در رأس این فهرست قرار گرفت. به گزارش «وطن امروز»، «معمای قتل» و فصل سوم «چیزهای عجیب» پربینندهترین فیلم سینمایی و برنامه تلویزیونی نتفلیکس در آمریکا بودند. نتفلیکس اعلام کرد فیلم کمدی «معمای قتل» با بازی «جنیفر انیستون» و «آدام سندلر» پربینندهترین فیلم این سرویس ارائه آنلاین فیلم در سال ۲۰۱۹ بوده است. در میان سریالها نیز فصل سوم «چیزهای عجیب» این عنوان را از آن خود کرد. سریال «آراستگی با ماری کاندو» هم پربینندهترین عنوان غیرداستانی این سال شد. از دیگر فیلمهایی که در این فهرست مشاهده میشوند، میتوان به فیلم «۶ زیرزمینی» به کارگردانی «مایکل بی» با بازی رایان رینولدز و «مرد ایرلندی» مارتین اسکورسیزی اشاره کرد. «مرز سهگانه» با بازی بن افلک، «فوقالعاده شرور، به طرز وحشتناکی شیطانی و پست» با بازی زک افرون و «مردان بزرگراه» با بازی کوین کاستنر و وودی هارلسون از دیگر عناوین این فهرست هستند.
ارسال به دوستان
آغاز چهاردهمین جشنواره شعر فجر
چراغ چهاردهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر، روز پنجشنبه ۱۲ دی در اصفهان روشن خواهد شد. به گزارش «وطن امروز»، مهدی قزلی، دبیر اجرایی چهاردهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر گفت: این دوره از جشنواره عصر پنجشنبه ۱۲ دی در اصفهان آغاز میشود و امسال نیز همانند سالهای گذشته، محفل افتتاحیه با حضور و شعرخوانی دبیران ادوار مختلف این رویداد ادبی برگزار خواهد شد. وی افزود: در این محفل علاوه بر سعید بیابانکی دبیر چهاردهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر، محمدعلی بهمنی، پرویز بیگی حبیبآبادی، عبدالجبار کاکایی، اسماعیل امینی، محمود اکرامیفر، محمدکاظم کاظمی، جواد محقق و بهمن ساکی به عنوان دبیران دورههای گذشته حضور خواهند داشت. قزلی در ادامه گفت: همچنین در این محفل خسرو احتشامی، فضلالله شیرانی (سخا) و محمد مستقیمی (راهی) از شاعران پیشکسوت اصفهان شعرخوانی خواهند کرد. افتتاحیه چهاردهمین جشنواره شعر فجر روز پنجشنبه ۱۲ دی از ساعت ۱۷:۳۰ در تالار سوره حوزه هنری واقع در اصفهان، خیابان آمادگاه، روبهروی هتل عباسی برگزار میشود.
ارسال به دوستان
ادبیات
«گرگسالی» چاپ چهارمی شد
رمان «گرگسالی» آخرین اثر منتشرشده مرحوم امیرحسین فردی برای چهارمین نوبت تجدید چاپ شد. به گزارش فارس، رمان «گرگ سالی» آخرین اثر منتشر شده توسط مرحوم امیرحسین فردی است که وی ادامه رمان موفق اسماعیل را در این رمان نوشته است با این تفاوت که داستان این رمان برخلاف اسماعیل، در دامنههای سبلان روی میدهد. در این رمان برای شخصیت انقلابی داستان که اسماعیل نام دارد، شرایطی بهوجود میآید که ناگزیر میشود برای امنیت بیشتر پایتخت را ترک کند و به روستایی در دامنه سبلان، نزد مادربزرگش برود که با مشکلاتی روبهرو میشود.
***
درگذشت «حسین سنجیده» شاعر اهل ارومیه
«حسین بقال سنجیده» متخلص به «نجات»، شاعر برجسته ارومی پس از سپری کردن یک دوره بیماری شامگاه دوشنبه نهم دیماه در ۷۰ سالگی دارفانی را وداع گفت. به گزارش فارس، اولین مجموعه شعر سنجیده با عنوان «یازیق آنا، یازیق آنا»، مزین به تصاویر سیاهقلمی که کشیده بود در سال ۱۳۸۶، در ۱۳۳ صفحه منتشر شد که با استقبال خوبی هم روبهرو شد. دومین مجموعه شعر او، با عنوان «شعریمه ائل قوناق گلیر»، در ۲۵۰ صفحه و با نقاشیها و تصاویری که خودش کشیده بود، به چاپ رسید. چوووشلار محلهسی، موشتولوق، شعر تلخ زندگی من و گووهرچین از دیگر آثار این شاعر است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|