|
غنیمت «روز صفر»
محمدرضا کردلو: حرکت فراستی عجیب و غریب بود. یکدفعه در نشست خبری، آمد و رفت روی سن و پشت تریبون و شروع کرد به تعریف کردن از فیلم، از بازیها و گفت بهترین فیلم جشنواره است. حتی از موسیقی فیلم که انتخابی بود و اورجینال نبود تعریف کرد. تعریفهای فراستی از «روز صفر» سعید ملکان را میشود جدی گرفت، میشود جدی هم نگرفت. مثلا پارسال فراستی از «طلا»ی پرویز شهبازی هم تعریف کرده بود که اصلا به مرحله اکران نرسید. فارغ از تعریفهای فراستی، «روز صفر» سعید ملکان به عنوان یک تریلر پلیسی که در تحسین و تمجید تلاشهای وزارت اطلاعات ساخته شده، فیلمی قابل تامل بود.
یکی از نکات مهم درباره سوژههایی مانند سوژه «روز صفر»، «مضیقه واقعیت» است. چون ماجرا در واقعیت اتفاق افتاده، بازنمایی آن ولو با کمترین خطا با مورد واقعیاش مشابهت داده خواهد شد. وقتی هم که ژانر محوری فیلم پلیسی- جاسوسی انتخاب میشود، کار سختتر میشود، چرا که هر تفسیر دراماتیک، در بازنمایی واقعیت میتواند کاریکاتوری شود یا حتی وجه کمدی پیدا کند. همه اینها کار را برای ملکان سخت میکند اما «روز صفر» ایدهای خاص را در پیش گرفته تا واقعیت را تبدیل به داستان کند.
تبدیل یک ماجرای مهم امنیتی- پلیسی به یک رقابت و تعقیب و گریز دو نفره عبدالمالک و نیروی امنیتی و تعریف داستان از این زاویه به معمایی شدن ماجرا کمک میکند و با تعلیقهای پیدرپی، فیلم به نقطه بحران میرسد.
«روز صفر» یکی از وفادارترین داستانها به واقعیت و از مهمترین فیلمهای حوزه امنیتی در ژانر جاسوسی است که دستاوردهای فنی تازهای نیز برای سینمای ایران به ارمغان آورده است. در برخی سکانسها تشخیص فیلم از یک فیلم هالیوودی در همین ژانر کار سادهای نیست، بویژه در سکانسهای اکشن تعقیب و گریز در افغانستان که مثلی در سینمای ایران نداشته است.
نگاه ملی و انسانی فیلم که در داستانی موازی با تعقیب و گریز مامور امنیتی- عبدالمالک با آن مواجهیم هم باعث میشود دلیل تعقیب و گریز و درگیریها و کشت و کشتارها عینی شود. ماجرای انتحاری نوجوان بلوچ که قرار است با فرمان عبدالمالک خودش را در تهران منفجر کند، برای مخاطب عام نمایانگر وجه اصلی دعوای 2 نفره عبدالمالک و نیروی امنیتی است. دعوا دعوای امنیت است؛ نعمت ناشناختهای که سینمای ما حقش را ادا نکرده است و از این منظر «روز صفر» آن هم با این کیفیت را باید تقدیر و تحسین کرد.
البته نقصهای فیلمنامهای در فیلم کم نیستند. بهرام توکلی و سعید ملکان در فیلمهای قبلیشان هم کمتر به پلات اعتقاد داشتند. از این منظر فیلم تازهشان داستانیترین کارشان است که باز هم با مشکل پلات مواجه است و یکسوم ابتدایی فیلم با کمبود قصه مواجه است. البته این نقص هم دلیل مهمی دارد؛ سینمای ایران تجربه ساخت چنین آثاری را ندارد و کارگردان یا فیلمنامهنویس برای شخصیتپردازی هیچ راه دیگری جز الگو گرفتن از نمونه فیلمهای جاسوسی معتبر سینمای جهان ندارد. برای همین است که ممکن است برخی نقدها به ویژگیهای شخصیتی نیروی امنیتی قابل تامل باشد.
درباره پایانبندی هم میشود با نگاهی نقادانه فیلم را بررسی کرد اما احتمالا باز مضیقه واقعیت دلیل متوسط در آمدن سکانس پایانی شده است. مسأله فرود هواپیما و بازداشت کمی فاقد جزئیات است ولی میشود بیخیالش شد، چرا که برای امنیت فیلم کم ساختهاند و همین در سینمای ما غنیمت است.
ارسال به دوستان
دکتر ابراهیم رزاقی در گفتوگو با «وطنامروز» بااشاره به ضرورت حضور نگرش جهادی در مدیریت اقتصادی دهه پنجم انقلاب:
نگذاشتند تفکر حاجقاسم وارد اقتصاد شود
گروه اقتصادی: به بهانه چهلویکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برای بررسی وضعیت اقتصاد ایران پس از انقلاب سراغ دکتر ابراهیم رزاقی رفتیم؛ استادی که از منظر اجتماعی و فرهنگی نگاهی عمیق به مسائل اقتصادی دارد و صدالبته از منظر اقتصاد سیاسی نیز حرفهایی شنیدنی برای گفتن. مصاحبه «وطن امروز» با نویسنده کتاب معروف «اقتصاد ایران» را بخوانید.
***
* به نظر شما در این چند دهه پس از انقلاب شرایط کشور چقدر تغییر کرده است و روند حرکت کشور را چطور توصیف میکنید؟
پس از انقلاب دنیا در برابر ما ایستاد. این ایستادگی در جنگ تحمیلی خود را بیشتر نشان داد. همه دنیا به صدام کمک کردند، حتی عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی هم رژیم بعث را تامین میکردند. در آن برهه این حجم از حمایت خیلی تعجبآور بود. از طرفی کشور بتازگی یک انقلاب را تجربه کرده بود اما نه تنها از پا نیفتادیم، بلکه قویتر هم شدیم. در صنایع دفاعی دستاوردهای بزرگی به دست آوردیم. در صورتی که قبل از انقلاب تمام تجهیزات نظامی ما وارداتی بود. چیزی وجود نداشت که برای خود ایران و بومی باشد. این دستاوردها تصورناپذیر بود و با کوشش مردم و مسؤولان آن هم با تلاش جهادی حاصل شد.
خب! اگر ما میتوانستیم همان خط را ادامه دهیم، الان در وضعیت کنونی نبودیم. «ما میتوانیم» موضوعی بود که امام بارها به آن اشاره کردند. اگر مدیرانی با ذهنیت جهادی بر سر کار میآمدند، اکنون یک کشور کاملا صنعتی بودیم و از لحاظ اقتصادی کاملا مستقل. از این امکان عظیمی که به برکت خون 300 هزار شهید و 500 هزار جانباز به وجود آمده بود، نگذاشتند استفاده شود. به آن مدیران پاکباخته، این امکان را ندادند تا در صنایع دیگر هم خط جهادی را ادامه دهند؛ برعکس افراد خدوم و جهادگر را از کار بازداشتند. نگذاشتند در اقتصاد شهید سلیمانیها را داشته باشیم.
* چه کسانی نگذاشتند؟
کسانی که به اقتصاد مقاومتی بیتوجهی کردند. کسانی که نگاهشان به خارج بود. کسانی که میخواستند به قول خودشان تنشزدایی کنند. کار اقتصاد ما به دست کسانی افتاد که به فکر سود و منافع خودشان هستند. حداکثر سود هم در واردات است؛ نفت را بفروشیم، واردات کنیم، و از آن طرف دلار را هم ارزان بدهیم. بسیاری از مدیران و اطرافیان آنها رفتند سمت واردات و احتکار.
* چه اتفاقی افتاد که این خط جهادی دنبال نشد؟
درست بلافاصله بعد از پایان دفاع مقدس، مدیریت جهادی در اقتصاد کشور فراموش شد و مدیریت سرمایهداری جای آن را گرفت. دولت باید برخی کارخانجات تولید محصولات اساسی را خود ایجاد کند، چرا که ممکن است سوددهی بخش خصوصی در تولید آن کالاها نباشد. متاسفانه وجود کسانی که هماکنون میلیاردها به دولت و بیتالمال بدهکارند، نشاندهنده این است که اقتصاد فعلی ما برخاسته از انقلاب و قانون اساسی نیست. آنهایی که به سود حداکثری فکر و تصور میکنند بخش خصوصیای که حداکثر سود را دنبال میکند برای اقتصاد ما راهگشاست، اشتباه میکنند. اینطور نیست که هرچه اقتصاد سرمایهداری میگوید درست است، خیر! در اقتصاد ما، حداکثر سود بخش خصوصی در بخشهایی است که نهتنها ضروری نیستند، بلکه به ضرر اقتصاد هم هستند. الان سود در دلالی است.
* منظور شما از سرمایهداری دقیقا چیست؟
یک شیوه سرمایهداری از راه خامفروشی میگذرد و شیوه دیگر سرمایهداری از راه تولید. یک سرمایهگذار خامفروشی میکند و استقلالش را از دست میدهد اما سرمایهدار دیگر با تکیه بر تولید نیازهایش را برطرف میکند و روی پای خودش میایستد؛ مانند آلمان، کرهجنوبی و ژاپن. درست است که هنوز پادگانهای آمریکایی در این کشورها مستقر است ولی بالاخره محور اقتصاد است. اینها توانستهاند نیازهای خودشان را برطرف کنند و خامفروش نباشند.
متأسفانه بعد از رحلت امام، آقای رفسنجانی سرمایهداری را در این کشور پیاده کرد. ذهنیت او هم این بود که ما دیگر با کسی جنگ نداریم. به این ترتیب سرمایهداری پیاده شد، آن هم بدترین نوع سرمایهداری. سرمایهداریای را انتخاب کردند که شبیه همان سرمایهداری زمان شاه بود. دیدگاه برخی مسؤولان این است که باید برای پیشرفت به غرب رجوع کرد و علت این را کمبود سرمایه و علم در ایران میدانند، در صورتی که اگر این دیدگاه حاکم باشد، هیچگاه پیشرفتی حاصل نخواهد شد، چرا که مبانی غرب اجازه نمیدهد ایران توسعه پیدا کند. 4 تا رئیسجمهور آمدند، 3 تا از آنها لباس پیامبر هم بر تن داشتند و متاسفانه سرمایهداری را اینطوری پیاده کردند.
* تبعات این رویکرد سرمایهداری چه بود؟
وقتی که اینطور شد، کسانی هم که در رأس مدیریت قرار گرفتند، اصلا یادشان رفت که کی هستند و وظیفهشان چیست. فکر کردند چون به رأس آمدند، حتی میتوانند قانون را زیر پا بگذارند. نگاه به خارج در این افراد نهادینه شد. اینها فکر میکردند- و متاسفانه هنوز هم فکر میکنند- که همه مشکل ما این است که غربیها از ما ناراضی هستند. فکر میکردند ما به دیگران نفت میفروشیم و آنها به ما دیگر امکانات را میدهند. وقتی فضا به این سمت رفت و نگاه به خارج بر همه اقتصاد ما سیطره پیدا کرد، دیگر به ظرفیتهای داخلی نگاه نکردند. منتظر هستند رابطه با دنیا برای ما خوشبختی بیاورد. با همین نگاه به خارج، کشور به سمت خامفروشی حرکت کرد و صنایع پاییندستی به وجود نیامد. مثلا در فولاد، مس و آلومینیوم این اتفاق افتاد.
* یعنی باید برویم سمت صنایعی که ارزش افزوده آنها بالاست.
بله! صنایعی که اشتغال داشته باشند. صنعت نفت را ببینید؛ در این 41 سال چقدر به سمت دوری از خامفروشی حرکت کردهایم؟ اگر در صنعت نفت پالایشگاهها را توسعه میدادیم و صنایع پاییندستی را حمایت میکردیم، الان دیگر مشکل فروش نفت خام نداشتیم و باید به جای صادرات یک میلیون بشکه نفت در ماه 20 میلیون بشکه محصولات پتروشیمی صادر میکردیم. اگر صنایع میاندستی و پاییندستی پتروشیمی توسعه مییافت، برای تبدیل هر میلیون تن نفت خام به محصولات پتروشیمی 250 هزار شغل ایجاد و کشور به صادرات نفت خام بینیاز میشد. نتیجه چنین کاری، تبدیل شدن اقتصاد ایران به یک اقتصاد ضربهناپذیر است.
* به چالشهایی که پیش روی ما است اشاره کردید، حالا باید چه کنیم؟
یک نگاهی که الان هست و برخی مسؤولان هم دارند اجرا میکنند، این است که آمریکاییها بیایند و ما نظر آنها را جلب کنیم؛ هر چه آنها گفتند. یک چیزی مثل زمان شاه شویم. یک نگاه هم اما آن است که حضرت آقا فرمودند. تنها راه این است که قوی شویم. نه تنها ما قوی شویم، بلکه باید کشورهایی را که زیر فشار و زیر ستم هستند هم قوی کنیم. آنها هم باید صنعتی و قوی شوند، چرا که یاران ما هستند. آنها عضوی از جبهه مقاومت هستند. اگر ما خودمان تنها باشیم، بالاخره فرسایش به وجود میآید. باید به صورت یک مجموعه مقاومت کنیم. هر چه دستاورد داریم، به آنها هم کمک کنیم. آنها هم نباید خامفروش باشند و باید بتوانند آن کاری را که ما میکنیم انجام دهند. ما در صنایع رشد کردیم، باید تکنولوژی آن را به کشورهای دوست هم منتقل کنیم. بازارهای خود را در اختیار همدیگر بگذاریم. این کمک محدود به شیعیان نیست. هر کشور و انسان آزادهای که باشد؛ چه شیعه، چه سنی یا انسان رنگینپوست؛ چه سفید، چه سیاه. اینها بندگان خدا هستند. همه آنها باید از حداقلها برخوردار باشند تا بتوانند به سوی خدا تعالی پیدا کنند. آن وقت این میشود کمک به مستضعفان جهان که امام بارها بر آن تاکید کردند. شناختن دشمن و دوست خیلی مهم است. متاسفانه مسؤولان ما در عرصه بینالمللی فکر میکنند 4 کشور یعنی تمام دنیا. در دنیا بیش از 200 کشور هست ولی تمام دنیا برای مسؤولان ما یعنی آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان. اینها را هم در جنگ عراق علیه ایران دیدیم که چه کردهاند. آن یکی مواد شیمیایی داده است، آن یکی هواپیمای فلان داده است و خود آمریکا هم که بمباران میکرده است.
* ما در برخی عرصهها مثل هستهای و فضایی پیشرفتهای شگرفی داشتهایم؛ آیا باید حساب این صنایع را از بخشهای دیگر جدا کرد؟ چرا تحریمها در این صنایع تأثیری نداشته است؟
این صنایع تقریبا ارتباطی با قوه مجریه ندارند و در این صنایع همان رویکرد مقاومتی با تکیه بر توان داخل پیادهسازی شده است. حل مسائل اقتصادی ایران هیچ ارتباطی به تحریم ندارد. اتفاقا با توجه به مشکلات ایران، در دوره تحریم بهتر میتوانستیم عمل کنیم. میتوانستیم مردم را متوجه تهاجم اقتصادی که در آن قرار داریم کنیم و آنان را به سمت همیاری سوق دهیم تا کار بهتر و باکیفیتتر همراه با سود کمتر را انجام بدهند. باید بدانیم اجناس خارجی را خریداری نکنیم تا جلوی دلالی گرفته شود و با مالیاتهای سنگین اجرا شده افراد به سمت احتکار و دلالی که سودش بالاست نروند و در عوض سرمایهها به سمت تولید برود. اگر مالیات از ثروتمندان دریافت کنیم، دیگر نیازی به درآمدهای حاصل از نفت نداریم. اینها نکاتی است که شاید ضرورت اقتصاد ایران پس از انقلاب بوده است ولی ما در این مسیر جلو نرفتیم.
* اگر بخواهید علاوه بر نگاه به خارج به آفت دیگر اقتصاد ایران اشاره کنید آن چه خواهد بود؟
مشکل دیگر اقتصاد ما فساد است. تفکر نئولیبرالی که از ۴۰ سال پیش در غرب رواج یافته، میگوید انسان عاقل کسی است که بهدنبال منفعت و لذت خود و آزاد از هر محدودیتی جز قانون باشد. از وقتی اندیشه نئولیبرالی در ایران پذیرفته شد، اولین مسأله این سیاستها هم همین اندیشه نئولیبرالی است که میگوید آزاد از هر محدودیتی جز قانون؛ یعنی کنترل درونی وجود نداشته باشد. فساد یکی از بزرگترین عوامل بازدارنده اقتصاد ایران از لحاظ استقلال اقتصادی است. وقتی الان برای واردات به عدهای دلار ارزان میدهیم، مالیاتش را هم نمیگیریم، اینها را هم شناسایی نمیکنیم، نباید توقع داشته باشیم کارخانههای ما خوب کار کنند. این نتیجه توجه نکردن به اقتصاد مقاومتی در قانون اساسی است. تحریم در واقع یک نوع جنگ اقتصادی است که مانند جنگ نظامی نیاز به ابزارهای مشخصی دارد. مردم براحتی متوجه تهاجم نظامی میشوند و در دفاع همکاری میکنند اما جنگ اقتصادی بسیار سخت است؛ به دلیل اینکه رسانهها و دولت مردم را نسبت به موضوع حساس نمیکنند و سرمایهداران فعالیتهای غیرتولیدی انجام میدهند. انگار نه انگار که تهاجم اقتصادی است. احتکار کالا، کمک به دشمن و مشارکت با او است.
* راه نجات اقتصاد کشور را چه میدانید؟
تنها راه نجات کشور از وضعیت اقتصادی فعلی، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که نیاز به برنامه عملیاتی دارد. دولت باید توان داخلی را افزایش داده و تقویت کند تا در مقابل مشکلاتی که نابهنگام ایجاد میشود، مقاوم باشد.
***
جهش در توسعه زیرساختهای کشور
رونق تولید به جای مصرفگرایی
*زیرساخت
- 6 برابر شدن راههای کشور، افزایش راههای اصلی و فرعی کشور از 36 هزار کیلومتر به بیش از 210 هزار کیلومتر
- 2 برابر شدن میزان راهآهن کشور، افزایش میزان راهآهن کشور از 6/4 هزار کیلومتر به نزدیک 10 هزار کیلومتر
- 20 برابر شدن ظرفیت بنادر کشور، ارتقای ظرفیت بنادر از 10 میلیون تن به بیش از 200 میلیون تن در سال 1394
- 30 برابر شدن سدهای مخزنی کشور، تعداد سدهای مخزنی کشور از 13سد به حدود400 سد بزرگ در سال 1395
- 14 برابر شدن تولید برق کشور، افزایش تولید برق کشور از20 به 280 میلیارد کیلووات ساعت در سال 1394 و برقدار شدن 9/99 درصد روستاها (100درصد روستاهای بالای 20 خانوار و 3/99 درصد روستاهای زیر 20 خانوار)
- افزایش دسترسی به آب تصیفه شده، در سال 2015 به 2/96 درصد رسیده است.
- توسعه صنعت گاز، افزایش سهم گاز در سبد انرژی کشور از یک درصد در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، به 72 درصد
- 211 برابر شدن انشعاب گاز در کشور (97 درصد شهرها و 80 درصد از روستاها)؛ انشعاب گاز در اوایل انقلاب از 50 هزار انشعاب (تنها 10 شهر و یک روستا) به 13 میلیون و 570 هزار انشعاب در سال 1395 (یکهزار و 83 شهر و 23 هزار روستا)
- 35 برابر شدن تعداد مشترکان تلفن ثابت، از 850 هزار اشتراک در قبل از انقلاب به حدود 30 میلیون اشتراک. تعداد دفاتر خدمات ارتباطات و فناوری اطلاعات روستایی به 8 هزار و 443 دفتر در آذرماه 1394رسیده است.
* تولید ملی
- 57 برابر شدن صادرات غیرنفتی، افزایش صادرات غیرنفتی از 543 میلیون دلار در سال 1357به 31 میلیارد دلار در سال 1395
- 5/6 برابر شدن تولید و مونتاژ خودرو، افزایش تولید و مونتاژ 150 هزار دستگاه خودرو در سال 1357 به تولید و مونتاژ حدود 977 هزار دستگاه خودرو در سال 1394
- 30 برابر شدن تولید محصولات پتروشیمی، افزایش تولید محصولات پتروشیمی از 6/1 میلیون تن در سال 1357 به 1/48 میلیون تن در سال 1394
- 24 برابر شدن تولید فولاد خام، افزایش میزان تولید فولاد خام از 680 هزار تن در سال 1357 به 7/16 میلیون تن در سال 1394
- 15 برابر شدن تولید محصولات فولادی و افزایش تولید محصولات فولادی از یک میلیون تن در سال 1357 به 7/15 میلیون تن در سال 1394
- در سال 1355 میزان تولید ناخالص داخلی 242 هزار میلیارد ریال بود که این رقم در سال 1393 به 203 هزار میلیارد تومان رسیده است.
- نرخ رشد اقتصادی در سال 1356، حدود 7/3- درصد بوده است که در سال 1395 این نرخ به 5/4 درصد رسیده است و بیانگر آن است که سرعت پیشرفت اقتصادی در سالهای بعد از انقلاب به مراتب بیشتر از سال 1356 بوده است.
***
توسعه پالایشگاهها
ساخت پالایشگاه با توان داخل
صنعت نفت ایران تا نقطه آرمانی فاصله بسیار دارد اما بررسی عملکرد صنعت نفت و گاز ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی نشاندهنده سرمایهگذاریهای عمده در این بخش است. تحریمها و خروج شرکتهای نفتی باعث شد صنعت نفت کشور در بخشهای مختلف به خودکفایی برسد. بررسی مقایسهای آمار سالهای پس از انقلاب با قبل از آن گواهی میدهد جمهوری اسلامی توانسته است «ما میتوانیم» را در صنعت نفت محقق کند. طی سالهای بعد از انقلاب شاخص دسترسی به گاز و برق و لوازم خانگی افزایش داشته است به طوری که باوجود گسترش شهرنشینی مالکیت مسکن و مساحت سرانه خانهها افزایش یافته است و شکاف شهری– روستایی در دسترسی به خدمات اساسی کمتر شده است و شکاف نهایی میان مناطق روستایی و شهری کمتر شده است. در بخش شاخصهای مهم بخش گاز و گازرسانی پیش از انقلاب تنها به 10 شهر گازرسانی شده بود و در حدود 50 هزار انشعاب وجود داشت که اکنون بیشتر مناطق شهری و روستایی کشور از این نعمت بهرهمندند و تعداد انشعابات به حدود 5/13 میلیون انشعاب رسیده و برای نخستین بار بیش از 23 هزار روستا گازدار شدهاند.
* رشد قابل ملاحظه در بخش تولیدات پالایشگاهی
مقایسه شاخصهای مهم بخش پتروشیمی تا سال ۱۳۸۷ و طی 3 دهه پس از انقلاب نشان میدهد میزان تولید محصولات پتروشیمی از یک میلیون و ۶۰۴ هزار تن به ۳۰ میلیون و ۴۰ هزار تن در سال، مقدار فروش داخلی محصولات پتروشیمی از ۵۷۰ هزار تن به ۷ میلیون و ۵۵۶ هزار تن در سال، ارزش فروش داخلی محصولات پتروشیمی از یک میلیارد و 100 میلیون تومان به ۴۰ میلیارد و ۵۶ میلیون تومان، مقدار صادرات پتروشیمی از ۶۰۰ هزار تن به ۱۲ میلیون و ۲۶۸ هزار تن و ارزش صادرات محصولات پتروشیمی از ۴۶ میلیون دلار به ۷ میلیارد و ۸۵۵ میلیون دلار افزایش یافته است.
* عبور از تحریم بنزین و خودکفایی
افزایش مصرف بنزین و جوابگو نبودن تولید داخلی سبب شد تحریم صادرات بنزین، به ابزاری برای تحمیل خواستههای غرب به ایران تبدیل شود که البته با کنترل مصرف و اجرای طرحهای توسعهای پالایشگاههای کشور با شکست روبهرو شد و امروز شاهد صفر شدن واردات بنزین هستیم.
اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها و سپس اصلاح قیمت بنزین، عوامل موثر دیگری بود که سبب شد میانگین مصرف روزانه بنزین کشور از 6/73 میلیون لیتر در روز در سال ۱۳۸۶ به کمتر از ۶۰ میلیون لیتر در سال ۱۳۹۱ کاهش یابد. هماکنون تولید بنزین در کشور به 110 تا 120 میلیون لیتر (به همراه افزاینده اکتان و اختلاط در انبار) در روز رسیده است و با در نظر گرفتن متوسط مصرف روزانه حدود 70 میلیون لیتر در داخل میتوان گفت تولید از مصرف پیشی گرفته است و به مرور توان صادرات بنزین ایران افزایش خواهد یافت.
***
برخی دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه کشاورزی
خودکفایی در کشاورزی
امروز بالغ بر ۹۰ درصد از نیاز کشور به محصولات کشاورزی و استراتژیک نظیر گندم، برنج و جو در داخل تامین میشود و در مرز خودکفایی قرار داریم.
در زمینه گندم با سرمایهگذاریهای مناسب انجام شده، میزان تولید آن نسبت به قبل از انقلاب اسلامی ۵ برابر شده است.
تولید برنج دومین محصول استراتژیک و پرمصرف کشور (پس از گندم) رشدی بالغ بر ۶۰ تا ۷۰ درصد نسبت به قبل از انقلاب اسلامی داشته است که تا حد بسیار قابل توجهی از واردات آن کاسته شده است.
در طول سالهای پس از انقلاب با وجود 2 برابر شدن جمعیت ایران و افزایش مصرف سرانه، با خودکفایی کشور در بخش دام و تأمین مواد غذایی واردات اقلامی نظیر گوشت قرمز، مرغ و تخممرغ و شیر هم تقریبا قطع شده است.
در حال حاضر مرکبات، انار، کیوی، انبه، خرمالو، محصولاتی همانند پسته، زعفران، کشمش و میوههایی همچون هلو، شلیل، زردآلو و سیب و انواع سبزیجات از ایران به کشورهای مختلف صادر میشود.
ایران نخستین تولیدکننده محصولاتی نظیر پسته، زعفران و انار در جهان است.
در زمینه جنگل و مرتع، سطح جنگلکاری و احیای جنگلها نسبت به قبل از انقلاب اسلامی ۲برابر شده است.
در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران با در پیش گرفتن سیاستهای حمایتی از جمله تامین بموقع تسهیلات، خریدهای تضمینی، حمایت از خسارتدیدگان خشکسالی و گسترش بیمه محصولات کشاورزی و دامی سعی در حمایت هرچه بیشتر از تولیدکنندگان بخش کشاورزی دارد.
آمار موجود حاکی از تولید ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تن گندم در سالهای ۵۶ و ۵۷ است به طوری که میزان واردات گندم در سالهای قبل از انقلاب به بیش از یک میلیون و ۱۴۰ هزار تن میرسید.
با اجرای طرح خودکفایی گندم، ایران با تولید 5/14 میلیون تن و خرید 2/11 میلیون تن گندم مازاد بر نیاز کشاورزان به خودکفایی در این محصول اساسی رسید و ضمن قطع وابستگی شاهد صادرات چند میلیون تنی گندم به کشورهای مختلف جهان است.
حجم تولید محصولات کشاورزی ایران در ۳۰ سال بعد از پیروزی انقلاب با رشد حدود ۱۹۵ درصدی مواجه بوده است.
سازمان جهانی خوار و بار و کشاورزی (فائو) در گزارشی درباره وضع کشاورزی ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی با اعلام اینکه مجموع تولید حدود ۱۰۰ رقم محصول کشاورزی ایران در سال ۱۹۷۸ بیش از ۲۸ میلیون و ۸۰۰ هزار تن بوده که این رقم را در پایان سال ۸۶ بیش از ۸۴ میلیون و ۱۰۴ هزار تن اعلام کرده است که بیش از ۵۵ میلیون تن رشد نشان میدهد.
* توجه به صنایع تبدیل و تکمیلی بخش کشاورزی پس از انقلاب اسلامی
صنایع مرتبط با بخش کشاورزی توسعهیافته به گونهای که ظرفیت فرآوری محصولات کشاورزی کشور در سال ۱۳۸۵ به حدود ۳۳ میلیون تن و تا پایان برنامه چهارم به ۴۲ میلیون تن افزایش یافت.
قبل از انقلاب، مرز تولیدات کشاورزی ۲۵ میلیون تن بود، اکنون از مرز ۱۰۰ میلیون تن گذشته است و علاوه بر تأمین مواد غذایی کشور، دیگر وابستگی به خارج نداریم.
ارسال به دوستان
«شنای پروانه» چگونه دوقطبی موجود در سینمای موسوم به اجتماعی را زیر سؤال میبرد
نه انفعال نه لاتبازی
محمدرضا کردلو: همه ملودرامهایی که در این سالها به اسم «سینمای اجتماعی» ساخته شدهاند و بهرغم عدم استقبال مخاطب باز ساخته شدهاند و همینطور دارند ساخته میشوند، دارای یک سانسور بزرگ هستند و آن ندیدن فردیت آدمها و توانشان برای تغییر است. چون سینما با قاعده میچرخد و نه استثنا، اگر فیلمی خلاف جریان موجود و نظم شکل گرفته در تولید آثار سینمایی این سالها ساخته شود، باز هم ما به آینده امیدوار نمیشویم، چرا که کلیشههای ساختارگرایانه هنوز ساخته میشوند؛ نشان به این نشان که در 2 روز اول جشنواره، تنها یک فیلم تماشا کردهایم که کلیشهای علیه کلیشههای مرسوم و به نفع خلاقیت باشد. اما چگونه میتوان ماجرای یک انتقام را به خاطر یک بیآبرویی ناموسی (که کلیشه است) به آغازی برای مقابله با جریان سانسورچی مدعی سینمای اجتماعی تفسیر کرد؟ ساختارگرایی افراطی موجب شده است جریان اجتماعی در سینما به یک موتیف ثابت برسد که تنها اسم اجتماعی را یدک میکشد اما یک تسویهحساب تکراری علیه ساختار و سیستم است. در این گونه فیلمها حتی دیالوگها تکراری هستند: مثلا بعد از 10 سال هنوز انتقاد به اختلاس و وضعیت معیشتی با عباراتی مانند: «3 هزار میلیارد اختلاس میکنن به ما گیر دادین!»، به نمایش در میآید. اینکه سینماگر برای به روز کردن ایدههای منتقدانهای که گاه درست و بحق هم میتواند باشد، زحمتی نمیکشد، اینکه او به جای ساختن فیلم با مضمون اجتماعی سراغ ساختن کلیپهای سیاسی به هم چسبیده میرود، یعنی دغدغهاش اجتماعی نیست. فیلم محمد کارت از وسط خیابان شروع میشود. از وسط اجتماع و از همان آغاز در وسط بحران است و این یکی دیگر از مزیتهای «شنای پروانه» نسبت به دیگر سوژههای اجتماعی است. یعنی کارت حتی در قصهگویی خلاف جریان آب شنا کرده و تا دقیقه 60 مخاطب را منتظر نقطه عطف اول نگه نمیدارد. قصهگویی در «شنای پروانه» بدون پنهانکاری اتفاق میافتد. بدون شامورتیبازیهای تدوینی که شبهروشنفکران را از نداشتن قصه نجات میدهد؛ بدون پیچاندن مخاطب و سرکار گذاشتنش و البته این مهم کار هرکسی نیست. حتی اصغر فرهادی گاهی موفق به رعایت این مولفه نمیشود. او در «فروشنده» بنای معما دارد اما مخفیکاری میکند به جای اینکه قصهای بگوید و مخاطب بپرسد:«بعدش چه خواهد شد؟». درباره «شنای پروانه» نه پنهانکاری داریم، نه شامورتیبازیای اتفاق میافتد. از ابتدای فیلم، ما میتوانیم دلیل اتفاقات بعدی را حدس بزنیم اما باز کارگردان غافلگیرمان میکند. همین غافلگیریهاست که بحران فیلم را نفسگیر میکند و تعلیق را معنادار. از طرفی محرک و انگیزه اصلی انتقام «حجت» را که مهمترین لازمه قصه انتقام است، به شکل درستی در فیلم میبینیم. «حجت» با بازی خوب «جواد عزتی»، به دنبال حقیقت، زمین و زمان را به هم میدوزد. انگیزه ابتدایی او برای رسیدن به «حقیقت»، برادرش نیست. سنجاق سر «پروانه» را در دست دارد. خود را مقصر مرگ پروانه میداند. محرک دیگر او برای جستوجوی حقیقت، خواسته پدر پروانه است. پدر پروانه راست میگوید که مسأله «هاشم»، برای حجت مهمتر از دلیل اصلی همه این اتفاقها یعنی بیآبرو شدن پروانه شده است. پدر پروانه این موضوع را یادآوری میکند و حالا حجت است و حقیقتی که گام به گام آشکار میشود. اینکه حجت رموز اوباش و ماجراهای میان اراذل را میداند، به او در این مسیر کمک میکند. عدم نگاه خاکستری و در بخشهایی رد نسبیگرایی اخلاقی، دیگر مولفه فیلم در نقض ساختار سینمای اجتماعی این سالهاست. همه و بویژه قهرمان فیلم که خیال میکند برادرش میتواند خوبیهایی هم داشته باشد به این نتیجه میرسند که امیدی از خیر در درون شر وجود ندارد. «شنای پروانه» قمهبازی و صدا کلفت کردن و لاتبازی را به هیچوجه توجیه نمیکند، با جدیت در مقابل آن میایستد. موقعیتی که شنای پروانه خلق میکند مخاطب را به این درک میرساند که نهتنها جامعه را نمیتوان علتالعلل بدبختیها و سرنوشت منفی آدمها دانست، بلکه حتی خانواده را نیز نمیتوان با این رویکرد نقد کرد. جمله آخر قهرمان فیلم، مبنی بر اینکه «سرنوشت هرکی دست خودشه»، در واقع تصریح بر این نکته است که در واحدی کوچکتر از جامعه یعنی خانواده هم امکان 2 نوع از رشد شخصیتی وجود دارد. حالا که مسعود کیمیایی به پایان راه «قهرمانپردازی»های سنتیاش رسیده، هر سال شاید یکی دو فیلم الگوی او را آنچنان که حقش است به مرحله فیلم برسانند. فیلم محمد کارت، امسال یکی از آن فیلمهایی بود که انتقام همه آنهایی را که دربرابر اراذل و اوباش ضعیف شدهاند، یکجا میگیرد؛ هم از هاشم و هم از مصیب که اوباش آزاررسانی هستند. حجت، قهرمان داستان «شنای پروانه» به این نتیجه میرسد که اوباش خیر ندارند و هیچوجه خیری در دل زندگی توام با عرق سگی اراذل وجود ندارد. حجت در مسیر کشف این حقیقت، مصداق قابل قبولی از کهن الگوی «سفر قهرمان» است. ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی حوزههای علمیه:
شهرهای مختلف از حضور عالمان دین خالی نشود
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار اعضای شورای عالی حوزههای علمیه بر برنامهریزی برای شناسایی و بهکارگیری استعدادهای برتر فکری از میان طلاب جوان تأکید کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار، نقش شورای عالی حوزههای علمیه در سیاستگذاری برای تربیت معلمان و مربیان دینی در جامعه را بسیار مهم و حیاتی دانستند و با قدردانی از زحمات اعضای این شورا و مدیریت حوزه، افزودند: حد و مرز وظایف شورای عالی و مدیریت حوزه، یعنی تفاوت بین سیاستگذاری و اجرا، باید هر چه مشخصتر باشد تا بازده کار چند برابر شود.
حضرت آیتالله خامنهای هدف از انقلاب اسلامی و جانفشانی و فداکاریهای امام بزرگوار در به ثمر رساندن این نهضت را تحقق حاکمیت و شریعت اسلامی خواندند و گفتند: دشمن برای شناسایی نقاط مؤثر انقلاب و ضربهزدن به مبانی اساسی آن برنامه دارد و از جمله مقاصد آنها حوزههای علمیه است. صیانت از شور انقلابی و طلاب جوان با توجه به آنچه امام راحل در اواخر حیات مبارکشان بیان فرمودند [منشور روحانیت] یک ضرورت است.
ایشان با تأکید بر شناسایی استعدادها و ظرفیتهای پنهان فکری در طلاب جوان، افزودند: در بخشهای گوناگون کشور، بعضا کارهای بزرگ و ابتکارات شگفتانگیزی بهدست جوانان انجام میشود و در بخش حوزه و طلبگی نیز یقینا چنین استعدادهایی وجود دارند که باید شناسایی و در حلقههای فکری بهکار گرفته شوند و از آنها مسؤولیت خواسته شود.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با برشمردن نمونههایی از حضور علمای بزرگ و تراز اول سابق در شهرهای مختلف کشور، افزودند: مقوله هجرت طلاب به شهرها برای رونق دادن به امور دینی و تربیتی آن مناطق کار بسیار خوب و لازمی است و باید به گونهای برنامهریزی شود که شهرهای مختلف از حضور عالمان دین خالی نشود.
در این دیدار، حجتالاسلام والمسلمین حسینیبوشهری، دبیر شورای عالی حوزههای علمیه و حجتالاسلام والمسلمین اعرافی، مدیر حوزههای علمیه نیز گزارشی از فعالیتهای 4 ساله شورای عالی و مدیریت حوزههای علمیه بیان کردند.
ارسال به دوستان
افتتاح زیرگذر استاد معین صحنه انتقادهای اهالی منطقه به عملکرد مدیران شهری پایتخت شد
تونل اعتراض
عضو سابق شورای شهر تهران در گفتوگو با «وطن امروز»: افتتاح ناقص زیرگذر استاد معین به جای حل مشکل، دردسرساز است
اسدالله خسروی*: شهردار و اعضای شورای شهر تهران روز گذشته در جریان افتتاح یک پروژه شهری طعم اعتراض مردم به عملکرد خود را چشیدند و یک روز پرحاشیه را گذراندند.
به گزارش «وطن امروز»، در مدت حضور 5/2 ساله تیم فعلی مدیریت شهری و شورای شهر تهران، حاشیه حرف اول را در پایتخت میزد اما اتفاق دیروز و اعتراض مردم محله استاد معین تهران به مدیران شهری، اعضای شورای شهر و شهردار تهران را غافلگیر کرد. ماجرا از این قرار بود که در جریان افتتاح زیرگذر استاد معین توسط پیروز حناچی، شهردار تهران تعدادی از ساکنان این منطقه به علت یکطرفه بودن پروژه و ایجاد مشکلات فراوان برای اهالی محله گلایه کرده و شعار سر دادند.
صبح دیروز پیروز حناچی به همراه معاونان خود به زیرگذر استاد معین رفت تا این پروژه را پس از چندین سال از آغاز ساخت آن افتتاح کند. پس از افتتاح، تعدادی از ساکنان این منطقه که بین 20 تا 50 نفر بودند علیه شهردار و اعضای شورای شهر تهران شعار داده و عنوان کردند جاده یکطرفه نمیخواهیم.
3 نفر از افرادی که خود را از اعضای شورایاری این محل معرفی میکردند خطاب به حناچی گفتند: سالهای سال ما در حین اجرای این پروژه خاک خوردهایم و با وجود اینکه قرار بوده است از جنوب به شمال هم بتوانیم از این زیرگذر استفاده کنیم اما حالا فهمیدهایم این زیرگذر را یکطرفه ساختهاید و تنها دسترسی شمال به جنوب برای آن در نظر گرفته شده است.
حناچی خطاب به شهروندان این محله گفت: شما فقط فریاد میزنید و هیچکدامتان حرفهای من را نمیشنوید. وی ادامه داد: این پروژه برای عبور 2 خط شمال به جنوب و جنوب به شمال ساخته شده و تمام امکانات برای استفاده به این شکل از آن فراهم شده است. شهردار تهران افزود: اما در حال حاضر با توجه به بررسیهای کارشناسی صورت گرفته مقرر شده است که تنها عبور و مرور از شمال زیرگذر به سمت جنوب آن فراهم باشد.
مردم با شنیدن این جملات حناچی، مجدد شروع به فریاد کردند و شعار سردادند. حتی خطاب به رئیس شورای شهر تهران گفتند که تو 2 سال دیگر رای میخواهی تا وارد شورای شهر شوی اما ما دیگر به تو رای نمیدهیم. یکی دیگر از ساکنان این منطقه که خود را عضو شورایاری معرفی میکرد، گفت اجرای یکطرفه این طرح فقط باعث ایجاد اختلافات طبقاتی شده و فاصله غنی و فقیر را بیشتر میکند که حناچی گفت: شما هیچکدامتان حرفهای ما را نمیشنوید و فقط داد و بیداد میکنید. حناچی ادامه داد: اگر ما این زیرگذر را یکطرفه ساخته بودیم حرف شما درست بود و میتوانستید بگویید ما با منظور و از قصد این کار را کردهایم اما اینگونه نیست و زیرگذر دوطرفه ساخته شده و تنها امکان بهرهبرداری از 2 خط آن به صورت همزمان فراهم نشده است.
یکی از شهروندان خطاب به حناچی گفت: کاش شما تشریف بیاورید و خانه ما را ببینید که 5 سال است روی خاک ساکن شدهایم و هر روز کیلو کیلو از ساختمانمان خاک جمع میکنیم.
شهردار تهران گفت: عموما در کارهای عمرانی طبیعی است که سختیهایی برای هموطنان و ساکنان محلات ایجاد شود. من از شما که خود را شورایار این محله میدانید تعجب میکنم که چرا برخی موارد را فراموش کردهاید و امروز فقط سر من داد میزنید. وی ادامه داد: شما که بهتر باید بدانید وقتی یک دسترسی محلی اینچنینی ایجاد میشود، معبر از معبر درجه 2 به درجه یک تبدیل میشود و برای سهولت در رفت و آمد باید در بالادست زیرگذر تمهیداتی اندیشیده شود که در حال آمادهسازی این تمهیدات هستیم. حناچی بار دیگر در جمع ساکنان این منطقه تاکید کرد: باور کنید شما خستگی 8 ماه کار شبانهروز را در دل همکاران من گذاشتید و امروز هیچ لذتی از این افتتاحیه نبردم. در حالی که قرار بود این افتتاحیه باعث شود تا مردم این منطقه خوشحال شوند. یکی از شهروندان گفت: آقای حناچی! خطکشی این زیرگذر رفت و برگشت نیست و یکطرفه خطکشی شده است و حال شما میگویید میتوان دوطرفه استفاده کرد. شهردار تهران جواب داد: من با چه زبانی بگویم خطکشی را میتوان ظرف یک شبانهروز تغییر داد و اینها ایرادات پروژه نیست. یکی دیگر از شهروندان خطاب به حناچی گفت: شما به من دستخط بدهید که این زیرگذر دوطرفه بهرهبرداری میشود. حناچی گفت: من از اول حضورم در زیرگذر تا همین الان 10 بار تکرار کردم که اگر مطالعات کارشناسی درست انجام شود و کارشناسان به این نتیجه برسند که بازگشایی دوطرفه معبر بهتر از یکطرفه بودن آن است حتما آن را دوطرفه بهرهبرداری خواهیم کرد.
* اجرای برخی پروژهها ضروری است هرچند ممکن است مردم محله خوششان نیاید
رئیس شورای اسلامی شهر تهران گفت: این موضوع را باید مورد توجه قرار داد که شاید مردم یک منطقه از اجرای یک پروژه راضی نباشند اما مدیریت شهری ناگزیر از اجرای آن طرح و پروژه باشد. محسن هاشمی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران در مراسم افتتاح پروژه زیرگذر استاد معین به اعتراضات مردمی در هنگام افتتاح پروژه اشاره کرد و گفت: برای اولین بار در طول سی و چند سال گذشته شاهد این سبک از اعتراضات به هنگام افتتاح یک پروژه بودم. وی ادامه داد: در گام دوم انقلاب هستیم و بخشی از مردم هم اعتراض دارند و اعتراضشان هم ایرادی ندارد اما شاید بشود اینگونه اعتراضات را مسالمتآمیزتر هم بیان کرد. هاشمی گفت: من از زمان ورودم به شورای شهر تهران ساخت و اجرای این پروژه را دنبال کردم و همان زمان هم میگفتند این پروژه ایجاد شده تا برخی اهداف تجاری در این منطقه شکل بگیرد. رئیس شورای اسلامی شهر تهران افزود: من 2 سال قبل برای بازدید این پروژه آمدم، هیچکدام از این عزیزان گلایهای نداشتند، حتی چند نفر از شورایاران هم آمدند دفتر ما اما آن زمان هم گلایهای نکردند. هیچوقت در این 2 سال نامه یا درخواستی به ما نرسید و کسی هم تا به حال از من درخواست حضور در شورای شهر را نداشته است. هاشمی خطاب به یکی از شورایاران که اعتراض میکرد و به هاشمی گلایه داشت، گفت: بعید میدانم شما تا به حال به شورای شهر آمده باشید. اگر آمدهاید نامهای به ما دادهاید. آیا مکتوبی نوشتهاید؟ پروژه استاد معین طرحی فرامحلهای است و وقتی پروژهای فرامحلهای و منطقهای ساخته میشود برای ساکنان محله مشکلاتی ایجاد میکند و این موضوع در تمام دنیا همینگونه است. رئیس شورای اسلامی شهر تهران افزود: طبیعی است که مردم محله دلشان نخواهد عبور خودروها از محلهشان بیشتر شود زیرا دود و آلایندگی به منطقه میآید اما مدیریت شهری هم از اجرای برخی پروژهها ناگزیر است.
خبرنگار*
***
[افتتاح زیرگذر استاد معین برای اهالی این منطقه دردسرساز است]
انتقاد از عملکرد شهرداری در ساخت و افتتاح زیرگذر استاد معین فقط به اعتراض اهالی این منطقه ختم نشد، بلکه مسؤولان شهری دوره گذشته نیز به غیرفنی بودن و نقص در ساخت و افتتاح این زیرگذر اعتراض کردند. ابوالفضل قناعتی، عضو سابق شورای شهر تهران در گفتوگو با «وطن امروز» درباره اعتراض شهروندان به افتتاح ناقص زیرگذر استاد معین، گفت: مردم حق دارند به این موضوع اعتراض کنند، چرا که در طرح اولیه این پروژه ساخت 2 خط شمال به جنوب و جنوب به شمال در نظر گرفته شده است اما اکنون شهرداری تهران فقط خط شمال به جنوب را در زیرگذر استاد معین افتتاح کرده است که افتتاح این خط نه فقط در اولویت نیست و کارایی چندانی ندارد، بلکه باعث مزاحمت برای اهالی این منطقه میشود. وی هدف از ساخت این پروژه را کاهش بار ترافیک جنوب به شمال در نقاط پاییندست این منطقه، عنوان کرد و افزود: با توجه به وجود اتوبانهای نظیر یادگار امام، جناح، همت و حکیم قرار بر این بود با افتتاح خط جنوب به شمال در زیرگذر استاد معین بار ترافیک پایین شهر از این مسیر در اتوبانهای شمالی تخلیه شود اما اکنون با افتتاح خط شمال به جنوب، جز درد سر و مزاحمت برای ساکنان اهالی استاد معین و مناطق همجوار و پاییندست آن اقدام قابل توجهی به چشم نمیخورد. قناعتی با بیان اینکه در دوره گذشته شهرداری تهران چنین موضوعی اتفاق افتاد اما خیلی سریع مشکل آن قبل از ساخت پروژه برطرف شد، تصریح کرد: با یک برنامه اشتباه قرار بود بار ترافیک اتوبان امام علی از طریق زیرگذر امین حضور به بازار سرریز شود اما با بررسی دقیق و کارشناسی شده این برنامه تغییر کرد تا ترافیک بازار و منطقه امینحضور به سمت اتوبان امام علی تخلیه شود، بنابراین با افتتاح خط شمال به جنوب زیرگذر استاد معین بار ترافیک از اتوبانهای شمال شهر از این مسیر به جنوب شهر تخلیه میشود. وی افزود: زمانی که ترافیک از اتوبانهای شمالی از طریق زیرگذر استاد معین به جنوب هدایت میشود خیلی از خودروها از تقاطع مسیر وارد محدوده این منطقه میشوند و مشکلاتی را برای شهروندان منطقه جنوب غربی تهران به وجود میآورند. عضو سابق شورای شهر تهران به پیشرفت فیزیکی 70 درصدی ساخت زیرگذر استاد معین در دوره گذشته شهرداری تهران اشاره کرد و افزود: به نظر میرسد افتتاح چنین پروژههای ناقص و غیرفنیای فقط به خاطر پر کردن کارنامه عملکرد مدیران شهری است که نتیجه آن جز نارضایتی چیز دیگری در بر ندارد.
ارسال به دوستان
رقابتهای درونحزبی احزاب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا برای تعیین کاندیدای نهایی انتخابات ریاستجمهوری از آیووا کلید خورد
دولت اوباما علیه سندرز
* با وجود پیشتازی سندرز در نظرسنجیها مقامات دولت سابق آمریکا از بایدن حمایت میکنند
گروه بینالملل: مرحله اول رقابتهای درونحزبی احزاب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا برای تعیین کاندیداهای نهایی این احزاب برای انتخابات سال آینده میلادی از دیروز در ایالت آیووا کلید خورد.
به گزارش «وطن امروز»، در اردوگاه جمهوریخواهان دونالد ترامپ، رئیسجمهوری فعلی آمریکا شانس اول و نهایی جمهوریخواهان است و بعید است وی در راه رسیدن به فینال رقابتها با مشکلی مواجه شود. رقابت درونحزبی جمهوریخواهان تنها میان 3 نفر شامل خود ترامپ برگزار میشود. این رقابت نیز شکلی نمایشی به خود گرفته، چرا که 2 نفر بعدی اصولا جایگاهی در آرا و نظرسنجیها ندارند و به نوعی زینتالمجلس هستند.
در اردوی دموکراتها 11 کاندیدا حضور دارند که رقابت تنگانگی با هم دارند. با این حال تقریبا حالا مسجل است که رقابت اصلی میان سندرز و جو بایدن به عنوان نفرات اول و دوم آغاز شده است. با این حال، الیزابت وارن هم امیدوار است بتواند شانس از دست رفته خود را به دست آورد. وی در ماههای گذشته در برههای کاندیدای اول دموکراتها بود که با جدیتر شدن رقابتها، کمپین وی تضعیف شد.
در انتخابات آیووا دموکراتها به دنبال تعیین ۴۱ نماینده برای کنوانسیون ملی حزب دموکرات که 13 تا 16 جولای (اواخر خرداد سال آینده) در ویسکانسین برگزار خواهد شد، هستند.
این تعداد نماینده که در رقابت مقدماتی آیووا تعیین میشوند تنها بخشی از مجموع ۱۹۹۱ نمایندهای هستند که یک نامزد برای آنکه به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری حزب دموکرات تعیین شود باید به دست آورد. با این حال در گام نخست رقابتهای مقدماتی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، کسب نتیجه قدرتمند در میان ۹۹ ناحیه ایالت آیووا میتواند برای پیروزی هر یک از نامزدهای رقابتکننده تاثیرگذار باشد.
* چرا آیووا اینقدر مهم است؟
در چند دوره گذشته انتخابات درونحزبی دموکراتها، نامزدی که توانسته آیووا را ببرد در نهایت نامزد نهایی دموکراتها هم شده است. از سویی نامزدهایی که این ایالت را از دست بدهند باخت بزرگی از منظر روحی پیدا میکنند که ممکن است حتی توان ادامه رقابت را هم از دست بدهند.
طرفداران حزب دموکرات در آیووا از ساعت 7 عصر دیروز به وقت محلی شرکت در انتخابات درونحزبی در ۱۶۷۸ حوزه را شروع کردند. انتخابات درونحزبی آیووا با صندوق رای انجام نمیشود و اعضای حزب با شرکت در نشستها و مجمعهای محلی نامزد مورد نظرشان را انتخاب خواهند کرد. به این ترتیب دهها هزار رایدهنده در این ایالت برای شرکت در انتخابات به حوزههایی که شامل کلیساها، کتابخانههای عمومی، سالنهای ورزشی و حتی منازل شخصی هستند میروند.
انتخابات درونحزبی دموکراتها تا ماه ژوئن در ایالتهای مختلف آمریکا ادامه دارد و سپس نمایندگان ایالتی با شرکت در کنوانسیون ملی حزب دموکرات در ماه جولای نامزد حزب را به طور رسمی انتخاب خواهند کرد. در مرحله نخست، در اکثر حوزههای رایگیری یک نامزد ریاستجمهوری نیاز دارد دستکم ۱۵ درصد از آرا را کسب کند تا واجد شرایط حضور در ادامه رقابت بر سر به دست آوردن نماینده شود. اگر این نامزد حد نصاب یادشده را در مرحله اول به دست نیاورد در رقابت آن حوزه هیچ نمایندهای به دست نخواهد آورد و رایدهندگان حامی وی باید سراغ انتخاب فردی دیگر در مرحله بعد بروند.
* رقابت تنگاتنگ سندرز و بایدن در نظرسنجیها
اگرچه برنی سندرز تا چند هفته پیش در همه نظرسنجیهای دموکراتها حرف اول و آخر را میزد اما چند اتفاق پیاپی که مهمترین آن ناراحتی قلبی سندرز بود سبب شد وی نتواند جایگاه اول خود را در مهمترین برهه یعنی آغاز رسمی رقابتهای انتخاباتی از آیووا حفظ کند. به نوشته ایسنا، براساس یک میانگین مربوط به برخی نظرسنجیها که از سوی پایگاه ریئِل کِلِر پالتیکس در سطح کشوری درباره نامزدهای ریاستجمهوری دموکراتها اتخاذ شده، جو بایدن، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا با 2/27 درصد آرا در این حزب پیشتاز بوده و بعد از او برنی سندرز با 5/22 درصد و الیزابت وارن با ۱۵ درصد رای قرار گرفتهاند.
با همه این تفاصیل اما در ایالت آیووا که پیشتر به اهمیت آن اشاره شد، نظرسنجیها نشان میدهند که سندرز پیشتاز است و بعد از او بایدن و پیت بوتیچیچ، شهردار سابق شهر ساوث بند ایالت ایندیانا قرار دارند و الیزابت وارن در جایگاه چهارم است.
این اما همه ماجرا نیست، چرا که سندرز همچنان در بیشتر نظرسنجیهای انتخاباتی نفر اول دموکراتهاست به طوری که به عنوان مثال، در جدیدترین نظرسنجی که توسط مؤسسه RCP انجام و در واشنگتنپست منتشر شده، سندرز توانسته حمایت 2/24 درصد از رأیدهندگان را کسب کند. بر اساس نتایج این نظرسنجی که در تاریخ دوم فوریه انجام شده حمایت از جو بایدن به 2/20 رسیده است. رتبه سوم در این نظرسنجی به پت بوتیچیچ اختصاص یافته و او حمایت 6/16 درصد از رأیدهندگان را کسب کرده است. بر همین اساس، الیزابت وارن، دیگر چهره برتر نامزدهای حزب دموکرات تنها حمایت 6/15 درصد از رأیدهندگان را کسب کرده است.
مایکل بلومبرگ که دیرتر از همه وارد رقابت درونحزبی دموکراتها شد، در رقابتهای مربوط به ایالتهای نخست شامل آیووا حضور ندارد اما این شهردار سابق نیویورک دیروز در تجمعات انتخاباتی کالیفرنیا سخنرانی کرد.
در اردوگاه جمهوریخواهان هم دونالد ترامپ دیروز در آیووا نبود اما چند روز پیش در شهر دِموین، مرکز این ایالت یک تجمع برگزار کرد. انتظار میرود حزب جمهوریخواه در نهایت ترامپ را برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری در جریان کنوانسیون ملی این حزب در تاریخ 24 تا 27 آگوست (اواسط تابستان سال آینده) در کارولینای شمالی معرفی کند. بعد از رقابت ایالت آیووا طی چند روز آینده ایالت نیز نیوهمپشایر در تاریخ ۱۱ فوریه شاهد رقابتهای درونحزبی خواهد بود.
همه علیه یک نفر برنی سندرز هنوز در بسیاری از ایالتهای آمریکا دست برتر را در اردوگاه دموکراتها دارد و همین امر هم سبب شده تا دولتمردان دولت قبلی آمریکا دست در دست یکدیگر برای شکست وی تلاش کنند. به عبارت دیگر، جریان قدرتمندی در درون حزب دموکرات با وجود شعار دموکراسی، تلاش میکند تا نفر اول نظرسنجیهای انتخاباتی توان راهیابی به فینال رقابتهای انتخاباتی آمریکا را نداشته باشد.
این موضوع اگر فاش شود میتواند تبدیل به یک رسوایی جدید در ساختار انتخاباتی آمریکا شود. 3 نفر رهبری این جریان را در درون ساختار حزب دموکرات برعهده دارند تا مانع از موفقیت سندرز در رقابتهای درونحزبی دموکراتها شوند؛ باراک اوباما رئیسجمهوری پیشین آمریکا، هیلاری کلینتون وزیر خارجه دولت اول اوباما و جان کری وزیر خارجه دولت دوم اوباما. یکی از مهمترین دلایل این رفتار، غیرخودی بودن سندرز برای این تیم قدرتمند دموکراتهاست.
اگر در سمت جمهوریخواهان دونالد ترامپ با هزاران اما و اگر رئیسجمهور شد و حالا شانس اول جمهوریخواهان برای ریاستجمهوری است، در اردوگاه دموکراتها لابی بزرگی شکل گرفته تا فرد اول این اردوگاه که به هر حال مورد استقبال بخشی از مردم آمریکاست و دیدگاههای آنها را پوشش میدهد، نتواند وارد رقابت نهایی انتخابات شود.
همین بازی تیم دولت سابق آمریکا، مورد کنایه دونالد ترامپ هم واقع شد. وی دیروز بار دیگر کمیته مرکزی حزب دموکرات را به تلاش برای ممانعت از پیروزی برنی سندرز در انتخابات درونحزبی متهم کرد. وی در توئیتر به نقل از استیو دوسی، خبرنگار شبکه فاکسنیوز، نوشته است که به نظر میرسد کمیته ملی حزب دموکرات دوباره میخواهد با او (سندرز) همان کار را کند.
اشاره ترامپ و مجری فاکسنیوز به انتخابات درونحزبی دموکراتها در سال ۲۰۱۶ است. در آن سال، هیلاری کلینتون تا حد زیادی به لطف آرای وکلای غیرمتعهد و با مداخله کمیته مرکزی حزب، بر سندرز که آن سال هم نامزد انتخابات بود، پیروز شد و به عنوان نامزد حزب دموکرات رو در روی ترامپ قرار گرفت. بعد از آن انتخابات، شماری از مقامهای ارشد کمیته مرکزی حزب به دلیل مداخله در روند تعیین نامزد حزب، از سمتهای خود کنارهگیری کردند.
هیلاری کلینتون اخیرا با اظهارنظری درباره اینکه هیچکس سندرز را دوست ندارد خبرساز شد. سخنان وی یادآور کینه قدیمی وی از سندرز است. کلینتون در بخش اول یک مستند 4 قسمتی سندرز را سیاستمداری ناموفق توصیف کرده و گفته است: او سالهاست در کنگره حضور دارد اما هیچ کاری را به سرانجام نرسانده است. او در این سالها تنها حمایت یک سناتور را جلب کرده و هیچکس او را دوست ندارد.
کلینتون حتی پا را از این حرفها فراتر گذاشته و بدون توجه به وابستگیهای حزبی در پاسخ به این پرسش که آیا حاضر است از سندرز در برابر دونالد ترامپ حمایت کند، از جواب صریح طفره رفته و گفته است که هنوز برای این مسأله زود است. به عبارت دیگر هیلاری کلینتون با وجود دموکرات بودن و در حالی که سندرز نفر اول حزب متبوع وی در انتخابات است، عملا شمشیر را از رو بسته و تلاش میکند وی نتواند رای لازم برای رقابت نهایی با ترامپ را کسب کند.
جان کری، وزیر خارجه پیشین آمریکا هم با حمایت مجدد از جو بایدن، نامزد پیشتاز دموکراتها در انتخابات درونحزبی افزود: دوست خوب من جو بایدن که انتخابات درون حزبی را میبرد، (توجه داشته باشید که هنوز حتی نتیجه آیووا هم اعلام نشده) دونالد ترامپ را شکست میدهد و یک رئیسجمهور عالی و برجسته خواهد شد. جان کری همچنین در واکنش به اخباری درباره نامزد شدنش در انتخابات ریاستجمهوری تاکید کرد: هرگز در انتخابات نامزد نخواهم شد و هر گزارشی که در این زمینه منتشر میشود جعلی و نادرست است.
علاوه بر هیلاری کلینتون و جان کری، باراک اوباما رئیس دولت قبلی آمریکا هم به نوشته روزنامههای آمریکایی نقش فعالی در کمپین جو بایدن برعهده گرفته است.
![]()
***
[یار کمکی ترامپ در انتخابات]
در چند سال گذشته شبکههای اجتماعی نقش بزرگی در جهت دادن به رای مردم در همه دنیا پیدا کردهاند. آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نیست. دونالد ترامپ رئیسجمهوری فعلی آمریکا با وجود بیعلاقه نشان دادن خود به رسانههایی مثل روزنامه و تلویزیون، حساب ویژهای روی شبکههای اجتماعی بویژه فیسبوک باز کرده است. بر همین اساس با استناد به دیدار مارک زاکربرگ، رئیس فیسبوک و ترامپ در سال گذشته میلادی، احتمال سوءاستفاده ترامپ از این شبکه پرمخاطب در میان جامعه آمریکا برای پیروزی در انتخابات افزایش قابل تاملی داشته است. در این میان برخی اخبار از توافقی محرمانه میان ترامپ و زاکربرگ برای کمک فیسبوک به انتخاب مجدد ترامپ و در عوض آن دفاع دولت آمریکا از این شبکه اجتماعی در مقابل انتقادات، جنجال فراوانی به پا کرده است.
ارسال به دوستان
گزارشی درباره روند پرونده روحالله زم از زمان دستگیری تا امروز
زم هفته بعد در دادگاه
گروه سیاسی: بعد از ماهها بیخبری از «روحالله زم» که خبر دستگیریاش، مهرماه تبدیل به سوژه داغ رسانههای خبری شده بود، سرانجام روز گذشته علی القاصیمهر، دادستان تهران در جمع خبرنگاران اعلام کرد کیفرخواست روحالله زم صادر شده و دادگاه وی هفته آینده آغاز خواهد شد. با این اوصاف انتظار میرود سرانجام جعبه سیاه این پرونده مهم امنیتی بعد از ماهها بازجویی، در فضای عمومی بازگشایی شود و اطلاعات جدیدی پیرامون چگونگی عملیات دستگیری زم و شبکه نفوذی که به خطدهی این سایت خبری پرداخته است، منتشر شود.
* حکایت یک پرونده مافوق سری
22 مهر سال جاری بود که سپاه پاسداران با انتشار اطلاعیهای خبر از دستگیری روحالله زم مدیر سایت خبری آمدنیوز داد و گفت: «نامبرده بهرغم اینکه تحت هدایت سرویس اطلاعاتی فرانسه و حمایت و پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی و مرتبط با سایر سرویسهای اطلاعاتی قرار داشت و به صورت شبانهروزی با روشهای پیدا و پنهان و در پوششهای گوناگون و چند لایهای مورد حفاظت قرار میگرفت، در دام فرزندان ملت ایران در سازمان اطلاعات سپاه افتاد».
خبر دستگیری روحالله زم که کانال تلگرامیاش نقشی غیرقابل انکار در عمده آشوبهای سال 96 داشت و تبدیل به مهمترین تریبون شایعهپراکنی گروههای ضدانقلاب شده بود، از همان ساعات اولیه بحث و گمانههای زیادی را پیرامون شیوه و نتیجه این اتفاق در فضای سیاسی و عمومی کشورمان ایجاد کرد؛ از بحثهای توئیتری یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با حسامالدین آشنا و اطلاعیه سازمان اطلاعات سپاه خطاب به شبکه نیروهای داخلی که با این کانال خبری همکاری داشتهاند تا شایعاتی که بخش جدانشدنی اخبار مهم سیاسی کشور هستند. زم که در زمان فعالیتش سعی میکرد با چرخشهای عجیب در مواضع کانال تلگرامی تحت مدیریت خود و در پیش گرفتن استراتژیهای گمراهکننده فضای تردید اجتماعی را در همه سطوح بالا ببرد، به گونهای که در برههای با در پیش گرفتن ادبیاتی اصلاحطلبانه و سعی در مدیریت فضای انتخابات به سمت جریان اصلاحات تبدیل به یکی از مهمترین تریبونهای انتخاباتی این جناح میشد و چند ماه بعد با برجسته کردن ادبیاتی براندازانه به دنبال جا انداختن گزاره تشریفاتی بودن انتخابات میرفت، خود نیز در فضایی مشابه با کانال خبریاش به یکباره در دام نیروهای امنیتی افتاد و خبر دستگیری او موجی از بحثها و گمانههای سیاسی را بهوجود آورد. حجتالاسلام والمسلمین ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی مدتی بعد از دستگیری زم در گفتوگویی با «وطن امروز» گفت: طرحی که توانست زم را در دام پیشبینی شده سپاه پاسداران گرفتار کند موضوع مهمی است چون روحالله زم توسط سرویسهای امنیتی نظام سلطه حمایت و پشتیبانی میشد.
وی همچنین سرویس امنیتی فرانسه را پشتیبان اصلی زم دانست که حتی برنامههای سفر او را تنظیم میکرد که کجا برود و کجا نرود.
روحالله زم نیز شخصا در تنها ویدئویی که بعد از دستگیریاش منتشر شد به صورت تلویحی اعلام کرد از سوی آمریکا، اسرائیل، عربستان و ترکیه حمایت میشده است: «فکر نمیکردم بازداشت شوم؛ مجموعا اعتماد به دولتها اعتماد صحیحی نیست، مخصوصاً دولتهایی مثل آمریکا، اسرائیل، عربستان و ترکیه که نشان میدهند با جمهوری اسلامی رابطه خوبی ندارند».
* نقاط قوت عملیات دستگیری روحالله زم چه بود؟
در چنین فضایی شاید برجستهترین و مهمترین نکته قابل تاملی که در سوژه روحالله زم میتوان به آن اشاره کرد کیفیت پروژه امنیتی قبل و پس از دستگیری وی بود، به گونهای که از یکسو در این عملیات، شخصی محوری در پروژه ناامنسازی کشورمان که رسانه تحت مدیریتش مرجعیتی بیرقیب در میان رسانههای ضدانقلاب پیدا کرده بود، در خارج از کشور دستگیر شد و از سوی دیگر بعد از دستگیری مراقبت و حراست از او به شکلی حسابشده مدیریت شد که حتی در محافل خصوصی سیاسیون هم هیچگونه اطلاعاتی از جریان بازجوییهای وی درز نکرد. حراست از بازجوییهای زم و مدیریت فضای رسانهای کشور نسبت به این سوژه باعث شد با عدم نشر محتوای این بازجوییها، شبکه ضدانقلاب داخلی که ارتباط مستمر و بالایی با وی داشته است و این ارتباط از طریق جریانات ضدانقلاب خارجنشین نیز تقویت میشده است نسوزد و مجاری امنیتی و شبکههای فعالی که در جریان فعالیت سایت و کانال خبری آمدنیوز نقش پررنگی در جهتبخشی به آن داشتند کماکان در تور امنیتی و رصد گروههای اطلاعاتی کشورمان باقی بماند. با این تفاسیر انتظار میرود با توجه به بکر نگاه داشتن سوژه دستگیرشده و اطلاعاتی که از سایر گروهها در این زمینه داشته است، شروع دادگاه این متهم امنیتی باعث رو شدن اطلاعات جدیدی در زمینه شبکهسازی جریانات ضدانقلاب حول محور این سایت و کانال خبری شود.
***
اسامی بدهکاران بانکی در دسترس عموم قرار میگیرد
مجتمع تخصصی رسیدگی به جرائم اقتصادی و سامانه شفافیت آرای مفاسد اقتصادی روز گذشته با حضور آیتالله سید ابراهیم رئیسی افتتاح شد. رئیس قوهقضائیه در این مراسم گفت: شفافیت موضوع مهمی است که با شعار نمیشود، بلکه باید در عمل اتفاق بیفتد. وی ادامه داد: فرآیندهای یک حرکت اقتصادی همچون دریافت ارز، واردات کالا، توزیع کالا و... باید شفاف شود که اگر این اتفاق بیفتد بسیاری از فرارهای مالیاتی را نخواهیم داشت، بنابراین اقدامی مبارک است. آیتالله رئیسی گفت: انشاءالله سامانه به شفافیت آرا کمک میکند، چرا که تبصره ماده 36 مکلف کرده آرای محکومان به اطلاع همه برسد. آیتالله رئیسی افزود: بنابراین آغاز به کار مجتمع ویژه مفاسد اقتصادی و سامانه شفافیت کمک میکند در راستای شفافیت اقتصادی و جرائم اقتصادی گامی برداشته شود. همچنین قاضی اسدالله مسعودیمقام در مراسم رونمایی از سامانه شفافیت گفت: در این سامانه، اسامی ممنوعالمعاملهها، بدهکاران بانکی و همچنین احکامی که صادر شده و بالای 200 صفحه است در دسترس عموم قرار میگیرد و سعی میکنیم آن را تکمیل کنیم. وی تصریح کرد: از زمان تصویب دستورالعمل مجتمع تخصصی رسیدگی به مفاسد اقتصادی، شروع به جمعآوری آرا و بارگذاری آنها کردیم و میزان محکومیتها در این سامانه اعلام شده است.
ارسال به دوستان
مطالبه گروههای عراقی از نخستوزیر جدید
علاوی پیگیر اخراج آمریکا باشد
حمایت طیفهای مختلف سیاسی عراق از محمد توفیق علاوی همچنان ادامه دارد. در این میان برخی گروههای سیاسی عراق که در پارلمان این کشور هم حضور دارند، خواستار پیگیری طرح اخراج نظامیان آمریکایی از عراق توسط محمد توفیق علاوی شدهاند.
گفتنی است پارلمان عراق بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و همراهانش در حمله ماه گذشته آمریکا به خودروی آنها، طرحی را تصویب کرد که دولت عراق را مکلف به فراهم کردن زمینه اخراج سربازان آمریکایی از عراق میکرد. تاکنون دولت آمریکا حاضر به تمکین از این قانون نشده است. با این حال ناگفته پیداست علاوی راه دشواری را برای این امر در پیش دارد. در همین ارتباط، ائتلاف سائرون عراق اعلام کرد نخستوزیر جدید عراق موظف به اجرای قطعنامه پارلمان برای اخراج نیروهای خارجی بویژه نیروهای آمریکایی از خاک عراق است. رعد المکصوصی، نماینده ائتلاف سائرون (وابسته به جریان صدر عراق) با تأکید بر اینکه حاکمیت عراق چندین بار از سوی آمریکاییها نقض شده و مجلس نمایندگان در این راستا قطعنامهای برای اخراج نیروهای خارجی از خاک این کشور تصویب کرده است، گفت: اجرای این قطعنامه از سوی دولت الزامآور است. گفتنی است کمیته امنیتی و دفاعی پارلمان عراق نیز مصوبه پارلمان عراق را تأیید کرده و حضور نیروهای خارجی در عراق پس از پیروزی بر داعش را نقض حاکمیت و غیر موجه توصیف کرده است. این قانون تمام نیروهای خارجی اعم از نیروهای ناتو و ترکیه را شامل میشود.
* حمایت تمام عیار عبدالمهدی از علاوی
عادل عبدالمهدی، نخستوزیر دولت پیشبرد امور عراق با محمد توفیق علاوی، نخستوزیر مکلف این کشور دیدار کرد. بر اساس این گزارش، دو طرف در جریان این دیدار درباره تشکیل کابینه جدید عراق رایزنی کردند. عبدالمهدی در جریان این دیدار حمایت کامل خود از تشکیل کابینه جدید عراق را اعلام کرد. نخستوزیر دولت پیشبرد امور عراق همچنین به علاوی اعلام کرد تا زمان تشکیل کابینه جدید هیچگونه دیدار رسمی با مقامات خارجی نخواهد داشت و هیچ تصمیم مهم و استراتژیکی اتخاذ نخواهد کرد.
* آمار رسمی کشتههای اعتراضات عراق
خبرگزاری رسمی عراق به نقل از منابع پزشکی در استانهای این کشور، آمار کشتهشدگان اعتراضات عراق را در 4 ماهه اخیر اعلام کرد. جدیدترین آمار رسمی نهادهای پزشکی در استانهای عراق از جان باختن ۳۹۹ نفر از غیرنظامیان و نیروهای نظامی از ماه اکتبر سال گذشته میلادی تاکنون طی اعتراضات حکایت دارد. نهادهای پزشکی در استانها اعلام کردهاند 287 نفر از کشتهشدگان از معترضان و 5 کشته نیز از میان نیروهای امنیتی بودهاند. این خبرگزاری از تمام کشتهشدگان با عنوان «شهید» یاد کرده است. بنا بر این گزارش، ماه اکتبر سال گذشته میلادی (ماه اول اعتراضات) ۱۰۷ نفر از میان معترضان و یک نیروی امنیتی کشته شدند. ماه نوامبر ۱۴۲ نفر از معترضان و 3 نیروی امنیتی جان خود را در خلال درگیریها از دست دادند. ماه دسامبر هم ۱۹ نفر از معترضان و یک نفر از نیروهای امنیتی کشته شدند و ماه ژانویه سال جاری میلادی نیز ۱۹ نفر جان سپردند که همگی از میان معترضان بودهاند. این تعداد کشته در 4 ماه گذشته در حالی است که دولت عراق به صراحت اعلام کرده است نیروهای امنیتی این کشور، اجازه تیراندازی به سوی معترضان را ندارند.
تاکنون گزارشهای زیادی درباره اقدام برخی افراد نفوذی در تیراندازی به سوی معترضان منتشر شده است و تصاویری نیز از اقدام افراد ناشناس در هدف قرار دادن هر دو طرف [تظاهراتکنندگان و نیروهای امنیتی] در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطنامروز» از نشست بررسی ابعاد سیاسی- استراتژیک ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی که باحضور ابراهیم متقی، ناصر هادیان، فؤاد ایزدی و کیهان برزگر در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد برگزار شد
دانشگاه قدردان سلیمانی
اشکهای ناصر هادیان هنگام توصیف شخصیت سردار سلیمانی
ثمانه اکوان: روز گذشته دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد میزبان جمعی از اساتید دانشگاهی در حوزه روابط بینالملل بود تا به بررسی ابعاد سیاسی- استراتژیک ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی بپردازند. جامعه دانشگاهی تاکنون چندین جلسه برای بررسی ابعاد حقوقی این ترور و همچنین شرایط سیاسی بین ایران و آمریکا بعد از حادثه اخیر برگزار کرده است اما در جلسه روز گذشته که با حضور اساتیدی از جناحهای مختلف سیاسی کشور برگزار شد، مباحثی مطرح شد که نشان میدهد دانشگاه مبهوت حاج قاسم سلیمانی و دستاوردهایش در حوزه سیاست خارجی کشورمان مانده است.
در این نشست تخصصی که با حضور دکتر کیهان برزگر، دکتر ابراهیم متقی، دکتر ناصر هادیان و دکتر فؤاد ایزدی برگزار شد، مسائل مرتبط با حوزه فعالیتهای ایران در منطقه مورد بحث قرار گرفت و اساتید روابط بینالملل به بررسی نظریات و تئوریهایی پرداختند که هر کدام تأییدکننده فعالیتهای شهید سلیمانی در منطقه بود.
شاید در عرصه سیاست کشور هنوز هم نظرهای مختلفی درباره «عمق استراتژیک» ایران در منطقه و ضرورت حضور نیروهای ایرانی در کشورهای منطقه مطرح باشد اما نمایندگان جامعه دانشگاهی روز گذشته در بحثهای خود نشان دادند مسأله بازدارندگی در سیاست خارجی و امنیتی ایران، مسألهای نیست که بتوان از نظر علمی آن را دچار خدشه و تردید دانست.
در هم تنیدگی شخصیت سیاسی، نظامی و فرهنگی حاج قاسم سلیمانی، اساتید بزرگ روابط بینالملل را نیز وادار کرد درباره همه این مباحث به صورت مجزا وارد بحث و تبادل نظر شوند. آنها با وجود اینکه سعی داشتند از نظر علمی به این مسأله بپردازند و احساسات خود را وارد میدان تحلیل مسائل سیاست خارجی نکنند اما همین در هم تنیدگی و پیچیدگی شخصیت شهید سلیمانی آنها را نیز با واکنشهایی چند بعدی روبهرو کرد که نهایت آن اشکهای ناصر هادیان به عنوان استاد روابط بینالملل و یکی از چهرههای سرشناس اصلاحطلب در فراق این شخصیت بزرگ ملی بود.
در این گزارش مباحث مهم مطرح شده توسط این اساتید به صورت مفصل آمده است.
* دکتر برزگر: افزایش نفوذ منطقهای ایران فراتر از بحثهای مقاومت و بحثی امنیتی است
در ابتدای این همایش دکتر کیهان برزگر، عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه علوم و تحقیقات در اظهارات خود گفت: از نظر من سردار قاسم سلیمانی یک فرمانده ملی بودند و یک استراتژی فوقپیشرفته داشتند. استراتژی ایشان یک استراتژی هوشمند بود که 2 جنبه داشت؛ جنبه اول افزایش نفوذ منطقهای ایران در قسمت خوشخیمش بود. افزایش نفوذ منطقهای ایران یک مبنای استراتژیک داشت و آن مبنای استراتژیک در واقع فراتر از بحثهای ایدئولوژیک و بحثهای گروههای مقاومت و مرتبط با بحثهای امنیت ملی کشور است. حضور منطقهای ایران به این دلیل است که افزایش نفوذ منطقهای میتواند جایگاه ما را در معادلات سیاست جهانی ارتقا دهد.
وی در ادامه افزود: قسمت دوم که مهمتر است، دفاع از State یا کشور است. وقتی که اسم از حاج قاسم میآید، به هر حال بحث مقاومت هم مطرح میشود اما بحث مهمتر، بحث ملی بود که مسأله بقای کشور است. داعش آمد تا ایران را بزند و اگر کشور ایران دچار فروپاشی میشد، فلات قاره ایران از لحاظ جغرافیایی، میتوانست بهصورت دومینو یک بیثباتی را در منطقه ایجاد کند. کاری که آقای سلیمانی کرد این بود که با یک هزینه کم، شبکههای محلی از نیروهای محلی در کشورهای دوست به وجود آورد که این شاهکار نظامی فوق پیشرفته و فوق استراتژیک بود و هیچوقت آمریکاییها با تریلیونها دلار خرجی که کرده بودند تا افغانستان و عراق را به دست آورند، یا سعودیها کردند، نتوانستند به آن دست پیدا کنند. این شاهکار نظامی در واقع ترکیب قدرت متقارن و نامتقارن بود و شبکههای محلی طرفدار ایران بسیج شدند و نیروهای مخالف ایران را فراتر از مرزهای ملی ایران سرکوب کردند. این قسمت مربوط به بقای کشور ایران است. به نظر من ترکیب این دو، یک نکته استراتژیک در درونش به وجود میآید که این شاهکاری است که به دست حاج قاسم سلیمانی شکل گرفت.
* دکتر متقی: ایرانی همواره نگاه فرامنطقهای به امنیت داشته است
در ادامه دکتر ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران با اشاره به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 گفت: انقلابی شکل گرفت، جنگ 8 سالهای سپری شد، ثبات سیاسی حاصل شد، روندهای توسعه اقتصادی به وجود آمد و انگاره ذهنی ایران این دفعه در قالب ایدئولوژی اسلامی بازتولید شد. مسأله صدور انقلاب با رویکردی که ایران در دورانهای گذشته داشته، به لحاظ منطق ژئوپلیتیکی یگانه است و بر این اساس ایران موضوع صدور انقلاب را در دستور کار قرار داد. رویکرد ایران با یک نوع خوششانسی هم همراه شد برای جمهوری اسلامی. از یک طرف ساختار نظام بینالملل از فضای دوقطبی خارج شد و فضای ساختاری بینالمللی در فضای گذار و ابهام قرار گرفت و از طرف دیگر آمریکا میخواست نقش هژمون جهانی را ایفا کند که قابلیت لازم را برای ایفای چنین نقشی نداشت. نه آمریکا تمایل داشت در فضای موازنه قدرت بینالمللی ایفای نقش کند و نه قدرت این را داشت که نقش هژمون را داشته باشد. به همین دلیل در افغانستان مداخله کرد، در عراق مداخله کرد اما مداخلهاش غیر مؤثر بود. ساختار به هم ریخت اما نتوانست این ساختار را جمع کند و نتوانست دولتسازی و ملتسازی، هنجارسازی و فرهنگسازی را انجام دهد، به این ترتیب خلأ قدرت به وجود آمد و ایران از خلأ قدرت ایجاد شده بهره گرفت. البته چارهای نداشت جز اینکه خلأ قدرت ایجاد شده را ترمیم کند. در نتیجه بر اساس یک اصل ژئوپلیتیکی وارد جریان شد و آن اصل، اصل اصطکاک است. بازیگری که میخواهد نقشآفرین باشد، باید آمادگی این را داشته باشد که اصطکاک ایجاد کند و کنشگر باشد و ریسک کند. این فضا در ذهنیت ایرانی وجود داشت و ساختار سازمانی هم شکل گرفت. ما نیروی قدس یا مسأله صدور انقلاب را از سال 58 داشتیم. سپاه پاسداران در سال 1358 معاونتی داشت به نام معاونت جنبشها. در آن زمان که من دانشجوی لیسانس بودم، همایشی برگزار شد و 47 جنبش آزادیبخش به دعوت سپاه پاسداران در تهران تشکیل جلسه دادند اما نکتهای که وجود دارد این است که قاسم سلیمانی توانست الگوی صدور انقلاب را بر اساس قالبهای اجتماعی و هنجاری و ابزارهای قدرت خود بازیگران منطقهای توسعه دهد.
امروز مجموعه مربوط به جبهه مقاومت به اندازهای عمق پیدا کرده و ریشه دارد که اصلاً نیازی به کمک اقتصادی ایران ندارد. یکی از بحثهایی که «برایان هوک» و «مایک پمپئو» دارند یا ترامپ دارد، این است که میگویند پولهایی که ما به ایران میدهیم و منتقل میشود به ایران، منتقل میشود به حوزه منطقهای. اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. میزان بودجه سالانه کل ارتش و وزارت دفاع ایران کمتر از 5 میلیارد دلار است و پولی که برای نیروی قدس اختصاص داده میشود، کمتر از یکی از 37 پایگاهی است که آمریکاییها در اطراف مرزهای ما دارند. بنابراین کاری که سلیمانی توانست انجام دهد این بود که موازنه قدرت منطقهای را تغییر داد. آمریکاییها مخالف تغییر در موازنه قدرت منطقهای هستند. میتوانستند بهصورتهای مختلف ایران را محدود کنند یا نیروی قدس را محدود کنند اما ترامپ ترجیح داد از الگوی مقابله با شدت استفاده کند. روح برتریجوی ترامپ منجر به این شد که اقدامی که علیه ایران انجام داد، یک اقدام صلیبی باشد. مورگنتا میگوید حوزه کنش راهبردی اگر در فضای ذهنیتهای صلیبی قرار بگیرد، نمیتواند آثار ژئوپلیتیکی لازم را داشته باشد. ممکن است کسانی که جانشین سلیمانی شدهاند، به لحاظ تاکتیکی، عملیاتی و تنظیم راهبرد اتصال منطقهای، قابلیت او را نداشته باشند اما خود آن ساختار- ساختار مقاومت در محیط منطقهای- به نوعی ادامه خواهد یافت و به همین دلیل است که چالشها و هزینههای امنیتی و نظامی آمریکا در آینده بیشتر میشود. اگر آمریکاییها مخالفت و انتقاد کردند از ترور سردار سلیمانی، به دلیل پیامدهایی بود که در آینده گریبان آنها را میگیرد و در حال ظهور است. فضای موجود منطقهای برخلاف صحبتهای ترامپ و پمپئو که گفتند جهان یا منطقه بدون سلیمانی، امنتر خواهد بود، نگاهی که من دارم این است که فضای منطقهای ناامنتر و دارای آشوب و درگیری بیشتر خواهد بود.
* دکتر هادیان: سیاستهای بازدارندگی ایران در منطقه تغییری نمیکند
در ادامه این همایش دکتر ناصر هادیان، استاد دانشگاه با اشاره به اظهارات دکتر متقی گفت: در ابتدای امر بگویم من با نکته آخری که آقای دکتر متقی فرمودند کاملاً موافقم اما در پاسخ به این سؤال که ترور شهید سلیمانی چه تأثیری بر مقاومت در منطقه میگذارد، باید بگویم هیچ تأثیری ندارد، چرا که سیاستها توسط نظام تعیین و تدوین میشود و نه یک فرد، بلکه نظام خطوط قرمز و چارچوبهای اصلی را تعیین میکند. در اینباره سردار قاآنی هم گفته است که سیاستها با سیاستهای گذشته هیچ تفاوتی نخواهد داشت، البته نمیتوانیم فقدان شخصیت شهید سلیمانی را نادیده بگیریم. من 2 شأن برای ایشان قائل هستم؛ یک شأن واقعی و یک شأن نمادین. ایشان یک فرمانده بودند اما در جنگ ایشان جزو حلقه اول 10 نفره فرماندهان جنگ تحمیلی نبودند، بنابراین ایشان اواخر دهه دوم انقلاب است که از میان حلقه شاید 100 نفره فرماندهان کشف میشوند و به مرور مهارتهای فرماندهی و دانششان افزایش پیدا میکند تا جایی که شأن واقعی ایشان، به یک فرمانده مؤثر تبدیل میشود. اما نباید در اینباره خیلی هم اغراق کنیم. ایشان بالاخره فرماندهانی در معاونت خود داشتند که فرمانده اول و دوم و تا رده چهارم و... بودند. این افراد با قاسم سلیمانی فاصله دارند اما این فاصلهها، فاصلههای پر نکردنیای نیست. سردار قاآنی معاون ایشان بوده و سالیان سال در آنجا مدیریت چند هزار نیرو را بر عهده داشته و فرماندهی این نیروها با یک ساختاری بوده است که سردار سلیمانی در رأس آن سازمان بوده است. پس نفر دوم یا قائممقام ایشان هم در گرداندن این سازمان نباید فاصله چندانی از سردار سلیمانی داشته باشد.
میخواهم بروم سراغ شأن نمادین ایشان. این شأن بویژه در 10 سال گذشته وضعیتی پیدا کرده بود که خیلی سایه میانداخت بر شأن واقعیشان. آن هم به خاطر این بود که کاریزمای خاصی داشتند و این کاریزما خیلی مؤثر بود در ایجاد این شأن نمادین ایشان و به مرور یک شخصیت اسطورهای در میان مردم خودمان و مردم منطقه و حتی میتوانم بگویم در غرب از ایشان ایجاد شد.
نکته دیگری که بسیار مهم است، شناخت ایشان از رهبران منطقه و ارتباطاتی که با آنها داشتند است. یک ارتباطات شخصیای داشتند که با چند صحبت خصوصی رهبران منطقه را به خود جذب میکردند. این مسأله کاری به محور مقاومت یا شخصیتهای شیعی ندارد و جاذبهای است که همه رهبران را جدا از نوع رفتار و نگاهشان به محور مقاومت جذب میکرد.
درباره تأثیر ترور شهید سلیمانی بر سیاستهای بازدارندگی ایران در منطقه هم باید بگویم سیاستهای بازدارندگی ما هم تغییری نکرده است. این بازدارندگی ما یک بنیادهایی دارد و قائم به شخص نبوده است. ما ظرفیتسازی کردهایم و بازدارندگی ما Asymmetric یا نامتقارن است. این هم ظرفیتسازیای بود که حضور سردار سلیمانی بهعنوان فرمانده سپاه قدس ایجاد کرد. بنابراین این ظرفیتها و توانمندیها سرجایش است. حزبالله سر جایش است، موشکهای حزبالله سر جایش است، حشدالشعبی سر جایش است. اتفاق خاصی در اینباره نیفتاده است. پس برای بازدارندگی ما اتفاق خاصی نیفتاده است. ما بر اساس «دریافت تهدید» (Threat Perception) عمق استراتژیک خودمان را تعیین کردهایم. عمق استراتژیک بسادگی تعیین نمیشود. بر اساس تهدید است که عمق استراتژیک تعیین میشود. بویژه موضع دفاعی که برای ما نیز دقیقاً موضع دفاعی دارد. به خاطر این موضع دفاعی، عمق استراتژیک ما لبنان و سوریه است، زیرا وقتی ما تهدیدهایمان را درجهبندی میکنیم، میگوییم: 1- آمریکا، 2- اسرائیل 3- هرجومرج منطقهای از جمله تروریسم 4- نظم جهانی و... با فاصله زیاد 5- عربستان.
بر اساس این تهدیدات، عمق استراتژیک ما میشود سوریه و لبنان و اگر قرار است بازدارندگی ایجاد کنیم، باید این حضور تدافعی وجود داشته باشد. برای مثال در لبنان، حضور ما حضوری تدافعی است، لذا یک منبع اصلی بازدارندگی ما به غیر از موشکهایمان، موشکها و راکتهای حزبالله و نیروهای طرفدار ما در سوریه است که اینها میتوانند موجب شوند دشمن در حمله به ایران تردید کند.
بنابراین ما توانستهایم یک ارتش چندملیتی ایجاد کنیم. موشکهایمان سرجایش است و آرایش نظامی خاصی را داریم. این ارتش چندملیتی بسیار مهم است، چرا که من کشوری را به یاد ندارم که قادر باشد یک ارتش چندملیتی برای خود ایجاد کند. ارتشها بهصورت ائتلافی بودهاند؛ مثل جنگ کویت یا عراق. ائتلاف ارتشها را داشتهایم اما یک ارتش چندملیتی با فرماندهی واحد را به یاد نمیآوردم و ما برای اولینبار قادر شدیم یک ارتش واحد چندملیتی ایجاد کنیم.
به لحاظ استراتژیک آمریکا نشان داد آماده جنگ است. زدن شهید سلیمانی به معنای اعلام آماده بودنش برای جنگ با ایران بود. از لحاظ نظامی کار خیلی مهمی در این باره نکرد، چرا که اطلاعاتش را داشت و این کار را میشد انجام داد. در روایت رسمی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، روایت آمریکا که بگوید من یک تروریست را زدم و دست سردار سلیمانی به خون آغشته بود، خریده نشد و مورد قبول افکار عمومی قرار نگرفت. حتی مؤتلفان خودشان هم این روایت را نخریدند و گفتند این کار بیشتر یک بیاحتیاطی و عملی ماجراجویانه بود.
* تحلیل ابعاد حمله به عینالاسد
دکتر هادیان در ادامه در بیان ابعاد تحلیلی حمله به عینالاسد گفت: موشک زدن ما چه کرد؟ چون این بحث شده که کسی کشته نشده و انتقام سخت شاید گرفته نشده باشد، باید ابعاد آن را بررسی کنیم. زدن عینالاسد 3 بعد اساسی دارد.
1- از منظر استراتژیک کافی بود که فقط یک موشک هوا کنیم و نه اینکه برود و به کسی بخورد. این موشک هوا کردن به این معنی بود که ما آماده جنگیم. همینجور که آمریکا با زدن قاسم سلیمانی میگفت من آماده جنگم، موشک هوا کردن هم به این معنی بود که ما هم آمادگی لازم را برای جنگیدن داریم. در این باره حتی اگر یک موشک نیز هوا میکردیم، از لحاظ استراتژیک به هدفمان میرسیدیم ولی در مقابل ما 13موشک فرستادیم که این خود نشان از عزم ایران داشت.
2- از منظر نظامی 13موشک رفته که هیچکدام رهگیری نشده و از بین نرفته است. این به لحاظ نظامی از اهمیت بالایی برخوردار است که نیروهای آمریکایی حتی یک عدد از این موشکها را هم نتوانستند رهگیری کنند، چه رسد به شکار و از بین بردن آنها.
3- از منظر سیاسی اینکه بتوانیم این مسأله را روایت کنیم و جا بیندازیم این انتقام، انتقام سخت بود، در این موضوع ما نتوانستیم موفق بشویم و این روایت، روایت غالب نشد و از منظر سیاسی و رسانهای موفق نبودیم.
وی در ادامه افزود: در آخر دوست دارم به نکتهای درباره شخصیت شهید سلیمانی اشاره کنم.
این نکته مربوط به شخصیت ایشان این است که ایشان اصلا لباس سربازی را از تن درنیاورد. هرگز وسوسه نشد. ایشان در هر حال سرباز بود و بهرغم اینکه محبوبیت و مشهور بودن را داشت، به سرباز بودن خودش تا لحظه آخر افتخار میکرد. این جمعیتی که آمد به نظر من به همین دلیل بود، چرا که مردم دیدند او سرباز بود و وصیت هم کرد روی قبر من بنویسید: «سرباز قاسم سلیمانی». [گریه دکتر هادیان و تشویق حضار]
* دکتر فؤاد ایزدی: اگر قرار باشد توافقی بین ایران و آمریکا باشد، چیزی شبیه معامله قرن خواهد بود
آخرین سخنران این همایش دکتر فواد ایزدی، عضو هیأت عملی دانشگاه تهران بود. وی در ابتدای اظهاراتش گفت: آمریکاییها 40 سال است ایران را به صورت دقیق مطالعه میکنند اما گاهی اوقات اشتباهات خیلی بزرگی را مرتکب میشوند که یکی از این اشتباهات، شهادت سردار سلیمانی بود.
دکتر ایزدی تصریح کرد: در این چند دقیقه من 2 نکته درباره وضع داخلی آمریکا را مطرح میکنم؛ نکته اول بحث انتخابات در آمریکاست. کارهایی که ترامپ از الان تا آبانماه سال آینده انجام میدهد، قطعا متأثر از بحثهای انتخاباتی است. تفسیر او این بوده کشتن سردار سلیمانی میتواند در حوزه انتخابات به نفعش باشد. ترامپ یک ذهنیتی دارد که بارها هم آن را تکرار کرده و گفته است که من کارهایی را انجام میدهم که روسای جمهور قبلی فقط حرفش را زدهاند و انجام ندادهاند. بر اساس گزارشهایی هم که آمده، تصمیم ترور سردار سلیمانی از ماهها قبل گرفته شده بود و یک تصمیم فیالبداهه و آنی نبود. ترامپ فکر میکرد این اتفاق در انتخابات به دردش میخورد که البته به نظر من اتفاقاتی که بعد از شهادت سردار سلیمانی افتاد، این تحلیل را نشان داد که غلط بود. واکنشهای منفی زیادی در آمریکا ایجاد شد، در نظرسنجیها 60 تا 70 درصد مردم آمریکا مخالف این کار بودند، چرا که این کار را قدمی به سمت جنگ میدانستند و آمریکا حداقل در حوزه افکار عمومی آمادگی ورود به یک جنگ جدید را در خاورمیانه ندارد.
وی در ادامه افزود: نکته دوم این است که در آمریکا شاخصهای اقتصادی نسبتا خوب است. برخی مسائل ریشهای در اقتصاد این کشور وجود دارد؛ مثل نداشتن بیمه یا فقر و اختلاف طبقاتی و... اما یک شاخصهایی وجود دارد که برای سیاستمداران جذاب است، مثل وضعیت بورس یا میزان بیکاران که این شاخصها فعلا خوب است. از این جهت دموکراتها در نقد ترامپ و سیاستش، چارهای ندارند غیر از اینکه در حوزه سیاست خارجی او را نقد و چالش ایجاد کنند. این نکته توسط خود ترامپ و اطرافیانش درک شده و دولت ترامپ در 3 سالی که از شروع کارش میگذرد، هیچ موفقیتی در حوزه سیاست خارجی نداشته است. در حوزه سیاست داخلی و اقتصادی ممکن است اینها آمارهایی اعلام کنند اما در حوزه سیاست خارجی بهجایی نرسیدهاند، لذا با توجه به اینکه در حوزه سیاست خارجی دولت ترامپ موفقیتی نداشته، نیازمند یک موفقیت در این عرصه بود و البته تفسیری هم از این مسأله در داخل کاخ سفید وجود داشت که گمان میکردند این حادثه، یک شوکی را در ساختار حکومتی ایران ایجاد میکند. یعنی برداشتی که دولت آمریکا از نقش سردار سلیمانی در ایران داشت، فراتر از فرمانده یک نیروی سپاه بود. آمریکاییها نقش سردار سلیمانی را چه در معادلات منطقهای، چه در معادلات سیاست خارجی یا حتی معادلات سیاسی داخلی کشور بالاتر از آن جایگاه میدانستند و احساس میکردند نیاز به یک شوک دارند. در هر صورت ما کسانی را در داخل دولت آمریکا داریم که احساسشان این بود در دوره 4 ساله دولت ترامپ میتوانند نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. این حرفی که بولتون زده بود که ایران چهلمین سالگرد انقلاب را نمیبیند، شعار نبود. هم هزینه و هم فعالیت کردند و حالا ما در شرایطی جشن چهلویکمین سالگرد انقلاب را میگیریم که بولتون دیگر در دولت ترامپ نیست اما این تفکر هنوز هست. هدف اصلی این بود که جمهوری اسلامی تضعیف شود و بعد از آن به واسطه این ضعف، عدهای احساس کنند نیاز به مذاکره با آمریکا هست و بحث مذاکره با آمریکا را برجسته کنند و مذاکره با آمریکا، در دیدگاه گروه تندرو در واشنگتن یعنی پیروزی سیاست آمریکا. آمریکاییها اعلام کردهاند ایران باید پای میز مذاکره بیاید و زمانی که مسؤولان جمهوری اسلامی صحبت از مذاکره میکنند، این مجموعه تندرو اعلام میکنند سیاست ما جواب داد و به این دلیل است که اینها برای مذاکره اعلام آمادگی کردند. بعد نمیگویند چون حالا ایران اعلام آمادگی برای مذاکره کرده است، ما هم برویم و مذاکره کنیم و امتیاز بدهیم و امتیاز بگیریم و مشکلات را حل کنیم و دنبال بهبود روابط باشیم. میگویند سیاست ما جواب داده، فشارها را بیشتر و کار را تمام کنیم. ممکن است دوستان بگویند این نگاه غلطی است اما خب! آمریکاییها غلط زیادی میکنند. حالا ممکن است در داخل کشور عدهای منطقی را ارائه بدهند که اگر ما صحبتی از مذاکره نکنیم، ممکن است جایی فرصتی برای مذاکره ایجاد شود و ما آن را از دست بدهیم. این حرف، حرف صحیحی نیست، چرا که حداقل در شرایط فعلی دولت فعلی ما نشان داده هیچ فرصتی را برای مذاکره از دست نمیدهد و ظاهرا هیچ ابزار دیگری در مجموعه ابزارهای سیاست خارجه، غیر از مذاکره نمیشناسد. از این جهت طرف مقابل میداند اگر فرصتی باشد، طرف ایرانی واقعا استفاده میکند و آن جواب ترامپ را هم که گفت «نه مرسی» را هم دیدید که در آخر به اینجا رسیدند که به نوعی توهینآمیز با طرف ایرانی برخورد میکنند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|