|
فقدان رئیسجمهور شهید ابراهیم رئیسی تغییری در چارچوب در حال ظهور ائتلاف تمدنی میان روسیه، چین و ایران ایجاد نخواهد کرد
میراث رئیسی برای نظم جهانی
پهپه اسکوبار*: در میان همه غم و اندوه از دست دادن سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، بیایید لحظهای را به نمایش بگذاریم تا نشانگر مسیر حساسی باشد که او به ایجاد نظم جهانی جدید کمک کرد. طی نزدیک به ۳ سال پس از روی کار آمدن رئیسی در قامت ریاستجمهوری ایران، یکپارچگی اوراسیا و حرکت به سوی چندقطبی بینالمللی اساسا توسط 3 بازیگر اصلی انجام شده است: روسیه، چین و ایران. دست بر قضا، همینها ۳ «تهدید وجودی» اصلی برای قدرت سلطه هستند. ساعت 10 شب یکشنبه گذشته در مسکو، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه از کاظم جلالی، سفیر ایران در مسکو دعوت کرد در یک دیدار از پیش برنامهریزینشده با سران تیم دفاعی روسیه بر سر یک میز حضور داشته باشد.
این دعوت بسیار فراتر از حدس و گمان رسانههای کوتهبین [غربگرا] بود که درگیر این بحث بودند که آیا مرگ نابهنگام رئیسجمهور ایران به دلیل «سانحهای تصادفی» بوده یا یک اقدام خرابکارانه؟ این ثمره تلاش خستگیناپذیر رئیسی بود که ایران را به عنوان کشوری رو به شرق معرفی کرد، تصمیم جسورانه درستی برای ائتلاف با قدرتهای بزرگ آسیا اتخاذ کرد و در همان حال روابط تهران را با دشمنان منطقهای گذشته شیرینتر ساخت.
* افزایش یکپارچگی اوراسیا
اگر به آن میز یکشنبه شب در مسکو بازگردیم، همه آنجا بودند - از وزیر دفاع[جدید] آندری بلوسف و سرگئی شویگو دبیر شورای امنیت گرفته تا والری گراسیموف رئیس ستاد کل ارتش، الکساندر کورنکوف وزیر امور اضطراری و ایگور لویتین دستیار ویژه رئیسجمهور. پیام کلیدی این بود که مسکو هوای تهران را دارد و روسیه به طور کامل از ثبات و تداوم حاکمیت در ایران حمایت میکند؛ حاکمیتی که به طور مطلق مورد ضمانت قانون اساسی ایران و تعیین احتمالات دقیق توسط آن برای انتقال مسالمتآمیز قدرت در شرایط غیرعادی است. از آنجا که ما اکنون در اعماق وضعیت جنگی ترکیبی - در آستانه داغ شدن - در اکثر نقاط کره زمین هستیم، ۳ دولت تمدنی که سامانه نوین روابط بینالملل را شکل میدهند، نمیتوانند بیش از این عیان باشند.
روسیه، ایران و چین - به طور مخفف RIC- در حال حاضر از طریق مشارکتهای راهبردی دوجانبه و همهجانبه در ارتباط هستند. آنها هم عضو بریکس و هم سازمان همکاری شانگهای (SCO) هستند و شیوه کارشان در نشست مهم هفته گذشته پوتین با رئیسجمهور چین، شیجینپینگ در پکن به طور کامل برای بررسی اکثریت جهانی رونمایی شد. خلاصه! هیچیک از این ۳ قدرت آسیایی اجازه نمیدهند شرکای دیگر توسط «مظنونان همیشگی» بیثبات شوند.
* یک رکورد کهکشانی
رئیسجمهور فقید، رئیسی و دیپلمات ارشد او، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، میراثی درخشان از خود بر جا گذاشتند. با مدیریت آنها، ایران به عضویت بریکس و عضویت کامل سازمان همکاری شانگهای درآمد و یکی از سهامداران اصلی اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) شد. اینها ۳ سازمان چندجانبهگرای کلیدی هستند که مسیری چندقطبی را شکل میدهند. تلاش دیپلماتیک جدید ایران متوجه بازیگران کلیدی عربی و آفریقایی، از عربستان سعودی، کویت و مصر گرفته تا لیبی، سودان و جیبوتی شد. تهران برای نخستین بار عملیات نظامی [مستقیم] پیچیده و گستردهای را علیه اسرائیل انجام داد که طی آن رگبار پهپادها و موشکها را از خاک خود شلیک کرد. روابط ایران و روسیه در همکاریهای تجاری و نظامی - سیاسی به سطح بالاتری رسید. 2 سال پیش پوتین و رئیسی بر سر یک معاهده جامع دوجانبه به توافق رسیدند. پیشنویس سند اصلی اکنون آماده است و به امضای رئیسجمهور بعدی ایران خواهد رسید و مشارکت را بیش از پیش گسترش میدهد. همانطور که پارسال یکی از اعضای هیات ایرانی در مسکو به من گفت، وقتی آنها از روسها پرسیدند چه چیزی میتواند روی میز قرار بگیرد، آنها پاسخ دادند «شما میتوانید هر چیزی را از ما بخواهید» و بالعکس بنابراین تمام تمایلات درهمتنیده تغییر راهبردی «نگاه به شرق» رئیسی همراه با «چرخش قبلی روسیه به آسیا»، سرلوحه کار مسکو و تهران قرار گرفته است.
شورای وزیران امور خارجه سازمان همکاری شانگهای همین سهشنبه و چهارشنبه در آستانه (پایتخت قزاقستان) تشکیل جلسه داد و برای نشست در ماه ژوئیه آماده میشود؛ جایی که بلاروس به عضویت کامل درخواهد آمد. نکته مهم این است که کابینه عربستان سعودی نیز تصمیم ریاض برای پیوستن به آن، احتمالا برای سال آینده را تصویب کرده است. تداوم رویه دولت ایران از طریق علی باقریکنی، وزیر موقت امور خارجه که نفر دوم پس از امیرعبداللهیان بود به طور کامل در آستانه به منصه ظهور خواهد رسید. او باید بلافاصله در کنار سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه و وانگ یی، همتای چینی خود وارد میدان شود تا درباره مسیر چندقطبی چندلایه گفتوگو کنند.
* بیانیه مشترک مافوق صوت
منشور کلی آنچه یک سامانه جدید مستلزم آن است، هفته گذشته در نشست مهم پوتین - شی به دنبال بیانیه مشترک چشمگیر 10 فصلی در بیش از 12000 کلمه که واژه «همکاری» در آن نه کمتر از 130 بار تکرار شده است، رونمایی شد. این سند را میتوان به درستی به عنوان یک «مانیفست مافوق صوت مشترک» تفسیر کرد که به طور جامع «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین» مصنوعی واشنگتن را منهدم میکند. بویژه این بخش آن حائز برجستگی است: «همه کشورها حق دارند به طور مستقل مدلهای توسعه و نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را بر اساس شرایط ملی و خواست مردم انتخاب کنند و به مخالفت با دخالت در امور داخلی کشورهای مستقل، تحریمهای یکجانبه و «صلاحیت اهرم بلندمدت» بدون پشتیبانی قوانین بینالمللی یا مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد، همچنین ترسیم خطوط ایدئولوژیک بپردازند. هر ۲ طرف با اشاره به اینکه استعمار نو و سلطهگری کاملا مغایر روند زمانه است، خواستار گفتوگوی برابر، توسعه مشارکتها و ارتقای مبادلات و یادگیری متقابل تمدنها شدند».
ایران که بیش از ۴ دهه تحت شدیدترین تحریمها قرار داشت، اکنون مستقیما از چین و روسیه در زمینه تلاشهایشان برای از بین بردن گفتمان «انشقاق»، همچنین تأثیر سونامی تحریمهای غرب بر روسیه کسب تجربه میکند. برای مثال در حال حاضر مجموعهای از کریدورهای قطار چین به اروپا بیشتر برای حمل کالاهای چینی به آسیای مرکزی و صادرات مجدد آنها به روسیه استفاده میشود. با این حال در میان این رونق تجاری، تنگناهای لجستیکی نیز افزایش مییابد. تقریبا هر بندر اروپایی از دریافت هرگونه محموله از روسیه یا به مقصد روسیه خودداری میکند. بزرگترین بنادر روسیه نیز همچنان با مشکلاتی روبهرو هستند: ولادی وستوک ظرفیت کشتیهای باری بزرگ را ندارد، در حالی که سنپترزبورگ از چین بسیار دور است، بنابراین فصل سوم بیانیه مشترک روسیه و چین تاکیدات ویژه بر «همکاری بندری و حمل و نقلی، از جمله توسعه مسیرهای لجستیکی بیشتر» و تعمیق همکاریهای مالی، «از جمله از طریق افزایش سهم ارز محلی در خدمات مالی» و افزایش همکاریهای صنعتی، «از جمله در زمینههای راهبردی مانند تولید خودرو و قایق، ذوب فلزات و مواد شیمیایی» دارد. همه اینها درباره همکاری روسیه و ایران نیز صدق میکند. برای مثال، در سادهسازی کریدور حملونقل بینالمللی شمال - جنوب (INSTC )، بویژه از آستاراخان در دریای کاسپین به بنادر ایران و سپس از طریق محورهای پاییندست آن به سمت خلیج فارس. باقریکنی، پیش از این گفته بود ایران به لطف «موقعیت ژئوپلیتیک استثنایی» در دسترسی به غرب آسیا، خلیجفارس، منطقه دریای کاسپین و اوراسیای بزرگتر، میتواند به «رشد اقتصادی و پتانسیل اقتصادی» همه بازیگران منطقه کمک کند. سفر هفته گذشته پوتین به چین شامل بازدید از قطب شمال شرقی هاربین بود که پیوندهای جغرافیایی - تاریخی قوی با روسیه دارد؛ آنجا نمایشگاه بزرگ چین و روسیه بیش از 5000 شرکت تجاری را جذب کرد. تصور نمایشگاه مشترک به همان اندازه موفق میان روسیه و ایران در یک بندر کاسپین دور از ذهن نیست.
* چارچوب در حال ظهور
آنچه روسیه، چین و ایران را به هم پیوند میدهد، در درجه اول یک چارچوب در حال ظهور است که توسط دولتهای تمدنی مستقل طراحی شده است. فقدان رئیسجمهور شهید رئیسی هیچ تغییری در این تصویر بزرگ ایجاد نمیکند.
ما در میانه یک فرآیند طولانی در برابر محیطی هستیم که دهها سال با درد و ترس مشروط شده است. این روند طی چند سال گذشته، با راهاندازی رسمی جاده ابریشم جدید در سال 2013، کشش بسیار زیادی به دست آورده است.
راه ابریشم جدید و ابتکار کمربند و جاده (BRI) اصطلاحا یک «پروژه پرومتهای»[1] است که به همان اندازه ژئوپلیتیک (جغرافیایی سیاسی) بودن، ژئواکونومیک (جغرافیایی اقتصادی) نیز است. به موازات آن، گسترش تدریجی نقش سازمان همکاری شانگهای به عنوان یک مکانیسم همکاری اقتصادی رخ داد که در اینجا نیز ایران علاوه بر نقشی که در جاده ابریشم جدید دارد، یکی از اعضای برتر پیمان شانگهای و بریکس است. پس از کودتای میدان اوکراین در سال 2014، مشارکت راهبردی روسیه و چین به معنی واقعی کلمه شروع به سرعت گرفتن کرد. کمی بعد، ایران نیز عملا تمام تولید نفت خود را به بریکس اختصاص داد. سپس ما امپراتوری غرب را در افغانستان تحقیر کردیم و عملیات نظامی ویژه (SMO) در اوکراین در فوریه 2022 همراه با گسترش بریکس به مناطق سابقا غربی در جنوب جهانی آغاز شد. شی در سفر بهیادماندنی بهار 2023 خود به مسکو، به پوتین گفت «تغییراتی رخ خواهد داد که در 100 سال گذشته دیده نمیشد» و هر دو باید در راس این تغییرات اجتنابناپذیر قرار بگیرند. این دقیقا محور گفتوگوهای هفته گذشته آنها در پکن بود. بمباران قلمرو فوق حفاظتشده [رژیم صهیونیستی] اسرائیل توسط ایران با دقت کامل - به عنوان پاسخی به حمله تروریستی به کنسولگری این کشور در یک کشور ثالث - پیامی شفاف و تغییربخش را ارسال کرد که برای اکثریت جهانی کاملا درک شده بود: قدرت سلطه در غرب آسیا رو به پایان است!
از دست دادن «ریملند»[2] نفرینی برای ژئوپلیتیک کاملا آمریکایی است و نیاز دارد دوباره آن را تحت کنترل درآورد چون میداند چقدر مهم است.
* جهت جدید
در هر حال فرشته تاریخ، به جهت جدیدی اشاره میکند؛ چین، روسیه و ایران در قامت حاکمانی طبیعی هستند که ظهور دوباره هارتلند را شکل میدهند. به طور خلاصه، این ۳ حاکم دارای سطح معرفتشناختی، اراده، خلاقیت، مهارت در سازماندهی، بینش و ابزار اعمال قدرت برای تحقق یک «پروژه پرومتهای» واقعی هستند. ممکن است معجزه به نظر برسد اما رهبری فعلی در هر ۳ کشور در این درک و تلاش مشترک سهیم هستند. در گذشته، شخصیتهای انقلابی ایران به کام غربیها بیش از اندازه سرسخت میآمدند اما ذائقه غرب در این حوالی دیگر اهمیتی ندارد. پس از چرخش بزرگ رئیسی به شرق و چندجانبهگرایی به دنبال سوگیری نادرست و ناموفق غربگرایانه حسن روحانی، رئیسجمهور سابق اصلاحطلب، باید دید کدام شخصیت ایرانی مکملی برای زوج شی و پوتین خواهد بود.
تحلیلگر راهبردی سرشناس برزیلی و نویسنده کتاب «امپراتوری آشوب» *
منبع: پایگاه کردل
-----------------
پینوشت
1- اصطلاحا به پروژههای جدید و چابکی گفته میشود که ویژگی آنها ارائه کارکنان ماهر و باتجربه به مشتریان با هدف برنده شدن مناقصهها و کسب امتیازهاست.
2- مفهومی که در اوایل قرن بیستم توسط نیکلاس جان اسپایکمن، استاد روابط بینالملل در دانشگاه ییل در مقابل نظریه هارتلند مطرح شد. بر این اساس ژئوپلیتیک یک کشور یا یک قاره بر حسب دسترسی آن به دریا تعریف میشود و از این منظر لبههای پرجمعیت غربی، جنوبی و شرقی قاره اوراسیا، ریملند اصلی جهان هستند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
تشییع شهید جمهور و فرصت همبستگی
شریف لکزایی*: هفته گذشته در آیین تشییع و خاکسپاری رئیسجمهورشهید کشورمان صحنههایی عجیب از حضور مردم رقم خورد. حضور میلیونی مردم ایران و بروز احساسات و عواطف عمیق آنها در پی شهادت آیتالله رئیسی مسالهای است که بیشتر باید درباره آن مداقه کرد. در اینجا از چند زاویه به تحلیل این مساله خواهم پرداخت.
1- یک رویکرد این است که نگاهی اخلاقی و انسانی به قصه داشته باشیم. باید گفت مردم ما مظلومدوست و انساندوست و اخلاقمدار هستند. برداشت من این است که احساس مردم این بود که شخص اول اجرایی کشور به خاطر آنها و حل مشکل آنها به دورافتادهترین قسمتهای کشور رفته و در حال خدمت به مردم بوده و میخواسته مشکلی را از جامعه و مردم حل کند و به سامان برساند.
مردم در این 3 سالی که آیتالله رئیسی سکان ریاستجمهوری را به دست داشت با فردی مواجه شدند که همجنس خودشان بود و تلاش داشت به مردم نزدیک شود و با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند. برداشت مردم این بود که اقدامات رئیسجمهور شهید در این شکل، یک بازی سیاسی یا یک فریب نیست و این عملی واقعی و خالصانه است لذا از این حیث در بزرگداشت ایشان اینگونه در صحنه حاضر شدند.
2- نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که مردم ایران به تعبیری سیاسیترین مردم منطقه و جهان هستند. اگرچه در سالهای اخیر حضور مردم در عرصههای سیاسی قدری کمرنگ شده است اما موضوعات ملی و منافع ملی همچنان برای مردم اهمیت فوقالعاده دارد. برداشت مردم به لحاظ سیاسی این بود که اکنون باید وارد صحنه شوند و این حادثه را که حادثه خطیری بود، پاس بدارند. چنین حادثهای در هر جای دنیا ممکن است جامعه را به سمت مشکلات بیشتر و سقوط پیش ببرد اما این موضوع برای مردم ما معنای دیگری یافت و منافع ملی برای مردم اهمیت بیشتری یافت، لذا حادثهای را که بسیار جانکاه بود، به یک فرصت همبستگی و انسجام ملی و اجتماعی تبدیل شد. ما این را در فضایی که رقم خورد میبینیم.
مردم تشخیص دادند جدا از امر انسانی و اخلاقی و عاطفی، مساله مهمتری در اینجا وجود دارد که حفظ و حراست دستاوردهای نظام سیاسی و خلق انسجام و همبستگی - در عین درد و رنج پیشآمده - است. در اینجا بصیرتی که مردم از خود نشان دادند خیلی فراتر از تصورات و تحلیلهایی بود که معمولا مطرح شود.
البته پیش از این هم مردم در حوادثی که در 2 سال اخیر در کشور داشتیم مانند حوادث پاییز 1401 بلوغ خاصی از خود نشان دادند و با حرکات هنجارشکنانه همراه نشدند. واضح است اعتراض وجود دارد و مردم گلایهها و اعتراضات زیادی بویژه نسبت به وضعیت معیشتی و اقتصادی خود دارند و توقعشان این است که این مسائل حل شود اما در موقفی که دشمنان با ایجاد آشوب به ضربه زدن به کشور امیدوار شده بودند، مردم صحنه دیگری رقم زدند، لذا حادثه اخیر هم به جهت اهمیتی که وجود داشت در بعد داخلی و در عرصه جهانی و منطقهای تاثیرات زیادی برای ما به همراه داشت، لذا آنچه من از حضور مردم فهم کردم و آنچه توسط آنها خلق شد در این فضا قابل تحلیل است.
3- اما پرسش این است: این حادثه چه فهمی از جامعه ایران به ما نشان میدهد و آیا باید مردم ایران را در این بزنگاههای تاریخی شناخت؟ اگر بخواهیم از منظر دیگری بحث کنیم، قضیه خیلی سادهتر از این حرفهاست. شاید در این مواقع استثنایی ما متوجه بلوغ مردم و فهم عمیق مردم از مسائل شده باشیم که چقدر این فهم عمیق و دقیق است. مردم ایران نشان دادند به شعارهای انقلاب اسلامی وفادار هستند. آنچه مطالبه آنها در انقلاب اسلامی بود در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تبلور یافته بود. آنها هنوز به این شعارها وفادارند و هر جا احساس کنند به این شعار عمل میشود یا کارگزاران نظامی و اداری به این ارزشها پایبندی دارند و میخواهند از این ارزشها حفاظت و حراست کنند، از آنها پشتیبانی و حمایت میکنند. در قصه اخیر هم همین امر مشهود بود. مسؤول اجرایی کشور وفادار به شعارهای اساسی انقلاب اسلامی تلاش میکرد به مشکلات مردم رسیدگی کند، لذا مردم در حمایت از او به میدان آمدند.
این امر، هم جنس بودن آن مسؤول و مدیر اجرایی با مردم را نشان میدهد.
4- در این بین مساله صداقت هم اهمیت ویژهای دارد. اینکه مسؤولی صادقانه با مردم حرف بزند و صادقانه با مردم رفتار کند و صادقانه به وعدههایی که میدهد، عمل کند خیلی اهمیت دارد.
مردم میخواهند ببینند آنچه گفته شده با آنچه عمل شده، چقدر همراستاست و آن صداقت است. امام موسی صدر تعبیری دارد و این پرسش را مطرح میکند که محبوبیت من در لبنان به چه دلیل است؟ ایشان میفرماید من با مردم با صداقت رفتار میکنم. ایشان صداقت را در 3 عرصه مطرح میکند که صداقت در رفتار، صداقت در گفتار و صداقت در عمل است. لذا صداقت یکی از عوامل محبوبیت است. وقتی صداقت سرلوحه مدیران جامعه باشد، مردم با دولت همراه هستند. مردم از گزارشهای نادرست، تبعیض و بیعدالتی و نابرابری آزرده و ناراحت میشوند و اعتراض دارند. مردم از برخی اقدامهایی که در جامعه رخ میدهد و آنها را قانع نمیکند گلایه دارند. اگر مسؤولی بهگونهای عمل کند که این ارتباط نزدیکتر شود و این صداقت در گفتار و وعده و عمل مشهود باشد و جلوهگری کند، به نظر میرسد شکافهای بین دولت و ملت کاهش و روزبهروز همبستگی و انسجام اجتماعی افزایش مییابد. در یک دهه اخیر میبینیم کنشگری سیاسی مردم بشدت کم شده و فضایی که شاید برخی مدیران و کارگزاران رقم زده بودند، تاثیرات خود را در عدم مشارکت مردم نشان میدهد.
اگر آموزهها و آموزشهای انقلاب اسلامی مطمح نظر باشد و پایبندی به آنها در عمل توسط مردم دیده شود، به نظرم دیگر از حضور مردم در برخی بزنگاهها شگفتزده نخواهیم شد و این قبیل پدیدهها امری استثنایی و منحصربهفرد تلقی نمیشود، لذا باید همبستگی تبدیل به رویه شود، بنابراین همانطور که در سطور قبل ذکر شد قضیه خیلی ساده است و ما هرچه به اندیشهها و آموزههای حضرت امام و انقلاب وفادار باشیم و به این آموزهها عمل و سعی کنیم در عمل شعارهای انقلاب را محقق کنیم، به مساله همبستگی خیلی کمک میکنیم و فراتر از استثناها میرویم.
5- نکته دیگر این است که اگر ما طرح ملاصدرا را طرحی برای سلوک انسان و ارتقای مادی و معنوی انسان بپذیریم، به نظر میرسد مساله جهات مختلف و مهمی پیدا میکند. در واقع حضور مردم در کنشهای اجتماعی و سیاسی و... شاید پله اول ایجاد یک همبستگی و انسجام اجتماعی تلقی شود. ملاصدرا تئوری «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» را دارد که آن را در حوزه شریعت و سیاست هم مطرح میکند و دنیا و معاد را هم از همین زاویه نگاه میکند. او در ابتدای اسفار میگوید کار حکمت این است که نظام معاش را تدوین کند و نجات معاد را هم پیشبینی کرده و رقم بزند. جسمانیه الحدوث یعنی خلق و سازندگی در جامعه باید اتفاق بیفتد و این باید توسط همین انسان رقم بخورد. اگر بنا باشد نهادی به اسم دولت شکل بگیرد ولی این نهاد از حضور و توان مردم و استعداد مردم استفاده نکند، طبیعتا شکاف ایجاد میشود.
لذا بحث ملاصدرا در باب انقلاب اسلامی هم مطرح میشود و نقطه اول جسمانیه الحدوث بودن، حضور مردم است. یعنی مردم پای کار هستند و حضور دارند، لذا باید سامانهای برای اداره جامعه شکل بگیرد و به مطالبات پاسخ دهد و آن را پیش ببرد. پس یک بحث خود حضور مردم است. من علاوه بر تعبیر ملاصدرا این امر را به جسمانیه الحضور تعبیر میکنم. این حضور، حضور یک انسان آزاد و مختار و انسانی است که تعیینکننده در سرنوشت خود است و سرنوشت خود و جامعه خود را رقم میزند. ملاصدرا در ابتدای اسفار میگوید کار حکمت ایجاد و ایجاب است، یعنی تولیدکنندگی و سازندگی، لذا باید به این سمت و سو حرکت کرد. از این رو انسان باید این آفرینندگی و خلاقیت و سازندگی را داشته باشد و انقلاب اسلامی در جهت فلسفیاش وامدار این نگاه است.
در برداشت از آموزههای صدرایی حضور مردم و خلق فرصتهایی که برای انسان و جامعه سازندگی ایجاد میکند، یکی از الزامات مهم است. انسان سرشار از اختیار است و در دامن اختیار است که فعالیت میکند و فارغ از این امکانی نیست و اگر این نگاه امتداد یابد، به آزادی میرسد، لذا یکی از شعارهای انقلاب اسلامی آزادی است. خلاقیت و استعداد و ایجاد و تولیدکنندگی و سازندگی با آزادی اتفاق میافتد. این وجه پررنگی است. در همین حادثه اخیر و حضور مردم این را مشاهده میکنیم که مردم یک فضا و ظرفیت جدید را خلق کردند. این فضای جدید باعث همبستگی و انسجام بیشتر اجتماعی شده و امیدواریم این انسجام اجتماعی تداوم یابد و در زمان انتخابات به انتخابات معنا ببخشد.
نکته دیگری که در اینجا وجود دارد این است که وقتی از سازندگی و خلق و حضور مردم صحبت میکنیم به معنای این است که سلایق مختلف در اینجا حضور دارند. نباید مساله را صفر و یکی دید، هر موقع فضا را برای سلایق مختلف فراهم کنیم، به انسجام اجتماعی و وضعیت سیاسی و فرهنگی جامعه ما و نزدیک شدن مردم و ملت به دولت کمک بیشتری میکند.
6- نکته دیگری که در بحبوحه حادثه اخیر مورد توجه قرار گرفت، سخن دوباره از انگاره فروپاشی است. فروپاشی ممکن است در یک لحظه اتفاق بیفتد ولی سازندگی ممکن است سالها طول بکشد یا بتدریج اتفاق بیفتد. اساتیدی که از فروپاشی سخن میگویند نشانههایی را در جامعه مدنظر قرار میدهند و اعتراضات و گلایههایی را که در جامعه بویژه در حوزه معیشتی وجود دارد مورد توجه قرار میدهند و به برخی کنشهای سیاسی و... نگاه میکنند که باعث میشود مردم از حکومت فاصله بگیرند. حتی برخی مسائل فرهنگی - قومی هم ممکن است مدنظر باشد. گلایههایی که روی هم انباشته میشود و مطالبات پاسخنیافته ممکن است در جایی خود را نشان دهد و باعث بحران شود اما حوادثی مثل حضور مردم در بدرقه رئیسجمهور شهید، باعث ایجاد همدلی شده و انگاره فروپاشی اجتماعی را مردود میکند. ذیل این حادثه فضای جدیدی ایجاد شده که به نظرم باید این فضاها مورد توجه و تاکید قرار گیرد. البته ممکن است نگاههای جناحی و برخی نگاههای انحصارگرایانه، این بحث را تقلیل دهد اما آنچه مسلم است اینکه پدیدهای که رخ داده بیش از اینها ظرفیت و جای بحث و گفتوگو دارد.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی *
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|