|
درباره هویت میانجی امت اسلامی به بهانه خطبههای دیروز رهبر انقلاب
امت و نقطه عطف تاریخ ایرانی
سعید توتونکار، پژوهشگر: من سالهاست بر واژه «امت اسلامی» بویژه متعمدا تکیه میکنم که ما فراموش نکنیم یک امتیم. بله! بعضی ایرانی هستیم، بعضی عراقی هستیم، بعضی شامی هستیم و غیر ذلک. لکن این مرزها حقیقت امت اسلامی را تغییر نمیدهد. همه سعی دشمنان اسلام این بوده است که ما را نسبت به هویت واحدهای که اسمش «امت اسلامی» است بیتفاوت کنند. این نمیشود که من خودم را مسلمان بدانم اما از رنجی که یک مسلمان در میانمار یا در غزه یا در هند یا در فلان جا میکشد، خودم را غافل بدانم، این امکان ندارد، این خلاف تعالیم اسلامی و اصول اسلامی است.
طرح انسانی اسلام، در ظرف ایرانیگری بود که فرصت و فضای کافی یافت تا گسترده شود و امتداد یابد. انسان قوی، در آشفتهبازار جوش و خروش پدیدهها «خود» را گم نمیکند. یکتایی و یکپارچگی خود را حفظ میکند و هیچکدام از لایههای هویتی خویش را فراموش نمیکند. هرکدام از این «خود»ها نشانهای برای شناخته شدن ماست. ما با آنها شخصیت پیدا میکنیم. مزیت ما بر دیگران و فرصتی که برای دیده شدن و به شمار آمدن داریم همین «خود» وجدانی یکپارچه به فعلیت درآمده است. هر گاه به هر بهانهای بخشی از خود را رها کردیم، ناگزیر روز دیگر به آن بازمیگردیم، زیرا زندگی ما بدون ما، همه ما، بیمعنی خواهد بود.
آدمهایی بودند که نتوانستهاند با «خود» کنار بیایند و پس از ذبح آن بخشهایی را به عنوان خود مطلوب بر لباسهایشان پر کردهاند و به راه افتادهاند و نامش را گذاشتهاند آزادی انتخاب اما آن خود زنده، آن خود زاینده، آن خود پویا و پایا، بدون هویت متحد و یکیشده، بدون روح جامع مانع، صورت نمیپذیرد. پدیدار میشود و شکل نمییابد.
مسیر جهانی شدن ما از یافتن خود و شناختن و ساختن و برآوردن و بارآوردن آن میگذرد. نمیتوان به مرزهای زندگی دست یافت در حالی که خودمان را جا گذاشتهایم یا به «خود» دیگران خود را آویختهایم. انکار هویت هیچ دروازهای را به روی ما نمیگشاید. تنها امکانهای تأثیرگذاری را بتدریج از ما سلب میکند و ما را به هیزم خشکی تبدیل میکند که به جز گرم کردن محفل دیگران استفادهای ندارد. تازه اگر انتخاب شود.
ما تنها زمانی به لبههای جهان نزدیک میشویم که تمام خودمانیهایمان را فعال کنیم و مراقب آنها باشیم. آدمها در دایره هویت خود رشد میکنند. جابهجایی از خود و فرارفتن از هویت به دیگری عملا چیزی جز از بین بردن خویش با از بین بردن مرزهای خودمانی نیست. نسبتهای مادی مرده و قراردادهای بیرونی تحمیلی بر طبیعت زندگی، نمیتواند سهمی از پیروزی و سرافرازی را برای ما به ارمغان بیاورد. نزاع بر سر کمبود موقعیت موفقیت هماکنون نیز جهان را به آتش کشیده و فرصتهای بیشتری برای عرض اندام باقی نگذاشته است. امکان به دست گرفتن ابتکار عمل و خلاقیت پیشدستانه تنها زمانی ممکن است که ما تمام ظرفیتهای هویتی خویش را فعال کنیم. خالی شدن از خود و تبدیل شدن به ظرفی برای بیشتر بودن دیگری نه پیشرفت است، نه توسعه. از سوی دیگر هر لایه هویتی، بودن ما را عمیقتر، وسیعتر، جدیتر و خاصتر خواهد کرد. این یعنی ما به همه خودمانیهایمان برای دست یافتن به اقتدار فزاینده نیازمندیم. قدرتهای نوظهور با تکیه بر ظرفیتها و مزیتهای خود تشخص پیدا میکنند، اگرنه پیش از این زنجیره ارزشها در انحصار غرب بود و به میل خود آن را بین کسانی که برتری مطلق او را میپذیرفتند تقسیم میکرد. این تغییر نتیجه یک ضرورت نوپدید از پس تجربه جهان تکقطبی خودکامه است.
مساله دیگر هماهنگی در پیوند طولی و عرضی خودمانیهاست. بزرگترین خطر برای هر فرد و جامعه دچار شدن به نزاع میانهویتی است. اینکه بخواهد بخشهایی از خود را به طور ساختگی انکار، یا بخشهایی را به طور ساختگی به خود الصاق کند، بدون آنکه آداب پیوند هویتی و روند فرآوری و غنیبخشی رعایت شود. امروزه تصور اسلام بدون در نظر گرفتن فهم و قرائت ایرانیان از آن بسیار دشوار است. هر کجا که پای اسلام باز شده، ردپا و اثر انگشت ایرانیان در آن دیده میشود. حوصله ایرانیان، ظرف تحقق و تعین اسلام شد و آنقدر این پیوند مبارک بود که در طی تاریخ به طور مدام آثار اسلامی غالبا از زیر دست انسان ایرانی گذشته و تولید و تکمیل و منتشر شده است. ایرانیان در طول چند قرن مسیر پیوند طبیعی را چنان پیمودند که امروزه هیچکس نمیتواند ایرانی بودن را از اسلامی بودن بزداید. حتی ایرانیان غیر مسلمان نیز ذاتی اسلامی دارند. مسلمانان غیرایرانی نیز وامدار اسلامخواهی و اسلامشناسی ایرانیان هستند. اسلام به عنوان آخرین دین شامل تمام حقایق ادیان پیش از خویش است. آنچه در اسلام صورتی نو یافته، امتداد پدیداری اصل اساسی توحید است. گسترش معرفت توحیدی و آداب بندگی در اسلام با ادیان دیگر قابل مقایسه نیست. حمایت و مراقبت اسلام از اصل دینداری و ادیان پیش از خود نیز قابل انکار و کتمان نیست. حتی فراتر از آن اسلام امکانهای زیست معنوی و روحانی را در جهان زنده نگه داشته است و اجازه نداده رکود تاریخی و گسیختگی تمدنی، نگاههای معنوی را به فراموشی بسپارد. گنجایش اسلام برای توضیح چگونگی بروز و پرداخت حقیقت به قدری زیاد است که نمیتوان مدعی اصالت و اخلاص در راستی و درستی بود اما تسلیم آن نشد. همه حقیقتجویان به نوعی در انتظار یا در امتداد اسلام شناخته میشوند.
آشکارترین نشانه پیوند طبیعی و ذاتی اسلام و ایران، رشد تدریجی و مدام و روزافزون عرفان و اندیشه و آداب اسلامی در جامعه ایرانی است، به طوری که در هیچ جامعهای مانند آنچه بین ایرانیان واقع شد، قرآن و سنت پر و بال نگرفت و ریشه ندواند و شاخه نگستراند. پیوند ارگانیک اسلام و ایران ما را به نقطه عطف تاریخ ایران و اسلام رساند؛ جایی که مردم ایران به پا خاستند و جبهه مقاومت مستضعفان علیه مستکبران جهان را در عصر جدید تشکیل دادند و رهبری راهبردی آن را به دست گرفتند.
در واقع جمهوری اسلامی ایران از پس انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام خمینی و قیام بیتکرار مردم ایران، محصول رشد و توسعه حقیقت دین (که تعین غالب و مقتدر آن در صورت اسلام است)، در جان و اندیشه ایران و ایرانیان در طول چند هزار سال است. این انقلاب و این نظام از پس آزمونهای سخت و سهمگینی واقع شد که مردم ایران را به نقطه بلوغ تمدنی برای طراحی صحنه جدید زندگی بشر رساند. بر خلاف برخی که سعی میکنند، دو قطبی ملت - امت را از میان تحلیلهای جانبدارانه خویش برآورند، یک ایرانی خودآگاه و ژرفاندیش هیچگاه اسیر این دوگانه نیست. امت در واقع یک مزیت و فرصت برای برآمدن ملت است. امت «خود» بزرگتر ما پس از هویت ملت است. امت هویتی مانع بین ملت و جهانی شدن آن نیست، بلکه مراقب و حامی و تقویتکننده ملت و پیشبرنده ایده جهانی شدن بر اساس ایرانی بودن است. در مقابل، امت مانع تخلیه هویت ایرانی در عرصه جهانی شدن است. امت یک فرصت میانجی برای حفظ تدریج تغییر بدون آسیب شکننده و رشد متعادل و متعارف است. موج جهانی شدن بیرحمانه به سوی ما میآید. میانجی هویتی امت، کمک میکند مرحله خودسازی سیری منطقی و هموار پیدا کند. کنده شدن از اصالتهای فرهنگی و بسترهای تمدنی امکانهای ترقی و تجدد ما را بیشتر نمیکند. رهایی از لایههای هویتی، آزادی را به ما هدیه نمیدهد. این کار ما را به سرعت گم و کم میکند. برخی دلسوزانه و گاه با نمایش کارشناسانه سعی میکنند توضیح دهند که پاسداشت لایه هویتی امت، مانع پیوند ما با واقعیات جهانی است و گاه این شعار بر سر زبانها میآید که تأکید بر هویت امت، هویت ملت را پاره پاره و بریده بریده خواهد کرد. در حالی که جانمایی ایرانیان در آینده جهان بدون مهارهای هویتی که پیش پای پیشروی غرب قرار میگیرد، همان نگاه از غرب به شرق و نگاه جهان سومی و بالا به پایین است، همان شأن مصرفکننده و مصرفشونده، همان موقعیت ضعیف استعماری گذشته با آرایشی نو. اساسا در شاکله تمدن غرب نمیگنجد که ایرانیان بخواهند بر مسند حکمرانی جهانی بنشینند که آنان مدعی ساختنش هستند. در واقع غرب جهانش را برای این نساخته که تقدیم دیگران کند.
پیوندهای ایران با تاریخ جهان و فرآیند تشکیل و تکون کشورهای دور و نزدیک منطقه و فرامنطقه و نقش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در بالندگی علم و ادب و منطق انسان در زمین و محوریت آن در ایجاد تغییرات گسترده در معادلات قدرت در عصر چند قطبی شدن جهان پس از سلطه سنگین ابرقدرتهای تمامیتخواه بر تمام منابع موجود، جایگاهی ممتاز به ایرانیان بخشید که از جهت شدت انباشتگی و وسعت اثربخشی بینظیر است. در پس احساس خطر از این امر عظیم بود که دشمنیهای بیامان در برابر ایرانیان، حتی یک لحظه فروگذار نیست و با ظلم و جنایت و تجاوز بیحساب، هیچکدام از حقوق ایران و ایرانیان نزد سلطهگران رعایت نمیشود.
با این حال ایرانیان با تکیه بر همان ذات ناب و برگزیده که از پی دورههای دهها و صدها و هزاران ساله ریاضت و سختکوشی فراهم آمده، نه تنها عقب رانده نشدند، بلکه امروز به مراتب پیشتر و بیشتر از گذشته حقیقت خویش را بین ملتهای جهان منتشر کردهاند و جمعیتهای فراوانی را که در آشکار و پنهان به آنان پیوستهاند از جهات مختلف مادی و معنوی حمایت و پشتیبانی میکنند تا آنان نیز به نقطه عطف تاریخی خود نائل آیند.
آنچه امروز از ایران شاهدیم حاصل تعامل و تقابل عوامل فراوان ذاتی و بیرونی است که گاه باعث رشد است و گاه مانع آن و با وجود همه اینها قدرت رشد و بالندگی بر تمام موانع چیره شده و ایران امروز را برکشیده و افقهای جهانی را برای ما ترسیم کرده است.
آبشخور قوت و قدرت و اقتدار امروز ایرانیان محصول حفظ هویت ایرانی و اسلامی و انسانی خویش است. سعهصدر ایرانیان، پاسدار تمام گستره حقیقت آنان است. هیچگاه ریشههای انسانی و اسلامی و ایرانی ما به بهانههای کور و گنگ متعصبانه یا عجولانه یا جاهلانه گسسته نشده است. دشمنان بارها و بارها شاخههای ما را به امید بیثمر ماندنمان هنگام برداشت محصول شکستند اما ریشههای قدرتمند و جان قوی و باور صادق و امید راسخ و عمل صالح، چنان ساختار درونی ملت ایران را محکم و پاینده داشته که هر بار مسیری نو یافته یا ساخته و چشماندازهای جدید زندگی را پیش رو ترسیم کرده است.
******
سیاست قرآنی و مسأله همبستگی دولتهای اسلامی
حمید ملکزاده، پژوهشگر اندیشههای سیاسی: چند روز بعد از ترور بزدلانه سیدالشهدای مقاومت، جناب سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان و سردار عباس نیلفروشان توسط ارتش رژیم صهیونیستی و درست بعد از عملیات «وعده صادق 2» رهبر انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیتالله خامنهای به عنوان خطیب نمازجمعه در مصلای بزرگ تهران حاضر شدند و در جمع پرشور ایرانیان موضوعات مهمی را درباره سیاست، موضوع مقاومت و مسائلی که جهان اسلام به آن ابتلا دارد ایراد کردند. من در این یادداشت کوتاه تلاش میکنم به بنیادینترین مسالهای که در این بیانات ارائه شد، یعنی موضوع «سیاست قرآنی» بپردازم. تلاش میکنم نشان بدهم چطور میتوان مفهومی را که در کُنه روایت معظمله از سیاست قرار گرفته است به عنوان مبنایی برای فهم و تبیین سیاستهای منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی ایران در محیط بینالملل در نظر گرفت. همینطور توضیح خواهم داد چطور باید فراتر از آنچه تا امروز میشناسیم، مفهوم امت اسلامی را به عنوان مفهومی سیاسی در نظر گرفت.
* سیاست قرآنی و مسأله همبستگی
آنچه در بیانات دیروز به عنوان «سیاست قرآنی» معرفی شد دو پایه اساسی دارد: همبستگی و دشمن مشترک. موضوع اول مبنای ولایت مسلمانان را تشکیل میدهد و عنوان دوم مهمترین نتیجه یا جهتی را که این ولایت باید به آن معطوف باشد مشخص میکند. هر بار همبستگی مسلمانان به نحوی سازمان پیدا کند، در نتیجه این همبستگی چیزی به نام امت اسلامی شکل میگیرد. امت در اینجا واحدی سیاسی است؛ واحدی سیاسی که در سطح ملتها و به اعتبار نظامهای سیاسی خودآیینی که سرنوشت آنها را تعیین میکنند، سازمان پیدا میکند. همچنین در این روایت، همبستگی پیوند بنیادینی با سرنوشت مشترک ملتها برقرار میکند. این موضوع بسیار مهمی است که باید به طور ویژهای به آن توجه کنیم. همبستگی موضوعی است که بر عامترین وجوه مشترکی که میتوانیم میان ملتهای مسلمان تصور کنیم تأکید میکند؛ از این جهت مفهومی ضد یا علیه دولتهای ملی نیست. یعنی اینطور نیست که به دنبال منحلکردن دولتهای ملی و تشکیل یکجور امپراتوری تمرکزگرا باشد. در عین حال باید این نکته را نیز متذکر شویم که این مفهوم با الگوهایی که بر اتحاد جمهوریهای مختلف با مرکزیت یک قدرت ملی خاص ابتنا دارند متفاوت است و در عین حال نمیشود آن را مانند نمونههایی از ایالات متحدی که قدرت سیاسی اصیلشان در قدرت دولت مرکزی مضمحل شده است برابر دانست. مبنای این همبستگی سرنوشت مشترکی است که چه در سطح معنوی، به خاطر مبانی اسلامی تشکیلدهنده دولتهای مسلمان و چه در سطح مادی، به خاطر جغرافیای مشترک و منافع واقعی ژئوپلیتیکی که ملتهای مسلمان را به یکدیگر پیوند داده است، به نحوی واقعی در حال عملکردن است.
اگر موضوع همبستگی را در این معنا بفهمیم، آنگاه برای ما معلوم خواهد شد آنچه به عنوان «سیاست قرآنی» معرفی کردیم هم تنوع فرهنگی و هم استقلال مراکز اداره ملی دولتهای مسلمان را در نظر گرفته و به رسمیت میشناسد و هم زمینه همافزایی این قدرتهای ملی و سازمانهای خودآیین ملی برای اداره امور ملتها را در قالب «دستی واحد» فراهم میآورد. برای معلوم شدن آنچه در اینجا آوردیم باید این نکته را در نظر حاضر سازیم که «سیاست قرآنی» همبستگی را به اعتبار یک موضوع واقعی در هستیشناسی سیاسی، یعنی به اعتبار دشمن واقعی مشترک صورتبندی میکند.
* دشمن مشترک به عنوان عامل تحدید مرزهای سیاست قرآنی
پیشتر به این نکته اشاره کرده بودم که «سیاست قرآنی» 2 مبنای اساسی دارد که هرکدام کارکردهای مشخصی دارند. در این بخش به این نکته خواهم پرداخت که چطور مفهوم دشمن مشترک را میتوانیم و باید به عنوان عاملی اساسی در تحدید حدود مرزهای سیاسی در این الگوی متفاوت از سیاست بفهمیم.
بحث درباره رابطه میان مفهوم دشمن و حدود دولت، بحثی قابلتوجه در روایتهایی که از هستیشناسی سیاسی در اختیار داریم بهحساب میآید. در روایتهایی که در این زمینه در اختیار داریم، مرزهای هر واحد سیاسی در حدود دوستی به پایان میرسد. یعنی دوستی موضوعی است که به درون مرزهای واحد سیاسی مربوط میشود. از این جهت ایده دشمن، بیش از هر چیز حدود دوستان را مشخص میکند. آنچه را تا اینجای نوشته حاضر در روایت ما از بیانات رهبر انقلاب درباره امت اسلامی یا سیاست قرآنی آورده شده است، در یک معنا میتوان ضمن استفاده کردن از این الگو توضیح داد.
برای روشن شدن این مساله باید به آنچه پیشتر درباره مفهوم همبستگی آورده بودیم بازگردیم. پیشتر درباره همبستگی توضیح داده بودم که باید این مفهوم را به اعتبار سرنوشت مشترکی که از پیوندهای مادی و معنوی ملتهای مسلمان به دست میآوریم توضیح داد. هرچند در یک مطالعه گستردهتر میتوان دلایل قابلتوجهی برای این پیوستگی، چه در سطح الهیات سیاسی و چه بر پایه اشتراکات جغرافیایی و منافع ژئوپلیتیکی ارائه کرد اما هنوز برای اینکه بتوانیم روایتی سیاسی از این مفهوم ارائه دهیم باید آن را با عنصری سیاسی نیز همراه کنیم؛ دوستی و دشمنی به عنوان مبنای یکجور هستیشناسی سیاسی.
نباید از نظر دور داشته باشیم که عناصر اساسی تشکیلدهنده این روایت به وضوح در بیانات رهبر انقلاب در بخش اول از خطبه اولی که در نمازجمعه این هفته ارائه کردند وجود دارد. بر اساس آنچه از بیانات ایشان بر میآید همبستگی میان ملتهای مسلمانان باید به اعتبار و در مقابل دشمن مشترک فهمیده شود؛ دشمن مشترکی که ضمن استفاده کردن از روشهای مختلفی که در اختیار دارد، تلاش میکند مبنای این همبستگی را به چالش بکشد و امکان تحقق ایده «سیاست قرآنی» را از بین ببرد. دشمن، این کار را با هدف قرار دادن عناصر اساسی هویتی ملتهای مسلمان انجام میدهد. مهمترین مکانیسمی که در این راه مورد استفاده دشمنان دولتهای مسلمان قرار گرفته، ایجاد نوعی تفرقه برای درونی کردن دشمنی در جغرافیای کشورهای مسلمان است. او این کار را باهدف تضعیف دولتهای مسلمان در سطح ملی و از بین بردن امکان همافزایی ارادههای مستقل این دولتها برای اقدام به عنوان «دستی واحد» علیه دشمن مشترک انجام میدهد. احتمالا سیاست همسایگی و تلاشهای جدید دولت جمهوری اسلامی ایران برای نزدیک کردن دیدگاهها و منافع دولتهای مسلمان همسایه با یکدیگر در دور جدید از سیاست منطقهای ایران را باید در این معنا فهمید.
******
سیاستگذاری قرآنی جهان اسلام
عبور از وضعیت نصر به موقعیت فتح
جعفر علیاننژادی: رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی ۱۳ مهرماه، برگ جدید خوانشهای قرآنیشان از جلوه تمدنی جهان اسلام را رو کردند. این جلوه که ناشی از واقعیتهای میدانی به وقوع پیوسته در محور مقاومت است، بستر لازم برای تدابیر امتی و تمدنی معظمله را فراهم کرده است.
واقعیت تفوق مقاومت اسلامی بر ظلم حداکثری جبهه سلطه در طول یک سال اخیر که خود فعلیتیافته یک سیاست قرآنی است و ریشه در فتوحات انقلاب اسلامی و برکت قیاملله امام خمینی(ره) دارد، بستر لازم برای سرعتیابی حرکت تمدنی را فراهم ساخته است.
انقلاب اسلامی نشان داد قرآن به عنوان سند زنده اعتلای تمدنی و هویتی جهان اسلام و ملتهای مسلمان، نیاز به یک امام قائم عامل و قرآنی دارد که حبل متین قوام امت اسلامی را محکم فراچنگ گرفته و صفحات مصحف شریف را به تجارب حکیمانه و عزتمندانه میدانی تبدیل کند.
یک سال گذشته محور مقاومت، میدان تحقق وعدههای قرآنی و سنن الهی مندرج در آن بود؛ با توفان الاقصی شروع شد یعنی با عملیات پیشدستانه بیسابقه، اسیرگیری تاریخی حماس از صهیونیستها و شکست اطلاعاتی تکاندهنده رژیم از یک گروه کوچک مقاوم.
پس از این عملیات، مردم فلسطین مقاومت در برابر ظلم بیپایان رژیم منحوس را تبدیل به سبک زندگی کردند؛ زندگی عزتمندانه در اوج مظلومیت که طاقت ظلمرسانی تمام مستکبران را طاق کرد.
حزبالله لبنان و مردم سرافراز هوادار آن در این کشور، برای نخستینبار سرزمینهای شمالی فلسطین اشغالی را تبدیل به شهر ارواح و شهرکنشینان هار را آواره و بیجا کردند.
شرارتهای رژیم صهیونیستی در حمله به مواضع ایران در سوریه و کنسولگری با عملیات «وعده صادق 1» که خود یک مرزشکنی بیسابقه در حمله مستقیم یک دولت مستقل به سرزمینهای اشغالی بود، مواجه شد؛ عملیاتی که به بیان رهبر معظم انقلاب، تاریخ به قبل و بعد از آن تقسیم میشود.
احیای آبروی اطلاعاتی رژیم با دومینوی ترور از پیجرها تا کادر رهبری حزبالله که بیشتر نوعی زمان خریدن بود و میخواست سرزمینهای شمالی را برای ساکنان غاصبش امن سازد، با تداوم حملات کوبنده حزبالله و عملیات «وعده صادق ۲»، کاملا شکست خورد.
زبان دراز شده تهدید و ترور رژیم برای جمهوری اسلامی نیز با استحکام موضعگیرهای مسؤولان و حضور سلحشورانه و خطبه تاریخی مقام معظم رهبری کوتاه و کوتاهتر شد.
همه این واقعیتها دلیل حضور عزتمندانه رهبر انقلاب در سنگر نماز جمعه ۱۳ مهر بود. معنای حضور زودتر و خروج دیرتر رهبر انقلاب نیز تایید همین اقتدار امت اسلامی است. بر بستر همین شجاعت ملی و امتی بود که رهبر انقلاب خطبه سیاستگذارانه و تمدنی خویش را ارائه کردند.
گویی عمارت نهچندان مستحکم جهان اسلام در یکسال اخیر از نو کوبیده و پایههایش بتنریزی شده باشد. لحن بیان رهبری در دیدار با سفرای کشورهای اسلامی و این خطبه نوید جهان جدید اسلام و تمدن نو و انسانی آن را بشارت میدهد.
نقشه این تمدن جدید قرآن کریم، معمار آن رهبر انقلاب اسلامی و سازنده آن ملتهای مسلمان هستند. قوام این منظومه به همبستگی ملتهای مسلمان و امید به توفیق آن وعده عزت و حکمت قرآنی است.
اکنون در حال عبور از وضعیت نصر و ورود به موقعیت فتح هستیم، باید همانطور که رهبر امت اسلامی فرمودند، کمربند استقلال و عزت اسلامی را از افغانستان تا یمن و از یمن تا فلسطین و مرزهای مدیترانه محکمتر کنیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
|