|
اخبار
تاج: برخی انتقادها از تیم ملی از روی کینهتوزی است
رئیس فدراسیون فوتبال گفت: عملکرد تیم ملی رضایتبخش بوده و برخی انتقادها به دلیل کینهتوزی است.
به گزارش سایت رسمی فدراسیون فوتبال، مهدی تاج که در تمرین تیم ملی حاضر شده بود، در جمع کادر فنی و بازیکنان تیم ملی گفت: از بازیهایی که انجام دادهاید و نتایج کسبشده تشکر میکنم. شما انتظارات را برآورده کردید و همه از عملکرد تیم ملی رضایت دارند. در این بین برای برخی انتقادها که از فدراسیون فوتبال و تیم ملی میشود و این بخش از انتقادها منطبق بر کینهتوزی است، پاسخ داریم و روزی پاسخ این حرفها را میدهیم اما اکنون برای ما اولویت خوشحالی مردم و صعود تیم ملی به جامجهانی ۲۰۲۶ است.
وی افزود: وقتی عملکرد تیم ملی با همه فشردگیها و رفت و آمدها را بررسی کنید، باید از این تیم تشکر کرد. انشاءالله با ادامه این روند سریعترین صعود تاریخ تیم ملی به جامجهانی رقم میخورد و این چیزی است که اکنون اهمیت دارد.
رئیس فدراسیون فوتبال با اشاره به نتایج تیم ملی در ۵ بازی گذشته رقابتهای انتخابی جامجهانی عنوان کرد: در هیچ زمانی تیم ملی در ۵ بازی نخست چنین نتایجی نگرفته بود و این نشاندهنده راه درستی است که این تیم با ترکیب فعلی طی کرده و این نتایج مرهون تلاش شما عزیزان بوده که به خوشحالی مردم فکر کردهاید. امیدوارم در بازی با قرقیزستان هم باصلابت بازی کنید و در نهایت به آنچه در شأن نام ایران است، برسیم.
پیش از صحبتهای رئیس فدراسیون، امیر قلعهنویی با تشکر از مهدی تاج برای هماهنگی در تهیه پرواز مستقیم تیم ملی به لائوس گفت: میدانیم در شرایط فعلی این کار دشوار بود اما این اتفاق مهم افتاد و ما قدردان هستیم. از تیم پرواز هم به خاطر محبتی که به تیم ملی داشتند، تشکر میکنم.
سرمربی تیم ملی پیش از صحبتهای خود به مجید جلالی و محمود شیعی که در تمرین تیم ملی حضور پیدا کرده بودند، خوشامد گفت.
جلالی در جمع ملیپوشان فوتبال ایران خاطرنشان کرد: بر حسب تجربه عرض میکنم هر کاری انجام دهید، یکسری خوشحال میشوند و یکسری ناراحت. بنابراین از شما میخواهم بدون توجه به انتقادهای مغرضانه، زره روی ذهنتان بکشید و به همین مسیر ادامه دهید.
***
افاضلی: مردم از تیم ملی راضی هستند
مشاور سرمربی و عضو کادر فنی تیم ملی فوتبال ایران گفت: ما مردم را در خیابان و فرودگاه میبینیم و آنها از تیم ملی کشورشان راضی هستند. هومن افاضلی درباره برتری 3 بر 2 تیم ملی فوتبال ایران مقابل کرهشمالی و انتقادها از عملکرد ایران اظهار داشت: بازی خارج از خانه بود و مسیری طولانی را طی کردیم که خوشبختانه با پرواز اختصاصی رفتیم. اگر این چیزها نباشد در فوتبال امروز کار سخت میشود. در نیمه اول طبق برنامهریزیای که کرده بودیم، پیش رفتیم اما در نیمه دوم به دلیل اخراجی که دادیم شرایط تغییر کرد و کمی طول کشید تا تیم در شرایط بهتری قرار بگیرد. یک پنالتی نیز از دست دادیم. وی در ادامه افزود: وقتی شرایط بازی اینگونه تغییر میکند، خیلی مهم است که نتیجه را حفظ کنید. در مسابقات مقدماتی جامجهانی مساله مهم جمع کردن امتیازهاست که در این بازی این اتفاق افتاد. مشاور سرمربی و عضو کادر فنی تیم ملی فوتبال ایران در واکنش به اظهارات جواد خیابانی علیه تیم ملی هم گفت: اول بگویم تیم ملی برای مردم است و خیابانی حق دارد نظرش را بدهد و انتقاد کند. من خیابانی را سالهاست میشناسم و برنامههای زیادی در تلویزیون داشتیم و میدانم در ذهن او چه میگذرد اما نه برای خیابانی، بلکه برای همه باید گفت تیم ملی در حال حاضر یکی از بخشهای خوب فوتبال ما است؛ تیمی که بازیهایش را میبرد. بازیکنان از جاهای مختلف دنیا بدون ریکاوری میآیند و بازی میکنند. تیم ملی ما از بقیه بخشهای فوتبالمان جداست. افاضلی ادامه داد: ما مردم را در خیابان میبینیم، این مردم فقط در رسانه نیستند. ما مردم را در خیابان و فرودگاه میبینیم که از تیم ملی راضی هستند. تعداد آدمهای راضی از تعداد آدمهای ناراضی بیشتر است و هیچوقت نمیتوانید همه را راضی نگه دارید. تیمهای باشگاهی ما شرایط خوبی ندارند و نتایجشان را در آسیا میبینید. ما شرایط سختافزاری خوبی نداریم اما با این حال، تیم ملی در سطح آسیا موفق است. در رنکینگ فیفا جایگاه خوبی دارد و به ندرت در رده نوزدهم بوده است. در آسیا تیم دوم هستیم و فکر نمیکنم در بقیه جاها دوم باشیم. به چه علت باید اینها را از مردم بگیریم؟ بازیکنان از جاهای مختلف دنیا میآیند و با افتخار برای مردم کشورشان بازی میکنند و منتی هم ندارند. چه اصراری داریم بگوییم این چیزها خوب نیست؟ وی در واکنش به انتقادها از برخی از بازیکنان باتجربه تصریح کرد: اگر سؤال میپرسیدید که چرا طول کشید بازیکنان پس از اخراج خودشان را پیدا کنند، این سوال فنی بود و جواب میدادم. تیم ما هجومی است و در دورههای قبلی تیم ملی فشرده دفاع میکرد و یک گل میزد و میبرد. در حال حاضر، تیم ملی هجومی بازی میکند. ما در بازیهای قبلی 4 گل به قطر و ۳ گل به کره زدیم. نتایجمان قابل قبول بوده است و بیجهت از تیم ملی انتقاد میشود. البته چیز جدیدی نیست. من از سال 2001 با تیم ملی بودم. خدا بلاژویچ را رحمت کند که در تلویزیون جواب همه را داد و محاکمه شد. آقای برانکو و علی دایی را نیز دیدهام. همیشه وقتی تیمی راه موفقیت را میرود این انتقادها هست و آن را پذیرفتهایم اما باید یک چیز را بگویم؛ اجازه بدهید مردم خوشحال باشند. فوتبال خودش را از بقیه چیزها جدا کرده است.
ارسال به دوستان
شکست بوکسور افسانهای مقابل «جیک پال» جوان
«مایک تایسون» بوکسور افسانهای در ۵۸ سالگی پس از ۲۰ سال بازنشستگی از دنیای قهرمانی، دوباره پا روی رینگ گذاشت و در ورزشگاه ۸۰ هزار نفری «دالاس کابویز» مقابل «جیک پال» ۲۷ ساله به رقابت پرداخت. این رقابت جنجالی که چند روز در رسانههای دنیا سر و صدای زیادی به پا کرده بود، صبح شنبه در ایالت تگزاس برگزار شد و در نهایت با رای داوران با نتیجه ۷۹ بر ۷۳ به سود «جیک پال» تمام شد. برنده (پال) برای شرکت در این رقابت ۴۰ و بازنده (تایسون) ۲۰ میلیون دلار دریافت کردند.
ارسال به دوستان
سخنی با قلعه نویی درباره نمایش ضعیف تیم ملی مقابل کره شمالی
تا تکرار نشود
عبدالله دارابی: همانگونه که سرمربی تیم ملی گفته بود بازی با کرهشمالی ته جدولی سخت از آب درآمد و این تیم که تا اینجای بازیها فقط ۲ امتیاز کسب کرده و قعرنشین گروه ما است، به رغم خوردن ۳ گل از ایران در نیمه نخست، تیم ملی را نیمه دوم غافلگیر کرد و تا پای تنبیهی جدی نیز برد.
«امیر قلعهنویی» سرمربی تیم ملی پس از این دیدار سخت، به لزوم درس گرفتن از این بازی اشاره کرد که از قضا اشاره درستی نیز است اما به شرطی که اهل گرفتن «درس دریافتی» از این مصاف غافلگیرکننده باشیم.
روند و نتیجه این بازی از ۲ جهت قابل نگاه و بررسی است.
۱- فوتبال است و همین اتفاقات غیرمنتظره - نمونههای اینچنینی در تاریخ فوتبال دنیا به دفعات رقم خورده است، حتی برای تیمهای بزرگ و سرگذشت تیم ایران در این بازی نیز بار اول رخ دادن چنین اتفاقاتی نیست - و چه بسا گل شدن پنالتی طارمی میتوانست سرنوشت بهتری را برای ما رقم بزند. پس این مولفه نیز نباید مغفول بماند و همه تحلیلها سر از تخریب خواسته یا ناخواسته درنیاورد.
۲- روی دوم این سکه، نگذشتن از آنالیز جدی و رسیدن به چرایی این اتفاق و تلاش بایسته و شایسته برای رفع اصولی معایب کار و ممانعت از رخ دادن مجدد چنین اتفاقی است که چه بسا در آینده به تنبیه تیم ما نیز منجر خواهد شد بویژه در بازیهای بزرگتر و حساستر.
۲- مورد دوم مسلما مهمتر است، چرا که مستقیم به عملکرد تیم ملی و سرنوشت فوتبال ملی ما مربوط میشود. ژنرال اگر نسبت به آینده تیم ملی ایران و جایگاه و اعتبار خود حساس است - که حتما هست - باید به درس گرفتن از این بازی و حتی تجارب ایام هر ۲ دوره سرمربیگری خود در تیم ملی توجه اساسی و منطقی کند. بدون اینکه قصد تخریب وی و زحماتش را داشته باشیم، انتظار میرود وی نیز با تامل و تعمق و حتی مشاوره با اهل فن به بازبینی نقش خود و تصمیماتش در این اتفاقات بیندیشد و بپردازد. حتما او هنوز بابت از دست دادن جام ملتهای آسیا بیشتر از همه ناراحت است، قطعا وی از ما مسلطتر و آگاهتر است که میانگین سنی تیم کرهشمالی که در نیمه دوم چنین بلایی بر سر تیم ملی ما آورد، ۳ سال از تیم ما کمتر بود، یقینا وی ترکش آمار اخراجهای بازیکنان در هر بازی را بیشتر از هر کسی لمس میکند، مسلما وی از شرایط آب و هوایی لائوس بهتر از ما میدانست و حتما او از ما بیشتر نگران تیم ملی است و بابت چنین اتفاقاتی نگرانتر، ولو به خاطر حفظ جایگاه خودش. سوال اما این است: آیا شخص وی از این مسائل درس گرفته و برای رفع نگرانیها و پیشگیری از حسرتهای بزرگتر اقدامی درخور کرده است یا میکند؟ اگر نه سرمربی باتجربه و استخوان خردکردهای چون قلعهنویی بهتر از ما میداند صرف گفتن «باید درس بگیریم» هیچ عیبی را مرتفع نمیکند و هیچ پیشرفتی را متضمن نمیشود.
تیم ملی فوتبال ایران را به احتمال بسیار فراوان باید یکی از تیمهای حاضر در جامجهانی آینده دانست، در این جام، دیگر صعود از گروه، نه کار شاقی است و نه سقف آرزوی فوتبال ما و از طرفی رقبای ما در آن تورنمنت به مراتب از قطر، ازبکستان و کرهشمالی قویتر و قلدرترند. اشتباهات و غفلتهای اینچنینی برابر است با تنبیه تیم ما به سختترین وجوه؛ ضمن اینکه میانگین سنی تیم فعلی ما در جامجهانی به ۳۰ سال میرسد و یکی از مسنترین تیمها و شاید مسنترینشان خواهیم بود و این خود معضلی است!
همه میدانیم فوتبال ما در عرصه عرضه بازیکنان جوان چند سال است لنگ میزند اما آیا این بهانه درستی است که پای اشتباهات بازیکنان مسن تیم ملی حتی به قیمت ناکامی فوتبال ملی بایستیم؟ مگر کیروش در جامجهانی قطر در مصاف حساس با آمریکا، «سیدابوالفضل جلالی» ۲۰ ساله و بدون تجربه ملی را در حساسترین دقایق جایگزین یک بازیکن باتجربه اما کماثر نکرد؟ مگر در آستانه جامجهانی و در مهمترین و حساسترین مقطع و بازیها، رحمان احمدی را به جای سیدمهدی رحمتی (دروازهبان اول و بهترین گزینه آن دوران) درون دروازه قرار نداد و چند ماه پس از آن علیرضا حقیقی را در جامجهانی بر رحمان احمدی باتجربهتر ترجیح نداد؟ امثال خلیلزاده و کنعانیزادگان را در حضور چه مدافعان آماده و باتجربه بینالمللی دعوت میکرد و با وجود آنان به کنعانی کمتجربه و بینام آن روزها، در جام ملتها میدان میداد؟ اصلا طارمی و آزمون (مطرحترین بازیکنان فعلی ما) با کدام تجربه و سابقه، جایگزین مهاجمان نامی سابق تیم ملی شدند و سالهاست از ارکان تیم ملی محسوب میشوند؟ آیا جز با شجاعت، آیندهنگری و آگاهی مربی، چنین فرصتی نصیب این بازیکنان جوان یا کمتر مطرح میشد؟
* نیاز به جوانگرایی
سن همواره فقط یک عدد نیست، گاهی اوقات هشدار و نشانه و حد تعیین مقطع فعالیتهاست! اگر سن فقط یک عدد بود، نوبت بازی در تیم ملی ایران نباید به بازیکنان فعلی آن میرسید، یا نباید بزرگان فوتبال دنیا چون کاپلو، ماتئوس و اولیور کان به نویر پرافتخار پیشنهاد بازنشستگی بدهند؛ اصلا باید حشمت مهاجرانی با آن افتخارات بزرگ، کماکان روی نیمکت تیم ملی حضور میداشت!
قلعهنویی که خود محصول اعتماد به مربیان جوان است و در سالهای ابتدایی مربیگریاش هم سر نترسی در بازی دادن به جوانان، کنار گذاشتن مسنترهای اسمی و ارائه فوتبال هجومی و تماشاگرپسند داشت، باید ببیند در اوج تجربه کاری و شاید سالهای آخرین فعالیتش، با دلایلی قانعکننده از آن شجاعت و جسارتش فاصله گرفته و کفه سود و زیان تغییر روشش به کدام سمت سنگینی میکند؟ وانگهی! در پست بازیکنانی که ضعیف ظاهر شدهاند روی نیمکت تیم ملی، بازیکنان باتجربه حضور ندارند؟ امثال اخباری و چشمی برای چه دعوت میشوند؟ اصلا یک بازیکن باید چقدر تاوان به تیم تحمیل کند تا مربی متقاعد به نیمکتنشین کردنش شود؟
موضوع دیگر، بحث دستیاران سرمربی تیم ملی است؛ مانیکونه ایتالیایی چه نقشی در تصمیمات تیمی دارد؟ به نظر میرسد او در سایه نقشآفرینی پررنگ سعید الهویی قرار گرفته است! رحمان رضایی چه تاثیری بر جلوگیری از اشتباهات خط دفاع تیم ملی در این ماهها گذاشته است؟ چرا در همین گل دوم کره شمالی، پاس با سر بازیکن حریف از جلوی ۳ بازیکن و دروازهبان ما براحتی عبور میکند تا مهاجمشان دروازه ما را براحتی باز کند؟ آیا دستیاران امیرخان در حد این نیمکت بوده و هستند؟
این نوشتار صرفا نقد به بازی تیم ملی ایران برابر کرهشمالی نیست، زیرا همان طور که اشاره شد حوادث این بازی، وجهی هم در اتفاقات فوتبال دارد که هر از گاهی یقه تیمهای بزرگ را نیز میگیرد و از طرفی گل شدن پنالتی طارمی هم میتوانست نقدها را به تمجید بدل کند، بلکه نقدی بر کلیت تصمیمات و تفکرات سرمربی تیم ملی در دوران سکانداری این تیم است.
آقای سرمربی! اگر از این بازی و حتی دوران سرمربیگری خود در تیم ملی درس لازم را نگیرید و اگر به جای شجاعت و اقدام بایسته در تصمیم و تغییر (اعم از کادر و بازیکنان) همچنان گرفتار رودربایستیها و تفکرات نه چندان درست باشید، نه میتوانید به فوتبال ملی خدمتی کنید و نه چندان انتظار میرود با خاطرهای خوش این نیمکت را به سرمربی بعد واگذار کنید!
ارسال به دوستان
بررسی آینده ستاره ازبک پرسپولیس که میان مرز باریک ماندن و رفتن گام برمیدارد
مأموریت حفظ ارونوف
مهدی مرسلی: پرسپولیس این روزها در میانه توفانی سرنوشتساز قرار دارد. تیمی که تاریخش با قهرمانی و افتخار درهم تنیده شده، اکنون برای نگه داشتن یکی از ارزشمندترین گنجینههای خود، اوستون ارونوف، وارد میدان نبردی بیرحمانه شده است.
این نبرد اما نه در زمین فوتبال که در اتاقهای مذاکره و پشت درهای بسته در جریان است؛ جایی که آینده این ستاره ازبک در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
* ستارهای که درخشید و امید آفرید
اوستون ارونوف، بازیکنی که زمستان گذشته با شکوهی شگفتانگیز به پرسپولیس پیوست، از همان لحظه نخست حضورش نشان داد برای روزهای بزرگ ساخته شده است. او نهتنها با گلهای حیاتی خود پرسپولیس را در مسیر قهرمانی پیش برد، بلکه قلب هواداران را نیز تسخیر کرد. گلهای سرنوشتساز او در دقایق پایانی، روحیهای از جنس مبارزه و امید را به تیم تزریق کرد. اوستون به نمادی از قدرت و اراده تبدیل شد اما در این روزها سایهای از ابهام بر درخشش او افتاده است.
* مصدومیت؛ دشمن بیرحم ستارگان
ارونوف، این ستاره بیبدیل، در فصل جدید با کابوسی مداوم از مصدومیتها دستوپنجه نرم میکند. از روزی که او با افتخار از بازیهای المپیک به پرسپولیس بازگشت، مصدومیت همسترینگ به جانش افتاده و توان او را کاهش داده است. خاطره تلخ تغییر تیمهای پیاپی او در روسیه، حالا دوباره در ذهن هواداران زنده شده است. آیا این ستاره میتواند بار دیگر برخیزد و همچون ققنوسی از خاکستر بلند شود؟
* جنگ تمدید قرارداد؛ نبردی برای بقا
هواداران پرسپولیس که از جدایی ستارههای پیشین همچون طارمی، بیرانوند و ترابی زخمهای عمیقی بر دل دارند، این بار نمیخواهند ارونوف را به راحتی از دست بدهند. با قرارداد فعلی که تنها چند ماه دیگر اعتبار دارد، زمان بهسرعت علیه پرسپولیس پیش میرود. در این میان، شایعاتی درباره پیشنهادهای چند میلیون یورویی از باشگاههای خارجی نیز بر آتش نگرانی هواداران افزوده است. پرسپولیس که نمیخواهد بار دیگر در برابر خشم هواداران قرار گیرد، وارد مذاکرهای پیچیده با این ستاره ازبک خود شده است. رضا درویش، مدیرعامل باشگاه شخصا پا پیش گذاشته و حتی در فرودگاه جده با ارونوف صحبت کرده است اما این گفتوگوها تنها آغازی بر مسیری پرپیچوخم است. تمدید قرارداد اوستون نهتنها نیازمند یک پیشنهاد مالی وسوسهکننده است، بلکه باید مسیری را برای پیشرفت او در فوتبال حرفهای نیز فراهم کند.
* ریکاوری یا مرز نابودی؟
در حالی که تمدید قرارداد ارونوف در دستور کار است، چالشهای جسمانی او نیز همچنان پررنگ باقی ماندهاند. مربیان پیشین پرسپولیس، با آگاهی از وضعیت خاص او برنامههای تمرینی ویژهای برایش طراحی میکردند اما این فصل، گاریدو، سرمربی بادیسیپلین پرسپولیس، حاضر به قائل شدن استثنا برای ارونوف نیست. فشار سنگین تمرینات و بازیها، همانطور که او را به یک جنگجوی خستگیناپذیر تبدیل میکند، میتواند خطر نابودی کامل او را نیز در پی داشته باشد.
* آینده در دستان پرسپولیس
با نزدیک شدن به بازی حساس برابر الریان در لیگ نخبگان آسیا، چشمها به بازگشت ارونوف دوخته شده است. هواداران که به ستاره ازبک خود امید بستهاند، آرزو میکنند او با مصدومیتی جدید بازنگردد. آینده پرسپولیس در این لحظههای حساس به تصمیمهای مدیران باشگاه گره خورده است.
آیا پرسپولیس میتواند بار دیگر به جادوی ستارهاش اعتماد کند؟ یا این بار نیز مانند بسیاری از ستارگان پیشینش، با حسرت از دست دادن او روبهرو خواهد شد؟ سرنوشت این نبرد تنها در یک چیز خلاصه میشود: شهامت تصمیمگیری و مدیریت هوشمندانه. پرسپولیس، باشگاهی که همیشه برای قهرمانی جنگیده، این بار باید در میدان دیگری پیروز شود؛ میدانی که پیروزی در آن آینده تیم را رقم خواهد زد.
* امید به طلوع دوباره
اگر پرسپولیس بتواند از این آزمون سخت سربلند بیرون آید، ارونوف میتواند بار دیگر با قدرتی بیشتر از پیش بدرخشد. اوستون، ستارهای که در اوج شکوه به پرسپولیس پیوست، حالا میتواند نمادی از استقامت و اراده باشد، این بار اما نه فقط برای هواداران، بلکه برای تمام فوتبال ایران.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
ترامپ و اوانجلیستها
حمید ملکزاده: در مسیری که برای نگاشتن این یادداشت انتخاب شده بیشتر بر مهمترین گروه از حامیان رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، دونالد ترامپ تمرکز شده است؛ یعنی مسیحیان اوانجلیست.
باید در درجه اول این نکته را در نظر بگیریم که سیاست به طور بنیادین با مفهوم اداره متفاوت است، بنابراین وقتی بنا داریم درباره حاکم در یک نظام سیاسی صحبت کنیم، باید قبل از هر چیز سلسلهمراتب مربوط به اداره دولت را از شمول مباحثی که ارائه میکنیم، کنار بگذاریم. اداره در بهترین حالت به عنوان حوزهای فرعی و در نتیجه سیاست شکل میگیرد. هر چند میتوان اداره بدون تأسیس دولت را نیز متصور بود، بنابراین وقتی درباره دین و دولت در آمریکا صحبت میکنیم، بنا نداریم درباره نقش نهاد دین در اداره جامعه بحث کنیم. موضوع مورد نظر ما در اینجا نقش دین یا نهاد دین در سیاست، یعنی در سازوکارهای مربوط به تصمیمگیری درباره حدود دولت است.
اهمیت این موضوع از این جهت است که ایالات متحده میزبان جامعه متنوعی از هویتهای دینی و اعتقادات مذهبی است که هر کدام از آنها ممکن است به نوعی از طریق سازوکارهای مربوط به تصمیمگیری و تصمیمسازی در این کشور و به عنوان شهروندان آمریکایی نقش یا تأثیری در اداره کشورشان داشته باشند. با این حال اینطور به نظر میرسد تنها یک گروه خاص هستند که از جایگاه و اهمیت بنیادینتری در نظام تصمیمگیری ـ و نه صرفا اداره ـ در این کشور برخوردارند. یعنی گروهی از مسیحیان پروتستان به نام «اوانجلیست»ها که منادیان بخش عمدهای از ارزشهای محافظهکاری آمریکایی هستند. آنها تقریباً در همه نهادهای تأثیرگذار و بنیادین سیاست ایالات متحده حاضرند و به شکلی نهادمند در تعیین محتوا و تحدید حدود اساسی سیاست در این کشور فعالیت میکنند؛ تا جایی که میتوان گفت وقتی درباره حاکم در ایالات متحده صحبت میکنیم، نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم. هرچند بنا ندارم دامنه تحلیلم را تا آنجا ادامه دهم که ادعا کنیم جامعه اوانجلیست همه ظرفیتهای مفهوم حاکم در جامعه آمریکایی را پر میکند.
* اوانجلیستها در نظام تصمیمگیری ایالاتمتحده
بعد از ترور ناموفق دونالد ترامپ در جریان رقابتهای انتخاباتی، او عملاً اعلام کرد نجات دادن او کار مسیح(!) بوده است. انگار خداوند برای نجات آمریکا او را از خطر مرگ نجات داده است(!) این ادعا در ابتدای امر ممکن است به عنوان نوعی گزافهگویی از طرف سیاستمداری پوپولیست به نظر بیاید که قصد دارد برگ تازهای از رقابتهای سیاسی را آغاز کند اما استقبال جامعه اوانجلیست از این موضوع نشان داد چطور یک جامعه کوچک از رأیدهندگان آمریکایی میتواند در مسائل مربوط به سیاست در ایالات متحده تأثیرگذار باشد. در نهایت برگزاری مراسم تطهیر و دعا توسط اعضای این جامعه برای ترامپ پیوستگی و رابطه پیچیده این جامعه با نهادهای قدرت در آمریکا را به شکل آشکارتری معلوم کرد. از این قرار میتوان اینطور ادعا کرد: یکجور احساس تکلیف و یکجور رسالت دینی بر سیاست آمریکایی، بویژه در حزب جمهوریخواه وجود دارد که از ریشههایی اوانجلیکی نیرو میگیرد. این مساله را نباید از یاد برد که این نوع احساس تکلیف، حتی در میان پدران مؤسس آمریکا نیز مشاهده میشود. میتوان دنباله احساس تکلیفی دینی را تا ذهن و عمل کاشفان قاره جدید نیز پیگیری کرد. از این جهت وعده آمریکایی یک وعده دینی متأثر از ارزشهای مورد نظر اوانجلیستهای آمریکایی است.
این اصلا اغراقآمیز نیست اگر بگوییم وعده آمریکایی، وعدهای مذهبی است که باید بر اساس ارزشهای اوانجلیک، آنها را بفهمیم. محافظهکاری آمریکایی ـ که بعضا لیبرالهای خودمان در ایران بدون توجه به مبانی مذهبی تشکیلدهنده آن، از آن پیروی کرده یا به منادیان پرشور آن تبدیل میشوند ـ را تنها با این رویکرد میتوان به شکل شایستهای توضیح داد و فهمید. برای اینکه این مساله برای شما روشنتر شود، احتمالا میتوانید ارزشهای ناشی از فردگرایی و نظامهای فرهنگی و سیاسی نشأتگرفته از آنها در آمریکا و جمهوری فرانسه را در یک قاب و در کنار هم بررسی کنید. بر این اساس آنچه در نتیجه این مقایسه به دست میآید نشان میدهد ارزش فرد در محافظهکاری آمریکایی بیشتر از حیثیت مذهبی برخوردار است.
مثلا آزادی فردی در این روایت بیشتر آزادی از هر اقتدار بیرونی برای خدمت یا برآورده کردن مسؤولیتهای شخصی در مقابل خدا و جامعه است. یا مرکزیت خانواده در اوانجلیستهای آمریکایی از موضوعات مهمی است که تأثیر بسزایی در سیاست ـ و نه ضرورتا اداره جامعه آمریکایی ـ دارد.
در نتیجه پیوند بنیادین اوانجلیستهای آمریکایی با سیاست در ایالات متحده، مسیحیت به عنصر اساسی هویت ملی در میان محافظهکاران آمریکایی تبدیل شده است. نفوذ ارزشهای اوانجلیک و غلبه موعودباوری اوانجلیک در سیاست خارجی آمریکا خود را در جهتگیری -صریح یا پنهان- دیپلماسی این کشور برای تحقق باورهای آخرالزمانی این جامعه مذهبی نمایان میکند. حمایت بیشائبه از رژیم صهیونیستی، مخالفت با اسلام سیاسی و دخالت در غرب آسیا موضوعاتی است که باید از این چشمانداز مورد توجه قرار گیرد.
برای ما این موضوع مخصوصا بعد از به قدرت رسیدن دوباره دونالد ترامپ در کاخ سفید از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این جهت، در شرایطی که حتی پیش از استقرار رسمی ترامپ و تیم اجرایی او در کاخ سفید، تحلیلگران و سیاستمداران ایرانی مشغول بحث درباره رابطه تهران ـ واشنگتن در دولت جدید آمریکا هستند، باید به این وجه الهیاتی از موضوع دولت در آمریکا و نتایجی که برای سیاستهای این دولت در مناطق مختلف دنیا دارد، توجه ویژهای داشته باشیم.
ارسال به دوستان
نگاه
دومینوی بحران در ارتش صهیونیستی
شهاب خادم: جنگ یکساله رژیم صهیونیستی با گروههای مقاومت در غزه و لبنان توان ارتش این رژیم را بشدت تحلیل برده است.
اگر چه از ابتدا مشخص بود غزه به باتلاقی برای رژیم فرسوده صهیونیستی تبدیل خواهد شد اما گذشت زمان این واقعیت را بیش از پیش برملا کرد.
سران صهیونیست انتظار داشتند حمله زمینی به غزه در مدت زمان بسیار کم به پایان برسد و پس از پیشروی در شمال، مرکز و در نهایت جنوب این باریکه و به قول خودشان پاکسازی نیروهای مقاومت، پرونده غزه را به لحاظ نظامی بسته و برای تعیینتکلیف آینده سیاسی غزه با مشورت کشورهای عرب منطقه و آمریکا وارد مرحله بعد شوند. صهیونیستها اوایل جنگ غزه حتی طرحهای سیاسی درباره اداره غزه ارائه کردند که با گذشت زمان و اشتباه درآمدن محاسبات به دست فراموشی سپرده شد.
ارتش صهیونیست تاکنون چندین بار شمال غزه را تخلیه و پاکسازی کرده اما هر بار در غلبه بر رزمندگان حماس با شکست مواجه شده و به باور بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، غیر از کشتار غیرنظامیان که با ارتکاب گسترده جنایات جنگی همراه بوده، کار دیگری از پیش نبرده است.
حملات وحشیانه به مناطق شمال غزه از جمله جبالیا، بیت لاهیا و بیت حانون طی هفتههای اخیر، نشاندهنده شکست چندباره اسرائیل در شمال غزه است. در واقع اینطور باید گفت که ناکامی صهیونیستها، رژیم را بر آن داشته شمال غزه را به یک منطقه غیرقابل زیست تبدیل کند تا از این طریق بتواند بر حماس غلبه کند. ناظران سیاسی بمباران کارخانهها و انتشار مواد شیمیایی، تخریب زیرساختهای منابع آبی، برقی و حوزه بهداشت را تاییدکننده این ادعا میدانند.
فرسایشی شدن جنگ غزه و حالا لبنان، رژیم اشغالگر را با بحرانهای پیچیدهای مواجه کرده تا جایی که از پس هر بحران، بحرانی دیگری گریبانگیر این رژیم میشود. بر اساس آمارهای رسانهای، خودکشی و بیماریهای روحی ـ روانی و ترومای پس از وقوع حادثه (PTSD) در میان نظامیان رژیم طی یک سال گذشته رشد چند برابری داشته و تلفات بالای نظامیان در غزه و لبنان، وحشت سربازان و نظامیان صهیونیست را از تداوم جنگ به دنبال داشته است. این معضلات موجی از تمرد از دستورات و فرار از خدمت را در ارتش اشغالگر به دنبال داشته و باعث کاهش غیرعادی نیروهای آماده به رزم و نیروهای ذخیره جنگ شده است.
روزنامه اسرائیل هیوم چند روز پیش گزارش داد 13 هزار سرباز ذخیره از مجموع 17 هزار نفر، از عدم تمایل برای خدمت مجدد نظامی خبر دادهاند. همچنین آمارها نشان میدهد تعداد سربازان ذخیرهای که دستورات اعزام به خدمت را اجرا میکنند، کمتر از 20 درصد است و هزاران سرباز با حضور در جنگ یا بازگشت دوباره به جنگ مخالفت میکنند و یا با اتکا به معافیتهای پزشکی و روانی که بعضا جعلی و فیک است، به دنبال فرار از خدمت هستند.
شبکه تلویزیونی I24 میگوید فرماندهی ارتش صهیونیستی برای مقابله با این بحران مدت زمان خدمت نیروهای ذخیره را از 20 به 9 هفته کاهش داده است. همچنین ارتش اشغالگر تصمیم گرفته خدمت نیروها در یک دوره پشت سر هم و نه به صورت مجزا انجام شود تا از این طریق معضل مخالفت با بازگشت به جنگ را هم حل کند.
بحران مالی نظامیان ذخیره ارتش این رژیم که خود زاییده بحران کلان اقتصادی این رژیم است که طی یک سال گذشته بر آن تحمیل شده، معضل جدی دیگری است که باعث کاهش نیروی نظامی در ارتش شده است.
روزنامه عبری گلوبز، اخیرا در گزارشی در این زمینه نوشت: این روزها تعداد زیادی از کارگران که در نیروی ذخیره ارتش فعالیت میکنند، گفتهاند اداره بیمه اسرائیل به آنها اطلاع داده بدهی زیادی دارند؛ بدهیهایی که قادر به پرداختشان نیستند و بنابراین دیگر نمیخواهند به عنوان نیروی ذخیره در ارتش بمانند و میخواهند به کار اصلیشان بازگردند.
از سوی دیگر ارتش اسرائیل قصد دارد نظامیانی را که اقدام به تمرد یا فرار از خدمت کردهاند، مجازات کند و مانع پرداخت حقوق به آنها شود. این بحران از یک سو موجب کاهش شدید نیروی نظامی و از سوی دیگر باعث فرار و مهاجرت معکوس بسیاری از شهرکنشینان به مقاصد اروپا و آمریکا شده است.
رژیم صهیونیستی اکنون به معنای واقعی خود را گرفتار دومینویی از بحرانها میبیند که نهتنها چشمانداز روشنی برای خروج از آن وجود ندارد بلکه این بحرانها مثل حلقههای زنجیر به هم پیوسته و وابسته هستند و یکدیگر را تشدید میکنند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|