|
کنسرت ویژه ارکستر موسیقی ملی ایران با اجرای قطعات خاطرهانگیز برنامههای کودک دهه 60
خانم آبرومند
گروه فرهنگی: تازهترین کنسرت ارکستر موسیقی ملی ایران شامگاه سهشنبه با اجرای آثاری از موسیقیهای برنامههای کودک دهه 60 پیش روی مخاطبان قرار گرفت؛ شبخاطرهانگیزی که البته با یک حاشیه پررنگتر از متن یعنی تجلیل از مرضیه برومند، بانوی خاطرهساز کودکان و نوجوانان همراه شد.
ارکستر ملی ایران سال ۱۳۴۰ هجری شمسی به رهبری استاد «علینقی وزیری» تأسیس شد. این ارکستر با هدف ارائه آثار موسیقی ایرانی و جهانی همچنین برگزاری کنسرتها و اجراهای زنده در داخل و خارج از کشور شکل گرفت. از آن زمان تا کنون، ارکستر ملی ایران تحت رهبری هنرمندان مختلفی قرار گرفته و به اجرای آثار بزرگان موسیقی ایران و جهان پرداخته است. «بر چهره لبخند» عنوان کنسرت ارکستر موسیقی ملی ایران است که به مدت ۲ شب به رهبری همایون رحیمیان و روایت صابر ابر در تالار وحدت برگزار شد. «کرنک بلا» و «نوروز تو راهه» قطعات ابتدایی بود که با همراهی گروه کر انجام شد. پس از این اجراها صابر ابر، هنرمند سینما و تئاتر روی صحنه آمد و قطعههای «روز برفی بازیه»، «باغ ما پرچین داره»، «گربهای که مادره»، «عروسک جون»، «جای آهو» و «ترن قشنگ من» از ساختههای ثمین باغچهباز را با گروه همراهی و روایت کرد.
«خونه مادر بزرگه» به آهنگسازی بهرام دهقانیار نشاط شبنشینی تالار وحدت را به اوج خود رساند و این قطعه مورد تشویق حضار قرار گرفت.«قصههای تا به تا»، «فانتزی برای دخترم»، «والتس غنچهها» و «زیر گنبد کبود» از دیگر قطعات اجرایی این کنسرت بود که در بخش پایانی کنسرت اجرا شد.
اجرای قطعه ماندگار «لالایی»، همان اثری که کودکان دهه 60 آن هنگام که برنامه چندانی برای آنها وجود نداشت و بسیاری به گیرندههای رادیویی گوش میدادند، بخش دیگری از کنسرت «برچهره لبخند» ارکستر موسیقی ملی ایران را تشکیل میداد؛ قطعهای با کلام مصطفی رحماندوست و آهنگسازی محمود منتظمصدیقی که با تنظیم همایون رحیمیان لحظات خاطرهانگیزی را برای مخاطبان در تالار وحدت رقم زد. در این بخش از کنسرت بود که همایون رحیمیان خطاب به مخاطبان ضمن قدردانی از حضور بهرام دهقانیار در این اجرا، از تماشاگران خواست ضمن تشویق این هنرمند، از محمود منتظمصدیقی آهنگساز و نوازنده پیشکسوت تیمپانی و آهنگساز قطعه «لالایی» نیز قدردانی کنند. شرایطی که برای اجرای آن هم میشد در قالبی از قبل طراحیشده و منسجمتر، برنامه متفاوتتری را پیش روی مخاطبان قرار داد.
* تجلیل از بانوی خاطرهساز کودکان و نوجوانان
اما یکی از لحظات بسیارشورانگیز شب اول از اجرای پروژه «برچهره لبخند» ارکستر موسیقی ملی ایران لحظهای رقم خورد که گروه اجرایی کنسرت بدون اطلاع مخاطبان از مرضیه برومند، کارگردان بسیاری از برنامههای خاطرهانگیز حوزه کودک و نوجوان رسانه ملی، سینما و تئاتر در حضور نادره رضایی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد اللهیاری مدیرعامل بنیاد فرهنگی - هنری رودکی، نیکنام حسینیپور مدیرکل روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قدردانی کردند. صابر ابر در این لحظه از برنامه اظهار کرد: بسیار خوشحالم که توانستم به عنوان راوی در این برنامه حضور داشته باشم و بسیار خوشحالترم که میخواهم از خانم مرضیه برومند دعوت کنم تا روی صحنه بیاید تا ما به افتخار تمام سالهایی که برای کودکان و نوجوانان ایرانزمین تلاش کرد، از این هنرمند قدردانی کنیم.
مرضیه برومند با حضور در صحنه ضمن قدردانی از دستاندرکاران این اجرا گفت: وقتی بهرام دهقانیار موسیقی متن «خونه مادربزرگه» را نوشت، ۲۱ سال داشت و این برای همه ما جالب بود که چنین هنرمندی، چنین استعداد و خلاقیتی دارد که توانسته موسیقی ماندگاری را خلق کند. او به معنای واقعی کلمه یک هنرمند مثالزدنی است. وی در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن قدردانی از معاون امور هنری و بنیاد رودکی برای چنین پاسداشتی بیان کرد: میخواهم اینجا به واسطه چنین برنامه خوب و باکیفیتی از خانم رضایی قول بگیرم که لطفا هر کاری از دستتان برمیآید برای موسیقی کودک انجام بدهید.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از برگزاری نشست عادی شورای امنیت درباره قطعنامه 2231
ماشه علیه ماشه
گروه سیاسی: شامگاه 27 آذرماه نشست دورهای شورای امنیت سازمان ملل برای بررسی اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت برگزار شد. درباره این نشست گفته میشد یک نشست عادی است و از آنجا که قرار است هر 6 ماه یکبار برگزار شود، این نشست نیز در موعد مقرر به صورت عادی برگزار شد اما آنچه این نشست را غیرعادی میکند، هشدار درباره استفاده از مکانیسم ماشه است که توسط کشورهای غربی عضو شورای امنیت بویژه ۳ کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان مطرح میشود. این ۳ کشور اروپایی هفته گذشته اعلام کرده بودند برای فعالسازی مکانیسم ماشه آمادگی دارند؛ مکانیسمی که میتواند تحریمهای بینالمللی علیه ایران را به سرعت احیا کند. این ۳ کشور اروپایی پیش از شروع نشست شورای امنیت، درباره اجرای قطعنامه 2231 شورای امنیت نیز بیانیه دیگری صادر کردند.
* خط و نشان اروپایی
انگلیس، فرانسه و آلمان روز سهشنبه با انتشار بیانیهای مشترک اعلام کردند جمهوری اسلامی ایران بدون آنکه «هیچ توجیه غیرنظامی معتبری» وجود داشته باشد، ذخایر اورانیوم غنیشده خود را به «سطوحی بیسابقه» افزایش داده است. تروئیکای اروپا در ادامه این بیانیه تصریح کردهاند که این سطح از اورانیوم غنی شده، توانایی تولید سریع مواد شکافتپذیر کافی برای تولید چندین سلاح هستهای را به ایران میدهد.
این ۳ کشور همچنین خاطرنشان کردند: «ایران نصب سانتریفیوژهای پیشرفته خود را افزایش داده است که این یک گام مخرب دیگر در راستای تلاشهای ایران برای تضعیف توافق هستهای است که ادعا میکند همچنان از آن حمایت میکند» و در نهایت از ایران خواستند اقدامات هستهای خود را به سرعت معکوس کند!
خط و نشان کشیدن اروپا برای ایران در حالی است که طبق قطعنامه 2231 قرار شده بود علاوه بر تعهداتی که ایران برعهده میگیرد، تحریمها علیه ایران لغو شود. قطعنامه 2231 سال 1394 با ۲ رویکرد کلی پذیرش محدودیتهایی توسط ایران برای اعتمادسازی در ازای لغو تحریمها و انجام تعهدات طرف مقابل به تصویب رسید و قرار شد قطعنامههای دیگر شورای امنیت علیه پرونده هستهای ایران لغو شود اما با خروج یکجانبه آمریکا از برجام و عدم پایبندی دولتهای اروپایی به تعهداتشان، ایران نیز اقدامات متقابلی در این باره انجام داد و در نهایت مجلس شورای اسلامی قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران را به تصویب رساند.
* طلبکاری برجامی آمریکا!
به هر روی شامگاه 27 آذرماه طرفهای غربی حاضر در شورای امنیت سازمان ملل، بدون اینکه به خروج آمریکا از برجام و بدعهدی کشورهای اروپایی آلمان، انگلستان و فرانسه اشاره کنند، باز ایران را متهم به عدم انجام تعهداتش در برجام کردند. از همه جالبتر سخنان نماینده آمریکا در این نشست بود. ایالات متحده همان کشوری است که با خروج یکجانبه از برجام ضربهای مهلک به آن زد اما نماینده این کشور در نشست اخیر شورای امنیت در قامت یک طلبکار ظاهر شد و بدون اشاره به خروج غیرقانونی واشنگتن از توافق برجام گفت: «ایران باید به تعهداتش پایبند باشد». رابرت وود که کشورش از ابتدای جنگ غزه در حال حمایت از نسلکشی اسرائیل است، ادعا کرد: «همکاران! وقتی به نیروهای پشت برخی از مخربترین و بیثباتکنندهترین درگیریهای امروز نگاه میکنید، میبینید که نام یک کشور بارها و بارها بر سر زبان جاری میشود: ایران».
نماینده انگلیس هم مدعی شد: «ایران در حال توسعه برنامه هستهای خود است. این اقدامات هیچ توجیه غیرنظامی ندارد». وی همچنین مدعی شد: «ذخایر اورانیوم غنی شده ایران ۳۲ برابر محدودیتهای برجامی آن است. تصمیم ایران برای غنیسازی اورانیوم با خلوص بالا هیچ توجیهی ندارد. این ذخایر میتواند به ایران برای ساخت بمب اتم کمک کند». نماینده انگلیس در نهایت تهدید کرد «در صورت لزوم مکانیزم ماشه را فعال خواهیم کرد».
نماینده آلمان هم مدعی شد: «بدون شک، ایران به تعهدات برجامی خود پایبند نیست. عدم پایبندی ایران به تعهدات برجامی خود در حال گسترش است».
او بدون اشاره به علت این تصمیم ایران اظهار داشت: «در ۵ سال گذشته، ایران از تعهدات خود فاصله گرفته است. ایران در حال گسترش روند غنیسازی اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد است. ایران کشوری است که سلاح هستهای ندارد ولی در حال غنیسازی اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد است».
نماینده فرانسه هم که سخنانش هماهنگی زیادی با نماینده انگلیس داشت، با اعلام «نگرانی» خود نسبت به برنامه هستهای ایران گفت: «از آخرین دیدارمان تاکنون، ایران به توسعه برنامه هستهای خود و تشدید تنشها ادامه داده است. ایران به ذخیرهسازی اورانیوم غنی شده ادامه میدهد. اکنون ایران از ذخایر اورانیومی ۳۲ برابر حد تعیینشده در برجام برخوردار است». نماینده فرانسه مدعی شد: «ایران اکنون از ذخایر کافی برای ساخت ۴ بمب اتم برخوردار است. این تشدید تنشها هیچ توجیه استفاده غیرنظامی ندارد. ایران همچنین تصمیم به استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته و توسعه توانایی خود برای غنیسازی اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد گرفته است». «واسیلی نبنزیا» نماینده دائم روسیه در سازمان ملل نیز در این نشست اظهار داشت: «نمیتوان اظهارات نماینده اتحادیه اروپایی درباره توافق هستهای ایران را منطقی و واقعگرایانه دانست. آنها با مقصر جلوه دادن ایران و استفاده از اظهارات ضدایرانی خواستار نادیده گرفتن نقض تعهدات خود نسبت به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت هستند».
وی تصریح کرد: «شرایط کنونی در پی تصمیم غیرمنطقی و سیاست غلط آمریکا و اعضای اروپایی برجام شکل گرفته است. دبیرکل سازمان ملل آشکارا اعلام کرد که آمریکا هیچ تلاشی برای جبران اشتباهات خود نکرده است. نخستین اقدام غیرقانونی آمریکا، خروج یکجانبه از برجام و اعمال تحریمهای غیرقانونی علیه ایران بود».
* گوترش: آمریکا معافیت تجارت نفت ایران را تمدید نکرد
در این نشست همچنین «رزماری دی کارلو» معاون دبیر کل سازمان ملل متحد در امور سیاسی و صلح گزارش دبیرکل سازمان ملل را قرائت کرد که در بخشی از آن آمده است: آمریکا معافیتها را در رابطه با تجارت نفت جمهوری اسلامی ایران تمدید نکرده است.
در گزارش آنتونیو گوترش همچنین آمده است: «از زمان آخرین گزارش من، تحولات منطقهای پیرامون برجام بدتر شده است که بر نیاز حیاتی به راهحل صلحآمیز برای موضوع هستهای ایران تاکید میکند. آمریکا نه به این طرح بازگشته است، نه تحریمهای یکجانبه اعمالشده پس از خروج از برجام در 8 مه 2018 را لغو یا تعلیق کرده است. آمریکا همچنین معافیتها را در رابطه با تجارت نفت جمهوری اسلامی ایران تمدید نکرده است. ایران از ماه مه 2019 پس از خروج آمریکا از برجام، هیچیک از گامهایی را که بر خلاف تعهدات مرتبط هستهای خود برداشته است، معکوس نکرده (بازنگردانده) است. در حالی که وارد آخرین سال اجرای قطعنامه 2231 (2015) میشویم، از اعضای (شرکتکنندگان) برجام و آمریکا میخواهم به راهحل دیپلماتیک برای احیای اهداف برنامه متعهد باقی بمانند و از آنها میخواهم چندجانبهگرایی و دیپلماسی را در اولویت قرار دهند؛ همان اصولی که به آنها اجازه داد این توافق را در سال 2015 ایجاد کنند و به مسیرهایی برای صلح و امنیت پایدار دست یابند».
* پاسخ قاطع ایران به هر تهدیدی
سفیر و نماینده جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان ملل خطاب به اروپا هشدار داد سوءاستفاده از مکانیسم ماشه با پاسخ قاطع و متناسب ایران مواجه خواهد شد.
امیرسعید ایروانی، سفیر و نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل در نشست شورای امنیت درباره قطعنامه ۲۲۳۱ و اجرای برجام گفت: ایران هرگونه تهدید مربوط به استفاده از سازوکار موسوم به «اسنپبک» توسط تروئیکای اروپا را قویاً رد میکند. ایروانی تصریح کرد: بگذارید یک بار برای همیشه روشن کنم: سازوکار موسوم به «اسنپبک» (مکانیسم ماشه) ابزاری در دستان شما نیست که بتوانید از آن برای تهدید ایران سوءاستفاده کنید. ایران به صراحت اعلام کرده است چنین اقدام تحریکآمیزی با پاسخی قاطع و متناسب مواجه خواهد شد. این موضع بهطور مشخص در نامه رئیسجمهور وقت ایران به سران تروئیکای اروپا در تاریخ ۸ مه ۲۰۱۹ اعلام شده بود. فعالسازی سازوکار موسوم به اسنپبک برای «بازاعمال مفاد قطعنامههای لغوشده» بحرانی بزرگ ایجاد خواهد کرد که به نفع هیچ طرفی نخواهد بود.
دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل تاکید کرد: بهرغم اتهامات بیاساس و پیگیری قطعنامهای با انگیزههای سیاسی از سوی تروئیکای اروپا و ایالات متحده، ایران متعهد به ادامه همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطابق با تعهدات خود است. صدور قطعنامه توبیخی علیه ایران در نشست اخیر شورای حکام آژانس، بهرغم سفر سازنده و موفق مدیرکل آژانس به تهران در ماه نوامبر، نشان میدهد تروئیکای اروپا و ایالات متحده با هدف تضعیف دیپلماسی، اعتماد و اصول ضروری برای تعامل سازنده، به دنبال پیشبرد یک دستور کار سیاسی هستند.
***
اسلامی: مدیرکل آژانس باید بیطرفی این نهاد را حفظ کند
رئیس سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه مدیرکل آژانس باید بیطرفی این نهاد را حفظ کند، اظهار کرد: این پذیرفتنی نیست که یک نهاد بینالمللی تنها به یک بعد ماجرا آن هم به صورت تحریکآمیز بپردازد و به بعد اصلی که عدم انجام تکالیف طرفین متعاهد است اشاره نکند. محمد اسلامی دیروز در حاشیه جلسه هیات دولت در واکنش به اظهارات جدید رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تاکید کرد: آژانس باید بیطرفی خود را حفظ کند و رفتار حرفهای داشته باشد. وی با بیان اینکه الان موعد بررسی قطعنامه ۲۲۳۱ در سازمان ملل است که هر ۶ ماه برگزار میشود، بیان کرد: این قطعنامه ۲ فراز دارد که شامل پذیرش محدودیتهایی توسط ایران برای اعتمادسازی در ازای لغو تحریمها و انجام تعهدات طرف مقابل است.
رئیس سازمان انرژی اتمی گفت: این پذیرفتنی نیست که یک نهاد بینالمللی تنها به یک بعد ماجرا آن هم به صورت تحریکآمیز بپردازد و به بعد اصلی که عدم انجام تکالیف طرفین متعاهد است اشارهای نداشته باشد. اسلامی در پایان گفت: ما از مدیرکل آژانس که یک دیپلمات باسابقه است انتظار داریم این موارد را رعایت کند.
گفتنی است رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در مصاحبه اخیر خود گفته است: «ایران اورانیوم را نزدیک به سطح نظامی غنی میکند و به سرعت به سمت یک کشور دارنده سلاح هستهای حرکت میکند. برجام دیگر موضوعیت ندارد و تفاهم جدیدی برای در نظر گرفتن واقعیات برنامه هستهای ایران نیاز است».
ارسال به دوستان
یادداشت روز
ائتلاف سهگانه برای استیلا بر شام
ابوالفضل ولایتی: با خروج آخرین نظامیان فرانسوی در 17 آوریل 1946، جمهوری سوریه که بعدتر نام خود را به جمهوری عربی سوریه تغییر داد استقلال خود را اعلام کرد. فضای استقلالخواهانه و استعمارستیزانه حاکم بر سوریه و جهان عرب در سالهای پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و خاتمه جنگ بینالملل دوم، موجب شد اندیشههای ملیگرایانه توسط شخصیتهای برجسته عرب سوری همچون شکری القوتلی، حسنی الزعیم، سامی الحناوی و هاشم الاتاسی در سوریه مانند دیگر ملتهای عرب نضج پیدا کند؛ افکاری که بعدتر و با تاسیس حزب بعث سوسیالیست عرب به رهبری میشل عفلق، صلاحالدین بیطار و زکی ارسوزی در سال 1947 و تلاش آنان برای رنسانس و رستاخیز جهان عرب شدت یافت؛ فرآیندی که سوریه را به دلیل همجواری با سرزمینهای اشغالی و افزایش تحرکات پانعربیستی در منطقه و در راستای آزادسازی سرزمینهای عربی از اشغال صهیونیستها به سوی بلوک شرق و ضدیت با امپریالیسم آمریکا و رژیم صهیونیستی سوق داد. قدرتگیری سپهبد حافظ اسد در پی کودتای نظامیان وفادار به وی در سال 1970، عملا سوریه را در جرگه خصم کلیدی رژیم صهیونیستی در منطقه قرار داد.
برآیند تحولات حاکم بر سوریه در خلال 5 دهه اخیر، گواه آن است که ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی، به انحای گوناگون کوشیدند زمینه ورود سوریه به پروسه سازش در منطقه را رقم زده یا در صورت عدم دستیابی به مقصود یادشده، بستری را برای تضعیف و سقوط حاکمیت اسد در سوریه فراهم آورند؛ بستری که پس از وقوع آنچه بهار عربی نامیده میشود، مهیا شد. ورود سوریه به جنگ داخلی 13 ساله و تلاش رژیم اردوغان برای موجسواری بر تحولات حاکم بر این کشور جهت قدرتگیری عناصر اخوانی، لاجرم آنکارا را در کنار واشنگتن و تلآویو قرار داد. همجواری ترکیه با سوریه و اشتراکات مذهبی و تاریخی ۲ کشور، موجب شد برخلاف نگرش منفی نسبت به تحرک احتمالی صهیونیستها در سوریه، آنکارا با فراغ بال و با چراغ سبز واشنگتن و شیخنشینهای منطقه در پی سرنگونی حکومت سوریه گام بردارد؛ امری که در نهایت و با حملات برقآسای اخیر تروریستها به حلب، حماه و در نهایت دمشق به سرانجام رسید و به 54 سال حاکمیت ضدصهیونیستی خاندان اسد در دمشق خاتمه داد. در این نوشتار به اشتراک مصالح و تشریک مساعی رژیم اردوغان، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده در سرنگونی حکومت بشار اسد میپردازیم.
* از میان بردن حلقه اتصال محور مقاومت در منطقه
فروپاشی رژیم صدام در عراق را میتوان نقطه عطفی در معادلات منطقهای قلمداد کرد؛ رخدادی که عملا با تحول در موازنه قوا، دست برتر را در منطقه از آن جمهوری اسلامی ایران کرد. قدرتگیری روزافزون حزبالله در معادلات داخلی لبنان پس از جنگ تموز 2006، دست برتر انصارالله در تحولات حاکم بر یمن با سقوط علی عبدالله صالح و پیروزی حماس در باریکه غزه بر فتح در سال 2005، موجب شد ملک عبدالله دوم پادشاه اردن از شکلگیری هلال شیعی در منطقه و خطرات آن برای شیخنشینهای خلیجفارس و رژیمهای ارتجاعی سخن به میان آورد. شدت نفوذ تهران در منطقه و حضور همزمان در دریای مدیترانه و تنگه بابالمندب موجب شد ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه، بروز تنش در سوریه را غنیمت شمرده و در پی سقوط حاکمیت اسد در دمشق و قطع محور مواصلاتی تهران- بیروت گام بردارند؛ امری که در فردای سقوط اسد، به وضوح از سوی نتانیاهو مطرح شده و سقوط حاکمیت سوریه را مترادف با تضعیف تهران در منطقه قلمداد کرد.
با وجود اشتراک دیدگاه اردوغان، نتانیاهو و سردمداران کاخ سفید درباره ضرورت به چالش کشیدن حاکمیت اسد در سوریه، هر یک از آنان با هدف مدنظر خویش قدم در این راه پر پیچ و خم نهادند. رژیم اسرائیل و ایالات متحده با هدف قطع ارتباط آنچه نیروهای نیابتی ایران مینامیدند وارد این کارزار شده و اردوغان با اتکا به سیاست نوعثمانیگری و همچنین تقویت محور اخوانیها در منطقه، در مسیر به قدرت رساندن متحدان خویش در سوریه گام برداشته است؛ روندی که اگر چه با موفقیت به سر منزل مقصود رسیده، لیکن از ظرفیت لازم برای تعارض منافع فیمابین در آیندهای نزدیک برخوردار است.
* خروج روسیه از مدیترانه و غرب آسیا
از جنگ کنونی حاکم بر اوکراین، به عنوان بزرگترین منازعه اروپا در خلال سالهای پس از خاتمه جنگ دوم جهانی نام برده میشود. اهمیت رویارویی مسکو با کییف و متحدان غربیاش در طول ۲ سال اخیر تا بدانجاست که شماری از ناظران بینالمللی از پتانسیل بالای تبدیل جنگ اوکراین به جنگ سوم جهانی سخن به میان آوردهاند.
به موازات تشدید تنش در اوکراین و افزایش حمایت چین و کرهشمالی از مسکو، رهبران جهان غرب، تمامقد به حمایت لجستیکی از اوکراین پرداخته و شدیدترین تحریمهای بینالمللی را علیه روسیه وضع کردهاند. نبرد 11 روزه اخیر در سوریه و سقوط حاکمیت اسد، بدون تردید، ارتباطی تنگاتنگ با سیاست ایالات متحده درباره تضعیف و ایزوله روسیه در منطقه از طریق برچیده شدن پایگاههای نظامی (حمیمیم) و دریایی مسکو (طوطوس) در مدیترانه و اخراج روسها از غرب آسیا دارد. از پایگاه دریایی طوطوس به عنوان بزرگترین پایگاه روسیه در دریای مدیترانه نام برده میشود؛ پایگاهی که نقشی بسزا در حمایت از مواضع نظامی مسکو در جنگ اوکراین ایفا کرده است. روابط پنهان دولت زلنسکی با تروریستهای سوری و شرط رهبران اتحادیه اروپایی مبنی بر جمع شدن پایگاههای نظامی روسیه از سوریه، جهت پذیرش حاکمیت تروریستها در دمشق به وضوح بیانگر اهداف مشترک آمریکا و متحدانش نسبت به تضعیف موقعیت روسیه در غرب آسیا و دریای مدیترانه است. نزدیکی رهبران مسکو به تهران و روابط نسبتا حسنه پوتین با انصارالله، حزبالله و جریان حماس در این میان، موجب تمایل رژیم صهیونیستی به کاهش نقش و نفوذ روسیه در سوریه شده است. درباره ترکیه نیز باید متذکر شد که دولت اردوغان در پی تبدیل سوریه به حیاط خلوت خویش بوده و در این میان، مسکو را به واسطه حضور عمیق در سوریه و ارتباط حسنه با شبهنظامیان کرد وابسته به پکک رقیبی برای خویش تصور کرده و از هرگونه سیاستی مبنی بر کاهش نفوذ مسکو در دمشق حمایت تمامقد کرده است.
* تقویت نفوذ امنیتی در سوریه
حضور و تحرک فزاینده یگانهای مدافع خلق (پید) به عنوان بازوی سیاسی - نظامی «پکک» و همکاری حسنه میان آنان با حکومت بشار اسد در خلال 13 سال اخیر، همواره بسان تهدیدی بالقوه برای امنیت ترکیه قلمداد میشده است. از همین رو بود که ترکیه با سلسلهعملیاتهایی همچون سپر فرات، پنجه شمشیر، سپر بهار و عملیات معطوف به اشغال شهر کردنشین عفرین، در مسیر تضعیف کردها و تقویت گروههای متحد خویش در شمال سوریه گام برداشته است. حضور میلیونها کرد در مناطق همجوار ترکیه با سوریه و سابقه 4 دهه مبارزه خونین ارتش ترکیه با شبهنظامیان کرد موجب شده است ترکیه با اتخاذ رویهای در پی تاسیس پایگاههایی در شمال سوریه و تغییر بافت جمعیت منطقه گام بردارد، امری که با تداوم حضور اسد در اریکه قدرت و همکاری حاکمیت دمشق با کردها بسان سدی پیشروی مطالبات زیادهخواهانه اردوغان قلمداد میشد. همین مساله دولت ترکیه را به سوی تلاش برای سقوط حاکمیت سوریه و تقویت نفوذ امنیتی خویش در این کشور سوق داد.
دغدغههای امنیتی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده از دیگر عواملی بود که لاجرم واشنگتن و تلآویو را همچون آنکارا به سوی سقوط حاکمیت اسد در سوریه متمایل کرد. برخلاف نگرش امنیتی آنکارا به تحولات حاکم بر شمال سوریه، عمده نگرانی واشنگتن و تلآویو معطوف به تقویت حضور نیروهای موسوم به مقاومت در مناطق همجوار بلندیهای جولان اشغالی و نقش دمشق در تقویت کریدور تهران- بیروت بود. با وجود ابهامهای موجود درباره مواضع احتمالی تروریستهای سوری در قبال رژیم صهیونیستی و احتمال تداوم جنگ و بیثباتی در سوریه، مقامات کاخ سفید و رژیم صهیونیستی، در نهایت مجاب شدند با سقوط حاکمیت اسد، ضمن تضعیف جایگاه مقاومت در منطقه، منطقه حائل میان سوریه و بلندیهای جولان اشغالی را به منطقه زیر سیطره و نفوذ اسرائیل تبدیل کنند. صدها حمله نظامی صهیونیستها به پایگاههای نظامی ارتش سوریه و از میان بردن ادوات نظامی این کشور در کنار پیشروی ارتش صهیونیستی به داخل سوریه و تصرف مناطقی استراتژیک همچون کوه حرمون در طول روزهای اخیر در همین راستا قابل ارزیابی است. به واقع آنکارا، واشنگتن و تلآویو با وجود دغدغههای امنیتی متفاوت، در مسیر از میان بردن حاکمیت دمشق دست در دست یکدیگر نهادند.
* تقویت نفوذ سیاسی در سوریه و زمینهسازی برای سازش با رژیم صهیونیستی
مساله تقویت نفوذ سیاسی ترکیه در سوریه و زمینهسازی برای ورود دمشق به معادله سازش با دشمن صهیونیستی، موضوع حائز اهمیت دیگری بود که آنکارا، تلآویو و واشنگتن را به سوی سقوط حاکمیت اسد بر سوریه سوق داد. قابل کتمان نیست که با سقوط اسد در سوریه، عملا ترکیه به صاحبنفوذترین کشور در سوریه بدل شده آنچنان که ترامپ در آخرین مواضع خویش به این مساله اذعان کرده و به تمجید از سیاستهای اردوغان در این باره پرداخته است. تقویت نفوذ اردوغان در ترکیه (به عنوان یک عضو ناتو که دارای روابط سیاسی - دیپلماتیک با رژیم اسرائیل است) اهرمی خواهد بود که آمریکاییها پذیرش تام و تمام آن را مشروط به نقش آنکارا در ورود دمشق به پروژه سازش با رژیم صهیونیستی خواهند کرد. به واقع به موازات تقویت جایگاه ترکیه در سوریه و نفوذ عمیق در سیاستهای آتی این کشور، رژیم اردوغان به عنوان میانجیگری کلیدی درباره رفع چالشهای حاکم میان دمشق و تلآویو گام خواهد برداشت. گفتنی است با وجود حمایتهای لفظی اردوغان از آرمان فلسطین، از ترکیه امروزین به عنوان بزرگترین شریک تجاری رژیم اسرائیل در جهان اسلام نام برده میشود.
* احیای پروژههای اقتصادی در سوریه
از پروژه احداث خط لوله گاز قطر به ترکیه و سپس اروپا (که از مسیر سعودی، اردن و سوریه میگذرد) به عنوان یکی از کلیدیترین عوامل حمایت قطر و ترکیه از تروریستهای سوری در خلال 13 سال اخیر نام برده میشود. حمد بن جاسم آلثانی، نخستوزیر اسبق قطر در مصاحبهای به این مساله اذعان کرده و اظهار داشته سال 2009 در گفتوگوهایی میان دوحه و آنکارا، مساله فوقالذکر مطرح شده و آن را عاملی کلیدی در تسری بحران به سوریه قلمداد کرده است. به واقع موقعیت ژئوپلیتیک منحصربهفرد سوریه، موجب شده تا اردوغان، نتانیاهو و بایدن، با هدف پیشبرد مصالح اقتصادی خویش، اقدامات وسیعی را در راستای سقوط حاکمیت اسد در سوریه صورت دهند.
تلاش برای سنگاندازی در مسیر احداث کریدور جهانی چین (ابتکار کمربند - جاده) که از سوریه میگذرد در کنار نقش احتمالی سوریه در احیای مسیری جایگزین به جای کانال سوئز (نظیر پروژه کریدور «جاده توسعه» که بندر فاو عراق را به ترکیه متصل کرده یا ایده کریدور زمینی امارات به رژیم صهیونیستی که بنادر حیفا و ایلات را به خلیجفارس متصل میکند) از دیگر اهداف کلان اقتصادی به حساب میآید که 3 رژیم یادشده را به سوی سرنگونی حکومت اسد در سوریه سوق داده است. قابل ذکر است که در مقطع جنگ داخلی سوریه و با وجود سیطره اسد بر بخش عظیمی از خاک سوریه و فقدان روابط سیاسی میان دمشق و آنکارا، ترکیه توانسته بود با اتکا به موقعیت اقتصادی بالای خویش، عملا به بزرگترین صادرکننده کالا به سوریه تبدیل شود؛ فرآیندی که بدون تردید و با دستانی باز در سالهای آتی، سوریه را به مستعمره اقتصادی آنکارا تبدیل خواهد کرد.
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» درباره تحولات سوریه آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه در راستای کدام منافع مشترک سوریه را وارد دالان تاریک کردند؟
به صرف شام
محمدطاهر رحیمی: در شرایط پرتلاطم غرب آسیا، حمله مجدد تروریستها به سوریه و سقوط حکومت بشار اسد، از جنبههای متفاوتی قابل بررسی است. این تحولات نهتنها به لحاظ سیاسی و امنیتی، بلکه در ابعاد اقتصادی نیز دارای اهمیت بالایی است. آمریکا، رژیم صهیونیستی و در درجه بعد ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس به عنوان بازیگران کلیدی در این تحولات، انگیزههای مشترک اقتصادی دارند که بررسی آنها میتواند نور تازهای بر ماهیت و پیامدهای این بحران بیندازد.
سوریه، کشوری استراتژیک با منابع نفتی قابل توجه و موقعیت جغرافیایی کلیدی، همواره محل تقاطع منافع قدرتهای بزرگ بوده است. حملات تروریستی اخیر و فشارهای سیاسی برای سرنگونی دولت بشار اسد، علاوه بر اهداف ایدئولوژیک و سیاسی، ریشههای اقتصادی عمیقی دارند. آمریکا و متحدانش، بویژه رژیم صهیونیستی، به دنبال ایجاد یک کریدور اقتصادی مطمئن از شرق و غرب آسیا به اروپا هستند که این کریدور میتواند سوریه را به یک مرکز ترانزیتی تبدیل کند. این امر نه تنها به تأمین منافع اقتصادی آنها کمک میکند، بلکه میتواند وزنهای برای فشار بیشتر بر رقبای منطقهای نظیر ایران و سایر اجزای محور مقاومت باشد.
طبق بیانات رهبر حکیم انقلاب در نماز جمعه نصر، آمریکا در صدد است رژیم صهیونیستی را به عنوان دروازهای برای انتقال انرژی و تجارت در جهان مستقر کند. این طراحی که از دیرباز در دستور کار قرار داشته، به تقویت بیش از پیش موقعیت تلآویو در منطقه و تعمیق نفوذ آمریکا در اقتصاد جهان منجر خواهد شد. در این راستا، سقوط دولت سوریه و بیثباتی ادامهدار در این کشور، فرصتهایی برای تحکیم بیشتر این اهداف فراهم میآورد.
انگیزههای اقتصادی مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس که تحت رهبری آمریکا شکل گرفتهاند، در 3 بعد کلیدی قابل تحلیل است: ترانزیتی، انرژی و اقتصاد سیاسی. این 3 بعد به عنوان محورهای اصلی در استراتژیهای منطقهای عمل میکنند و نقش بسیار مهمی در شکلگیری سیاستهای خارجی آنها در بعد دیپلماسی اقتصادی دارند.
مقصود از بعد ترانزیتی، توسعه مسیرهای ترانزیتی است که میتواند منابع انرژی را از غرب آسیا به بازارهای جهانی منتقل کند و اهمیت ویژهای دارد. این مسیرها شامل خطوط لوله گاز و نفت، همچنین کریدورهای حملونقلی است که میتواند به عنوان اهرم قدرت اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد.
مقصود از بعد انرژی منابع انرژی در خاورمیانه، بویژه نفت و گاز است که همواره محرک اصلی تعاملات بینالمللی بوده است. کنترل بر این منابع و مسیرهای انتقال آن امکان دستیابی به استقلال اقتصادی بیشتر و نفوذ در بازارهای جهانی را فراهم میآورد.
مقصود از بعد اقتصاد سیاسی نیز روابط قدرت و تأثیر اقتصاد بر سیاستهای منطقهای و بینالمللی است. آمریکا و متحدانش از این اهرمهای اقتصادی برای تحکیم موقعیت سیاسی خود استفاده میکنند که در جهت شکلدهی به تعادل قدرت در منطقه و تأثیرگذاری بر سایر کشورها عمل میکند.
تحلیل این ابعاد میتواند درک عمیقتری از پیچیدگیها و تعاملات بینالمللی در منطقه غرب آسیا ارائه دهد و به شناخت بهتر چگونگی تأثیر این محورها بر آینده سیاسی و اقتصادی منطقه منجر شود.
پیش از پرداختن به محورهای مشخص و ملموس از انگیزههای مشترک اقتصادی آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس، لازم است این نکته مهم مورد تأکید و مداقه قرار گیرد که مهمترین هدف از اهداف غایی این طراحیها، تضعیف اقتصاد محور مقاومت به عنوان اصلیترین کریدور اقتصادی بالقوه برای اتصال شرق و غرب عالم است. این محور که شامل کشورهایی چون ایران، عراق، سوریه و لبنان میشود، نقش مهمی در ایجاد پیوندهای اقتصادی و تجاری میان آسیا با اروپا و آفریقا دارد. از این رو، کنترل و تضعیف این کریدور میتواند به محدود کردن دسترسی محور مقاومت به بازارهای جهانی و در نتیجه تضعیف موقعیت استراتژیک آنها در سطح بینالمللی کمک کند. این استراتژی، در راستای تحقق اهداف بلندمدت آمریکا و متحدانش برای تغییر معادلات قدرت در غرب آسیا و فراتر از آن است.
بر همین مبنا انگیزههای اقتصادی مشترک رژیمهای مذکور برای سقوط دولت سوریه را میتوان با نگاه ملموستر و عملیاتیتر در راستای توسعه مگاپروژههای زیر تحلیل کرد؛ مگاپروژههایی سلبی و ایجابی که تقویتکننده منافع آمریکا به مرکزیت رژیم صهیونیستی و بازیگری ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس است.
1- گسیل سرمایه به سمت مگاپروژه کریدوری IMEC: این پروژه با طراحی و سرمایهگذاری اولیه آمریکا قرار است کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا را که تولیدکنندههای بزرگ کالا در دنیا هستند، از مسیر هند، امارات، عربستان و رژیم صهیونیستی به دریای مدیترانه و سپس به بازارهای بزرگ اروپا و آفریقا متصل کند؛ کریدوری که نه فقط یک رهگذر، بلکه پیشران ایجاد یک درهم تنیدگی سیاسی، امنیتی، اقتصادی و بعدها فرهنگی و اجتماعی حول مزیتهای نسبی اقتصادی بین کشورهای زیادی است و رژیم صهیونیستی را تبدیل به دروازه تجارت شرق و غرب دنیا میکند. از این رو از بین بردن ماهیت محوری جبهه مقاومت و ایجاد شکاف در این محور مهم که بزرگترین رقیب اقتصادی این مگاپروژه است، باعث افزایش سرمایهگذاریها در IMEC خواهد شد، بنابراین انگیزه بسیار پیشرانی از حیث اقتصادی برای سقوط دولت سوریه و قطع محور مقاومت برای آمریکا فراهم شده بود، بویژه از این حیث که بعد از حماسه حماس در 7 اکتبر ۲۰۲۳ عملا سرمایهگذاری و توسعه این مگاپروژه به کما رفته بود.
2- توسعه سرمایهگذاری در پروژه redmed: این مگاپروژه که قرار بود با شروع از شهر جدید نئوم عربستان - که ایجاد آن به عنوان نمادی از توسعه سعودیها به دنیا فروخته شده است - به بندر ایلات در جنوب سرزمینهای اشغالی و سپس دریای مدیترانه برسد، به عنوان یکی از پرجاذبهترین مگاپروژههای گردشگری در دنیا تعریف شده بود که متاثر از 7 اکتبر عملا از دستور کار خارج شده بود اما سقوط دولت سوریه و قطع ماهیت محوری جبهه مقاومت توسعه چنین مگاپروژهای را به زعم آمریکا و رژیم صهیونیستی می تواند دوباره در دستور کار سرمایهگذاران دنیا قرار دهد.
3- توسعه پروژه کریدوری جنوب - شمال از مسیر ترکیه-کردستان - عراق: این پروژه که قرار بود کشورهای آسیایی را در غرب دنیا از مسیر ترکیه به اروپا متصل و ترکیه را به یکی از اصلیترین دروازههای ترانزیتی دنیا تبدیل کند، با هماهنگی دولت عراق از بندر فاو و همراهی اقلیم کردستان عراق از این منطقه عبور میکند اما در مسیر توسعه خود با 2 رقیب بسیار جدی مواجه بود؛ نخستین رقیب کریدور ترانزیتی بسیار باپتانسیل جنوب - شمال با محوریت ایران است و دومین رقیب هم کریدور شرقی - غربی است که از مسیر ایران، عراق، سوریه و لبنان میگذرد و به دریای مدیترانه و سپس اروپا و آمریکا میرسد. به زعم ترکیه با طراحی آمریکا، سقوط دولت بشار اسد و خارج کردن سوریه از محور مقاومت عملا یکی از 2 رقیب مهم توسعه سرمایهگذاری در کریدور مدنظر ترکیه را از مدار رقابت خارج میکند.
4- تبدیل شدن ترکیه به هاب گازی غرب: ترکیه همواره برای افزایش قدرت چانهزنی خود با اتحادیه اروپایی، همچنین تضعیف قدرت گازی روسیه در قبال اروپا به دنبال افزایش نقشآفرینی راهبردی خود بویژه در حوزه انرژی است، از این رو در تلاش است به دروازه انتقال انرژی برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس بویژه گاز قطر و امارات به اروپا تبدیل شود. تنشهای جنگ اوکراین و روسیه باعث به صرفهتر شدن چنین کریدور انرژیای برای ترکیه شده بود اما به زعم ترکیه ناهماهنگی بشار اسد و دولت سوریه در این مسیر و ریسک بالای جبهه مقاومت برای ترکیه که شریک راهبردی رژیم صهیونیستی است، عامل اختلالگر تلقی میشد. از این رو یکی از اصلیترین انگیزههای ترکیه برای همراهی با جریان سقوط دولت سوریه، ایمن کردن مسیری بود که ترکیه را تبدیل به یکی از هابهای مهم گازی برای اروپا میکند.
5- کاهش قدرت چین: یکی از مگاپروژههای بسیار راهبردی که چینیها در سالیان اخیر سرمایهگذاریهای اقتصادی و سیاسی زیادی برای آن کرده بودند کریدور BRI یا همان «ابتکار یک کمربند - یک جاده» بود که چین را از مسیر محور مقاومت به عنوان اصلیترین شاخصه کریدوری شرقی - غرب به اروپا و آفریقا متصل میکرد. سقوط سوریه با ایجاد اختلال در یکی از مهمترین شاخههای امتداد این کریدور عملا باعث تضعیف قدرت راهبردی چین میشود و توان آمریکا را هم برای توسعه جنگ تعرفهای با چین افزایش میدهد و نیز توسعه کریدور رقیب مثل IMEC را که کریدوری آمریکایی - صهیونیستی است، بهصرفهتر میکند. این یکی دیگر از مهمترین پیشرانهای انگیزشی آمریکاییها و صهیونیستها برای کمک به سقوط دولت سوریه بود.
از این رو همان طور که تأکید شد، انگیزه محوری مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای سقوط بشار اسد و دولت سوریه را از زاویه نگاه اقتصادی باید در چارچوب تضعیف اقتصاد محور مقاومت و تبدیل رژیم صهیونیستی و در درجه بعد، تبدیل ترکیه - به عنوان شریک راهبردی رژیم - به دروازه تجارت دنیا تحلیل کرد.
******
علی حیدری، کارشناس مسائل ترکیه در گفتوگو با «وطن امروز»:
اردوغان اهداف آمریکا را در سطح منطقه پیاده میکند
ترکیه تلاش میکند در بازی کریدورها ایران و روسیه را دور بزند
«هیچکس نتیجه نهایی در سوریه و اینکه طرف برنده کیست را نمیداند اما فکر میکنم این ترکیه است». این شاید استثنائا تنها جمله درستی باشد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا و متحد اردوغان در ائتلاف ناتو در زندگی سیاسیاش گفته باشد. چنین تعریف و تمجیدهایی از جانب طرف ترک نیز بیپاسخ نمیماند. روز گذشته هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه در حالی مدعی شد آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار ناراضی بودند که هم این 2 رژیم و هم متحدان اروپاییآنها بابت فروپاشی نظام سوریه خوشحالی کرده بودند. نتانیاهو پس از آنکه روز سقوط دولت سوریه را روزی تاریخی برای خاورمیانه خواند، وارد فاز اشغال سوریه شد و همزمان زیرساختهای نظامی آن را نیز نابود کرد. آمریکا نیز رفتن بشار اسد را «عمل اساسی عدالت» توصیف کرد. این رفت و برگشتها نشان میدهد ترکیه و متحدان غربی آن اکنون بیشترین نفع را از وضعیت سوریه میبرند. برای بررسی منافع ترکیه به عنوان نقش اول سناریوی جدید خاورمیانه با علی حیدری، کارشناس مسائل ترکیه به گفتوگو پرداختیم که طی آن اثرات منطقهای راهبردهای اردوغان مورد بررسی قرار گرفت. وی با تأکید بر نفوذ گسترده ترکیه در شمال سوریه، به تشریح استراتژیهای این کشور برای حفظ امنیت مرزهای جنوبی و تقویت موقعیت خود در قبال گروههای کردی پرداخت. وی معتقد است ترکیه بویژه از طریق گروههای مسلح تحت حمایت خود مانند جیش الوطنی و تحریر الشام، توانسته است تا حد زیادی بر تحولات داخلی سوریه تأثیر بگذارد و با وجود فشارهای بینالمللی، حضور نظامی خود را در این کشور حفظ کند. به باور او، هدف ترکیه از این حضور، نهتنها مقابله با تهدیدات امنیتی از جانب کردها، بلکه تبدیل سوریه به یک منطقه نفوذ استراتژیک و یک هاب انرژی در آینده است. حیدری همچنین در این گفتوگو به رقابتهای موجود در حوزه ژئوپلیتیک بین ایران و ترکیه اشاره میکند و بر این باور است که ترکیه با توسعه زیرساختهای ترانزیتی مانند کریدور جاده لاجورد، قصد دارد به عنوان یک هاب انرژی منطقهای شناخته شود و به دور زدن نفوذ ایران و روسیه در منطقه بپردازد. کارشناس مسائل ترکیه البته به این نکته هم اشاره میکند که منافع آمریکا و اسرائیل بهطور خاص در سوریه بهگونهای است که اکنون هیچ یک از طرفهای خارجی تمایلی به ظهور دوباره داعش ندارند. او تأکید میکند قدرتهای جهانی همچنان به ثبات نسبی در سوریه علاقه دارند تا بتوانند نفوذ خود را در منطقه حفظ و از بروز بحرانهای جدید جلوگیری کنند.
***
* سقوط بشار اسد و افزایش نفوذ دولت ترکیه در سوریه چه تأثیری بر وضعیت سیاسی و اجتماعی سوریه خواهد داشت؟
ترکیه به بهانه حضور کردها و ایجاد امنیت در مرزهای جنوبی خود، سلسله عملیاتی را در شمال سوریه ترتیب داد. این کشور پیشتر تحت عناوینی همچون «الباب»، «سپر فرات»، «چشمه صلح» و «شاخه زیتون» این عملیاتها را انجام داد و در عمق کم یا زیاد ۳۰ کیلومتری میخواست یک نوار مرزی امنیتی ایجاد کند تا مانع تأثیرگذاری کردها - که آنها را دنباله «پکک» میداند - در شمال سوریه و جنوب مرزهای خود شود. به این بهانه وارد شد، لشکرکشی کرد، حضور پیدا کرد و الان هم مستقر شده است. من فکر نمیکنم که شاهد خروج ترکیه از این منطقه یا از سوریه باشیم؛ چون به هر حال اهدافی را دنبال میکند، چه در شمال سوریه و چه در شمال عراق، که ایجاب میکند این حضور نظامی را داشته باشد. از جمله اینکه در شمال سوریه، با توجه به حضور نظامی خود، میتواند نفوذ سیاسی و اجتماعیاش را بیشتر کند و آن منطقه را تحت عنوان منطقه حائل یا منطقه امن توسعه دهد. همچنین ساختوسازهایی در آن انجام بدهد و پناهجویانی را که اکنون در ترکیه هستند (3.5 تا 4 میلیون نفر) بهتدریج به آنجا منتقل کند. این اقدام باعث میشود نفوذ ترکیه در سالهای آینده در سوریه بیشتر شود. البته همه اینها مربوط به قبل از سرنگونی دولت اسد بود و اکنون دست ترکیه در آنجا خیلی بازتر شده و راحتتر میتواند نفوذ و حضور داشته باشد و سیاستهای خود را پیش ببرد.
* از آنجا که نقش ترکیه در حمایت از گروههای مختلف در سوریه علنی است، چه ارزیابیای از تأثیر این حمایتها بر تحولات سیاسی و نظامی آتی سوریه دارید؟ مهمترین هدفی که ترکیه از این حمایتها دنبال میکند چیست؟
بال اصلی اتفاقاتی که در سوریه افتاد، همه میدانند جیشالوطنی بود که تحت کنترل کامل ترکیه قرار داشت. نیروهای این گروه از طرف ترکیه آموزش نظامی دیدند، در ترکیه تامین مالی شدند و حمایتهای مالی نیز از آنها صورت گرفت و طی یک دهه گذشته در سوریه حضور داشتند. اینها کاملا تحت کنترل، حمایت و پشتیبانی ترکیه بودند و در اتفاقات اخیر، بال کناری تحریر الشام بودند. جیشالوطنی و تحریر الشام به عنوان ۲ نیروی عمدهای که سوریه و دولت سوریه را ساقط کردند، عمل کردند. در حال حاضر جیشالوطنی بخشی از سوریه را تصرف کرده و منابع نفتی را نیز در آن مناطق در اختیار دارد. ترکیه به دلیل وضعیت جغرافیایی خود، منابع نفت و گاز چندانی ندارد و البته به این منابع نیازمند است. تسلط این گروهها بر سوریه میتواند یک فرصت برای ترکیه فراهم کند، کما اینکه در دورهای که این منابع در اختیار داعش بود، ترکیه از طریق کشورهای دیگر، بویژه کشورهای اروپایی، این منابع را صادر میکرد و مورد استفاده قرار میداد. البته ممکن است خود نیز از این منابع استفاده کند. در بحث ترانزیت انرژی هم اگر ترکیه بتواند آن را دنبال کند، میتواند گاز قطر را از طریق خط لوله به داخل انتقال دهد و سپس به کشورهای اروپایی منتقل کند اما با توجه به اینکه قطر وارد تکنولوژی گاز مایع شده و آن را در کپسول صادر میکند، این موضوع تا حدی با تردید مواجه است بویژه فضای میدانی برای این حجم از لولهگذاری و ایجاد زیرساختها وجود ندارد. با این حال، ترکیه همچنان تمایل دارد این مسیر را دنبال کند، چرا که میتواند هم به عنوان یک مسیر ترانزیتی عمل کند و هم به تبدیل شدن آن به یک هاب انرژی منطقهای کمک کند.
* هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه اخیراً اظهار نظری کرده مبنی بر اینکه بشار اسد در محور مقاومت نبوده و در واقع برای اسرائیل و آمریکا گزینهای مناسب بوده است. شما این ادعا را چگونه ارزیابی میکنید؟ چه دلایلی باعث شد وزیرخارجه ترکیه چنین سخنی را مطرح کند و یک واقعیت مشهود را زیر سوال ببرد؟
یکی از مهمترین کارویژههای سوریه و بشار اسد برای ایران و برای منطقه، موضوع محور مقاومت بود که در آن محور نقش مهمی داشت و خب با سیاستها و ویژگیهای خاص خود از این محور حمایت و پشتیبانی میکرد. برای منطقه، این مهمترین ویژگی بشار اسد بود و برای کشورهای عرب خلیجفارس نیز این ویژگی بسیار مهم بود و گاهی آنها را اذیت میکرد. موضوعی که آقای فیدان به آن اشاره کرده در واقع تخریب همین برجستگی است. او میخواهد این پیام را منتقل کند که شما یک ویژگی مهم برای بشار اسد به عنوان محور مقاومت را نادیده بگیرید؛ چون همین محور و همین فرد که در سوریه حاکم بود، برای اسرائیل بهترین گزینه بود و آمریکاییها هم نمیخواستند که این فرد سرنگون شود. بر اساس ادعای ایشان، بشار اسد نهتنها در محور مقاومت نبود بلکه در پسزمینه هم قرار نداشت. او در واقع میخواهد این پیام را منتقل کند که آنطور که طی ۲ دهه گذشته درباره بشار اسد و حکومت سوریه گفته میشد، نبوده و نیست و اتفاقا این فرد مهره مناسبی برای اسرائیل و آمریکا بوده است. این ادعا اما چندان درست نیست، چون خود همین کشورها در ابتدای بحران سوریه تلاش زیادی کردند که بشار اسد سرنگون شود و جلسات متعددی تحت عناوین «دوستان سوریه» در همان سالهای اول با حضور ۷۰ یا ۸۰ کشور برگزار شد تا بتوانند به هر نحو ممکن این کار را انجام دهند اما نتوانستند، چون هم پشتیبانی مردمی را داشت، هم ارتش را در کنار خود داشت و هم محور مقاومت و روسیه از این دولت مشروع حمایت میکردند.
* نظرتان درباره آن بخش از اظهارات آقای هاکان فیدان مبنی بر منفی خواندن حضور ایران در سوریه چیست؟ آیا میتوان از آن به نوعی رسمیت بخشیدن به یک تقابل منطقهای را برداشت کرد؟ در این صورت چگونه میتوان آینده رقابت ایران و ترکیه را در این منطقه پیشبینی کرد؟
آقای هاکان فیدان در این باره گفت «امروز کاری که ایران دارد میکند، برای ما قابل قبول نیست؛ ما نمیخواهیم حضور نظامی ایران در این منطقه ادامه داشته باشد». وزیر خارجه ترکیه همچنین طی چند وقت گذشته بارها به این موضوع اشاره کرده و مدعی شد حضور ایران در سوریه منفی بوده و ما قصد نداریم مثل ایران بهصورت منفی در این کشور حضور داشته باشیم، بلکه حضور ما سازنده خواهد بود. ما برای ساختوساز آمدهایم، برای آبادانی آمدهایم، برای اقتصاد آمدهایم».
به هر حال انتظار دیگری از ترکیه نمیشود داشت، چون حداقل بعد از فروپاشی عثمانی (و حتی قبل از آن هم) ۲ کشور ایران و ترکیه به عنوان ۲ قدرت بزرگ منطقهای همیشه در رقابت با هم بودهاند و تلاش کردهاند در مناطق پیرامونیشان جا پایی برای خودشان پیدا کنند و طرف مقابل را کنار بزنند. خب، حالا ترکیه به این خواسته رسیده و بعد از ۱۳ سال توانسته با سرمایهگذاریهایی که کرده بود و کمکهایی که آمریکا، اسرائیل و تروریستها داشتند، سوریه را به نوعی به دست بگیرد و اسد را برکنار و سرنگون کند. با توجه به آن پیشینه و رقابتی که وجود داشته است، تقریبا میتوانیم بگوییم ترکیه در عرصههایی که با ایران رقابت داشته، توانسته موفقیت نسبی کسب کند ولی باید ببینیم شرایط در آینده چگونه پیش خواهد رفت، چون نمیتوانیم از الان بگوییم که چه اتفاقی بهطور کامل و مطلق در سوریه افتاده و آیا شرایط به همین منوال ادامه خواهد یافت یا نه؛ در این مورد هم جای تردید و هم جای شک وجود دارد.
* در رقابتهای کریدوری میان ایران و ترکیه، بویژه در زمینه ترانزیت انرژی و مسیرهای تجاری، شما چه عواملی را مهمترین تهدیدها و چالشها برای ایران میدانید؟
یکی از عرصههای رقابت ایران با ترکیه در بحث کریدور است که ترکیه طی چند سال گذشته تلاش کرده با تسهیل در ایجاد کریدورهایی که از کنار ایران عبور میکنند، کمک کند تا ژئوپلیتیک ترانزیتی ایران تخلیه شود؛ یعنی پتانسیل ژئوپلیتیکی ایران در حوزه ترانزیت کاهش یابد. از جمله این کریدورها، کریدور جاده لاجورد است که از افغانستان و آسیای میانه عبور کرده و به ترکیه ختم میشود، یا جاده توسعه که از عراق، بندر فاو و بصره آغاز میشود و به ترکیه و اروپا ختم میشود یا کریدور زنگزور که ترکیه به دنبال ایجاد آن است. همه این اقدامات ترکیه در راستای ارتقای جایگاه ترانزیتی خود و تضعیف جایگاه ترانزیتی و کریدوری ایران است. به نوعی موضوع سوریه نیز میتواند یکی از این عوامل باشد؛ با توجه به مسیر خط لوله گازی که از قطر، سوریه و ترکیه عبور میکند و به اروپا میرسد، ترکیه تلاش میکند علاوه بر ایران، به عنوان یک محل کریدوری و یکی از منابع بزرگ گاز، حتی روسیه را هم - در صورت یافتن فرصت - دور بزند. ترکیه از این طریق هم تلاش میکند خود را بهصورت تثبیتشده در حوزه کریدور انرژی جایگاهسازی کند و هم به یک هاب انرژی منطقه تبدیل شود.
* چه اقداماتی را ضروری میدانید تا ایران بتواند جایگاه خود را در کریدورهای ترانزیتی حفظ و در رقابت با ترکیه قدرت خود را تقویت کند؟
ما در ابعاد گوناگون باید تلاش کنیم وضعیت موجود را به نفع خودمان یا تغییر دهیم یا آثار منفی آن را تا جای ممکن کاهش دهیم. یکی از آن موارد، ایجاد زیرساختها در حوزه کریدوری است تا بتوانیم مسیر ترانزیتی شمال - جنوب را هرچه سریعتر راهاندازی کنیم. همچنین کریدور ارس که میتواند جایگزین زنگزور باشد را باید هرچه سریعتر تکمیل کنیم. متأسفانه در این مسیر خللهایی ایجاد و روند کار کند شده است. ما باید روی این موضوعات تمرکز کنیم تا بتوانیم در حوزه ترانزیت و اقتصاد شرایط را تا حدودی تغییر دهیم. در حوزههای دیگر، بویژه در حوزه سیاسی، باید تلاش کنیم رایزنیهای خودمان را با دیگر همسایگان نظیر ترکیه، عراق، لبنان و همینطور قطر بهعلاوه روسیه بیشتر کنیم. باید منابع و منافع جدیدی تعریف کنیم تا بتوانیم بهصورت جمعی از آن بهرهبرداری کنیم تا دیگران نیز ترغیب شوند با ما کار کنند. حتی از خود ترکیه هم میتوانیم استفاده کنیم؛ یعنی با ترکیه همکاری کنیم و با توجه به پتانسیلهایی که داریم و ترکیه به آنها نیاز دارد، بتوانیم آن کشور را ترغیب کنیم که در حوزههایی که در حال حاضر دست بالاتر را دارد، ما هم حضور داشته باشیم. همچنین باید در بخشهایی که میتوانیم دست بالاتر را داشته باشیم، با ترکیه داد و ستد داشته باشیم. مانند موضوع افغانستان و پاکستان که ایران یک مسیر ترانزیتی بسیار مناسب و کوتاه بین این ۲ کشور و ترکیه میتواند باشد. ما میتوانیم این مسیر را مدیریت کنیم تا ترکیه نیز از آن استفاده کند.
* در سوریه اتفاق دیگری هم افتاد، آن هم اینکه روسیه باید به مرور ادوات نظامیاش را خارج کند و احتمالا به حضور نظامیاش پایان دهد. با توجه به رقابتی که میان ترکیه و روسیه در این کشور وجود داشته و اوج آن هدف قرار دادن هواپیمای روسی توسط ترکیه بود، فکر میکنید دامنه این نزاع پس از بحران سوریه به کدام سمت خواهد رفت و چگونه ممکن است در خود ماجرای سوریه نمود پیدا کند؟
من فکر نمیکنم نزاعی بین ترکیه و روسیه شکل گرفته باشد و اتفاقاتی که افتاده را تا حدودی ناشی از توافقاتی در سطح منطقه و بینالمللی میدانم که منجر به این اتفاق شده است. در آینده نیز این توافقها آثار خود را نشان خواهند داد و به این شکل که اکنون میبینیم، روند ادامه خواهد یافت. احتمال میدهیم روسیه در آینده در سوریه نقشآفرین باشد.
* رفتاری که ترکیه اکنون در داستان سوریه از خود نشان داده، در واقع در راستای سیاستهای استعماری غرب است و به نوعی میتوان گفت ترکیه در این زمینه به حمایت از اسرائیل پرداخته است. رفتار اردوغان به عنوان رهبر حزب عدالت و توسعه که ادعای اخوانالمسلمینی دارد تناقض دارد، چرا که اخوان دعوی مبارزه با استعمار را داشت. این تناقضات چگونه قابل توجیه است؟ آیا میتوانیم بگوییم اردوغان از اخوانالمسلمین صرفا به عنوان ابزاری برای مشروعیتبخشی به سیاستهای خود در منطقه استفاده میکند و در نهایت خیلی پایبند به اصول اخوانالمسلمین نیست؟
2 موضوع منطقهای و بینالمللی داریم. در حوزه منطقهای، آقای اردوغان هم اخوانی است و هم از آنها تأثیر میگیرد و هم بر آنها تأثیر میگذارد. یعنی قدرت گرفتن اخوان در همه کشورهای عرب منطقه به نفع اردوغان است، کما اینکه در ابتدای بهار عربی این را میدید و تصور میکرد با قدرت گرفتن اخوانیها، میتواند به نوعی خلیفه جهان عرب شود اما این موضوع محقق نشد. اردوغان هم به لحاظ ایدئولوژیک اخوانی است و هم در حوزه سیاسی برای اهداف سیاسیاش از این جریان استفاده میکند تا بتواند قدرت خود را در ترکیه و منطقه افزایش دهد. در حوزه بینالملل اما اردوغان زمانی که موضوع خاورمیانه جدید مطرح شد، خیلی علنی و آشکارا اعلام کرد خاورمیانه جدیدی که از طرف آمریکا در حال پیادهسازی است، در منطقه کارگزارانی دارد و ما، به عنوان ترکیه، از کارگزاران آن هستیم. ما جزء کارگزاران خاورمیانه جدید هستیم و افتخار میکنیم این طرح را دنبال کنیم. پس در اتفاقاتی که در سالهای گذشته افتاده و موضعگیریها و حرفهایی که علیه غرب و علیه آمریکا مطرح شده، در سطح کلان نمیتوانیم به آنها خیلی توجه کنیم، زیرا اصل موضوع این است که آقای اردوغان، چه به دلیل اهداف منطقهای، چه به دلیل نگاه ایدئولوژیک خود و چه به دلیل همراهی با غرب و آمریکا، طرحهای آمریکایی را در سطح کلان در منطقه دنبال و پیاده میکند. این طرحها هم از نظر ایدئولوژیک، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی برای آنها آوردههای زیادی داشته است و اردوغان میتواند از آنها استفاده کند.
* وضعیت امنیتی آینده سوریه چگونه خواهد بود؟ آیا قدرتهایی چون ترکیه و اسرائیل اجازه میدهند گروههایی مانند داعش دوباره در منطقه ظهور کنند؟
من فکر نمیکنم داعش دوباره اجازه ظهور پیدا کند، چه از سوی اسرائیل و چه از سوی ترکیه، چون اگر ناامنی شکل بگیرد، اولا ترکیه زیر سوال میرود، چرا که در حال حاضر بیشترین نفوذ امنیتی و نظامی را در سوریه دارد و این موضوع باعث خواهد شد عملکردش زیر سوال برود و پرسیده شود چرا اوضاع بیشتر از این آشفته شد اما در مورد اسرائیل، اگر داعش دوباره شکل بگیرد، احتمالا موجب ناآرامیهایی در منافع سوریه و اسرائیل خواهد شد که برای آنها زیانبار است. در شرایط فعلی، فکر نمیکنم این قدرتها بخواهند وضعیت سوریه ناامن شود، چون به بهانه همین ناامنی، بشار اسد را تحت فشار قرار دادند و دولتش را ساقط کردند. اگر وضعیت همچنان به همان شکل سابق ادامه پیدا کند، برای آنها نامطلوب خواهد بود و به قول معروف در سطح جهانی سرافکنده خواهند شد. به همین دلیل، شاهد بودیم بلافاصله پس از سرنگونی دولت هم در اردن جلسهای با حضور وزرای خارجه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، همچنین برخی نهادهای بینالمللی و وزرای خارجه کشورهای عربی برای حمایت از وضعیت فعلی سوریه تشکیل و قرار شد کمکهای مالی و لجستیکی به این کشور ارائه شود تا هر چه سریعتر به ثبات برسد. در شرایط فعلی، ثبات در سوریه به نفع این گروهها و کشورهاست و احتمالا اجازه نخواهند داد وضعیت به بیثباتی کشیده شود. چون طی یک دهه گذشته، تمام هم و غم اینها این بود که بشار اسد را کنار بگذارند و کشوری را بعد از او بسازند که به عنوان الگو و نمونهای برای کشورهای به اصطلاح انقلابی در منطقه مطرح شود. بنابراین تصور نمیکنم اجازه دهند داعش ظهور کند یا از آن حمایت کنند.
* خروجی اتفاقات سوریه که ذیل طراحی ترکیه پیش میرود، باعث شده اسرائیل بهطور واضح وارد فاز اشغال سوریه شود و همچنین زیرساختهای آن را بمباران کند. این ناامنی که الان در آنجا رخ داده، در افکار عمومی به طور مستقیم حاصل سیاستهای ترکیه برداشت میشود. ترکیه حالا برای اصلاح وجهه خود چه میکند؟ میآید یک فضا تزریق میکند که سوریه امن است و ما هم به لحاظ نظامی داریم کنار میرویم. به همین خاطر نیز به عنوان نخستین کشور در آنجا سفارت افتتاح میکند تا بگوید وضعیت امنیتی وخیم نیست. این رویکرد متناقض آیا دلیلش این است که ترکیه میخواهد این اتفاقی که افتاده را از فضای سیاهی که در آن قرار گرفته، بیرون بیاورد و اینگونه جلوه دهد که سیاستهای آنکارا منجر به نابودی سوریه نمیشود؟
ترکیه تلاش میکند ثبات را در منطقه برقرار کند تا بتواند حداکثر بهرهبرداری را از این وضعیت بکند. منتها در این بین، اسرائیل هم منافع خود را دنبال میکند، یعنی نابود کردن هر آنچه ممکن است تهدیدی برای این رژیم در آینده باشد. این رژیم تمام منابع راهبردی و نظامی سوریه را دارد از بین میبرد تا در آینده تهدیدی متوجهش نشود. اسرائیل در این موضوع به هیچکس کاری ندارد، با هیچکس توافقی ندارد و به هیچکس توجهی نمیکند. ترکیه هم کارش را در سوریه تمام کرده است و نمیخواهد در شرایط فعلی با اسرائیل وارد تقابل جدیتری شود. به همین خاطر، معمولا در گفتوگوهایشان درباره سوریه، به صورت ضمنی و زبانی اقدامات اسرائیل را محکوم میکنند اما به طور کلی از موضوعات مربوط به سوریه میگویند که این مسائل مربوط به سوریهاست و ما دخالتی نداریم.
ارسال به دوستان
علی حیدری، کارشناس مسائل ترکیه در گفتوگو با «وطن امروز»:
اردوغان اهداف آمریکا را در سطح منطقه پیاده میکند
ترکیه تلاش میکند در بازی کریدورها ایران و روسیه را دور بزند
«هیچکس نتیجه نهایی در سوریه و اینکه طرف برنده کیست را نمیداند اما فکر میکنم این ترکیه است». این شاید استثنائا تنها جمله درستی باشد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا و متحد اردوغان در ائتلاف ناتو در زندگی سیاسیاش گفته باشد. چنین تعریف و تمجیدهایی از جانب طرف ترک نیز بیپاسخ نمیماند. روز گذشته هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه در حالی مدعی شد آمریکا و اسرائیل از سقوط بشار ناراضی بودند که هم این 2 رژیم و هم متحدان اروپاییآنها بابت فروپاشی نظام سوریه خوشحالی کرده بودند. نتانیاهو پس از آنکه روز سقوط دولت سوریه را روزی تاریخی برای خاورمیانه خواند، وارد فاز اشغال سوریه شد و همزمان زیرساختهای نظامی آن را نیز نابود کرد. آمریکا نیز رفتن بشار اسد را «عمل اساسی عدالت» توصیف کرد. این رفت و برگشتها نشان میدهد ترکیه و متحدان غربی آن اکنون بیشترین نفع را از وضعیت سوریه میبرند. برای بررسی منافع ترکیه به عنوان نقش اول سناریوی جدید خاورمیانه با علی حیدری، کارشناس مسائل ترکیه به گفتوگو پرداختیم که طی آن اثرات منطقهای راهبردهای اردوغان مورد بررسی قرار گرفت. وی با تأکید بر نفوذ گسترده ترکیه در شمال سوریه، به تشریح استراتژیهای این کشور برای حفظ امنیت مرزهای جنوبی و تقویت موقعیت خود در قبال گروههای کردی پرداخت. وی معتقد است ترکیه بویژه از طریق گروههای مسلح تحت حمایت خود مانند جیش الوطنی و تحریر الشام، توانسته است تا حد زیادی بر تحولات داخلی سوریه تأثیر بگذارد و با وجود فشارهای بینالمللی، حضور نظامی خود را در این کشور حفظ کند. به باور او، هدف ترکیه از این حضور، نهتنها مقابله با تهدیدات امنیتی از جانب کردها، بلکه تبدیل سوریه به یک منطقه نفوذ استراتژیک و یک هاب انرژی در آینده است. حیدری همچنین در این گفتوگو به رقابتهای موجود در حوزه ژئوپلیتیک بین ایران و ترکیه اشاره میکند و بر این باور است که ترکیه با توسعه زیرساختهای ترانزیتی مانند کریدور جاده لاجورد، قصد دارد به عنوان یک هاب انرژی منطقهای شناخته شود و به دور زدن نفوذ ایران و روسیه در منطقه بپردازد. کارشناس مسائل ترکیه البته به این نکته هم اشاره میکند که منافع آمریکا و اسرائیل بهطور خاص در سوریه بهگونهای است که اکنون هیچ یک از طرفهای خارجی تمایلی به ظهور دوباره داعش ندارند. او تأکید میکند قدرتهای جهانی همچنان به ثبات نسبی در سوریه علاقه دارند تا بتوانند نفوذ خود را در منطقه حفظ و از بروز بحرانهای جدید جلوگیری کنند.
***
* سقوط بشار اسد و افزایش نفوذ دولت ترکیه در سوریه چه تأثیری بر وضعیت سیاسی و اجتماعی سوریه خواهد داشت؟
ترکیه به بهانه حضور کردها و ایجاد امنیت در مرزهای جنوبی خود، سلسله عملیاتی را در شمال سوریه ترتیب داد. این کشور پیشتر تحت عناوینی همچون «الباب»، «سپر فرات»، «چشمه صلح» و «شاخه زیتون» این عملیاتها را انجام داد و در عمق کم یا زیاد ۳۰ کیلومتری میخواست یک نوار مرزی امنیتی ایجاد کند تا مانع تأثیرگذاری کردها - که آنها را دنباله «پکک» میداند - در شمال سوریه و جنوب مرزهای خود شود. به این بهانه وارد شد، لشکرکشی کرد، حضور پیدا کرد و الان هم مستقر شده است. من فکر نمیکنم که شاهد خروج ترکیه از این منطقه یا از سوریه باشیم؛ چون به هر حال اهدافی را دنبال میکند، چه در شمال سوریه و چه در شمال عراق، که ایجاب میکند این حضور نظامی را داشته باشد. از جمله اینکه در شمال سوریه، با توجه به حضور نظامی خود، میتواند نفوذ سیاسی و اجتماعیاش را بیشتر کند و آن منطقه را تحت عنوان منطقه حائل یا منطقه امن توسعه دهد. همچنین ساختوسازهایی در آن انجام بدهد و پناهجویانی را که اکنون در ترکیه هستند (3.5 تا 4 میلیون نفر) بهتدریج به آنجا منتقل کند. این اقدام باعث میشود نفوذ ترکیه در سالهای آینده در سوریه بیشتر شود. البته همه اینها مربوط به قبل از سرنگونی دولت اسد بود و اکنون دست ترکیه در آنجا خیلی بازتر شده و راحتتر میتواند نفوذ و حضور داشته باشد و سیاستهای خود را پیش ببرد.
* از آنجا که نقش ترکیه در حمایت از گروههای مختلف در سوریه علنی است، چه ارزیابیای از تأثیر این حمایتها بر تحولات سیاسی و نظامی آتی سوریه دارید؟ مهمترین هدفی که ترکیه از این حمایتها دنبال میکند چیست؟
بال اصلی اتفاقاتی که در سوریه افتاد، همه میدانند جیشالوطنی بود که تحت کنترل کامل ترکیه قرار داشت. نیروهای این گروه از طرف ترکیه آموزش نظامی دیدند، در ترکیه تامین مالی شدند و حمایتهای مالی نیز از آنها صورت گرفت و طی یک دهه گذشته در سوریه حضور داشتند. اینها کاملا تحت کنترل، حمایت و پشتیبانی ترکیه بودند و در اتفاقات اخیر، بال کناری تحریر الشام بودند. جیشالوطنی و تحریر الشام به عنوان ۲ نیروی عمدهای که سوریه و دولت سوریه را ساقط کردند، عمل کردند. در حال حاضر جیشالوطنی بخشی از سوریه را تصرف کرده و منابع نفتی را نیز در آن مناطق در اختیار دارد. ترکیه به دلیل وضعیت جغرافیایی خود، منابع نفت و گاز چندانی ندارد و البته به این منابع نیازمند است. تسلط این گروهها بر سوریه میتواند یک فرصت برای ترکیه فراهم کند، کما اینکه در دورهای که این منابع در اختیار داعش بود، ترکیه از طریق کشورهای دیگر، بویژه کشورهای اروپایی، این منابع را صادر میکرد و مورد استفاده قرار میداد. البته ممکن است خود نیز از این منابع استفاده کند. در بحث ترانزیت انرژی هم اگر ترکیه بتواند آن را دنبال کند، میتواند گاز قطر را از طریق خط لوله به داخل انتقال دهد و سپس به کشورهای اروپایی منتقل کند اما با توجه به اینکه قطر وارد تکنولوژی گاز مایع شده و آن را در کپسول صادر میکند، این موضوع تا حدی با تردید مواجه است بویژه فضای میدانی برای این حجم از لولهگذاری و ایجاد زیرساختها وجود ندارد. با این حال، ترکیه همچنان تمایل دارد این مسیر را دنبال کند، چرا که میتواند هم به عنوان یک مسیر ترانزیتی عمل کند و هم به تبدیل شدن آن به یک هاب انرژی منطقهای کمک کند.
* هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه اخیراً اظهار نظری کرده مبنی بر اینکه بشار اسد در محور مقاومت نبوده و در واقع برای اسرائیل و آمریکا گزینهای مناسب بوده است. شما این ادعا را چگونه ارزیابی میکنید؟ چه دلایلی باعث شد وزیرخارجه ترکیه چنین سخنی را مطرح کند و یک واقعیت مشهود را زیر سوال ببرد؟
یکی از مهمترین کارویژههای سوریه و بشار اسد برای ایران و برای منطقه، موضوع محور مقاومت بود که در آن محور نقش مهمی داشت و خب با سیاستها و ویژگیهای خاص خود از این محور حمایت و پشتیبانی میکرد. برای منطقه، این مهمترین ویژگی بشار اسد بود و برای کشورهای عرب خلیجفارس نیز این ویژگی بسیار مهم بود و گاهی آنها را اذیت میکرد. موضوعی که آقای فیدان به آن اشاره کرده در واقع تخریب همین برجستگی است. او میخواهد این پیام را منتقل کند که شما یک ویژگی مهم برای بشار اسد به عنوان محور مقاومت را نادیده بگیرید؛ چون همین محور و همین فرد که در سوریه حاکم بود، برای اسرائیل بهترین گزینه بود و آمریکاییها هم نمیخواستند که این فرد سرنگون شود. بر اساس ادعای ایشان، بشار اسد نهتنها در محور مقاومت نبود بلکه در پسزمینه هم قرار نداشت. او در واقع میخواهد این پیام را منتقل کند که آنطور که طی ۲ دهه گذشته درباره بشار اسد و حکومت سوریه گفته میشد، نبوده و نیست و اتفاقا این فرد مهره مناسبی برای اسرائیل و آمریکا بوده است. این ادعا اما چندان درست نیست، چون خود همین کشورها در ابتدای بحران سوریه تلاش زیادی کردند که بشار اسد سرنگون شود و جلسات متعددی تحت عناوین «دوستان سوریه» در همان سالهای اول با حضور ۷۰ یا ۸۰ کشور برگزار شد تا بتوانند به هر نحو ممکن این کار را انجام دهند اما نتوانستند، چون هم پشتیبانی مردمی را داشت، هم ارتش را در کنار خود داشت و هم محور مقاومت و روسیه از این دولت مشروع حمایت میکردند.
* نظرتان درباره آن بخش از اظهارات آقای هاکان فیدان مبنی بر منفی خواندن حضور ایران در سوریه چیست؟ آیا میتوان از آن به نوعی رسمیت بخشیدن به یک تقابل منطقهای را برداشت کرد؟ در این صورت چگونه میتوان آینده رقابت ایران و ترکیه را در این منطقه پیشبینی کرد؟
آقای هاکان فیدان در این باره گفت «امروز کاری که ایران دارد میکند، برای ما قابل قبول نیست؛ ما نمیخواهیم حضور نظامی ایران در این منطقه ادامه داشته باشد». وزیر خارجه ترکیه همچنین طی چند وقت گذشته بارها به این موضوع اشاره کرده و مدعی شد حضور ایران در سوریه منفی بوده و ما قصد نداریم مثل ایران بهصورت منفی در این کشور حضور داشته باشیم، بلکه حضور ما سازنده خواهد بود. ما برای ساختوساز آمدهایم، برای آبادانی آمدهایم، برای اقتصاد آمدهایم».
به هر حال انتظار دیگری از ترکیه نمیشود داشت، چون حداقل بعد از فروپاشی عثمانی (و حتی قبل از آن هم) ۲ کشور ایران و ترکیه به عنوان ۲ قدرت بزرگ منطقهای همیشه در رقابت با هم بودهاند و تلاش کردهاند در مناطق پیرامونیشان جا پایی برای خودشان پیدا کنند و طرف مقابل را کنار بزنند. خب، حالا ترکیه به این خواسته رسیده و بعد از ۱۳ سال توانسته با سرمایهگذاریهایی که کرده بود و کمکهایی که آمریکا، اسرائیل و تروریستها داشتند، سوریه را به نوعی به دست بگیرد و اسد را برکنار و سرنگون کند. با توجه به آن پیشینه و رقابتی که وجود داشته است، تقریبا میتوانیم بگوییم ترکیه در عرصههایی که با ایران رقابت داشته، توانسته موفقیت نسبی کسب کند ولی باید ببینیم شرایط در آینده چگونه پیش خواهد رفت، چون نمیتوانیم از الان بگوییم که چه اتفاقی بهطور کامل و مطلق در سوریه افتاده و آیا شرایط به همین منوال ادامه خواهد یافت یا نه؛ در این مورد هم جای تردید و هم جای شک وجود دارد.
* در رقابتهای کریدوری میان ایران و ترکیه، بویژه در زمینه ترانزیت انرژی و مسیرهای تجاری، شما چه عواملی را مهمترین تهدیدها و چالشها برای ایران میدانید؟
یکی از عرصههای رقابت ایران با ترکیه در بحث کریدور است که ترکیه طی چند سال گذشته تلاش کرده با تسهیل در ایجاد کریدورهایی که از کنار ایران عبور میکنند، کمک کند تا ژئوپلیتیک ترانزیتی ایران تخلیه شود؛ یعنی پتانسیل ژئوپلیتیکی ایران در حوزه ترانزیت کاهش یابد. از جمله این کریدورها، کریدور جاده لاجورد است که از افغانستان و آسیای میانه عبور کرده و به ترکیه ختم میشود، یا جاده توسعه که از عراق، بندر فاو و بصره آغاز میشود و به ترکیه و اروپا ختم میشود یا کریدور زنگزور که ترکیه به دنبال ایجاد آن است. همه این اقدامات ترکیه در راستای ارتقای جایگاه ترانزیتی خود و تضعیف جایگاه ترانزیتی و کریدوری ایران است. به نوعی موضوع سوریه نیز میتواند یکی از این عوامل باشد؛ با توجه به مسیر خط لوله گازی که از قطر، سوریه و ترکیه عبور میکند و به اروپا میرسد، ترکیه تلاش میکند علاوه بر ایران، به عنوان یک محل کریدوری و یکی از منابع بزرگ گاز، حتی روسیه را هم - در صورت یافتن فرصت - دور بزند. ترکیه از این طریق هم تلاش میکند خود را بهصورت تثبیتشده در حوزه کریدور انرژی جایگاهسازی کند و هم به یک هاب انرژی منطقه تبدیل شود.
* چه اقداماتی را ضروری میدانید تا ایران بتواند جایگاه خود را در کریدورهای ترانزیتی حفظ و در رقابت با ترکیه قدرت خود را تقویت کند؟
ما در ابعاد گوناگون باید تلاش کنیم وضعیت موجود را به نفع خودمان یا تغییر دهیم یا آثار منفی آن را تا جای ممکن کاهش دهیم. یکی از آن موارد، ایجاد زیرساختها در حوزه کریدوری است تا بتوانیم مسیر ترانزیتی شمال - جنوب را هرچه سریعتر راهاندازی کنیم. همچنین کریدور ارس که میتواند جایگزین زنگزور باشد را باید هرچه سریعتر تکمیل کنیم. متأسفانه در این مسیر خللهایی ایجاد و روند کار کند شده است. ما باید روی این موضوعات تمرکز کنیم تا بتوانیم در حوزه ترانزیت و اقتصاد شرایط را تا حدودی تغییر دهیم. در حوزههای دیگر، بویژه در حوزه سیاسی، باید تلاش کنیم رایزنیهای خودمان را با دیگر همسایگان نظیر ترکیه، عراق، لبنان و همینطور قطر بهعلاوه روسیه بیشتر کنیم. باید منابع و منافع جدیدی تعریف کنیم تا بتوانیم بهصورت جمعی از آن بهرهبرداری کنیم تا دیگران نیز ترغیب شوند با ما کار کنند. حتی از خود ترکیه هم میتوانیم استفاده کنیم؛ یعنی با ترکیه همکاری کنیم و با توجه به پتانسیلهایی که داریم و ترکیه به آنها نیاز دارد، بتوانیم آن کشور را ترغیب کنیم که در حوزههایی که در حال حاضر دست بالاتر را دارد، ما هم حضور داشته باشیم. همچنین باید در بخشهایی که میتوانیم دست بالاتر را داشته باشیم، با ترکیه داد و ستد داشته باشیم. مانند موضوع افغانستان و پاکستان که ایران یک مسیر ترانزیتی بسیار مناسب و کوتاه بین این ۲ کشور و ترکیه میتواند باشد. ما میتوانیم این مسیر را مدیریت کنیم تا ترکیه نیز از آن استفاده کند.
* در سوریه اتفاق دیگری هم افتاد، آن هم اینکه روسیه باید به مرور ادوات نظامیاش را خارج کند و احتمالا به حضور نظامیاش پایان دهد. با توجه به رقابتی که میان ترکیه و روسیه در این کشور وجود داشته و اوج آن هدف قرار دادن هواپیمای روسی توسط ترکیه بود، فکر میکنید دامنه این نزاع پس از بحران سوریه به کدام سمت خواهد رفت و چگونه ممکن است در خود ماجرای سوریه نمود پیدا کند؟
من فکر نمیکنم نزاعی بین ترکیه و روسیه شکل گرفته باشد و اتفاقاتی که افتاده را تا حدودی ناشی از توافقاتی در سطح منطقه و بینالمللی میدانم که منجر به این اتفاق شده است. در آینده نیز این توافقها آثار خود را نشان خواهند داد و به این شکل که اکنون میبینیم، روند ادامه خواهد یافت. احتمال میدهیم روسیه در آینده در سوریه نقشآفرین باشد.
* رفتاری که ترکیه اکنون در داستان سوریه از خود نشان داده، در واقع در راستای سیاستهای استعماری غرب است و به نوعی میتوان گفت ترکیه در این زمینه به حمایت از اسرائیل پرداخته است. رفتار اردوغان به عنوان رهبر حزب عدالت و توسعه که ادعای اخوانالمسلمینی دارد تناقض دارد، چرا که اخوان دعوی مبارزه با استعمار را داشت. این تناقضات چگونه قابل توجیه است؟ آیا میتوانیم بگوییم اردوغان از اخوانالمسلمین صرفا به عنوان ابزاری برای مشروعیتبخشی به سیاستهای خود در منطقه استفاده میکند و در نهایت خیلی پایبند به اصول اخوانالمسلمین نیست؟
2 موضوع منطقهای و بینالمللی داریم. در حوزه منطقهای، آقای اردوغان هم اخوانی است و هم از آنها تأثیر میگیرد و هم بر آنها تأثیر میگذارد. یعنی قدرت گرفتن اخوان در همه کشورهای عرب منطقه به نفع اردوغان است، کما اینکه در ابتدای بهار عربی این را میدید و تصور میکرد با قدرت گرفتن اخوانیها، میتواند به نوعی خلیفه جهان عرب شود اما این موضوع محقق نشد. اردوغان هم به لحاظ ایدئولوژیک اخوانی است و هم در حوزه سیاسی برای اهداف سیاسیاش از این جریان استفاده میکند تا بتواند قدرت خود را در ترکیه و منطقه افزایش دهد. در حوزه بینالملل اما اردوغان زمانی که موضوع خاورمیانه جدید مطرح شد، خیلی علنی و آشکارا اعلام کرد خاورمیانه جدیدی که از طرف آمریکا در حال پیادهسازی است، در منطقه کارگزارانی دارد و ما، به عنوان ترکیه، از کارگزاران آن هستیم. ما جزء کارگزاران خاورمیانه جدید هستیم و افتخار میکنیم این طرح را دنبال کنیم. پس در اتفاقاتی که در سالهای گذشته افتاده و موضعگیریها و حرفهایی که علیه غرب و علیه آمریکا مطرح شده، در سطح کلان نمیتوانیم به آنها خیلی توجه کنیم، زیرا اصل موضوع این است که آقای اردوغان، چه به دلیل اهداف منطقهای، چه به دلیل نگاه ایدئولوژیک خود و چه به دلیل همراهی با غرب و آمریکا، طرحهای آمریکایی را در سطح کلان در منطقه دنبال و پیاده میکند. این طرحها هم از نظر ایدئولوژیک، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی برای آنها آوردههای زیادی داشته است و اردوغان میتواند از آنها استفاده کند.
* وضعیت امنیتی آینده سوریه چگونه خواهد بود؟ آیا قدرتهایی چون ترکیه و اسرائیل اجازه میدهند گروههایی مانند داعش دوباره در منطقه ظهور کنند؟
من فکر نمیکنم داعش دوباره اجازه ظهور پیدا کند، چه از سوی اسرائیل و چه از سوی ترکیه، چون اگر ناامنی شکل بگیرد، اولا ترکیه زیر سوال میرود، چرا که در حال حاضر بیشترین نفوذ امنیتی و نظامی را در سوریه دارد و این موضوع باعث خواهد شد عملکردش زیر سوال برود و پرسیده شود چرا اوضاع بیشتر از این آشفته شد اما در مورد اسرائیل، اگر داعش دوباره شکل بگیرد، احتمالا موجب ناآرامیهایی در منافع سوریه و اسرائیل خواهد شد که برای آنها زیانبار است. در شرایط فعلی، فکر نمیکنم این قدرتها بخواهند وضعیت سوریه ناامن شود، چون به بهانه همین ناامنی، بشار اسد را تحت فشار قرار دادند و دولتش را ساقط کردند. اگر وضعیت همچنان به همان شکل سابق ادامه پیدا کند، برای آنها نامطلوب خواهد بود و به قول معروف در سطح جهانی سرافکنده خواهند شد. به همین دلیل، شاهد بودیم بلافاصله پس از سرنگونی دولت هم در اردن جلسهای با حضور وزرای خارجه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، همچنین برخی نهادهای بینالمللی و وزرای خارجه کشورهای عربی برای حمایت از وضعیت فعلی سوریه تشکیل و قرار شد کمکهای مالی و لجستیکی به این کشور ارائه شود تا هر چه سریعتر به ثبات برسد. در شرایط فعلی، ثبات در سوریه به نفع این گروهها و کشورهاست و احتمالا اجازه نخواهند داد وضعیت به بیثباتی کشیده شود. چون طی یک دهه گذشته، تمام هم و غم اینها این بود که بشار اسد را کنار بگذارند و کشوری را بعد از او بسازند که به عنوان الگو و نمونهای برای کشورهای به اصطلاح انقلابی در منطقه مطرح شود. بنابراین تصور نمیکنم اجازه دهند داعش ظهور کند یا از آن حمایت کنند.
* خروجی اتفاقات سوریه که ذیل طراحی ترکیه پیش میرود، باعث شده اسرائیل بهطور واضح وارد فاز اشغال سوریه شود و همچنین زیرساختهای آن را بمباران کند. این ناامنی که الان در آنجا رخ داده، در افکار عمومی به طور مستقیم حاصل سیاستهای ترکیه برداشت میشود. ترکیه حالا برای اصلاح وجهه خود چه میکند؟ میآید یک فضا تزریق میکند که سوریه امن است و ما هم به لحاظ نظامی داریم کنار میرویم. به همین خاطر نیز به عنوان نخستین کشور در آنجا سفارت افتتاح میکند تا بگوید وضعیت امنیتی وخیم نیست. این رویکرد متناقض آیا دلیلش این است که ترکیه میخواهد این اتفاقی که افتاده را از فضای سیاهی که در آن قرار گرفته، بیرون بیاورد و اینگونه جلوه دهد که سیاستهای آنکارا منجر به نابودی سوریه نمیشود؟
ترکیه تلاش میکند ثبات را در منطقه برقرار کند تا بتواند حداکثر بهرهبرداری را از این وضعیت بکند. منتها در این بین، اسرائیل هم منافع خود را دنبال میکند، یعنی نابود کردن هر آنچه ممکن است تهدیدی برای این رژیم در آینده باشد. این رژیم تمام منابع راهبردی و نظامی سوریه را دارد از بین میبرد تا در آینده تهدیدی متوجهش نشود. اسرائیل در این موضوع به هیچکس کاری ندارد، با هیچکس توافقی ندارد و به هیچکس توجهی نمیکند. ترکیه هم کارش را در سوریه تمام کرده است و نمیخواهد در شرایط فعلی با اسرائیل وارد تقابل جدیتری شود. به همین خاطر، معمولا در گفتوگوهایشان درباره سوریه، به صورت ضمنی و زبانی اقدامات اسرائیل را محکوم میکنند اما به طور کلی از موضوعات مربوط به سوریه میگویند که این مسائل مربوط به سوریهاست و ما دخالتی نداریم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|