بررسی جایگاه رسانه در شکلبخشی به نظام تفکری جامعه به مناسبت روز خبرنگار
به پاسداشت نگاهی که رو به روشنی است
مرتضی اسماعیلدوست: 17 مردادماه هر سال، سالروز شهادت محمود صارمی، عنوان خبرنگار به خود گرفته است. تاریخی از هزاران روزی که حاملان خبر با نگاهی تعهدگرایانه به دنبال فرآیند جانبخشی به دانایی جامعه هستند و سلسلهگامهای جستوجوگرایانه خود را از سوژهیابی تا تصویرگری رخدادها به حرکت وامیدارند. برای قشری زحمتکش که رسالتی عظیم را بر دوش خود احساس میکند، یادبخشی به این سالروز میتواند به خودپنداری منجر شود، چرا که در روزگار فراموشی یادها و سردی تقدیرها، برای آنان که بدون هیاهوهای مرسوم و با صدای بیصدا به جای پیمودن مسیر جنجال در عمل به دنبال خلق ایدهها و پرداخت نکتهها هستند، همین بهار خاطرهیابی خود غنیمتی است. آنان که این حرفه را نه برای بهره مادی بلکه در راستای دردی نهفته در منزلگه عشق برگزیدند و شیرینی نگاهشان را از میان سطور و در قالب واژگانی به رنگ
عسل میجویند.
خبرنگار، سفیر آگاهی است و رخصتبخش دانایی. روشنی آفتاب حق است و روایتگر تلخیهای جامعه. خبرنگار، شریان رسیدن را با رویای بهروزی پیوند میزند و با بهرهمندی از مهارتهای تخصصی خبر و دغدغهای ارزنده به دنبال گشایش راز حقایق از میان سنگلاخ پنهانکاری است. در این میان حفظ و حراست از حرفه تخصصی روزنامهنگار و رعایت بیطرفی و اخلاق رسانهای در برابر وسوسههایی چون پیشنهادات مالی، رفاقتهایی دخیل در ثبت حقیقت و عقدهگشاییهای شخصی قرار میگیرد. از طرفی توجه به جایگاه والای خبرنگار در آگاهیبخشی اجتماع و مقابله با نگرشهایی وارونه نیاز به حمایت لازم و تامین امنیت و آرامش شغلی این گروه فعال خواهد داشت تا منجر به توانبخشی روحی و در نهایت افزایش کارایی صنف خبرنگار شود. متاسفانه شرایط ناپایداری که برای فعالیت نشریات چاپی و نیز رسانههای الکترونیکی وجود دارد، امکان هرگونه برنامهریزیهای درازمدت را از صاحبان اندیشه سلب کرده است و با همه گفتههای متولیان امر مبنی بر ایجاد نظام جامع رسانههای همگانی، در عمل با شرایطی متزلزل برای طیف روزنامهنگار و بویژه منتقدان وضعیت موجود مواجهیم، چنانکه کمترین برخورد با مسائل به منزله هشداری خاموششونده خطاب خواهد شد و این بستر رخداده برای سکوت رسانههای منتقد که عرصه را تنها برای همسویان فراهم خواهد کرد، راهی به سرمنزل موفقیت برای کشور نخواهد داشت و این فرآیند معیوب در چرخهای دنبالهدار موجب دور شدن از بهرهبرداری حداکثری از ظرفیتهای رسانهای خواهد شد. آن هم در عصری که به جای موشکهای جنگ افروز، این رسانهها هستند که دوربردهای تفکر را به کمین گرفتهاند و با یک کلیک به نزدیکترین همجواری با هر فرهنگی خواهند رسید.
در دهکده جهانی ارتباطات که ردیابی واژهها و اتصال به شبکههای همگرایی به فعلیتی عینی رسیده است، تلاش برای به دست آوردن مخاطب از مسیری حقیقی، هنری است که نیاز به شم خبری و دانشمداری خواهد داشت تا در این رقابت دشوار و پیچیده بدون دل بستن به زردنمایی و امواجی دروغافکن، به دنبال تصاحب نظرگاه مردمان جامعه باشیم، آن هم مخاطبی که با استفاده از موتورهای جستوجوگرایانه به عمق اطلاعات دسترسی خواهد داشت و دیگر در پیله دوران گمراهی نمیتوان محصورش کرد و با تحولات رخداده در زمینه ارتباطات جمعی و بویژه با گسترش روزافزون فضای مجازی، انتقال دادهها از ایجاد تا گسترش، معنای پیشین زمان و مکان را درنوردیده و تحولی شگرف را در ابعادی چندمنظوره به خود گرفته است. البته نوع بهرهمندی از دستاوردهای نوین تکنولوژی و اتصالات خبری در جهانی مجازی خود حدیثی غمگسارانه در کشور بوده و به دلیل نبود نظام فکری ساختارمند، شرایطی نابسامان برای بهرهوران این عرصه رخ داده است و این مساله نیاز به چارهاندیشی دارد.
فرهنگ رسانهای در چارچوب انتقال مفاهیم ارزنده، اطلاعات پایدار و دانستههایی بایسته شکل مییابد و این مسیر نیاز به آگاهانی فرهنگبخش و راهبرانی اندیشهمدار خواهد داشت، چرا که وجود رسانههای شنیداری، دیداری و نوشتاری میتواند همچون شمشیری دو لبه به کارکردی دوسویه ختم شود و از طرفی منجر به فعلیت بخشیدن به نظام تفکری کشور شده و از جهتی ابزاری گمراهکننده در مسیر پیمودن افراد جامعه قلمداد شود. تاثیر هویتبخش و فرهنگنمای رسانهها و نقش تقابلگرایی که در برابر جداسازی و بیگانهطلبی خواهند داشت، این چرخه را در استحالهای روشن به تفکری گیرا و راهبرنده قرار میدهد و از این رو باید به دنبال شیوههای نوینی در راستای توسعه اطلاعرسانی و گسترش نحوه خبردهی و تنوع موضوعی و بسط ایدههای جذاب، خوانا و همراستا بود و هرگونه غفلت و خوابزدگی در عرصه امروز اطلاعاتی میتواند منجر به دورماندن از جنگ ستارگان خبری جهان شود. این جبهه خبررسانی وقتی اهمیتی صدچندان مییابد که سرزمین ایران به دلیل نگاه خوداتکای خود در برابر هجمه اطلاعات دروغافکن رسانههایی قرار دارد که در عرصه جنگ نرم، کیان و ماهیت فرهنگی این مملکت را نشانه گرفتهاند. تهاجم رسانهای در اشکال مختلف به عنوان برجستهترین مولفههای جنگ نرم در جهان کنونی به شمار رفته و براساس تبیین روشهایی برای تسلط بر افکار طرحریزی شده و تحت شیوههایی چون تاکتیک حذف رقیب، کوچکنمایی و تبخیر دادههای حقیقی و موج دروغافکنی و وارونهنمایی به اجرا درمیآید و این تکنیک انگارهسازی در جنگ نرم به مثابه تحلیل قوای فرهنگی مخاطب ایرانی کاربرد مییابد. بدین منظور برای ساختارزدایی این نظام معنایی باید بتوان از طریق نشانهشناسی در بافت عملکرد رسانههای سلطهگر به تحلیل پرداخت و در اتاق فکر رسانهای کشور، عوامل بازدارنده این بمبافکنیهای غرضورزانه را ردیابی کرد.
روزنامهنگاری، منشأ ورود به جهانی راهگشاست. سمفونی هدفمندی که نگاهی رو به افق را نشانه میگیرد و به انسان گمگشته در عصر برخورد نظریهها، چشمانداز زیبایی میبخشد. ارتقای بسترهای پیشرفت در سایه دعوت به تحرک اندیشه و رنگآمیزی به اندوختههای ذهنی در سایه نقد و نظرگاهی است که از دامان واژه به عصاره ناب خردمندی میرسد و پرواز جادویی دانایی را در جهانی پویا و غیرایستا سامان میبخشد،
چرا که جهان رسانهها، تابلویی بیهمتا از طرحهای حقیقتجویی، عدالتخواهی و زیباشناسی را در گستره تاریخ نمایان ساخته و رسانهها ابزاری شدند برای شکافت نسلها، یادآوری خاطرات و تحرک نظریات. همانا در عصر تنهایی و غربت و دورشدن آدمیان از هم، نقش همراهیبخش رسانهها برای آدمی بیشتر به چشم میآید، چنانکه مک لوهان، نظریهپرداز رسانهای، وسایل ارتباطی امروز را به عنوان عصاره تمدن برشمرده است.
در سالروز گرامیداشت حرمت خبرنگار، پروندهای در این صفحه بازگشایی میشود که ضمن تحلیل چشمانداز رسانه و تبیین جایگاه وزین وسایل ارتباط جمعی در شکلبخشی به تفکری ناب و زلال و حقیقی، بستری است برای طرح پرسش از انتظارات متقابل رسانه و مخاطب، منتقد و خالق هنر و همافزایی خواستهها و برآورد دغدغههای متقابلی که در سویههای مختلف فکری میتوان فراهم کرد تا از این طریق پلی میان رسانه، مخاطب و هنرمند فراهم شود. در این مسیر نیاز است که شکل همکاری و حفظ جایگاه طرفین بهخوبی از طرف 3 ضلع عنوانشده فراهم شود تا ضمن اعلام نظرگاهها و بیان معضلات، بتوان در مسیری راهگشا اقدام به طرح مسائل و نقد اثر کرد. در این راه نیاز است که فهم درستی از سوی خالقان اثر برای نگاه کارگشای اصحاب رسانه و منتقد آگاه وجود داشته باشد تا به دور از هر گونه مرزبندیهای ارتباطی و گریز از انتقادپذیری به دنبال ارزش نهادن به جایگاه گرانقدر صاحبان قلم باشند.
متاسفانه در ایران به دلایل مختلف که عمدهترین آنها نبود درک مناسب نزد برخی از هنرمندان و عدم حفظ شأن روزنامهنگاری از سوی برخی از عوامل ناآگاه خبررسان است، این ارتباط لازم و ملزوم میان رسانه و صاحب اثر به بیابانی دورافتاده رسیده است. از سویی گروهی به ظاهر خبرنگار رمز همگرایی را در کافهنشینی و همجواریهای ارادتورزانه با هنرمند میجویند که بهخوبی این نوع ارتباط مسموم را میتوان در میان اخبار دلبرانه، نقدهای توصیفبخش و مصاحبههای خاطرخواهانه جست! هم آنان که به جای کشف حقیقت، وسوسه عکسهای یادگاری با هنرمند را در آرشیو کاری خود دارند و این حرفه گرانقدر را چنان به نزول کشاندهاند که برخی از عوامل هنری به خود اجازه میدهند که برای تفسیر محتوا و ماهیت و شکل گفتوگوی مصاحبهکننده، تعیینتکلیف کنند و حتما از این رو گروهی را که خواهان این نوع مراودات غیرحرفهای و بیدغدغهمند نیستند، از پذیرش به کاخ رویاهاشان دور خواهند داشت! این رباعی موش و گربهبازی داستانهای بسیاری در این سالها به خود گرفته که «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»... .
متاسفانه فضای نقادی در این برهه به ظاهر آزادمنشانه چنان بوده که به جای کاوشگری اثر به حاشیههای نهفته در پیرامون آن پرداخته میشود و در این سیطره حاشیه بر متن، آنچه در مسیری طرد مینشیند، ماهیت و ساختار زیباییشناسانه هنر در بستر اثر خواهد بود. در این آشفتهبازار بیدانشی، عاملان هیاهو از صاحبان اندیشه پیشی میگیرند و اصل و فرع به هم دوخته شده و غیرقابل تفکیک مینماید. از این رو کارگردانی که از ساختار سینمایی و فرم روایی بهرهای نبرده، خبر از لحن متمایز پرداخت در اثرش میزند و در میان جفنگگویی کاراکترهایی بیریشه، سودای سینمایی اجتماعی سر میدهد! و نویسندهای که یکسره خاطرهگوییهای شخصی را تحت تعاریف داستانگویی مینیمالیستی به پیش میبرد، در مصاحبههای خود، ادعای ساخت شمایلی نوین در ادبیات مدرن روا میدارد! از این توهمگرایی مرسوم و بزرگنماییهای رسانهای بسیار میتوان مثال آورد و از افرادی نام برد که براساس شیوه مستعمل بادانگارانه و با توجه به اقتضای موقعیت در هر دورهای به یک سو و جناح و راسته گرایش مییابند و همچون آثارشان بدون وجود وحدتی مشخص در تفکر و انتخاب مسیر به دنبال چرخه روشنی از فصول کاشت، داشت و برداشت محصول هستند و البته بذر نشانشده چنان دور از اندیشه و غریب با فرهنگ این دیار است که ثمرهای جز ابتذال از آن حاصل نخواهد شد! به یقین این گروه خودشیفته که با وجود توسعه علم ارتباطات هنوز از تجلی بازتاب رسانه بیبهرهاند و تنها به بُعد تبلیغاتی آن که مبتنی بر بزرگنمایی اثر و بها دادن به سازنده خواهد بود، دل بستهاند، از دیگر مناظر رسالتبخش رسانه مبنی بر آگاهیبخشی و تحلیل پدیدههای هنری، غفلت خواهند کرد. این بهظاهر هنرمندان در عصر یخبندان خود به سر خواهند برد و به دنبال تفکری خنثی و یکسویه میگردند و همچنان در چرخهای ناکوک با جهان معاصر به سر میبرند که به دنبال تجربه مفاهیم نوینی است.
در پرونده پیشرو که به مناسبت روز خبرنگار طرحریزی شده است، دوستانی هنرمند و ادیب، دعوت نگارنده را مبنی بر نگارش متنی همراستا با این روز پذیرفتند تا واژگانی به رنگ دوستی و همگرایی را به لطف خردمندی خود در اختیار این صفحه قرار دهند. افرادی که بهخوبی از نقش و جایگاه متقابل عنوانشده آگاه بوده و ضمن شناخت از شرایط حرفهای هنرمند و اصحاب رسانه به فهم مناسبی از ارتباط اضلاع موثر در این چرخه که شامل مخاطب، رسانه و هنرمند باشد، رسیدهاند. به طور حتم افراد دیگری هم میتوانستند در این نظرگاه قرار گیرند و حتی امید بر این بود که این روز فرصتی باشد برای موشکافی جایگاهی که هریک از این اضلاع بر هم انتظار دارند و البته این صفحه میتواند گشایشی باشد برای استفاده بیشتر از نظرات، پیشنهادات و همدلیهایی موثر که منتهی به قالبی ارزنده و مناسب برای بهرهمندی همگان شود. یکی از افراد گرانقدری که قرار بر نگارش متنی برای این صفحه داشت، مهرداد غفارزاده، کارگردان ارزنده سینمای ایران بود که شب چهارشنبه گذشته مادر ارجمند خود را از دست داد که از این طریق به ایشان تسلیت عرض میکنم.
ضمن تشکر از احمد یوسفزاده، علی قویتن، صادق صادقدقیقی، علی ملاقلیپور و نوید محمودی که نوشتههای اختصاصی برای روز خبرنگار را در اختیار «وطنامروز» قرار دادند، این صفحه را تقدیم میدارم به کاظم اخوان، خبرنگار و عکاس ربوده شده ایران در لبنان که همچنان پس از آزادی درگیر مشکلاتی است و نیز یادی خواهم داشت از همکار و جوان درگذشته حسین جوادی و همه مردان بزرگی که در مسیر عشق، راهی دلنشین را پیمودند.