|
گزارشی از برگزاری آیین اختتامیه پانزدهمین دوره جایزه شهید حبیب غنیپور
عطر مسجد در نفسهای یاران
گروه فرهنگ و هنر: آیین اختتامیه پانزدهمین دوره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور با حضور چهرههای مختلف فرهنگی و هنری و اهالی دغدغهمند ادبیات و هنر در مسجد قدیمی و جریانساز جوادالائمه(ع) در محله جی برگزار شد. روزی که در کنار دوستان قدیم و جدید خاطرات دلنشین دیروز به امروز یادآوری رسید و عطر مسجد باز هم غبار گرفته در نفسها را به تازگی درآورد. در مراسمی که از خانواده مرحوم فرجالله سلحشور و حبیب والینژاد، تهیهکننده روایت فتحی فیلم ارزنده «ایستاده در غبار» تقدیر بهعمل آمد، این تهیهکننده بیریا طی سخنانی کوتاه به درسهایی که نزد مرحوم فردی و سلحشور گرفته است، اشاره کرد و شکرگزار این شد که توانست توسط بچههای مسجد جوادالائمه(ع) تایید شود. اما در بخش تقدیر از مرحوم فرجالله سلحشور از اصغر نقیزاده، بازیگر آثار دفاعمقدسی و از دوستان فرج سینمای ایران دعوت شد به سخنرانی بپردازد و او از خاطرات دستیاریاش در فیلم «توبه نصوح» و دغدغه و علاقه سلحشور برای حضوری متفاوت در آن اثر گفت. نقیزاده که سالها پیش از بچههای همین محل در خیابان شهید عشقی بود، به بیان خاطراتش از مسجد جوادالائمه(ع) پرداخت و گفت: زمانی که ما به این مسجد آمدیم حاج فرج از این مسجد رفته بود و در سازمان تبلیغات و حوزه هنری فعالیت میکرد. فرج در آنجا جزو اساتید بود و به من درباره چگونگی حسگیری آموزش میداد، همان زمان هم گرایشهای مسجدی در سخنان وی مشهود بود. نقیزاده با اشاره به سینمای قدیمی «جی» که در ورودی خیابانی معروف به حاجیان قرار دارد، به تفاوت آثار فیلمفارسی آن زمان در سینمای فوق با نمایش دینی سلحشور در مسجد جوادالائمه(ع) پرداخت و افزود: آنهایی که در «یوسف پیامبر» با فرج کار کردند، میگویند انگار در مسجد مشغول خطابه خواندن بوده است و سریال را با تمام وجودش ساخت و هر زمان مردم این سریال را میبینند، یاد فرج میافتند و درواقع باید گفت فرج حاصل تربیت مسجد بود. بخش دیگری از مراسم به صحبتهای گلعلی بابایی از اعضای شورای نویسندگان مسجد و از داوران این دوره اختصاص داشت که روز اختتامیه پانزدهمین جایزه کتاب سال شهید غنیپور فرصتی شد برای رونمایی از جدیدترین اثرش با نام «قلمی به رنگ خاک» که خاطرات حبیب داستاننویس بود. بابایی در این باره گفت: هنگامی که نوشتن این اثر به من پیشنهاد شد، سخت بر خود لرزیدم، چرا که حبیب نهتنها یک رزمنده بلکه دوستی بود که در محل ما نفس کشیده و روزگار گذرانده بود. او از کودکی کبوتر همیشه جلد مسجد بود. او برادر بزرگتر کوچکترهای مسجد بود و حبیب بود که پابهپای بزرگان مسجد کتابخانه را راهاندازی کرد. برای نگارش این کتاب باید یک نقشه راه درست میکردم تا بتوانم تصویری از حبیب را به خواننده منتقل کنم. در جریان نگارش این کتاب از یادداشتهای روزانه حبیب استفاده شد که البته آنها با اسناد مکتوب عملیاتی و همرزمانش تطبیق داده شده است. این کتاب در واقع عرض ارادتی است به حبیب و یکصد تن از شهدای مسجد جوادالائمه و نوشتن برای شهدا و حبیب کاری سهل و ممتنع است. در نهایت نوبت به محمد ناصری، دبیر پانزدهمین دوره این جایزه و مرد اول بچههای مسجد بعد از فوت امیرخان فردی رسید که با گرامیداشت یاد فرجالله سلحشور عنوان داشت: آقا فرج معلم سرود، تئاتر و از بانیان سینما در مسجد بود و البته با قصهنویسها نیز نشر و حشر داشته و در حوزه قصه دغدغه داشت. وی افزود: بعد از درگذشت مرحوم فردی چند جلسه با مرحوم سلحشور گفتوگو کردم و گلهمند بود که ساخت آثاری پیرامون قصههای قرآنی که پیوسته دغدغهاش بوده، در حد قول و قرار مسؤولان باقی مانده است. محمد ناصری با توضیحی کوتاه درباره روند داوریها در جایزه سالانه شهید غنیپور، مختصر گلایهای از سوی برخی ناآگاهان به روش مسجدی این جایزه داشت و عنوان کرد: تاکنون سعی شده اسم حبیب و شهیدان مسجد مخدوش نشود و توصیه میکنم از پیشداوریها دوری شود. به همین جهت اگر داوری به نام مسجد اتفاق میافتد، حتماً باتوجه به ارزشهای مسجد است. در هر صورت جشنواره ما، جشنواره داستان است و پیش آمده داستانهایی به جایگاهی از داوری رسیدهاند اما از نظر مضمون کنار گذاشته شدهاند و از اینرو مضمون بشدت مورد توجه است. دبیر جایزه کتاب سال حبیب در پایان تاکید کرد: آثاری که در جشنواره معرفی میشود، مغایر با ارزشهای شهدا نخواهد بود و در داوریها ملاک انتخاب، مضمون آثار است و ما کاری به نام خالق آثار نداریم. روال ما این است که آثاری را برگزیده و تقدیری از نویسنده آثار داشته باشیم و سعی میکنیم داستانها را با ملاک مسجد انتخاب و به جامعه معرفی کنیم. بخش دوم مراسم با معرفی برگزیدهها و تقدیرشدههای بخشهای مختلف همراه بود که پدران شهدای محله، تندیس جشنواره را به برگزیدگان اعطا کردند. در بخش کودک پس از داوری ۵۰۰ اثر در نهایت هیات داوران در این بخش هیچ اثری را حائز رتبه انتخابی ندانست و کتابهای «وای نه!» اثر کلر ژوبرت، محصول انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و «دختر کوچولو، فرمانده سبیلو» اثر الهام مزارعی از نشر افق مورد تقدیر قرار گرفتند. در بخش نوجوان و از میان ۱۲۷۰ اثر در نهایت 3 اثر نامزد نهایی شدند و «بچههای کشتی رافائل» اثر محمدرضا مرزوقی کتاب سال شد و هیچ اثری در این بخش حائز تقدیر قرار نگرفت. در بخش انقلاب و دفاعمقدس از میان 98 جلد اثر ارزیابیشده و از میان نامزدهایی چون کتاب «خط تماس» محمدرضا بایرامی،«خندهزار» و «هزار و یک جشن» از آثار محمد محمودینورآبادی و «زنبقهای عاشق» نوشته منیرالسادات موسوی، در نهایت کتاب «خندهزار» اثر سال جایزه پانزدهم شهید غنیپور شد و «خط تماس» مورد تقدیر قرار گرفت. در بخش رمان آزاد نیز از میان۱۸۳۰ اثر مورد ارزیابی قرار گرفته کتاب «پنجشنبه فیروزهای» نوشته سارا عرفانی کتاب سال شد و «دزده کشی» اثر فریبا منتظرظهور مورد تقدیر قرار گرفت. اینگونه بود که همراه با سادگی و خلوص بچههای محله داستان دورهای دیگر هم به پایان رسید؛ با دلتنگیهای محمد محمودینورآبادی برای امیرحسین فردی و آرزوی والینژاد مبنی بر اینکه این شب به یادماندنی همراه با امضای شهادتنامه شهدا برای حاضران باشد. ارسال به دوستان
دلنوشتههای مسیر عاشقی
احسان محمدحسنی: کوه صبر، یعنی این مادر! ارسال به دوستان
نگاهی به نمایش «در خواب دیگران» به کارگردانی نادر برهانیمرند
خواب در بیداری!
یکی از آثاری که این روزها در صحنه تئاتر مورد توجه قرار گرفته است، نمایش «در خواب دیگران» با اجرای کارگردان شناختهشده آثار نمایشی، نادر برهانیمرند است که با دستمایه قرار دادن مقطعی از تاریخ ایران به بیان انگارههای دراماتیزهای از متنی روایی پرداخته است و با تمرکز بر زندگی خانوادهای در 3 مقطع تاریخی به بیان تنگناها و دالانهای رخ داده در تاریخ معاصر ایران اشاره دارد؛ خانوادهای متشکل از 4 نفر شامل پدربزرگی که به دلیل آلزایمر دوران پهلوی را با دوران قاجار در بههمریختگی ذهنیاش قاطی کرده است! و مادری به نام عصمت و رضا که کارمند رادیو است و پسرش که مهیار نام دارد و قرار است به سنپطرزبورگ رفته و ویولن بنوازد. اما این نمایش به دلیل نگاه سیاسی که در لایههای زیرین اثر دارد قابل برداشتهای متفاوتی میشود. به گزارش فارس، فاصلهگذاری قسمتهای نمایش از خوانش تاریخی از طریق مادر آغاز میشود. مادری که در ابتدای داستان نویسندهای است و در مقطع دیگر روایت که زمان پیروزی انقلاب است به روزنامهنگاری مشغول میشود و با توجه به دیالوگهایی که در نمایش میان کاراکترها رد و بدل میشود بهعنوان زنی آزادیخواه خوانده میشود! جنبشی که با دستمایه قرار دادن 8 مارس و روز حقخواهی زنان در نگاهی غربزده به منظری شبهروشنفکری دل بست. اما پدر خانواده که رضا نام دارد در بحبوحه درگیریها در خانه است و عصمت خطاب به او میگوید «چگونه است در این شرایط که همه در خیابانها هستند، تو در خانه ماندهای؟!» و رضا دلیلش را نگهداری از پدر عنوان میکند. پسر در این مقطع تاریخی (پیروزی انقلاب) سرباز است و قرار است به سفارت آمریکا رفته و مهاجرت کند. اما خانواده متوجه میشود در آن شب حساس او هم دستگیر شده و به خانه نمیآید. کارگردان «در خواب دیگران» پس از پیروزی انقلاب مقطع دیگری را به نمایش میگذارد. او سراغ درگیریهای کالج و هفتتیر در فتنه 88 میرود. گیسو که به قول پدر، دوست مهیار است اما تاکید دارد که نامزدش است، در آلمان به سر میبرد و در ارتباط اینترنتی به مهیار گوشزد میکند چهارراه کالج شلوغ شده است همچنین میدان هفتتیر که خانه آنها در این منطقه جغرافیایی واقع شده است. پسر این بار در خانه حبس شده است تا نتواند وارد درگیریها شود و از پدربزرگش مراقبت میکند. پدربزرگ هم در مقطع انقلاب، مذهبی شده؛ مدام صلوات میفرستد و «و ان یکاد» میخواند. گیسو اما از آن سوی مرزها پسر را در جریان امور قرار میدهد و رضا، پدر پسر مانع اطلاعرسانی او میشود. عصمت، مادر خانواده به خانه بازنگشته است. او در حال خوانش کتابی است که توسط نویسندهای نوشته شده است. وقتی پدر از نبود مادر گلهمند میشود و لب به اعتراض میگشاید، پسر میگوید مادر فقط کتابی را که 32 سال پیش نویسندهای نوشته میخواند و کار دیگری نمیکند! در مقطع انقلاب، نویسنده و کارگردان قصد دارند انفعال این خانواده روشنفکر را که هرکدام هنری در وجود خود داشتند به تصویر بکشند. مادر که نویسنده رمان بوده است بعد از انقلاب تنها کاری که میکند این است که رمان دیگران را که سالها پیش نوشته و تجدید چاپ شده، میخواند. پسر دیگر در دستش ساز مورد علاقهاش نیست و تنها مجبور است از پدربزرگش مراقبت کند و پدر که شغلی دولتی دارد (پیش از انقلاب در رادیو و پس از انقلاب در صدا و سیما فعال بوده است) از ترس اینکه نکند شغل دولتیاش را از دست بدهد در مقاطع حساس مرخصی گرفته و به خانه پناه میبرد. سوال اینجاست که نادر برهانیمرند این همه سیاهی و پلیدی که بعد از انقلاب به خورد تماشاچی میدهد از کجا آورده؟ این نمایش یک مساله را نشانه رفته، آن هم انقلاب اسلامی است. تمام بدبختیهای این خانواده و شور و شعور این خانواده پس از انقلاب از بین میرود. مادر دیگر به خانه بازنمیگردد، دیگر از نگارش رمان خبری نیست و تنها به خوانش رمان بسنده میکند. پدر خانواده که در صدا و سیما کار میکند مورد بازخواست قرار میگیرد و تنها از ترس این مهم که شغل دولتیاش که مورد عتاب و خطاب خانواده است را از دست ندهد، در روزهای حساس خانهنشین است. ارسال به دوستان
اخبار
برپایی نمایشگاهی از پوسترهای گرافیکی هنرهای فاطمی ارسال به دوستان
رویدادها
برگزاری نشست رسانهای ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|