درباره مسیر رو به زوال رژیم صهیونیستی
چرا اسرائیل چیزی جز زور نمیفهمد؟!
محمدرضا قائمینیک: ۱- آیتالله خامنهای، رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، از یکسو بهعنوان رهبری دینی و از سوی دیگر بهعنوان یکی از منتقدان سرسخت نظامهای سیاسی غرب، شناخته میشوند. ایشان روز اول شعبان ۱۴۳۵ هجری قمری در خطبههای نماز عید سعید فطر، تنها راه حل منازعات 70 ساله رژیم غاصب صهیونیستی و فلسطینیان را برگزاری رفراندومی سراسری در این منطقه اعلام کردند. نکته مهمتر این است که ایشان برگزاری این رفراندوم را- که لزوماً دینی نیست و میتواند سکولار باشد- به معنای نابودی حتمی رژیم صهیونیستی میدانند. این پیشنهاد از سوی یک رهبر دینی، سبب تحیر بسیاری از تحلیلگران سیاسی شد. یکی از راههایی که میتوان درستی این تحلیل را آزمود، آگاهی از اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر سرزمینهای اشغالی و شهروندان اسرائیلی است. در این یادداشت با استناد به مصاحبه «اشلومو سند» نشان خواهیم داد این رژیم حتی با در دست داشتن محدوده سرزمینی بیشتر نسبت به گروههای فلسطینی، به میانهروترین و سکولارترین راهحلهای سیاسی برای پایان دادن به جنگ نیز تن نمیدهد. سند، تحصیلکرده رشته تاریخ در دانشگاه تلآویو و استاد این دانشگاه است. تحلیل او- که در کتابهای اختراع مردم یهودی و اختراع سرزمین اسرائیل نیز تشریح شده- نشان میدهد دولت فعلی اسرائیل که اغلب تصمیمات سیاسیاش در لابی صهیونیستی گرفته میشود، حتی راضی به تشکیل یک دولت دموکرات برآمده از رأی مردم ساکن در منطقه نیست. او در مصاحبهای که با «جردن اسکینر» انجام داده، اطلاعات بسیار خوبی از اوضاع فرهنگی- سیاسی اسرائیل ارائه کرده است که با اتکا به آن میتوان درستی تحلیل مذکور را بررسی کرد.
۲- مرکز آمار اسرائیل اعلام کرده است جمعیت ساکن در سرزمینهای اشغالی تا پایان ۲۰۱۳، حدود 8134100 نفر بوده و با نرخ رشد سالانه 9/1 در حال افزایش است که ۷۵ درصد یهودی، 2/1 درصد عرب و مابقی مسیحیان یا مسلمانان غیرعرب هستند. با توجه به آرایش جمعیتی و چینش نیروهای سیاسی در منطقه، گزینههای مختلفی درباره وضعیت آینده سیاسی این منطقه مطرح شده است. یکی از میانهروترین گزینهها که منافع اسرائیل را بخوبی تأمین میکند، گزینه 2 دولت اسرائیلی- فلسطینی است که بر اساس پیمان اسلو (۱۹۹۳) و با وساطت ایالات متحده آمریکا مطرح شد. بر اساس این گزینه، گروههای فلسطینی خلع سلاح شده و دولت اسرائیلی را به رسمیت میشناسند و از آنسو دولت اسرائیل با عقبنشینی به مرزهای ۱۹۶۷- که بر اساس قرارداد ۱۹۴۹ تنظیم شده است- مشروعیت دولت فلسطینی را که حاصل توافق گروههای مختلف فلسطینی از جمله حماس و فتح است میپذیرد. در این طرح، دولت اسرائیل به مرکزیت بیتالمقدس تشکیل خواهد شد. همانطور که میدانیم با توجه به تسلط دولت اسرائیل بر بیتالمقدس و برخی مزایای دیگر، این توافق کاملاً به سود دولت اسرائیل است. عدم پذیرش این قرارداد از سوی گروههای مقاومت روشن است.
این توافق به ضرر تمام فلسطینیان و بهمعنای غصب بخش اعظم سرزمین آبا و اجدادی آنها و به رسمیتشناختن اشغالگری است. مردم و گروههای مقاومت فلسطینی بهرغم تحمل بسیاری از خسارات جانی و مالی ناشی از حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه حاضر به پذیرش این توافق نبودهاند.
اما فارغ از مخالفت گروههای فلسطینی نظیر حماس با این طرح، خود رژیم اسرائیل است که بارها این توافق را نقض کرده. نخستینبار ژوئن ۱۹۶۷ و اشغال نوار غزه، کرانه باختری و بلندیهای جولان این قرارداد نقض شد و پس از آن نیز دولت اسرائیل به نخستوزیری «شیمون پرز» و «بنیامین نتانیاهو» بارها از این حدود تجاوز کرده است. افزون بر این نتانیاهو حتی طرح 2 دولت «محمود عباس» را که مبتنی بر توافق گروههای فلسطینی است نپذیرفته و بهترین نمونه آن حملات این رژیم به نوار غزه در سالهای ۲۰۰۸ (جنگ ۲۲ روزه) و ۲۰۱۴ (جنگ 50 روزه) است. در آخرین حمله رژیم اشغالگر قدس به نوار غزه در ۲۰۱۴ طی ۳۰ روز نخست، دستکم ۱۹۰۰ فلسطینی شامل ۴۳۰ کودک، ۲۴۰ زن و ۱۰۰ سالخورده شهید و ۹۸۰۰ نفر مجروح شدهاند و خسارات مالی گستردهای به این منطقه وارد شده است.
البته از آنسو امنیت شهرها و شهرکهای اسرائیلی نیز در پی دفاع نیروهای مقاومت و شلیک موشکهای حماس تهدید شده است و دستکم ۶۴ نظامی و ۳ غیرنظامی کشته و حدود هزار نفر مجروح شدهاند. مجموعه این شواهد نشان میدهد غیرنظامیان اسرائیل نیز حداقل به دلیل تهدید امینتشان نباید با ادامه جنگ موافق باشند. بنابراین دوباره این پرسش مطرح میشود: چرا رژیم صهیونیستی حاضر به پذیرش توافق صلح و بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ نیست. آشکار و روشن است که حمله 50 روزه از سوی رژیم صهیونیستی آغاز شد. بهانه کشته شدن 3 تبعه این رژیم توسط گروههای مقاومت فلسطینی- که به هیچوجه اثبات نشد- نیز مجوز چنین حملهای را صادر نمیکند. افزون بر اینکه لشکرکشی زمینی و دریایی رژیم اسرائیل به نوار غزه نشان میدهد صرفاً قصد تنبیه یا انتقام از گروههای مقاومت فلسطینی در میان نبوده است. با فرض حفظ منافع، حتی شهروندان اسرائیلی نمیتوانند بپذیرند به دلیل کشته شدن 3 تبعه این رژیم بهنحوی مبهم، امنیت بخش زیادی از محل سکونت اسرائیلیها دچار خدشه شود.
۳- اشلومو سند، بهعنوان یک تحلیلگر برجسته سکولار، دموکرات و میانهرو و نیز بهعنوان یک شهروند اسرائیلی بخوبی تشریح میکند ساکنان عادی همه سرزمینهای اشغالی و غیراشغالی، اعم از یهودی، مسلمان و مسیحی، توانایی همزیستی با یکدیگر را دارند. بهزعم او، جوانان عرب بخوبی به زبان عبری صحبت میکنند، همانطور که یهودیان مهاجر به این منطقه تا حد زیادی با فرهنگ عربی انس گرفتهاند. با این حال اشلومو سند که کتابش برای ۱۹ هفته پرفروشترین کتاب بوده، قائل به ایجاد یک دولت اسرائیلی سکولار و دموکرات است که در آن، اعراب، یهودیان و مسلمانان همزیستی داشته باشند. او حتی معتقد است اغلب مردم نحوه تولد رژیم صهیونیستی را فراموش کردهاند. او چندی پیش در یک دانشگاه فلسطینی در اورشلیم مسأله منشأ شکلگیری رژیم صهیونیستی را مطرح کرده است و دانشجویان پاسخ دادهاند «حتی یک بچه زنازاده حق زندگی دارد؛ بهشرط آنکه رفتار پدرش را تکرار نکند». مواضع سند تقریباً سکولارترین و ملایمترین مواضع نسبت به رژیم صهیونیستی است که منافع این رژیم را به شکل حداکثری تامین میکند. روشن است در این موضع «فرضی»، فلسطینیان ملتی خواهند بود که از خودگذشتگی بیسابقهای را در تاریخ بشری نشان خواهند داد و حاضر خواهند شد با افرادی که وابستگان خونی و دینی آنها را کشته و 70 سال سرزمین آنها را اشغال کردهاند همزیستی داشته باشند.
۴- اشلومو سند به افرادی اشاره میکند که موضع مخالف او دارند. برخی روشنفکران عمدتاً چپ یا خاخامهای بزرگ و تاثیرگذار یهودی، نظیر «آموس اُز»، «آبراهام بیهیوشاو»، «گیلز برنهایم»، «آندره گولکزمان» و «برنارد هری لوی»که بیشتر در فرانسه یا دیگر کشورهای اروپایی ساکنند و نظیر «هنری لوی» از جمله افرد تاثیرگذار بر لابی اسرائیلی هستند، بهنحوی با شکلگیری دولت اسرائیلی و بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ مخالفند. با توجه به این صفآرایی میتوان دریافت جنگافروزیهای وحشیانه رژیم صهیونیستی به چه دلیل انجام میشود. درحالیکه ساکنان منطقه، از هر دسته یا آیینی، مخالف جنگافروزی اسرائیل هستند، برخی گروههای ذینفع دیگر که اغلب در خارج از این سرزمینها زندگی میکنند، اسرائیل را ترغیب به آتشافروزی میکنند.
موضع افرادی نظیر اشلومو سند، از نظر اسرائیلیها، میانهروترین و دموکراتترین موضع است و از نظر مسلمین و فلسطینیان، رحمانیترین، بخشایندهترین و بزرگمنشانهترین موضع نسبت به رژیم غاصب صهیونیستی و تمام یهودیان مهاجر به این منطقه است. با این حال عدم پذیرش این موضع و لشکرکشیهای وحشیانه این رژیم به مناطق فلسطینینشین مستقل، نشان از آن دارد که این رژیم چرا حاضر به برگزاری رفراندوم و تن دادن به سکولارترین شکل دموکراسی هم نیست. در واقع هر رژیمی که از صندوقهای رأی ساکنان این منطقه بیرون آید، تا این حد جنایتکار نخواهد بود.
اشلومو سند میپذیرد موضع مفروض او، موضعی کاملاً به سود اسرائیل و یهودیان است اما از سیاستهای در حال اجرای رژیم اسرائیل بسیار فاصله داشته و تخیلی بهنظر میرسد. تا زمانی که رژیم فعلی صهیونیستی بر این منطقه حاکم است، نهتنها گروههای فلسطینی تحت وحشیانهترین حملات نظامی قرار میگیرند، بلکه هیچ رنگ و بویی از دموکراسی در آن دیده نخواهد شد. از اینرو شاید بتوان دریافت چرا فرد معتدل و سکولاری نظیر اشلومو سند هم با حمله به غزه مخالف است و هم تنها میتواند امیدوار باشد در صورت اعمال فشار و زور بینالمللی به دولت اسرائیل، ایده جسورانهاش محقق شود. او هم اعتراف میکند: «اسرائیل هیچ چیز جز زور نمیفهمد».
منبع: ترجمان