نگاهی به زندگی خودنوشت علی النعیمی، وزیر سابق نفت عربستان (برآمده از صحرا)
تحقیر سعودی، مدح آمریکایی
محمدرضا کردلو: اینکه چطور آمریکاییها میتوانند با عباراتی نظیر «گاو شیرده» درباره یک حکومت مانند «رژیم سعودی» صحبت کنند یا اینکه سران رژیم سعودی نمیتوانند پاسخهای شرافتمندانهای به توهینهای اینچنینی بدهند، به خودی خود مسأله مهمی برای پژوهش است. برای یافتن پاسخ این سوال باید سفری به درازای تاریخ داشت. «سفری از دل عشیره به قلب نفت جهان»؛ عبارتی که زیر عنوان کتاب زندگینامه خودنوشت وزیر سابق نفت عربستان، آمده است. زندگینامه «علی النعیمی» که با عنوان «برآمده از صحرا» بهار امسال توسط نشر رود منتشر شد.
در مقدمه این کتاب اشاره درستی به محتوای کتاب شده است: «روایت زندگی علی النعیمی در کتاب پیش رو بیش از آنکه به آگاهی از فراز و فرود زندگی شخصی او بینجامد، روایتی دست اول و مروری بر سیر تاریخ تحول و تطور صنعت نفت عربستان سعودی در بیش از 70 سال گذشته است. اینکه مناسبات قدرت در داخل عربستان چگونه است و ما از این کشور که در نظر بسیاری مخوف جلوه میکند چه میدانیم؛ سوالهایی است که میشود پاسخ یا حداقل بخشی از پاسخش را در زندگی خودنوشت نعیمی یافت. اینکه چطور یک حکومت دیکتاتوری میتواند نزدیک به یک قرن، بدون انتخابات و با تکیه بر نفت و با اعمال خشونتها و محدودیتهایی به نام مذهب، سرپا بایستد و در ظاهر به یکی از مدعیان سیاست در غرب آسیا بدل شود نیز سوال مهمی است. چرا عربستان در پی تغییرات اساسیای که از سال 2011 در منطقه آغاز شد- که بیشتر کشورهای عربی با آن مواجه بودند- کمتر متاثر شد و حتی مخالفتهای انجامشده نیز به سرعت سرکوب شد و حتی خبری از آنها بیرون نیامد؟!»
صدها سال دستنخورده
علی النعیمی در ابتدای این کتاب با مرور خاطرات کودکیاش به عنوان یک بدوی در صحرایی بزرگ در عربستان، مینویسد: «سال 1935، جهانی که در آن به دنیا آمدم، صدها سال بود دستنخورده باقی مانده بود. با تلاش خانواده غذای کافی برای خوردن تامین میشد اما چیز زیادی از آن باقی نمیماند. همراهی با طبیعت و تلاش بیپایان برای یافتن آب و علف برای شتران، گوسفندان و بزها، آهنگ مهاجرتهای فصلی ما را تعیین میکرد. این سبک زندگی تا حد زیادی از تماس با دنیای نوین در امان مانده بود. بدیهی بود ما از نظام مالی و فناوری نوین سر در نمیآوردیم. خیلی از کسانی که در فرهنگ قبیلهای زندگی میکردند، حتی نمیدانستند چنین چیزهایی وجود دارد. اگر سال 1830 یا 1730 یا 1630 هم به دنیا آمده بودم، باز هم کودکی پابرهنه بودم که در آن دوران زندگی در عربستان را تجربه میکردم».
آنچه نعیمی میگوید داستان زندگی بخش زیادی از مردم عربستان است. تا سالهای دهه 1930 بخش اعظم مردم بومی عربستان در بادیه و آبادیهای کوچک زندگی میکردند و حدود ۱۰ درصد آنان در شهرها سکونت داشتند. یک آمار رسمی عربستان میگوید سال 1932- سال به قدرت رسیدن آلسعود- جمعیت شهرهای مکه و ریاض به ترتیب ۱۰۰ و ۸۰ هزار نفر بوده است.
احترام به پادشاه
نعیمی در ادامه روایت اصلیاش را به پادشاهی سعودی پیوند میزند و از اینجاست که او با احترام خاص و متفاوتی درباره عبدالعزیز و فرزندانش سخن به میان میآورد. روایت او تا آخر پر است از مبالغههایی درباره نظام پادشاهی و پادشاهان در عربستان. او البته این کار را فقط درباره یک چیز دیگر تکرار میکند؛ «ایالات متحده آمریکا». نعیمی در معرفی اولیه خود از سعودی اینگونه مینویسد: «وقتی به دنیا آمدم کشور جوان ما تنها 3 سال عمر داشت. این کشور در طول 3 دهه به دست ملک «عبدالعزیز بنسعود» ایجاد شده بود و با صبر و شجاعت و با تکیه بر لشکریان شترسوار مسلح به شمشیر و تفنگ او توانست از مجموعهای از مناطق خودمختار و نیمهخودمختار پراکنده در شبهجزیره عربستان یک پادشاهی ایجاد کند که منطقهای به بزرگی مناطق شرق رودخانه میسیسیپی در آمریکا را در بر میگیرد. این دستاورد تحقق یک آرمان خانوادگی بود که دست یافتن به آن قرنها طول کشیده بود».
عبدالعزیز کیست؟
«عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل بن ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود» معروف به ملک عبدالعزیز و ابنسعود، نخستین پادشاه و بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی بود. او از سال ۱۹۰۲ پس از کودتایی خونین حکومت بر ریاض را بهدست آورد و از ۱۹۲۲ در منطقه نجد در مرکز عربستان مسلط شد و از ۱۹۲۵ حجاز را به قلمرو خود افزود. او سال ۱۹۳۲ کشور جدیدی با نام عربستان سعودی را بنیان گذاشت. نعیمی «آلسعود» را از قبایل پیشتاز عرب میداند که از 1720 برای حکومت میجنگید.
آغاز اکتشاف
نعیمی در فصل بعدی کتاب خود از آغاز اکتشاف نفت در عربستان میگوید و اینکه پس از یک سال از آغاز عمر عربستان، پادشاه وقت و مشاورانش چگونه پای شرکت آمریکایی «استاندارد اویل آو کالیفرنیا» را به این کشور باز کردند. البته نعیمی نوشته است انگلیسیها ظرفیت زیادی در عربستان نمیدیدند و به همین دلیل کار به آمریکاییها سپرده شد. او به نقل از گزارشی از «دیکسون» مامور سیاسی انگلیس در سال 1931 با عنوان «آینده عربستان» در توصیف عربستان آورده است: «جایی که چندان فراتر از یک بیابان بزرگ نیست».
به هر روی با همه نگاههای متفاوتی که در داخل عربستان وجود دارد، امتیاز اکتشاف نفت عربستان به آمریکاییها داده میشود. آمریکاییها البته کمک شایانی به سعودیها میکنند اما با این قرارداد زمینهساز استعماری هشتاد و چند ساله میشوند که هنوز ادامه دارد.
دولت عربستان سعودی با انعقاد قراردادی انحصاری با شرکت استاندارد اویل آو کالیفرنیا امتیاز اکتشاف نفت در عربستان را به آن شرکت واگذار کرد. شرکت استاندارد اویل آو کالیفرنیا این امتیاز را به یک شرکت کاملاً وابسته به خود به نام شرکت استاندارد اویل کالیفرنیای غربی (کاسوک) انتقال داد.
آمریکاییها و بیابان بزرگ
نعیمی در بخشی از کتاب خود درباره یکی از آمریکاییهایی که از سوی کاسوک برای اکتشاف نفت به عربستان آمده بود، مینویسد: «استعدادهای استینکی که از طرف کاسوک در عربستان مأمور شده بود خیلی زود به محک گذاشته شد. ماهها گذشت و حفاری در دمام نتوانست به اندازه کافی نفت تولید کند که بتواند توسعه منطقه را از نظر تجاری توجیه کند. برخلاف برآوردهای اولیه زمینشناسان معلوم شد با وجود شباهت لایههایی که حدود ۴۰ کیلومتر آن طرفتر در بحرین نفت تولید میکردند، لایههای سنگی در منطقه دمام، نفتی در برنداشتند. اواخر ۱۹۳۶ کارگران منطقه دمام شایعاتی شنیدند درباره اینکه مدیران کاتولیک در سانفرانسیسکو گمان میکنند با ادامه حفاری در آن سوی دنیا پول خود را هدر میدهند».
از آنجا که کاسوک توفیقی در اکتشاف نفت به دست نیاورد، سال ۱۹۳۶ میلادی 50 درصد امتیاز اکتشاف نفت عربستان را به شرکت نفت تگزاس (تکزاکو) واگذار کرد. پس از نزدیک به 4 سال کاوش بیحاصل در اکتشاف نفت، نخستین موفقیت سال ۱۹۳۸ و در محل هفتم حفاری در منطقه دمام در چند کیلومتری شمال شهر ظهران به دست آمد و از این رو این چاه نفت «دمام شماره ۷» نامیده شد. سال ۱۹۴۴ پس از اینکه مشخص شد جریان جنگ به سود نیروهای متفقین تغییر کرده است، شرکت استاندار اویل کالیفرنیا- عربستان، نام خود را به شرکت نفتی عربستان- آمریکا یا «آرامکو» تغییر داد.
آمریکایی شدن
نعیمی در فصل بعدی کتاب خود، بیآنکه محتاط باشد، کاملا با افتخار، درباره اینکه چگونه بهواسطه آرامکو، سبک زندگی آمریکایی توانسته بر بیابانهای عربستان سایه بیفکند، توضیح میدهد: «شاید آرامکو هنگام آموزش ما پسرها از روشی تبعیت میکرده که بعدها فهمیدم منفعتطلبی روشنفکرانه نام دارد اما انگیزه آنها هرچه بوده، نتیجهاش حیرتانگیز بود. تمرکز شرکت روی همنسلان من اتفاقی نبود. آنها دریافته بودند در حال انجام یک سرمایهگذاری بلندمدت روی آینده ما و مملکت هستند». در مقالهای مربوط به سال ۱۹۷۳ درباره مدارس که هنوز منتشر نشده، «ویلیام مالیگان» یکی از کارکنان شرکت در بخش ارتباطات حکومتی بدرستی مسأله مهمی را شرح داده است: «طولی نکشید که مردان نفتی آمریکایی دریافتند پیچیدگی صنعت نفت تنها به دست مردانی حل میشود که آموزش کامل را دریافت کرده باشند و تنها بخشی از جامعه عربستان که فرصت دریافت آموزش کافی را داشتند، جوانان بودند. از همان آغاز مدرسه جبل برای پسرها بود نه مردها».
داستانی بامزه!
نعیمی یک ماجرای بامزه را نیز تعریف میکند، وقتی در خلال رفتن از آرامکو و بازگشت مجددش به این شرکت در پایگاه هوایی آمریکا کار میکرد: «از آن پس من جزو حقوقبگیران دولت آمریکا بودم. مطمئن نیستم چقدر دریافت میکردم، زیرا حقوقم به دلار آمریکا بود که پیش از آن هرگز ندیده بودم. افزون بر رضایت از کار کردن من، به نظر میرسید آن افسر (یکی از افسران حاضر در پایگاه هوایی) از حضور من لذت میبرد. او هر هفته با هواپیما از رم میآمد و برای من سیبهای بزرگ و قرمز ایتالیایی میآورد که من به خانه برده و با خانوادهام قسمت میکردم. این یک چیز جدید در برنامه غذایی ما بود. او همچنین با یاد دادن بیخدیواری، قمار را به من یاد داد. من پولهایی را که برده بودم به خانه بردم. پدرم وحشتزده شد. او پول را دور انداخت و گفت: علی این قمار است. حرام است! تو نباید قمار کنی. وقتی من به آن افسر آمریکایی ماجرا را گفتم او گفت نگران نباش من یک بازی دیگر به تو یاد میدهم که قمار نباشد. او یک جفت درآورد. میتوانید عکسالعمل پدرم را حدس بزنید وقتی این ماجرا را هم برایش تعریف کردم».
نعیمی در بخش دیگری از روایتش به تحصیلش در دانشگاه آمریکایی بیروت اشاره میکند و مینویسد: «زمینهای سرسبز و ساختمانهای جذاب دانشگاه آمریکایی بیروت با ساختمانهای ساده و دفترهای خاک گرفته شهرک نفتی و شهرکهای اطراف آن تفاوتی فاحش داشت. اگرچه تابستان بیروت گرم است اما حرارت آن در مقایسه با گرما و رطوبت نزدیک خلیجفارس هیچ است».
هیچکس شبیه ما نبود!
وزیر سابق نفت عربستان در فصل «سفر به آمریکا» که توسط آرامکو تدارک دیده شده بود، در همان آغاز از یک شوک بزرگ سخن میگوید: «میخواهم به خانه برگردم. این خواستهای بود که من طی تماس تلفنی از دفتر آرامکو در منطقه منهتن شهر نیویورک با «پال کیس» که در ظهران بود، مطرح کردم. ما تنها 4 روز در آمریکا بودیم اما من دچار یک شوک فرهنگی شدید شده بودم. با کت و شلوار جدید هم که اینبار مدل غربی داشت وارد آسانسور میشدم و به همه میگفتم «سلام علیکم» و هیچکس در پاسخ نمیگفت «صبح بخیر». شاید نیویورک شهر مهاجران باشد اما سال ۱۹۵۹ هیچکس شبیه ما به نظر نمیرسید و سخن نمیگفت.
منهتن حتی برای گروهی از مهندسان و زمینشناسان فعال و عازم دانشگاه نیز بیش از حد پرشتاب و گیجکننده بود. در نخستین سفر ما با مترو از مبدأ میدان تایمز، از جایی در منطقه لانگآیلند در حومه نیویورک سر در آوردیم و مدیر دفتر نیویورک آرامکو مجبور شد با ماشین خودش دنبال ما آمده و ما را به منهتن برگرداند. با خودم فکر میکردم اینجا جای وحشتناکی است. کیس به من گفت باید صبور باشم».
و این مرحله تازهای از تربیت آمریکایی برای وزیر آینده نفت عربستان و نخستین رئیس غیرآمریکایی آرامکو بود. نعیمی در فصل بعد مینویسد مدیران ارشد آرامکو از جمله «تام بارگر» زمینشناس که سال 1961 به مقام مدیرعاملی رسیده بود، میخواست عربستانیها برای پیشرفت در مراتب کاری آرامکو آماده باشند: «به نظر میرسید دنیای بیرون نیز بر تصمیمگیری در آرامکو تاثیر میگذاشت. ایجاد سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در سال ۱۹۶۰ از سوی عربستان، ونزوئلا، کویت، ایران و عراق سبب شد کشورهای تولیدکننده نفت برای کنترل مهمترین منبع طبیعی کشور خود احساس ضرورت بیشتری داشته باشند. این مسأله انگیزه آرامکو را برای حفظ رابطه خوب با دولت عربستان و پیشگیری از به خطر افتادن امتیاز نفتی خود بیشتر کرد. این مسأله به معنای آموزش عربستانیهای بیشتری در همه سطوح بود».
تحقیر ادامه دارد!
با همه اینها اما نعیمی و دیگر کارکنان آرامکو از تحقیر آمریکاییها در امان نبودند: «آمریکاییها بویژه آنهایی که تحصیلات کمتری داشتند عادتهای قدیمی خود را به سختی فراموش میکنند. آنها همچنان عربستانیها را بومیانی میدانستند که از کار سر در نمیآورند. سالها بعد علی (یکی از دوستانش) تصویری را نشان داد که یکی از این آمریکاییها از من در میدان ابقیق و در حالی که یک کت چند سایز بزرگتر پوشیده بودم عکس گرفته بود. من و علی هر دو عقیده داشتیم هدف از گرفتن آن عکس و پخش کردن آن بهروشنی این بود که من را مردی نشان دهد که برای این کار به اندازه کافی بزرگ نیستم. اطمینان دارم در مقایسه با تبعیضی که علیه دیگر کارگران صنعت نفت در کشورهای حاشیه خلیجفارس وجود داشت، این تجربه ما خیلی جدی نبود اما این من را عصبانی کرد».
اعلام تحریم و عدم اعمال آن
یکی از بخشهای مهم کتاب زندگینامه علی النعیمی، روایت او از تحریم نفتی 1973 است. تحریم بر اساس آنچه در روایتهای رسمی از تاریخ وجود دارد، پاسخی به دخالت آمریکا در جنگ یومکیپور
(Yom Kippur) در سال ۱۹۷۳ بود. ۶ روز پس از آن مصر و سوریه کمپینی نظامی را علیه اسرائیل تأسیس کردند تا مرزهای از دست داده شده در جنگ ۶ روزه در ماه ژوئن ۱۹۶۷ را دوباره بهدست آورند و پس بگیرند که در این اقدام آمریکا به اسرائیل کمکهای نظامی کرد. در پاسخ به این عمل، اوپک تحریم علیه کانادا، ژاپن، هلند، انگلستان و آمریکا را مطرح کرد. علی النعیمی در اینباره میگوید: سال ۱۹۷۳ تنش میان اعراب و اسرائیل دوباره شدت گرفت. ماه اکتبر آن سال مصر و سوریه در عید یهودی یومکیپور حمله غافلگیرانهای به اسرائیل انجام دادند. در میانه جنگ همسو با رشد قیمت خردهفروشی که منعکسکننده نگرانیهای ناشی از استمرار جنگ بود، کشورهای عضو اوپک بشدت قیمت نفت را افزایش دادند. هنگامی که آمریکا، چند کشور اروپایی و ژاپن در طول جنگ به اسرائیل کمک کردند، کشورهای عرب عضو اوپک تحریم نفتی اعلام کردند. ارسال نفت و آمریکا و هلند به طور کامل متوقف شد و صادرات به دیگر کشورهایی که برای کمک به اسرائیل اعلام آمادگی کرده بودند، بشدت کاهش یافت. هنگامی که ملک فیصل تحریم نفتی را اعلام کرد «فرانک یونگرز» با تصمیمی خطیر روبهرو شد که یا به اجرای تحریم کمک کند یا خطر ملی شدن کل شرکت را به جان بخرد. رفتار او انتقادهای شدیدی را در آمریکا برانگیخت، زیرا هدایت آرامکو به دست ۴ شرکت آمریکایی بود. از ۱۹۷۳ دولت عربستان ۲۵ درصد سهم مشارکتی در آرامکو به دست آورده بود و بقیه سهام میان ۴ شرکت آمریکایی تقسیم شده بود. پس از چند ماه، تحریم بتدریج از میان رفت.
در ادامه روایت نعیمی درباره عکسالعمل شرکت نفتی آرامکو قابل توجه است: «ما در ابقیق تاثیر چندانی از جنگ و تحریم حس نکردیم اما همچون جنگ سال ۱۹۶۷ این مسأله هیجانی شدید میان عربستانیها و دیگر اعراب برانگیخت. رسانهها و رادیوهای عرب احساسات ضدآمریکایی شدیدی را ابراز کردند اما ما در تاسیسات نفتی خود شاهد هیچ رفتار ضدآمریکایی نبودیم».
شبیه کِندی
علاقه نعیمی به آمریکا حتی در شباهت دادن ترور ملک فیصل به ترور کندی، رئیسجمهور آمریکا جالب است: «خاطره عربستانیها از مرگ ملک فیصل همانند خاطره آمریکاییها از مرگ پرزیدنت کندی است. همه ما به یاد داریم که کجا حضور داشتیم. در ساختمان اصلی مدیریت بودم؛ به محض شنیدن خبر ترور از رادیو کار را متوقف کردیم تا اخبار را بیشتر گوش دهیم».
ارتقای آرامکویی
نویسنده کتاب در بخشهای متعددی از کتاب به روند پیشرفتهایش اشاره میکند؛ به اینکه از کجا و از چه درجهای به درجه بالاتری رسیده و توانسته در شرکت نفتی آرامکو پلههای ترقی را طی کند. او بشدت درباره نقش آمریکاییها در اینباره تاکید میکند. در جایی در صفحه ۱۱۲ کتاب میخوانیم: «سال ۱۹۷۷ پس از مدیریت عملیات نفتیمان برای 2 سال و کمک به آغاز پروژههای بزرگ، روزی در راهرو شلوغ ساختمان مدیریت اصلی، با یونگرز دیدار کردم. پس از ارتقای من به عنوان معاون شرکت، ما دوستان خوبی شده بودیم. او گفت: گمان میکنم تو بیش از حد در مقام معاونت عملیات نفتی باقی ماندهای. میخواهم تجربه تو را در شرکت گستردهتر کنم».
نعیمی در بخش دیگری از این کتاب با عنوان «سیاستها و ارتقاها» اواخر دهه 70 را توصیف میکند. او مسائل سیاسی غرب آسیا و نفت، اخبار مربوط به تحریم نفتی در دهه پیش از آن و موضوعاتی را که در پی سقوط نظام شاهنشاهی در ایران رخ داده بود توضیح میدهد. او عنوان میکند که صادرات نفت ایران از ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه در روز در ماه سپتامبر ۱۹۷۸ به کمتر از یک میلیون بشکه در ماه نوامبر سقوط میکند و در کریسمس آن سال ایران عملا شیرهای نفت خود را میبندد و صادرات را به طور کامل متوقف میکند. نعیمی تأکید میکند اگر چه بهار سال ۱۹۷۹ صادرات نفت ایران از سر گرفته میشود اما بازارهای جهانی نفت دچار بحران هستند و برای جبران بخشی از این بحران و کمبود نفت، عربستان به صورت علنی تولید نفت خود را به میزان چشمگیری یعنی 10میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه افزایش میدهد. البته با بازگشت نفت ایران به بازار این رقم بتدریج کاهش مییابد. نعیمی مینویسد: «با این همه قیمت نفت به سرعت در بازارهای جهانی 2 برابر شد. اخبار تلویزیونی آمریکا تصاویر بیپایانی از آمریکاییهای نشان میداد که در صفهای طولانی پمپهای بنزین در ماشینهای خود منتظر نشستهاند». به گفته علی النعیمی بحران نفتی دهه ۱۹۸۰ سال1985 به اوج رسید.
سانسور جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
یکی از نکاتی که نعیمی به وضوح در کتاب خود آن را سانسور و تحریف کرده است، موضوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. قابل تامل آنکه در خلال همین بحران نفتی عربستان سعودی 3 میلیارد دلار، امارات عربی متحده یک میلیارد دلار و قطر 500 میلیون دلار به عراق کمک کردند تا در جنگ علیه ایران از آنها استفاده کند. بغداد به کمک این دلارها، قرارداد تسلیحاتی با فرانسه، قراردادی برای تحویل تانک با انگلستان و قراردادی با لهستان برای تحویل تانکهای روسی منعقد کرد. یکی از نکات قابل تامل در گزارشهای اقتصادی هزینه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تاکید میکند هزینه جنگ عراق علیه ایران ماهانه بین ٦٠٠ میلیون تا یک میلیارد دلار برآورد میشود؛ در حالی که ارز حاصل از صدور روزانه ٨٩٣/1 میلیون بشکه نفت به قیمت متوسط ١٢ دلار برای هر بشکه، در سالهای پایانی جنگ رقمی حدود ٦٨١ میلیون دلار در ماه بود و این حتی تکافوی هزینه جنگی عراق را نمیکرد؛ از این جهت نقش حمایت کشورهای عربی بویژه کویت و عربستان در جنگ تحمیلی از عراق بخوبی آشکار میشود.
نعیمی در خلال خاطرات خود به سفر جرج بوش پدر در ۱۹۸۶ به عربستان در هنگامه جنگ تحمیلی علیه ایران، اشاره میکند: «معاون رئیسجمهور آمریکا با شاهزاده عبدالله در استان شرقی عربستان دیدار میکند. او این پیام را میرساند که دولت ریگان اعتقاد دارد آمریکا و عربستان در ثبات قیمت نفت منفعتی مشترک دارند و آمریکا به دلیل سابقه شرکتهای آمریکایی در تشکیل آرامکو ارزش و امکان اعتماد به آرامکو و عربستان را به عنوان شرکای بلندمدت درک میکند». و باز به تحسین آمریکاییها میپردازد: «من در جریان سفر بوش او را در مناطق مختلف ظهران راهنمایی کردم. از دید من او مردی بود که با اتکا به سابقه خود به عنوان یک مرد نفتی مستقل در تگزاس غربی صنعت ما را درک میکرد».
رئیس آرامکو
نعیمی بالاخره میتواند رئیس آرامکو شود. «جان کلبرر» پس از ۱۰ سال کار به عنوان رئیس هیأتمدیره و مدیرعامل آرامکو، آوریل ۱۹۸۸ بازنشسته میشود و علی النعیمی جای او را میگیرد. با این همه همچنان از نظر قانونی آرامکو یک شرکت ثبت شده در ایالت دنور آمریکا به شمار میآید و از مقررات مربوط به مدیریت شرکت در آمریکا پیروی میکند.
نویسنده کتاب برآمده از صحرا مینویسد: «به عنوان کسی که مدیرعامل بود اما ریاست هیأتمدیره را بر عهده نداشت، نمیتوانستم همه مسؤولیتها را به عهده بگیرم. وزیر هشام ناظر به عنوان رئیس هیأتمدیره آرامکو منصوب شد و در کنار هم، ما نخستین عربستانیهایی بودیم که بالاترین جایگاهها را در شرکت به عهده گرفتیم».
نعیمی بدون اشاره به دخالت مستقیم عربستان در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران مینویسد: «آگوست ۱۹۸۸ پس از ۸ سال خونین، یکی از بحرانیترین درگیریهای منطقهای در آن زمان، یعنی جنگ ایران و عراق، بالاخره پایان یافت و اختلال ناگهانی حرکت کشتیها در خلیجفارس به پایان رسید. ثبات جدید برای کل منطقه و بویژه برای تولیدکنندگان نفت دورنمایی روشنتر ترسیم میکرد. مشخص بود ما امیدهای زیادی در پیش داریم اما چقدر در اشتباه بودیم».
منظور نعیمی آغاز جنگ علیه کویت توسط صدام است. اگر صدام در ضمیمه کردن کویت به عراق و تصاحب ذخایر نفتی گسترده آن موفق میشد، به احتمال زیاد پس از آن عربستان را نیز تهدید میکرد. و انگار نه انگار این صدام همان صدامی است که مدت ۸ سال با حمایتهای بیشائبه از سوی پادشاهان عربستان مواجه شده بود تا ایران را به زانو درآورد.
اما خیال نعیمی یک روز صبح وقتی در اطراف موسسه اسپن در ژنو مشغول پیادهروی است راحت میشود. «تاچر» که همچون او برای پیادهروی صبحگاهی و بدون همراه بیرون آمده است، به او سلام میکند و میپرسد اهل کجاست و نعیمی توضیح میدهد عربستانی و مدیرعامل آرامکو است. نعیمی میگوید او به من قوت قلب داد و گفت نگران نباش این حمله دوام نخواهد داشت.
نعیمی در ۱۹۹۵ وزیر نفت عربستان میشود. او در مقدمه درباره راز موفقیت خود به کار سخت، اقبال خوب و تلاش برای موفق نشان دادن رئیسان اشاره میکند. او پس از انتخاب شدن برای وزارت نفت عربستان مینویسد: «اکنون که رئیس من پادشاه بود دیگر لازم نبود درباره بخش سوم نگران باشم».
او با این اشاره البته کنایهای نیز به ساختار قدرت در عربستان سعودی زده است: حالا که رئیس آن پادشاه است دیگر نیاز نیست موفق نشان داده شود، چون پادشاه دارای قدرت مطلقه در سعودی است؛ رژیمی که پس از 80 سال حتی یک بار انتخابات برگزار نکرده است!
تعریف از خود
تعاریف و توصیفات النعیمی از خود نیز جالب توجه است. او در سرتاسر کتابش به تعریف و تمجیدهای دیگران از خود اشاره میکند. در صفحات ۱۸۹ و ۱۹۰ کتاب این کار را بیش از بخشهای دیگر کتاب تکرار کرده است. نعیمی به نقل از «ولید خدوری» روزنامهنگار پیشکسوت لبنانی مینویسد: «پیش از النعیمی اوپک سراسر نزاع درونی بود». او همچنین به نقل از «نات کرن» رئیس موسسه مشاوره آمریکایی «فارن ریپورتس» درباره خود میگوید: النعیمی به اوپک حال و هوای کسبوکار بخشید!
زندگینامه خودنوشت علی النعیمی بعد از ورود او به دوران وزارتش و حضور فعالش در نشستهای اوپک به تعریف و تمجیدهای دیگران از او تبدیل میشود و مکرر در مکرر تعاریفی که دیگران از نعیمی میکنند آورده میشود. گویا او از این تعاریف بسیار لذت میبرد.
فرافکنی پیرامون 11 سپتامبر
در صفحات بعدی رویکرد فرافکنانه علی النعیمی در ماجرای ۱۱ سپتامبر نیز قابل تامل است. او در اینباره مینویسد: «پس از مشخص شدن عربستانی بودن بسیاری از هواپیماربایان با اینکه آنها دشمنان قسمخورده کشور خودشان و همچنین آمریکا بودند، برخی افراد، دولت عربستان را مسؤول این حملات میدانستند با این حال بزودی ما با قدردانی دولت و رئیسجمهور آمریکا مواجه شدیم». دیک چنی، معاون رئیسجمهور آمریکا چنین گفت: «ما به این مسأله به عنوان مشکلی نگاه میکردیم که باید حل شود. مشخص بود دولت عربستان هم همچون ما با خطرهای زیادی روبهرو بود. کسانی بودند که این احتمال را مطرح میکردند که این مسأله به گونهای تقصیر دولت عربستان است و اینکه بسیاری از هواپیماربایان اتباع عربستان بودند و مسائلی از این دست اما ما هرگز چنین حسی نداشتیم».
اما ماجرا چیست؟! در حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 که القاعده مسؤولیت آن را برعهده گرفت، تروریستها پس از ربودن 2 فروند هواپیمای مسافری، این هواپیماها را به برجهای تجارت جهانی در شهر نیویورک زدند؛ این حمله دستکم 3 هزار کشته برجا گذاشت. بر مبنای اسناد 28 صفحهای که توسط «ویکی لیکس» بعدها منتشر شد، از مجموع 19 نفری که در ربودن 4 فروند هواپیما برای حمله به برجهای دوقلوی آمریکا مشارکت داشتند 15 نفر شهروندان عربستانی بودند. افرادی که در آمریکا تحصیل و زندگی میکردند ولی با اعضای القاعده و گروهکهای تروریستی در خارج از آمریکا ارتباط داشتند. البته ردگیری تماسهای تلفنی این افراد نشان داد آنها علاوه بر مفتیها و چهرههای افراطی وهابی و تکفیری، با شماری از چهرههای سیاسی حکومت عربستان در ارتباط بودند و به نظر میرسید این حادثه تروریستی با مشارکت مقامهای این کشور طراحی و اجرا شده بود. با این همه، فرافکنی علی النعیمی قابل توجه است.
نفت ماندگار خواهد بود
علی النعیمی در بخشهای پایانی کتاب بیشتر به چالشهای فراز و فرود قیمت نفت در دوران وزارتش اشاره کرده است. او در مؤخره کتاب با لیست کردن سوابق کاری 70 ساله در صنعت نفت و وزارت 25 ساله نفت عربستان و مدیریت آرامکو باز بر اهمیت سوختهای فسیلی تاکید میکند و مینویسد: «در موضوع صنعت نفت در آینده، من جدا اعتقاد دارم نفت برای آینده قابل پیشبینی، ماندگار خواهد بود. شاید برای شما عجیب نباشد که بگویم سوختهای فسیلی، چیز خوبی هستند. آنها همچنان نقشی حیاتی در مجموعه کلی انرژی ایفا میکنند، چه خوشمان بیاید چه نه! اما منظور من را اشتباه متوجه نشوید؛ من از حامیان جدی انرژیهای تجدیدپذیر بویژه باد و انرژی خورشیدی هستم».