|
یادداشتی بر مجموعهشعر «بوی چمدان میدهم» سروده رضا احسانپور
شعرهای سپید دوصدایی!
وارش گیلانی: مجموعهشعر «بوی چمدان میدهم» اثر رضا احسانپور 34 ساله در 64 صفحه، دارای 60 شعر کوتاه سپید است که توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. رضا احسانپور را بسیاری با شعرهای طنزش میشناسند؛ آن هم طنزهایی در قالبهای کلاسیک. البته همین چند سال پیش، یک مجموعهشعر سپید از وی چاپ شد که خوب هم گل کرد. یکی از مهمترین وجوهی که سبب گلکردن شعرهای آن مجموعه شد، یکی ابداعی بودنشان بود، چرا که این مجموعه، علاوه بر اینکه مجموعهای بود از اشعار نیایشی و ستایشی در قالب شعر سپید، مایههایی از طنز هم در خود داشت. یعنی احسانپور در آن مجموعه سعی کرد خیلی خوب آن وقار و متانت را که لازمه امری چون نیایش و ستایش باریتعالی است، در شعر طنز رعایت کند. در واقع هارمونی بین آن دو با مهارت و استادی و ابداع و نوگرایی همراه بوده است. شعرهایی که با طنزی در تناسب با نیایش و ستایش، گلههای دوستانه و حرفهای عارفانه شاعر را نیز در خود جا داده بود. نام کتاب «مناجاتنامه چوپان معاصر» است که در ادامه چند نمونه شعر از آن را میآورم: ارسال به دوستان
نقدی بر مجموعه غزل «اقلیماه» اثر کبری موسویقهفرخی
در ویترین غزل
حمیدرضا شکارسری: هیچ شعری بدون نسبت با سنت قابل خواندن و درک نیست. هر شعر در برقراری ارتباط با سنت ادبی پیش از خود 3 وضعیت دارد: ارسال به دوستان
یادداشتی کوتاه بر رمان «وقت بودن» نوشته جلیل سامان
هراس تراژیک یک جغرافیا
آرش چراغی: رمان «وقت بودن» واکاوی فرهنگ مردم بلوچ و قصهای از جغرافیای سیستان است؛ اثری بدیع در سبک و سیاق یک رمان بومگرایی خارقالعاده که آمیخته با فرهنگ بلوچ بوده و هراس برخاسته از وضعیت هولناک ویران شده بر تن شخصیتهایش رنگ و لعابی از فرهنگ قوم بلوچ دارد؛ رمانی که هراسش ابتدا در بستر ذهنی امکان یافته و بتدریج به هراس تن و از هم پاشیدگی تن و روان شخصیتهایش ختم میشود. این رمان را «جلیل سامان» نوشته که در اصل بازتولید دیگرگونهای از فیلمی با همین نام و ساخته خود جلیل سامان در دهه 80 است. این رمان بر 2 اصل بنیادین فرهنگی و ادبی استوار بوده که شالوده رمان نیز بر پایه همین دو «امر واقع» بنا شده است. پیش از آنکه به این دو اصل رئالیستی اما دراماتیک اثر اشاره کنیم لازم است ابتدا به چرایی و چگونگی رخدادهای قصه و چند و چون به چاه رفتن شخصیتهای مرکزی آن اشاره کنیم. آغاز رمان «وقت بودن» با کنشهایی سینمایی امکان مییابد، جایی که 2 شخصیت مرکزی قصه در اتوبوسی در چنگال توفان شن صحراهای خشک سیستان گرفتار و به مقصد یکسانی رهسپارند. 2 شخصیت با جهانهای متمایز که از سر تقدیر تراژیک باید در یک روستا و یک مکان مشترک توقف کرده و توسط کسانی دیگر پاگشا شوند. یکی توسط سربازهای بهتزده یک پادگان ملالانگیز و دیگری توسط همسر رنجور (مائده) و برادر جوان و خامش. یکی آشنا با این مکان مخوف و دیگری ناآشنا و غافل از هراسی که انتظارش را میکشد. سرگرد کاظمی از شیراز عازم روستای ناملموسی واقع در نقطه صفر مرزی سیستان شده تا روزهای پایانی دوران خدمتش را به اتمام برساند. جان محمد (مرد بلوچ) نیز که بتازگی روزهای حبسش را با اتهام قتل شوهر خواهرش به اتمام رسانده، به همراه سرگرد کاظمی وارد روستا میشود. سرگرد کاظمی که سری پرسودا اما طینتی دلسوز دارد، «رحمان» برادر جان محمد را که مشمول خدمت سربازی است دستگیر میکند و او را به لباس سربازی میآویزد. جان محمد که گویی یک بار امر پاگشایی به جهان قانونگریزها را تجربه کرده، یقه سرگرد را گرفته و قسم زن طلاق میخورد که اگر سرگرد تا یک هفته دیگر روستا را ترک نکند او را خواهد کشت، در غیر اینصورت زن حاملهاش (مائده) دیگر بر او حلال نیست. این پیرنگ یک تراژدی به تمام معنا هولناک بوده و اضطرابش استخوان آنان را که این استعاره فرهنگی را در ثقل قصه پذیرفتهاند میترکاند. حال به آن 2 اصل بنیادین در سطور بالا باز میگردیم تا ریشه درام هراسانگیز روایت این قصه را بازنمایانیم. فرهنگ بلوچ که خردهفرهنگی جدی در بافت اجتماعی ایران است، همواره به سبب ارزشهای ناشناخته فرهنگیاش مورد توجه بازاندیشان ادبی و هنری قرار گرفته است. اما باید اشاره کنیم که این فرهنگ همچون دیگر خردهفرهنگهای همجوار در بوم ایرانی یک زیستبوم ویژه است. به این صورت که بازآفرینی جغرافیای فرهنگی بلوچ همانند هر خردهفرهنگ دیگری نیاز به واکاوی عمیق در ارزشهای زیستی، زبان و جغرافیای این خردهفرهنگ دارد. در غیر اینصورت اثر بازآفرینی شده انعکاسی کاریکاتوری از آن خردهفرهنگ ویژه خواهد بود. به گفته امین فقیری، نویسنده اثر جاودانه «دهکده پر ملال» این نوع از رمانها که پا را از گزارش کاریکاتوری صرف یک جغرافیای فرهنگی فراتر میگذارند، بومگرایی ادبی هستند. با این تفاسیر رمان حاضر آینهای از فرهنگ بلوچ نیست، بلکه خود فرهنگ و بوم مردم بلوچ است و هراسی که «قسم زن طلاق» به عنوان یک ارزش پذیرفته شده در فرهنگ بلوچ (جدا از ارزشگذاری و نقد این ارزش فرهنگی) به مخاطب انتقال میدهد، به سبب ساختمایه بومگرایانه رمان حاضر است و اساسا همین مساله، پذیرفتن امر تراژیک را برای مخاطب ممکن ساخته است، لذا واکاوی عمیق جلیل سامان در بومِ مردم بلوچ امر یکم از 2 امر واقع بنیادین رمان موجود است که منجر به انتقال و القای فرهنگ بلوچ به مخاطب شده است. دومین اصل بنیادین این کتاب اصل روایتگری خطی دو شخصیت مرکزی است که برای لحظاتی هر یک در کنج خود خلوت میگزینند و سپس دوباره همدیگر را ملاقات میکنند. آمد و شد روایت کتاب از ذهنی به ذهنی دیگر در خلال هامارتیایی که 2 شخصیت نابالغ در فرهنگ بلوچ ایجاد کردهاند منجر به درامی خطی شده که خود به خود به روایتی دراماتیک منجر شده است. اما در جهت تثبیت اصل بنیادین دوم باید به انتقال تدریجی نتایج هراس «قسم زن طلاق» از ذهن شخصیتها به تن آنان شاره کنیم که در فصل پایانی کتاب این هراس جای خود را به استیصال و درهم پاشیدگی هر دو شخصیت مرکزی میدهد که خود نیز قادر به درک واقعیت تراژیکی که فرهنگ بر آنان حاکم کرده نیستند و تنها راه نجات از این هراس کشنده را پذیرفتن شکست از طرف دیگری میدانند. رمان «وقت بودن» جدا از هراس تدریجی که از ابتدا تا پایان کتاب به تصویر میکشد، محل بازنمایی تقابلهای دوتایی متعددی نظیر عشق / ارزشهای فرهنگی و زن/ مرد است که مولف به زیرکی در بینامتن اثرش منعکس کرده است. در پایان میتوان اثر حاضر را به عنوان اثری شاخص در بومنگاری فرهنگی معرفی کرد که تجربه منحصربهفردی در انتقال اضطراب از یک متن فرهنگی به مخاطب قلمداد میشود. ارسال به دوستان
میداندار
مهدی خدادادی: صحبت از «محمدحسین محمدخانی» کار آسانی نیست، مگر آنکه وجودش را درک کرده باشی! باید همپایش قدم در خلد برین گذاشته باشی یا همراهش به زیارت مزار شهدای گمنام دانشگاه رفته باشی. باید پایت به خیمه باز شده باشد و در هیات علمدار کنارش سینه زده باشی و دغدغهات هیات و امام حسین(ع) باشد یا اینکه در اردوهای جهادی و راهیان نور دوشادوشش کار فرهنگی کرده باشی، همه این کارها را که کرده باشی میتوانی از محمدحسین برای دیگران سخن بگویی یا روایت زندگیاش را روی کاغذ مکتوب کنی و قلمت بر جان بنشیند. این برگ برنده محمدعلی جعفری، نویسنده خوشذوق یزدی است که قرابت و رفاقتش با شهید محمدخانی کتاب «عمار حلب» او را خواندنی کرده است. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|