|
نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از کمیته قضایی خواست طرح استیضاح ترامپ را تدوین کند
بلبشو
گزارش «وطنامروز» درباره مقایسه رفتار ظریف و ترامپ در سوءاستفاده از جایگاه ملی برای پیگیری منافع شخصی و جناحی
رونوشت به ... !
گروه سیاسی: طرح استیضاح ترامپ در مجلس نمایندگان وارد مراحل نهایی شده است. ترامپ متهم است در جریان یک مکالمه تلفنی با رئیسجمهور اوکراین از وی خواسته است تحقیقاتی درباره نقش پسر ژوزف بایدن، رقیب احتمالی ترامپ در انتخابات 2020، در فعالیتهای اقتصادی در اوکراین انجام دهد. افشای همین مساله رئیسجمهور آمریکا را در خطر استیضاح قرار داده است. «ترجیح منافع حزبی و سیاسی بر منافع ملی» نقطه حساسیتبرانگیز در ساختارهای سیاسی به حساب میآید. فارغ از شکل و مدل حکومتهای سیاسی، «پیگیری منافع حزبی با بهرهگیری از موقعیتهای ملی» مذموم و ناپسند و ذیل جرائم سیاسی منفی دستهبندی میشود. سیستمهای سیاسی فیلترهای متعددی را برای جلوگیری از سوءاستفاده مقامات از قدرت سیاسی خود به کار میگیرند و در صورت تخطی مقامات به عنوان یک «متهم» بازخواست میشوند. در ایران نیز جرائم سیاسی منفی از سوی دولت و کارگزاران آن با انگیزهها یا نتایج سیاسی علیه حقوق اساسی شهروندان اتفاق میافتد با این حال نهادهای نظارتی از جمله قوهقضائیه و مجلس شورای اسلامی در سالهای اخیر نسبت به این موضوع حداقل درباره «وزیر امور خارجه» به صورت مناسب عمل نکردند. محمدجواد ظریف که از ابتدای دولت روحانی بهعنوان وزیر امور خارجه وی مشغول به کار بوده است از جمله شخصیتهای دولت به حساب میآید که با بهرهگیری از جایگاه حقوقی خود منافع حزبی و گروهی را دنبال کرده است. «وطن امروز» در این گزارش برخی اظهارنظرها و موضعگیریهای وزیر امور خارجه را که در جهت منافع حزبی و سیاسی او بوده بررسی کرده است.
* گروههای فشار مخالفان FATF هستند
12 آبانماه سال جاری محمدجواد ظریف به مجلس دعوت شد تا درباره موضع خود درباره لوایح مرتبط با FATF پاسخگوی سوال نمایندگان باشد. ظریف در اظهارات خود در مجلس اما به نکته قابل تاملی اشاره کرد. وزیر امور خارجه گفت که در مجامع بینالمللی و در مذاکرات خود با نمایندگان دیگر کشورها درباره لوایح مرتبط با پولشویی، مخالفان تصویب FATF در ایران را گروه فشاری عنوان میکند که از عدم تصویب این لوایح منفعت مادی دارند. ظریف در اظهارات خود در مجلس در اینباره گفته بود: اتهامی که به جمهوری اسلامی میبندند آن است که نمیخواهد به این کنوانسیونها بپیوندد، چون نمیخواهد با پولشویی و تروریسم مقابله کند. من در پاسخ گفتهام که «گروههای فشاری» هستند که منافع شخصی دارند. این موضوع را به وضوح میتوانید در دادگاه سلطان سکه و سایر دادگاهها ببینید که چه چیزی درباره پولشویی گفتهاند. وی ادامه داد: چرا صحبتی که در دفاع از جمهوری اسلامی و رد اتهامات بیگانگان و منافقان شده را تبدیل به صحبت علیه نظام کردیم؟ آیا من علیه منافع نظام صحبت میکنم یا آنهایی که از صحبتهای دلسوزانهام بهخاطر منافع جناحی سوءاستفاده میکنند؟
20 آبانماه سال گذشته محمدجواد ظریف در گفتوگو با یک سایت حامی دولت، منتقدان تصویب 2 لایحه پالرمو و سیافتی را طرفداران پولشویی و فساد اقتصادی در کشور نامید. او حتی یک قلم پولشویی 30 هزار میلیارد تومانی را هم به نام منتقدان خود فاکتور کرده بود!
* «دلواپس» خواندن منتقدان
محمدجواد ظریف جمعه 23 آذرماه سال گذشته در چهارمین نشست حزب ندای ایران، از احزاب اصلاحطلب حضور یافت و به سخنرانی پرداخت. ظریف در اظهارات خود در این مراسم بدون توجه به ماهیت جایگاه وزارت امور خارجه، باز هم شخصیت ملی وزیر امور خارجه را نادیده گرفت و علیه کسانی که او «دلواپس» نامید اظهارنظر کرد تا نشان دهد پس از قریب به 6 سال حضور در مسند وزارت امور خارجه، هنوز از پختگی لازم برای مراعات اصل بیطرفی وزیر امور خارجه در مناسبات حزبی داخلی برخوردار نیست. همین موضوع یعنی بیتوجهی ظریف به ملاحظات جایگاه وزارت امور خارجه البته با انتقاداتی همراه بود. غیر از استفاده او از عبارت «دلواپسان» که کلیدواژه جریان اصلاحات و دولت حسن روحانی در برهههای انتخاباتی بوده است، حضور او در همایش یک تشکل اصلاحطلب نیز برای وی دردسرساز شد. در این میان حتی برخی رسانههای اصلاحطلب از ظریف بهخاطر بیتوجهی به مبانی و ملاحظات دستگاه دیپلماسی ایران در تاکید بر ملی بودن جایگاه وزیر امور خارجه و نه حزبی بودن آن، انتقاد کردند و از او خواستند کمتر در برنامههای اصلاحطلبان آفتابی شود.
* لابه به البرادعی!
21 اکتبر 2003 مذاکرات هستهای سعدآباد به ریاست حسن روحانی در دولت اصلاحات برگزار شد. ظریف که در آن زمان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده بود، تلاش میکرد البرادعی را راضی کند تفسیری مطلوب او از موضوع «تعلیق» ارائه کند. ماجرا اینگونه بود که در مذاکرات سعدآباد، دولت اصلاحات پذیرفت برنامه هستهای ایران تعلیق شود اما مقرر شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی تفسیر خود از موضوع «تعلیق» را ارائه کند. ظریف در گوشهای از سالن به شکل غیررسمی وارد مذاکره با البرادعی شد تا دغدغههای خود را با او در میان بگذارد. اما ظریف در مذاکره با البرادعی چه گفت؟ آیا خواستار آن شد که تفسیر متناسب و معقول و محدودی از تعلیق ارائه کند تا حق مسلم مردم ایران در داشتن برنامه صلحآمیز هستهای حفظ شود؟ این ترجمه صحبتهای محمدجواد ظریف در گفتوگو با البرادعی است: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری (انتخابات ریاستجمهوری 1384) از شکست مذاکرات ما سود میبرند. آنها موفقیتی در این گفتوگوها نمیبینند، از طرفی آنها آدمهای پرنفوذی هم هستند. اعتبار اروپاییها و مذاکرهکنندگان ایرانی هر دو در ایران از دست رفته است. این تنها مشکل اعتماد به آنها نبود؛ این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود. اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه». آیا ظریف از این اظهاراتی که با البرادعی در میان گذاشت به دنبال احقاق حقوق هستهای مردم ایران بود یا دغدغههای حزبی و سیاسی جریان سیاسی متبوع خود را پیگیری میکرد؟ از قضا همان که ظریف نگرانش بود اتفاق افتاد.
* اتوپیای 2005
ظریف بار دیگر در شهریورماه 1393 در شورای روابط خارجی آمریکا دغدغههای حزبی خود را مطرح کرد، آن هم در قالب مذاکرات هستهای بر سر حقوق ملت ایران! در این نشست هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه اندیشکده «وودرو ویلسون» و از مهرههای اصلی تئوری براندازی نرم در کشورهای هدف آمریکا، از ظریف پرسید: «لطفا درباره تاثیر گفتوگوها بر مسائل سیاسی داخل ایران توضیح بفرمایید، البته میدانم که این حوزه، مدنظر شما نیست». محمدجواد ظریف نیز به این سؤال اینگونه پاسخ داد: «بیتردید همینطور است، زیرا ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما [با آرای خود] پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافقهایی کردیم و تلاشهای ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد! البته باید توجه داشت که اتحادیه اروپایی به تنهایی فعالیت نمیکرد و مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا مانع از هرگونه توافق شدند، همانطور که حالا هم کسانی هستند که نمیخواهند هیچگونه توافقی حاصل شود، قطع نظر از اینکه مفاد آن چه باشد. حالا من بار دیگر زنده شدهام [خنده حضار]. به نظر من، در انتقال پیامی که جامعه بینالمللی بویژه غرب میخواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند. باید دید تعامل از جانب ایران و تلاش ایران برای باز بودن و نگاه به آینده داشتن با پاسخ مثبت مواجه میشود یا اینکه بار دیگر رد میشود. من فکر میکنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوقهای رای نشان خواهند داد».
* باز هم بوده!
قبل از حضور در شورای روابط خارجی آمریکا و این پاسخ جنجالی که در ایران به «ظریفگیت» معروف شد، محمدجواد ظریف 2 بار دیگر نیز ماجرای شکست مذاکرات هستهای 2005 و نتیجه آن در تغییر آرایش سیاسی در ایران را برای غربیها بازخوانی کرد. ظریف در قالب مذاکرات هستهای با 1+5 در دولت روحانی 2 بار دیگر هم آداب دیپلماتیک را کنار گذاشت و درباره عواقب شکست مذاکرات بر فضای سیاسی داخل ایران گفت. محمدجواد ظریف بلافاصله پس از شکست مذاکرات وین ۵ در صفحه توئیتر خود نوشت: «دستیابی به توافق جامع هستهای غیرممکن نیست، نیاز است توهمات کنار گذاشته شود، نباید مانند سال ۲۰۰۵ فرصت از دست برود». نگرانی برای از دست رفتن «فرصت» همانند سال ۲۰۰۵ آنقدر واضح بود که شبکه بیبیسی فارسی در تحلیلی در اینباره نوشت: «نگرانی اصلی ظریف برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات هستهای نیست، بلکه باخت دوباره تیم روحانی در انتخابات آینده و تکرار تجربه انتخابات ۱۳۸۴ است». ظریف چندی بعد و در آستانه مذاکرات وین ۶، این بار با انتشار یک ویدئو، یک بار دیگر دغدغههای خود از شکست مذاکرات را مطرح کرد! ظریف در این فیلم گفت: «ما میتوانستیم مساله هستهای را در سال ۱۳۸۴ حل و فصل کنیم ولی در آن زمان حرف من را باور نمیکردند، وقتی میگفتم ایرانیها به فشار حساسیت دارند، دولت بوش اصرار داشت ما غنیسازی را به کلی رها کنیم... با نزدیک شدن به ۲۹ تیر من یک بار دیگر احساس نیاز میکنم که هشدار دهم و بگویم بازی شاهین- قمری به امید گرفتن امتیاز در لحظه آخر، نمیتواند نتیجهای بهتر از سال ۱۳۸۴ بدهد».
******
رضا عدالتیپور*: روز پنجشنبه نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا دستور داد پیشنویس طرح استیضاح دونالدترامپ، رئیسجمهور امریکا تدوین شود.
وی با حضور در نشست مجلس نمایندگان آمریکا گفت: «امروز از رئیس کمیته قضایی میخواهم نگارش طرح استیضاح را آغاز کند. رئیسجمهور هیچ گزینه دیگری را برای ما باقی نگذاشته است، زیرا تلاش میکند یک بار دیگر انتخابات را در راستای منافع خود به فساد بکشاند». این اتفاق نشان از بههمریختگی و سردرگمی در ساختار سیاسی ایالات متحده دارد.
هفته گذشته کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان آمریکا طی گزارشی 300 صفحهای که پس از 2 ماه تحقیقات و استماع اظهارات علنی و غیرعلنی شهود، شامل دیپلماتهای آمریکایی در اوکراین و اتحادیه اروپایی و کارمندان کاخ سفید تهیه شده، دونالد ترامپ را به سوءاستفاده از قدرت علیه رقیب انتخاباتی خود (جو بایدن) و همچنین ایجاد اخلال در روند رسیدگی به پرونده متهم کرد.
همچنین 3 نفر از اساتید دانشگاههای آمریکا که متخصص قانون اساسی این کشور هستند، با حضور در برابر کمیته قضایی مجلس آمریکا تصریح کردند اقدامات دونالد ترامپ او را مستوجب برکناری از ریاستجمهوری میکند. این 3 استاد گفتهاند تلاش رئیسجمهوری آمریکا برای کمک گرفتن از اوکراین برای امتیازگیری سیاسی، جرم است. کارشناس چهارم که از سوی جمهوریخواهان به این کمیته دعوت شده بود، گفت رئیسجمهوری آمریکا مرتکب تخلف شده اما این تخلف او را مستوجب استیضاح نمیکند.
پس از این تحولات بود که نانسی پلوسی فرمان تدوین طرح استیضاح ترامپ را صادر کرد. بر این اساس تحقیقات برای استیضاح رئیسجمهوری آمریکا وارد مرحله تازهای میشود که طی آن قرار است کمیته قضایی مجلس، مفاد اتهامی رئیسجمهوری برای استیضاح را تدوین کند.
پلوسی پس از آن با حضور در کنفرانس خبری به خبرنگاران گفت: از ترامپ متنفر نیستم اما ترامپ مستحق استیضاح است، چرا که از موقعیت خود سوءاستفاده کرده است. او همچنین به انتقاد از سیاست ترامپ درباره مهاجران و تغییرات آب و هوایی پرداخت و او را یک بزدل معرفی کرد که نتوانست سیاست درستی برای کاهش خشونتهای مسلحانه در آمریکا به کار ببرد.
دموکراتها قصد دارند با پیگیری 2 اتهام اخلال در اجرای عدالت و نافرمانی از کنگره، توسط کمیته قضایی مجلس نمایندگان، استیضاح در مجلس را اجرایی کنند. آنها امیدوارند بتوانند قبل از پایان سال 2019 استیضاح ترامپ را در صحن علنی مجلس به رأی بگذارند، در این صورت ممکن است بخش بعدی استیضاح در سنای آمریکا اوایل ماه ژانویه ۲۰۲۰ انجام شود.
* واکنش توئیتی ترامپها
دونالد ترامپ در واکنش به دستور رئیس مجلس نمایندگان آمریکا با انتشار پیامی در توئیتر گفت: اتفاق خوب در حال حاضر این است که جمهوریخواهان هرگز اینقدر اتحاد نداشتهاند؛ ما پیروز خواهیم شد.
ترامپ پس از کنفرانس خبری رئیس نمایندگان مجلس آمریکا نوشت: نانسی پلوسی وضعیت عصبی داشت و از دستاوردهای من در دوره ریاستجمهوریام متنفر است. تحقیقات برای استیضاح یک «حقه بزرگ» است.
او همچنین در توئیتی دیگر خطاب به نمایندگان دموکرات کنگره نوشت: چپهای «رادیکال» دموکرات اعلام کردهاند خواستار پیگیری استیضاح من آن هم بر سر هیچوپوچ هستند.
در همین حال ملانیا ترامپ، همسر رئیسجمهور آمریکا نیز در واکنش به برده شدن نام پسرش در تحقیقات استیضاح با انتشار توئیتی از این کار انتقاد کرد.
در جلسه حضور شاهدان (متخصصان قانون اساسی) پروفسور پاملا کارلان، استاد دانشکده حقوق استنفورد و شاهد تخصصی که توسط کمیته قضایی مجلس نمایندگان مجلس آمریکا فراخوانده شده بود، حین انتقاد از رفتار دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا نام «بارون» را ذکر کرد. بارون، کوچکترین پسر رئیسجمهوری آمریکا و تنها فرزند او از ملانیا ترامپ است.
* آیا ترامپ استیضاح خواهد شد؟
همانطور که عنوان شد قانون اساسی به کنگره این اختیار را داده و این مسأله هیچ ارتباطی به اینکه دونالد ترامپ در سال چندم یا دوره چندم ریاستجمهوری خود است ندارد.
جیمز بوچانان در 1860، اندرو جانسون در 1868، ریچارد نیکسون در 1973 و بیل کلینتون در 1999، 4 رئیسجمهور دیگر آمریکا هستند که به دلایل مختلف درگیر پرونده استیضاح شدند. استیضاح ترامپ در حال حاضر با تمرکز بر موضوع سوءاستفاده از قدرت در حال بررسی است. دموکراتها که اکثریت مجلس نمایندگان را برعهده دارند معتقدند مذاکرات تلفنی ترامپ و رئیسجمهور اوکراین برای تحقیقات درباره «هانتر بایدن» و مشروط کردن کمک آمریکا به اوکراین به این تحقیقات مصداق بارز سوءاستفاده رئیسجمهور از قدرت به نفع خود و دخالت دادن کشورهای بیگانه در انتخابات و امور داخلی آمریکاست. استدلال آنها نیز این است که کمک مالی مصوب کنگره به اوکراین که قرار بوده اوایل سال 2019 در اختیار این کشور قرار گیرد، به دستور آقای ترامپ معطل مانده بوده و تنها بعد از این مکالمه تلفنی به اوکراین پرداخت شده است.
برای استیضاح رئیسجمهور لازم است کنگره آن را تایید کند. از آنجا که کنگره متشکل از مجلس نمایندگان و مجلس سناست، طرح استیضاح پس از تصویب در مجلس نمایندگان باید به تصویب دوسوم اعضای سنا برسد. از آنجا که 233 کرسی از 435 کرسی مجلس در اختیار دموکراتهاست، ترامپ حتما در مجلس استیضاح خواهد شد اما اوضاع در مجلس سنا متفاوت است؛ در حال حاضر از 100 سناتور حاضر 53 نفر جمهوریخواه، 45 نفر دموکرات و 2 نفر مستقل هستند. از آنجا که جمهوریخواهان در مجلس نیز به استیضاح رای ندادند، در سنا نیز هیچ سناتور جمهوریخواهی به استیضاح رای نخواهد داد.
به نظر میرسد هدف دموکراتها از تلاش برای استیضاح ترامپ تضعیف او برای انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست، چرا که در حال حاضر دموکراتها کاندیدای مقتدری را برای مقابله با ترامپ مطرح نکردهاند.
رقابتهای درونحزبی برای معرفی به عنوان کاندیدای حزب دموکرات در حالی پیش میرود که معدل محبوبیت کلی کاندیداهای این حزب در یک ماه گذشته کاهش پیدا کرده و افرادی مثل جو بایدن نیز که از کاندیداهای سرشناس این حزب هستند، به دلیل حواشی پیرامون آن شانس زیادی برای مطرح شدن بهعنوان رئیسجمهور ندارند.
روزنامهنگار*
***
[روند استیضاح در آمریکا چگونه است؟]
قانون اساسی به کنگره اجازه داده است علیه مقامات رسمی این کشور که مرتکب جرائم بزرگ و خائنانه مثل خیانت، دریافت رشوه، جرائم سنگین اجتماعی، ادای شهادت دروغ و هر عملی که مغایر با سوگند مربوط به آن سمت باشد میشوند، اقامه دعوا کرده و در صورت محکوم شدن، آنان را از کار برکنار کند. استیضاح به 2 شکل در آمریکا انجام میشود؛ در یک حالت دیوان عالی فدرال ایالاتمتحده آمریکا علیه یکی از مقامات رسمی آمریکا اعلام جرم میکند و از کنگره میخواهد که فرآیند استیضاح را اجرایی کند. در حالت دوم، خود کنگره مستقیما علیه آن مقام رسمی اعلام جرم میکند. در هر دو حالت، ابتدا باید موضوع استیضاح به تصویب اکثریت مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا برسد. در صورت تصویب استیضاح در مجلس نمایندگان، مجلس سنا با تشکیل دادگاهی متهم را محاکمه خواهد کرد. به این ترتیب مجلس سنا در مقام دادگاه استیضاح را بررسی میکند و هر کدام از سناتورها بهعنوان دادستان ایفای نقش میکنند. ریاست دادگاه نیز بر عهد رئیس دیوان عالی فدرال خواهد بود. مطابق رویه معمول پس از شنیدن اتهامات متهم و دفاع متهم از خود، اتهام به رأی گذاشته میشود و اگر اکثریت سناتورها رأی به مجرمیت بدهند، مقام دولتی از کار برکنار خواهد شد. استیضاح صرفا به رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا یا اعضای کابینه محدود نمیشود و از این شیوه میتوان علیه نمایندگان مجلس، سناتورها، قضات دیوان عالی فدرال و قضات دادگاههای بخش و به عبارتی هر مقام رسمی استفاده کرد و وی را به دادگاه کشاند.
***
دکتر فؤاد ایزدی در گفتوگو با «وطن امروز»:
هدف دموکراتها جلب آرای خاکستری است
صدور فرمان تدوین طرح استیضاح ترامپ از سوی نانسی پلوسی به این معنی است که احتمالاً تا قبل از ژانویه 2020 استیضاح در مجلس نمایندگان کلید خواهد خورد. اینکه روند استیضاح با توجه به قانون اساسی آمریکا و ترکیب مجلس سنا که به نفع جمهوریخواهان است به کجا خواهد کشید و اینکه هدف نهایی دموکراتها از استیضاح چیست، موضوعاتی است که در گفتوگو با دکتر فواد ایزدی به آنها پرداختهایم.
***
- روز پنجشنبه نانسی پلوسی به مجلس نمایندگان دستور داد طرح استیضاح ترامپ در کمیته قضایی تدوین شود؛ آیا این به معنی استیضاح ترامپ خواهد بود؟
استیضاح رئیسجمهور در قانون اساسی آمریکا روندهای مشخص خود را دارد. به این ترتیب که پس از تحقیقات در کمیته اطلاعات و ارائه گزارش این کمیته به مجلس نمایندگان، کمیته قضایی تشکیل جلسه خواهد داد؛ درباره اینکه اتهام مطرح شده به عنوان جرم مورد شناسایی قرار خواهد گرفت یا نه جلسه میگذارد. جلسه کمیته قضایی درباره اتهامات ترامپ هفته گذشته برگزار شد و 3 نفر از 4 کارشناس مدعو به این جلسه اتهامات به ترامپ را وارد دانستند. طرح استیضاح برای رأیگیری در مجلس نمایندگان پس از فرمان پلوسی در حال تدوین است و برای تصویب آن و ارجاع به سنا، دموکراتها نیازمند رای 50 درصد به علاوه یک نفر در مجلس هستند. از آنجا که آنها اکثریت مجلس را در اختیار دارند، استیضاح در مجلس رأی خواهد آورد. پس از این مرحله استیضاح وارد سنا خواهد شد. در سنا اوضاع برای دموکراتها خوب نیست. از 100 کرسی سنا آنها 47 کرسی را در اختیار دارند و برای اینکه به حدنصاب دوسوم مورد نیاز برای استیضاح در سنا برسند باید نظر 20 سناتور جمهوریخواه را با خود همراه کنند اما در حال حاضر با وضعیت پرونده ترامپ، این تعداد سناتور جمهوریخواه که عملکرد ترامپ را مستحق استیضاح بدانند وجود ندارد. مگر اینکه در ادامه بررسیهای مجلس نمایندگان اتهامات جدید کشف شود. اظهارات پلوسی در کنفرانس خبری درباره پرونده روسیه را میتوان در این چارچوب تحلیل کرد، البته موضوعات جدید نیازمند بررسیهای جدید است.
- با این حساب تلاش دموکراتها و اصرار نانسی پلوسی به استیضاح ترامپ برای چیست؟
پرونده استیضاح ترامپ در مجلس نمایندگان به 2 دلیل باز شد؛ خود پلوسی در ابتدا خواستار بازشدن این پرونده نبود چرا که میداند احتمال همراهی سناتورهای جمهوریخواه با این طرح چیزی نزدیک به بعید است اما او تحت فشار اکثریت همحزبیهایش این پرونده را مطرح کرد. اینکه چرا دموکراتها بهرغم آگاهی از این وضعیت به استیضاح اصرار دارند، تحولات و کشفیاتی است که ممکن است در مسیر استیضاح به وقوع بپیوندد. نمونه این امر هم پروندهای است که برای بیل کلینتون در حوزه املاک مطرح شد و سرانجام در ادامه تحقیقات موضوع مونیکا لویسنکی و مسائل غیراخلاقی رئیسجمهور مطرح شد.
ضمن اینکه تحلیل دموکراتها این است که در فاصله یک سال مانده به انتخابات 2020 میتوان با تحت فشار قرار دادن ترامپ و برجسته کردن اتهامات وی، آرای تعیینکننده در برخی ایالتها را به نفع حزب دموکرات تغییر داد.
- در مقابل تلاش دموکراتها، ترامپ همیشه این تحقیقات را آلوده به اهداف سیاسی و حزبی قلمداد کرده و هر کدام از شاهدان پرونده را به نوعی دشمن خود دانسته است؛ رویکرد ترامپ در قبال استیضاح چیست؟
همانطور که گفتید ترامپ همیشه این تحقیقات را جانبدارانه دانسته و عنوان کرده دموکراتها در تلاشند به اصطلاح در برابر موفقیتهای او در آمریکا مشکلآفرینی کنند. او با اتخاذ یک موضع انفعالی خودخواسته و مظلومنمایی در رسانهها در صدد است در مقطع زمانی مطلوب توپ را به زمین دموکراتها بیندازد. به عبارت دیگر او قصد دارد دموکراتها و تحقیقات آنها را به عنوان مانع اصلی در برابر خدمات دولت معرفی کند. البته باید گفت ترامپ این موضع را در شرایطی اتخاذ کرده که مطمئن است سنا این استیضاح را رد خواهد کرد. اگر تحلیلها چیزی جز این بود مطمئنا موضع ترامپ تهاجمی میبود.
- آیا دموکراتها میتوانند چالشی جدی برای ترامپ در انتخابات 2020 باشند؟
طبیعی است که دموکراتها همه تلاش خود را خواهند کرد. به طور قطع این چالش در 2020 برای ترامپ مسألهساز خواهد بود. دموکراتها قصد دارند رای ایالات خاکستری را در برابر ترامپ برای خود به دست آورند، چرا که در حال حاضر بر اساس نظرسنجیها در ایالتهایی که خاکستری هستند فاصله ترامپ با رقبایش زیاد نیست اما هنوز برای اینکه بتوان گفت رقیب ترامپ از سوی حزب دموکرات خواهد توانست در 2020 او را شکست دهد خیلی زود است، چرا که تا پاییز آینده وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم آمریکا چندان مشخص نیست.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از تفاوتهای طرح مسکن مهر و طرح مسکن ملی گزارش میدهد
مسکن بدون مهر
محمد عنایتینجفآبادی*: دولت تدبیر و امید در حالی از مسکن مهر انتقاد میکرد که حالا پس از 6 سال بیعملی در عرصه تولید انبوه مسکن، میخواهد 400 هزار واحد مسکونی در قالب طرح اقدام ملی، با تسهیلاتی با سود 18 درصدی بسازد؛ طرحی که امیدی برای آن نیست تا سقفی را برای مردم ایجاد کند. به گزارش «وطن امروز»، طرح مسکن مهر با همه ایراداتی که به آن وارد بود، توانست میلیونها نفر را صاحب خانه کند اما وقتی دولت یازدهم روی کار آمد این طرح را دستاورد دولت قبل دانست و قدمی برای اصلاح این طرح برنداشت و پیشرفت آن هم عملا متوقف شد. کار تا آنجا پیش رفت که عباس آخوندی، وزیر وقت مسکن آن را مزخرف خواند. رئیسجمهور هم در تازهترین اظهارات خود این طرح را از کنایههای خود بینصیب نگذاشت و عنوان کرد: «دولت قبل برای تولید انبوه مسکن دست در جیب مردم کرد و 5/1 میلیون واحد مسکونی رها شده در بیابان را روی دست ما قرار داد».
با رفتن آخوندی، دولت فهمید حل مشکل مسکن تنها با تحریک تقاضا یعنی اعطای وام خرید حل نمیشود و در حال حاضر و در شرایطی که کمتر از 2 سال به پایان دولت تدبیر باقی مانده، وزارت راهوشهرسازی تصمیم به احداث 400 هزار واحد مسکونی در قالب مسکن ملی گرفته است؛ طرحی که پس از رسانهای شدن، همگان را به یاد طرح مسکن مهر انداخت اما توجه به ساختار طرح اقدام ملی مسکن و طرح مسکن مهر مشخص میکند این دو طرح تولید انبوه مسکن تفاوتهای بنیادی با هم دارند.
* 400 هزار بزرگتر است یا 4 میلیون
یکی از آشکارترین تفاوتهای طرح اقدام ملی و طرح مسکن مهر در نگاه اول و با توجه به تعداد واحدهای مسکونی مد نظر در هر طرح هویدا میشود. پروژه مسکن مهر منجر به صاحبخانه شدن 4 میلیون نفر از خانوارهای بدون مسکن شد، این در حالی است که در طرح اقدام ملی، خانهدار کردن تنها 400 هزار خانوار مدنظر قرار گرفته است. ساخت 400 هزار واحد مسکونی در شرایطی مطرح شده است که بازار ساخت و ساز مسکن رکودی 6 ساله را تجربه کرده و در حال حاضر نیاز به ساخت 2 میلیون واحد مسکونی در هر سال حس میشود. طبیعی است که ساخت 400 هزار واحد مسکونی آن هم در 2 سال، تطابقی با نیاز فعلی بازار مسکن نداشته باشد. نیاز به ساخت سالانه 2 میلیون واحد مسکونی با توجه به تعداد خانوارهای بدون مسکن، تقاضاهای جدید ناشی از ازدواج، بهسازی و نوسازی بافت فرسوده و ذخیره طبیعی مسکن و بنا بر آمار به دست آمده از سرشماری سال 1395 مطرح میشود.
* پیشپرداخت هنگفت
یکی دیگر از تفاوتهای طرح اقدام ملی مسکن و مسکن مهر در جامعه هدف 2 طرح نهفته است. در همین راستا، محمد اسلامی، وزیر راهوشهرسازی ضمن عنوان اینکه طرح اقدام ملی برای اقشار متوسط رو به بالا طراحی شده است، گفت: «همه برای خانهدار شدن یک دوره فشار را تحمل کردند و نمیشود که خانهدار شد ولی به خودمان فشار نیاوریم، بنابراین قشر متوسط برای خانهدار شدن به خود فشار بیاورد».
* به استناد صحبتهای وزیر راهوشهرسازی در طرح اقدام ملی با توجه به پرداخت اولیه
30 درصد از هزینه ساخت هر واحد، دهکهای درآمدی متوسط برای خانهدار شدن باید متحمل فشار مضاعف شوند. در شهرهای اطراف تهران، متقاضیان حداقل باید 45 تا 100 میلیون تومان آورده داشته باشند. یعنی کسانی که اکنون مستاجر هستند باید رهن منزلی را که در آن زندگی میکنند برای ثبتنام در طرح مسکن ملی بپردازند و عملا این قشر برای ثبتنام در طرح مسکن ملی ناکام خواهد ماند.
این در حالی است که در پروژه مسکن مهر نیاز به آورده اولیه از سوی مردم نبود و کل هزینه مسکن در قالب تسهیلات مالی، توسط متقاضی پرداخت میشد. در حقیقت جامعه هدف در مسکن مهر با توجه به تنوع شیوههای تامین مالی و روشهای ساخت، همه دهکهای درآمدی را شامل میشد.
* سود نجومی تسهیلات در مقابل وام قرضالحسنه
به استناد جزئیات ارائه شده توسط متولیان طرح اقدام ملی مسکن، متقاضیان خرید در این طرح، با توجه به موقعیت مکانی خود میتوانند از تسهیلات بانکها تا سقف 100 میلیون تومان با سود 18 درصد و دوره بازپرداخت 12 ساله بهره ببرند. با توجه به اینکه سود تسهیلات ارائه شده در طرح اقدام ملی با استفاده از شیوه پلکانی محاسبه میشود، متقاضیان واحدهای مسکونی این طرح ملزم به بازپرداخت مبلغ نجومی 336 میلیون تومان برای تسهیلات 100 میلیونی هستند. در شرایطی که متقاضیان طرح اقدام ملی با پرداخت سود 236 میلیون تومانی مواجه هستند، خانوارهایی که در قالب پروژه مسکن مهر صاحب خانه شدند، موفق به اخذ تسهیلات قرضالحسنه 30 میلیون تومانی با سود متغیر 4، 7 و 9 درصد شدهاند.
* مسکن پایان باز
طرح مسکن مهر از سال 85 آغاز شد و دولت وقت زمان پایان این طرح را ۵ سال اعلام کرده و سال ۱۳۹۰ را به عنوان سال پایانی تکمیل و تحویل مسکن به متقاضیان قرار داده بود و توانست تا پایان دولت 5/3 میلیون واحد را به متقاضیان تحویل دهد. طرح مسکن ملی در 2 سال پایانی دولت دوازدهم آغاز به کار کرده و دولت وعده داده تا پایان دولت واحدها را به متقاضیان تحویل خواهد داد. این وعده در حالی است که دولت در 6 سال نتوانست واحدهای ناقص مسکن مهر را تکمیل کند. بیم آن میرود که این دولت برود و کسانی که در این طرح ثبتنام کردهاند، بیخانه بمانند. ساخت 400 هزار واحد مسکونی در قالب طرح اقدام ملی مسکن، در حالی ذهن همگان را به سمت مسکن مهر سوق میدهد که این طرح در جزئیات هیچ شباهتی به مسکن مهر ندارد. در حقیقت پس از 6 سال رکود محض در عرصه تولید انبوه مسکن، شرایطی که دولت تدبیر و امید برای صاحب خانه شدن مردم به وجود آورده به مراتب دشوارتر از طرح مسکن مهر است.
پژوهشگر مسکن*
***
[ثبتنام مسکن ملی در 5 استان از امروز]
مردم استانهای یزد، همدان، چهارمحالوبختیاری، خوزستان و کرمانشاه تا ساعت ۲۴ روز دوشنبه ۱۸ آذر مهلت ثبتنام در سامانه مسکن ملی به آدرس tem.mrud.ir را دارند. از ۱۶ آذر به بعد ثبتنامها از گروههای سه تا چهارتایی به گروههای 5 تا ٦ تایی تقسیمبندی میشود و بعد از مهلت 3 روزه ثبتنام 5 استان دیگر اعلام میشود. تا پایان همین ماه ثبتنام متقاضیان تهرانی هم برای مسکن ملی انجام میشود.
ارسال به دوستان
4 نفر از اوباش پنجشنبه شب طی یک نزاع گروهی در خیابان خاتمالانبیای تهران با قمه، کلت و کلاشنیکف به مردم حمله کردند
لاتبازی مسلحانه!
* حادثه محله اسلامآباد مسعودیه یک کشته و 2 زخمی برجا گذاشت
گروه اجتماعی: 4 شرور نقابدار پنجشنبهشب طی یک نزاع شخصی با ایجاد رعب و وحشت در محله اسلامآباد مسعودیه تهران مردم را به رگبار بستند و یک جوان 30 ساله را کشتند و 2 عابر را زخمی کردند.
به گزارش «وطنامروز» ساعت 20 و 15 دقیقه پنجشنبه اهالی اسلامآباد مسعودیه شاهد یک حادثه گانگستری بودند؛ 4 نقابدار با قمه و شمشیر و کلاشنیکف به سمت مردم حمله کرده و شیشه چند خودرو و مغازه را شکستند. بنا به گفته شاهدان، مقصد حمله نقابداران قهوهخانه محله بود اما هجوم وحشیانه مسلحانه از فاصلهای بسیار دورتر از قهوهخانه آغاز شده بود تا شائبه تروریستی بودن حادثه به وجود آید.
شاهدان عینی درباره این حادثه گفتند: 4 مرد نقابدار با پژو پارس سفید وارد خیابان خاتمالانبیا در اسلامآباد مسعودیه شدند و از میوهفروشی محله آدرس قهوهخانه را پرسیدند اما ناگهان به سمت مردم و خودروها شلیک کردند و شیشه خودروها را شکستند و از قهوهخانه عبور کردند؛ سپس دور زدند و دوباره وارد محله شدند و اقدام به شلیک کردند و اینبار داخل قهوهخانه را هدف قرار دادند و سپس متواری شدند. با وجود تیراندازی بسیار، تیرها فقط به 3 نفر اصابت کرد و طی آن یک جوان 30 ساله راننده اسنپ کشته و یک نوجوان 13 ساله زخمی شد. شاهدان عینی در قهوهخانه هم گفتند: حدود 11 نفر در قهوهخانه نشسته بودند که ناگهان تیراندازی شد و شیشه قهوهخانه شکست و تیر به یک جوان 27 ساله اصابت کرد. مهاجمان اصلا وارد قهوهخانه نشدند و فقط تیراندازی کردند و رفتند و هیچکس نمیداند چرا به این مکان حمله شده است. غیر از این روایت، حتی اهالی محله مسعودیه تهران صدای انفجار نارنجک هم شنیدند.
* روایت پلیس
دقایقی بعد از این حمله مسلحانه، پلیس وارد صحنه شد و اورژانس تهران آسیبدیدگان را به بیمارستان منتقل کرد.
بررسیهای پلیس نشان داد مهاجمان از اراذل و اوباش سابقهدار بودهاند و این حادثه یک نزاع شخصی اعلام شد. همچنین مشخص شد تیر به سر راننده اسنپ اصابت کرده و وی در دم جان باخته است. همچنین یک تیر به پای نوجوانی 13 ساله و یک تیر به پهلوی جوانی 27 ساله خورده است. همچنین مشخص شد اراذل و اوباش با قمه و اسلحه شیشه 7 خودرو را شکستهاند. سردار «حمید هداوند» جانشین رئیس پلیس تهران درباره این حادثه گفت: 4 نفر از اراذل و اوباش به دلیل درگیری با یکدیگر در قهوهخانهای شروع به جدل کردند و این درگیری به داخل خیابان کشیده شد. ماموران با توجه به بررسی موضوع به سرنخهایی رسیده و اشرار شناسایی شدهاند که بزودی دستگیر خواهند شد.
سردار هداوند ادامه داد: ۴ نفر با پرشیای سفید بدون پلاک و با صورت پوشیده و برابر اظهارات شهروندان با سلاح کلاشنیکف و 2 کلت و یک شمشیر مقابل قهوهخانه در اسلامآباد اقدام به تیراندازی کردند که 2 عابر تیر خوردند و یک نفر داخل پراید فوت کرد. وی افزود: حدود ۷ خودرو و شیشه قهوهخانه تخریب شده است. همچنین علت حادثه احتمالا اختلاف با مالک قهوهخانه بوده است.
سردار هداوند همچنین اظهار کرد: یکی از مصدومان حادثه که جوان ۲۷ سالهای است و مورد هدف تیرهای اشرار قرار گرفته و مجروح شده، از اراذل و اوباش سطح یک است و هماکنون توسط پزشکان در حال مداوا در بیمارستان است.
وی همچنین در پاسخ به این سوال که شایعه شده کودک ۱۲ سالهای که مورد اصابت گلوله اشرار قرار گرفته، فوت شده است، گفت: این خبر صحت ندارد. حال این کودک مساعد بوده و تیر به دست و پای وی اصابت کرده و هماکنون تحت مداوای پزشکان در بیمارستان است.
سرهنگ «جلیل موقوفهای» جانشین رئیس پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی پلیس پایتخت در تشریح جزئیات این خبر گفت حدود ساعت ۲۰ و ۱۵ دقیقه پنجشنبه خبری مبنی بر تیراندازی توسط سرنشینان یک دستگاه خودرو به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ اعلام شد که سریعاً عوامل کلانتری مسعودیه در محل حضور پیدا کردند.
وی افزود: در بررسیهای میدانی انجام شده مشخص شد سرنشینان یک دستگاه خودروی پژو پارس سفید رنگ فاقد پلاک در خیابان اسلامآباد منطقه مسگرآباد به سمت قهوهخانهای در این منطقه با یک قبضه سلاح کلاشنیکف اقدام به تیراندازی و با قمه و شمشیر حمله کردهاند.
سرهنگ موقوفهای با اشاره به اینکه در این حادثه تعدادی خودرو نیز دچار آسیب شدند و احتمالا این اقدام با هدف انتقامجویی توسط مهاجمان انجام شده است، اعلام داشت: افراد مهاجم که از اراذل و اوباش هستند شناسایی شدهاند و دستگیری آنها بهطور جد در دستور کار پلیس قرار دارد.
* ابهامات یک حمله
پلیس اعلام کرده حادثه مسعودیه تهران به علت تسویه حساب شخصی و مالک قهوهخانه هدف نقابداران بوده است اما بررسی این اتفاق کمسابقه مشخص میکند ابهامات زیادی در متن حادثه وجود دارد. اگر مالک قهوهخانه هدف مهاجمان بوده، چرا آنها مردم را به رگبار بستند و نارنجک را با فاصلهای بسیار دور منفجر کردند؟ اگر این حادثه تسویهحساب شخصی بوده چرا با قمه به خودروهای موجود خیابان صدمه زدهاند؟ چرا باید مهاجمان ریسک حمله خود را با شلیک به مردم و تیرهای هوایی بالا ببرند؟ در نهایت اگر این حادثه یک تسویهحساب شخصی بوده چرا آنها آدرس پرسیدهاند و اطلاعی از مکان و پاتوق و محل کار فرد مورد نظرشان نداشتند؟ یک منبع آگاه در این زمینه به «وطنامروز» میگوید به احتمال فراوان مهاجمان در حالت عادی قرار نداشتهاند و بسیاری از اقدامات آنها خارج از کنترلشان بوده اما این نزاع و درگیریای نبوده که در محل قهوهخانه رخ داده باشد، چرا که حمله و هجوم نقابداران از فاصلهای بسیار دورتر از قهوهخانه آغاز شده بود.
حادثه پنجشنبهشب در مسعودیه تهران حتی اگر یک نزاع شخصی باشد و حادثه تروریستی نباشد، نشان میدهد امکان دارد برای یک درگیری شخصی، عابران، داعشیوار به رگبار بسته شوند.
ارسال به دوستان
اروپا پس از 19 ماه وقتکشی در برجام دنبال محدودسازی برنامه موشکی ایران از طریق شورای امنیت است
ما، اروپا و مذاکرات جدید
* گزارش «وطن امروز» از دلایل همگام شدن اروپا با آمریکا در اتهامزنی موشکی به تهران؛ بازگشت سیاست چماق و هویج به روابط غرب با ایران
ثمانه اکوان: از زمانی که گفتوگوهای هستهای میان ایران و کشورهای غربی تبدیل به گفتوگوهایی با مشارکت آمریکا شد، سیاست دولت آمریکا نیز تبدیل به سیاست چماق و هویج شد. آمریکاییها از یکسو در مذاکرات شرکت و سعی میکردند نشان دهند در برخی موارد به دنبال دادن امتیازاتی ویژه به ایران هستند و از سوی دیگر گزینههای فشار دیگر مانند گزینه نظامی همواره روی میز بود و دیگر کشورهای اروپایی را نیز با خود در به کار بردن سیاستهای فشار همراه میکردند.
به نظر میرسید این سیاست بعد از رسیدن کشورهای 1+5 به توافق هستهای با ایران دیگر محلی از اعراب نداشته باشد و جای خود را به سیاست همکاری جهت رسیدن به هدف مشترک حفظ برجام بدهد اما خروج آمریکا از برجام در سال 2017 میلادی نشان داد هنوز هم آمریکا سعی دارد از این سیاست در برخورد با ایران استفاده کند و توافق هستهای نتوانسته تغییری در سیاستهای آمریکا در قبال ایران ایجاد کند.
نگاهی به روند وقایع و خبرسازیهای رسانههای غربی و بویژه تحرکات کاخ سفید نشان میدهد فاز مقابله با اقدامات ایران در برجام یا همان برداشتن گامهای کاهش تعهدات هستهای از سوی ایران، بار دیگر غرب را به این نتیجه رسانده است که سیاست چماق و هویج را اجرایی کند و این بار نیز فکر میکند برنده اصلی در بازی «شجاعت یا بزدلی» یا همان «بازی جوجه» آمریکایی خواهد بود.
اما دلیل این مقابله یا رویارویی دوباره اروپا و آمریکا با ایران چیست؟ برداشته شدن گامهای جدی ایران برای کاستن از میزان تعهداتش در برجام و بازگرداندن برخی فعالیتهای متوقفشده هستهای به چرخه انجام و فعالیت، کشورهای اروپایی و آمریکا را با نگرانیهای شدیدی مواجه کرده است. آنها اعتقاد دارند هر قدر هم به تعهداتشان در برجام پایبند نمانند، ایران باید تعهداتش را تمام و کمال اجرایی کند(!) برداشته شدن این گامها اما آنها را مجبور کرد به فکر انجام دادن اقدامات جدیدی در این حوزه باشند. چندی پیش وزارت خارجه فنلاند در بیانیهای از پیوستن این کشور و ۵ کشور اروپایی دیگر شامل بلژیک، دانمارک، هلند، نروژ و سوئد به سازوکار مالی موسوم به اینستکس خبر داد. این مسأله اما با شروطی همراه بود. کشورهای اروپایی که از برداشته شدن گامهای جدید ایران بشدت نگران بودند در ابتدای امر راهکار تهدید یا همان چماق را در پیش گرفتند و تهدید کردند درصورتی که ایران به این اقدامات ادامه دهد، آنها هم از توافق هستهای با کشورمان خارج شده، پرونده هستهای ایران را دوباره در شورای امنیت سازمان ملل مطرح کرده، آن را ذیل فصل 7 منشور ملل متحد قرار میدهند و تحریمهای بینالمللی علیه ایران را بازمیگردانند. بعد از مدتی که مشخص شد بازگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه ایران چندان تفاوتی به حال کشورمان نمیکند و پیش از این نیز تحریمهای آمریکایی امکان هر نوع فعالیت اقتصادی با سایر کشورهای اروپایی را غیرممکن کرده بود، آنها سیاستهای تشویقی خود را نیز مطرح کرده و از پیوستن 6 کشور دیگر اروپایی به سازوکار مالی اینستکس خبر دادند. همه اینها اما فقط در شرایطی اجرایی میشد که ایران به تعهدات خود در برجام همچنان وفادار باقی بماند. آنها با اینحال هنوز اعلام نکردهاند سازوکار مالی اینستکس در همین مدتزمان فعلی که از تولدش میگذرد چه کمکی توانسته به ایران بکند و هیچ گزارشی از تراکنشهای مالی یا حتی مبادله کالا از طریق این شبکه مالی وجود ندارد. آنها برای اجرایی شدن این رویکرد نیاز به برخی معافیتهای مالی از طرف آمریکا دارند و بارها از دولت ترامپ خواستهاند تضمین دهد سازوکار اینستکس را تحت تحریمها قرار نمیدهد اما دولت آمریکا تاکنون چنین تضمینی به اروپاییها نداده است.
اگر این تضمین از سوی آمریکاییها وجود ندارد، پس اروپا با چه وسیلهای به دنبال اقناع ایران است که در برجام بماند؟ به نظر میرسد اروپاییها به دنبال گرفتن برخی معافیتها از دولت ترامپ هستند و در مقابل قرار است اجرای برخی خواستههای آمریکا و غرب را نیز به هر وسیله ممکن به ایران تحمیل کنند. به همین دلیل است که فشارهای روانی و رسانهای به ایران بیشتر از پیش شده است. در حال حاضر اما به نظر میرسد مهمترین خواسته غرب از ایران تصویب لوایح مبارزه با پولشویی یا FATF و CFT باشد.
بدین ترتیب اگر ایران این لوایح را پذیرفته و آنها را اجرایی کند، دیگر سازوکار دور زدن تحریمها به کلی برای کشورمان بسته شده و در عین حال رفتار مالی ایران نیز بشدت تحت کنترل غرب در میآید و زمینه برای اقدامات بعدی آمریکا و اروپا برای تحت فشار قرار دادن ایران در زمینه فعالیتهای منطقهای و موشکهای بالستیک فراهم میشود. نشانههای این سیاست را میتوان از هماینک در خبرهای مربوط به اظهارنظرهای اروپاییان مشاهده کرد. نیویورکتایمز بیان کرده است اروپا ایران را به عدم پایبندی به تعهداتش درباره موشکهای بالستیک متهم کرده است. این در شرایطی است که در هیچ جای قرارداد هستهای حرفی از موشکهای بالستیک به میان نیامده بود. آمریکاییها نیز سعی دارند پروژه فشار حداکثری را در بعد فشارهای حقوق بشری و همچنین خبرسازیهای دروغین درباره فعالیتهای منطقهای ایران بویژه در عراق و سوریه افزایش دهند. به همین دلیل است که از روز پنجشنبه گذشته مقامات آمریکایی در ادعایی خلاف واقع و عجیب از آمار هزاران نفر(!) برای تعداد کشتهشدگان اعتراضات اخیر استفاده میکنند و این در شرایطی است که رسانهها نیز بیان کردهاند هیچکدام از گروههای حقوق بشری در ایران و بیرون از این کشور تاکنون چنین آماری را اعلام نکردهاند. این کمپین در بعد فعالیتهای منطقهای نیز مدعی شده است ایران در حال جابهجایی تعدادی از موشکهای خود به عراق است.
در بعد دیگر این سیاست که همیشه از سوی واشنگتن دنبال میشده است، مسأله گزینه نظامی است که سالیان سال است همیشه روی میز است. در آخرین اخبار مربوط به این سیاست، خبرگزاری«سیانان» گزارش داده است پنتاگون در حال بررسی فرستادن 1000 نیروی نظامی دیگر به منطقه خلیجفارس برای ایجاد بازدارندگی در مقابل ایران است. گزینهای قدیمی و نخنما در مقابل ایران که سالها دنبال شده و اثربخشی چندانی در معادلات فکری ایران در عمل کردن به خواستههای غرب نداشته است. از ابتدای شکلگیری بحرانهای امنیتی در منطقه خلیجفارس و دریای عمان واشنگتن 14 هزار نیروی نظامی به کشورهای عرب منطقه فرستاده است و بازهم به نظر میرسد در رسیدن به هدف خود که ارعاب ایران باشد کاری از پیش نبرده است.
کمپین فشار حداکثری که برای تغییر رژیم در ایران یا تغییر رویه ایران در رفتار با غرب به کار گرفته شده بود، هماینک به درجهای از شکنندگی رسیده است که تنها برای یک هدف و آن هم تصویب کردن لوایح FATFو CFT در ایران به کار گرفته شده است. به نظر میرسد ترامپ که میداند قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 نمیتواند به جلسه گفتوگو و مذاکره مستقیم با ایران دست پیدا کند، حالا به دنبال راهی برای پایبند ماندن ایران به برجام است تا بلکه بتواند از این طریق نشان دهد بدون اینکه به تعهدات آمریکا در توافق هستهای پایبند بماند، ایران عین اقداماتی که باید انجام میداده را انجام داده و دیگر تهدیدی برای آمریکا متحدانش نیست!
******
گروه سیاسی: در آستانه برگزاری کمیسیون مشترک برجام و در ادامه همراستایی اروپا با آمریکا علیه کشورمان، 3 کشور اروپایی طرف برجام به جای اینکه پاسخگوی بیتعهدی خود در توافق هستهای باشند، در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد فعالیتهای موشکی ایران را مغایر قطعنامه 2231 عنوان کردند. به گزارش «وطن امروز»، 3 کشور اروپایی عضو برجام در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد مدعی شدهاند برخی از موشکهای بالستیک ایران با قطعنامه شورای امنیت، «ناهمخوان» است. به نوشته خبرگزاری «آسوشیتدپرس»، در این نامه ادعا شده است برخی از مدلهای موشکهای بالستیک ایران با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد که توافق هستهای با ایران را تأیید کرده، «ناهمخوان» است. 3 عضو اروپایی برجام در نامهای که روز چهارشنبه میان اعضای شورای امنیت توزیع شد، به گوترش توصیه کردهاند در گزارش بعدی خود درباره برنامه موشکی ایران، این موشکها را در تضاد با مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ توصیف کند.
ادعای اروپاییها علیه برنامه موشکی ایران در حالی است که این کشورها از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ، همصدا با آمریکا نسبت به فعالیتهای موشکی و نفوذ منطقهای ایران موضع منفی و مداخلهجویانهای داشتهاند. هرچند برخی جریانها در کشورمان تلاش داشتهاند از اروپا چهره پلیس خوب را در مقابل آمریکاییها ارائه داده و با طرح موضوع برجام اروپایی، توافق هستهای را با تروئیکای اروپایی ادامه دهند اما مرور مواضع و اقدامات آلمان، انگلیس و فرانسه طی 19 ماه گذشته نهتنها نشانی از شکاف میان این کشورها و آمریکا ندارد، بلکه حاکی از یک تقسیم کار حرفهای برای مجاب کردن ایران به ادامه حضور در برجام، تعطیلی صنعت هستهای و تاثیرگذاری بیشتر تحریمهای ضدایرانی بوده است.
نخستین نشانههای همراهی اروپا با آمریکا بر سر موضوع موشکی و منطقهای ایران در جریان سفر سال گذشته رئیسجمهور فرانسه به آمریکا هویدا شد. اردیبهشتماه 97 امانوئل مکرون پس از دیدار و مذاکره با دونالد ترامپ اعلام کرد کشورش معتقد است باید محدودیتهای بیشتری هم در حوزه هستهای و هم در حوزههای موشکی و منطقهای علیه ایران اعمال شود. مکرون گفت در کنار برجام باید یک توافق جدید نیز شکل بگیرد؛ توافقی که بر اساس اظهارات رئیسجمهور فرانسه باید دارای 3 محور جدید باشد:
- مادامالعمر شدن تحریمهای هستهای؛ مندرج در برجام
- محدود کردن برنامه دفاع موشکی ایران
- عقبنشینی جمهوری اسلامی ایران از سیاستهای منطقهای خود
این مواضع در حالی از سوی مکرون بیان شد که 3 ماه قبل از آن ترامپ بر 3 شرط دائمی شدن محدودیتهای هستهای، محدود شدن برنامه دفاع موشکی و تغییر سیاستهای منطقهای ایران تاکید کرده بود و این یعنی انطباق حداکثری آمریکا و اروپا بر سر ایران. نکته جالب توجه در این میان ادامه حسن نیت مقامات دولتی به 3 کشور اروپایی بود. هر چند مقام معظم رهبری پس از خروج آمریکا از توافق هستهای و طرح موضوع مذاکرات اروپایی به صراحت فرموده بودند «3 کشور اروپایی نشان دادهاند در حساسترین موارد با آمریکا همراهند» اما برجام با اروپا ادامه یافت و بهرغم همه وقتکشیهای آلمان، فرانسه و انگلیس در ارائه بسته اقتصادی، هیچگونه اعتراض جدی از سوی دستگاه دیپلماسی دولت اعمال نشد.
همراهی اروپا با آمریکا بر سر موضوع موشکی البته محدود به اظهارات مکرون در نیویورک نبود و در ادامه شهریورماه پارسال لودریان، وزیر خارجه فرانسه در جمع سفرای این کشور تاکید کرد: حفظ برجام مسالهای مربوط به استقلال اروپاست، با این حال ایران هم باید خواستههای مطرحشده از سوی اروپا از جمله گفتوگو درباره مسأله موشکی و منطقهای را بشنود!
چند ماه پس از آن نیز فرانسه با ادبیاتی شبیه به وزیر خارجه آمریکا خواستار توقف آزمایشهای موشکی ایران شد و آن را ناسازگار با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد خواند. آذرماه سال گذشته 2 روز پس از آنکه مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا با انتشار بیانیهای در توئیتر آزمایش موشکی ایران را- که به ادعای او آن زمان تازه انجام شده بود- محکوم کرد، دفتر ریاستجمهوری فرانسه نیز نسبت به این مسأله ابراز نگرانی کرد و خواستار توقف آزمایش موشکهای دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای در ایران شد. نکته جالب توجه در این میان استناد هر 2 کشور آمریکا و فرانسه به قطعنامه 2231 شورای امنیت برای محکوم کردن برنامه موشکی ایران بود.
گفتنی است همزمان با اروپا، مشاور امنیت ملی آمریکا در مصاحبهای که بامداد جمعه منتشر شده بار دیگر خواستار توقف برنامه موشکی ایران شده است. «رابرت او براین»، مشاور امنیت ملی آمریکا در مصاحبه با شبکه خبری «فاکسنیوز» گفت ایران باید برنامه موشکی و هستهای خود را متوقف کند.
* بیکفایتی بدبختانه یا انجام محرمانه تعهدات؟
در واکنش به نامه اخیر 3 کشور اروپایی به دبیرکل سازمان ملل متحد، محمدجواد ظریف اروپاییها را به لاپوشانی متهم کرد؛ موضوعی که با ادعاهای سابق او درباره اروپا متفاوت است. ظریف روز پنجشنبه در صفحه شخصی توئیتر خود نوشت: «جدیدترین نامه تروئیکای اروپایی به دبیرکل سازمان ملل، دروغ مذبوحانهای است تا بیکفایتی بدبختانه خودشان در اجرای حداقلیترین تعهدات ذیل برجام را لاپوشانی کنند». وی با به اشتراک گذاشتن تصاویری از ابطال قطعنامه 1929 شورای امنیت و تصویب برجام در این شورا، ادامه داد: «اگر تروئیکای اروپایی اندکی اعتبار جهانی میخواهد، میتواند با اعمال حق حاکمیتی و اختیارات خود به جای تسلیم شدن در برابر قلدری آمریکا، شروع کند». روی تصویر قطعنامه باطل شده 1929 شورای امنیت که در توئیت ظریف درج شده، نوشته شده است: «قطعنامه 1929 مرده است، فارغ از اینکه چقدر آمریکا عاشق آن بود». و روی تصویر قطعنامه 2231 (تصویب برجام در شورای امنیت) نوشته شده است: «[این قطعنامه] معتبر است، فارغ از انزجار و اعتراض آمریکا».
ساعاتی بعد ظریف در واکنشی دیگر با استناد به بخشهایی از سخنان «برایان هوک»، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، گفته او به اروپاییها مبنی بر ممنوع نبودن آزمایشهای موشکی ایران را یادآوری کرده است. ظریف در توئیتر نوشت: «برایان هوک تذکری بهموقع به شریکان اروپایی ما در برجام داد و به صراحت اذعان کرد آزمایشهای موشکی در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل ممنوع نیستند». وزیر خارجه ایران در ادامه مستقیما سخن برایان هوک در روز پنجشنبه را نقل کرده است: «یکی از نقایص توافق هستهای ایران این است که به ممنوعیت آزمایشهای موشکهای بالستیک ایران خاتمه داد». موضع تند ظریف در قبال 3 کشور اروپایی و توصیف وقتکشیهای آنها در حالی است که پاییز سال گذشته و در شرایطی که یک ماه از موعد ارائه سامانه موسوم به SPV از سوی اروپا گذشته بود، محمدجواد ظریف در پاسخ به سوالی در این باره، در مقام توجیه وقتکشی اروپاییها برآمده و مدعی شده بود اروپا برای ثبتSPV محرمانه کار میکند!
* قطعنامه ۲۲۳۱ و الزامات ایران
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت با لحنی غیرالزامآور تنها از ایران خواسته موشکهایی را که برای داشتن قابلیت حمل کلاهک هستهای طراحی شدهاند، آزمایش نکند. ایران تصریح کرده هیچکدام از موشکهایش برای حمل کلاهک هستهای طراحی نشدهاند. در حالی که در قطعنامه پیشین یعنی ۱۹۲۹ درباره برنامه موشکی ایران عنوان شده بود «شورای امنیت سازمان ملل تصمیم میگیرد که ایران نباید» فعالیتهای مرتبط با موشکهای بالستیک داشته باشد، در قطعنامه ۲۲۳۱ این لحن تغییر کرده است. در این قطعنامه عنوان شده است «شورای امنیت سازمان ملل از ایران میخواهد» که فعالیت مرتبط با موشکهای بالستیک نداشته باشد.
* از طرح مکرون تا تعهدات یازدهگانه اروپا
روز پنجشنبه گذشته همچنین علاوه بر نامه 3 کشور اروپایی به دبیرکل سازمان ملل، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه با بیان این ادعا که برنامه موشکی ایران با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت همخوانی ندارد، از ادامه فعالیتهای موشکی ایران ابراز نگرانی کرد. «اگنس فون در مول» سخنگوی وزارت خارجه فرانسه در نشست خبری هفتگی درباره برنامه موشکی ایران گفت: «ما بارها از موضوع فعالیتهای بالستیک ایران که با تعهدات این کشور ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت همخوان نبوده و تهدیدی برای امنیت بینالمللی است، نگرانی شدید خود را ابراز کردهایم».
همراستایی فرانسه با سیاستهای ضدایرانی آمریکا در حالی است که این کشور در ماههای اخیر مدعی بود امانوئل مکرون با ارائه طرحی دنبال نجات برجام است. آنگونه که رسانههای غربی از طرح مکرون خبر دادهاند، ایران در ازای تضمین فروش 700 هزار بشکه نفت در روز توسط اروپا روند کاهش تعهدات هستهای خود را متوقف کرده و به نقطه پیش از اجرای این گامها بازمیگردد، موضوعی که مشخص نیست چه ارتباطی با تعهدات یازدهگانه اروپا به ایران در اردیبهشت سال گذشته دارد. در نتیجه این طرح، جمهوری اسلامی باید صنعت 30 میلیارد دلاری هستهای خود را در مقابل فروش روزانه تنها 700 هزار بشکه نفت تعطیل نگه دارد!
ارسال به دوستان
گزارش اختصاصی«وطنامروز» از وضعیت ارکستر سمفونیک رسانه ملی
کوک ساز صدا و سیما برای فجر
فرزانه غلامیتبار: ارکستر سمفونیک صداوسیما به عنوان یکی از باسابقهترین ارکسترهای موسیقی کشور این روزها خود را برای حضور موفق در جشنواره موسیقی فجر آماده میکند. ارکستر صداوسیما که اجراهای مهمی چون اجرا در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری در بیت رهبری را در کارنامه کاری خود دارد، بتازگی در اجرایی متفاوت در مرکز همایشهای صداوسیما با حضور رئیس رسانه ملی و مدیران سازمان صداوسیما، نخستین اجرای رسمیاش در سال 98 را با خوانندگی محمد معتمدی روی صحنه برد تا به نوعی ارکستر سمفونیک صداوسیما با شروعی دوباره زنده شود. در ادامه نگاهی داشتهایم به وضعیت فعلی ارکستر سمفونیک صداوسیما و برنامههای پیش روی آن.
* احیای با شکوه
ارکستر سمفونیک صداوسیما پس از یک دوری طولانی از اجراهای رسمی، چند روز پیش در یک سکوت خبری در حضور مدیران ارشد صداوسیما در مرکز همایشهای صداوسیما روی صحنه رفت. ارکستر سمفونیک صداوسیما که محمد معتمدی در این اجرا همراهیاش میکرد، قطعات «خاک خاطرهها» و «خاک مهربان» به آهنگسازی محمدرضا عقیلی و قطعه مشهور «ای ایران» ساخته زندهیاد روحالله خالقی و تنظیم فرهاد فخرالدینی را اجرا کرد و کیفیت اجرا چنان بالا بود که تشویق ممتد حضار و مدیران صداوسیما را در پی داشت و به جرأت میتوان گفت، ارکستر سمفونیک صداوسیما پس از مدتها کمخبری در حوزه اجرا، احیایی باشکوه از خود به جا گذاشت. این موفقیت از چند عامل نشأت میگیرد که مهمترین آن ترکیبی مناسب و حرفهای از رهبر میهمان ارکستر، اعضای آن و خواننده انتخاب شده است.
* همکاری برد- برد معتمدی با صداوسیما
حدود 10 سال پیش بود که جوانی لاغراندام با موهای بلند در کنسرت همنوازان شیدا به سرپرستی زندهیاد محمدرضا لطفی در تالار وزارت کشور خودنمایی کرد. همانجا بود که نگارنده مطلب همانند بسیاری از مخاطبان کنسرت پس از شنیدن صدای گرم و متفاوت این جوان جویای نام، به این فکر میکرد که ستارهای جدید برای آواز ایرانی متولد شده که بزودی حرفهای بسیاری برای گفتن خواهد داشت. حال بماند که تا چند سال پیش سیدمحمد معتمدی با برخی اشتباهات در انتخاب آثار، تولید یکی دو اثر موسیقی پاپ و حواشی مربوط به برخی اظهارنظرها موجب شد شتاب پیشرفتش تا حدی متوقف شود اما طی چند سال اخیر او با پختگی و تجربه بیشتر توانست به همان مسیر اولیه خود بازگردد و شاهد انتخابهای هوشمندانه از سوی این هنرمند جوان و همچنان آیندهدار بودهایم که در ادامه همین انتخابها میتوان به همکاری دوبارهاش با ارکستر سمفونیک صداوسیما اشاره کرد. معتمدی که سال گذشته هم تجربه همکاری با ارکستر صداوسیما را داشته است، مسلما بهترین انتخاب برای خوانندگی ارکستر صداوسیما محسوب میشود که درخشش در این اجرای خصوصی خود گواه این مطلب است و حالا باید منتظر ماند و دید همکاری معتمدی و ارکستر صداوسیما که برای هر دو طرف مفید بوده، همچنان ادامه خواهد داشت یا خیر.
* ماجراجویی با رهبر ارکستر جوان
ارکستر سمفونیک صداوسیما به عنوان یکی از ارکسترهای باسابقه و منظم موسیقی کشور، آثار ارزشمندی را در سالهای گذشته اجرا و ضبط کرده است و هماکنون با حضور «آرش امینی» تجربههایی تازه و نوآورانه را در موسیقی کشور دنبال میکند. امینی به عنوان یک رهبر ارکستر جوان و در عین حال باتجربه بخوبی نشان داده از توان مناسبی برای رهبری میهمان ارکستر سمفونیک صداوسیما برخوردار است. در کارنامه کاری او فعالیتهایی بینالمللی چون مدیریت بخش موسیقی موسسه فرهنگی اکو و رهبری ارکستر اپرای شهر دوشنبه در تاجیکستان به چشم میخورد که این تجربیات مسلما به کار آرش امینی در رهبری میهمان ارکستر سمفونیک صداوسیما میآید. از سوی دیگر امینی که با ارکستر فیلارمونیک برج میلاد تهران توانست تواناییهای خود را به معرض دید مخاطبان موسیقی کلاسیک بگذارد، اکنون با ارکستر سمفونیک صداوسیما به عنوان یکی از منظمترین و با ثباتترین ارکسترهای کشور به درخشش در جشنواره موسیقی فجر فکر میکند.
* گلچینی از باتجربهها و جوانترها
اما یکی از نقاط قوت ارکستر سمفونیک صداوسیما بدون شک اعضای این گروه هستند که ترکیبی حرفهای از موزیسینهای پیشکسوت و جوان کشور هستند. این ارکستر بهطور همزمان از تجربه ارزشمند پیشکسوتان موسیقی کشور در کنار نوازندگان جوان مستعد بهرهمند است که همگی از بهترینها در کشور هستند. در این ارکستر که با اعضای گروه کر به 100 نفر هم میرسد، اسامی شاخصی به عنوان سرگروه به چشم میخورد که از این میان میتوان به سیدکریم قربانی، نیما زاهدی، فرشاد شیخی، حسین شریفی، هادی آزرم و رازمیک اوحانیان اشاره کرد که در کنار جوانترها یک ترکیب حرفهای را در ارکستر سمفونیک صداوسیما رقم زدهاند.
* آماده برای حضور در جشنواره موسیقی فجر
شاید با قاطعیت بتوان گفت ارکستر سمفونیک صداوسیما یکی از منظمترین و با ثباتترین ارکسترهای کشور در سالهای اخیر محسوب میشود و مانند سایر ارکسترهای مشهور کمتر پیش آمده که به خاطر مسائل مادی یا مشکلات حاشیهای تمریناتش به تعطیلی کشیده و همیشه و در هر شرایطی تمرینات منظم و هفتگی خود را با حضور اعضایش برگزار کرده و با برپایی تمرینات منظم در طول سال، همیشه از یک آمادگی نسبی برای اجراهای ارگانی سازمان صداوسیما برخوردار بوده و این ارکستر برای انجام ضبطها و اجراهای صحنهای نیز که بنا به تشخیص سازمان صدا و سیما بوده آماده بوده است و در همین راستا آرش امینی به عنوان رهبر میهمان ارکستر سمفونیک صداوسیما از ابتدای امسال به طور منظم و هفتهای 2 مرتبه تمرینهایش را با اعضای ارکستر پیگیری کرده و بهرغم آنکه در این مدت اجراهای رسمی آنچنانی با ارکستر نداشته است اما سعی کرده با برپایی منظم تمرینات، این ارکستر را برای حضور مقتدرانه در جشنواره موسیقی فجر امسال آماده نگه دارد و طبق شنیدههای خبرنگار «وطن امروز» هنوز مسؤولان مرکز موسیقی صداوسیما تصمیمی برای نحوه حضور در جشنواره اتخاذ نکردهاند و مشخص نیست ارکستر سمفونیک صداوسیما با حضور خواننده به اجرای آثار ایرانی در جشنواره موسیقی فجر بپردازد یا بدون حضور خواننده به یک اجرای کلاسیک بیندیشد اما چیزی که قطعی به نظر میرسد عزم راسخ ارکستر سمفونیک صداوسیما برای حضور موفق در جشنواره موسیقی فجر امسال است.
* ثبات در سکوت خبری
چند ماه پیش بود که محمدمهدی نراقیان به عنوان مدیر دفتر موسیقی و سرود سازمان صداوسیما منصوب شد و این مدیر جوان و باانگیزه بهرغم همه حرف و حدیثهایی که در فعالیتهای دفتر موسیقی و سرود صداوسیما مطرح بود، سکوت کرد و ترجیح داد به جای انجام مصاحبه و اظهار نظر، تمرکزش را بر ارتقای فعالیتهای دفتر موسیقی بگذارد و در سکوت خبری برنامههایش را در مرکز موسیقی صداوسیما پیاده کند که از این میان میتوان به تولید و انتشار چندین نماهنگ و سرود مناسبتی و انقلابی که بنا به استقابل مخاطبان بارها از شبکههای مختلف صداوسیما پخش شد اشاره کرد و در کنار اینگونه تولیدات، از سر و سامان دادن ارکستر سمفونیک صداوسیما هم غافل نبوده و پس از سپری کردن اجرایی موفق با حضور مدیران سازمان صداوسیما، به درخشش در جشنواره موسیقی فجر فکر میکند که با توجه به برنامهریزیهای انجام شده و توضیحات مطرح شده، دسترسی به این موفقیت در جشنواره دور از دسترس نخواهد بود.
ارسال به دوستان
پرونده « وطنامروز» برای سعید ملایی که پس از ایجاد خطر تعلیق برای جودوی ایران پناهنده مغولستان شد
بر خاک رفته
آرش میراسماعیلی در گفتوگو با «وطن امروز» از بحرانی که ملایی برای جودوی ایران پدید آورد گفت:
آه 60 هزار جودوکار پشت یک خائن
باربد بهراد: اصل خبر که برآورد لرزشش در جامعه باید بر حسب ریشتر اندازهگیری شود این بود: سعید ملایی جودوکار ایرانی به مغولستان پناهنده شد تا با پرچم این کشور مجوز حضور در المپیک را کسب کند! اول به مغولستان بپردازیم سپس به سعید ملایی. اگر مبنای آغاز حکومت رسمی یک سلسله در تاریخ ایران را کورش و هخامنشیان قرار دهیم تا همین امروز میشود چندین حمله بزرگ خارجی را کنار هم قرار داد که روزگار حزنانگیزی را برای این مرز و بوم رقم زدند اما بدون شک و تردید آنچه اسکندر و چنگیز با این آب و خاک کردند با فاصله در صدر قساوتهای تاریخ قرار دارد. اولی آمد و تخت جمشید را به آتش کشید و رفت اما دومی هر چه دم دستش بود را آتش زد و حدود یک قرن نوادگانش در ایران ماندند و سیاهترین دوره تاریخ را برای ما رقم زدند. هر ایرانی دستکم در دوران مدرسه از جنایات مغول ها در ایران کم و بیش خوانده است. با این وجود ذکر چند سطر برای پی بردن به عمق سیاهی آن دوران شاید لازم باشد. جوینی در کتاب مشهور «تاریخ جهانگشای» درباره حمله مغول به ایران مینویسد: شهر نسا یکی از شهرهای خراسان بود که برابر یورش مغول ایستادگی فداکارانهای بروز داد و سربازان قلعه نسا، فرماندهان مغول را از پای درآوردند، با این وجود مهاجمان خارجی این شهر را با دشواری بسیار فتح و سپس 70 هزار نفر از مردم این شهر را اعدام کردند. یک لحظه ورزشگاه آزادی را پر از تماشاگر تصور کنید. عدد 70 هزار یعنی همانقدر. جوینی همچنین نوشته که پس از حمله مغول به مرو یکی از بزرگان سادات که از مرگ رهایی یافته بود برای شمارش کشتهشدگان زمانی را که گذاشت، 13 شبانه روز به این کار مشغول بود!
* تاریخسازی کرد اما قبل از المپیک
این مقدمه نسبتا طولانی لازم بود تا متوجه شویم آنچه امروز این ورزشکار ایرانی انجام داده چه سطحی از خیانت علیه مردم و تاریخ این مرز و بوم است. سعید ملایی کیست و چه کرد؟ شاید تا چند ماه قبل فقط دنبالکنندگان ورزشهای رزمی و خبرنگاران ورزشی، کم و بیش این نام را میشناختند اما اینک شهرتش تنه به تنه کفر ابلیس میزند؛ جودوکاری که قرار بود برای نخستینبار در تاریخ المپیک برای ما یک مدال زرین صید کند. کمتر از 8 ماه به آغاز بازیهای المپیک تابستانی 2020 در توکیو باقی مانده و مدیران ورزش امید بسیار داشتند تا یک طلا را برای جودو کنار بگذارند. سرزمین مادری این رشته، ژاپن است و بدون شک در این المپیک، اهمیت خاصی به رشته محبوب میزبان داده میشود. سعید ملایی قرار بود تاریخساز شود اما او تاریخسازیاش را 8 ماه قبل از المپیک آغاز کرد با پشت کردن به ورزش ایران و محروم کردن 60 هزار جودوکار در سطح کشور! ملایی کیست و چه کرد؟ در یک خط تعریفش میشود؛ عنصر فرصتطلبی که برای رسیدن به یک مدال، پشت پا به جودوی ایران زد. داستان از چند ماه قبل در مسابقات ژاپن آغاز شد و سناریویی که او از یک سال پیشتر آغاز کرده بود به سرانجام رسید (نامهنگاری مخفیانه با یکی از اعضای فدراسیون جهانی برای تغییر تابعیت). سعید ملایی پس از حذف در ژاپن مدعی شد چون جان خانوادهاش در خطر بود عامدانه به ورزشکار بلژیکی باخت تا برابر جودوکاری از رژیم اشغالگر قدس قرار نگیرد. این داستانی بود که او خیلی پیشتر از اینها نوشتنش را آغاز کرده بود اما اشتباهاتی داشت. ملایی که طی چند سال گذشته در لیگ آلمان به جودو مشغول بود در فاصله یک سال مانده به المپیک، ناگهان عدم مبارزه با ورزشکاران اسرائیلی را بهانه کرد و تغییر تابعیت داد. اما آنچه او انجام داد همچون فیلمنامهای پر از سوراخ و اشتباه بود که هر خوانندهای به محض خواندنش متوجه ضد و نقیضهایش میشود.
* سناریویی برای تعلیق 60 هزار همرشتهای
هر کشوری خطوط قرمز خاص خودش را دارد و پیرو همین خطوط قرمز، ورزشکاران ما بهواسطه آنچه به عنوان یک اصل پذیرفتهشده جریان دارد، نباید برابر ورزشکاران رژیم غاصب قدس قرار بگیرند. پیش از این نمونههای زیادی بودند که قرعه بد چنین وضعیتی را برایشان رقم زد و آنها همان کاری را کردند که باید. اما سعید ملایی بدون آنکه این قضیه برایش اتفاق بیفتد باخت در ژاپن مقابل جودوکار بلژیکی را ماحصل فشارهای بیرونی علیه خودش و خانوادهاش دانست! او که مشخص بود با کمک فدراسیون جهانی جودو قصد دارد یکتنه تابوشکنی کند و در ژاپن برابر ورزشکار اسرائیلی وارد میدان شود، حذف شد و اصلا کار به آنجا نکشید. اما طبق سناریوی از پیش طراحی شده، مستقیم روانه آلمان شد و بعد اعلام کرد دیگر زیر پرچم ایران مبارزه نمیکند. به دروغ عنوان کرد جان خانوادهاش در خطر بود و بهواسطه چنین فشارهایی مجبور شد به جودوکار بلژیکی ببازد. اما آنچه فیلم مسابقه نشان میداد و اهالی جودو روی آن اصرار داشتند چیز دیگری بود. ملایی اتفاقا همه تلاشش را کرد تا برنده شود اما نتوانست و باخت! البته بعدا برای اصلاح حرفهایش گفت که از لحاظ روانی بههمریخته بود و به همین دلیل نفهمید در چه وضعیتی پا به میدان گذاشته و باخته. همین اعتراف به این معناست که او شخصا برای باخت نرفته بود اما بازنده شد و کار به مبارزه با حریف ممنوعه نکشید. با این وجود با کمک رئیس فدراسیون جهانی جودو، مستقیم به آلمان رفت و پس از آن براحتی هر چه تمامتر جودوی ایران را تعلیق کرد! یک تعلیق تمامعیار که موجب میشود در صورت تداوم هیچ جودوکاری از ایران پا به المپیک 2020 نگذارد؛ تعلیقی که موجب شده تا همین امروز 7 تورنمنت جهانی و آسیایی مختلف را از دست بدهیم. برای او اینها هیچ ارزشی ندارد، چرا که فقط میخواهد خودش در ژاپن با هر پرچمی که شده حاضر و قهرمان شود! برای او پشت پا زدن به 60 هزار جودوکار مرد و زن از نونهال تا بزرگسال هیچ اهمیتی ندارد و همه این مصیبتها را برای جودوی ایران رقم زد تا از طرف فدراسیون جهانی، مجوز حضور در المپیک را اخذ کند!
* چنگیزخان روحت شاد!
خیلیها تصور میکردند بهواسطه آلمانی بودن همسرش و بچهای که بزودی به دنیا میآید او براحتی تابعیت آلمان را میگیرد و در المپیک با پرچم این کشور حاضر میشود اما برخلاف برنامهها، آلمان به او تابعیت نداد و ملایی که پیش از این عنوان کرده بود به دنبال تابعیت نیست و فقط میخواهد با پرچم IOC در توکیو حاضر شود ناگهان در چرخشی 180 درجهای پا به «اولان باتور» گذاشت و در دادگاه مغولی، زیر پرچم این کشور قسم خورد که شهروند این کشور شود. کجا؟ مغولستان؛ احتمالا در قسمتی از برنامه اعطای تابعیت، به همان زبان شیرین مغولی(!) چنین چیزی را گفته: چنگیزخان روحت شاد! در قسمتی از تاریخ آمده: وقتی نیشابور به دست مغولان افتاد علاوه بر تپههایی که از اجساد مرد و زن، پیر و کودک در تمام شهر دیده میشد، تپههایی هم بود که سگان و گربهها کشتهشدگانش را تشکیل داده بودند! چندین قرن میگذرد اما مگر تاریخ با گذشت زمان ولو هزار سال، جنایات سفاکانه یک نژاد علیه تاریخ این کشور را فراموش میکند؟ سعید ملایی سقوط را شروع کرده و حالا با سرعت تمام به سوی ناکجاآباد حرکت میکند. در سطح افقی، جرم و شتاب رابطه معکوس با یکدیگر دارند یعنی هرچه جرم بالاتر باشد شتاب کمتر است اما وقتی بحث حرکت عمودی و سقوط آزاد مطرح میشود آن وقت قوانین فیزیک عوض میشود و این جرم است که رابطه مستقیمی با شتاب پیدا میکند؛ هر چه سنگینتر پرشتابتر و سریعتر. کسی که قرار بود نخستین مدال تاریخ جودوی ایران در المپیک را کسب کند، از آلمان تا مغولستان را دندهعقب رفت تا سرپناهی برای خودش پیدا کند زیر آوار میلیونها جسد در لابهلای تاریخ.
* سقوط فنی و روحی - روانی
حتی آنهایی که پس از پناهنده شدن ملایی به آلمان از او حمایت کردند و مدعی شدند؛ سعید حق داشت اینچنین فرار کند، وقتی نام مغولستان مطرح شد، حاضر نشدند ولو در ظاهر با او همراهی کنند. در مسابقات هفته قبل که باز هم در ژاپن برگزار شد و او در کسوت و پرچم ورزشکاران پناهنده مبارزه کرد، شاهد افت وحشتناک مردی بودیم که در این چند سال ورزشکار شماره یک وزن خود در جهان بود. باخت و حذف زودهنگامش نشان داد چگونه از بعد روحی و روانی متزلزل شده و قادر به انجام کاری نیست که پیش از این براحتی انجامش میداد. اما بر فرض اینکه فدراسیون جهانی و IOC برخلاف همه قوانین سفت و محکم خودشان به صورت غیرقانونی، اجازه حضور ملایی با پرچم مغولستان را در المپیک بدهند (با خبرغافلگیرکنندهای که همین هفته خواهید شنید متوجه چرایی غیرقانونی بودن حضور او در المپیک خواهید شد) تصور کنید پا به میدان گذاشته و با شکست همه رقبایش مدال طلای وزن 81 کیلوگرم جودوی مردان جهان را کسب کرده است. آیا این مدال برای مردم ایران است؟ مجبور نیست پرچم مغولستان را در دست بگیرد و با بالا بردن عکس چنگیزخان، به این کشور ادای دین کند؟! گیرم که او طلای المپیک را کسب کرد آیا تصور میکند این طلا برای کشوری است که از سعید ملایی صفر کیلومتر، قهرمان المپیک ساخت؟ چشمانش را ببندد و وقتی پرچم مغولستان بالا رفت محکم برای شادی روح چنگیز که در این سرود ادای دینی به او هم شده، بخواند چنگیز! آسوده بخواب که بعد از هزار سال یک ایرانی برای تو طلا آورده!
* آنهایی که ماندند و ماندگار شدند و آنهایی که رفتند و فراموش شدند
سعید ملایی نه اولین ورزشکاری بود که از ایران خارج شد و برای دیگر کشورها مبارزه کرد و نه آخرینشان خواهد بود. از ورزشهای رزمی تا کشتی ورزشکارانی بودند که به دلایل اکثرا مالی، حاضر شدند به پرچم و مردمشان پشت کنند و به دنبال زندگی شخصی خود بروند. نمونه داشتیم یارانهاش را از ایران میگرفت اما کشتیاش را برای همسایه کوچک شمال غربی! البته فرق بزرگ همه آنها با ملایی در این است که خیلی آرام و بیحاشیه پناهنده شدند و نخواستند بهای رفتنشان تعلیق همان رشته در ایران باشد و خیانت به همه دوستان و همرشتهایشان. از سرلک و رشوندنژاد جودو گرفته تا بیگی تکواندو و طهماسبی کشتی و... . آنهایی که این روزها حاضرند برای پول و درآمد خوب، راهی جمهوری آذربایجان شوند و برای آذریها کسب مدال و عنوان کنند، با وجود زشتی این کار، دستکم آنقدر شرافت داشتند که هزینه اضافه برای کشور و همتیمیهای خود فراهم نکنند. اما امروز جودوی ما در تعلیق کامل است و 60 هزار جودوکار، تاوان خیانت یک فرد را میدهند. اما اگر از زاویه دیگر به این فرارها بنگریم متوجه میشویم جز یکی دو مورد خاص، دیگران هیچ موفقیتی را در المپیک کسب نکردند و تنها شاید این حساب بانکیشان بود که به قیمت خالی شدن محبوبیت بین توده، پر شد!
***
[بوسه رهبری بر مدال طلای المپیک مردانگی]
پیش از این آرش میراسماعیلی در المپیک 2004 آتن این فرصت تاریخی را داشت که با کسب طلای جودو، نامش را برای نخستینبار در تاریخ ورزش ایران ثبت کند. اما برخلاف فرار و گریز ملایی به دامن چنگیزخان، میراسماعیلی تمام قد
به خطوط قرمز کشورش احترام گذاشت و در این سو مردم و حاکمیت این فداکاری بزرگ را قدر نهادند. قطعا بوسه رهبری بر سر و پیشانی این ورزشکار به خودی خود، مبین ارزش حرکتی است که او انجام داد و اینگونه نیست که این ایثارها بیاجر بماند. آرش که سال 2004 میلادی انتخاب اول مجله آمریکایی اسپورتس ایلستریتد برای کسب مدال طلای آتن در رشته جودو بود، طلا را به هر قیمتی نخواست تا نام خودش را اینچنین ابدی کند. او امروز رئیس فدراسیون جودو است و این یعنی حاکمیت ما هم از حیث معنوی و هم مادی، قدردان این دست فداکاریهاست. علیرضا کریمی برخلاف ملایی 3 بار در 3 مقطع به حریفان ممنوعه خورد و هر 3 بار کنار کشید و حالا هم شانس کسب مدال طلای المپیک 2020 را دارد و هم مورد حمایت تمام قد مسؤولان است. شاید طلای المپیک از حیث ارزش معنوی غیرقابل قیمتگذاری باشد اما کسب آن به هر قیمتی هم مورد تایید هیچ ورزشکاری نیست. ماندن و جاودانه شدن در ذهن مردم و تاریخ کشور، بزرگترین دستاورد هر «المپین» است اما نه به هر قیمتی و هر شکل و وضعی. اگر قانون کمیته بینالمللی المپیک که اساسنامه مشخصی دارد، رعایت شود، بدون هیچ شک و تردیدی، خیانت ملایی به جامعه جودوی ایران بدون جواب نخواهد ماند. بزودی خبر تازهای را در اینباره میشنوید و این شاید پایان قصه پسری باشد که با سناریوسازی و دروغبافی، مقدمات فرارش را مهیا کرد و رسما حاضر شد 60 هزار جودوکار کوچک و بزرگ و زن و مرد ایرانی را معلق کند تا خودش ثابت بماند!
ارسال به دوستان
در مذمت تلاش دولت برای جلب ترحم
امیر استکی: افرادی که ایدههایشان شکست میخورد، اگر به خود بازگردند و به واکاوی آنچه به شکستشان منتهی شده است بپردازند، آبرومندترند اما اگر سعی کنند عامل شکست خود را در جایی غیر از عملکرد خویش بیابند، در این وضعیت انسانها ترحمبرانگیز میشوند. کسی که زیاد ناله کند و جلب ترحم دیگران را بپسندد، خوار و بیمقدار خواهد شد. اصول کار گداهای حرفهای هم عمدتا همین جلب ترحم است که با توسل به ترفندهای نخنما یا حتی خلاقانه رخ میدهد.
گداصفتی در صورت جمعی یعنی همین تلاش برای جلب ترحم و اثبات ضعف، فقر، نیاز، بیچارگی و مظلومیت! این وضعیت اما یکباره ایجاد نمیشود. عزت نفس یک شخص یا ملت یک شبه متلاشی نمیشود ولی اگر در سراشیبی افتاد تا دریوزگی و التماس راه زیادی نخواهد بود. اعتماد به نفس چه زیاد و چه کمش میتواند ابتدای چنین راهی باشد.
یک کشور هم میتواند دچار چنین حالتی شود. همین 3-2 روز پیش بود که یک خواننده زن افغان از کشورهای عضو ناتو خواست کشورش را ترک نکنند، چون اگر بروند افغانستان درگیر جنگ داخلی میشود، البته افغانستان مسأله ما نیست ولی دیدن چنین وضعی برای آن هم البته پسند هیچ مسلمانی نخواهد بود. سیاست در معنای کلانش کار افغانستان را به جایی رسانده است که افغانهای طبقه متوسط گمان میکنند با التماس و خواهش میتوان اعضای ناتو را به ماندن مجاب کرد. اگر چه درست حدس زدهاند و وضعیت کشورشان حتما خراب خواهد شد اما خفتی بیش از این نیست که انسان نتواند متوجه این باشد که در سیاست بینالمللی رفتار هیچ کشوری به اخلاق و عواطف گره نخورده است و این کشورها و ناتو به ضرورتی که مربوط به منافعشان و محاسبات مربوط به آن بوده به افغانستان آمدهاند و ابدا دلشان برای ملت به واقع زجرکشیده افغانستان نسوخته بود. حالا هم اگر همان منافع اقتضا کند، از افغانستان میروند و حتی با طالبان دست دوستی داده و حتی اگر لازم باشد افسار مرکب بیرمق قدرت را به دستشان هم خواهند داد. طرفه اینکه همین قدرتهای غربی و در رأسشان آمریکا بارها اعتراف کردهاند در دهههای گذشته به ضرورت منافعشان و برای مقابله با شوروی، به فکر تأسیس طالبان افتادند و بعدتر تا وقتی که این گروه به عملیات تروریستی در دل خاک آمریکا مبادرت نکرد هم ابدا جز در مقام حرف، مخالفتی با آن نداشتند و چه کسی است که نداند که این گروه در دوران طولانی تفوقش بر افغانستان چهها که نکرد و چه خونها که نریخت و هیچ کس هم در دنیای غرب ابدا مشکلی با آن نداشت. نکته جالبتر هم اینکه این روزها آمریکاییها از حصول توافق صلح با طالبان در آینده سخن میگویند و نتیجه عجز و التماس افغانهایی که سبک زندگی غربی خود را با رفتن آنها و ناتو در خطر میبینند جز نالههایی ترحمبرانگیز چیز بیشتری نخواهد بود. وضعیت ترحمبرانگیزتر هم این است که به کسی التماس کنی که کارهای نیست، حضورش دلیل دیگری دارد و ارادهاش معطوف به اخلاق و مروت نخواهد بود. ملتی که به این روز رسیده است را فقط اراده خداوند آن هم از راه اتکا به خود نجات خواهد داد.
اما در ایران ما چه؟ کشوری که سالهاست تحت فشارهای گوناگون سیاسی، امنیتی و بویژه اقتصادی است. با مقاومت موثر کشور در برابر فشارهایی که روز به روز بیشتر و بیشتر میشود، تعدادی از ایرانیان به غرب گریخته و شوربختانه تعدادی از نخبگان سیاسی درونی را به نوعی التماس دچار کرده است. خارجنشینان در رویای حمله نظامی آمریکا به ایران و تقدیم دودستی قدرت سیاسی به خود در فردای فرو نشستن جنگند و نخبگانی هم از داخل میپندارند که با فرستادن سیگنال تسلیم میتوانند فشارهای آمریکا را کم کنند. برای ملت ما این زنگ خطری بزرگ است. این ابتدای همان راهی است که از آن سخن گفتیم.
مذاکره قهرمانانه و با رویکرد فعال البته با این رویکردها تفاوت اساسی خواهد داشت اما در حال حاضر امکان آن نیست. حمله دشمن باید خنثی شود تا به این نتیجه برسد که نهایت فشاری که وارد کرده هم موثر نبوده است. اینجاست که به این جمعبندی میرسد یکی از قدرتمندترین ابزارهایش دیگر کارآیی نخواهد داشت و تازه اینجاست که ما میتوانیم به مذاکره فکر کنیم. اما در میانه فشار بیامان دشمن، ناله کردن جز افزایش فشار نتیجهای نخواهد داشت. آقای جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور هم از همان نخبگان داخلی است که گمان میکند نالههایش در تریبونهای عمومی دل دشمن جرار را به رحم خواهد آورد. اینکه از فشرده شدن همه گلوگاههای اقتصاد کشور در تریبون عمومی سخن بگویی، اینکه تاکید کنی تحریمهای آمریکا توانسته به اهدافش که همین بستن گلوگاههای اقتصاد کشور است، برسد تنها تاثیری که خواهد داشت رساندن آمریکاییها به این جمعبندی است که موفق شدهاند و عنقریب است که پرچم تسلیم از تهران برافراشته شود. بعد از این، فعل و انفعالاتی که رخ خواهد داد دیگر مذاکره نیست، بلکه رابطهای یکطرفه برای پذیرش شروط برنده توسط بازنده است. این دوستان ابدا فکر نمیکنند که در دور قبلی مذاکرات که منجر به برجام شد، با اینکه یک کارت ارزشمند به نام برنامه هستهای در دستانشان بود، چه دستاوردی داشتند که حالا و در اوج فشارها با دستانی که از همان کارت هستهای هم به دنبال اقدامات یکطرفه ایران خالی شده است، خواهند داشت؟ کارتهای ایران برای مذاکره در این شرایط چیست؟ عجز و التماس و ناله؟ یا توان موشکی و قدرت نامتقارن منطقهای؟ این عزیزان هیچ فکر کردهاند کشوری که دهههاست نمیتواند تسلیحات متعارف بخرد، اگر اتکایش به توان موشکی دفاعیاش تضعیف شود، به چه حریف آسانی برای حتی کشورکهای خلیجفارس تبدیل خواهد شد؟ این ناتوانی در فهمیدن ماجراست یا چیزهای دیگر؟ قاتل کشور در این شرایط 2 رویکرد غلط است؛ رویکردهای صفر و صدی ما را به قهقرا خواهد برد؛ اینکه کودکانه بیندیشیم میتوانیم مانند کرهشمالی جزیرهای دور افتاده از جهان بسازیم، و همین که فکر کنیم با تسلیم بیقید و شرط و مذاکره خوشبینانه میتوانیم به سرعت کشورمان را به ژاپن دنیای اسلام تبدیل کنیم و دولتهای خارجی پشت در کشور برای سرمایهگذاری و کمک به پیشرفت و آبادانی ایران و ورودش به جمع کشورهای توسعه یافته صف خواهند کشید. این تصویر ساده که به رویایی کودکانه شبیه است به واقع همان چیزی بود که به برجام ختم شد. ایران سال 92 شاهد به قدرت رسیدن نخبگانی بود که با همه ادعایی که درباره فهم جهان و مناسبات حاکم بر آن داشتند اما در مقام عمل به توافقی پای نهادند که الزامات طرف مقابل در آن وابسته به رعایت اخلاقیات بود! این بزرگان شاهکاری آفریدند که نقض آن کشور را به شرایطی سختتر از روزهای قبل از انعقادش فرو کشید. برجام چنان بود که باعث ضربهپذیرتر شدن کشور در برابر تحریمهای هوشمند آمریکاییها شد، آن هم نه فقط به خاطر مفادش، بلکه بهخاطر اعتقاد بیحد و دور از احتیاطی که دولت جناب روحانی به آن و نتایج چشمداشتیاش داشت. باید متوجه بود که این دنیا گود زورخانه نیست که اگر حریف متوجه ضعف و اقرارت به شکست شد، از مبارزه دست بکشد و به تو رحم کرده و رهایت کند. خیر! همانگونه که در طبیعت شیر در دریدن شکاری که از فرار خسته شده و سرعتش را کم کرده است تردید نخواهد کرد، در عالم انسانها و بویژه در سطح بینالمللی هم کسی در دریدن کشورت تردید نخواهد کرد.
آن عجله آشکار، ذوقزدگی بیحد و سخنان نسنجیدهای که در ماههای منتهی به برجام میدیدیم، برخاسته از همین نگاهی است که از آن سخن گفتیم. آنجا که آب خوردنمان را هم به آینده توافق هستهای وابسته میدانستیم، باید منتظر چنین روزهایی هم میشدیم. و حالا دوباره عدهای از درون بدون درس گرفتن از عاقبت آن سادهاندیشی به دنبال آماده کردن اذهان برای تکرار همان حماسهاند. چرا باید یک مقام ارشد مانند جناب جهانگیری در تریبون عمومی چنین حرفهایی بزند؟ این نالهها برای چیست؟ علاوه بر تلاش برای برعهده نگرفتن عواقب عملکرد اجرایی ضعیف دولت- خاصه در فقرات دلار 4200 تومانی و بنزین 3000 تومانی- دلیل دیگر اینچنین اظهاراتی همان ضعف و زبونی و تصور سادهلوحانهای است که به میل بیپایان برای جلب ترحم خارجیها و خاصه اروپاییها منجر شده است. آقایان فکر میکنند دوام قدرت در میان کاست سیاسیشان به چنین چیزهایی گره خورده است؛ مثل جناب ظریف که از طرفهای غربی میخواست برای برنده نشدن تندروها در تهران نرمش بیشتری از خود نشان دهند و چشمداشتشان از مذاکرات را طوری معرفی کنند که با پروپاگاندای این حضرات در درون ایران تعارض نیابد. آنها هم البته که تلاش میکردند تا جریان انتخاب مجدد چنین نخبگانی مخدوش نشود و نشان دادن روی واقعی و جرار خود را به کمی بعدتر موکول کنند.
سخن آخر اینکه راه پیش روی ما پیچیدهتر از این حرفهاست. راهی که هر چه باشد از مقاومت برای تغییر زمین بازی، شروع خواهد شد. ثبات درون و بازتعریف بعضی مفاهیم و ارزشها در کنار از میدان به در کردن سادهلوحان پیشنیازهای هر راهی است که بخواهیم در تعامل با جهان در پیش بگیریم. در غیر اینصورت خدای ناکرده دیر نخواهد بود که ما هم مانند افغانهایی که در ابتدای سخن گفتیم به التماس و خواهش رو بیاوریم تا نظم یکی دو سه استان مرکزیمان برقرار بماند.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از دلایل همگام شدن اروپا با آمریکا در اتهامزنی موشکی به تهران
بازگشت سیاست چماق و هویج به روابط غرب با ایران
ثمانه اکوان: از زمانی که گفتوگوهای هستهای میان ایران و کشورهای غربی تبدیل به گفتوگوهایی با مشارکت آمریکا شد، سیاست دولت آمریکا نیز تبدیل به سیاست چماق و هویج شد. آمریکاییها از یکسو در مذاکرات شرکت و سعی میکردند نشان دهند در برخی موارد به دنبال دادن امتیازاتی ویژه به ایران هستند و از سوی دیگر گزینههای فشار دیگر مانند گزینه نظامی همواره روی میز بود و دیگر کشورهای اروپایی را نیز با خود در به کار بردن سیاستهای فشار همراه میکردند.
به نظر میرسید این سیاست بعد از رسیدن کشورهای 1+5 به توافق هستهای با ایران دیگر محلی از اعراب نداشته باشد و جای خود را به سیاست همکاری جهت رسیدن به هدف مشترک حفظ برجام بدهد اما خروج آمریکا از برجام در سال 2017 میلادی نشان داد هنوز هم آمریکا سعی دارد از این سیاست در برخورد با ایران استفاده کند و توافق هستهای نتوانسته تغییری در سیاستهای آمریکا در قبال ایران ایجاد کند.
نگاهی به روند وقایع و خبرسازیهای رسانههای غربی و بویژه تحرکات کاخ سفید نشان میدهد فاز مقابله با اقدامات ایران در برجام یا همان برداشتن گامهای کاهش تعهدات هستهای از سوی ایران، بار دیگر غرب را به این نتیجه رسانده است که سیاست چماق و هویج را اجرایی کند و این بار نیز فکر میکند برنده اصلی در بازی «شجاعت یا بزدلی» یا همان «بازی جوجه» آمریکایی خواهد بود.
اما دلیل این مقابله یا رویارویی دوباره اروپا و آمریکا با ایران چیست؟ برداشته شدن گامهای جدی ایران برای کاستن از میزان تعهداتش در برجام و بازگرداندن برخی فعالیتهای متوقفشده هستهای به چرخه انجام و فعالیت، کشورهای اروپایی و آمریکا را با نگرانیهای شدیدی مواجه کرده است. آنها اعتقاد دارند هر قدر هم به تعهداتشان در برجام پایبند نمانند، ایران باید تعهداتش را تمام و کمال اجرایی کند(!) برداشته شدن این گامها اما آنها را مجبور کرد به فکر انجام دادن اقدامات جدیدی در این حوزه باشند. چندی پیش وزارت خارجه فنلاند در بیانیهای از پیوستن این کشور و ۵ کشور اروپایی دیگر شامل بلژیک، دانمارک، هلند، نروژ و سوئد به سازوکار مالی موسوم به اینستکس خبر داد. این مسأله اما با شروطی همراه بود. کشورهای اروپایی که از برداشته شدن گامهای جدید ایران بشدت نگران بودند در ابتدای امر راهکار تهدید یا همان چماق را در پیش گرفتند و تهدید کردند درصورتی که ایران به این اقدامات ادامه دهد، آنها هم از توافق هستهای با کشورمان خارج شده، پرونده هستهای ایران را دوباره در شورای امنیت سازمان ملل مطرح کرده، آن را ذیل فصل 7 منشور ملل متحد قرار میدهند و تحریمهای بینالمللی علیه ایران را بازمیگردانند. بعد از مدتی که مشخص شد بازگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه ایران چندان تفاوتی به حال کشورمان نمیکند و پیش از این نیز تحریمهای آمریکایی امکان هر نوع فعالیت اقتصادی با سایر کشورهای اروپایی را غیرممکن کرده بود، آنها سیاستهای تشویقی خود را نیز مطرح کرده و از پیوستن 6 کشور دیگر اروپایی به سازوکار مالی اینستکس خبر دادند. همه اینها اما فقط در شرایطی اجرایی میشد که ایران به تعهدات خود در برجام همچنان وفادار باقی بماند. آنها با اینحال هنوز اعلام نکردهاند سازوکار مالی اینستکس در همین مدتزمان فعلی که از تولدش میگذرد چه کمکی توانسته به ایران بکند و هیچ گزارشی از تراکنشهای مالی یا حتی مبادله کالا از طریق این شبکه مالی وجود ندارد. آنها برای اجرایی شدن این رویکرد نیاز به برخی معافیتهای مالی از طرف آمریکا دارند و بارها از دولت ترامپ خواستهاند تضمین دهد سازوکار اینستکس را تحت تحریمها قرار نمیدهد اما دولت آمریکا تاکنون چنین تضمینی به اروپاییها نداده است.
اگر این تضمین از سوی آمریکاییها وجود ندارد، پس اروپا با چه وسیلهای به دنبال اقناع ایران است که در برجام بماند؟ به نظر میرسد اروپاییها به دنبال گرفتن برخی معافیتها از دولت ترامپ هستند و در مقابل قرار است اجرای برخی خواستههای آمریکا و غرب را نیز به هر وسیله ممکن به ایران تحمیل کنند. به همین دلیل است که فشارهای روانی و رسانهای به ایران بیشتر از پیش شده است. در حال حاضر اما به نظر میرسد مهمترین خواسته غرب از ایران تصویب لوایح مبارزه با پولشویی یا FATF و CFT باشد.
بدین ترتیب اگر ایران این لوایح را پذیرفته و آنها را اجرایی کند، دیگر سازوکار دور زدن تحریمها به کلی برای کشورمان بسته شده و در عین حال رفتار مالی ایران نیز بشدت تحت کنترل غرب در میآید و زمینه برای اقدامات بعدی آمریکا و اروپا برای تحت فشار قرار دادن ایران در زمینه فعالیتهای منطقهای و موشکهای بالستیک فراهم میشود. نشانههای این سیاست را میتوان از هماینک در خبرهای مربوط به اظهارنظرهای اروپاییان مشاهده کرد. نیویورکتایمز بیان کرده است اروپا ایران را به عدم پایبندی به تعهداتش درباره موشکهای بالستیک متهم کرده است. این در شرایطی است که در هیچ جای قرارداد هستهای حرفی از موشکهای بالستیک به میان نیامده بود. آمریکاییها نیز سعی دارند پروژه فشار حداکثری را در بعد فشارهای حقوق بشری و همچنین خبرسازیهای دروغین درباره فعالیتهای منطقهای ایران بویژه در عراق و سوریه افزایش دهند. به همین دلیل است که از روز پنجشنبه گذشته مقامات آمریکایی در ادعایی خلاف واقع و عجیب از آمار هزاران نفر(!) برای تعداد کشتهشدگان اعتراضات اخیر استفاده میکنند و این در شرایطی است که رسانهها نیز بیان کردهاند هیچکدام از گروههای حقوق بشری در ایران و بیرون از این کشور تاکنون چنین آماری را اعلام نکردهاند. این کمپین در بعد فعالیتهای منطقهای نیز مدعی شده است ایران در حال جابهجایی تعدادی از موشکهای خود به عراق است.
در بعد دیگر این سیاست که همیشه از سوی واشنگتن دنبال میشده است، مسأله گزینه نظامی است که سالیان سال است همیشه روی میز است. در آخرین اخبار مربوط به این سیاست، خبرگزاری«سیانان» گزارش داده است پنتاگون در حال بررسی فرستادن 1000 نیروی نظامی دیگر به منطقه خلیجفارس برای ایجاد بازدارندگی در مقابل ایران است. گزینهای قدیمی و نخنما در مقابل ایران که سالها دنبال شده و اثربخشی چندانی در معادلات فکری ایران در عمل کردن به خواستههای غرب نداشته است. از ابتدای شکلگیری بحرانهای امنیتی در منطقه خلیجفارس و دریای عمان واشنگتن 14 هزار نیروی نظامی به کشورهای عرب منطقه فرستاده است و بازهم به نظر میرسد در رسیدن به هدف خود که ارعاب ایران باشد کاری از پیش نبرده است.
کمپین فشار حداکثری که برای تغییر رژیم در ایران یا تغییر رویه ایران در رفتار با غرب به کار گرفته شده بود، هماینک به درجهای از شکنندگی رسیده است که تنها برای یک هدف و آن هم تصویب کردن لوایح FATFو CFT در ایران به کار گرفته شده است. به نظر میرسد ترامپ که میداند قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 نمیتواند به جلسه گفتوگو و مذاکره مستقیم با ایران دست پیدا کند، حالا به دنبال راهی برای پایبند ماندن ایران به برجام است تا بلکه بتواند از این طریق نشان دهد بدون اینکه به تعهدات آمریکا در توافق هستهای پایبند بماند، ایران عین اقداماتی که باید انجام میداده را انجام داده و دیگر تهدیدی برای آمریکا متحدانش نیست!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|