|
نبی: مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال اوایل اسفند برگزار میشود
مهدی محمدنبی درباره تصویب اساسنامه جدید فدراسیون اظهار داشت: 70 عضو مجمع با اکثریت آرا به این اساسنامه رای دادند. طبق نقشه راه، در آینده با توجه به مصوباتی که در مجمع و هیأترئیسه داریم، اطلاعیه مجمع انتخاباتی را هم اعلام میکنیم. وی افزود: اگر خدا بخواهد، اوایل اسفند این مجمع را هم برگزار میکنیم. امروز برای فوتبال کشور روزی تاریخی بود و بار دیگر به خانواده بزرگ فوتبال تبریک میگویم.
ارسال به دوستان
دغدغههای این روزهای یحیی و پرسپولیس چیست؟
فقر گلزن و فینال آسیا
امیر کریمی: اگر حمید مطهری در کنفرانس بعد از بازی ادعا نمیکرد که ترکیب اولیه بازی جهت آماده شدن برای حضور در فینال آسیا بوده، باز هم کاملا مشخص بوده و هست که پرسپولیس این روزها آمادگی خود برای فینال آسیا را با ترکیب و سبک و سیاقهای متفاوت تست میکند؛ جایی که ۳ عنصر اصلی تهاجمی و موثر این تیم در آن بازی غایب خواهند بود، پس برای رسیدن به سرمنزل مقصود پرسپولیس در حال آزمون و خطا در این روزهاست، هر چند نگاهی جدی هم به جدول لیگ داخلی دارد.
* پرسپولیس گل نمیزند
این جمله که عبدی توانایی این همه فشار فنی و حتی روانی را ندارد، تکرار مکررات است. در تواناییهای او شکی نیست اما شاید برای تک بازی یا دقایقی از بازی موثر باشد و به هیچ عنوان حداقل در پازل تاکتیکی این روزهای پرسپولیس نمیتواند ایفای نقش کند، و این نکته که با این دست فرمان او به هیچ عنوان در فینال به کار یحیی و تیمش نخواهد آمد.
پرسپولیس نیاز به مهاجمی درندهتر، دوندهتر و به مراتب درگیرتر در زمین دارد، با دیدن بازیهای آلکثیر و حتی کمی دورتر علیپور میتوانیم به این نکته برسیم که پرسپولیس در شیوه این روزهای خود به مهاجمی بسیار پر تحرکتر در خط دفاع حریفان و با قابلیت ضربهزنی به مراتب بالاتر احتیاج دارد که داخل باکس به نوعی تمامکننده باشد.
* نگاه به جدول لیگ داخلی
برای یحیی قهرمانی در لیگ داخلی که ششدانگ آن را به نام او زده باشند هم بسیار اهمیت دارد، اگر چه سال پیش قهرمانی را به نام او زدند اما خوب میداند که قطعا خیلیها کالدرون را شریک او در این داستان میدانند، پس گلمحمدی علاوه بر تمام اما و اگرهای موجود در این حدود بیست و اندی روز نمیتواند و اصلا نمیخواهد بازیهای داخلی را فدای آسیا کند اما در هر صورت به نوعی شاید به این بازیها به چشم تدارکات جدی برای فینال مینگرد، پس به نوعی شاید از دست دادن امتیازات در بعضی بازیهای داخلی، پرداخت برای برداشت در آسیا باشد و چندان نمیتوان به گلمحمدی در زمان و فضای حال لیگ خرده گرفت.
* امتیازات ابتدای فصل
شاید در 5 سال اخیر به نوعی متفاوتترین شروع پرسپولیس با گلمحمدی روی داده و کادر فنی پرسپولیس بهتر از هر کسی میداند که به دست آوردن این امتیازات به ظاهر قابل جبران در ادامه فصل فوتبالی چقدر به کار تیمها در آینده و شاید در انتهای لیگ برای مشخص شدن قهرمان خواهد آمد، پس پرسپولیسیها تمایل شدید دارند که حتی به صورت اقتصادی و بردهای کمگل، امتیازات آن را دشت کنند تا مبادا حسرت این روزها و این بازیها را در انتهای فصل بخورند، این جزو آن دغدغههایی است که گلمحمدی قطعا به آن فکر میکند و چه بسا اگر پنالتی نعمتی در انتهای نیمه اول بازی با نفت مسجد سلیمان گل میشد به نوعی این خواستههای باب میل کادر فنی جامه عمل پوشانده شده بود.
* حفظ انرژی
برای پرسپولیس شاید نگه داشتن شرایط ایدهآل بدنی هم نکته بسیار مهمی باشد، چرا که فواصل کم بازیها که تقریبا 4 روز یک بار در این فصل برگزار میشود و همچنین مشکلات ناشی از کرونا میتواند کار دست تیمها و بویژه پرسپولیس که در چند جبهه باید بجنگد بدهد، بویژه که پرسپولیس حالا در خط دفاع بهرغم گل نخوردن، فقر بازیکن و در حقیقت جانشین را احساس میکند و دچار کمبود بازیکن مجرب و تاثیرگذار حداقل در کوتاهمدت است.
* زوجسازی
دستور کار پرسپولیس در یکی، دو بازی اخیر زوجسازی در کنارههای زمین بوده؛ جایی که شیری و نعمتی از راست و آقایی و پهلوان از چپ برای این کار انتخاب شدهاند. اما ایراد اصلی در ترکیب تیمهایی که اینگونه شیوهها را مورد استفاده قرار میدهند، غیبت احتمالی یکی از بازیکنان این زوجهاست که کار آنطور که باید در آن بازی در نمیآید، هرچند در بازی با نفت مسجد سلیمان با آنالیز درست، این موضوع از نگاه کادر فنی این تیم دور نماند، چرا که با قرار دادن بلبلی در سمت راست پرسپولیس آنقدر فشار روی دفاع راست پرسپولیس وارد کردند که کادر فنی مجبور به تعویض شیری در بین ۲ نیمه شد، بنابراین به نظر میرسد هر چقدر این مساله میتواند در بعضی از بازیها نکته قابل اتکا برای یک تیم باشد و در کل نکته مهمی از لحاظ فنی است اما همان قدر هم میتواند در روزهای بد بازیکنان یا غیبت یکی از آنها آن تیم را با مشکل روبهرو کند.
* حفظ انگیزه و شرایط بازی
شاید خیلی زیرپوستی و خیلی آرام بازیکنان پرسپولیس دچار بیانگیزگی یا غرور کاذب نسبت به حداقل بازیهای آغازین لیگ شوند، چرا که آنها ناخودآگاه نگاه اصلی خود را به فینال آسیا دوختهاند و بعد از بازیهای مقدماتی آسیایی و عقبه قهرمانی چند سال اخیر در لیگ داخلی تمایل زیادی به چشیدن قهرمانی در سطح قاره دارند. در این روزهای باقیمانده حفظ انگیزه آنها برای بازیهای داخلی و همچنین مدیریت تمام آنها برای داشتن شرایط بازی وظیفه اصلی کادر فنی پرسپولیس است.
ارسال به دوستان
اخبار
واکنش ترابی و انصاری به ترور شهید فخریزاده
کنایه به ظریف
مهدی ترابی و محمد انصاری روز گذشته در توئیتر نسبت به ترور دانشمند هستهای، شهید محسن فخریزاده واکنش نشان دادند. مهدی ترابی، بازیکن سابق پرسپولیس در توئیتر نوشت: امروز دانشمند هستهای کشورمان شهید شد اما حکم ترورش آن روزی تایید شد که بر سر آینده مردم معامله شد. ۲ راه انتقام داریم: یکی که بر عهده سران نظامی کشور است که معتقدم به وقتش با قاطعیت عملی خواهد شد و دومی بر عهده من و شماست با رای درست.
از سوی دیگر محمد انصاری در توئیتی بسیار کوتاه با کنایه به وزیر امور خارجه نوشت: جناب ظریف تسلیت!
***
چه کسانی تابوت مارادونا را حمل کردند؟
تابوت حاوی پیکر مارادونا که برای خداحافظی دوستدارانش با او مدتی در کاخ ریاست جمهوری بوئنوسآیرس قرار گرفته بود سرانجام توسط اعضای خانواده او به سمت گورستان بلاویستا حرکت کرد. پیکر دیگو در گورستانی به خاک سپرده شد که مادر و پدرش هم در آن دفن شدهاند. اما تابوت دیگو توسط چه کسانی به سمت آرامگاه ابدی او حمل شد؟ در خط اول گیرمو کاپولا و هرنان لوپز مارادونا برادرزاده دیگو حضور داشتند. در پشت این ۲ نفر یانا یکی از دختران دیگو حضور داشت و در سوی دیگر هم برادرش لالو زیر تابوت پدر را گرفته بود. در پشت این ۲ نفر دالما دختر دیگو و آندرس کالدارلی همسر دالما دیده میشدند. در آن سوی تابوت، پشت سر یانا، جیانینا یکی دیگر از دختران دیگو دیده میشد. الپولو دوست قدیمی دیگو هم در کنار تابوت او حضور داشت. گابریل اسپوزیتو همسر بئاتریز یکی از خواهران دیگو هم آخرین نفری بود که در کنار تابوت او حضور داشت.
***
بازنشستهها محدودیتی برای شرکت در انتخابات فدراسیون فوتبال ندارند!
سرپرست فدراسیون فوتبال به صورت تلویحی اعلام کرد ممنوعیتی برای حضور بازنشستهها در انتخابات هیأترئیسه فدراسیون فوتبال وجود ندارد. به گزارش ایسنا، حیدر بهاروند صبح دیروز در مجمع عمومی فدراسیون فوتبال درباره برگزاری انتخابات هیأترئیسه گفت: فقط اساسنامه معیار و ملاک برگزاری انتخابات است. او ادامه داد: موظفیم بر اساس اساسنامه انتخابات را برگزار کنیم ولاغیر. وی تاکید کرد: امیدوارم انتخابات خوبی داشته باشیم و هر کس که انتخاب شد، سکان هدایت فوتبال را در دست گرفته و آن را پیش ببرد. به نظر میرسد این اظهارات بهاروند در پاسخ به شائبه ممنوعیت حضور بازنشستگان در انتخابات هیأترئیسه فدراسیون فوتبال است.
***
باخت یاران اینیستا مقابل نماینده چین با قضاوت فغانی
تیم فوتبال ویسل کوبه ژاپن در دیدار مقابل گوانگژو اورگراند چین با قضاوت علیرضا فغانی، داور ایرانی شکست خورد.
در ادامه رقابتهای لیگ قهرمانان فوتبال آسیا و از گروه G، روز شنبه تیم ویسل کوبه ژاپن به مصاف گوانگژو اورگراند چین رفت که این بازی با نتیجه ۲ بر صفر به سود نماینده چین خاتمه یافت. این مسابقه با قضاوت علیرضا فغانی برگزار شد. فغانی در نیمه نخست یک پنالتی به سود گوانگژو اعلام کرد که «اندرسون» در دقیقه ۱۷ آن را به گل تبدیل کرد. گل دوم نماینده چین هم در دقیقه ۳۶ توسط «الکسون» به ثمر رسید. ویسل کوبه که «آندرس اینیستا» هافبک سابق بارسلونا را در اختیار دارد، با این باخت از ۳ بازی خود، ۶ امتیازی شد و در صدر جدول گروه G باقی ماند. گوانگژو با ۴ و سوون سامسونگ کرهجنوبی هم با یک امتیاز در ردههای بعدی این گروه هستند. اینیستا در این دیدار از دقیقه ۶۰ وارد زمین شد.
ارسال به دوستان
آنچه مهاجم سابق آرژانتین درباره اسطوره گفت
مارادونا؛ خدای فوتبال، قربانی زندگی
«خورخه والدانو» در یادداشتی برای روزنامه اسپانیایی الپائیس درباره دیگو مارادونا، اسطوره بزرگ فوتبال دنیا و آرژانتین میگوید مارادونا چهره بزرگی است که در ۲ حوزه مجزا باید به او پرداخت؛ مارادونای فوتبالیست که اسطورهای است بیعیب و نقص و مارادونا به عنوان یک انسان که به قربانی زندگیاش تبدیل میشود. کسانی که وقتی مارادونا در ماههای اخیر در آرژانتین تاجگذاری کرد یا وقتی نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا را به آغوش کشید، در صحبت کردن یا راه رفتن دچار مشکل شده بود به تمسخر او دست زدند، حالا که بدرقه باشکوه او توسط کل دنیا را میبینند بهتر است کنار ایستاده و از همراه شدن با موج شیفتگان و تحسینکنندگان دیگو خودداری کنند. مارادونا را نمیتوان تقبیح کرد؛ چرا؟ چون او به عنوان فوتبالیست بیعیب و نقص بود و به عنوان یک انسان، یک قربانی. زندگیای که یک نفر را به همه رویاهایش میرساند بدون شک برای او دردسرهایی خواهد داشت و دیگو از این قاعده مستثنا نبود. ماجرای تبدیل شدن از انسان به اسطوره، شخصیت دیگو را به ۲ بخش مجزا تقسیم کرده بود. او ۲ شخصیت داشت: دیگو و مارادونا. «فرناندو سینیورینی» مربی بدنسازی او یک بار دربارهاش گفته بود: «من با دیگو تا آن سر دنیا هم خواهم رفت ولی با مارادونا تا سر کوچه هم نمیروم». مارادونا محصول دیگری از محله متواضع و فقیری بود که در آن به دنیا آمده بود. او خیلی زود با شهرت آشنا شد و این برایش تبعاتی داشت. اگر فوتبال جهانی است، دیگو هم جهانی است، چرا که فوتبال و مارادونا کلماتی مترادفند. اما او در عین حال بدون کوچکترین تردیدی یک آرژانتینی بود. با توجه به این واقعیت میتوان قدرت احساسی او در کشورش را که باعث شده بود در آرژانتین مصونیتی آهنین داشته باشد توضیح داد. مارادونا به خاطر نبوغش به محدودیتها بیتوجه بود و به خاطر طبقهای که از آن برخاسته بود و به آن افتخار میکرد، میخواست به همه محدودیتها پشت پا بزند. قدرت نمادین و احساسی مارادونا این را القا میکرد که فقرا با مارادونا توانستهاند بر ثروتمندان پیروز شوند. حمایت بیقید و شرط طبقات پایین از او و بیاعتمادی طبقات بالا را میتوان اینطور توضیح داد. ثروتمندان شکست را اصلا دوست ندارند اما حتی بزرگترین دشمنان مارادونا سرانجام چارهای جز تعظیم مقابل او نداشتند. آنها چاره دیگری نداشتند. مارادونا هنوز 15 ساله بود که برای به دست آوردن شغل خدایی فوتبال اقدام کرد؛ در کشوری که با احساس و عاطفه او را به عنوان یک منجی در آغوش گرفت، چرا که در آرژانتین فوتبال بیشتر با قلب ارتباط دارد تا مغز. شگفتی ناشی از هنر او که از خیابانها به استادیومها منتقل شده بود، باعث شد همه طرفدارش شوند. مهم نبود دیگو پیراهن کدام باشگاه را به تن میکند. او آرژانتینی بود و همین برای اینکه همه مردم به او افتخار کنند کافی بود. توپ و مارادونا زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودند. زندگی توپ و اربابی که کنترلش میکرد و با ارادهاش آن را در اختیار میگرفت. دقت، اعتماد به نفس و اطمینان مارادونا به توپ نشان میداد خدای جدید فوتبال میداند برای مهار کردن همراه زندگیاش یعنی توپ چه باید بکند. یک بار که در برلین بودیم «کارلوس بیلاردو» سرمربی آرژانتین اصرار داشت باید تکنیکمان را تقویت کنیم. او میگفت یک بازیکن آرژانتینی باید صبح و ظهر و شب با توپ باشد و زندگیاش بدون توپ نباید معنا پیدا کند. او این را آنقدر تکرار کرد که یک روز دیدیم مارادونا در حالی که روپایی میزد و توپ را روی هوا نگه داشته بود از اتاقش در هتل بیرون آمد، در همان حالت سوار آسانسور شد، به غذاخوری وارد شد، روی صندلی نشست و شروع به خوردن نان صبحانه کرد. بیلاردو وقتی آمد و او را دید لبخندی روی صورتش نقش بست و با حالتی غرورآمیز گفت میبینید؟ به این خاطر است که او مارادوناست. مارادونا در زمین فوتبال همیشه خوشحال بود، چرا که انگار به ملاقات عشق ابدیاش رفته بود: توپ. او در زمین چمن بیشتر شبیه یک ستاره موسیقی راک بود تا یک فوتبالیست. این اعتماد به نفس او در کار با توپ و بهتر بگوییم برتری مطلقش بر توپ به ذهنیت دیگو تبدیل شد و تا روزهای سیاهی که شخصیت او بزرگتر از شخص دیگو شد همراهش بود. مارادونا متفاوت بود، احساس متفاوتی داشت و متفاوت رفتار میکرد. وقتی میگویم مارادونا بیشتر ستاره راک بود تا فوتبالیست، این نباید باعث ایجاد سوءتفاهم شود. منظور این است که زمین چمن برای او حکم صحنه را داشت و مارادونا مثل یک ستاره راک همه نگاهها را به خود جلب میکرد و یک تنه میدرخشید. با این حال مارادونا هرگز خودخواه نبود و یادش نمیرفت در یک تیم بازی میکند. دیگو همیشه سخاوتمندانه به همبازیهایش کمک میکرد و آنها را در توجهی که به او جلب شده بود شریک میکرد. اما اگر بخواهیم به افراطهای مارادونا در زندگی اشاره کنیم باید به ناپل برگردیم. فوتبال مارادونا ناپل را به موفقیتهایی رساند که در تاریخ باشگاه بیسابقه بود. افتخاراتی که ناپولی با دیگو به دست آورد هرگز در آن شهر تجربه نشده بود اما در همین زمان بود که زندگی شخصی او از مسیر خود خارج شد. او در فوتبال سلامت بود اما در زندگی شخصی بیمار شده بود. مارادونا در زمین چمن نماد فقر جنوب بود که در مقابل قدرتهای شمال یعنی میلان «آریگو ساکی» ایستاده بود و پیروز بود. در جامجهانی 1986 با پیروزی آرژانتین مقابل انگلیس نبوغ دیگو به اوج رسید. مارادونا همچون قهرمان ادیسه با یک حس ملیگرایی درونی ۲ گلی را به ثمر رساند که هرگز از خاطره جمعی فوتبال حذف نخواهد شد؛ یک گل استثنایی و تاریخی و یک گل که با تقلب به ثمر رسید ولی تاریخی شد.
مارادونا در زندگی شخصیاش هم سوپرمن بود و ۳ بار از قعر برخاست و این اصلا ساده نیست. قدرت بدنی او را تنها میتوان با نبوغ فوتبالیاش مقایسه کرد. با اینکه همه افراطهای دیگو روی فوتبالش تاثیر منفی میگذاشت ولی مارادونا اجازه نداد استعداد فوتبالی و درخشش او در زمین چمن تحت تاثیر قرار بگیرد. وقتی اسم مارادونا میآید، ۲ احساس همزمان قلب دوستداران فوتبال را میفشارد: تحسین و ستایش؛ حسرت و اندوه. حتی توپ فوتبال که امروز صاحب اصلیاش را از دست داده در غم او ملول است. کسانی مثل ما که او را از نزدیک میشناسیم، بیشتر از همه برای دیگو گریه میکنیم؛ دیگوی بزرگی که این اواخر زیر بار سنگین اسطوره مارادونا و افراطهای زندگی شخصیاش پشت خم کرده بود. خداحافظ کاپیتان بزرگ.
ارسال به دوستان
چند نکته درباره «نزنیم، میزنند»
علی هدایتی: چه چیزی اسرائیلیها و حامیان آمریکایی آنها و منافقین، به عنوان جوخههای ترور آنها، را به این برآورد رسانده است که در صورت ترور مقامات رده بالای نظامی و هستهای ایران، واکنش سریع و قاطعی دریافت نخواهند کرد؟
این مهمترین سوالی است که اکنون باید درباره آن فکر کرد. شاید بتوان گفت ریشهیابی این مسأله، یعنی افزایش بیسابقه تنش با ایران و به شهادت رسیدن سرمایههای این کشور، در گرو آشکار شدن جواب این سوال است.
اینکه دولت صهیونیستی توانسته است یک تیم ترور 12 نفره را در ایران جمعوجور کند و با استفاده از اطلاعات دقیق مأموران آژانس و تیم جمعآوری اطلاعات پهن شده منافقین در ایران، رد مسیرهای حرکتی شهید فخریزاده را بزند، یک عملیات چندان پیچیده و بزرگ نیست. بنابراین جواب سوال ما، در میزان تبحر و لجستیک موساد و همکاران آمریکایی و مزدوران منافق آنان نیست. جواب اصلی را باید حول مهمترین عامل بازدارندگی جست. در اینکه تیمهای اطلاعاتی و همینطور قدرت حفاظتی ایران در حفظ جان و امنیت شخصیتها بسیار موثر است تردیدی نیست اما اینها صرفا اقدامات حفاظتی است و نه بازدارندگی. پاسداران حافظ جان شخصیتها، خودشان در وهله اول آماج تیرها و گلولهها هستند و در همین ماجرای ترور شهید فخریزاده، اخباری از شجاعت محافظان قهرمان او شنیده شده است که روایت آنها بعدها موجب بهت و حیرت و غرور و البته احساس امنیت برای مردم خواهد شد. آنچه درباره ترور دانشمند شهید محسن فخریزاده و همینطور سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی باید مورد توجه قرار گیرد، نه مسأله حفاظت، بلکه موضوع بازدارندگی است. قطعا مواردی مثل توان دفاعی، توان سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک در ایجاد قدرت بازدارندگی یک کشور بسیار موثرند. رژیم صهیونیستی و دوستان و حامیان آمریکایی آنها اگر دست به ترور شهید فخریزاده زدهاند یا رژیم آمریکا اگر سپهبد شهید قاسم سلیمانی را ترور کرده به دلیل آن است که آنها احساس رخنه در توان بازدارندگی ایران کردهاند و به این برآورد رسیدهاند که ایران در وضعیت فعلی بنای پاسخ سریع و سخت ندارد. دلیل آن هم پیداست؛ آنها به این برآورد رسیدهاند که در ایران یک جریان قدرتمند بقای خود را به انجام تعامل با دولت آمریکا گره زده و برای رسیدن به آن، حاضر است هر هزینهای را به کشور تحمیل کند. به عبارتی، دشمن به این برآورد رسیده است که این جریان داخلی در ایران مانع ایجاد یک انسجام تصمیمگیری و تصمیمسازی در واکنش به تهدیدات است.
همین موضوع است که باعث شده دشمن صهیونیست و حامی آمریکایی آن احساس کند دولت ایران در یک مخمصه سیاسی- امنیتی گرفتار است و فعلا تا اطلاع بعدی، نسبت به هر نوع تهدید امنیتی واکنش قاطعی نشان نمیدهد. این وضعیت، برای رژیم تروریستی تلآویو یک فرصت طلایی است و بر همین اساس است که تیمهای ترور خود را برای به شهادت رساندن دکتر محسن فخریزاده به ایران میفرستند.
بنابراین اگر قرار است دقیق و از این نظرگاه امنیتی به ترور شهید فخریزاده بنگریم، باید موضوع حفاظت را از اصل بازدارندگی تفکیک کرد.
نکته دوم درباره سفاهت و بلاهتی است که تصور میکند این شرایط با پایان دوره ترامپ و حضور دموکراتها در کاخ سفید به اتمام میرسد. گویا این حضرات خیلی دوست دارند ما فراموش کنیم که پروژه ترور دانشمندان هستهای ایران در دوره سیاه دولت اوباما آغاز شد و بر اساس گزارشهای خود آمریکاییها، باراک اوباما به همراه صهیونیستها با تشکیل جلسات در « اتاق وضعیت» کاخ سفید در جریان ترورهای دانشمندان هستهای ایران بوده است. خروج منافقین از فهرست گروههای تروریستی آمریکا نیز در سال 2012 توسط هیلاری کلینتون برای انجام همین پروژههای اطلاعاتی و خرابکاری و پیگیری ترورهای جدید صورت گرفته است. کما اینکه تفاوت اجرای ترور شهید فخریزاده با ترورهای دیگر دانشمندان هستهای نیز نقش منافقین را در ترور آبسرد روشن کرده است.
نکته آخر درباره اعتقاد ما به نظام اسلامی است که ما را به این باور میرساند انتقام شهدای ما گرفته خواهد شد. باید دقیق و حسابشده و به دور از شتابزدگی انتقام فرزندان دانشمند و قهرمان این ملت را از دشمن گرفت. ما به حکمت رهبر معظم انقلاب اعتماد داریم و منتظر آن روز خواهیم ماند. البته قطعا تکلیف خود در قرار دادن مسیر تصمیمسازی انقلاب در ریل واقعی خود را نیز میدانیم و اکنون باید بیشتر از قبل پیامدهای روی کار آمدن دولتهای اشتباه را با تمام وجود درک و لمس کنیم. در این باره بیشتر خواهیم گفت.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|