|
گزارش «وطن امروز» ؛ آلودگی هوای پایتخت بهواسطه غفلت مدیریت شهری و دولتی از مرز هشدار عبور کرد
تهران سیاهتر از همیشه
مدارس و دانشگاههای تهران امروز تعطیل است
اسدالله خسروی*: گروه اجتماعی: تهران سیاهتر از همیشه شده و دیگر به جرأت میتوان گفت تداوم آلودگی هوا، رنگ آسمان پایتخت را از خاکستری به سیاه تغییر داده است. به گزارش «وطنامروز»، تعطیلی ناشی از آلودگی هوا به غیر از مدارس، دامن دانشگاههای تهران را هم گرفت. معاون امور عمرانی استاندار تهران در جلسه کارگروه کاهش آلودگی هوای شهر تهران اظهار داشت: به دلیل افزایش میزان آلایندگی هوا، مدارس استان تهران جز شهرهای دماوند، پردیس، رودهن و فیروزکوه در تمام مقاطع فردا در نوبت صبح و عصر تعطیل است. به گزارش فارس، وی افزود: طرح زوج و فرد از مقابل در منازل نیز اجرا خواهد شد. همچنین اجرای همه مسابقات ورزشی در روز شنبه در تهران لغو شده است. معاون امور عمرانی استانداری تهران همچنین از تعطیلی تمام مراکز آموزش عالی تهران خبر داد. سایه مدیریت ضعیف شهری در کنار ادامه بیتدبیریهای دولتی و نیامدن باد در پایتخت موجب شد آلودگی شدید همچنان در تهران استقرار داشته باشد و تعداد جلسات تکراری درباره آلودگی هوا بیشتر شود. خروجی این جلسات تعطیلی مدارس و دانشگاههای پایتخت بود و این احتمال وجود دارد با افزایش شدت آلایندهها، مدارس در روزهای یکشنبه و دوشنبه هم تعطیل شود. شاخص آلودگی هوای تهران دیروز بیش از 166 بود تا هوای پایتخت ناسالم گزارش شود. این در حالی است که در ۲۴ ساعت ماقبل آن هم این شاخص روی عدد 161 قرار داشت و هوا برای همه افراد ناسالم و آلوده بود تا روز پنجشنبه تهران هشتمین شهر آلوده جهان معرفی شود؛ رکوردی که جمعه شکسته شد و تهران به عنوان دومین شهر آلوده جهان معرفی شد. بنا به این گزارش، شهروندان تهرانی در حالی دومین هفته از آلودگی هوا را سپری میکنند که مدیران شهری و دستاندرکاران محیطزیست به جای چارهاندیشی برای رفع این معضل، همچنان منتظر معجزهاند؛ معجزهای از جنس باد و باران؛ هر چند این مسکنهای گذرا هم تاکنون نتوانستهاند گرهگشای حل مشکل پدیده خطرناک آلودگی هوا در کلانشهر تهران شوند. تنها راهکار همیشگی مدیران شهری و دستاندرکاران محیطزیست در مواجهه با آلودگی هوا تشکیل کمیته و کارگروه ملی و استانی برای کاهش اثرات این پدیده بر سلامت شهروندان است که نتیجه تصمیمات آن نیز در آخر جز تعطیلی مدارس و بعضا محدودیت تردد کامیونها نمیشود. هفته گذشته تهران در شرایط ناسالم برای همه قرار داشت و بعضا ذرات کمتر از 5/2 میکرون روی عدد 150 به بالا قرار داشت. شاخصها برای میزان آلودگی هوا به این ترتیب است؛ 0 تا 50 پاک، 51 تا 100 سالم، 101 تا 150 ناسالم برای گروههای حساس، 151 تا 200 ناسالم برای همه، 200 تا 300 بسیار ناسالم، 300 تا 500 خطرناک. لذا قرار گرفتن شاخص کیفیت هوا در هر کدام از این شاخصها دارای تعاریفی است که بعضا برخی از آنها سبب اثراتی سوء بر سلامت انسانها میشود. اثرات حاد بر سلامت معمولا از شاخص بالاتر از 200 شروع میشود که در ایران حسب قانون آلودگی هوا بهعنوان شرایط اضطرار خوانده میشود و به رنگ بنفش نمایش داده شده است. پایین بودن شاخص از عدد 200، علامت هشدار بوده و به این معناست که افراد باید مراقبتهای لازم را انجام داده و از انجام فعالیتهای غیرضرور خودداری کنند. لذا در روزهای گذشته که شاخص آلودگی هوای تهران در بازه بین 130 تا 165 حرکت کرده، نمایانگر خطر جدی برای افراد جامعه است. شاید چون تهران سالهاست 100 هزار تاکسی فرسوده، ناوگان حملونقل فرسوده، تردد موتوسیکلتهای کاربراتوری، استفاده از بنزین بیکیفیت و فعالیت معادن و کارخانههای صنعتی در داخل شهر و هزاران مشکل از این دست دارد، باید برای حل آنها دست به دامان زمان شویم، البته پیروز حناچی، به عنوان شهردار تهران دیگر دست از اقدمات عاجل و فوری برای کاهش آلودگی هوا برداشته است و امید به وزش باد و بارش باران برای کاهش آلودگی هوا دارد.ژ
* انتظار تهرانیها برای خداحافظی با مسؤولان فعلی مدیریت شهری!
اکنون در روزهایی که مردم تهران بهسختی نفس میکشند، خبری از برنامهریزی و اقدامی خاص از سوی نهادهای مسؤول از جمله شهرداری تهران نیست! مسؤولان شهری این روزها نسبت به انتقادات روزه سکوت گرفتهاند. در سالهای 96 و 97 که به واسطه وزش باد و بارش باران، شرایط هوای تهران خوب بود مدیران شهری مدام از موفقیتهای خود در اجرای طرحهای کاهش آلودگی هوا صحبت میکردن، فارغ از اینکه اتفاق رخ داده بهواسطه وزش باد و بارش باران بوده نه طرحهای شهرداری تهران! آن روزها محسن پورسیدآقایی، معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران و البته مشاوران وی دائم از اثرگذاری طرحها و عملکردهای خود در تهران میگفتند! اما حکایت این روزهای تهران مسأله دیگری است و خبرها حاکی از آن است که نهتنها شهرداری تهران در کاهش آلودگی هوا موفقیتی نداشته، بلکه طرحهای آن نیز به میزان آلودگی هوای تهران افزوده است، از جمله طرح کنترل آلودگی هوا. برخی اعضای شورای شهر تهران حتی نسبت به اقدامات انجام شده از سوی شهرداری تهران در حوزه کاهش آلودگی هوا هم انتقادات جدی دارند. حجت نظری، عضو شورای شهر تهران 7 مهرماه امسال ضمن تذکر به شهرداری تهران درباره اجرای طرح جدید ترافیک گفت: این طرح 3 ماه و 7 روز از اجرایش میگذرد اما به هدف اصلی خود که کاهش ترافیک و کاهش آلودگی هوا بوده نرسیده است؛ سال گذشته که طرح زوج و فرد اجرا میشد طی 93 روز ابتدای سال هوا 80 روز سالم و 13 روز ناسالم بود ولی امسال در همین مدت تنها 75 روز سالم بوده است. نظری تصریح کرد: معاون شهردار وعده داده بود با اجرای طرح کاهش آلودگی هوا وضعیت هوای تهران بهبود یابد اما در تابستان این مسأله محقق نشد و نگران هستیم در نیمه دوم سال مشکلات بیشتر هم شود. از سوی دیگر محمد علیخانی، رئیس کمیسیون عمران و حملونقل شورای شهر تهران نیز ضمن انتقاد از وضعیت آلودگی هوای تهران درباره طرحهای معاونت حملونقل و ترافیک شهردار تهران برای کاهش آلودگی هوای تهران گفته بود: در این بخش به توفیقاتی نرسیدیم اما بارها معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران از موفقیت طرحها گفته است که بنده چندی پیش نامهای برای شهردار تهران نوشتهام و خواستار دریافت اطلاعات شدم که در واقع برای آلودگی هوا چه مطالعات دقیقی توسط شرکتهای خارجی انجام شده است! همچنین پیروز حناچی، شهردار تهران با اشاره به اینکه برای کاهش آلودگی هوا راهی جز «وزش باد، بارش باران و کاهش تردد خودروها نداریم»، گفته بود: 80 درصد آلودگی تهران مربوط به سوختهای فسیلی است؛ در شرایط «اینورژن» که جریان باد به حداقل رسیده و بارندگی نداریم، هیچ راهی جز کاهش تردد خودروها و محدودسازی آلایندهها نداریم. به گزارش تسنیم، عملکرد ضعیف مدیریت شهری طی 2 سال گذشته در بخشهای مختلف حتی صدای رئیس شورای شهر تهران را هم درآورده است؛ او اخیراً با اشاره به روزمرگی و کرختی در عملکرد اجرایی مدیریت شهری تهران متذکر شد: «شهرداری تهران در بخشهای مختلف از جمله طرح جامع پسماند، تامین اتوبوس و مترو و... عملکرد ضعیفی داشته است». ظاهراً مردم تهران در این وانفسای آلودگی خفهکننده هوا چارهای جز اینکه منتظر پایان عمر کاری مدیریت شهری فعلی تهران باشند، ندارند!
* اثرات آلودگی هوا بر سلامت انسانها
به گفته پزشکان، متخصصان و دستاندرکاران بهداشت و سلامت جامعه، پدیده آلودگی هوا بر دستگاههای داخلی بدن همچون قلب و عروق و اندام تنفسی و همچنین اندامهای خارجی مانند چشم و پوست که بهطور مستقیم در معرض آلودگی هوا قرار میگیرند، اثرات مخربی دارد. بر اساس اظهارنظر برخی متخصصان علوم مختلف پزشکی، بروز بیماریهای مزمنی همچون آسم و آلرژیهای پوستی و بعضا بیماریهای صعبالعلاج و لاعلاجی مانند سرطان از جمله تاثیرهای مخرب و غیرقابل جبران آلودگی هوا بر سلامت افراد جامعه است. تاکنون بیش از صدها مصوبه درباره آلودگی هوا در هیات دولت، کارگروههای کاهش آلودگی و دیگر دستگاههای ذیربط به تصویب رسیده که بخش عمدهای از آنها اجرایی نشده است. حالا سالهاست که عادت کردهایم به جای منتظر ماندن و چشم دوختن به دست مدیران، بگوییم: باران بیا و آلودگی هوا را از سر شهروندان تهرانی دور کن، دیگر همه، امیدشان را به بارش الهی بستهاند، شاید هم حداقل مسؤولانمان دست به دعا شدهاند برای این بارشهای الهی.
* تعطیلی مدارس در چند استان
بر اساس تصمیم کمیته اضطرار کنترل هوای استان البرز، تمام مدارس استان البرز جز طالقان و آسارا امروز نهم آذرماه تعطیل است. همچنین بر اساس اعلام استانداری اصفهان مقاطع پیشدبستانی و دبستان شهرهای اصفهان، زرینشهر، فولادشهر، باغ بهادران، خمینیشهر، نجفآباد، شاهینشهر، فلاورجان، برخوردار و مبارکه امروز تعطیل است. علاوه بر این بر اساس تصمیم کمیته اضطرار کنترل هوای استان آذربایجانغربی تمام مدارس پیشدبستانی و ابتدایی نواحی یک و 2 ارومیه نیز امروز نهم آذرماه تعطیل است. آخرین خبر اینکه مدارس ابتدایی مشهد نیز به علت آلودگی هوا امروز در 2 نوبت صبح و عصر تعطیل است.
خبرنگار*
***
شهرداری نسبت به حل ریشهای معضل آلودگی هوا بیتفاوت است
رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی سابق شورای شهر تهران در گفتوگو با «وطن امروز»، درباره علل آلودگی هوای کلانشهر تهران و بیتوجهی مسؤولان نسبت به حل این معضل، گفت: متأسفانه مدیران شهری، مسؤولان محیطزیست و دیگر مسؤولان مرتبط حل معضل آلودگی هوای پایتخت را در اولویت کار قرار نمیدهند، نمونه این بیتوجهی را میتوان در اظهارات عجیب آقای شهردار که برای رفع چنین معضلی دست به دامن باد شد مشاهده کرد. عبدالمقیم ناصحی با بیان اینکه شهرداری تهران برای کاهش آلودگی هوا باید پیشقدم باشد، افزود: از آنجایی که سکان مدیریت شهر دست شهردار است، بنابراین این نهاد باید با برگزاری جلسات مستمر، سایر نهادها و دستگاههای مرتبط را برای چارهاندیشی نسبت به رفع آلودگی هوای پایتخت همراه و همگام کند. وی به ارتباط 14 سازمان، نهاد و دستگاه دولتی برای حل معضل آلودگی هوا اشاره کرد وافزود: بیانگیزگی شهرداری تهران در حل بحران آلودگی هوای این شهر موجب شده است سایر دستگاههای مرتبط نیز نسبت به ارائه و ایجاد راهکارهای کارشناسانه بیتوجه شوند. این در حالی است که عملکرد مثبت شهرداری در این زمینه باید طوری باشد که سایر دستگاهها و ارگانها نیز به پیروی از شهرداری، سهم خود را در انجام وظایف نسبت به رفع معضل آلودگی هوای پایتخت بخوبی ایفا کنند.
ناصحی نقش شهرداری تهران را در ایجاد امکانات و توسعه حملونقل عمومی برای کاهش آلودگی هوا ضعیف عنوان کرد و افزود: توسعه و نوسازی ناوگان حملونقل عمومی میتواند نقش موثری در کاهش آلودگی هوای تهران داشته باشد اما متاسفانه شهرداری تهران در این بخش نیز عملکرد قابل توجهی ندارد و به جای تلاش برای افزایش تعداد اتوبوسهای شهری و نیز توسعه خطوط مترو و... مدام از بیپولی صحبت میکند.
رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی سابق شورای شهر تهران وضعیت کنونی مدیریت شهری و سایر دستگاههای مرتبط را در حل آلودگی هوا نگرانکننده دانست و گفت: بیتفاوتی شهرداری تهران در کنار سایر دستگاههای دولتی نسبت به راهحلهای کارشناسانه ریشهای و چارهاندیشی برای رفع معضل آلودگی هوای تهران، تبعات منفی زیادی را بهدنبال دارد که حاصل این بیتفاوتیها به مرگ تدریجی شهروندان ختم میشود. ناصحی تصریح کرد: راهکار شهردار تهران برای رفع آلودگی هوا متاسفانه تاکنون انتظار برای وزیدن باد بوده است و خروجی تصمیم سایر ارگانهای دولتی برای جلوگیری از تبعات آلودگی هوا نیز تعطیلی مدارس است که این راهکارهای عجیب و ابتدایی نتیجهای را در بر ندارد.
***
ممنوعیت تردد کامیونها در سطح استان تهران تا اطلاع ثانوی
معاون امور عمرانی استاندار تهران گفت: تردد کامیونها از 10 شب تا 6 صبح تا اطلاع ثانوی ممنوع است و این تصمیم نیز در راستای کاهش آلودگی هوا اتخاذ شده است. محمد تقیزاده اظهار داشت: با توجه به افزایش آلایندهها در سطح استان تهران، تردد کامیونها از ساعت 10 شب تا 6 صبح تا اطلاع ثانوی در سطح استان تهران ممنوع است. وی اظهار داشت: بر اساس اعلام سازمان هواشناسی، این هفته از غلظت آلایندهها در سطح استان تهران کم میشود. این در حالی است که سردار محمدرضا مهماندار هم با اشاره به وضعیت آلودگی هوای شهر تهران اظهار کرد: با توجه به استمرار آلودگی هوا و بنا به تصمیم کمیته اضطرار آلودگی هوا، از شب پنجشنبه تردد و ورود کامیونها به سطح شهر ممنوع است. وی به فارس گفت: ماموران پلیس راهور در مبادی ورودی و خروجی شهر مستقر هستند و از ورود انواع کامیونها به داخل شهر جلوگیری میکنند. رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ در پایان خاطرنشان کرد: در شرایط آلودگی هوا از شهروندان تقاضا میکنیم حتیالمقدور از سفرهای غیرضرور پرهیز کرده و برای تردد در شهر از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند.
- خوردنیهای مفید هنگام آلودگی هوا کدامند؟
متخصص تغذیه با بیان اینکه نوشیدن آب بهترین اقدام برای مقابله با آلودگی هواست، گفت: مصرف میوههای انار، پرتقال، سیب، لیموشیرین، لیموترش و دوغ کمنمک نیز بسیار مؤثر است. آلودگی هوا بهعنوان یکی از معضلات سالهای اخیر بوده و روزبهروز تبعات منفی آن بیشتر مشخص میشود و سلامتی مردم نیز در نقطه اول آسیب آن قرار دارد. در این میان مصرف برخی مواد غذایی عامل مؤثری در جلوگیری از آسیبهای مخرب آن به سلامتی است. سید ضیاءالدین مظهری، متخصص تغذیه و استاد دانشگاه در گفتوگو با فارس، درباره «مهمترین مواد غذایی مؤثر در کاهش آسیبهای ناشی از آلودگی هوا»، اظهار داشت: مهمترین ماده در درجه اول در چنین شرایطی مصرف آب است. وی با بیان اینکه دوسوم وزن بدن را آب تشکیل میدهد، افزود: استفاده از سبزیجات و میوهجاتی که حاوی ترکیبات آنتیاکسیدانی یا ضدرادیکالهای آزاد هستند که میتوانند ریزگردها و سموم وارده به بدن را خنثی کنند، بسیار مؤثر است. مظهری اضافه کرد: استفاده از ماستهای سنتی که دارای پروبیوتیک هستند و دوغهای خانگی که با نمک کم از ماستهای کمچرب تهیه شده باشند نیز بسیار مؤثر است. این متخصص تغذیه تصریح کرد: گنجاندن سنتهای موجود در تغذیه مانند استفاده از سبزیجات خام و پخته بسیار مفید بوده و میتواند به خنثیسازی آلودگیهای هوا کمک کند. وی با بیان اینکه شلغم عامل تقویتکننده سیستم ایمنی بدن است، بیان داشت: استفاده از این ماده غذایی و میوههای انار، پرتقال، سیب، لیموشیرین و لیموترش نیز میتواند سیستم دفاعی بدن را در مقابل آلایندههای هوا تقویت کند. مظهری با تاکید بر اینکه مهمترین موضوعی که در آلودگی هوا باید به آن توجه کرد پرهیز از شب بیداری و روز خوابی است، گفت: در روزهایی که تراکم آلودگی بسیار زیاد است باید کودکان، سالمندان و بیماران قلبی- عروقی از بیرون رفتن در چنین هوایی خودداری کنند.
ارسال به دوستان
رئیسجمهور آمریکا در سفری اعلام نشده به افغانستان رفت و پس از 2 ساعت به کشورش بازگشت
چراغ خاموش در بگرام!
فؤاد ایزدی: آمریکا در حال اخراجشدن از منطقه است
گروه بینالملل: دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در سفری اعلام نشده و غیرمنتظره به افغانستان رفت و 2 ساعتی را در میان سربازان کشورش در پایگاه آمریکایی بگرام گذراند.
ترامپ ساعت ۲۰:۳۰ پنجشنبه به وقت محلی (21:30 به وقت تهران) وارد پایگاه هوایی بگرام در ۴۰ کیلومتری شمال کابل شد و 2 ساعت در این پایگاه حضور داشت.
این نخستین سفر ترامپ به افغانستان از زمان پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری در 3 سال گذشته است.
لحظاتی قبل از ورود ترامپ به بگرام، اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان از آمدن رئیسجمهوری آمریکا مطلع شد. اساسا افغانستانیها امکان اطلاع از ورود و خروج هواپیماها به آسمان کشورشان را ندارند، چرا که حریم هوایی این کشور طی قراردادی رسما به یک شرکت آمریکایی واگذار شده است. به عبارت دیگر، اگر مثلا رئیسجمهوری افغانستان بخواهد به یک سفر داخلی یا خارجی با هواپیما برود مجوز پرواز توسط نیروهای آمریکایی صادر میشود اما اگر یک فرد عادی آمریکایی بخواهد به افغانستان وارد یا خارج شود، نیازی به اطلاع دادن به دولت افغانستان ندارد.
این سفر در تاریکی شب آغاز و در تاریکی شب هم به پایان رسید. هر 3 رئیسجمهوری اخیر آمریکا از هراس مسائل امنیتی صرفا در تاریکی شب به افغانستان رفته و بلافاصله بازگشتهاند.
به گزارش «وطن امروز»، سفر شبانه ترامپ به افغانستان 2 ساعت طول کشید و آنگونه که کاخ سفید اعلام کرده ترامپ حدود 2 ساعت در افغانستان بود تا مراسم روز شکرگزاری را میان سربازان آمریکایی بگذراند. اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان هم هنگام سخنرانی ترامپ پشتسر وی ایستاده بود.
سخنان ترامپ در جمع سربازان آمریکایی 2 محور عمده داشت؛ اول کاهش تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان و دوم پیگیری گفتوگو با طالبان.
به گزارش بیبیسی، ترامپ گفت که آمریکا نیروهایش در افغانستان را به طور عمده کاهش خواهد داد. با این حال اما او شمار دقیقی از سربازانی که میخواهد در افغانستان نگه دارد ارائه نکرد.
ترامپ در این باره هم گفت: طالبان میخواهد به توافقی برسد. خواهیم دید که آیا میتوانند به توافقی برسند یا نه. اگر برسند که رسیدند، اگر نه هم که خب نرسیدند؛ اشکالی ندارد. ترامپ گفت، آمریکا میخواسته با طالبان به توافقی برسد اما به این دلیل که آنها یک سرباز آمریکایی را کشتند، آمریکا از توافق عقب کشید. طالبان هم آمریکا را مسؤول شکست گفتوگوهای صلح میداند. رئیسجمهوری آمریکا گفت: در 6 ماه اخیر پیشرفت بزرگی در مذاکرات بهدست آمده و طالبان هم خواهان آتشبس است.
ترامپ در پایان سخنانش از اشرف غنی، همتای خود در افغانستان برای صحبت دعوت کرد و رئیسجمهوری افغانستان در سخنانی از آنچه وی فداکاری سربازان آمریکایی در کشورش خواند، تشکر کرد.
اندکی پیش از سفر مخفیانه ترامپ به افغانستان، مارک مایلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از احتمال رسیدن به یک توافق صلح با گروه طالبان در آینده نزدیک خبر داده بود. وی این اظهاراتش را چهارشنبه گذشته در اولین سفرش به افغانستان ابراز کرد. مایلی در ادامه تاکید کرد که اکنون بیش از هر زمان دیگری فرصت دست یافتن به یک نتیجه موفقیتآمیز از مذاکرات صلح در افغانستان وجود دارد و ممکن است در آینده نزدیک اتفاق بیفتد.
وی گفت: فکر میکنم فرصت رسیدن به یک نتیجه مثبت از طریق مذاکرات [اکنون] بیش از هر زمان دیگری وجود دارد. من در ۱۸ سال گذشته عمیقا درگیر [مساله] افغانستان بودهام. رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا تصریح کرد: تا رسیدن به یک نتیجه مثبت هنوز زمان باقی مانده است. او تاکید کرد: بارها اتفاق افتاده که در شرایط اینچنینی طرفها پا پس کشیدهاند.
* استقبال محتاطانه طالبان
در پی اعلام آمادگی ترامپ برای ازسرگیری مذاکرات صلح با طالبان، این گروه نیز دیروز اعلام کرد آماده است با ایالات متحده گفتوگوهای صلح را از سر بگیرد.
رهبران طالبان به رویترز گفتهاند، این گروه نشستهایی را با مقامهای ارشد آمریکایی در دوحه قطر از روزهای گذشته آغاز کرده و احتمالا بزودی مذاکرات رسمی صلح انجام میشود.
دیروز نیز ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان گفت، آنها آماده از سرگیری گفتوگوهایی هستند که از اوایل سال جاری میلادی متوقف شده بود. وی ادامه داد: موضع ما همانند سابق است. اگر مذاکرات صلح از سر گرفته شود، باید از همانجایی باشد که متوقف شد.
یکی از فرماندهان طالبان که خواست نامش فاش نشود، به رویترز گفته ما امیدواریم سفر ترامپ به افغانستان اثباتی بر این مساله باشد که او درباره ازسرگیری گفتوگوها جدیت دارد.
* رازهایی که آمریکاییها از آن سخن نمیگویند
در رسانههای آمریکا خبری از یک مساله نیست یا اگر هست تحلیلی درباره آن نمینویسند؛ اختلاف نظر سنا و کاخ سفید بر سر افغانستان. سفر ترامپ به افغانستان صرفا برای تشکر از سربازان آمریکایی نبود و روی دیگری هم داشت که کسی از آن سخن نمیگوید.
در هفتهای که گذشت هیاتی از سنای آمریکا به کابل سفر کرد و به دیدار عبدالله رفت. گفته میشود که این هیات حامل پیامی برای عبدالله بود که هنوز رسانهای نشده است. شاید آن پیام این بوده باشد که به عبدالله اطمینان دادهاند از وی حمایت و پشتیبانی کنند و نگذارند ترامپ، اشرف غنی را در قدرت نگه دارد. از جانب دیگر نشانههایی از حمایت ترامپ از اشرف غنی دیده میشود که حکایت از دودستگی میان سیاستمداران آمریکایی در قبال افغانستان دارد.
ترامپ به غنی بیشتر اطمینان دارد و او را مطیعتر از هر فرد دیگری در افغانستان میپندارد، زیرا خصوصیات و گذشتهای که غنی دارد، زمینههای اعتماد بیشتر ترامپ را نسبت به هر فرد دیگری فراهم آورده است.
اعضای سنای آمریکا بیشتر عملکرد غنی را دیده و موضعگیری میکنند. غنی در طول حضورش در افغانستان نهتنها مورد قبول مردم واقع نشده که اکثر مردم او را فردی ناموفق در امور سیاست افغانستان و خدمت به مردم میدانند.
هرچند عبدالله نیز برای آمریکاییها فرد مناسبی در آینده قدرت افغانستان نیست اما اکثر اعضای سنای آمریکا محبوبیت او را بیشتر از غنی در میان مردم دیده و وی را معاملهگری قویتر از غنی میبینند. به همین سبب امکان دارد به طور جدیتری از عبدالله حمایت کنند.
با این وضعیت نه میشود منتظر نتیجه انتخابات بود و نه تداوم قدرت غنی و عبدالله! بلکه باید منتظر برنامه دیگری بود که هنوز آمریکاییها فاش نکردهاند. شاید برنامه جدید این باشد که مانند گذشته به جای ساختار ریاستجمهوری و ریاست اجرایی، دوباره به یک حکومت موقت اکتفا کنند. حکومتی که در آن نه غنی ادعایی داشته باشد و نه عبدالله و هر دوی آنها هم در حکومت درگیر باشند تا کسی مدعی نباشد. رجوع دوباره ترامپ به مذاکرات با طالبان، بهانه به وجود آوردن یک دولت جدید است که بیشتر از اکنون، منافع آمریکاییها در آن حفظ شود، اگرنه طالبان هم مثل داعش، مانند موم در دستان مقامات آمریکایی شکل گرفته و هر روز به رنگی در میآید.
***
[روایت آمار از کشتار غیرنظامیان]
دونالد ترامپ در حالی برای نخستینبار طی دوران ریاستجمهوریاش به افغانستان رفت که به روایت آمار، اوضاع امنیتی افغانستان از زمان روی کار آمدن وی وخیمتر از دوران سایر روسای جمهور آمریکا (بوش و اوباما) بوده است. به روایت آماری که رسانههای آمریکایی منتشر کردهاند تعداد غیرنظامیانی که در دوران ترامپ قربانی چرخه خشونت در افغانستان شدهاند بهمراتب بیش از هر زمان دیگری است.
******
آن عزت و این ذلت
احسان تقدسی*: عالم سیاست برای آنهایی که اخبار آن را دنبال میکنند، پر از عبرت و درس است؛ روایت عزت و ذلت دولتها و ملتها، شکست و پیروزیها و تاریخ خردمندان و بیخردان. منطقه پیرامونی ما هم بیش از سایر نقاط دنیا با این درسها و عبرتها همراه بوده است.
روایت اول- هفته پیش منطقه 2 سفر را به خود تجربه کرد که برای کارشناسان سیاسی ارزش پیگیری داشت؛ اولی ورود «مایک پنس» معاون دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در سفری از پیش اعلامنشده به عراق بود. او از نخستوزیر عراق خواست در پایگاه آمریکاییها به دیدن وی بیاید که عادل عبدالمهدی نپذیرفت. پنس هم به جای دیدار با مقامات عراقی به اقلیم کردستان رفت و بعد هم راهی کشورش شد. «عبدالباری عطوان» نویسنده مشهور و فلسطینیالاصل از میان اخبار سفر معاون ترامپ به عراق همین نکته را تحلیل کرد و نوشت آمریکاییها فقط دنبال تحقیر مقامات عراقی بودند که البته موفق نشدند. اگر عبدالمهدی میپذیرفت در پایگاه محل استقرار سربازان آمریکایی به دیدار معاون ترامپ برود، پیش از خود، مردم عراق را تحقیر کرده بود.
روایت دوم- شب جمعهای که گذشت اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان مشغول استراحت در خانهاش بود که خبردار شد رئیسجمهوری آمریکا به کشورش آمده و وی باید برای دیدار با او رهسپار پایگاه آمریکاییها در افغانستان شود. بگذریم که کنترل آسمان افغانستان اساسا در اختیار شرکتهای آمریکایی است، با این حال اشرف غنی که فرزندانش در آمریکا زندگی میکنند یا به قول یک نویسنده افغان، گروگان آمریکاییها هستند، بلافاصله لباس پوشید و رهسپار پایگاه بگرام شد تا در کنار سربازان آمریکایی و پشت سر دونالد ترامپ بایستد و وقتی با تعارف ترامپ قرار شد چندکلمهای سخن بگوید، پشت تریبون رفت و به جای تمجید از زحمات سربازان کشورش در مقابله با تروریسم برآمده از حضور نیروهای اشغالگر در کشورش، عید شکرگزاری را به سربازان اشغالگر کشورش تبریک گفت و از زحمات آنها تشکر کرد.
هم مردم عراق و هم مردم افغانستان، رنجیده خاطر حضور بیگانگان در کشورشان هستند. عراقیها اما خیلی زود خود را پیدا کردند و با مقاومت سیاستمداران و مردم، دست اشغالگران را از کنترل بر منابع قدرت خود کوتاه کردند؛ البته مسیر پرسنگلاخی را هم انتخاب کردند. یکی از مهمترین دلایل مشکلاتی که دولت عادل عبدالمهدی با آن دست به گریبان است و تاکنون دهها کشته در پی داشته، همین هزینهای است که دولت عراق برای استقلالطلبی پرداخت میکند. امروز در عراق به وضوح صف معترضان روزهای اول از اعتراضات کنونی جدا شده است. در افغانستان اما گروهها و سیاستمداران این کشور- جز اندک موارد- افزایش قدرت خود را در زدوبند با دولت اشغالگر این کشور جستوجو کردند. در کجای دنیا دیدهاید کشور اشغالگر منافع خود را فدای منافع کشور میزبان کند که افغانستان اینچنین باشد؟ وضع افغانستان در ورای این زدوبندها هر روز بدتر از دیروز شده است و همینطور هم میماند مگر آنکه منافع ملی جایی برای خود در افغانستان باز کند.
عزت و ذلت کشورها اتفاقی نیست و حاصل رفتار سیاستمداران و مردم کشورهاست. عزت و ذلت دولتها ذاتی نیست و ریشه در عمل آنها در مقایسه با مردم خود و کشورهای دیگر دارد.
روزنامهنگار*
******
گفتوگوی «وطن امروز» با دکتر فؤاد ایزدی درباره سفر ترامپ به افغانستان
آمریکا در حال اخراجشدن از منطقه است
رضا عدالتیپور*: شامگاه پنجشنبه دونالد ترامپ در سکوت کامل خبری و در سفری که از قبل اعلام نشده بود برای اولینبار در دوره ریاستجمهوریاش وارد افغانستان شد و با حضور در پایگاه نظامیان آمریکایی در بگرام برای چندمین بار از کاهش نیروهای آمریکایی در افغانستان صحبت و از تصمیم خود برای خروج نیروهای آمریکایی از منطقه دفاع کرد. البته ترامپ ابایی از این نداشت که صراحتا اعلام کند: «ما بهطور کامل نیروهای خود را از مکانهایی مثل سوریه خارج نکردیم، چرا که باید نفت را حفظ کنیم». نکته قابل تامل در این بین طرح بحثی بود که پیش از این از سوی ترامپ مختومه اعلام شده بود و آن مذاکرات صلح با طالبان بود. ترامپ در یک چرخش 180 درجهای اعلام کرد آمریکا مذاکرات با طالبان را از سر خواهد گرفت. در عین حال طالبان نیز از ازسرگیری مذاکرات با آمریکا استقبال و اعلام کرده است که مذاکرات با آمریکا در روزهای آینده آغاز خواهد شد. مذاکرات صلح بین طالبان و آمریکا سپتامبر گذشته در پی کشته شدن یکی از سربازان آمریکایی در کابل به دست طالبان متوقف شد. دو طرف در حالی از آغاز دور جدید مذاکرات صحبت کردهاند که دامنه اختلاف بین آنها بر سر حضور نظامی آمریکا در افغانستان همچنان باقی است. آمریکاییها نسبت به ژئوپلیتیک افغانستان دید امنیتی دارند و از این جهت تنها به دنبال کاهش تعداد نیروها از 13 هزار به 8 هزار نفر هستند اما طالبان اعلام کرده است که آمریکا باید بهطور کامل از افغانستان خارج شود. اینکه دونالد ترامپ چرا در این برهه زمانی به افغانستان سفر کرد و اظهارات او پیرامون آغاز مجدد مذاکرات با طالبان و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان با چه رویکردی مطرح شده، دلیلی شد تا با دکتر فواد ایزدی، استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو بپردازیم.
* * *
- اولین سفر ترامپ به افغانستان در شرایطی انجام شد که تنشها بین چین و آمریکا در شرق آسیا تشدید شده است، آیا اظهار نظر ترامپ در رابطه با خروج نظامیان این کشور از افغانستان به این معناست که آمریکاییها به دنبال این هستند تا با خروج از افغانستان، حضور خود در شرق آسیا را افزایش دهند؟
قبل از آغاز بحث باید به یک موضوع مهم توجه کنیم. طی چند سال اخیر مسألهای تحت عنوان نگاه به شرق از سوی آمریکا یا مفاهیمی مثل کوچ امنیتی به سمت چین مطرح شده اما متاسفانه از جانب کاشناسان امر بدرستی فهم نشده است؛ بیان مسائلی مثل خروج آمریکا از خاورمیانه که حتی برخی افراد در داخل در مقاطعی بیان کرده بودند آمریکا قصد دارد خاورمیانه را به ایران تحویل بدهد و این منطقه را ترک کند؛ آمریکا نه در گذشته و نه الان قصدی برای خروج از منطقه خاورمیانه نداشته و ندارد. هر چند افغانستان در خاورمیانه قرار نگرفته اما موقعیت این کشور از منظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک برای آمریکا بسیار مهم است. از این رو خروج آمریکا از افغانستان هم به دلیل کماهمیت بودن این کشور نیست. در حقیقت آمریکا در حال اخراج از منطقه است نه خروج اختیاری. آمریکا چارهای جز خروج از خاورمیانه و محیط امنیتی محور مقاومت ندارد. سیاست 40 سال مقابله با محور مقاومت، ایجاد گروههای تروریستی مثل داعش و القاعده و حضور نظامی در افغانستان و عراق و حالا هم سوریه همگی نتیجهای جز شکست برای آمریکا نداشته است.
- با این حساب سفر ترامپ را میتوان در چارچوب برنامههای انتخاباتی او تحلیل کرد و ارتباطی بین موضوع استیضاح، انتخابات 2020 و خروج آمریکا از افغانستان قائل شد؟
طبیعتا بیارتباط نیست. ترامپ در حال حاضر به دنبال این است تا با یادآوری برخی شعارهای خود در انتخابات گذشته تاکید کند در شرایطی که کنگره به دنبال استیضاح وی است، او سعی دارد شعارهایی را که باعث شده بود آمریکاییها مجاب به رای دادن به او شوند، همچنان دنبال کند. اما واقعیت امر این است که آمریکا اگر توان ماندن در منطقه را داشت هرگز دنبال مذاکرات با طالبان نبود.
- درست است که حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و افغانستان هزینه زیادی روی دست این کشور گذاشته است و این هزینه در بعضی گزارشها تا 6 تریلیون دلار تخمین زده شده اما آیا خروج آمریکا از خاورمیانه منجر به کاهش نفوذ و اثرگذاری آن نخواهد شد؟ همین حالا ما شاهد این هستیم که روسیه در تجارت تسلیحات با کشورهایی که قبلا متحد آمریکا بودند پیشتاز شده و با هند، ترکیه، عربستان، مصر و امارات قراردادهایی را داشته است.
برای همه مشخص است که حیات آمریکا به نفت خاورمیانه گره خورده است. پس آنها هیچوقت برای خوشایند حکام یا مردم کشورهای منطقه قصد خروج نداشتهاند. باز هم یادآور میشوم که آمریکا مجبور است از خاورمیانه خارج شود. ایالات متحده قبول کرده است که در سراشیبی افول افتاده است. کسری یک تریلیون دلاری چیزی نیست که براحتی جبران شود. آنها مجبور به عقبنشینی هستند. نهتنها افغانستان و غرب آسیا که حتی در اروپا هم این اتفاق خواهد افتاد. اختلافات پیرامون آینده ناتو گوشهای از این ضعف و ناتوانی است. آنها چه بخواهند چه نخواهند در آینده خاورمیانه نقش سابق را ندارند.
خبرنگار*
ارسال به دوستان
«وطن امروز» درباره کارنامه مردود دولت روحانی در تخصیص درآمدهای هدفمندی یارانهها به مردم گزارش میدهد
بیپناهی درآمدها
* «صندوق درآمدهای هدفمندی» راهکار شفافیت هزینهکرد منابع است
گروه اقتصادی: با گران شدن بنزین و بازگشت به سهمیهبندی، دوباره موضوع هدفمندی یارانهها داغ شده است. از سویی دولت ادعا میکند تمام عواید حاصل از اصلاح قیمت بنزین را به مردم باز میگرداند و از طرفی بخش زیادی از یارانهبگیران میگویند سبد معیشتی به حسابشان واریز نشده است. بهنظر میرسد مشخص نبودن درآمدها و هزینههای طرح هدفمندی یارانههای انرژی، فضای غبارآلودی را شکل داده تا دولت بدون پاسخگویی به مردم و مجلس، در هزینهکرد درآمدها صاحب اختیار باشد. بازخوانی تجربه اجرای طرح هدفمندی یارانهها میتواند مشخص کند آنچه اجرا شده با آنچه باید اجرا میشد، چقدر فاصله دارد.
به گزارش «وطن امروز»، قانون هدفمندی یارانهها از آذرماه سال 89 اجرایی شد و هدف از این قانون واقعی کردن قیمتها در اقتصاد ایران و عادلانهتر توزیع کردن درآمدهای ملی میان شهروندان بود. در این قانون مصارف اینگونه بیان شده است: 30 درصد به بخش تولید، 20 درصد به دولت بابت افزایش هزینهها و 50 درصد به صورت یارانه نقدی و غیرنقدی به شهروندان بویژه اقشار آسیبپذیر پرداخت شود. بنا بر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ترکیب مقرر در قانون هدفمند کردن یارانهها در هیچ یک از سالهای اجرای قانون رعایت نشده است.
* یارانهها در جیب شرکتهای دولتی
بعد از اجرای قانون هدفمندی و افزایش حدود 5 برابری قیمت انرژی در سال 89، دولت مدعی بود هزینههای شرکتهای دولتی باید بر اساس قیمتهای قبلی محاسبه شود و منابع جدید متعلق به سازمان هدفمند کردن یارانههاست. بهتدریج در سالهای بعد با افزایش تورم و در نتیجه افزایش هزینههای شرکتها، درخواست آنها برای افزایش سهم خود از منابع حاصل از فروش حاملهای انرژی بیشتر شد و هر کدام تا آنجا که توانستند سعی در بزرگ کردن سهم خود از منابع حاصل کردند. جالب اینجاست که در سالهای اجرای قانون هدفمندی، سهم شرکتها از این منابع را نه مجلس بلکه معاون اول رئیسجمهور تعیین میکرده است. در نتیجه خالص وجوه حاصل از اجرای این قانون اینگونه تعریف شد که از سرجمع منابع حاصل از فروش حاملهای انرژی در داخل کشور، مالیات بر ارزش افزوده و هزینههای شرکتها کسر و مابقی به حساب سازمان هدفمندی واریز شود.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سرجمع منابعی که از مصرفکنندگان داخلی بابت فروش حاملها در سال 1394 جمع شده، حدود 697 هزار میلیارد ریال است. این میزان در سال 1393 حدود 590 هزار میلیارد ریال بود. پس از کسر مالیات بر ارزش افزوده و هزینه شرکتها از مبلغ یادشده، حدود 360 هزار میلیارد ریال در سال 1394 به حساب سازمان هدفمند کردن یارانهها واریز شده است. این مبلغ در سال 1393 حدود 357 هزار میلیارد ریال بود. به بیان دیگر در سال 1394 تنها نیمی از پول پرداختی مردم بابت حاملها، صرف بازپرداخت نقدی میان آنها شده است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد در سال 97 معادل 5/34 درصد از کل درآمد حاصل از اصلاح قیمت حاملهای انرژی به شرکتهای دولتی بازپرداخت شده است. به بیان دیگر، عایدی مردم از هدفمندی یارانهها در بخش برق و آب تقریبا هیچ است و بخش زیادی از عایدی حاصل از فروش آب و برق به حساب شرکت آبفا و توانیر بازپرداخت شده است.
* ضرورت شفافسازی عواید هدفمندی بنزین
پس از گذشت حدود 2 هفته از طرح گرانی بنزین، هنوز پسلرزههای این اتفاق جامعه را میلرزاند. اجرای ناگهانی طرح از یکسو و پرداخت نکردن یارانه معیشی به بخش کثیری از مردم از سوی دیگر، نارضایتیها را افزایش داده است. آنچه دولت باید در شرایط کنونی انجام دهد، شفافسازی عواید هدفمندی یارانههاست. دولت باید مشخص کند دقیقا به چند نفر یارانه 45500 تومانی پرداخت میکند و چرا 15 میلیون نفر از این یارانهبگیران باید حذف شوند؟ دولت باید بهطور رسمی و دقیق اعلام کند تاکنون چند نفر یارانه معیشتی را دریافت کردهاند؟ البته آنچه تاکنون از زبان مسؤولان بیان شده، با واقعیات جامعه فاصله زیادی دارد. دولت باید در اولین اقدام عواید و مصارف قانون هدفمندی یارانهها و سهم مردم و شرکتهای دولتی از واقعی شدن قیمتها را بیان کند.
* اصلاح هزینهکرد بخش سلامت
آمارها نشان میدهد مبالغ هنگفتی از منابع حاصل از هدفمندی یارانهها در بخشهای دیگر هزینه شده است بهطوری که در سال جاری، طرح تحول سلامت به تنهایی 4900 میلیارد تومان از منابع هدفمندی یارانهها را به خود اختصاص داده است. دولت به این بهانه که هزینههای مردم در بخش سلامت را کاهش دهد، بخشی از منابع هدفمندی یارانهها را در طرح تحول سلامت هزینه کرده است اما در عمل نهتنها هزینه مردم کاهش نیافته، بلکه پرداختی مستقیم مردم هم افزایش پیدا کرده است. طرح تحول سلامت، همچنان بخش زیادی از بودجه کشور را به خود اختصاص داده و با توجه به روند فزاینده هزینههای آن که عمدتا بر دوش دولت، مردم و سازمانهای بیمهگر قرار دارد، برای ادامه حیات خود نیاز جدی به تامین منابع جدید مالی دارد. آنطور که آمارها نشان میدهد هزینههای نظام سلامت از سال 89 تا 95 بیش از 3 برابر شده است و با ادامه روند فعلی در صورت اصلاح نکردن طرح تحول سلامت، بخش زیادی از یارانه مردم در این طرح هزینه خواهد شد. حدود 77 درصد از بودجه سلامت به بخش درمان اختصاص یافته است که از این میزان، بخش زیادی صرف تامین نیروی ارائهکننده خدمات پزشکی میشود. پزشکان فعال در مراکز درمانی دولتی، بخش اعظمی از درآمد خود را در قالب کارانه و به ازای ارائه خدمات درمانی دریافت میکنند، بنابراین بخش قابل توجهی از مبلغ تخصیص یافته دولت از محل منابع حاصل از هدفمندی یارانهها به جیب پزشکان میرود، از این رو اصلاح طرح تحول سلامت بویژه تعرفههای پزشکی و کاهش پرداختی از جیب مردم ضروری بهنظر میرسد.
* اصلاح ساختار اخذ مالیات
برخی گمانهها حاکی از آن است یکی از انگیزههای دولت برای افزایش قیمت بنزین، جبران کسری بودجه است. با توجه به اینکه فروش نفت بهدلیل تحریمهای ظالمانه سخت شده، دولت بهدنبال درآمدهای جایگزین است. این اقدام در صورتی پذیرفتنی است که دولت ابتدا اقدامات دیگری را برای افزایش درآمدهای خود انجام میداد و سپس سراغ افزایش قیمت بنزین میرفت.
یکی از این اقدامات، افزایش درآمدهای مالیاتی است. امیدعلی پارسا، رئیس سازمان امور مالیاتی حجم فرار مالیاتی را ۳۰ تا ۳۵ هزار میلیارد تومان دانسته است. علاوه بر اعداد و ارقام بزرگ فرار مالیاتی در اقتصاد کشور، ارقام قابل توجهی نیز در حوزه انحرافات مالیاتی مشاهده میشود. انحراف مالیاتی ناشی از ضعف قانونگذاری در کشور است؛ طبقهای که درآمد بالایی دارد، طبق قانون از مالیات معاف میشود. برای مثال طبق قانون مالیاتهای مستقیم تمام فعالیتهای فرهنگی از مالیات معاف هستند. این موضوع باعث شده بسیاری از فعالان فرهنگی مثل بازیگران سینما از مالیات معاف باشند، در صورتی که اقشاری مانند معلمان قبل از دریافت حقوقشان مالیات پرداخت میکنند. همچنین طبق این قوانین، پتروشیمیهای کشور که در حال حاضر از حاشیه سود بالایی برخوردارند و با صادرات محصولات خود سود کلانی به جیب میزنند نیز از مالیات معاف هستند. البته مصادیق معافیتهای مالیاتی در اقتصاد کشور بسیار زیاد است و تنها به این دو مورد محدود نشده و بسیاری از نهادها و ارگانها را دربرمیگیرد. این موضوع باعث شده مجموع معافیتهای مالیاتی نیز رقم بزرگی داشته باشد.
همانطور که گفته شد، دولت باید در شیوه اجرای هدفمندی یارانهها تجدیدنظر کند. ابتدا در بخش درآمدها، همه درآمدها را در صندوق هدفمندی یارانه بدون هیچ کم و کسری واریز و با هماهنگی مجلس مصارف را معین کند و سهم مردم بویژه اقشار کمدرآمد را بهطور تمام و کمال از هدفمندی یارانهها بپردازد. در قدم بعدی نحوه هزینهکرد را به طور شفاف گزارش دهد و طرحهایی همچون طرح تحول سلامت را اصلاح کند. در آخر برای جبران کسری بودجه، به چابکسازی دولت و اصلاح ساختار مالیاتستانی کشور بپردازد.
منابع دریافتی از شرکتها از ابتدای سال 97 تا تاریخ 13/9/ 97 (ارقام به تومان)
***
یارانهای برای پرداخت یا حذف کردن؟
علیحسین نبیزاده، دکترای اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر حوزه هدفمندی یارانهها در گفتوگو با «وطن امروز»، ضمن انتقاد از سیاست گرانی بنزین و سهمیهبندی انجام شده، اظهار داشت: آنچه در سال 89 اتفاق افتاد 2 هدف داشت؛ یک هدف اصلاح قیمتها بود و هدف دیگر توزیع یارانه بهصورت عادلانه میان مردم. اما آن چیزی که هماکنون شاهد آن هستیم خارج از قانون و نافی هر 2 موضوع است. این کارشناس اقتصادی افزود: در حال حاضر به نظر میرسد هر ایرانی به کمک 50 هزار تومانی معیشتی نیاز دارد؛ کمکی که هدف آن برای مردم روشن نیست و چون تجربه هدفمندی یارانهها نشان داده سهم مردم در هدفمندسازی تقریبا به سمت حذف پیش میرود و نه بازتوزیع درآمدها، از آن ناراضی هستند. نبیزاده گفت: آنچه در سالهای 89 و 90 بین مردم توزیع میشد کل عایدی هدفمندی یارانهها بود اما این عایدی به مرور زمان بین دولت و مردم تقسیم شد و سهم مردم ثابت ماند اما سهم دولت از این منابع افزایش پیدا کرد، لذا مردم متوجه شدند به مرور زمان از هدفمند کردن یارانهها ضرر میکنند. بهصورت کلی مردم حس میکنند این طرح به نفع آنها نیست به همین دلیل هم نارضایتی دیده میشود. مردم این حرف دولت را قبول نمیکنند که میگوید تمام عایدی طرح به خودشان بازگردانده میشود، زیرا تجربه تلخ هدفمندی یارانهها را دارند که چندین سال است رقم ثابتی برای آنها واریز میشود.
* وقتی سهم دولت از مردم بیشتر شد
وی با بیان اینکه به قدری در هزینههای هدفمندی یارانهها انحراف اتفاق افتاد که سال 98 از 140 هزار میلیارد تومان درآمد آن فقط 42 هزار میلیارد تومان برای مردم در نظر گرفته شد، اظهار داشت: الباقی این رقم صرف امورات بودجه دولت شده است که قابل قبول نیست و حتی خلاف مفاد قانون هدفمندی است. این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: مفهوم حذف یارانهها این است که شما یارانه کالایی را حذف میکنید و به تعبیری قیمت آن را آزاد میکنید اما منظور از هدفمند کردن یارانهها این است که کماکان یک یارانهای را دولت برای کالا در نظر بگیرد اما با شیوه دیگری به مردم پرداخت کند. شیوه دولت آزادسازی بود، یعنی قیمت بالا رفت و درآمدهای حاصل از آن هم هزینه بودجه و مصارف دولت شد. خب مسلم است مردم از این کار خوششان نمیآید. نبیزاده در تشریح این موضوع گفت: محل مصارف یارانه حذف شده از روی کالاها در طرح هدفمندی هم جالب بود؛ بخشی از آن در یارانه آرد و نان هزینه شد و بخشی در طرح تحول سلامت. بخشی به لولهکشی نفت و بخشی هم به لولهکشی گاز اختصاص یافت و عمده آن را وزارت نفت، شرکت گاز و وزارت نیرو برداشت کردند. اتفاقی که میافتد این است که این منابع در راه مصارف دولت هزینه میشود. برای همین ما اصطلاح حذف یارانه را به کار میبریم؛ پس یارانه برای حذف شدن است، نه برای پرداخت به مردم!
* صندوق درآمدهای هدفمندی
این کارشناس اقتصادی اظهار داشت: سال 89 زمانی که دولت میخواست قانون هدفمندی یارانهها را اجرا کند، پیشنهاد داد صندوق هیأت امنایی تشکیل شود و کل عواید ناشی از هدفمندی یارانهها وارد آن صندوق شود. اگر این عواید وارد صندوق میشد، دیگر امکان اینکه دولتها یا مجلس بتوانند به صورت سالانه در بودجههای سنواتی نسبت به این منابع دخل و تصرفی داشته باشند، وجود نداشت. وی گفت: با ایجاد این زیرساخت، منابع و مصارف طرح هدفمندی شفاف میشد. به دلیل اینکه چنین اتفاقی روی نداد کسی هم درباره منابع و مصارف یارانهها اطلاعی ندارد. این بیاطلاعی در سطح کارشناسی نیست، بلکه حتی نمایندگان مجلس هم خبر ندارند. این کارشناس اقتصادی با تشکیک در این موضوع که تمام عواید حاصل از گرانی بنزین به مردم میرسد، اظهار داشت: در اینکه مابهالتفاوت قیمت بنزین به مردم پرداخت میشود شکی نیست اما نکته مهم کاهش مصرف مردم است که منجر به صادرات بنزین میشود. صادرات هم با رقم خوبی رخ میدهد و حالا سوال اینجاست که این عواید کجا میرود؟ طبق قانون اگر این درآمد به مردم داده نشود باید سهم صندوق توسعه ملی شود. غیر از این باشد، شاهد انحراف عظیمی هستیم. البته اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، دولتی که در صادرات نفت مشکل دارد باید بتواند از راههای دیگری، کسری بودجه خودش را جبران کند.
ارسال به دوستان
سینمای مستند چگونه محملی برای معرفی چهرههای جدید به سینمای داستانی میشود
دنیای واقعی سینمای داستانی
احسان سالمی: سینمای مستند یکی از قدرنادیدهترین عرصههای هنری در کشور ما است؛ عرصهای که معمولا آثار متنوع و قابل توجهی در آن تولید میشود ولی به واسطه اینکه ظرفیتهای تبلیغاتی سینمای داستانی را ندارد، کمتر مورد توجه رسانههای رسمی و فضای مجازی قرار میگیرد. این در حالی است که تاریخ سینمای ایران پر است از نامهایی که از سینمای مستند کار حرفهای خود را آغاز کردهاند و حالا در سینمای داستانی ایران نامهایی پرآوازه به شمار میآیند. اما آنچه بهانه ما برای نوشتن این گزارش و پرداختن به مسأله حضور مستندسازان در عرصه سینمای داستانی شد، اتفاق ویژه جشنواره امسال در عرصه فیلم اولیهاست؛ مستندسازانی که قرار است بعد از تجربه ساخت چندین مستند، برای نخستینبار تجربه کار با بازیگران حرفهای و ساخت یک اثر داستانی را هم تجربه کنند.
***
نامهای بزرگی که احتمالا نشنیدهاید!
بعضی از فیلمسازان سینمای داستانی در ایران آنقدر به واسطه فیلمهای سینمایی که ساختند در میان مخاطبان شناخته میشوند که اساسا شاید هیچکس نداند این فیلمسازان نامدار نیز زمانی شانس خود را با سینمای مستند تجربه کردند. ناصر تقوایی و کیانوش عیاری از نسل فیلمسازانی هستند که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیت میکردند و اتفاقا سابقه بسیاری در زمینه ساخت فیلمهای مستند داشتهاند. تقوایی که بسیاری او را با آثاری چون «ناخدا خورشید» و «صادق کُرده» به خاطر میآورند، در فیلمهای مستند خود عموما بر مفاهیم جامعهشناسانه متمرکز میشد. او البته در فیلمهای مستندی که میساخت بیشتر بر جنبه گزارشگونه و همچنین نمایش واقعیت تاکید داشت. احتمالا کمتر کسی از مخاطبان سینمای ایران است که نام مستندهای معروف و مهم تقوایی از جمله «باد جن»، «اربعین» و «مشهد قالی» را شنیده باشد. کیانوش عیاری هم از جمله چهرههایی است که احتمالا شما خوانندگان این مطلب به واسطه حواشی اخیر، او را بیشتر با فیلم «خانه پدری» به خاطر بیاورید یا در بهترین حالت او را با سریال ماندگار «روزگار قریب» در خاطر داشته باشید اما عیاری هم از جمله کسانی است که یکی از اولین مستندهای ساخته شده در سینمای پس از انقلاب کار او است. مستند «تازه نفسها» از او، اثر کمتر دیده شدهای است که در تابستان سال 58 در حال و هوای پس از انقلاب ساخته است. این مستند با دیدگاهی واقعگرایانه، وضعیت روزهای پس از انقلاب و شور و اشتیاق مردم انقلابی را نمایش میدهد و نشان از وجود یک روحیه قوی و پویای جمعی میان مردم آن روزگار دارد.
***
مستندسازانی که سینماییساز شدند
اگر بخواهیم فهرست فیلمسازانی که سابقه کار در دنیای مستند را در کنار سوابق کاری خود در عرصه فیلمهای داستانی دارند، پشت سر هم ردیف کنیم، قطعا باید از مجید مجیدی یاد کنیم. مجیدی حضور در سینما را با ساخت مستندهای کوتاه آغاز کرد و اتفاقا در کنار همه موفقیتهایی که در سینمای داستانی داشته و اغلب مخاطبان نیز میدانند، توفیقات قابل توجهی هم در عرصه مستند داشته است. مجید مجیدی در سال ۸۰ با مستند «پابرهنه تا هرات» توانست جایزه منتقدان جشنواره فیلم تسالونیکی را از آن خود کند و چند سال بعد هم مستند کوتاهی را برای المپیک پکن ۲۰۰۸ کارگردانی کرد. «رضای رضوان» معروفترین مستند مجیدی است که روایتی از کفشداران حرم رضوی محسوب میشود و تا امروز بارها از شبکههای مختلف تلویزیون روی آنتن رفته است. در کنار مجیدی میتوان از محمدرضا اصلانی نوشت که سالها در سطح یک سینمای مستند ایران فعالیت داشته و البته او نیز با عقبه همین تجربه وارد سینمای داستانی شد و 2 فیلم داستانی «شطرنج باد» و «آتش سبز» را کارگردانی کرد. نادر طالبزاده هم از جمله چهرههای شناخته شده سینمای مستند است که وضعیتی مشابه محمدرضا اصلانی در این زمینه داشت. او نیز با سابقه سالها فعالیت در عرصه مستند، سریال «بشارت منجی» تلویزیونی را بر اساس زمینههای مشترک بین اسلام و مسیحیت ساخت.
***
فیلمسازی داستانی با نگاه مستند
نمیتوان از سینمای مستند گفت و اسمی از رسول صدرعاملی نیاورد. صدرعاملی از جمله فیلمسازانی بود که کار در سینمای حرفهای داستانی را همزمان با مستندسازی تجربه کرد. او در عین آنکه در سال 1359 با تهیهکنندگی فیلم «خونبارش» بهعنوان اولین پروژه سینماییاش، کار در سینمای داستانی را آغاز کرده بود، در سالهای جنگ تحمیلی نیز همراه با «علی مزینانی» مستندهای مختلفی را درباره این اتفاق مهم تولید کردند؛ نگاهی که میشد آن را در بطن برخی آثار سینمایی او نیز مشاهده کرد. ابراهیم حاتمیکیا هم از آن دست فیلمسازانی است که نخستین تجربههایش برای ورود به سینمای داستانی را بهواسطه فعالیت در سینمای مستند به دست آورده است. او که سابقه همکاری با گروه مستندسازی «روایت فتح» در زمان دفاعمقدس را داشت، در زمان ساخت اولین آثار سینمایی خود یعنی «هویت» و «دیدهبان» در سالهای 64 و 67 باز هم به شاخصههای سینمای مستند وفادار بود و حتی میتوان روایت این دو اثر را به شکلی روایتی خاطرهآمیز و مستندگونه از حال و هوای دفاعمقدس دانست. البته در میان فیلمسازان زن سینمای ایران هم نمونههایی از فیلمسازانی را داریم که همزمان با سینمای داستانی، به سینمای مستند نیز توجه کردهاند و به نوعی میتوان تاثیر سینمای مستند را در ساختههای داستانی آنها نیز دید. رخشان بنیاعتماد یکی از بهترین نمونهها برای این موضوع است.
***
ستارههای مستند در سینما
سینمای مستند در کنار همه تاثیرات مثبتی که در مسیر رشد و اعتلای سینمای داستانی داشت، زمینهساز معرفی چندین ستاره تازه به سینمای داستانی ایران هم شده است. یکی از نمونههای متاخر این اتفاق را باید محمدحسین مهدویان دانست؛ فیلمسازی که پیش از ورود به جریان ساخت آثار داستانی، با مستندسازی کار خود را آغاز کرد. او حتی برای ورود به عرصه داستانی نیز با یک «داکیو درام» کار خود را آغاز کرد تا «ایستاده در غبار» او که حاصل حمایت سازمان رسانهای اوج از یک فیلمساز فیلم اولی بود، تبدیل به یکی از مهمترین ساختههای یک دهه اخیر سینمای ایران شود؛ اثری که توانست با حضور در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر در سال 94، سیمرغ بلورین بهترین فیلم این جشنواره را از آن خود کند. همچنین نرگس آبیار را هم میتوان دیگر ستاره سینمای داستانی در این چند سال اخیر دانست که برای نخستینبار با سینمای مستند کار خود را آغاز کرد. آبیار که سال پیش با فیلم تحسینشده «شبی که ماه کامل شد» بسیاری از جوایز مهم سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر را بهدست آورد، سالها در حوزه ساخت فیلمهای مستند فعالیت کرده بود. از این میان مستند «یک روز پس از دهمین روز» یکی از مهمترین مستندهای او بود که حضور درخشانی در جشنوارههای جهانی داشت.
***
امیدهای امسال سینمای داستانی به سینمای مستند
اما امسال هم سینمای داستانی ایران شاهد حضور چندین مستندساز باسابقه در عرصه ساخت آثار سینمایی است. شاخصترین این مستندسازان را باید سیاوش سرمدی دانست. سرمدی که قرار است با حمایت مرکز فیلم و سریال عصر سازمان اوج اولین اثر سینمایی خود را با عنوان «اوج 110» تولید کند، پیش از این مستندهای موفقی همچون «ادواردو»، «امام موسی صدر»، «چمران به روایت دختر جبل عامل»، «80 سال مقاومت» و «داوطلب مرگ» را تولید کرده و برای آنها جوایز متعددی کسب کرده است. «اوج 110» سرمدی که یکی از اصلیترین مدعیان گرفتن سیمرغ بهترین فیلم نگاه نو امسال است که در کنار سازمان اوج، حمایت نیروی هوایی ارتش را هم برای ساخت آن دارد. علاوه بر سرمدی، امسال محمد کارت نیز قرار است از سینمای مستند برای نخستینبار پشت دوربین ساخت یک اثر سینمایی قرار بگیرد. «شنای پروانه» عنوان اثر محمد کارت است که رسول صدرعاملی، تهیهکنندگی آن را برعهده دارد و یکی از آثار پربازیگر جشنواره فجر امسال و البته یکی از مدعیان جدی سیمرغ بلورین بهترین فیلم نگاه نو امسال است.
***
اعلام اسامی هیأت 3 نفره انتخاب مستندهای فجر
این روزها با نزدیک شدن به ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر در کنار خبرهای جالبی که در ارتباط با فیلمهای سینمایی که خود را برای حضور در این دوره از جشنواره آماده میکنند، فیلمهای مستند نیز در تلاش برای رسیدن به این رویداد هستند. تازهترین خبر در ارتباط با این فیلمها هم که در آخر هفته گذشته اعلام شد مربوط به اعلام اسامی هیأت 3 نفره انتخاب فیلمهای مستند برای این رویداد بود. براساس آنچه دبیرخانه سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر اعلام کرده، بابک بهداد، رامین حیدری فاروقی و مرتضی شعبانی در این دوره از جشنواره انتخاب فیلمهای مستند را بر عهده خواهند داشت. بابک بهداد برگزیده دوره گذشته جشنواره در بخش مستند متولد ۱۳۵۲ در تهران دارای مدرک کارشناسی سینما در رشته کارگردانی است. از فیلمهای مستند او میتوان به نخل روز دهم، نامه، یادداشتهای روزانه یک مسافر و بهارستان خانه ملت اشاره کرد. رامین حیدریفاروقی، رئیس هیاتمدیره انجمن صنفی تهیهکنندگان مستند و رئیس آکادمی هنر و فنون سینمایی ایران متولد ۱۳۴۵ در تهران دارای مدرک کارشناسی کارگردانی سینما، کارشناسیارشد پژوهش هنر و دکترای فلسفه هنر است. مجموعههای مستند رودی تا بهشت، ابر باد ماه، گره، دیدار، اینجا آفریقاست، شرق دیوار آفتاب و خشت بهشت از ساختههای این فیلمساز و پژوهشگر محسوب میشوند. مرتضی شعبانی، مدیرعامل موسسه فرهنگی روایت فتح و مدیر مرکز مستند حقیقت است. از مستندهای او میتوان از حمزه، درهای بسته دیوارهای بلند، ۱۲ جولای، ضاحیه، زیتون تلخ، نسیم حیات و کلاس درس نام برد.
ارسال به دوستان
پروندهای درباره عملکرد مدیریت شهری پایتخت پس از شروع بهکار دوره پنجم شورای شهر تهران
لیبرال پوپولیسم
شورای شهر جایی بود که همه خواستههای اصلاحات در آن لحاظ شد، هیچ نظارتی بر کاندیداها وجود نداشت، آنها با تمام توان به عرصه ورود داشتند، «تَکرار» کردند و شورایی یکدست را تشکیل دادند؛ شورایی که حتی برای شهردار شدن «محسن هاشمیرفسنجانی» حاضر نشد یک صندلی خود را به یک اصولگرا دهد و «مهدی چمران» را به جمع خود بپذیرد. شعارهای پرطمطراقی از سوی اعضای این شورا داده میشد و شورای شهر پنجم حالا بیشتر عمر خود را گذرانده و در سرازیری قرار گرفته است. حال میتوان از عملکرد شورا در این بیش از 2 سال جمعبندی داشت و فعالیتهای آن را در کنار هم نشاند؛ شورایی که برای نخستینبار بیشترین مسأله بررسی شده در آن انتخاب شهردار بوده است. شورای شهری که بیشترین طرحهای آن ناظر به تفکرات اقتصادی- اجتماعی از قبیل «گران کردن شهر» تا «زیست شبانه» لیبرالی بود، بیش از آنکه کارآمدی مدیریت شهری داشته باشد، مواجهه «پوپولیستی» با مسائل داشته است و تلاش کرده صرفا با هوچیگریهای رسانهای مردم را سرگرم کند. *** صادق فرامرزی*: پوپولیسم چیست و چرا شکل میگیرد؟ شاید اولین نکتهای که باید در پاسخ به این پرسش بیان کرد آن باشد که این واژه فارغ از بار ارزشی و معنایی خود نیز سرنوشتی متمایز از سایر واژههای رایج در علوم اجتماعی و سیاسی نداشته است، شکاف معنایی بزرگی میان آنچه پوپولیسم خوانده میشود و آنچه از آن در افواه عمومی بهعنوان پوپولیسم یاد میشود وجود دارد، شکافی که در شق اول خود معنایی عام داشته و بیانگر غلبه داشتن روحیه شخصیسازی دموکراسی به جای نهادمند دانستن آن و تلاش برای نخبهستیزی در امر سیاسی است و در شق دوم عموما به هر گفتار و کردار مردمفریبانهای که با نیت تهییج عمومی صورت گیرد لقب «کار پوپولیستی» داده میشود. به این معنا هرقدر در مطالعات علوم اجتماعی از پوپولیسم بهعنوان یک جریان یاد میشود در فضای عمومی عمدتا محدود به فعل سیاسی میشود. بر مبنای همین امر میتوان تکثر تعاریف از پوپولیسم را ناشی از ارتزاق ادبیات عامه از الفاظ تخصصی علوم اجتماعی دانست و از همین جهت قضاوتهای ارزشی متفاوتی نسبت به آن میشود، عدهای آن را طغیان دموکراسی علیه دموکراسی میخوانند و عدهای نیز همچون «بنیامین آردیتی» با تشبیه پوپولیسم به میهمانی مست در یک جمع رسمی که مبادی هیچکدام از آداب نیست به دنبال اعتراف گرفتن از این پدیده میروند تا پوپولیسم در میانه مستی، به حقیقت دموکراسی اعتراف کند و آن اعتراف، حقیقت دموکراسی در روزگاری است که آرمان اولیه آن یعنی «حکمرانی مردمی» را در چارچوبهای نخبهگرایانه فراموش کرده است.
پوپولیسم در ایران اما ظهوری متأخر دارد و از اواسط دهه 80 و با شکست اصلاحطلبان مقابل رقیب انتخاباتی وقتشان وارد ادبیات مطبوعاتی و سیاسی کشور شد. اعتقاد محمود احمدینژاد به احیای رویکردهای عدالتمحورانه در اقتصاد، سفرهای متعدد استانی او و دیدار مستقیم با مردم مناطق محروم، تلاش برای کمرنگ کردن کلیشههای مدیریتی رایج در سالهای پس از جنگ و کاهش تشریفاتی از این دست باعث شد به یکباره پوپولیسم تبدیل به فحشی سیاسی برای محکومیت مدل دولتداری او و تحقیر حامیان اجتماعیاش شود. توصیف حامیان سیاسی او به مردم کمسواد، سادهلوح و فاقد پرسنیپ سیاسی توسعهیافته برای اعتباربخشی به الگوی سیاسی خود آنقدر تکرار شد تا از جایی به بعد ذات برخوردهای مستقیم مردمی، نقض ادبیات رایج مدیریتی در سخنرانیها و سیاستهای مبتنی بر توزیع عادلانه ثروت تبدیل به «ضدارزش» و «نمودی از پوپولیسم» در ادبیات اصلاحطلبان شد که ردپای این ادبیات را در شعارهای تحقیرآمیز حامیان کاندیدای اصلاحات در انتخابات 88 براحتی میشد مشاهد کرد. در چنین تعریفی از پوپولیسم، آنچه از آن بهعنوان «پوپولیسم ایرانی» یاد میشد (و حتی سالها بعد کتابی نیز با این عنوان برای بررسی تحلیل کیفیت حکمرانی رئیس دولتهای نهم و دهم به نگارش درآمد) به عبارت ساده وامگیری از «عواطف» و «آرزوهای مردمی» با نیت سرپوش گذاشتن بر خلأها و ضعفهای مدیریتی و سیاستگذاری بود. عبارت مشهور «مردم نوکر نمیخواهند، مدیر میخواهند» حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی سال 92 نیز واکنشی آشکار در جهت حمله به الگویی بود که سالها از آن بهعنوان پوپولیسم یاد کرده بودند. اختصاراً در ادبیات سیاسی ایران پوپولیسم بیش از آنکه قابل تحلیل بوده باشد قابلیت شناسایی داشته؛ شناسایی تثبیتشدهای که در یکسوی آن تکنوکراتها نمادی از الگوی حکمرانی مبتنی بر اندیشههای مدیریتی حساب شده بودهاند و در سوی دیگر پوپولیستها بهعنوان نمادی از الگوی حکمرانی مبتنی بر اندیشههای عدالت اجتماعی و تأکید بر حضور مستقیم مردم در امر سیاسی بودند، در سطحی دیگر هرقدر برای تکنوکراتها طبقات تحصیلکرده و مرفه نمادی از هسته اصلی مردم شناخته میشدند پوپولیستها محکوم به آن شناخته میشدند که با تکیه بر طبقات محروم و حاشیهنشین به دنبال سوار شدن بر سطح پایین سواد سیاسی آنها و پیش بردن کشور به سمت آرزوهای عامهپسند بودهاند.
درست در روزهایی که روزنامه ارگانی حزب کارگزاران سازندگی از پایان عمر دولت مردمی بولیوی که از قضا موفقترین کارنامه اقتصادی را در میان دولتهای آمریکای جنوبی داشته بهوسیله کودتای نظامیان بهعنوان «عاقبت پوپولیستها» ابراز خرسندی میکرد تکنوکراتهای ایرانی که مدیریت عمده دستگاههای اجرایی را نیز در دست دارند بیشترین تلاش را برای مشروعیتبخشی به خود با مدلی در پیش گرفتهاند که سالها از آن بهعنوان پوپولیسم یاد کرده بودند. در این میان هرچند دولت حسن روحانی را بهعنوان نمادی کامل از الگوی حکمرانی تکنوکراتها میتوان مورد بحث و بررسی قرار داد اما از جهاتی وضعیت «شورای پنجم شهر تهران» را میتوان الگویی کاملتر دانست. نخستین دلیل این حکم را میتوان بهانه قدیمی تکنوکراتها مبنی بر نظارت استصوابی شورای نگهبان دانست، بهانهای که مبتنی بر آن همواره منتخبان خود را منتخبانی حداقلی توصیف میکنند که موفق به عبور از دروازه نظارتی این شورا شدهاند اما درباره شورای شهر اساسا چنین نظارتی وجود ندارد و افراد منتخب دقیقا همان افراد مورد نظر و مطلوب اولیه بودهاند، دلیل دیگر اما این است که ترکیب یکدست و مطلق اعضای این شورا که همگی از یک لیست انتخاباتی بودهاند جای اما و اگرهایی از قبیل مخالفت و کارشکنی عدهای دیگر از اعضا را خنثی میکند و سرانجام دلیل آخر نیز میتواند عدم پیچیدگی ساختار این شورا در قیاس با دیگر دستگاههای مهم کشور باشد به گونهای که کمتر کسی میتواند کارنامه این شورا را به پای نهادی موازی یا دستگاهی مافوق بنویسد. بر این اساس عملکرد شورای شهر تهران را میتوان بروندادی کامل از ایدههای سیاسی و حکمرانی یک جریان سیاسی دانست که در تمام این سالها مدعی الگوی نخبهمحور و مدیریت علمی در مقابل الگوهای پوپولیستی و مردممحور بوده است.
نیمه پر عمر مدیریتی شورای پنجم در دو سال گذشته به خالیترین شکل ممکن پیموده شد. توقف و تعطیلی سراسری در عمده پروژههای شهری، بیبرنامگی برای سیاستگذاریهای کلان، بحران انتخاب شهردار (3 شهردار و 2سرپرست در مدت 2 سال)، غافلگیری در مواجهه با حوادث پیشبینیپذیری همچون بارشهای فصلی و... را میتوان خلاصه عملکرد مدیریت شهری پایتخت در این مدت دانست. شهری که افتتاح پروژههای بزرگ در آن به امری روزمره برای شهروندان تبدیل شده بود بیش از هر زمان دیگری به سکون و توقف عادت کرده است. با مجموعه این مباحث اما آنچه در این یادداشت مورد نظر است الگوی پوپولیستی تکنوکراتهای شهری در مواجهه با مسائل اصلی پایتخت است. در شرایطی که عمده پروژههای حملونقل عمومی بهعنوان مهمترین نیاز شهروندان یا متوقف مانده یا با سرعتی لاکپشتی در حال پیشرفت است نسخه جایگزین مدیران شهری عکسی از شهردار تهران در حال دوچرخهسواری و تبلیغ دوچرخهسواری در روزهای سهشنبه است. ناگفته پیداست کسی مخالف امری «نمادین» همچون دوچرخهسواری یا تبلیغ یک روز برای کاهش استفاده از اتومبیلهای شخصی نیست اما اگر این نماد تبدیل به راهکار شود و همچنان که پیش از این توضیح دادیم وامگیری از «عواطف» و «آرزوهای مردمی» با نیت سرپوش گذاشتن بر خلأها و ضعفهای مدیریتی باشد میتوان آن را در ادبیات سیاسی مدیران شهری فعلی نمادی از پوپولیسم دانست. مورد دیگر که به مراتب مشهودتر نیز بوده است مقوله نامگذاری خیابانهای شهر است، وظیفهای دستهچندم که هرچند واجد اهمیت است اما فاقد اولویت است. نگاهی کوتاه به رویه مدیریتی شورای پنجم اما دقیقا گویای همین امر است که این شورا تلاش خود را به آن معطوف کرده تا با وامگیری از هیجانات عمومی (برای مثال علاقه به ورزشکاران و هنرمندان) در جهت جبران کمکاریهای خود استفادهای حداکثری کند. نامگذاری خیابانها به نام مشاهیر ورزش یا هنر هرچند به ذات خود میتواند امری پسندیده باشد اما زمانی که تبدیل به مجرایی برای پر کردن خلأهای مدیریتی بشود، میتوان آن را نمونهای از مدیریت پوپولیستی حکمرانان یک نهاد و دستگاه دانست. اصلاحطلبهایی که سالها پیش شعارهای مبتنی بر «عدالت اجتماعی» را نشانهای از سوار شدن بر موج آرزوهای طبقات فرودست میدانستند حالا در الگویی به مراتب حداقلی شده از سرمایه اجتماعی مشاهیر هنری یا علایق عمومی به یک تیم ورزشی برای خلق دستاورد و رضایت اجتماعی استفاده میکنند.
روزنامهنگار*
******
بررسی عملکرد مدیریت شهری تهران پس از روی کار آمدن شورای شهر پنجم
نامدیریتی شهری
میکائیل دیانی:
در کش و قوس یک انتخاب!
شورای شهر پنجم اولین مواجهه جدی با مسائل شهر را در انتخاب شهردار داشت. هر چند پیش از انتخابات، مهمترین گزینه اصلاحطلبان برای شهرداری تهران «محسن هاشمی» معرفی میشد؛ اما اعضای اصلاحطلب آن حاضر به پذیرش استعفای محسن هاشمی از شورا و آمدن مهدی چمران نبودند، اگر چه این لایه رویی مسأله بود و اصلاحطلبان ترجیح میدادند در دستهبندیهای درونی خود، از نزدیکترین لایه به خاتمی برای شهرداری تهران گزینه انتخاب کنند تا نزدیک به دولت و کارگزاران! این اولین نقطه شکاف درونی جریان اصلاحات بود. آنها با همه مخالفتها و با وجود استعلامهای منفی بر انتخاب «محمدعلی نجفی»، گزینه همیشگیشان برای ریاستجمهوری را بر مدیریت شهر تهران گذاشتند؛ گزینهای که پایانی تلخ برای کل اصلاحات بهوجود آورد. نجفی خیلی زود بهخاطر بیماری استعفایش را به شورای شهر تقدیم کرد و بعد از آن ماجرای تلخ «شلیک به قلب اصلاحات» را رقم زد و لقب «سیاستمدار قاتل» را برای خود ثبت کرد.
پس از یک ماه سرپرستی «سمیعالله حسینیمکارم»، انتخاب دوم شورای پنجم نیز «سیدمحمدعلی افشانی» بود که از ابتدا بر بازنشسته بودنش اتفاق نظر وجود داشت اما شورای شهر با لجبازی بسیار بر این انتخاب تاکید کرد که نتیجه آن 6 ماه تنش در شهرداری تهران و در نهایت کنار رفتن افشانی بود. یک سال و چند ماه به طول انجامید تا در نهایت شهر تهران توانست یک شهردار ثابت را به خود ببیند.
***
حذف عنوان «شهید» از تابلوی خیابانها!
شهرداری تهران در دوره «پیروز حناچی» هم کمحاشیه نبود. تابستان امسال بود که خبر حذف عنوان «شهید» از تابلوهای شهری تهران [و چند شهر دیگر] منتشر شد؛ خبری که ابتدا از سوی شهرداری تهران تکذیب میشد اما بعد از انتشار عکسهای آن در فضای مجازی، شهرداری تهران بحث تخلف پیمانکاران و کوتاهی نامها برای جلوگیری از حواسپرتی رانندهها(!) را مطرح کرد. دست آخر شورای شهر تنها به این موضع سخنگوی خود بسنده کرد که «این احتمال وجود دارد در برخی بخشهای اجرایی کوتاهی شده باشد و ما حتما برخورد میکنیم». اما پیش از آنکه شهرداری بخواهد اقدامی کند، دانشجویان در اقدامی خودجوش نام شهیدان را با شابلون به تابلوهای شهر اضافه کردند که بازتاب رسانهای بسیاری داشت.
***
بازی سیاسی با خط 7 مترو!
مترو در تهران امروز مهمترین وسیله حملونقل عمومی به حساب میآید؛ پروژهای که عمده توسعه و پیشرفت خود را مدیون مدیریت عملگرای قالیباف است.
افزایش سرعت در گسترش خطوط متروی شهری در دوره مدیریت سابق شهر تهران انتظارات را برای تکمیل نقشه متروی تهران بالا برد، به گونهای که تا پایان سال83 مجموعا 35 کیلومتر از متروی تهران که بخش عمده آن روی زمین بود به بهرهبرداری رسیده بود و در حدفاصل سالهای 84 تا 96 این رقم به 221 کیلومتر رسید. قالیباف آخرین اقدام خود را پیش از رفتن از شهرداری تهران، تکمیل و افتتاح خط 7 متروی شهری قرار داد اما این طرف شورای شهر پنجم اولین اقدام خود را تعطیل کردن خط 7 مترو قرار داد.
نجفی ابتدا شب عید 96 را موعد راهاندازی مجدد خط 7 مترو اعلام کرد اما این وعده تا تیرماه 97 چند بار تمدید شد تا در نهایت 23 تیر مجدد بازگشایی شود. از زمان افتتاح خط 7 تا شهریور امسال تنها 8 کیلومتر به این خط افزوده شده است که آن هم با انتقادات بسیاری درباره نبود ایمنی و تهویه مترو همراه بوده است. این روند البته در عملکرد 2ساله شورای شهر تهران ادامه یافته است؛ شورا در این 2 سال آنقدر حاشیه داشته که به متن کار خود نپرداخته است.
***
بازی اسم و فامیل
شورای شهر پنجم اما از روز اول یکی از برنامههای منظم خود را تغییر نام خیابانها و کوچههای پایتخت گذاشته بود؛ تغییر نامی که آنقدر برای شوراییها مهم بود که برایش «کمیسیون نامگذاری» تشکیل دادند. کمیسیون نامگذاری اما شاید موفقترین کمیسیون شورای شهر تهران باشد، چنانکه در 9 ماه نخست فعالیت شورای شهر پنجم طبق اظهارات حقشناس، عضو شورای شهر تهران 46 مصوبه داشته و بیش از نیمی از آنها در صحن مطرح شده و رأی آورده است. شورای پنجم از همان ابتدا قید مدیریت شهری را زد و ترجیح داد برای خود یک برندسازی سیاسی کند، لذا روی پروژه تغییر نام خیابانهای تهران بر شخصیتهای پرحاشیه تاریخ معاصر تمرکز کرد. تصمیمگیری برای انتخاب نام «مصدق» برای یکی از خیابانهای تهران نخستینبار در توئیت یکی از نمایندگان شورای شهر اعلام شد و چندی بعد بهعنوان پیشنهادی به صحن علنی شورای شهر آمد. شورای شهر برای این کار ابتدا بر خیابان «کارگر شمالی» تمرکز کرد اما با مخالفتهای بسیار، خیابان «نفت» به مصدق تغییر نام یافت. خیلی زود تعداد نامهای مطرح برای تغییر نام بسیار شد اما یکی از جنجالآفرینترین موارد که خیلی زود نیز به فراموشی سپرده شد، نامگذاری خیابانی به نام «محمدرضا شجریان» بود؛ اقدامی که مخالفان بسیاری داشت و همچنان بلاتکلیف مانده است. اما پروسه سیاسی شورای شهر به همین جا هم ختم نشد و به سمت نامگذاری ساختمان شورای شهر به نام «سعید حجاریان» حرکت کرد؛ اقدامی کاملا سیاسی که در دل شورای شهر نیز مخالف جدی داشت. حقشناس، عضو شورا همان ایام اعلام کرد: «به عیادت دکتر شیبانی عضو پیشین شورای شهر رفتیم و در آن مراسم پیشنهاد شد به دلیل جایگاه این فرد، ساختمان شماره یک شورا به نام دکتر شیبانی نامگذاری شود و در همان جلسه برخی پیشنهاد دادند صحن شورا به نام دکتر شیبانی نامگذاری شود که رد شد. در همان جلسه برخی دیگر پیشنهاد کردند ساختمان شماره 2 هم به نام سعید حجاریان نامگذاری شود». *** مدیریت شهری همیشه در غفلت غافلگیری، گزاره «تکراری» این روزهای رئیس شورای شهر، شهردار و حتی روزنامه همشهری است؛ غافلگیریای که فقط برای این روزها نیست، 2 سال پیش پس از اولین بارش برف در دوره شهرداری نجفی در تهران که پلهای عابر پیاده یخ زده بود، تنها توصیه شهرداری این بود که کسی از پلهای عابر پیاده که منجر به خطر است رفت و آمد نکند. آن روزها همه منتظر ماندند تا یخها را آفتاب آب کند و بتوانند از پلهای عابر پیاده رد شوند. نجفی شهردار وقت تهران در آن اتفاق، در واکنش به انتقادات در توئیتر خود نوشته بود: «مردم و بویژه جوانان هنگام بازگشت از مدرسه و... شاخههای درختان را بتکانند که برف روی آنها بریزد و به درختان آسیبی نرسد». اتفاقی که بعدها در ماجرای بارش باران در زمان افشانی هم تکرار شد و آبگرفتگی معابر با توصیههای نروید، ماشین نیاورید و... حل و فصل شد. در بزنگاه سیل ابتدای سال نیز غافلگیری شورای شهر تکرار شد. هفتههای قبل که آلودگی هوا زیاد شده بود تنها موضع شهرداری انتظار از وزیدن باد بود. حناچی در این باره گفته بود: «اگر باد بوزد وضعیت آلودگی هوا خوب میشود» اما در همین هنگامه وزیدن باد که کمی هم با خود ابر و باران و برف آورد آخرین مرحله غافلگیری مدیریت شهری تهران بهوقوع پیوست تا مردم تهران مسافتهای چند کیلومتری را چند ساعته طی کنند. طنز ماجرا اینجاست که مدیریت شهری تهران از اتفاقات قابل پیشبینی رکب خورده و همواره در مواجهه با پدیدههای آب و هوایی که از یک هفته قبل قابل پیشبینی است ضربه میخورد. *** پروژههایی که تمام نشدنشان سوژه شده است!
مدیریت شهری تهران از ابتدای شورای پنجم آنچه را که رها کرد، پروژههای عمرانی شهری بود؛ پروژههایی که برخی تا 90 درصد پیشرفت داشت و تنها کمی همت منجر به استفاده شهروندان تهران میشد.
«پل روگذر ابتدای اتوبان امام علی» و «دوربرگردان غیرهمسطح تقاطع آفریقا و صدر» جزو سادهترین پروژههای شهری بود که هر کدام تا یک سال بعد از تغییر در مدیریت شهری تهران همچنان نیمهکاره مانده بود.
مدیریت شهری تهران اما آنقدر ضعیف بود که برای راهاندازی و بازسازی میدان هفتتیر تمام مدیریت شهری و شورای شهر جمع شده بود یا برای تعویض آسفالت پل کریمخان فضای خبری ایجاد شده بود؛ که اینها خود سوژه طنز رسانهای برای دست انداختن شهرداری و شورای شهر شده بود.
ارسال به دوستان
مقاومت بیشتر جواب میدهد
گزارش«وطنامروز» درباره نقش اساسی سیاست خارجی دولت روحانی در پیدایش وضعیت نابسامان اقتصادی فعلی
گروه سیاسی: در فاصله یک هفته تا برگزاری کمیسیون مشترک برجام در وین، سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه از بیعملی اروپاییها نسبت به تعهداتشان انتقاد کرد و گفت: «درسی که از برجام گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد». به گزارش «وطن امروز»، عراقچی که سال گذشته و بعد از گذشت چند ماه از خروج آمریکا از برجام، توافق هستهای را در آیسییو توصیف کرده بود، پنجشنبه گذشته و در شرایطی که 19 ماه از خروج آمریکا از برجام میگذرد، به رویکرد اروپا نسبت به توافق هستهای انتقاد کرد و ضمن آن برخی درسهای برجام برای دستگاه دیپلماسی را مرور کرد.
عراقچی در مصاحبه با وبگاه هلندی «ان.آر.سی» با بیان اینکه برجام هماکنون در شرایطی مانند «مراقبتهای ویژه» قرار دارد، اعلام کرد: «میخواهم تأکید کنم یکی از درسهایی که ما از مسأله برجام گرفتیم، این است که نتیجه این توافق و پایبندی به آن، ظاهرا اعمال تحریمهای جدید بود. اگر قرار است چنین باشد ما نیز شاید مجبور به تغییر رویه شویم؛ اینکه چطور را فعلا نمیتوانم بگویم. دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد».
وی در ادامه اظهار داشت: «کاملا طبیعی است که مردم از سیاست دولت ناراضی باشند و آن را نشان دهند. مردم کاملا حق دارند بحث کرده و خواستههای خود را بگویند. این در هر جامعه دموکراتیکی رخ میدهد. شما هر شنبه این را در پاریس میبینید اما کسی نمیپذیرد که این مسأله با توسل به خشونت و آتش زدن ساختمانهای عمومی همراه شود».
معاون وزیر امور خارجه در پاسخ به این سوال که اروپا در چه زمینهای موفق عمل نکرده، گفت: «اینکه [اروپا] با ایران تجارت کند، کاملا قانونی و مشروع است اما کمپانیهای اروپایی بعد از تحریمهای آمریکا از ایران رفتند. کشورهای اروپایی میگویند میخواهند به برجام پایبند باشند اما اروپا نشان داده یا نمیتواند یا نمیخواهد در برابر تسلط آمریکا به سیستم مالی [آنها] مقاومت کند». عراقچی با بیان اینکه اروپا باید از حاکمیت و استقلال خود دفاع کند، تصریح کرد: «[اروپا] باید صندوقی ایجاد کند که از کمپانیهای خود در برابر تنبیه آمریکا محافظت کند، با وجود اینکه تجارت با ایران کاملا قانونی است. اروپاییها باید از خودگذشتگی بیشتری نشان دهند. هر چیزی بهایی دارد. یک ضربالمثل ایرانی میگوید نمیتوانید بدون خیس شدن، شنا کنید». وی در پاسخ به سوالی درباره فرصتهای باقیمانده برای حفظ برجام، گفت: «به نظرم این فرصت وجود دارد، اگر طرف دیگر به تعهداتش ذیل توافق کاملا عمل کند. ایران تاکنون هزینههای خود را پرداخت کرده و حالا نوبت دیگر طرفهاست که چنین کاری را انجام دهند. ما پذیرفتیم که برنامه هستهای خود را محدود کنیم. [اما] ما در شرایط فشار حداکثری از سوی آمریکا قرار گرفتیم. ما از تحریمها آسیب میبینیم. راهکارهای عملی برای خلاص شدن از تحریمها باید ایجاد شود». معاون دستگاه دیپلماسی ایران درباره تلاشهای «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه برای حفظ توافق هستهای نیز گفت: «ما از تلاشهای او قدردانی میکنیم اما سوال بزرگتر اینجاست که آیا آمریکا هم قدر آن را میداند؟ راستش را بخواهید، من فعلا هیچ فرصت بزرگی [برای اقدامات مکرون] نمیبینم». عراقچی در پایان، به این سوال که آیا ایران تمایل دارد درباره توافق گستردهتری همانطور که آمریکا میخواهد مذاکره کند، اینگونه پاسخ داد: «خیر! ما نمیخواهیم دوباره بر سر برجام مذاکره کنیم. همچنین ما بر سر برنامه موشکی خود به هیچوجه مذاکره نمیکنیم. موشکها برای امنیت ما ضروری است».
* اعترافات عراقچی و یادآوری 3 نکته
انتقادات عباس عراقچی از 3 کشور اروپایی طرف برجام در شرایطی مطرح میشود که اردیبهشتماه 97 و پس از خروج آمریکا از برجام، بسیاری از جریانهای سیاسی و کارشناسان سیاسی و اقتصادی بر تمرکز دولت روی توانمندیهای داخلی برای مقابله با تحریمها تاکید داشتند اما در مقابل این دستگاه سیاست خارجی و دولتمردان بودند که بر ادامه برجام با طرفهای باقیمانده آن تاکید داشتند. با این حال و پس از گذشت 19 ماه از مذاکرات موسوم به «برجام اروپایی» نهتنها وعدههای یازدهگانه آلمان، فرانسه و انگلیس به ایران عملیاتی نشده که در موارد متعددی شاهد همراهی حداکثری اروپا با سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران بودهایم. بیتوجهی دستگاه دیپلماسی به انتقادات پیرامون سیاست وقتکشی و فرصتسوزی تروئیکای اروپایی تا جایی پیش رفت که در مقاطعی حتی محمدجواد ظریف اقدام به توجیه بیتعهدی اروپاییها کرده بود. او پاییز سال گذشته مدعی شده بود اروپاییها جهت جلوگیری از کارشکنی آمریکا، اقدامات برای راهاندازی کانال مالی میان ایران و اروپا را بهصورت محرمانه پیش میبرند! هرچند خود ظریف هم پس از گذشت چند ماه اذعان کرد اروپایی به یک درصد تعهداتشان در برجام نیز عمل نکردهاند. حالا نیز عراقچی از وضعیت برجام در شرایط مراقبتهای ویژه سخن میگوید. نکته دوم پیرامون اظهارات عراقچی اذعان به نقش برجام در ایجاد نارضایتیها در کشور است. هرچند تا پیش از این موضوع سهم سوءمدیریت دولت روحانی در ایجاد اوضاع فعلی اقتصادی به تایید ناظران و کارشناسان رسیده بود حالا اما نفر دوم برجام به صراحت از ایجاد تحریمهای جدید پس از برجام سخن گفته و تاکید میکند مردم از این سیاست دولت ناراضیاند. نقش برجام در وضع تحریمهای بیشتر برای کشور و تشدید مشکلات اقتصادی برای مردم موضوعی است که «وطن امروز» پیش از این به تفصیل به آن پرداخته و در شماره امروز نیز در گزارش مجزایی مورد اشاره قرار گرفته است. موضوع سوم در حاشیه اظهارات جالب عراقچی به نوع مواجهه دولت با منتقدان بازمیگردد. دولتیها و بویژه مدیران ارشد دستگاه دیپلماسی در زمان انعقاد برجام و در واکنش به انتقادات کارشناسی منتقدان، عموما تلاش میکردند با برچسبزنی و تمسخر، ایرادات فنی توافق هستهای را تحتالشعاع قرار دهند. حالا و با بروز تبعات توافق هستهای بر توانمندیهای هستهای و همچنین معیشت مردم، مشخص است که انتقادات برجامی کارشناسان و منتقدان دولت تا چه میزان درست بوده است. مباحث مرتبط با بند موسوم به مکانیسم ماشه در متن توافق هستهای از جمله همین انتقادات بود که با اظهارات اخیر وزیر خارجه فرانسه بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
* چگونه زیر بار رفتند؟
چهارشنبه گذشته وزیر خارجه فرانسه، ایران را به فعالسازی مکانیسم ماشه و اعمال تحریمهای سازمان ملل تهدید کرد. ژان ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه روز چهارشنبه با اشاره به احتمال اعمال مکانیسم ماشه علیه ایران گفت: «ایران هر 2 ماه یکبار یک شکاف جدید ایجاد میکند و اوضاع به جایی رسیده است که من به صراحت میتوانم بگویم ما به فعالسازی مکانیسم ماشه تحریمهای اقتصادی فکر میکنیم»! بر اساس متن برجام [2 بند 36 و 37 که مربوط به سازوکار حل و فصل اختلافات است] در صورتی که ایران به عدم اجرای مفاد قطعنامه توسط سایر کشورها اعتراض داشته باشد یا اینکه کشورهای 1+5 ادعا کنند ایران مفاد توافقنامه را رعایت نکرده است، امکان بازگشت تحریمها طی 65 روز وجود دارد. طبق این گزارش در ایام بررسی برجام در کمیسیون ویژه مجلس، یکی از اصلیترین نقدهای منتقدان دلسوز این بود که طبق مکانیزم حل اختلاف توافق هستهای- بند 36 و 37- اگر آمریکا یا هر کشور دیگری به تعهداتش عمل نکند، ایران حتی نمیتواند نسبت به این مسأله شکایت کند چون در نهایت تحریمها علیه خود ایران برمیگردد اما تیم مذاکرهکننده هستهای این مسأله را رد میکرد و در تریبونهای مختلف به تمجید از مکانیزم حل اختلاف موجود در برجام میپرداخت. بهعنوان یک نمونه از دفاع تیم مذاکرهکننده از این مکانیزم، میتوان به اظهارات همین آقای عباس عراقچی اشاره کرد که بهمنماه سال 96 در برنامه جهانآرا گفته بود: «در بند 36 اگر ادعا کنیم طرف مقابل نقض تعهدات کرده، مکانیسمی وجود دارد که کمیسیون مشترک را در سطح معاونان و در قدم بعدی در سطح وزرا فعال میکنیم و اگر قانع نشدیم دوباره برنامهمان را فعال میکنیم. به همین آسانی! در صورتی که طرف مقابل به تعهداتش عمل نکند، ناظر و مجری خودمان هستیم!» گفتنی است سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در واکنش به اظهارات وزیر خارجه فرانسه گفت: برجام در شرایط کنونی اساسا به طرفهای اروپایی اجازه نمیدهد در قبال اعمال حق مشروع ایران در پاسخ به اقدامات غیرقانونی و یکجانبه ایالات متحده به این مکانیزم استناد کنند. به گزارش ایسنا، سیدعباس موسوی در واکنش به اظهارات وزیر خارجه فرانسه درباره برجام و همچنین امکان بهرهگیری از مکانیزم حلوفصل اختلافات این سند تصریح کرد: این اظهارات غیرمسؤولانه و غیرسازنده بوده و شدیدا، کارآمدی ابتکارات سیاسی برای اجرای کامل برجام توسط همه طرفها در راستای نظام رفع تحریمهای برجام و مصوبات کمیسیون مشترک را مخدوش میسازد. سیدعباس موسوی درباره امکان بهرهگیری فرانسه و دیگر اعضای باقیمانده برجام از مکانیزم حلوفصل اختلافات نیز گفت: منطق و هدف مکانیزم حلوفصل اختلافات پیشبینی شده در برجام در نظر گرفتن اقدامات جبرانی برای 2 طرف است و اقدام جمهوری اسلامی ایران هم اجرای حق خود در ماده ۳۶ است، لذا برجام در شرایط کنونی اساسا به طرفهای اروپایی اجازه نمیدهد در قبال اعمال حق مشروع جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به اقدامات غیرقانونی و یکجانبه ایالات متحده و نقض اساسی تعهدات طرفهای اروپایی، به این مکانیزم استناد ورزند.
******
گزارش«وطنامروز» درباره نقش اساسی سیاست خارجی دولت روحانی در پیدایش وضعیت نابسامان اقتصادی فعلی
مرگ تدریجی رؤیای برجام
«تقابل یا تعامل؟»؛ این دوگانه را شاید بتوان مهمترین دوگانه ابداعی حسن روحانی در آغاز فعالیتهایش در قامت یک کاندیدای ریاستجمهوری و پس از آن در مدیریتش در قامت یک رئیسجمهور دانست. در سویی از این دوگانه تعریف شده دولتمردان و حامیانش قرار میگرفتند که مدعی بودند هرگونه مسیری برای ساخت کشور جز از دروازه دیپلماسی و گفتوگو عبور نمیکند و در سوی دیگرش منتقدان دیپلماسی خود را گروهی مخالف هرگونه تعامل معرفی و گفتمان مقاومت را صرفا بر مبنای مسیری در جهت تقابل با دنیا تعریف میکردند. باور به چنین دوگانهای در ادبیات سیاسی دولت تا جایی امتداد پیدا کرد که حسن روحانی حدود یک ماه پیش در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها و مراکز پژوهشی و فناوری کشور حتی گزینه «همهپرسی» برای انتخاب یک مسیر در این دوگانه را به زبان آورد و گفت: «پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیا است؟ ۴۱ سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیدهایم. یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند. یک عده معتقدند مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتوگو حلوفصل کرد. اگر با راهکارهای ارائه شده برای موضوعاتی که بیش از ۴۰ سال است راجع به آنها بحث میکنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همهپرسی کنیم».
با تمام این اوصاف و فارغ از واکنشهایی که به ایراد محتوایی چنین رفراندومی وارد شد و عدهای اساسا چنین دوگانهای را غلط دانسته و تقابل و تعامل در عرصه سیاست خارجی را فاقد تضاد دانسته و از هر دوی آنها بهعنوان ابزاری در جهت پیشبرد منافع و سیاستهای نظام یاد کردند اما نمیتوان منکر این مهم شد که بخش قابل توجهی از روند مدیریتی و سیاستگذاری کشور در سالهای اخیر مبتنی بر چنین قاعدهای جلو رفته است؛ از جایی که روحانی و دولتمردانش ایده «حل همه مشکلات با دیپلماسی» را مطرح کردند تا جایی که صحبت از «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» را علنی کردند. در چنین شرایطی سنجش عملکرد اجرایی دولت و میزان موفقیتش در زمینه حل مسائل با ایده «دیپلماسی صرف» را میتوان از مهمترین قضاوتهای فعلی در سالهای پایانی عمر دولت روحانی دانست.
* عراقچی: مقاومت، بیش از تمایل به همکاری جواب میدهد
گفتوگوی اخیر عباس عراقچی با وبگاه هلندی «ان.آر.سی» را از جهات زیادی میتوان اعترافی در مسیر خلاف جهت نگرش سیاسی دولت یازدهم و دوازدهم دانست، گفتوگویی که در آن عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان با بیان اینکه برجام هماکنون در شرایطی مانند «مراقبتهای ویژه» قرار دارد، توضیح داد: «میخواهم تأکید کنم یکی از درسهایی که ما از مسأله برجام گرفتیم، این است که نتیجه این توافق و پایبندی به آن، ظاهرا اعمال تحریمهای جدید بود. اگر قرار است چنین باشد، ما نیز شاید مجبور به تغییر رویه شویم. اینکه چطور را فعلا نمیتوانم بگویم. دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد». وی همچنین در پاسخ به سوالی درباره فرصتهای باقیمانده برای حفظ برجام، توضیح داد: «به نظرم این فرصت وجود دارد اگر طرف دیگر به تعهداتش ذیل توافق کاملا عمل کند. ایران تاکنون هزینههای خود را پرداخت کرده و اکنون نوبت دیگر طرفهاست که چنین کاری را انجام دهند. ما پذیرفتیم که برنامه هستهای خود را محدود کنیم. [اما] ما در شرایط فشار حداکثری از سوی آمریکا قرار گرفتیم. ما از تحریمها آسیب میبینیم. راهکارهای عملی برای خلاص شدن از تحریمها باید ایجاد شود». سخنان قابل تامل عراقچی در این مصاحبه در حالی اعتراف به اشتباه بودن فضای دید حاکم بر دولت و دستگاه سیاست خارجی آن است که سالهای گذشته، پس از هر نقدی که نسبت به توافقات حقوقی ایران در برجام صورت میگرفت دولتمردان مسیر طی شده دیپلماسی خود را یگانه مسیر ممکن و موجود تعریف میکرده و بدون احتمال دادن به حالات دیگر، منتقدان خود را مخالفان تعامل و طرفدار انزوای جهانی معرفی میکردند.
با این حال نکته دیگری که در میان صحبتهای عراقچی نباید مورد غفلت قرار گیرد آن است که وی با اشاره به قبول محدودیت هستهای، فشارهای آمریکا بعد از این توافق را نیز «حداکثری» خوانده و در واقع سخن از تبدیل شدن وسیله دیپلماسی به ضد هدف اولیه خود به زبان آورده است.
* تحریمهای پیشابرجامی و ایران پساهستهای
رفع تحریمهای هستهای با قبول محدودیتهای هستهای و باز شدن باب تعاملات اقتصادی با نیت رشد سرمایهگذاری خارجی در کشورمان را میتوان تنها ایده مورد نظر روحانی و دولتش برای حل مشکلات و مدیریت کشور دانست، ایدهای که حالا از زبان عضو ارشد تیم مذاکرهکننده او نهتنها محقق نشده که حتی تبدیل به ضد هدف اولیه خود نیز شده است. قبول محدودیتهای هستهای و گرفتار شدن در شرایط فشار حداکثری از سوی آمریکا که اروپا را نیز همراه خود کرده است باعث شده تا وی «مقاومت» را بیش از هر گزینه دیگری «واجد دستاورد» بداند. اما سوال در باب سرانجام «رویای برجامی» میتواند تا حد زیادی ما را به منظور عراقچی پیرامون عمق ایده عقیم شده تعاملی دولت برساند. «وطن امروز» 29 دی سال گذشته در پروندهای به مقایسه وضعیت تحریمها قبل از شروع مذاکرات در دولت روحانی و بعد از خروج آمریکا از توافق هستهای پرداخته بود. در بخشی از این گزارش با اشاره به وضعیت اروپا در نظام جدید تحریمهای آمریکا آمده بود: «نگاه به وضعیت تحریمهای اروپا علیه ایران بعد از خروج ترامپ از برجام و اعمال تحریمها قابل توجه است اما پیش از بررسی این موضوع، سوال مهمی که باید به آن پاسخ داده شود این است: تا پیش از خروج ترامپ از برجام، آیا تحریمهای اروپا علیه ایران در عمل لغو شده بود یا این موضوع صرفا روی کاغذ مطرح بود؟ شاید بدون بررسی دقیق و صرفا با نگاهی به مواضع و ادبیات مسؤولان ارشد دولتی از رئیسجمهور گرفته تا مسؤولان دستگاه دیپلماسی، بخوبی مشخص شود که عمده اقدامات اروپاییها در قبال ایران، اتخاذ مواضع سیاسی بدون اقدامات عملی و در عین حال بهرهمندی از مواهب اقتصادی برجام بوده است. رفتارهای شعاری اروپا مورد انتقاد مسؤولان عالیرتبه نظام نیز قرار گرفته است. عدم مراودات تجاری شرکتهای بزرگ اروپایی با ایران که در پی هشدارهای مکرر آمریکا بوده است نیز بخوبی این گزاره را تایید میکند».
* درسهای ادامهدار کدخدا
از زمانی که ایده تعامل مستقیم با ایالاتمتحده بهعنوان تنها آلترناتیو سیاسی موجود از سوی حسن روحانی طرح شد تا زمانی که مقامات ارشد دولت «مقاومت سیاسی» را بهعنوان کارآمدترین ایده ممکن در فضای جهانی برای ایران معرفی کردند بیش از نیمی از دهه 90 گذشت. رکود مدیریتی، بنبستسازی برای ایدههای اجرایی و شرطی کردن جامعه مقابل تصمیمهای خارجی مهمترین چیزهایی بود که در کنار سرمایههای از دست رفته هستهای بهدست آمد. شاید این زمان از جهاتی بیشتر عمر دولت یازدهم و دوازدهم را در برگرفت اما در سطحی کلانتر تجربهای بازگشتناپذیر برای فضای سیاسی ایران محسوب میشود. ایست هستهای و قبول تحریمهای حداکثری که در سایه این سکون شکل گرفت جلوهای برجسته از منظر مدیریت سیاسی معتقدان به «پرداخت حداکثری هزینه» برای «برداشته شدن حداقلی فشارها» بود.
ارسال به دوستان
افشاگری جدید علیه رئیسجمهور آمریکا در کتاب «یک هشدار»
کلک ترامپ برای خروج از سوریه چه بود؟
ثمانه اکوان: تاکنون نویسندههای زیادی ادعا کردهاند بر اساس اطلاعاتی که از درون دولت ترامپ بهدست آوردهاند، مقاله یا کتابهایی را به انتشار رساندهاند که میتواند ادامه ریاستجمهوری او را با اما و اگرهای فراوانی روبهرو کند. با این حال هیچکدام از این نویسندگان از اعضای عالیرتبه دولت او نبودهاند. «یک هشدار» که نویسنده آن ناشناس ولی از اعضای عالیرتبه دولت ترامپ و از نزدیکان او در کاخ سفید است، بعد از انتشار مقاله «گروه مقاومت»، اینبار دست به انتشار کتابی زده که بیان میکند ادامه ریاستجمهوری ترامپ ممکن است آمریکا را با خطرهای زیادی روبهرو کند.
این کتاب اگرچه به نظر میرسد یکی دیگر از راهکارهای دموکراتها برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی در انتخابات ریاستجمهوری 2020 باشد اما دارای نکات جالبی از درون کاخ سفید است که برای خوانندگان ایرانی نیز میتواند جالب باشد. یکی از این نکات جذاب دقیقاً در فصل اول این کتاب مطرح شده است و آن دروغ بودن تمام ادعاهای ترامپ درباره نابود شدن داعش در سال 2018 است. نویسنده این کتاب بیان میکند ترامپ در اینباره بهوضوح «دروغ» گفته است و هیچکدام از مشاوران، مسؤولان وزارت دفاع و مشاوران اطلاعاتی کاخ سفید این مسأله را تأیید نکرده و باور داشتند داعش هنوز هم در عراق مشغول فعالیت است اما ترامپ به یکباره تصمیم گرفته بود نیروهای آمریکایی را از این کشور خارج کند و خبری تازه برای دستاوردهای خود داشته باشد و بدین ترتیب بهراحتی به تمام دنیا درباره نابودی داعش دروغ گفت.
نویسنده این کتاب درباره روزی که ترامپ اعلام کرد داعش نابود شده، آورده است: روز 19 دسامبر سال 2018 در کاخ سفید مانند همه روزهای دیگر شروع میشود؛ با یک بحران خودساخته دیگر توسط رئیسجمهور آمریکا. در این روز وزارت خارجه قرار بوده از طرحی برای توسعه اقتصادی کشورهای حوزه آمریکای لاتین بهرهبرداری کند. این طرح به قول وزارت خارجه آمریکا میتوانست باعث کاهش خشونتها در این منطقه شده و در عین حال ثبات در این منطقه را نیز به همراه داشته باشد. دونالد ترامپ اما بر این عقیده بوده که این طرح بیشاز حد هزینهبر است و تهدید کرده بود با یک توئیت کل طرح را نابود خواهد کرد. معماران اصلی این طرح در وزارت خارجه به وحشت افتاده بودند که توئیت صبحگاهی رئیسجمهور چه میتواند باشد و آیا او قرار است این کار را درست هنگامیکه این طرح اعلام میشود، انجام دهد؟ با این حال همانطور که پیشبینی میشد، نمایش اصلی به نمایش فرعی تبدیل شد. رئیسجمهور هنوز از محل اقامت خود در کاخ سفید به محل کارش نیامده بود. همه میدانستند این ساعت، یعنی ساعت 9 و 29 دقیقه صبح، زمان توئیتهای روزانهاش است. او به جای حضور در دفتر کار اما از اقامتگاهش توئیتی منتشر کرد که تمام خبرهای روز را تحتالشعاع خود قرار داد: «ما داعش در سوریه را شکست دادیم؛ تنها دلیل حضورمان در دوران ریاستجمهوری ترامپ». در طول چند دقیقه این خبر همهجا منتشر شد که رئیسجمهور تصمیم گرفته است نیروهای ارتش از سوریه عقبنشینی کنند. او بعد از این در توئیت دیگری نوشت: «بعد از پیروزی تاریخی در برابر داعش، زمان این است که جوانان ما به خانه بازگردند».
* پنتاگون از همه جا بیخبر
این اعلامیه در سراسر واشنگتن پخش شد. این خبر در تضاد با تمام توصیههایی بود که تا آن وقت به رئیسجمهور شده بود. از مقامات عالیرتبه پنتاگون تا رهبران جوامع اطلاعاتی، همه مشاوران عالی رئیسجمهور نسبت به بیرون کشیدن خودسرانه تقریباً 2 هزار سرباز آمریکایی از سوریه هشدار داده بودند. به او گفته شده بود داعش هنوز هم یک تهدید قدرتمند است و خروج آمریکا به این گروه اجازه میدهد دوباره حملات مرگبارتری را انجام دهد. در عین حال خروج زودهنگام، منطقه را به رژیم ضدآمریکایی ایران که در حال گسترش دسترسی خود در منطقه به همراه روسیه بود واگذار میکرد. گذشته از اینها این کار باعث کشتار نیروهای کردی میشد که به ما در تعقیب تروریستها کمک کرده بودند. از هر نظر که نگاه میکردیم، عقبنشینی به منافع امنیتی ایالاتمتحده آسیب میرساند.
رئیسجمهور در برابر همه این توصیهها و هشدارها بیتحرک بود. او به جای اینکه تیم امنیت ملی خود را برای بحث و گفتوگو درباره گزینهها تشکیل دهد، آنها را با یک توئیت دور زد. یکی از دستیاران او با عصبانیت میگفت: «مردم به خاطر این تصمیم لعنتی قراره بمیرن...» همه ما تلاش میکردیم بفهمیم چه اتفاقی افتاده است و برنامه ترامپ چیست. متحدان ایالاتمتحده گیج و مضطرب شده بودند. وزارت دفاع در تاریکی مطلق قرار داشت. مقامات وزارتخانه حتی نمیدانستند چگونه باید به سؤالات مطبوعاتی پاسخ دهند، زیرا این تصمیمی بود که در آن هیچ نقشی ایفا نکرده بودند. افسران ارشد نظامی کشور از عدم برنامهریزیهای قبلی برای اعلام این تصمیم بشدت عصبانی بودند، زیرا این اعلام ناگهانی بدین معنی بود که سربازان در منطقه بلافاصله از حالت جنگی خارج میشدند و این مسأله احتمالا آنها را در معرض حمله دشمنان فرصتطلبی قرار میداد که میدانستند آنها در حالت عقبنشینی قرار دارند. ارتش با عجله برنامهریزی اضطراری را برای اطمینان حاصل کردن از اینکه هیچ نیروی آمریکایی بر اثر این تصمیم آسیب نبیند آغاز کرد.
همه ما دیده بودیم زمانی که موضوع به مسائل دفاعی آمریکا میرسید، رئیسجمهور چگونه تصمیمات ضعیفی اتخاذ میکند. این تصمیم اما متفاوت بود. هیچکدام از ما تا به حال ندیده بودیم تصمیم به این بزرگی به این سادگی و بهطورکاملاً غیررسمی گرفته شده و اعلام شود. در کاخ سفید نرمال و طبیعی، تصمیمات به این بزرگی مستلزم به کار گرفتن جلسات مشورتی بسیار سنگین و هوشیارانه بود. چنین تصمیماتی باید در جلسات بسیار حساس - گاهی اوقات در تعداد زیادی از جلسات- گرفته میشد تا اطمینان حاصل شود همه جزئیات بدرستی در نظر گرفته شدهاند. همه مسائل پایهای پوشش داده شده و به تمام سؤالات پاسخ داده شده است. دشمنان ما قرار بود چگونه این تصمیم را تفسیر کنند؟ از همه مهمتر، ما قرار است چگونه به بهترین شکل از مردم آمریکا، از جمله زنان و مردان خود در ارتش آمریکا محافظت کنیم؟ قبلاً به هیچ یک از این سؤالات پاسخی داده نشده بود.
نهتنها این تصمیم بیپروا بود، بلکه مقامات دولت نیز تحت سوگند شهادت داده بودند داعش هنوز از بین نرفته است. آنها همچنین علناً عهد کرده بودند آمریکا را از جنگ در سوریه بیرون نکشند. اکنون رئیسجمهور به دروغ اعلام کرده بود کار داعش به پایان رسیده است، زیرا به یکباره خودش به این نتیجه رسیده بود کار درست این است که ارتش ما از سوریه بیرون بیاید. او به دشمن این پیام را رسانده بود که آمریکا در حال خروج از این کشور است. یکی از اعضای ارشد کابینه در آن زمان بیان کرد: «همهمان را به کنگره کشانده و به صلیب میکشند».
در کنگره، واکنش سریعی شکل گرفت که این شامل حزب ترامپ نیز بود. سناتور باب کورکر که در آن زمان رئیس کمیته روابط خارجی سنا بود، حیرتزده به خبرنگاران گفت: «من 12 سال است در کنگره هستم و تاکنون تصمیمی مثل این ندیدهام! تصور اینکه رئیسجمهوری از خواب بیدار شود و به یکباره چنین تصمیمی بگیرد، آنهم بدون هیچگونه ارتباط گرفتن با اطرافیان و اندکی آمادگی، بسیار سخت است». حتی سناتور لیندسی گراهام که سعی دارد همهچیز را در کنگره طبق رضایت ترامپ به پیش ببرد، این تصمیم را به کلی زیر سؤال برد. لیندسی به خبرنگاران گفت این تصمیم «جهان را لرزاند».
این تصمیم از لحاظ دیگری نیز نقطه عطفی در امور داخلی کاخ سفید به حساب میآمد. این مسأله حاکی از سقوط مقاماتی در کاخ سفید بود که فکر میکردند میتوانند نظم را به دولت بازگردانند.
* دلیل استعفای متیس از وزارت دفاع
در ادامه این فصل اما به دلایل استعفای جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا نیز پرداخته شده و نویسنده بیان کرده است: روز بعد از تصمیم عقبنشینی از سوریه، جیمز متیس، وزیر دفاع استعفایش را اعلام کرد. او در نامهای به رئیسجمهور نوشت: «نظرات من درباره رفتار توأم با احترام با متحدانمان و همچنین با چشم باز و افکار روشن نگاه کردن به بازیگران بدنهاد و رقبای استراتژیکمان در طول 4 دهه غوطهور شدن در این مسائل شکلگرفته و محکم و قاطع است... به دلیل اینکه شما حق دارید وزیر دفاعی داشته باشید که نظراتش با شما در این زمینه و موضوعات دیگر مطابقت دارد، معتقدم کار درست برای من کنارهگیری از سمتم است». متیس روز 28 فوریه را روز ترک وزارت دفاع برای خود تعیین کرد. جیمز متیس وطنپرست و مبارزی است که زمانی که برای پست وزارت دفاع انتخاب شد، حمایت هر دو حزب را به دست آورد. او که همیشه افکار و انتقادات خود را مخفی نگه میداشت به سناتورهایی که درباره رفتار ترامپ نگران بودند گفته بود اگر برای لحظهای احساس کند رئیسجمهور از او میخواهد کارهایی انجام دهد که خلاف وجدان او باشد یا اینکه جان انسانها را در خطر بیندازد، حتی برای یک لحظه هم بیکار نمینشیند. جیمز مانند همیشه به وعدهاش عمل کرد. این استعفا کاخ سفید و بویژه دفتر بیضیشکل را لرزاند.
رسانهها استعفای متیس را استعفایی اعتراضی خواندند. رئیسجمهور ترامپ خشمگین شده بود. یک تصمیم بد در سیستم کلاسیک آن منجر به تصمیم بد دیگری شده بود. در طول چند روز، رئیسجمهور تصمیم گرفت تاریخ کنارهگیری متیس را جلو بیندازد. او میخواست این کار در اسرع وقت صورت گیرد. این مسأله هم همانطور که دستیاران وزیر به دنبال این بودند بفهمند چه کسی جایگزین او میشود، وزارت دفاع را درگیر آشفتگی غیرضروری دیگری کرد. تغییرات در بالاترین مقام رهبری قدرتمندترین ارتش جهان معمولاً برای اطمینان حاصل کردن از اینکه این تغییرات با ثبات لازم انجام میشود، چندین ماه طول میکشد اما ترامپ این تغییرات را به چند روز کاهش داد. او در توئیتی دیگر بیان کرد مقام شماره 2 پنتاگون وظایف وزیر مستعفی را تا اول ژانویه بر عهده میگیرد، یعنی 2 ماه زودتر از آنچه برنامهریزی شده بود. هفته بعد، در فرهنگ سر تا پا متضاد اورولی (جورج اورول نویسنده کتاب قلعه حیوانات) که همه ما با آن بزرگ شده بودیم، رئیسجمهور فریاد زد: «در اصل» او ژنرال را اخراج کرده است. این ضربه در سراسر دولت و همچنین در جهان بخوبی احساس شد. یکی از معدود افراد عاقلی که در کشتی دولت ایالاتمتحده وجود داشت، از کشتی بیرون رفته بود.
* سال سقوط «دولت پایدار»
نویسنده ناشناس کتاب اما باز هم به گروهی از مقامات دولت ترامپ اشاره میکند که قصد داشتند او را از انجام دادن هرگونه اقدام خلاف منافع امنیت ملی باز دارند و باز در کار خود موفق نبودند. او با بیان اینکه بسیاری مطرح میکنند که «دولت عمیق» یا «دولت پنهان» به دنبال بیاثر کردن فعالیتهای ترامپ بوده است، بیان میکند که نه اینها، بلکه افراد داخل دولت او و کسانی که او به آنها لقب دوستداران «دولت پایدار» میدهد به دنبال تاثیرگذاری بر فعالیتهای دولت جهت خنثی کردن تصمیمات ترامپ بودند. در ادامه این فصل آمده است: «منصوبان همفکر سبک مدیریت نامنظم رئیسجمهور را با نگرانی مشاهده کردند. ما تلاش هماهنگی برای جایگزین کردن محیط اغتشاش و بینظمی با روندهای سیاستگذاری منضبط انجام میدادیم. به عبارت دیگر سیستمی برای اطمینان پیدا کردن از اینکه تصمیمات رئیسجمهور با فکر همراه باشد و پروسههای بعدی آن اجرایی شود و تمام طرفهای درگیر در بحث درگیر شوند، ایجاد کردیم و در نهایت این مسأله را نیز در نظر گرفتیم که رئیسجمهور را با این سیستم تنظیم و هماهنگ کنیم که بتوانیم در این راه موفق شویم. برای مثال مشاورانی باشند که زمانی که رئیسجمهور راه را اشتباه میرود، پا پیش گذاشته و با او صحبت کنند. ما فکر میکردیم وضعیت قابل کنترل است اما کاملاً در اشتباه بودیم. اگر سال 2017 را سال ظهور و بروز بخشهای مخفیانه در دولت ترامپ برای ایجاد «دولت پایدار» بدانیم، سال 2018، سال سقوط این دولت بود».
***
«وطن امروز» در روزهای آتی در گزارشهای دیگری برخی مسائل درج شده در کتاب که میتواند برای افکار عمومی درون ایران نیز جالب باشد را منتشر میکند.
ارسال به دوستان
دولتی که گوش نداشت
حسن رضایی: مهمترین ویژگی دولت حسن روحانی چیست؟ دولت اعتدال، دولت برجام، دولت عقلانیت، دولت پیر، دولت لَخت، دولت حرف و در نهایت؛ دولت تدبیر و امید، مجموعه اسامی متفاوتی است که موافقان و منتقدان دولت در این سالها برایش برگزیدهاند. مهمترین ویژگی دولت و تفکر حاکم بر آن اما از نگاه این قلم، «حرف ناشنوی» و «مشورتناپذیری» است. مجموعه الفاظ درشت و توهینآمیزی که آقای روحانی در مواجهه با منتقدان دولتش به کار برده، در تاریخ 40ساله جمهوری اسلامی یک رکورد است. مسأله خطرناکتر اما اصرار عجیب دولت بر تکرار اشتباهات و اعتقاد متصلب آن بهدرستی راههای تکراری و تجربه شده است. دولت و شخص آقای روحانی بیش از هر کسی از بدعهدی اروپا و غرب در مذاکرات هستهای دهه 80 آگاهی داشتند، با این حال مجددا با همان دولتها قرارداد سستی امضا کردند که یک سالونیم پس از خروج عضو اصلی آن هم دست کشور ما به هیچ جایی بند نیست.
الان هم مجددا دوست دارند منتظر ابتکار رئیسجمهور فرانسه بمانند و بلکه یک دوجین قرارداد الزامآور دیگر از قبیل «افایتیاف»، «پالرمو» و... را هم با همین غرب امضا کنند. ورای حوزه سیاست، مشورتناپذیری در دیگر حوزهها نیز چنین عواقبی در پی داشته و در اینجا هم رسانههای اصلاحطلب مهمترین شرکای اشتباهات دولت بودهاند. دولت اکنون فهمیده توقف طرح مسکنمهر و فحاشی چندساله به آن چه بر سر حوزه مسکن و قشر مستاجر آورده، لذا طرحی بسیار کوچکتر ولی بسیار گرانتر(!) را به مردم عرضه میکند! دولت بالاخره دریافته که توقف طرح سهمیهبندی بنزین چقدر نابخردانه بوده است. دولت ظاهرا فهمیده که تخریب طرح هدفمندی یارانهها با برچسب صدقه دادن به مردم و گداپروری حرف خوبی نبوده، لذا اکنون با افتخار هر چه تمامتر یارانه بنزین را در قالب طرح حمایت معیشتی به حساب برخی سرپرستان خانوار واریز میکند.
چندین و چند طرح ملی دیگر را میتوان در حوزههای مختلف نام برد که صرفا بهخاطر اینکه کار دولت قبل بوده، مورد غضب دولت فعلی قرار گرفته، متوقف یا کأنلمیکن شده است. اینکه چرا یک دولت میتواند اینقدر یله و رها برنامههای ملی و بلندمدت کشور را دستخوش تمایلات غیرملی خود کند، بیش از هر چیز معلول وجود مجلس منفعل و بیتخصص است؛ همان مجلسی که وقتی عدهای از اصلاحطلبان نوباوه وارد آن شدند، عباس عبدی، تحلیلگر شناختهشده اصلاحطلب برای تزریق اورژانسی کفایت و تخصص به عضلات آن، خردادماه 95 به علی لاریجانی پیشنهاد داد 2 جلد کتاب «اقتصاد برای همه» و «بینش اقتصادی برای همه» نوشته دکتر علی سرزعیم را تهیه کرده، به رایگان جهت مطالعه در اختیار نمایندگان قرار داده، در صورت امکان آزمون هم از آنها گرفته شود!
نتیجه اینکه در سایه مشورتناپذیری دولت آقای روحانی و حضور گسترده نوابغ لیست امید در مجلس، این تنها گزاره «اجبار» است که میتواند گاهی منجر به تجدیدنظر در سیاستهای دولت شود. از این منظر دولت آقای روحانی مصداق تام این سخن است که ما زیر بار حرف حساب نمیرویم مگر اینکه زور بالای سرمان باشد. چنانکه اگر تحریم نفت در سایه انعقاد برجام تنگتر نشده بود، هرگز فکری برای تداوم طرح هدفمندی یارانه سوخت نمیشد. اگر وضعیت بازار اجاره هم به این فضاحت کنونی نمیرسید، آقای آخوندی هنوز در وزارت شهرسازی نشسته، به مسکن مهر فحاشی میکرد و خبری از طرح جایگزین هم نبود. مسأله دردناکتر اما این است که دولت اکنون هم وقعی به نظر کارشناسان اقتصادی خارج از حلقه بسته خود نمینهد. بهعنوان مثال در مسأله بازگشت کارت سوخت، نظر کارشناسان اقتصادی بر اختصاص سهمیه به افراد به جای اتومبیلها بود و مدل فعلی گرانی بنزین را تورمزا تشخیص داده بودند. دولت اما نهتنها اجازه میدهد بیژن زنگنه به عنوان مقصر اصلی حذف این طرح ملی، سوتزنان در هیات دولت حاضر شود که باز هم در پستو و دور از انظار کارشناسان خارج از دولت اقدام به تصمیمگیری درباره شاهکار ژنرال زنگنه کرد. اکنون هم غائله خندهدار مشمولان و غیرمشمولان طرح حمایت معیشتی و شناسایی آنها، چند ماه بلکه چند سال، مردم را اسیر خود خواهد کرد. دولت 6 سال است با همین دستفرمان مملکت را اداره کرده و رسانههای اصلاحطلب هم پیشاپیش دولت به قلع و قمع منتقدان پرداختهاند و شعارشان هم اعتدال و عقلانیت است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|