عفریتهای که دیگر فسادهایش را به یاد نمیآورد
شیطانی به نام اشرف
اشرف پهلوی دختر رضاخان و دوقلوی محمدرضا پهلوی از معاریفی است که حضور و نفوذ تعیینکننده او در هیأت حاکمه، بیانگر جو اخلاقی و فرهنگی حاکم بر دربار است. آنچه ذیلاً از نظر خوانندگان گرامی میگذرد، معرفی چهره اشرف پهلوی است.
اشرف پهلوی چهارم آبان 1298 در بیمارستان احمدیه تهران همراه برادر دوقلویش محمدرضا متولد شد. اشرف چند ساعت کوچکتر از «محمدرضا پهلوی» بود. مادرش «تاجالملوک دولتشاهی» دختر «تیمورخان آیرملو» از فرماندهان تیپ قزاق، یکی از 4 همسر «رضاخان پهلوی» بود.1 اشرف و محمدرضا 2 سال بعد از تولد شمس به دنیا آمدند و این سه نفر و علیرضا پهلوی، تنی یکدیگر بودند.2
اشرف در مدرسه زرتشتیها تحصیل کرد اما تحصیلات دانشگاهی نداشت. او زبان فرانسه را توسط مادام «ارفع» در خانه خواند و با مطالعه رمانهایی به زبان فرانسه به داستانهای عاشقانه فرانسوی علاقهمند شد. او درباره تحصیلاتش مینویسد: «پدرم چون از کمبود تحصیلات رسمی خود رنج میبرد، تصمیم گرفت ما تحصیل کنیم و دستکم یک زبان خارجی یاد بگیریم. به همین جهت مادام ارفع را که همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش بود، استخدام کرد تا به ما زبان فرانسه بیاموزد. اما ساعاتی که ما با خانم ارفع میگذراندیم، شباهتی به کار در کلاس درس نداشت، چون او در این ساعات درهای دنیای تازه و ناشناختهای را به روی ما میگشود. دنیای سحرآمیز و ناآشنا و شهری به نام «پاریس» که ما را شیفته و مسحور خود ساخته بود».3
اشرف پهلوی در دوران نوجوانی و بلوغ با «مهرپور تیمورتاش» فرزند وزیر دربار رضاخان روابطی داشت اما پس از آنکه تیمورتاش به اتهام جاسوسی برای شوروی مطرود رضاخان شد، این رابطه محدود و کمرنگ شد.
اشرف سال 1317 به اصرار پدر و بهرغم میل باطنیاش با علی قوام، پسر ابراهیم قوام - قوامالملک- ازدواج کرد. قوامالملک از رهبران عشایر جنوب ایران بود که در سالهای پایانی حکومت قاجار نقش مؤثری در تحکیم سلطه سیاسی و نظامی انگلیس در جنوب کشور ایفا کرد. او دارای 4 فرزند به نامهای علی، رضا، ایراندخت و ملکتاج بود. ملکتاج با امیراسدالله علم ازدواج کرد و علی با اشرف وصلت کرد ولی این وصلت هرگز باب میل و رغبت اشرف نبود و به همین دلیل تنها تا زمان حضور رضاشاه در کشور دوام یافت و پس از تبعید وی، اشرف بلافاصله از همسرش جدا شد. اشرف از این ازدواج که در فضایی عاری از پیشزمینههای عاطفی و اخلاقی صورت گرفت به تلخی یاد میکند: «در حالی که پیراهن سفید به تن داشتم، در مراسم عروسی مشترکی که برای من و شمس برپا شده بود، تن به ازدواج دادم اما اگر پیراهن سیاه پوشیده بودم، مناسبتر بود».4
اشرف پس از سقوط حکومت پدرش که با تبعید او همراه شد، توانست از علی قوام جدا شود. او به «مهرپور» فرزند تیمورتاش وزیر دربار رضاخان میاندیشید اما وی در سانحه اتومبیل درگذشت و اشرف به فرزند دیگر تیمورتاش به نام هوشنگ دل بست. طبعاً محمدرضا پهلوی هرگز با ازدواج خواهرش با کسی که پدرش در زندان توسط رضاشاه به قتل رسیده بود، موافقت نکرد.
بهمن 1320 که فوزیه همسر اول شاه به حالت قهر عازم مصر شد، اشرف به درخواست برادرش با فوزیه همسفر شد اما سفر اشرف به مصر و مشاهده میهمانیها، باشگاههای شبانه، مجالس رقص و مشروبخواری و معاشرتها و معاشقههای درباریان مصری، وی را بیشتر از گذشته بیقید و بند ساخت. اشرف در سفر به مصر عاشق یک تاجر مصری - که فرزند یکی از وزیران مصر بود - شد و او را که احمد شفیق نام داشت با خود به تهران آورد و اسفند 1322 رسماً با وی ازدواج کرد. به دنبال این ازدواج، شفیق به اصرار اشرف از ملیت مصری خود دست کشید و ملیت ایرانی را پذیرفت اما این ازدواج نیز تنها 7 سال دوام آورد.
اشرف سال 1325 به مسکو رفت و با استالین ملاقات کرد. سال 1326 راهی آمریکا شد و با ترومن دیدار کرد. او 6 اردیبهشت 1326 به ریاست «سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی» که پایگاهی برای جمعآوری پول و ثروت بود منصوب شد. سپس با توجه به توصیه پدرش که از وی خواسته بود در ایران مانده و برادرش را یاری دهد، تلاش کرد در تصمیمات شاه نفوذ کند. او تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332 با تشکیل جلسات متعدد به شاه امر و نهی میکرد. شاه هم که در مقابل خواهر خود کمرو و بیدست و پا بود، به مدت یک دهه تسلیم اکثر خواستههای او بود. مشاوران و دستیاران اشرف در تصمیمگیریها، افرادی چون علی سهیلی، عبدالحسین هژیر و سپهبد علی رزمآرا بودند. این عده تسلیم و مطیع محض اشرف بودند.
در طول بیش از 10 سال اشرف مرکز ثقل و کانون قدرت و منشأ تأثیرگذاری بر تصمیمات شاه بود و همه مقامهای مهم سیاسی حتی وزیران و سفیران با نظر او تعیین و تأیید میشدند. سازمان «سیا» در بخشی از گزارش خود راجع به شخصیت اشرف مینویسد:
«اشرف خواهر دوقلوی شاه، یکی از جاهطلبترین و مهمترین حامیان شاه و مهمترین یاران او در طول سالهای مدید سلطنتش بوده است... این خصوصیات، به خصوص در دورهای که ضعف شاه مهمترین مشخصه وی بود، نمایان میشد. به همین علت سفارت آمریکا در سال 1951 گفته بود: اشرف عزم راسخ بیرحمانه پدرش را دارد».5
اشرف در سال 1321 زمانی که شاه تحت تأثیر سیاستهای قوام در کشور و حمایتهای انگلیس و آمریکا و نمایندگان مجلس از وی احساس ضعف و انزوا کرد و از تصمیم خود برای استعفا سخن به میان آورد، با عصبانیت و پرخاش، بر او فریاد زد و از اظهار ضعف او شدیداً انتقاد کرد. او حتی به شاه قول داد به قیمت مخالفت با قوام و تضعیف او اجازه نخواهد داد سلطنت برادرش تضعیف شود. اشرف با این پافشاری و جار و جنجال به محمدرضا روحیه داد و او را آرام کرد.6
اشرف پهلوی در دهه 1320، به نوعی زمامدار پشت صحنه و حافظ شیرازه حکومت محمدرضا پهلوی بود. او در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی امور اجتماعی جامعه ایران دخالت داشت. تأسیس نمایشگاههای مد بانوان، فراخواندن مانکنها به ایران، راهاندازی قمارخانهها و کازینوهای سلطنتی بابلسر و رامسر و احضار پزشکان برجسته اروپایی برای جراحیهای پلاستیک روی چهره خانمهای موردنظر دربار از جمله اقدامات اشرف در سالهای دهه 1320 بود. در این مدت اشرف به روزنامهنگاران، شاعران و روشنفکران نزدیک شد و با آنان جلسات و مجالس مشترک هفتگی ترتیب داد.
اما در دوران قدرت گرفتن مصدق، تبعید اشرف به اروپا به دستور مصدق و قطع ارز مورد نیاز وی، لطمه بزرگی برای او بود. اشرف برای اولین بار مجبور شد برای تأمین مخارج روزمره، مایملک خود را بفروشد. او تنها از محل فروش لباسها و عتیقهجات همراه خود 30 میلیون فرانک به دست آورد. علاوه بر این مبالغ هنگفتی نیز ارز از تجار ایرانی مقیم فرانسه قرض گرفت اما هرگز به آنان بازنگرداند.
زندگی اشرف در فرانسه با آلودگیهای اخلاقی فراوانی همراه شد. او در رستورانی در پاریس با جوانی به نام «مهدی بوشهری» آشنا شد و بلافاصله از احمد شفیق جدا شد و به عقد بوشهری درآمد. این در حالی بود که از شفیق 2 فرزند و از علی قوام یک فرزند داشت.7
اشرف پس از 3 سال تبعید در اروپا، اواخر 1332 به ایران بازگشت و فعالیتهای قبلیاش را از سر گرفت. گردآوری ثروت از راههای نامشروع، پورسانتگیری، زد و بند با شرکتهای خارجی و سوءاستفادههای گسترده مالی، تشکیل محافل شبانه و روابط گسترده نامشروع از اقدامات عادی اشرف پس از بازگشت به تهران بود.
در اسناد لانه جاسوسی به نقل از منابع آمریکایی آمده است: «... با وجود اینکه شاه از تجارتهای مشکوک خواهرش سودی نبرده ولی در متوقف ساختن وی تمایلی نشان نداده یا قادر به انجام آن نبوده است. در ادوار مختلف مبارزه با فساد در ایران، گاهی به فعالیتهای تجاری ناپسند فرزند اشرف حملهور میشد. این کار سبب شد شاهزاده شهرام از اینگونه فعالیتها کناره گرفته و در عوض از طریق مادرش به انجام آنها مبادرت ورزد. تا زمانی که شاه زنده است، اشرف و حیات ضد و نقیضش مایه شرمساری خاندان پهلوی میگردد...».8
در سند دیگری میخوانیم:
«در خاندان شاه، بسیاری از خویشاوندان فاسد از نظر مالی وجود دارند که مهمترین آنها خواهر دوقلوی وی اشرف است که ماهیتاً طماع و دارای تمایلات جنونآمیز زنانه میباشد».9
«حسین فردوست» در بیان خاطراتش از مردان بسیاری بهعنوان معشوقههای اشرف پهلوی نام میبرد که حتی بعضی از آنها مانند «پالانچیان» به علت عدم تمکین از وی به قتل رسیدهاند:
«... زمانی که قائممقام ساواک بودم، روزی نصیری مرا خواست. نصیری هیچگاه مرا نمیخواست و ما در کارمان مستقل بودیم. به هر حال، بر خلاف روال معمول، روزی مرا خواست و گفت: فلانی! گرفتاری عجیبی پیدا کردهام. جریان را پرسیدم. گفت اشرف تلفن زده و میگوید پالانچیان را باید دستگیر کنید! آخر چرا؟ البته نصیری پروایی نداشت و هرکس را میخواست دستگیر میکرد ولی این قضیه فرق میکرد و نصیری از این وحشت داشت که مورد اعتراض محمدرضا واقع شود و لذا به من پناهنده شد. به هر روی اجازه محمدرضا کسب شد و پالانچیان توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. علت دستگیری پالانچیان چه بود؟ بررسی کردم و معلوم شد پالانچیان به عشق اشرف جواب منفی داده...».10
البته- چنانکه گفته شد - در این ماجرا پالانچیان به قتل رسید، بدین ترتیب که ساواک به دستور اشرف پهلوی در هواپیمای اختصاصی او نقص فنی ایجاد میکند و در نتیجه پالانچیان بر اثر سقوط هواپیما میمیرد.11
اشرف از سال 1335 وارد شبکه داد و ستد مواد مخدر شد و از این معاملات میلیاردها دلار ثروت اندوخت و پیگیری بسیاری از محمولههای مرفین، تریاک و هروئین در کشور به اشرف و افراد وابسته به وی میرسید.
در 2 دهه آخر عمر سیاسی حکومت پهلوی، اشرف یکی از مهمترین وزنههای اقتدار آمریکا در ایران شد. او که در جریان کودتای 28 مرداد 1332، خود با شبکه مأموریت «سیا» در ایران همکاری کرد، توانست به تدریج روابط خود را با «سیا» و رجال و سیاستمداران آمریکایی تقویت کند. سفرهای متعدد اشرف به آمریکا در طول دهه 40 سبب تحکیم روابط تهران- واشنگتن شد. از آن پس رابطه اشرف با راکفلر، کیسینجر و دیگر فعالان عرصه سیاست آمریکا تقویت شد. بعدها چاپ کتاب «کودتا در کودتا» که از جمله اسناد «سیا» مربوط به کودتای 1332 بود به روشنی ابعاد وابستگی اشرف به «سیا» را نشان داد.12
اشرف در سال 1348 به دلیل حمل یک چمدان حاوی تریاک در فرودگاه زوریخ بازداشت شد اما پلیس سوییس پس از بررسی گذرنامه سیاسی او و با توجه به نسبتش با محمدرضا پهلوی او را آزاد کرد.13 با این حال در اسفند همین سال وی به ریاست کمیته ایرانی حقوق بشر نیز منصوب شد(!)
اشرف علاوه بر این سمت، نایبرئیس کمیته ملی پیکار با بیسوادی، رئیس سازمان زنان ایران و نایبرئیس سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی نیز بود.
انگیزه محمدرضا پهلوی برای گماردن وی در رأس مراکز و سازمانها و هیأتهای نمایندگی، مهار رفتار افسارگسیخته وی و کسب وجهه برای او بوده است بدون آنکه باطناً اعتقادی به کارآیی و تواناییهای اشرف پهلوی داشته باشد.
اسدالله علم در خاطرات خود در این باره مینویسد: «از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کلهاش فرورفته که بهعنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب شود. شاه گفت: این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانهتر میشود... حرص و آزش برای مالاندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاهطلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی میکردم ولی چون خواهر من است خیال میکند میتواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاهطلبیهای او حقیقتاً نامعقول است».14
اشرف در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر اموال گرانبها، تابلوها، فرشها و اندوختههای خود را از ایران خارج کرد و به منزل مسکونیاش در نیویورک و ویلایش در نیس فرانسه برد. هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، وی صدها میلیون دلار در حسابهای بانکی در نیویورک، لندن، پاریس و سوییس داشت. اشرف 96 ساله اکنون در آمریکا به بیماری آلزایمر دچار شده و حافظه خود را نیز از دست داده است.15
......................................................................................................................................................
پانوشتها:
1- رضاخان 4 همسر داشت:
- «صفیه همدانی» از دودمان قاجار. رضاخان از وی دختری به نام «همدمالسلطنه» داشت.
- «تاجالملوک دولتشاهی» که مادر شمس، اشرف، محمدرضا و علیرضا بود.
- «توران امیرسلیمانی»، دختر مجدالسلطنه امیرسلیمانی که مادر غلامرضا بود.
- «عصمتالملوک دولتشاهی» مادر عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و فاطمه.
2- علیرضا در 1301 متولد و در آبان 1333 در یک سانحه هوایی کشته شد.
3- خاطرات اشرف پهلوی، نشر علم، 1375، ص 55
4- پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، مؤسسه فرهنگی - پژوهشی چاپ و نشر نظر، ج 2، ص 257.
5- از ظهور تا سقوط، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 1، صص 107 و 108
6- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص 228
7- فردوست درباره فساد اخلاقی و بیبند و باری اشرف چنین میگوید:
«اگر قرار شود لیست مردانی که در دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، بهرغم دشواری و غیرممکن بودن کار، مسلماً لیست طویلی خواهد شد و حتی او نیز ممکن است همه را به یاد نیاورد». (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، ص 232)
8- از ظهور تا سقوط، همان، ص 19
9- از ظهور تا سقوط، همان، ص 196
10- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج اول، صص 235-234.
11- همان، صص 236-235.
12- زنان ذینفوذ در خاندان پهلوی، نیلوفر کسری، نشر نامک، 1380، ص 173
13- زنان دربار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، زمستان 1381، ص 16
14- پهلویها، همان، به نقل از اسدالله علم، گفتوگوهای من با شاه، ج اول، طرح نو، 1371، ص 273
15- زنان دربار، همان، ص 190.
منبع: دوران