گفتوگوی «وطن امروز» با عبدالرضا سالمینژاد، نویسنده کتاب «فرشته نجات»
حماسهها همچنان باقی است...
مرتضی اسماعیلدوست: عبدالرضا سالمینژاد، نویسندهای از خطه جنوب است؛ آنجا که قلب ایثار از زمین عشق به آسمان شهادت رسید. در سالروز گرامیداشت حماسه خرمشهر با مردی همراه میشویم که از خاطره دفاعی مقدس با زبان قلم در این عرصه به جهاد ادامه میدهد. تازهترین کتاب این نویسنده رزمنده، «فرشته نجات» نام دارد که به زندگی بهیار شهید، فوزیه شیردل میپردازد که شهید شاخص بانوان در سال 93 بود.
***
با چه اندیشهای به سمت نگارش زندگی بانویی شهید همچون «فوزیه شیردل» رفتید؟
من بیشترین تعداد کتابهای نوشته شده درباره بانوان شهید را دارم و سعی کردم براساس دغدغهها و کمبودی که در این زمینه بوده است، به نگارش خاطرات و داستانهای واقعی این شهیدان بپردازم. به هر حال زنان بخش مهمی از پایداری و مقاومت مردمان ما را در زمان جنگ برعهده داشتند و باید این رشادتهای آنها به نحو احسن در قالب کتاب درآید که در ابتدا خدا کمک کرد و من پیشقدم در این کار شدم و بهتدریج دوستان ناشر اقدام به سفارش پیشنهاداتی درباره نگارش زندگی دیگر بانوان شهید در عرصه دفاعمقدس کردند.
نقشی کوتاه از زندگی این بهیار شهید در فیلم «چ» آقای حاتمیکیا هم به چشم میخورد.
بله! آن نقش زیاد برجسته نبود و پرداختی محدود داشت و بعدها که دوستان با آقای حاتمیکیا درباره سندیت تاریخی این شخصیت صحبت کردند، ایشان گفتند که قرار بر پرداخت کاملی از این شهیده در فیلم نبود، به هر حال نوع نگاه ما و استنادی تاریخی که به شخصیت فوزیه شیردل داشتیم، کاملا مغایر بود و من همه تلاش خود را در جهت واقعی بودن رخدادهای پیش آمده در آن سالها کردم.
وجه دراماتیکی از زندگی فوزیه شیردل که میتوانست تبدیل به اثری خواندنی شود، چه بود؟
البته شهیده فوزیه شیردل در سال گذشته شهید برگزیده سال بود. مستحضرید که هرساله سازمان بسیج مبادرت به اعلام شهیدان برگزیده مرد و زن میکند که در سال 93 شهیده شیردل میان بانوان شهید انتخاب و قرار شد تا قبل از پایان سال بنده براساس مستندات موجود، اقدام به نوشتن زندگی ایشان کنم که این مساله در بهمنماه سال گذشته با چاپ اول کتاب پیش آمد.
چه مستنداتی درباره این شهید گرانقدر باقی بود و از چه مسیری به دریافت اطلاعات در این باره دست زدید؟
اطلاعات موجود بسیار محدود و در حد یک صفحه در اینترنت بود که آن هم نقصهای بسیاری داشت. مشکلاتی که ما در این مسیر داشتیم، یکی عدم وجود راوی آشنا با این بانوی شهید بود، چرا که پدر و مادر این شهید فوت کرده و خواهران ایشان در آن زمان کمسن و فاقد اطلاعات لازم بودند، ما بیشتر به یکی از خواهرانش یعنی مریم شیردل و خواهرزادهاش رجوع کردیم. شهیده شیردل از 2 سال پیش از انقلاب در پاوه بهیار بود و جالب است که ایشان با وجودی که کرمانشاهی بود اما شهری محروم همچون پاوه را برگزید و دلیل خود را کمک به مردم آنجا میدانست که سرانجام در حوادث پاوه در سال 58 به شهادت رسید.
کتاب «فرشته نجات» به بخشهایی متمایز از زندگی خانوادگی و دوران خدمت و در نهایت شهادت ایشان میپردازد. آیا این انتخاب براساس تطابق رفتاری از چگونه زیستن و شهادت ایشان بوده یا تنها براساس تداوم تاریخی بدین نحو در آمده است؟
ایشان زندگی سختی را با خانواده خود گذرانده است و با وجودی که اجدادش از افراد بانفوذ بودهاند اما به دلیل شرایط سخت اقتصادی به وضعیت محرومی رسید. فوزیه فرزند سوم از خانوادهای 6 فرزندی بود و با توجه به ازدواج خواهرهای بزرگتر، ایشان از دوران جوانی همچون فرشتهای نجات برای خانواده تبدیل شد تا درس را نیمهکاره رها کرده و به کسب درآمد برای خانواده بپردازد. همین نوع نگاه متعهدانه نسبت به خانواده بعدها طی بهیاری و در زمان حادثه سخت پیش آمده در پاوه وجود داشت. من میخواستم این نوع نگاه را از گذشته تا زمان شهادت ایشان نشان دهم و اینکه چه مسیری را طی کرده تا به این مقام والا دست یابد. از طرفی باید روندی تاریخی در یک کتاب مستند برای مخاطب وجود داشته باشد.
چرا در زمینه حادثه ملتهبی مانند پاوه در سال 58 و نقشی که دستمالسرخها و رزمندگانی همچون شهیده شیردل داشتند، آنچنان که باید پرداخته نشده است؟
متاسفانه کتابهایی هم که پرداختهاند، شکلی گمراهکننده داشته و برخی حوادث را غیرواقعی منعکس میکنند. مثلا در یکی از کتابها آمده بود که شهید چمران به خانم شیردل گفته بود که روی زمین بخواب تا منافقین خیال کنند زنده نیستی و تیراندازی نکنند، در صورتی که اصلا شهید چمران یک روز بعد از سقوط بیمارستان وارد پاوه میشوند! البته کتابهای تاریخی مستندی مانند دستنوشتههای شهید چمران وجود دارد که من به آنها رجوع کردم. همچنین منابع خوبی وجود دارند که من در کتابم از آنها استفاده کردم، از جمله میتوانم به کتابهای «شانه شمشی»، «اطلس پاوه در جنگ با ضدانقلاب»، «کتابنامه حماسه پاوه» و کتاب «کردستان» که خود شهید چمران نوشته است، اشاره کنم.
چه بخشهایی از شهادت این حماسهسازان در کتاب شما منعکس شده است؟
در اوایل انقلاب با توجه به شرایط جدیدی که ایجاد شده و همه چیز در ابتدای کار قرار داشت، عناصر فرصتطلب ضدانقلاب درصدد بودند در نواحی کردها نفوذ کرده و شهرها را بهتدریج تصرف کنند و در این مسیر به دنبال تصرف پاوه و رسیدن به مرز عراق بودند. من هم براساس مستندات به این روایت پرداختم. حادثه پاوه در تاریخ انقلاب بسیار مهم بوده و از نظر استراتژی بسیار خاص است و اگر آن پیام امام راحل مبنی بر همراهی مردم و ارتش در آن شرایط نبود، پاوه عملا سقوط میکرد.
فکر میکنید توجه به زندگی بانوانی ایثارگر همچون شهیده فوزیه شیردل چه کمکی به نسل جدید ما خواهد کرد؟
من نمیخواهم نسل جدید را زیر سوال ببرم اما ببینید که چه فاصلهای میان نسل جدید دختران و فوزیه 17 ساله وجود داشته که با ایثار و رشادت در قبال خانواده و جامعه خود همه زندگی و جوانیاش را در مسیر الهی گذاشته است. جالب اینکه روزی که بیمارستان به محاصره دشمن درآمد، اصلا شیفت کاری او نبوده و وقتی از وضعیت اطلاع مییابد خود را به آنجا میرساند تا هم در کنار پاسداران از بیمارستان حفاظت کند و هم به وضعیت مجروحان بپردازد.
در کتاب «فرشته نجات» چگونه درونیات این شخصیت برجسته تبدیل به واژگانی گیرا برای مخاطب شد؟
به نظرم این مساله ایثار و از خود گذشتگی شهیده شیردل ریشه مذهبی داشته است، چرا که در تعالیم دینی این نوع نگاه شکل میگیرد. مروج اصلی وی هم پدرش بوده که خود حافظ قرآن بود. موضوع دیگری هم که متناسب با اسم با مسمای آنها بوده است، شیردلی و شجاعتی است که انگار از گذشتهشان ریشه گرفته است.
منظورم چگونگی پرداخت شما از زندگی این شهیده در شکلی قابل توجه برای خواننده کتاب است. یعنی سعی کردید از چه زاویهای و با چه نوع تمهیدی به زندگی این شخصیت بپردازید؟
من در فصل اول کتاب به ارتباطات مناسب خانوادهشان و تعلق خاطری که از بابت دینداری وجود داشت پرداختم و بیشتر متمرکز به این نوع سبک زندگی شدم. به نظرم این مساله برای مخاطب امروزی میتواند جالب و آموزنده باشد. فوزیه شیردل در همان ابتدای انقلاب پیام آن را دریافت میکند و این در خاطرات ایشان وجود دارد. در همان زمان بابت عکس امام با رئیس وقت بیمارستان که فردی ضدنظام بود مشکل پیدا میکند البته خانم فوزیه در پیش از انقلاب هم بابت عدم پذیرش از پوشیدن لباس پرستاری با غضب افراد بیمارستان مواجه بود.
در کتاب «فرشته نجات» تا چه حد از فضای بومی در جهت همسانی با وضعیت زندگی شخصیت و افراد پیرامون بهره بردید؟
اتفاقا من اطلاعات زیادی در این زمینه تهیه کردم که حتی ناظر کتاب عقیده داشت اینها بیش از نیاز خواننده است و برای همین بخشی از این اطلاعات بومی را حذف کردیم تا رشته کلام از دست مخاطب خارج نشود اما همچنان میتوانید گویشها، لباس و آداب و رسوم مردمان آن ناحیه را در کتاب بیابید.
شما کتابی داستانی نیز براساس زندگی شهیده مریم فرهانیان با نام «من و مریم» داشتهاید؟ چقدر به خلق فضایی ذهنی در آثارتان توجه دارید؟
آن کتاب تنها کتاب داستانی من بود و در دیگر آثار تنها به دنبال انعکاس مستندات بودم و چیزی براساس ذهنیت خودم به آنها اضافه نکردم. فقط براساس رخدادهای واقعی سعی بر فضاسازی در نوشتههایم میکنم تا مخاطب با روایت همراه شده و با آنها احساس همذاتپنداری کند. من بچه جنوبم و وقتی کتاب «دختری کنار شط» را نوشتم، با اطلاعاتی کامل از آن شرایط و با کسب تحقیق اقدام به نوشتن آن کردم. شهیده مریم فرهانیان، شهید شاخص در سال 89 بود و همانطور که اشاره داشتید بعد از نوشتن کتاب «من و مریم» از من خواسته شد براساس زندگی و شهادت ایشان کتابی مستند را تهیه کنم.
فیلمی مستند هم با نام «بالاتر از ابرها» با تمرکز به زندگی این شهیده ساخته شد.
این شهیده امدادگر به شکل غریبانهای در سن جوانی به شهادت رسید و به دلیل همین گمنام بودن نیاز به پرداختن بیشتری بود که من در کتاب خود به این وظیفه عمل کردم.
چه کتابهای دیگری درباره زنان شهید دفاعمقدس نوشتید؟
کتابهایی که نوشتم، یکی «لالههای زهرایی» درباره زنان شهید خوزستان است که در 3 جلد است. همچنین کتابهای دیگرم در این باره «یاسهای سرزمین عشق» و «یک آسمان دو پرنده» نام دارد.
کتابی دایره..المعارفی با نام «دانستنیهای دفاعمقدس» هم از شما به چاپ رسیده است.
«دانستنیهای دفاعمقدس» مجموعهای 10جلدی است که فعلا 7 جلد از آن به چاپ رسیده است و بیشتر برای قشر نوجوانی نوشته شده که نیاز به بهرهمندی از شرایط و اطلاعات دوران دفاعمقدس دارند. این کتاب پروسهای طولانی داشت و من در هر جلد از این کتابها در 136 صفحه و با زبانی ساده سعی کردم مواردی از تعاریف و اصطلاحات جنگی را بیاورم که استقبال خیلی خوبی هم از آن شده و بارها توسط ناشران مختلف به چاپ رسیده است.
از میان عناوین متعددی که در زمینه ادبیات پایداری نوشتهاید، به کدام یک تعلقخاطر بیشتری دارید؟
چون من دزفولی هستم، به کتاب «الف-درفول» علاقه خاصی دارم. این کتاب بارها به چاپ رسید و خودم در انتشارات نیلوفران این کتاب را دوباره به چاپ رساندم. به هر حال حماسهها همچنان باقی است که باید با زبان ادبیات ارائه شود.
تا چه حد با آثار کلاسیک و روز ادبیات جهان آشنایی داشته و سعی در مطالعه آنها دارید؟
مدرک تحصیلی من زبان فرانسه است، چون احساس میکردم این زبانی برای ارتباط با ادبیات دنیاست. از ابتدا علاقه به نوشتن داشتم و آثار بزرگان کلاسیک را مطالعه کردم اما حالا با توجه به فرصت محدود و عدم شرایط مناسب نمیتوانم آنچنان که باید کتابهای جدید نویسندگان خارجی را مطالعه کنم البته اگر فرصتی باشد سفرنامههایی را خواهم خواند.
با توجه به اینکه یکی از نویسندگان فعال در زمینه ادبیات پایداری هستید و دفتری انتشاراتی هم در این زمینه دارید، وضعیت امروز ادبیات دفاعمقدس را چگونه میبینید؟
با توجه به تلاش زیادی که از سوی نویسندگان در سالهای اخیر پیش آمده، هنوز هم نتوانستیم از تمام ظرفیتهای دفاعمقدس در ادبیات استفاده کنیم و شاید هنوز در مرحله آزمون و خطا هستیم. به نظرم باید متولیان امر از نویسندگان مطرح در جهت انتقال تجربه به نویسندگان جدیدتر استفاده کنند. اگر فضایی نزدیکتر میان نویسندگان دفاعمقدس پیش بیاید میتوان از شرایط بهتری در این باره برخوردار بود.
در میان کتابهای نویسندگان پایداری به کدام اثر یا قلم خاص علاقهمندید؟
معمولا کتابهای دوستان را میخوانم و از کتابهای ارزشمند استفاده میکنم. اگر به طور کلی یک نمونه نام ببرم باید به کتابهای آقای احمد دهقان اشاره کنم که قلم خوبی دارند.
در زمینه سینما هم آثاری را که درباره دفاعمقدس ساخته میشوند، دنبال میکنید؟
معمولا در سالهای گذشته تنها به بخش هیجانی این شرایط در سینما توجه شده و کارهای متناسب با این فضای روحانی بسیار اندک بوده است. الان حضور ذهن ندارم اما به نظرم میتوان بیشتر از اینها از دوران دفاعمقدس در هنر و ادبیات استفاده کرد. متاسفانه روابط انسانی میان بچههای جبهه و نگاه زیبایی که آن بچهها داشتند کمتر مورد توجه بوده است.
چرا از ظرفیت خاطرات بجا مانده از شهیدان دفاعمقدس کمتر در سینما استفاده میشود و اصلا این حلقه مفقوده میان ادبیات و سینمای ما در کجاست؟
ارتباط واقعی از سوی هر دو طرف به خوبی انجام نشده و هر کدام از این گروهها نتوانستند به هم اعتماد کنند و چند کاری هم که شده عمدتا مناسب نبوده است. به نظرم مراکز فرهنگی باید این ارتباط را شکل دهند و اصلا وظیفه آنهاست که این نوع تعامل را پیش ببرند.
در کتاب «فرشته نجات» برای اولین بار تکنولوژی واقعیت افزوده به کتاب اضافه شده است. دلیل این مساله از جانب شما چیست؟
وقتی اولین بار در روزنامه همشهری با واقعیت افزوده آشنا شدم، علاقهمند بودم در حوزه کتاب هم از این قابلیت استفاده کنم، برای همین در زمان تحقیقات با خودم گروهی فیلمبردار بردم. دلیل این امر اطمینان بیشتر مخاطب به راوی کتاب است، چرا که در این روش مخاطب میتواند خیلی راحت با اطلاعات کتاب همراه شود. برای همین برای اولینبار در این کتاب میتوان با تجهیز موبایل به تصاویری از روایتهای نوشتهشده دسترسی داشت.
چه کتابهایی در آینده نزدیک از شما به چاپ خواهد رسید؟
کتابی را در حال نوشتن دارم که از سوی پیشکسوتان تخریب است و به زندگی شهید خیاط ویس از موسسان تخریب کشور میپردازد و قرار است به شکل واقعیتافزوده منتشر شود. چند کار آماده هم دارم که در مراحل بازخوانی است، مانند کتاب «پایگاه منتظران شهادت» که جلد اول از مجموعهای 10 جلدی است و تاریخچه و شرایط قرارگاه عملیاتی کربلا را بررسی خواهد کرد و اثری پژوهشی است. قسمت اول این مجموعه از تشکیل این قرارگاه تا پایان عملیات بیتالمقدس را در بر میگیرد. کتاب دیگری هم که نوشتهام، جلد دوم از مجموعهای است درباره عملکرد لشکر 7 ولیعصر(عج) که آن هم در آینده منتشر خواهد شد.
بهعنوان یک نویسنده رزمنده علاقهمند به نگارش زندگی کدام شخصیت هستید؟
شخصی است با نام حاجاحمد سیافزاده که چندی پیش مرحوم شدند و از موسسان اطلاعات عملیات سپاه در جنوب بودند و حتی وقتی شهید باقری به جنوب آمدند، اساس برنامههای خود را بر پایه اطلاعات این شخص ادامه و گسترش دادند. متاسفانه هنوز پرداختی مناسب به شخصیت و جایگاه این بزرگوار نشده است و خیلی دوست دارم در فرصتی مناسب بتوانم از نقش ویژه ایشان در کتابم یاد کنم.