مروری بر مشی سیاسی دکتر محمد مصدق از صعود تا سقوط
مصدق اول، مصدق ثانی
امیرعلی جهاندار: سیاه و سفید دیدن مسائل و اشخاص در بسیاری موارد اشتباه است و برای نگاه دقیق به مسائل باید طیفی از سیاه، سفید و خاکستری را مورد نظر داشت که در این بین مصدق شاید مصداق بارزی باشد که باید او را به 2 نیم تقسیم کرد و در کل خاکستری دید که نیمه اولش به سفیدی و نیمه بعدی آن به سیاهی متمایل است! مصدق متقدم را همه با نهضت ملی شدن صنعت نفت میشناسند و نطقهای او و همراهانش در مجلس شانزدهم و مصدق متأخر را با پشت کردن به ملت و استبدادی که منجر به کودتا شد. نیمی از مصدق مربوط به پیش از قیام 30 تیر 31 میشود و نیم دیگر آن را بعد از این قیام باید جستوجو کرد. برای آنکه این دو مصدق را بیشتر بشناسیم باید به تاریخ رجوع کنیم.
مصدق متقدم
مصدق متقدم را باید از سال 28 به بعد دنبال کرد؛ آنجا که با تلاش حسین مکی و سخنرانی چندروزهاش در مجلس پانزدهم قرارداد 1933 که دولت مراغهای به مجلس آورده بود و به وابسته آن وابستگی کامل به انگلیس امضا میشد متوقف ماند و مکی آنقدر صحبت کرد که مجلس پانزدهم رسما پایان یافت.(1) مصدق که از انتخابات مجلس پانزدهم جا مانده بود، نیروهای نزدیک خود از جمله احمد ملکی (مدیر روزنامه ستاره)، دکتر محمدحسن کاویانی، دکتر کریم سنجابی، مهندس احمد زیرکزاده، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، دکتر سیدعلی شایگان، شمسالدین امیرعلایی، سیدمحمود نریمان، ارسلان خلعتبری، ابوالحسن حائریزاده، حسین مکی، مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، جلالی نایینی (مدیر روزنامه کشور) و دکتر سیدحسین فاطمی را جمع کرد و جبهه ملی را برای انتخابات مجلس شورای ملی در دوره شانزدهم آماده کرد.(2)
از سوی دیگر اعتراضات مردمی به وابستگیهای شاه و دولتش به انگلستان بویژه بر سر مساله نفت بالا گرفته بود و گروههای مردمی مذهبی که عمدتا پامنبریهای آیتالله کاشانی بودند تجمعات خیابانی متعددی را رقم زده بودند و همراستا با آنها گروههای مسلمان مسلح از جمله فداییان اسلام هم که ارتباط تنگاتنگی با آیتالله کاشانی داشتند، در ضلع دیگر اعتراضات به شاه قرار میگرفتند. مصدق و یارانش از همین فرصت اعتراض استفاده کردند و با شعار «مبارزه با استکبار»، «ملی کردن صنعت نفت» و «تکیه بر توان داخلی» وارد عرصه مبارزات انتخاباتی شدند. مصدق با اتکا به رأی مردم جلو آمد و در این بین توانست تعاملی مثبت با گروههای مختلف بویژه متدینین و نیروهای مسلح برقرار کند.
مصدق در یک طرف مذاکرات سر میز با نواب صفوی و یارانش نشست و آنها را که تا آن موقع ترورهای موفق و ناموفقی از سران رژیم داشتند به سمت ترور حاجیعلی رزمآرا هدایت کرد (3)؛ هر چند نواب قصد ترور شاه را داشت اما جبهه ملی با نواب صفوی و یاران او پیمان بستند که در صورت ترور رزمآرا و حمایت نواب و یارانش از جبهه ملی، پس از به قدرت رسیدن، طبق قانون اساسی مشروطه، احکام اسلام را اجرا کنند. آیتالله طالقانی در این زمینه میگوید: «... نهضت اوج گرفت. چه شد که اوج گرفت؟ گروههای ملی و دینی و مذهبی همه در یک مسیر حرکت کردند. مراجع دینی مانند مرحوم آیتالله خوانساری و آیتالله کاشانی و فداییان اسلام، با هم شروع کردند به حرکت و ملت را به حرکت درآوردند هر یک به جای خود. فداییان اسلام، جوانان پرشور و مؤمن، آنها راه را باز و موانع را برطرف میکردند. مانع اول را برداشتند (هژیر). انتخابات آزاد شروع شد. مانع بعدی را برداشتند (رزمآرا)، صنعت نفت در مجلس ملی شد». (4)
در طرف دیگر ماجرا، پامنبریهای آیتالله کاشانی بودند که از بیشترین تعداد آرا در انتخابات نیز برخوردار بودند و مصدق با آیتالله کاشانی نیز وارد مذاکره شد. آیتالله کاشانی از سالهای قبل وارد مبارزه بر سر ملی شدن صنعت نفت و استقلال کشور از انگلستان شده بود و به همین خاطر در سال 1325 بازداشت شده بود؛ کاشانی در آن بازجوییها به انگلیسیها گفته بود: «وقتی آزاد شوم اجازه نمیدهم یک قطره نفت از گلوی شما پایین برود». (5)
مصدق و یارانش با اجماع نیروهای ملی و مذهبی وارد مجلس شدند و از آنجا به بعد ارتباط آنها با آیتالله کاشانی و فداییان اسلام بیش از پیش شد. اگرچه در اهداف تشکیل جبهه ملی «تسهیل قانون انتخابات و ایجاد حکومت ملی» آمده بود و چیزی با عنوان «ملی کردن صنعت نفت» نیامده بود اما بعد از ورود به مجلس برخی اعضای این گروه از جمله حسین مکی و حائریزاده نطقهای متعددی درباره ملی شدن نفت ایراد میکردند. اولین سخن دکتر مصدق درباره ملی شدن صنعت نفت به سال 1328 بازمیگردد که در نطق خود در مجلس اعلامیه آیتالله کاشانی را که بهتازگی از تبعید بازگشته بود، قرائت کرد.(6)
در یکی از شبهای آذرماه 1329، اعضای جبهه ملی خدمت آیتالله کاشانی رسیدند و در آن جلسه ایشان طرحی تهیه کردند مبنی بر اینکه نفت ایران، ملی و استخراج و فروش آن به دست ایران انجام شود. چند نفر از جبهه ملی طرح را امضا نکردند از جمله دکتر مصدق با این استدلال که امضای این طرح به معنای لغو کردن قرارداد 1312 است و لغو این قرارداد که به دست رضاشاه امضا شده است، موجب اجرای قرارداد دارسی میشود. مکی میگوید پس از چند روز وی را وادار به امضای قرارداد کردیم و این موضوع در متن طرح نیز مشخص است که امضای دکتر مصدق با قلم دیگری انجام شده است. اولین بار که مصدق درباره ملی شدن نفت صحبت کرد، 28 خرداد 1329 در نطق پیش از دستور بود. البته این نطق نیز بیانیه آیتالله کاشانی بود که توسط مصدق قرائت شد. آیتالله العظمی خوانساری، آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر و آیتالله العظمی حجت مراجع ثلاث نیز که حوزه را رهبری میکردند؛ اعلامیهای را در حمایت از طرح آیتالله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت صادر کردند.(7)
اطلاعیههای دیگر نیز توسط علما در همین زمینه صادر شد. رزمآرا تنها مانع جدی بر سر ملی شدن صنعت نفت بود که توسط فداییان اسلام از سر راه برداشته شد. آذر 1329، 11 نفر از نمایندگان، طرح ملی شدن صنعت نفت را امضا کردند و چون به 12 نفر نرسید، مطرح نشد اما ماه بعد با قتل رزمآرا، به جای یک نفر، اکثریت مجلس با این طرح موافقت کردند و تصویب شد.
اتحاد همه گروهها، اتکا به نیروی مردمی و تلاش برای کوتاه کردن دست بیگانه از کشور نقاط مشترکی است که در مصدق متقدم شاهد آن هستیم. نقاطی که باعث شد وقتی مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از نخستوزیری استعفا کرد و قوام روی کار آمد؛ آیتالله کاشانی اعلامیه صادر کند که «اگر قوام نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن پوشیده با ملت در پیکار شرکت نماییم.» پس از این موضعگیری، در سیام تیرماه بازار تعطیل شد و مردم به خیابانها آمدند و با شعار «یا مرگ یا مصدق»، خواستار سرنگونی قوامالسلطنه شدند حتی وقتی به دستور شاه مردم به گلوله بسته و عدهای کشته شدند، مردم عقبنشینی نکردند. آیتالله کاشانی خطاب به وزیر دربار شاه که میخواست با تطمیع ایشان را وادار به سکوت کند، گفت: «اگر بیدرنگ دکتر مصدق بر سر کار بازنگردد، شخصاً به خیابان رفته و مبارزه مردم را مستقیماً متوجه دربار میکنم».(8)
آن چند ماه نخستوزیری مصدق را میتوان چند ماه تاریخی برای ایران در نظر گرفت که با همه فشارها و محاصره اقتصادی و عدم فروش نفت ایران بدون اتکا به درآمد نفتی اداره میشد و اگر اشتباهاتی در این مسیر- از جمله انتشار اسکناس بدون پشتوانه که تورم ایجاد کرد- صورت نگرفته بود، ایران از فراز محاصره اقتصادی هم گذر کرده بود. زمانی که دولت مصدق در مضیقه اقتصادی قرار گرفت و اقدام به فروختن اوراق قرضه عمومی کرد، آیتالله کاشانی در پیامی خطاب به مردم آنها را به خرید اوراق تشویق کرد و گفت: «امروز است آن روزی که جهاد شما باید با بذل مال بهعمل آید. خریداری اوراق قرضه بر ذمه آحاد ملت مسلمان است.» و مسؤولان به پشتوانه نیروی مردمی که اگرچه در تنگنا بودند اما اوراق قرضه نفتی را خریداری میکردند که دولت سقوط نکند، بدون دخالت بیگانه کشور را اداره میکردند.
مصدق متأخر
اما مصدق متاخر متفاوت از مصدق متقدم است. مصدقی که بعد از قیام 30 تیر دوباره بر مسند نشست دیگر به آرای ملت توجهی نداشت و نگاهش از تکیه بر نیروی داخلی به اعتماد و خوشبینی به یک نیروی خارجی رسید. مصدق در یک چرخش ایران را از دامن انگلستان به دامن آمریکا انداخت. مصدق برای آنکه یک جنگ دیپلماتیک به راه بیندازد و جایگزینی برای فروش نفت پیدا کند، به سمت آمریکاییها گرایش پیدا کرد اما آمریکاییها با کودتا جواب مصدق را دادند تا به او بفهمانند وابستگی به هر جا که باشد مذموم است.(9)
مصدق در این دوره، اقدام به تصفیه نیروهای نزدیک به خود کرد و اولین مغضوبان مصدق متاخر فداییان اسلامی بود که جرقههای ملی شدن نفت را زده بود. پس از پیروزی مصدق، نواب تنها زندانی سیاسی ملیون بود و فداییان تنها مغضوبان سیاسی درگاه مصدق.(10) نفر بعدی که مصدق از او فاصله گرفت، آیتالله کاشانی بود که همه پشتوانه مردمی مصدق از حمایت ایشان حاصل شده بود. مصدق که روزی خود با رأی مردم به مجلس ملی راه یافته بود و مجلس را دست قدرت ملت میدانست، مجلس هفدهمی را که آیتالله کاشانی، ریاست آن را به اصرار ملیگراها پذیرفته بود منحل کرد و ایشان را از صحنه سیاسی کشور کنار گذاشت. آیتالله کاشانی حتی یک روز قبل از وقوع کودتای 28 مرداد 32، با ارسال نامهای به دکتر مصدق، به او خطر بروز کودتا را گوشزد کرد و پیشنهاد همکاری مجدد را برای جلوگیری از کودتا داد و نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از وقوع کودتا و شکست نهضت به کار برد؛ هر چند دکتر مصدق در پاسخ او نوشت: «این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم».(11)
استبداد رأی مصدق محدود به آیتالله کاشانی نمیشد و حتی شامل ملیگرایانی که مصدق با آنها جبهه ملی را تشکیل داده بود هم شد به گونهای که هنگام کودتای 28 مرداد، تنها 5-4 نفر از حلقه ملیگرایان با مصدق مانده بودند. آری! مصدق در چاهی که خود کنده بود فروافتاد و در این راه حتی فاطمی با او همراه نبود و برای او شهید نشد، چرا که فاطمی را بهخاطر اعلام جمهوری در 26 مرداد در جلالیه و دیگر اقداماتش علیه سلطنت اعدام کردند و نه بهخاطر همکاری با مصدق و البته بر خلاف فاطمی، مصدق تا آخر به شاه وفادار ماند و آنگونه که در تاریخ آمده هیچگاه لفظ «فدوی» را از نامههای خود برای شاه قلم نگرفت و به او گفت که «من برای پدرتان قسم نخوردم اما برای شما قسم میخورم.» و در آنجا که در اوج قدرت میتوانست بر شاه چیره شود، گفت: «پس از اینکه به اراده ملت مجددا مامور تشکیل دولت شد[م] روز اول مردادماه1331 که احساسات مردم به اوج عظمت خود رسیده بود و همه از جریانات واقعه استحضار کامل دارند برای اینکه به کلی رفع نگرانی از اعلیحضرت بشود... این شرح را: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم بر خلاف قانون اساسی عمل بکنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم را تغییر دهند، من ریاست جمهور را قبول نمایم» بر پشت کلامالله مجید نوشته و نزد حضورشان فرستادم.»(12) و همچنین آخرین کلماتش در دادگاه که گفت: «از کجای کلمات من و الفاظ
من-که آن مرد توضیحاتی داد- فهمیدید که من مخالف شاه هستم (در اینجا گریه به دکتر مصدق دست داد). من میگویم شاهی میخواهیم که پادشاه این مملکت باشد و همیشه شاه باشد و هر وقت گفتند برو بگوید پادشاه این مملکت هستم و هیچ کجا نمیروم... گفتند من مخالف شاه هستم. بگذارید شاه بداند که من خادم او هستم».(13)
برخلاف نیروهای مذهبی و متدین که نه تنها ارادتی به شاه نداشتند و یکی از خوشحالیهای اصلیشان بعد از 30 تیر در حاشیه رفتن شاه در ایران بود، مصدق همچنان عرض ارادتهای خود را به شاه ابلاغ میداشت و همین باعث شده بود مصدق از چشم ملت نیز بیفتد. مصدق متاخر اگر در چند چیز شاخص باشد، یکی عدم همدلی با نیروهای متدین، مردمی، ضدشاه و دیگری اعتماد و خوشبینی به بیگانه بود که در نهایت منجر به سقوطش شد.
-----------------------------------
پینوشت:
1- خاطرات سیاسی. کریم سنجابی. صدای معاصر. تهران ۱۳۸۱ (ISBN 964-6494-36-6)
2- حزب پان ایرانیسم - به روایت اسناد- شهلا بختیاری - مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۵
3- نیمقرن خاطره و تجربه، خاطرات مهندس عزتالله سحابی، جلد اول، نشر فرهنگ صبا، ۱۳۸۶
4- گفتوگوی جماران با استاد سیدهادی خسروشاهی درباره فداییان اسلام؛ 27/10/1389
5- محمود کاشانی و حسینیان؛ همایش «ناگفتههای روابط مصدق و آیتالله کاشانی؛ آیتالله کاشانی مبتکر ملی شدن صنعت نفت»
6- همان
7- همان
8- روزنامه باختر امروز، ۲۹ / ۴ / ۱۳۳۱
9- کودتا سرانجام یک خوشبینی، مصاحبه دفتر نشر مقام معظم رهبری با دکتر سیدمصطفی تقوی؛ 27/12/92
10- نیمقرن خاطره و تجربه، خاطرات مهندس عزتالله سحابی، جلد اول، نشر فرهنگ صبا، ۱۳۸۶
11- انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معارف، ص 64؛ و ر.ک: حدیث پیمانه، حمید پارسانیا، نشر معارف، 1376، ص 278.
12- خاطرات و تالمات ص 218
13- در جستوجوی راه از کلام امام / جلد 10/ ص241