متن نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب
تکلیف استکبارستیزی پس از توافق چیست؟
خالصانهترین سلامهای اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان در دفاتر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور را خدمت حضرتعالی اعلام میدارم و برای حضرتعالی آرزوی سلامتی و برای جمهوری اسلامی از خداوند متعال توفیق را طلب میکنم.
انقلاب اسلامی ایران قاعدهها را بهم زد. 37 سال است که دوران تازهای آغاز شده؛ ساختارهای متفاوتی شکل گرفته؛ اما آیا انقلاب به سرانجام رسیده است؟ آیا انقلاب در تحقق همه آرمانهای وعده داده شده موفق بوده است؟ سوال نسل سومیها، نسل چهارمیها و حتی انقلابکردههای انقلابی مانده این است که میراث انقلاب حالا در تنازع 2 گفتمان غربگرا و گفتمان اصیل خط امام، راه به کجا میبرد؟ شناخت عرصه این نزاع بین تفکر غربگرا و تفکر انقلابی و اسلامی میتواند راهگشای آینده باشد که در ادامه به برخی مصادیق آن
اشاره میشود:
الف- مساله خط امام
رهبری عزیز! شما اخیرا بیم تحریف در خط امام را به جامعه گوشزد کردید؛ مسالهای که بهخاطر برخی قرائتهای غلط همچون واتیکانی، خنثی و کانالیزه نشان دادن امام توسط برخی منسوبین با سین و صاد امام، اتفاقا بجا بود. باید بدانیم همان امامی که صریحترین انتقاداتش علیه متحجرین حجرهنشین حوزه بود، فریاد زد «آنهایی که خواب آمریکا را میبینند خدا بیدارشان کند»؛ همان امامی که معتقد بود نظامیان نباید در عرصه سیاسی دخالت کنند، منسوبینش را از ورود به عرصههای سیاسی برحذر میداشت. ما امروز بسیار نگران برخی رفتارها و گفتارهای آنهایی هستیم که معالاسف به غلط فکر میکنند جمهوری اسلامی حکومت موروثی آنها است و آنچه افراد را نزدیک به قدرت میکند خون و خاطرات است؛ نه خوانش و عمل دقیق به خط امام!
اما موضوع دیگری که ما بنای مطرح کردن آن را داریم مساله تحریف رهبری است؛ بهواسطه آنکه رهبری ادامه خط امام است. حضرتعالی بارها بر این موضوع تاکید کردهاید که مواضع و سخنانتان همان است که در تریبونهای علنی بیان مینمایید اما ما نمیدانیم چرا برخی افراد تلویحا و بعضا بهصورت مستقیم اصرار دارند تحلیلها و تصمیمات خود را به رهبری منتسب کنند و از این جایگاه هزینه نمایند.
برخی افراد از قول فلان مسؤول یا بهمان سردار و آیتالله که حکم انتصاب از شما دارند، در برخی جلسات میگویند نظر شما جور دیگری است که نمونه آن در ماجرای یک هفته پس از بیانیه لوزان دیده شد؛ چه آنکه از فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح تا برخی ائمه جمعه به تبریک و تمجید پرداختند؛ حال آنکه به تحلیل ما و بنا بر آنچه از شما در یکم فروردین و در منظومه کلی دیدگاههایتان سراغ داشتیم، نهتنها این تبریکات بیمعنی بود بلکه بیانیه لوزان دغدغههای نگرانکنندهای را بهوجود آورده بود. همچنان که این نکات را در نامههایمان خدمت حضرتعالی و افراد یادشده عرض کردیم و شما نیز در سخنرانی تاریخی 20 فروردین بر آنها تاکید نمودید. به نظر ما این افراد سهوا یا عمدا دچار خطا در تحلیلاند؛ اما ناراحتکنندهتر آن است که خود را تنها مفسر نظرات حضرتعالی میدانند و اصرار دارند تشکلهای دانشجویی نیز همان تحلیل ایشان را در موضوعات مختلف بهعنوان قرائت اصلی از مواضع رهبری بپذیرند و اگر دانشجویان تحلیلی ضد ایشان داشتند به زاویه گرفتن با رهبری متهم میشوند و مواضع انقلابی دانشجویان در رسانههای متعدد این حضرات صاحب سررسید سانسور میشود.
ب- مسأله دیگر ایده دولت در اداره کشور است
رهبری عزیز! یکی از نقاط ظهور و بروز به حاشیه رفتن ارزشهای انقلاب در ایده دولت، برای اداره کشور متبلور است، جایی که به بهانه آزادیهای فردی، استقلال که همان آزادی در مقیاس یک ملت است به عنوان اصل بنیادین انقلاب از موضوعیت میافتد، پیشرفت درونزا که اتکا به ملت را در بر دارد، فراموش میشود و ایده «همگرایی با غرب» بهجای «پیشرفت درونزا» مینشیند؛ ایده شکست خورده و تحقیرآمیز با وجود تجربههایی از محمد مصدق تا محمد مرسی، هنوز دنبال میشود. جز این است که این ایده منجر به توطئه آمریکایی - سعودی کاهش 50 درصدی قیمت نفت شد که خود را در گران شدن قیمت بنزین، برق و آب، نان و لبنیات و دیگر اقلام ضروری و مصرفی خانوارهای ایرانی نشان داد؟
تعامل و همگرایی با غرب قرار بود عزت و احترام بینالمللی را به ایرانیان بازگرداند اما عملا وقایعی همچون تهدید ایران توسط کشور 800 هزار نفری جیبوتی، خط و نشان کشیدنهای عربستان و ماجرای فرودگاه جده و ماندن سیصد و چند روزه سفیر ایران پشت درهای سازمان ملل نشان داد که ذوقزدگی جناح غربگرا منفعتی برای ملت ایران نداشته است. البته انصاف آن است که از وزارت کار و رفاه بهواسطه توجه بیش از پیش به کارگران عزیز و حل مشکلات معیشتی این قشر زحمتکش و وزیر بهداشت بهواسطه تلاش جهادگونه در حل مشکلات نظام سلامت تشکر کنیم؛ خوشحالیم که معاونت علمی رئیسجمهور رویکردهای مثبت و عملیاتی به حوزههای فناوری دارد و بیاثر بودن وضعیت فعلی تولید علم را در حل مشکلات کشور، پیشرفت و تولید ثروت فهمیده است.
ج - مسأله برخورد با منتقدان
اگرچه نحوه اداره کشور با کلید همگرایی با غرب از سوی شماری از نخبگان انقلابی به شکلی مشفقانه مورد نقادی قرار گرفته است اما بعضی نگاههای از بالا به پایین و سلطنتمأبانه دولتمردان مبتنی بر انگاره «فقط ما میفهمیم و باقی نمیفهمند» باعث شده تا نقدهای فنی به وضع موجود شنیده نشود و منتقدان را با الفاظی چون کمسواد، عقبمانده، بیشناسنامه و عصر حجری خطاب کنند. حتی مردمی که دولت، برآمده از رأی آنهاست به جرم لبوفروشی و راننده تاکسی بودن اجازه صحبت ندارند که این رفتارها نه قرابتی با اخلاق سیاسی اسلامی دارد! و نه رگهای از همدلی و همزبانی در آن احساس میشود. از سوی دیگر یک استراتژی رسانهای در مدیریت کشور تلاش میکند همه آحاد جامعه را از مسائل کلان کشور غافل کند و ایجاد تنازع در مسائل فرعی مثل حضور زنان در ورزشگاهها، لغو کنسرتها، فیلترینگ یا عدم فیلترینگ شبکههای اجتماعی و شفاف شدن صندوق آرا، اجازه صحبت و بحث در باره مسائل اصلی همچون اقتصاد مقاومتی یا هستهای را بگیرد. حضرت آیتالله خامنهای! برخی از اعضای کابینه گمان میکنند که رهبر اپوزیسیون نظامند، نه مسؤول اجرایی کشور! آنها باید پاسخگو باشند، نه طلبکار! کارگزارند؛ نه کارفرما! این آقایان بدانند که مشکلات با راهحلهای خردمندانه و عمل جهادی به آن حل میشود نه سیاهنمایی گذشته، در یک کلام؛ زنگ انشا تمام شده و چند روز دیگر زنگ حساب است. در مجموع یادآور میشویم که راهبرد جنبش دانشجویی مدد به دولت یازدهم در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی است، ما نمیخواهیم دولت یازدهم هم چون دولت سازندگی از نداشتن منتقد مشفق و منصف رنج ببرد.
د - در باب مذاکرات و سیاست خارجه
به حاشیه رفتن منطق امام در دیپلماسی و محدود دیدن جهان در آمریکا و چند کشور غربی باعث شده همه ظرفیتهای دیپلماسی پشت میز مذاکره هستهای نگه داشته شود!
این در حالی است که محوریت خط مقاومت در برابر استکبار، ریاست جنبش عدم تعهد با یکسوم اقتصاد جهان و قابلیتهای راهبردی نظام جمهوری اسلامی، ابزارهایی در اختیار دولت است اما دولت با این ظرفیتها چه کرده است؟
با واقعبینی تمام و در کمال تأسف باید خدمتتان عرض کنیم؛ دولت محترم بهرغم تلاش فراوان تیم مذاکرهکننده، در مساله دیپلماسی و مذاکرات، دچار بیتدبیریهای متعدد شدهاست. اول آنکه مذاکرات را به مساله اول کشور تبدیل کرد و در مواضع اعلامی سخن از خزانه خالی و عدم توان دفاعی کرد و از آب خوردن و ازدواج جوانان تا ساختن فیلمهای فاخر را به مذاکرات گره زد و بهجای رجزخوانی و قدرتنمایی در برابر دشمن - که اقتضای هر مواجههای دیپلماتیک و غیردیپلماتیک است- اظهار به ناتوانی کرد. بیتدبیری دیگر آنجا بود که در دور اول مذاکرات تمام داشتههای قابل چانهزنی را واگذار کرده و دل به اقدامات نسیه و دیپلماسی صدقهای غرب خوش کرد و همه اینها درحالی است که طرف غربی قبلا اعلام کرده بود که برای اقداماتی بهمراتب کمتر و کوچکتر حاضر است امتیازهایی بزرگتر و کلانتر بدهد. این را باید متذکر شویم هر گاه برخی صداها در جامعه ایجاد میشود که تنشزدایی کنیم و سازش(!) نتیجهای جز تشدید سایه جنگ بر کشور، محور شرارت خوانده شدن و تحقیر در عرصه بینالمللی نداشته است. فرماندهی کل قوا! تطبیقهای غلط تاریخی، بیتدبیری دیگری در مذاکرات است. برخی افراد امروز را به روزهای پایان جنگ و قبول قطعنامه 598 یا صلح حسنی تشبیه میکنند؛ حال آنکه شرایط و توان ایران چه از لحاظ درونی و چه در عرصه بیرونی و همچنین شرایط دشمنان و ضعف آنها این تطبیقها را زیر سوال میبرد.
این یک ظلم آشکار به ملت است اگر بخواهیم مردم 300 هزار شهید داده، مردم 9 دی، 22 بهمن، روز قدس و پای کار انقلاب را با جماعت بیوفای زمان امام حسن (علیهالسلام) مقایسه کنیم. مروجان نظریه تطبیق دوران فعلی و صلح حسنی بدانند؛ ما کلیدداران عرصه اجرایی را امین و غیور نسبت به انقلاب و رهبری میدانیم، چرا برخی اصرار دارند خود را با یاران خائن و بیوفای امام حسن مقایسه کنند؟
اگر مصلحت و شرایط زمانی، ایران را بهواسطه پایان دادن جنگ به قبول قطعنامه تحمیلی رساند، همان مصالح باعث میشود امروز توافقی را امضا نکنیم که زمینه تسلط اطلاعاتی و امنیتی دشمن را بر ما فراهم کند که سایه جنگ را بر کشور پررنگ کند. زمینه مشترک هر دو اتفاق؛ هم پذیرش قطعنامه و هم رد توافقنامه بد؛ دفع خطر جنگ است. با این همه نقد مشخص و صریح، رئیس محترم مجلس منتقدان را به مخفی شدن پشت رهبری متهم میکند. باید بگوییم کسانی پشت رهبری مخفی میشوند که به جای پاسخ به ابهامات فنی توافقات مدام میگویند رهبری در جریان است. نکته دیگر آنکه؛ بدفهمی از توافق هستهای باعث شد تا جناح غربگرا بعد از مراسم باشکوه تشییع شهدای غواص حتی از شعار «مرگ بر آمریکا»ی مردم عصبانی شود و به آن تشر بزند. سوال ما از رهبری عزیز این است؛ با توجه به اینکه رسانههای متعدد بزککننده آمریکا با خوشحالی از موضوع تابوشکنی مذاکره با آمریکا، برای تزریق تئوری نفی استکبارستیزی و نفی استقلال استفاده میکنند؛ به واقع تکلیف استکبارستیزی بعد از توافق هستهای چیست؟ آیا با مردمی استکبارستیز و در مقابل ساختارهای حکومتی مخالف آن مواجه خواهیم بود؟ در موضوع مذاکره، حضرتعالی با همه بدبینی به آمریکاییها با مذاکرات موافقت نمودید، سوال اینجاست که این کسب تجربه تا کجا ادامه خواهد داشت؛ پس از انعقاد یک توافق بد یا قبل از آن؟
هـ - وضعیت معیشتی مردم و دوران طلایی واردات
میخواهیم از درد مردم بگوییم. از معیشت، عدالت اجتماعی و عدم توزیع عادلانه ثروت. اما چه بگوییم که متاسفانه امروز در دوران طلایی واردات هستیم. آیا چرخ زندگی مردم با افزایش 92درصدی واردات میچرخد؟ با 5/2 برابر شدن واردات اجناس چینی یا واردات بیرویه پارچه از هند و کاهش 40 درصدی تعرفه واردات اجناس ترک؛ چطور؟ قاچاق 50 هزار میلیارد تومانی از مبادی رسمی، کمکی به اقتصاد و معیشت مردم خواهد کرد؟ آیا کشوری که دچار تحریم است باید بزرگترین واردکننده پورشه باشد؟ برای مردم تبعیض از تحریم دردناکتر است؛ چرا نظام اسلامی مجوز ایجاد تبعیض را میدهد؟ آیا وارد کردن 23 کشتی شکر و شکستن کمر کشاورزان را میتوان تدبیر نامید؟ آیا بهانه بیادله آلاینده بودن بنزین داخل و ضربه به تولید ملی، برای توسعه واردات بنزینی که یورو 4 نبود، تدبیر بود؟ استفاده نکردن از ایدههای نوین اقتصادی همچون پیمانهای پولی دوجانبه و چندجانبه که یکی از مهمترین راهکارهای بیاثر کردن تحریمها است چه توجیهی دارد؟ در حوزه اقتصادی اقلیت دلال وارداتچی که بهواسطه سودجوییهایش مبلغ کالای غیرایرانی است، اقتصاد ایران را با معضل مواجه کرده است و جوانان بیکار شده کارخانههای تعطیل شده، امروز از این امر رنج میکشند. مشکل امروز عدم التزام عملی به اقتصاد مقاومتی و بازگشت توسعه تکساحتی دهه 70 است که باعث افزایش فاصله طبقاتی میشود. کنترل دستوری نرخ تورم تبدیل به تنها شاخص برای ارزیابی وضعیت اقتصادی کشور شده درحالی که بسیاری از ظرفیتهای اقتصادی کشور خالی و راکد مانده!
و - فضای علمی کشور
رهبر معظم انقلاب! اما در باب دانشگاه و خانه علم و فناوری حرف بسیار است. خط مشکوکی دنبال تقسیم تشکلهای دانشجویی به اصلاحطلب و اصولگرا و قرار دادن آنها در دستهبندیهای سیاسی حزبی مرسوم است؛ این خط بهدنبال ایجاد تشکلهای دولت ساخته همسو و سالنهای همراه است که نمود کوچکی از آن را در روز دانشجوی دولتی سال 93 دیدیم که حتی یک نفر از رئیسجمهور انتقاد هم نکرد! یعنی 2 سال اداره کشور و مشکلات عدیده یک آخ هم نداشت؟
انحلال سازمان فضایی موجبات سرخوردگی دانشمندان، خروج نخبگان از کشور و توقف فناوری فضایی را به همراه داشته؛ کاهش شتاب علمی کشور، نگرانی بابت تحقیق و توسعه در صنعت هستهای، همه و همه دستاوردهای سیاسیکاری با علم و فناوری است که ماجرای بورسیهها هم در همین راستا قابل تحلیل است چرا که هیچ نهاد تظلمخواهی حاضر به رسیدگی پرونده دانشجویان بورسیهشده نشده است. و اما درباره عدم اهمیت به مساله پیشرفت درونزا در دانشگاه خدمتتان عرض کنیم؛ علتالعلل این معضل در دانشگاه اساتید محترمی هستند که به استدلال شاه قاجار میگویند: انرژی هستهای میخواهیم چه کار؟ سپس همین تئوری عقبماندهشان را توسط آقایان بیفکری در سیستم اجرایی پیاده میکنند و بعد از اینکه با کمک یکدیگر عامل عقبماندگی کشور شدند، همین آقایان استاد خطاب به دانشجویان میگویند: دیدید گفتیم در جمهوری اسلامی نمیشود پیشرفت کرد! مشکل اصلی همین جماعت استاد «ما نمیتوانیم!» هستند که هنوز ترجمه علوم 50 سال پیش را به خورد دانشجویان میدهند. اگر این جماعت بروند و دانشگاه در اختیار عاشقان پیشرفت قرار بگیرد، ما میتوانیم را ترجمه میکنیم گزارهای برای تحقق «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی»؛ حتی کوبندهتر از مرگ بر آمریکا! نگاه پوزیتیویستی در جامعه روز به روز زیاد میشود و این ستون نظام غربی کمر خیمه جامعه ایرانی را خم خواهد کرد اما چه کنیم که نظام آموزشی کشور نیز نیروهایی جز این پرورش نخواهد داد؛ تفکر پوزیتیویستی و تجربی در نظام آموزشی ترویج داده میشود، نظامی که در آن منطق استدلالی و تفکر انتقادی وجود ندارد و علوم دقیقه و تجربی و طبیعی بر علوم انسانی ارجحیت دارد. دانشآموزی که در این سیستم پرورش خواهد یافت جز منفعتطلبی، محاسبهگری و فردگرایی مرام دیگر نخواهد داشت و همین دانشآموز دیگر نمیتواند معادلات الهی را در ذهن خود حلاجی کند و در نهایت به انکار آن خواهد رسید؟
ز - فرهنگ و هوایی که در آن تنفس میکنیم
در فرهنگ هم همین بساط است. سازماندهی رسانهای و مافیای خطرناک جریان روشنفکری بیمار که تماما از رانت دولتی تغذیه میکند، کار را به جایی رسانده است که هنرمند انقلابی برای تعیین تکلیف آثارش باید مجوز از کسی بگیرد که هنوز تکلیف خود را با انقلاب مشخص نکرده است. اینجاست که باید گفت در فرهنگ مساله ما آزادی نیست، اتفاقا مساله دیکتاتوری همین جریان معلومالحالی است که در همه گلوگاهها از شورای تصویب فیلمنامه در صدا و سیما تا اتاق فکر روزنامههای بزککننده آمریکا، از ارشاد تا متاسفانه سازمان تبلیغات را در اختیار گرفته و تفکر انقلابی را سانسور میکند و هچلهفتها و اعوجاجات درونی روشنفکر بیمار را به خورد مخاطب مسلمان ایرانی میدهد. اگر در عرصه هنر فرصت برابر ایجاد شود و هنر از انحصار طرفداران رضا قلدر در بیاید، هنرمند متعهد و عمار فرهنگی انقلاب نشان میدهد که همچو فردایی در 80 سال پیش و به شهادت دیوارهای مسجد گوهرشاد، این مدرنیته تبلیغی، مولود مشت و ترور و تیرباران رضاخان میرپنج است. در حوزه فرهنگ ما با یک وضعیت ملموس غیرطبیعی مواجهیم که اگر بر طبق طبیعت بود، امروز از شهادت بانوان محجبه در گوهرشاد، از 15 خرداد 42، از 17 شهریور 57، از 7تیر و 8شهریور 60 و از ایرباس و سردشت و از 17000 شهید ترور، صدها فیلم و سریال ساخته میشد.
ح - مبارزه با فساد
نگاه منفعتطلب و نفع شخصی عدهای اقلیت باعث پایمال شدن حق اکثریت در بهرهمندی از منابع و مزایای انقلاب شده است و این فردگرایی در دستیابی از امکانات، رانتخواری، ویژهخواری، پارتیبازی، تشکیل باندهای ثروت و قدرت، شکاف طبقاتی را به همراه داشته است. اگر بر دستگاه قضا فسادی محرز است، چرا در زمان مسؤولیت با مفسد برخورد نمیشود؟ چرا برخی پروندهها خط قرمز است؟ چرا نباید از مسالهای همچون کرسنت که تاکنون بالغ بر 42 هزار میلیارد تومان زیان به بار آورده است، صحبت کرد؟ قوای سهگانه باید پاسخ دهند که اگر واقعا وزیر نفت از جمله دستاندرکاران این قرارداد زیانبار محسوب میشود، چطور همچنان در مسند وزارت نشسته است؟ تا زمانیکه جناب آقای زنگنه در صدر وزارت قرار نداشت، این پرونده به نفع ایران بود و حکمی مبنی بر جریمه ایران در کار نبود اما با حضور وی در این جایگاه، تاکنون محکوم به پرداخت جریمه 14 میلیارد دلاری شدهایم. آیا انتصاب یک فرد به سمت وزارت نفت با چنین هزینهای-که معادل یکسال یارانه نقدی مردم است- میارزید؟ و آیا تدبیر یعنی این؟
آیا این بهدور از عدالت نیست با ویژهنگاری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به جعل اسناد سرباز فراری مشروعیت دهد؟ در حالی که ما صدها هزار جوان داشته و داریم که در خدمت مقدس سربازی بدون رانتخواری و پارتیبازی امروز از مرزهای کشور حراست مینمایند. وقتی رئیس هیات امنای دانشگاه آزاد، این دانشگاه را با بیش از 300 هزار میلیارد تومان متعلق به خود و فرزندانش میداند، طبیعی است که برخی مسؤولان دیگر نیز بهرهبرداری از بیتالمال را حق خود بدانند در حالی که جمهوری اسلامی تاسیس شده است که این ویژهخواریها را از بین ببرد. چرا در حالی که براساس آمار، بیش از همه عدم شفافیت اطلاعات منجر به این فساد میشود، قانون دسترسی آزاد به اطلاعات دولتی و قراردادهای آن همچنان خاک میخورد؟ چرا منفعتطلبی فردی و عدم برخورد با آن باعث ایجاد طبقه جدید پزشکانی شده که حتی زیرمیزی را برای خود مشروع میدانند و وزیر بهداشت مجبور است برای مقابله با آنها انرژی مضاعفتر از ایجاد سلامتی برای بیماران جامعه بگذارد. همین تفکر منفعتطلب باعث بروز آقازادههای مفسدی شده که سالها بیتالمال مسلمین را حساب شخصی خود میدانند و از هیچ مفسدهای دریغ نمیکنند و خانواده آنها حتی بعد از محاکمه مفسد، حکم قوه قضائیه را پدرسوختهبازی میدانند. همه باید بدانند که جمهوری اسلامی در مساله عدالت با احدی تعارف ندارد! عدم اقدام عملی برای مبارزه با فساد و شکلدهی نهادهای ناکارآمد برای آن منجر به فساد سیستماتیک و ساختاری میشود که اگر جلوگیری نشود با بحران کارآمدی در نظام جمهوری اسلامی مواجه خواهیم شد.
ط - ناکارآمدی در رسانه ملی
اگر محتوا را درست نکردیم گمان نشود با توسعه آنتن، مخاطب پای تلویزیون ملی خواهد نشست؛ رسانه ملی با وضعیت موجود بهراحتی خود را از صحنه رقابت حذف میکند، نداشتن برنامههای کیفی، عدم وجود برنامههای ثقیل با نگاه انقلابی که به عنوان تابلوی صدا و سیما باشد، باعث شده هر روز ریزش مخاطب برای رسانه اتفاق بیفتد و در کنار آن برنامههایی که سبک زندگی غیردینمدار که به همان انحراف در ارزشها کمک میکند که اتفاقا در رسانه ملی کم نیست و بگوییم که پایتختها و نقیها در رسانه ملی در حالت استثنا است نه قاعده! در حوزه خبر و تفسیر آن، رسانه ملی همواره در مرز حاکمیت حرکت میکند حال آنکه مرز رسانه واقعیت است نه حاکمیت! صدا و سیما نباید روابط عمومی حاکمیت باشد. 5 سال از وقایع سوریه میگذرد و هر روز رسانه ملی اعلام میکند که ارتش سوری در حال پیشروی است؛ با این اخبار امروز باید قطب شمال را فتح کرده باشد! این در حالی است که رسانه ملی اتفاقا جایی که باید روابط عمومی حاکمیت باشد و پیشرفتهای کشور را که بحمدالله کم هم نیست به تصویر بکشد، فشل و کمتوان است. آقای خامنهای! این همه را باید بگذاریم در کنار فردگرایی دیگر عنصر مخرب فرهنگ غربی که ضد ارزش بزرگی برای جامعه ماست و به واسطه تفکر منفعتطلب و فایدهگرا و به مدد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هر روز بیشتر از گذشته بر جامعه ایرانی فشار میآورد و از بین رفتن اخلاق و فرهنگ اسلامی را به همراه دارد اما متاسفانه در این میان تکلیف دستگاههای حاکمیتی مرتبط با این حوزه بویژه شورایعالی فضای مجازی مشخص نیست، به نظر میرسد در حاکمیت رویکرد واحدی درباره مساله فضای مجازی و فرصتها و تهدیدهای آن وجود ندارد یا اگر وجود دارد تصمیم موثری در این موضوع اتخاذ نمیشود. باید بگوییم همین فردگرایی و عدم قبول تعهد به غیر و عدم مسؤولیتپذیری باعث شده فرزندآوری و به طریق اولیتر ازدواج که سنت مقدس جامعه ماست کمرنگ شود. آنچه گفتیم گوشهای از تقابل 2 تفکر موجود است که وجود تفکر غربگرا در ساختارهای فرهنگ و اقتصاد و سیاست نشان میدهد در بعضی موارد روندها در جمهوری اسلامی و به نام انقلاب اما نتایج به کام مدرنیسم است و از این باب خطر انحراف در ارزشها بشدت حس میشود اما الطاف خداوندی، عنایات امام عصر و رهبری داهیانه حضرتعالی و همچنین بصیرت ستودنی اکثریت معتقد به آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی و این مردم معمولی در پایتخت و غیر پایتخت همواره نشان دادهاند که در این نزاع، گفتمان انقلاب اسلامی پیروز است؛ چنانکه تشییع شهدای غواص و حضور روز گذشته در راهپیمایی روز جهانی قدس بیانگر آن است.