گفتاری از استاد آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری
تحلیل سدید از انقلاب اسلامی
تحلیلهایی که از انقلاب اسلامی میشود، تحلیلهای فراوان و متعددی است؛ از تحلیلهای سکولارها که میگویند: «انقلاب نوعی سزارین دموکراسی بود؛ جریان جهان به سمت دموکراسی بود، منتها اینها عجله کردند و آن مولود سقط شد و به جای آن یک جریان مخالف یعنی انقلاب اسلامی درآمد»! و یا مارکسیستها تحلیل میکردند «انقلاب ایران یک انقلاب کارگری بود اما روحانیت فرصتطلبی کرد» و امثال این تحلیلها. اینها را از فلسفه تاریخ خودشان آوردند که جهان به سمت کمونیسم حرکت میکند، این هم از همان انقلابهاست و عدهای از آن سوءاستفاده کردهاند و... یا تحلیلهایی که خیلی خوشخیال هستند و میگویند: «همان مسیر است، منتها عجله آنها منتهی شد به اینکه این جریان انحراف رو بیاید و....». الان هم عدهای همان تحلیلها را دارند و میگویند: پایان انقلاب اسلامی انحلال در نظام جهانی و لیبرال- دموکراسی است. یا آنهایی که واقعاً معتقدند جریان جهانی به سمت دهکده جهانی حرکت میکند و معتقدند انقلاب اسلامی در نقطهای از مسیر خود منحل خواهد شد. بعید هم ندانید که غرب راضی باشد که ما قدرت نوظهور منطقه شویم، حتی اقتصاد منطقهای و مأموریتهایی را که به قدرتهای دیگر دادهاند، به ما برگردانند، به شرط اینکه احساس کنند مدیریت کار به دست خودشان است و میتوانند به شیوه ملایمی کشور را به سمت دلخواه ببرند. مقام معظم رهبری میفرمودند: اینها حتی ابایی ندارند که ولایت فقیه باشد ولی به شرطی که در همان مدار مدنظر آنها حرکت کند یعنی نظم واحد جهانی یا دهکده واحد جهانی را بر محور یک کدخدای واحد و بر محور یک مکتب واحد بپذیرد. البته در این مقصد چانهزنی هم میکنند یعنی در اینکه در این نظام واحد جهانی سهم ما در موازنه چند درصد از قدرت جهانی باشد، یا نسبت ما با قدرت منطقهای چه باشد قابل چانهزنی است. آنها هیچ ابایی ندارند که طی یک ربع قرن یک قدرت نوظهور منطقهای پیدا شود؛ قدرت نوظهوری که در آن اسلام با قرائت لیبرالیستی حکومت کند. در واقع زیر پوست جامعه لیبرالیسم است و روی پوست جامعه هم رنگ شریعت اسلامی دارد. این بهترین مدل برای آنهاست که بزرگترین رقیب تمدنی خودشان را به یک موجود منفعل تبدیل کنند که با آنها همراهی کند. الان هم این تحلیل هست و بعضیها معتقدند ما جبراً به این سمت حرکت میکنیم. اما این تحلیلها انحرافی است. بین تحلیلهای مثبت هم بعضیها مقیاس تحلیلی خوبی ندارند؛ مثلا نهضت امام(ره) را در حد نهضت ملی شدن نفت تفسیر میکنند که ایشان دنبال این بودند که جلوی نفوذ استعمار یا استبداد ملی را بگیرند. خلاصه! انقلاب را در حد یک انقلاب ملی آن هم برای رسیدن به استقلال اقتصادی از غرب یا حداکثر استقلال سیاسی از تمدن غرب میدانند به نحوی که مثلاً نظام استبدادی یا نظام شاهنشاهی نباشد. خب! اگر هدف از انقلاب این است دامنه مأموریت و دامنه تلاشی که برای آن هم انجام میدهیم، در همین حد نازل تعریف میشود.
تحلیل امام(ره) از انقلاب و صدور انقلاب
از اوایل انقلاب و با شروع انقلاب بعضیها میگفتند ما به هیچوجه نباید درصدد صدور انقلاب باشیم. ما کشوری هستیم که برای خودمان نظام ملی داریم و هر طور که بخواهیم این را میسازیم و نباید کاری به بیرون مرزها داشته باشیم؛ سطح اینگونه تحلیلها خرد است اما تحلیلی هم حضرت امام(ره) نسبت به انقلاب داشتند. از نظر ایشان انقلاب مقدمه ظهور است و 3 مرحله دارد؛ یعنی بناست امر عظیمی در جهان اتفاق بیفتد که آن، حقیقت و تجلی ظهور است و این میطلبد که ما ابتدا یک نظام اسلامی در مقیاس ملی درست کنیم، بعد بیداری اسلامی و بیداری معنوی در جهان را دنبال کنیم که این مقدمه ظهور است؛ این را امام(ره) فرموده بودند. جناب آقای عسکراولادی نقل میکردند: امام(ره) در همان آغاز راه به ما گفتند: ما میخواهیم این کار را بکنیم، اگر مردش نیستید به میدان نیایید. این کار جدی است. ایشان میگفتند: همان اوایل انقلاب (سال 42) به نمایندگی از بازار تهران خدمت ایشان رسیدیم، کاری داشتیم و من خیلی ترسیده بودم چون احساس کردم ساواک ما را تعقیب کرده است. ایشان فرمودند: این بار که به عافیت میروید و چیزی پیش نمیآید ولی ما میخواهیم چنین کاری را انجام دهیم، اگر پای چنین کاری هستید، باید بایستید. این رویکرد دیگری است و امام(ره) در جاهای مختلف با تعابیر مختلف این مطلب را بیان کردهاند. گاهی ادبیاتشان امروزی است و میگویند ما باید تعادل قوا در جهان را به نفع اسلام تغییر دهیم. بعد از پذیرش قطعنامه در بیانیهای میگویند: تا تعادل قوا به نفع اسلام تغییر نکند الان هم که صلح کنید هر روز یک بهانهای برای درگیری با ما درست میکنند. ما به تعبیر امروزی باید موازنه قدرت را تغییر بدهیم که آنها نتوانند از موضع قدرت با ما برخورد کنند اگرنه هر روز بهانهای میآورند؛ امروز جنگ تحمیلی است، فردا بهانه دیگری است. امروز مثلاً مساله ما انرژی هستهای است؛ فردا مساله دیگری است. گاهی تعبیر امام(ره) این بود که اسلام باید قلل رفیع عالم را فتح کند. مبارزه ما با مثلث «سرمایهداری، مارکسیسم و صهیونیسم» است. پس این نگاه متفاوتی به انقلاب اسلامی و مأموریت آن است. در منشور روحانیت میفرمایند: استراتژیهای جهان را قدرتهای بزرگ تعیین میکنند اما ما باید آن را تعیین کنیم. اسلام باید تعیین کند. اگر از حقیر سوال کنند آیا مبدع اندیشه ولایت مطلقه فقیه امام بودهاند، میگویم ولایت مطلقه فقیه در عصر غیبت بوده است ولی این رویکرد که مقیاس تصرف آن، مقیاس جهانی و درگیری تمدنی باشد، منحصر به امام(ره) است یعنی ولی فقیه باید موازنه جهانی را رصد کند و کاری کند که موازنه به نفع اسلام تغییر کند. معنی حرکت به سمت ظهور همین است. اصلاً در دوران دهکده جهانی هم کاری جز این نمیشود کرد. در دورانی که دشمن مدعی ایجاد دهکده جهانی با یک فرهنگ و ایدئولوژی و مدیریت واحد است، اقدامات کوچک نتیجهبخش نیست. باید به سمت تبدیل شدن به یک قدرت جهانی عظیم حرکت کرد و الا اینکه بگوییم ما مرزهای خود را میبندیم یا میخواهیم در محدوده کشور خودمان به اسلام خدمت کنیم و کاری به دیگران نداریم، این جزو طنزهای سیاسی این دوران است. نمیدانم بعضیها نمیفهمند یا شوخی میکنند. واقعاً جزو طنزهای سیاسی این دوران است که ما بگوییم دور مرزهای خودمان را خط میکشیم و به اسلام عمل میکنیم. این حرف، اصلاً شدنی نیست. اگر بخواهیم به اسلام عمل شود باید موازنه قدرت جهانی را تغییر دهیم چون آنها دنبال این هستند که توسعه به مفهوم غربی را بر همه ساختارهای جهانی، بر همه کشورها، بر همه نهادهای تصمیمگیرنده در جهان حاکم کنند بعد به اقتضای آن مرزهای جغرافیایی را تغییر دهند، تصریح هم میکنند به سمت خاورمیانه جدید با نقشه جدید خیز هم برداشتهاند. در آغاز حمله تلقی آنها این بود که به سرعت به سمت مقاصدشان پیش میروند. سال 2001 افغانستان، سال 2003 عراق و سال 2005 هم اشغال ایران بهعنوان محور شرارت. نقشه خاورمیانه جدید را هم منتشر کردند بنابراین آنها دنبال این هستند که حتی به زور جنگ، دموکراسی را توسعه بدهند. تشریح هم کردند و گفتند ما دنبال صدور دموکراسی حتی با زور اسلحه هستیم. حالا دیگر این هم خودش طنز جالبی است؛ دموکراسی با زور اسلحه(!)
به هر حال آنها دنبال چنین چیزی هستند، در این دوران بیتفاوتی نسبت به مسائل جهانی معنایش این است که در مصالح ملی هم تسلیم تصمیمگیران جهانی باشیم. آنها نسبت به مسائل ملی شما از قبل تصمیم میگرفتند، سفیر آنها شاه ساقط میکرد، در کشورهای کوچک رئیسجمهور ساقط میکرد.
انقلاب اسلامی و حکومت جهانی
بنابراین ما باید دنبال یک حکومت جهانی باشیم؛ دنبال این باشیم که موازنه جهانی به نفع اسلام تغییر کند. استراتژی این مسیر هم استقامت و نبرد است، منتها اعم از نبرد سخت و نبرد نرم؛ همانی که هانتینگتون متوجه شد ولی دیر متوجه شد. اول پیروزی انقلاب هم بعضی گروههای داخلی به شوخی میگرفتند. خیال میکردند این تو بمیری هم از آن تو بمیریهاست. میگفتند انقلاب را هم مثل نهضت ملی شدن نفت از دست آقای کاشانی درمیآوریم، مثل نهضت مشروطه برنده ما هستیم. گروههای چپ مدعی بودند خب! اینها انقلاب کردند ولی مبارزه عِلم میخواهد و علم مبارزه هم فقط در اختیار ما است بنابراین انقلاب باید به مدار خودش بازگردد. جدی هم بودند و میگفتند روحانیت باید کنار برود. تا اینجا خیلی خوب بود اما باید انقلاب را به دست ما بدهند. لیبرال- دموکراتها میگفتند کشور عِلم اداره میخواهد. تلقی آنها این بود که کشور را میگیرند و مسیر انقلاب را تحریف میکنند ولی امام(ره) کشور را از دست اینها دور کرد. قدرتهای جهانی هم میگفتند اینها شورشی کردند، فعلاً با آنها همراهی میکنیم بعد سر یک پیچ دوباره آن را بازمیگردانیم. تا اینکه لانه جاسوسی اشغال و مساله جدی شد. امام(ره) آمریکا و غرب را تحقیر کرد و این تحقیر اثر کرد. شما این حادثه را دستکم نگیرید. اصل جنبشهایی که به نفع اسلام و انقلاب اسلامی در جهان اتفاق افتاد به خاطر این بود که امام(ره) اینگونه آمریکا را تحقیر کردند. بعد از اشغال لانه جاسوسی و بعد از اینکه این بار ما رئیسجمهور آمریکا را ساقط کردیم و امام(ره) میفرمودند آقای کارتر خوب است برای خودش یک شغل دیگری پیدا بکند!
رقیبسازی برای انقلاب اسلامی
آنها فهمیدند انقلاب جدی است لذا مبارزه را شروع کردند. مبارزه آنها هم مبارزه پیچیدهای بود؛ رقبایی در دنیای اسلام برای ما درست کردند. همان زمان آمریکا با عربستان برای گسترش قرائت سلفی از اسلام در جهان قرارداد رسمی امضا کرد، همکاریهای جهانی هم با آنها فراوان بوده است. با ایجاد طالبان برای انقلاب اسلامی بدلسازی کردند. بهعنوان بدل مجاهدتی که در دنیای اسلام بر محور ایران راه افتاده بود، القاعده و بعد هم جریان داعش و امثال اینها را به وجود آوردند. از طرف دیگر هم برای قرائت لیبرالیستی ابتدا مالزی و بعد هم ترکیه را بهعنوان رقبای ما فعال کردند. میدانید اصلاحطلبهای داخلی هم یک زمان الگویشان مالزی بود که بهزعم آنها هم مسلمان و هم اهل ترقی و پیشرفت بود البته اخیراً ترکیه الگویشان شده بود. ماهنامه مهرنامه را مطالعه کردهاید؟ مهرنامه تا یکی- دو سال قبل ترکیه را بهعنوان الگو معرفی میکرد. بحمدالله انقلاب اسلامی از همه اینها به سرعت عبور کرد. یادتان هست روزی که اردوغان با رئیس رژیم صهیونیستی بهاصطلاح یک تنش کلامی پیدا کرد در حالی که واضح بود تصنعی و برای تغییر شرایط منطقهای است. یک کشتی هم راه انداخت و آن بازیها که معلوم بود برای چیست. البته این بازی در کشور خودش خیلی زود اثر کرد. بعد هم اردوغان کارهایی کرد که برای انقلاب اسلامی رقیب باشد به این معنا که میشود انقلابی بود، میشود با اسرائیل مبارزه کرد، پرچم مبارزه هم در دست گرفت ولی کاملاً در چارچوب و به سمت توسعه غربی حرکت کرد. پیشنهادشان همان الگوی توسعه غربی بود.
دوقطبی اسلام ناب و لیبرالیسم
خب! میدانید که بحمدالله انقلاب اسلامی از چه مراحل سختی عبور کرده و الان در چه شرایطی از موازنه جهانی قرار دارد. 40 سال قبل دوقطبی جهان، دوقطبی مارکسیسم و سرمایهداری بود. شما از کسانی که 40 سال قبل را دیدهاند بپرسید. میگویند نصف دنیا دست شوروی و نصف دیگر هم دست آمریکا بود. بعد چه شد؟ به برکت انقلاب اسلامی شوروی فروپاشید. امام(ره) هم آن نامه را نوشتند و خاتمه تاریخی آن را اعلام کردند. مرحله بعد دوقطبی تمدن اسلام به رهبری ایران و تمدن غرب به لیدری آمریکا بود اما الان دوقطبی دیگری مطرح است یعنی فاصله بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب واضح شده است. اسلام آمریکایی ادامه تمدن غرب بوده و همه تلاش منطقهای آن در دنیای اسلام تلاش نیابتی است. چه ترکیه و چه عربستان، همه هم میفهمند. الان هر کسی به جهان نگاه کند میفهمد اسلام ناب یک قطب است. به قول خودشان از هلال شیعی هم عبور کرده و کل جریان کفر و اسلام آمریکایی را منفعل کرده است. صفآرایی خیلی روشن است. همه اینها در کمتر از نیمقرن یعنی طی 37 سال اتفاق افتاده است. خدای متعال کار را پیش برده است. امام(ره) جریانی را که میدیدند خیلی فراتر از محاسبات عادی بود. نمیگویم امام(ره) اهل محاسبات عادی نبودند ولی محاسبات فرانگرانهای هم داشتند. به هرحال الان وضعیت انقلاب اسلامی اینگونه است. به تعبیر امام(ره) غرب توانسته طرفداران اسلام آمریکایی را فعال کند و به جبهه خودش ببرد. یک زمان درگیری بین کل بدنه اسلام و تمدن غرب بود، الان همه فشارها بر اسلام ناب است. یعنی حکومت غرب هم در همان خط امپراتوری معاویه است؛ همان طوری که او خوارج را علیه امیرالمؤمنین(ع) تحریک میکرد الان هم اینها دارند خوارج، داعش و دیگران را تحریک میکنند. هرچند امروز کار خیلی سخت است اما صفآرایی هم خیلی شفاف شده است. ما باید توجه داشته باشیم تصمیمهایی که آنها نسبت به کشور ما میگیرند بشدت تابع این است که ما در داخل چه میکنیم. آنها هیچ بدشان نمیآید که در کشور ما یک جریان محافظهکار با ظاهر اسلامی سر کار بیاید حتی اگر نتوانند قانون اساسی را تغییر دهند با حفظ قانون اساسی ولی در حالی که نهادهایی که امام(ره) برای ادامه راه انقلاب تولید کردند، کاملاً تعدیل شوند یعنی محافظهکار بشوند، نهاد ولایت فقیه و نهاد خبرگان و شورای نگهبان محافظهکار بشوند. آنها با چنین جریانی کنار میآیند. خودشان را مجبور میدانند. اوباما میگفت ما دلمان میخواهد پیچ و مهرههای صنعت هستهای ایران را باز کنیم ولی زورمان نمیرسد. دلشان میخواهد پیچ و مهرههای قانون اساسی ما را هم باز کنند ولی فعلاً زورشان نمیرسد. طبیعی است اگر جریانهایی در کشور باشند که تفکرشان تفکر لیبرالی و محافظهکارانه باشد، بستر این امر در کشور فراهم میشود بدون اینکه احتیاج به نفوذ سیاسی باشد. در آن صورت همپیمان جهانی میشوند و در یک مسیر حرکت میکنند. قراردادهای مشترک به نام برد- برد میبندند. اسم مهم نیست، مهم این است که همفکر میشوند. برای اداره جهان بده بستان میکنند. طبیعتاً در این بده بستان 5 امتیاز که بدهی بالاخره یک امتیاز هم میگیری! ما هم در موازنه قدرت ممکن است یک سهمی ببریم، بعضیها هم به این سهم دلخوش باشند. اگر کسی جریان قدرت را در جهان خوب تحلیل نکند، تلقیاش این خواهد شد که ما خیلی ضعیف هستیم و آنها خیلی قوی. طبیعی است در این محاسبه اگر 5 تا بدهد، یکی بگیرد، خیال میکند برنده است ولی اگر کسی بالعکس نگاه کرد و گفت برنده ما هستیم؛ طبیعتاً ما باید دو امتیاز بگیریم یک امتیاز بدهیم. با این شرط اگر گفتوگو هم کنیم اشکالی ندارد. استراتژی مبارزه از مسیر گفتوگو هم ممکن است عبور کند اما باید از موازنه قدرت درک صحیح داشت.
خبرگان ناظر بر تحقق سیاستهای رهبری
الان جریان جهانی به برکت نفس حضرت امام(ره) و ادامه راه ایشان از طریق مقام معظم رهبری به اینجا رسیده است، همین مسیر باید ادامه پیدا کند، و این منوط به این است که سازمان ولایت فقیه دستگاهی باشد که همین سیاستها و راهبردها را انتخاب کند؛ همین مسیر را البته متناسب با شرایط ادامه بدهد. گمان من این است که اگر بخواهیم ساختار خبرگان را بیش از این فعال کنیم، به جای اینکه بر طبل نظارت بکوبیم باید بر اصل حمایت تکیه کنیم یعنی بگوییم دستگاهی میخواهیم که در گفتمانسازی نسبت به مطالبات رهبری و بعد تبدیل این گفتمانها به مطالبات عمومی از دستگاهها و حاکمیت، حامی رهبر باشد بعد هم نظارت برای تحقق آنها را پیگیری کند. عدهای به جای اینکه این ظرفیت عظیم را فعال کنند، میخواهند این بزرگوار [رهبر معظم انقلاب] را که صدای انقلاب اسلامی را به جهان میرساند محدود کنند؛ اینکه نمیشود. بله! مشاوره خوب است، مشاوران امین همیشه مفید هستند ولی مشاوره به معنی کنترل و مدیریت نیست. من معتقدم اگر این نهاد فعال شود پرقدرتترین نهادی است که میتواند در کشور موثر باشد. الان از این ظرفیت کم استفاده میشود. آقایان میخواهند آن را فعال کنند ولی نظارت را طرح میکنند! البته چه کسی منکر نظارت است مگر خود مقام معظم رهبری منکر نظارت بر نهادهای تحت رهبری خود هستند؟ این یک مغالطه بزرگ است! کأنه الان هیچ نظارتی نیست و ما میخواهیم نظارت را وارد کنیم، نظارت اگر به معنی این است که ما میخواهیم سیاستهای کلان، اجرایی بشود، تخلف نشود، خوب است. اگر این باشد بر همه جا از جمله بر نهادهایی که زیر نظر رهبری هستند باید نظارت شود که سیاستهای رهبری اعمال شوند.
انقلاب اسلامی، لیبرالیسم، محافظهکاری و اعتدال
به هرحال اگر ما بخواهیم این مجلس را طبق قانون فعال کنیم مدار فعال کردنش باید مدار حمایت باشد و اگر نظارتی است به معنی چشم رهبری باید نظارت کنند، دیدهبان باشند نه اینکه بخواهند کنترل کنند و دیدهبان دیگران باشند که یک موقع دستگاه رهبری از محافظهکاری تخلف نکند! این خیلی بد است. بعضیها بدشان نمیآید که دستگاه رهبری هم یک دستگاه محافظهکار شود. اسم مهم نیست، سر اسم دعوا نداریم. شما با اصلاحات مخالف هستید؟ چه کسی با اصلاحات مخالف است؟ هر فرد انقلابی اصلاحطلب هم هست، حتماً میخواهد امور اصلاح بشود. شما با سازندگی مخالف هستید؟ هر انسان انقلابیای طرفدار سازندگی است یعنی کسی میخواهد کشور بازسازی نشود و مخروبه بماند؟! چه کسی با پیشرفت مخالف است؛ هیچ شخص انقلابیای با پیشرفت مخالف نیست. چه کسی با اعتدال مخالف است؟ شما مخالف هستید؟ این مغالطه است؛ دعوا سر تعریف است. آیا اصلاحات یعنی تغییرات بنیادی به نفع تجدد غربی؟ ما با این حتماً مخالف هستیم، ما ضد این اصلاحات هستیم. سازندگی یعنی در کشور الگوی سرمایهداری بیاید و اقتصاد کشور لیبرالی و نظام طبقاتی ساخته بشود؟! ما صددرصد با این سازندگی مخالف هستیم. آیا اعتدال یعنی سازشکاری؟! حتماً با این مخالف هستیم. غربیها الان دنبال یک تقسیمبندی هستند؛ لیدرهای فکری آنها هم این را مطرح کردند که ما دنیای اسلام را باید بین 2 قرائت مخیر کنیم؛ «محافظهکارانه سازشکارانه» یا «قرائت خشن». ما هم میگوییم اعتدال قرائت سوم است، یعنی قرائت امام(ره)، قرائت معقول انقلابی که دنبال برتری قدرت در جهان است، دنبال فتح قلل رفیع عالم است، این قرائت، قرائت معتدلانه است. اگر مقصود از اعتدال همین است ما هم دست همه را میبوسیم اما اگر اعتدال محافظهکاری و سازشکاری شد و دست از شعار امام(ره) برداشتند و دست از مسیر انقلاب که مقدمهای برای ظهور حضرت (عج) است برداشتند، طبیعی است ما این را اعتدال نمیدانیم؛ این انفعال است. اگر این است بهتر است اسمش را انفعالیون بگذریم به جای اعتدالیون. اما اگر اعتدال یعنی انقلابیگری، ما امام(ره) را معتدل میدانیم، مقام معظم رهبری را معتدل میدانیم. بله! ما هم طرفدار این اعتدال هستیم. آیا شما بیانیههای امام(ره) را اعتدالی میدانید یا خروج از اعتدال؟ بیانیه پذیرش قطعنامه، آنکه علیه عربستان فرمودند و بقیه مسائل؟ منشور روحانیت؟ این بیانیه که اواخر عمر شریفشان(2/1/68) به مهاجرین جنگ تحمیلی دادند را حتماً بخوانید؛ این اگر اعتدال است ما معتدل هستیم ولی اگر این خروج از اعتدال است ما هم جزو خارجیون هستیم. ما جزو انقلابیون هستیم نه اعتدالیون بنابراین دعوا سر لفظ نیست، دعوا سر محتواست. عدهای بدشان نمیآید دستگاه رهبری نظام هم محافظهکار شود، نظارت هم یعنی ما کاری کنیم که از فرآیند محافظهکاری خارج نشود و رفتار انقلابی نکند. با چنین نظارتی هیچ کس موافق نیست اما نظارت به معنای اینکه سیاستهای مقام معظم رهبری، سیاستهایی که رهبر جامعه برای جامعه تعیین میکنند بر نهادهای تحت فرمان خودشان جاری بشود از جمله عدالت، پاکدستی ، تقوا، رانتخواری نکردن و.... چه کسی با اینها مخالف است؟ شما با اینها مخالف هستید؟ اولین جایی که باید نظارت کنیم که پاک باشد دستگاههای وابسته به رهبری نظام است. چه چیزی از این بهتر؟ ولی اگر مقصود این است که ما نهادهای انقلابی نظام را کنترل کنیم که در مدار محافظهکاری و سیاستهای محافظهکارانه حرکت کنند، کاری نکنند که به اصطلاح رابطه ما با غرب خراب شود، نه! ما این را اعتدال نمیدانیم و با آن مخالف هستیم، اول کسی هم که با این اعتدال مخالف است، امام(ره) است. نظر مبارکتان هست جنگ تمام شده بود، عدهای که تلاش کردند جنگ را ابتر به پایان برسانند و رساندند، شروع کردند به فعالیت. امام از کمر کار وارد شدند و حکم ارتداد سلمان رشدی را دادند، کشورهای اروپایی سفیرهایشان را بردند و فریاد اینها بلند شد، گفتند ما کلی جان کندیم، تازه اینها دارند روابطشان را با ما عادی میکنند. شما کاری کردید که سفیرانشان را بردند. اگر این موضعگیری امام غیراعتدال است، ما هم معتدل نیستیم. برکات آن فتوا خدا میداند چیست، هنوز هم برکاتش هست. آنها فهمیدند که اسلام میتواند با یک خط نوشته در کشور انگلستان وارد صحنه بشود یعنی آن کاری که میرزای شیرازی در ایران کرد، امام(ره) در مقیاس بزرگ انجام دادند، یک خط نوشتند، نتیجهاش آن شد که در انگلستان 200 هزار نفر علیه دولت انگلیس تظاهرات کردند.
کار خوب را باید بخوبی انجام داد
بنابراین عرضم این است ما معتقدیم این انقلابی که امام(ره) کردند انشاءالله مقدمه ظهور حضرت است و شرایط هم بر همین اساس پیش میرود؛ تغییراتی که در صفبندیهای جهانی شکل گرفته همه نشاندهنده این امر هستند و این میطلبد که ما بیش از پیش استقامت و مقاومت کنیم چون جبهه دارد تنگتر میشود، دشمن به مسیر خودش بصیرتر شده است. یک موقع نمیفهمید انقلاب اسلامی یعنی چه. بعد از فروپاشی شوروی، هانتینگتون گفت امر جدیدی دارد در عالم اتفاق میافتد و آن برخورد تمدنهاست. بعد از این، جریان درگیری این دو قطب در جهان خیلی شفاف شده است و ما باید بیشتر بصیرت داشته و استقامت کنیم چون کار دارد سختتر میشود. شک نکنید. به تعبیر مقام معظم رهبری ما در یک پیچ تاریخی مهم هستیم، داریم به نقطهای میرسیم که میشود سقوط کنیم و میشود انشاءالله به آن قله نزدیک بشویم. به هرحال کار ما باید در این مسیر باشد، و همه هم باید انشاءالله برای خدا کار کنیم، اگر جایی اشکال باشد در اخلاص بنده است شما که کارتان برای خدا است؛ کاری که برای خدا هست را باید خوب انجام داد. خدا رحمت کند، استادی داشتیم این آیه «ألذین أسؤا السوأی» (روم/10) را این طور معنا میکرد، میفرمود: «یعنی کار بد را بد انجام دادن»، یک کسی دزدی میکند ولی مواظب است، نقشه میکشد، با آرامش میرود، عجله نمیکند، وقتی میرود که کسی در خانه نباشد، مال را برمیدارد و میرود. یک کسی میخواهد دزدی کند؛ عجله میکند، مجبور میشود خونی هم بریزد، یک هتک ناموسی هم بکند تا یک مال را ببرد. این بد، بدی کردن است. آن طرف هم کار خوب است؛ یک کسی کار خوب را زیبا انجام نمیدهد، یک کسی کار خوب را خوب انجام میدهد. شاید «احسن بالحسنی» معنایش این باشد. کار خوب را خوب انجام دادن صبر، تأمل، دقت، شرح صدر و حوصله میخواهد. انسان بچهاش را هم میخواهد تربیت کند باید این کار خوب را بهخوبی انجام دهد. این البته صبر میخواهد، مطالعه میخواهد، دقت میخواهد. میشود با یک فریاد زدن، تنبیه، توبیخ و تشویق نابجا به هدف رسید ولی این درست نیست. کار خوب را باید خوب انجام داد. انشاءالله عزیزان ما همه اهل «احسن بالحسنی» هستند، انشاءالله کار خوب را به بهترین وجه انجام دهیم، همین طور که فرمودهاند یک الگو باشد. هر دو نفری که با هم ارتباط برقرار میکنند، شما ازدواج میکنید، یک رفیق انتخاب میکنید، در یک گروه میروید، هر دو نفری که با هم ارتباط پیدا میکنند برای خدا باشد. حالا اگر ما اینجا صد نفر هستیم این صد تا ارتباط وقتی در هم تنیده میشود هزاران ارتباط میشود. هر ارتباط دوطرفهای از دو تا ارتباط با خدای متعال عبور میکند یعنی ما با شما رفیق میشویم یک رابطه است ولی پشت آن دو تا رابطه است؛ یا در مسیر شیطانی است یا در مسیر الهی؛ مسیر «الحب فی الله و البغض فی الله» است. «اوثق عری الایمان». وجود مقدس رسولالله(ص) سوال کردند: محکمترین رشته ایمان در عالم که اگر به آن چنگ بزنند دیگر هیچ وقت از دین و ایمان جدا نشوند، چیست؟ عدهای جواب دادند؛ نماز، حج، جهاد، روزه، بهترین واجبات را شمردند، یک عده هم گفتند آقا خودتان بفرمایید. حضرت فرمودند: همه اینهایی که شما میگویید خوب است ولی «اوثق عری الایمان الحب فی الله و البغض فی الله و الموالات لأولیاء الله و المعادات لأعداء الله». انشاءالله مدار همکاری ما «الحب فی الله و البغض فی الله و الموالات لأولیاء الله و المعادات لأعداء الله» است. در مسیرمان هم از عدالت خارج نشویم، از تقوا خارج نشویم. آنچه یقین نداریم درباره دیگران نگوییم، آنچه را هم که یقین داریم خیلیها را نگوییم، چون هر یقینی را هم نباید گفت. ما هم معطوف به وظیفه و هم معطوف به نتیجه تلاش میکنیم اینکه ما بگوییم ما مکلف به نتیجه نیستیم به یک معنا درست است، به یک معنا غلط. به معنای اینکه ما اگر فهمیدیم یک جایی وظیفه ما این است که ولو به حسب ظاهر شکست میخوریم به صحنه برویم این درست است اما اگر بگوییم چون شکست میخوریم وظیفه نداریم این اشتباه است. وقتی امام حسین(ع) در کربلا میآیند میگویند: بیایی حتماً کشته میشوی. خب! کشته شوم. باید بروم ولو کشته شوم. ولی به یک معنا معطوف به نتیجهایم یعنی چه؟ یعنی برای رسیدن به نتیجه برنامهریزی میکنیم؛ نمیشود انسان در برنامهریزی هدف را نبیند و بگوید کاری به هدف ندارم. ما دقیق برنامهریزی میکنیم و قدمها را بهگونهای برمیداریم که به نتیجه مطلوب برسد؛ با دقیقترین محاسبهها، محاسبات علمی دقیق و معقول و قدمهای سنجیده؛ ولی آیا پایان کار هم حتماً آن چیزی که ما محاسبه میکنیم محقق میشود؟ ممکن است بشود ممکن است نشود، چرا؟ چون عوامل فراوانی دخیل هستند که بسیاری از آنها فوق اراده ما هستند.