|
شیوع بیماری مرموز دامی در مازندران و زیانی که دامداران متحمل میشوند
دام کُشی در نبود نظارت دامپزشکی
شیوع نوعی بیماری در بین دامهای سبک و سنگین روستای کلا در بخش یانهسر بهشهر، موجب نگرانی وسیع بین دامداران این منطقه و استان شد. این روزها بیماری ناشناختهای بین بخشی از دامهای روستای کلا بهشهر شیوع پیداکرده و دهها رأس از دامهای مردم این روستا مقابل چشمان دامداران تلف میشوند که روستاییان اطراف این روستا را نیز با نگرانی مواجه کرده است. روستای کلا از جمله روستاهای منطقه بخش یانهسر هزارجریب بهشهر است که بخش اعظمی از مردم این منطقه به صورت مستقیم در بخش دامداری اشتغال داشته و امرار معاش مردم منطقه از طریق همین دامهای سبک و سنگین در منطقه است که اکنون چند روزی است بیماری ناشناختهای، دامها را به کام مرگ میبرد و زندگی مردم را با خطر مواجه کرده است. این در حالی است که بهرغم گذشت حدود یک هفته از وقوع این اتفاق و مرگومیر دامها، دامپزشکی بهعنوان تنها دستگاه نظارتی و کنترل بیماریهای دام، هنوز اطلاعی در این راستا در اختیار افراد منطقه قرار نداده است. یکی از دامداران ساکن روستای کلا بخش یانهسر شهرستان بهشهر در گفتوگو با مهر گفت: متأسفانه علت اصلی این مرگومیر دامها مشخص نشده، تنها برخی افراد آن را تب برفکی اعلام کردهاند اما دامپزشکی در این باره نظری اعلام نکرده است. این دامدار افزود: بر اثر این بیماری ناشناخته بیش از ۱۰ رأس از دامهای من و تعدادی از دامهای مردم منطقه که مهمترین بخش درآمدی زندگی ما است از بین رفته و خسارتهای مالی فراوانی بر ما واردشده است. دامدار دیگری که به گفته خودش تمام دارایش همین تعداد دام است، گفت: تمام زندگیام همین 3-2 تا گاوی بوده که تلف شدند و اکنون امیدی برای زندگی ندارم و امیدواریم مسؤولان به داد ما برسند. وی ادامه داد: متأسفانه دارویی نیز برای کنترل این بیماری پیشنهاد نشده که بتوانیم جلوی این مرگومیر و کشتار دامهای خود را بگیرم و از این وضعیت رها شویم و امیدواریم برای کنترل این بیماری توسط مسؤولان چارهاندیشی شود. بخشدار یانهسر منطقه کوهستانی بهشهر نیز با اعلام اینکه علت مرگ دامهای تلفشده در روستای کلا ناشناخته است، گفت: بخش یانهسر شهرستان بهشهر در منطقه کوهستانی واقعشده که دارای ارسال به دوستان
ما برندهایم
مهدی محمدی: صرفنظر از آنچه در دوران مذاکره رخ داده، در عمل و حین اجرا، برجام تا اینجا یک توافق خسارتبار بوده است. ادعاهایی که حین مذاکره درباره برجام برای توجیه امتیازدهیهای فراوان از سوی دولت مطرح شده بود یکی یکی یا انکار شده یا پس گرفته میشود. ارسال به دوستان
اخبار
دیدار مدیرعامل شرکت برق خوزستان با نماینده ولیفقیه ارسال به دوستان
سربازم
حسین قدیانی: حتی «سعادتآباد» هم میتواند «شهادتآباد» شود، اگر پس از چندین و چند سال، ابراهیم حاتمیکیا قفل سکوت خود را بشکند و عاقبت، ولو در حد چند کلام، سخن از «سید شهیدان اهل قلم» براند. هنوز هم وقتی آن نامه معروف ققنوسی را میخوانم، میمانم در نسبت آوینی و حاتمیکیا اما اینقدر هست که نامه دارد داد میزند آوینی، حاتمیکیا را جور دیگری دوست دارد، یکجور متفاوت! دوستداشتنی از جنس تعصب شاید! مثل تعصب بهار به باران... که نمنم و عاشقانه داشت میبارید شنبه بعدازظهر که رسیدیم محل قرار. با وجود بهار، بیخود پاییز را «پادشاه فصلها» میخوانند! گمانم آسمان «عکس حجلهای» انداخت از زمین، با آن رعد و برق تمیز بهاری! هوا دونفره بود! و وقتی عکاس روزنامه داشت از حاتمیکیا عکس میانداخت، اشاره کردم به همین هوای دونفره! خندید! خندید و گفت: «چه تعبیر خوبی!» شاید یاد باران و بهارانی افتاد پر از عطر آوینی! «یاد ایامی...»! یاد آن روزها که مرتضی بود و هنگام دلتنگیها، هوای دل ابری ابراهیمش را داشت! یاد آن روزهایی که جماعت، از سینمای روشنفکری بت ساخته بودند! یاد آن روزهایی که «حلزونهای خانه به دوش» خیال میکردند «بسیجیان چفیه به دوش» سینما را نمیفهمند و اصلا حق ورود به این عالم را ندارند! جماعت، هنوز هم همین گونهاند! فیلم میسازند اما برای سفارت! برای آن سوی آب! برای مجسمه! میخواهند بگویند ایرانی خسته است، دستش بسته است؛ غواص و غیرغواص ندارد! میخواهند ریش و ریشه را با هم بزنند! و با همه این تفاصیل دور و دراز، شگفتا! گاه از مرتضای آوینی هم دم میزنند! والله این امت حزبالله نبود که بردارد با فتوشاپ، چفیه گردن تصاویر آوینی بیندازد! کار خودش بود! دل خودش بود! معرفت خودش بود! رسیده بود به جایی... به مقامی... به مقاماتی که بگوید: «کربلا یک شهر نیست، یک افق است که ما آن را به تعداد شهدایمان فتح کردهایم»! زورشان به این جمله نمیرسد، حزبالله را متهم به استفاده ابزاری از شهید آوینی میکنند! همان شهیدی که میگفت: «در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزباللهیها»! همان شهیدی که میگفت: «این همه مغموم مباش دوکوهه»! همان شهیدی که حتی با سیمان، آهن و آجر هم درددل میکرد، اگر که مجموع این همه «ساختمان گردان حبیب» را درست کرده باشد! همان شهیدی که میگفت: «پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند»! و همان شهیدی که آخرین نبرد ما را با مروجین و قائلین «اسلام آمریکایی» میدانست! و حالا که نگاه میکنم میبینم چه پیشبینی خوبی! و چقدر دقیق! آری مرتضای شهید! حق با تو بود! زمان، ما را با خود برده است و تو ماندهای! اینجا تهران است! بیست و چند سال بعد از شهادت تو! حالا دیگر همه تو را میشناسند و همه میخواهند تو را از آن خود کنند و چنان بحث دربارهات گرم است که گویی آن چند قطره خون ریختهشده بر خاک پاک فکه قرار نیست دست از جوشش بردارد! عشق است حکومت خون! عشق است آن فتح را که تو راوی بودی! آفتاب آن است که خود بتابد! آوینی بیش از ما به آمریکا میگفت «شیطان بزرگ»! نوشتههایش هست! آوینی بیش از ما به روشنفکران غربزده میتاخت! نوشتههایش هست! دل او در گرو شیران بهمنشیر بود! وقتی اراده میکرد فتح را روایت کند، از «شب عاشورایی» میگفت، از «پیران توپخانه»، از «پاتک روز چهارم»، از «قاسم و رضا» و از «علمدار»... میگفت: «زمان بادی است که میوزد، هم هست و هم نیست؛ آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از توفان هراسی نیست». با خود میاندیشیدم چه حیف میشود اگر گفتوگو با ابراهیم حاتمیکیا، آنهم در این هوای فروردینی، مطلعی جز سیدمرتضی آوینی داشته باشد. از قبل میدانستم ناظر بر همان «سکوت» خیلی مایل به صحبت در این باره نیست اما حضرت راوی را مگر میشود روایت نکرد؟ برای راضی کردن حاتمیکیا به صحبت درباره آوینی، هم این را گفتم، هم اینکه؛ «راستش آقاابراهیم! خسته شدیم از حرفهای تکراری درباره شهید آوینی... از دعواهای تکراری... از ادعاهای تکراری... و از تکرار این جمله که آوینی مرد خوبی بود که اصلا عصبانی نمیشد!» با این همه، اعتراف میکنم بیش از کم و کیف اصرار من، این دل تنگ خود حاتمیکیا بود که قفل این سکوت چند ساله را شکست. تا شما خوانندگان گرامی این مصاحبه را بخوانید، توضیحاتی لازم است. اولا همه وقت این قرار، به «مصاحبه» نگذشت. حرفهای بیشتری هم بود از جنس «صحبت» یا بهتر بگویم «درددل» که همان بهتر در دل من و جناب حاتمیکیا بماند. ثانیا دوست میداشتم این مصاحبه 2 نیم داشته باشد؛ با شهید آوینی شروع شود و در ادامه برسد به «بادیگارد» که هر چند سوالاتی در این باره پرسیده شد و پاسخهایی گرفته شد اما بنا به دلایلی این بخش از مصاحبه نیمهتمام ماند که انشاءالله با یک قرار دیگر، کامل شود. ارسال به دوستان
از تاریخ بیاموزیم
سعید ملکی: در گرماگرم مذاکرات هستهای آنچه به کرات از سوی نخبگان و طیفهای مختلف جامعه و حتی مردم عادی از مذاکرهکنندگان ایرانی خواسته میشد، همزمانی انجام تعهدات ایران و رفع تحریمها بود؛ امری که دولت روحانی معتقد است بدان دست یافته(!) با همه این احوال آنچه در عمل شاهد آنیم واقعیتی غیر از این ادعاست. اگرچه ایران طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی هستهای به همه توافقات خود و حتی بالاتر از تعهدات، عمل کرده اما وقتی از برداشته شدن تحریمها سخن به میان میآید، تاکید میشود پیشرفت در این زمینه «زمانبر» است! همچنان که «باراک اوباما» رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا بازگشت ایران به اقتصاد جهانی را نیازمند زمان میداند. زمانبر بودن رفع تحریمها، توجیهی است بر کارشکنیهای ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی. امری که امروز نیز برخی دولتیها خود آن را میپذیرند. بهطوری که «عراقچی» دیپلمات ارشد کشور ارسال به دوستان
اخبار
رشد 17 درصدی کاربران 4 خدمت الکترونیکی بانک اقتصادنوین ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|