گفتوگو با حسن نجفی، کارگردان فیلم «شرفناز»
روی میدان مین راه میرویم
مرتضی اسماعیلدوست: فیلم «شرفناز» به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی حسن نجفی درباره موضوع تکفیریها در منطقه است. این فیلم در بستر درامی خانوادگی با محوریت شخصیتی چون «شرفناز» و در تکریم «مادر» در خانواده به دنبال نمایان کردن حضور تکفیریها و مخاطرات ناشی از وجود آنهاست. «شرفناز» که در جشنواره سیوچهارم فیلم فجر حضور داشت، این روزها در اکران سینماهاست، از این رو گفتوگویی با حسن نجفی سازنده این اثر شکل گرفت که در ادامه میآید.
***
چه شد سراغ موضوع تکفیریها و فیلم «شرفناز» رفتید؟
من احساس کردم باید فیلمی بسازم که به درد مملکتم بخورد. ما میبینیم که خیلی از فیلمها در سینمای ایران میفروشد اما منفعتی برای جامعه ما ندارند. ما انقلاب نکردیم که بعد از نزدیک 40 سال رقص و آواز وارد سینمایمان شود! متاسفانه آدمهایی هم در این زمینه فعال هستند که خیلی شعار داده و حرف میزنند اما خیلی راحت با تغییر دولتها رنگ عوض کرده و از این نهاد و آن وزارتخانه سر در میآورند! من واقعا تعجب میکنم که چه شد مضامین ارزشمند انقلاب اسلامی از یاد برخیها رفته است. مگر انقلاب به بنبست رسیده که اینگونه فکر میکنند! من واقعا نمیدانم چه اتفاقی افتاده که شرایط اینگونه رقم خورده و دچار سقوط فرهنگی شدهایم.
شما دنبالهروی سینمای تجاری و عامهپسند نبودید. فکر میکنید سینمایی که شما دنبال میکنید، امروز دچار مخاطره شده است؟
بچههای دغدغهمند انقلاب در خیلی جاها مشکل دارند و گروه مقابل میخواهند ما را در خود حل کنند! حالا برخیها شاید پشت پا به همه حرفهای دیروز خود زده و تغییر رویه دهند اما من نمیتوانم اینگونه رفتار کنم. نمیخواهم اینجا شعار بدهم چون میدانیم خیلیها با این شعارها برای خود دکان دونبش میسازند اما برای من این نوع تغییر براحتی شدنی نیست. من چگونه میتوانم فراموش کنم که با دستان خود بچهها را از زیر آوار بیرون آوردم. من نمیتوانم رفتار برخیها را درک کنم و تعجب میکنم از اینکه برخی از پول بیتالمال استفاده میکنند و هر اثر نامناسبی را تولید میکنند. توقعی از برخی افراد که جبهه و نگاه مشخصی دارند، نخواهد بود اما بحثی که وجود دارد درباره افرادی است که یک روزی شعارهای خوبی میدادند اما حالا دارند به همه چیز پشت پا میزنند. از طرفی فیلمهایی را در اکران میبینیم که مفاهیم نامناسبی را به شکلی زننده منتشر میکنند و انگار هیچ ناظری هم برای بررسی این مساله وجود ندارد.
درباره ذائقه مخاطب ایرانی و اینکه آیا موضوع و سبک خاصی را بیشتر مورد توجه قرار میدهد، حرف و حدیث بسیار است. به نظرتان میتوان سلیقه مخاطب ایرانی را در قالب تحلیلی درست نمایان کرد؟
ما ذائقه مردم را خراب کردیم که بخشی از آن به تلویزیون بازمیگردد و میتواند مخاطب را تربیت کند اما در این چند سال چه سریال مناسبی برای خانوادههای ایرانی ساخته شده؟ رسانههای دیگر چندان نقشی مانند تلویزیون نمیتوانند داشته باشند اگر چه برخی رسانهها هم سربازان جناح مخالف شده و به دنبال حمایت از فیلمهای خاصی هستند. من علت همه این معضلات را در حوزه مدیریت فرهنگی میبینم که نتوانسته فعال و موثر عمل کند. متاسفانه اتفاقات بدی در سینمای ایران افتاده و نمیتوان کتمان کرد. درباره موضوع رانتخواری میبینید که در سینما حتی بیشتر از اقتصاد این مشکل وجود دارد. اتفاق مهمتری که در حوزه فرهنگ در حال رخ دادن است، نزول فکری برای مخاطب است که از طریق آثار تولیدی به وقوع میپیوندد. اثرات نامناسبی که از دریچههای هنری پیش میآید خیلی بیشتر از حوزههای دیگر است، چرا که میتوان زیانهای مالی را به نوعی جبران کرد اما اثرات نامطلوبی را که از طریق فرهنگ به وجود میآید نمیتوان جبران کرد. متاسفانه یک برنامههایی طرحریزی شده که دیدگاه مردم را درباره برخی فیلمهای ارزشی خدشهدار کرده است. هیچ فرقی هم نمیکند که فیلم من باشد یا فیلم ابراهیم حاتمیکیا. این دستهبندیها در سینمای ما اتفاق افتاده است و واقعا برخی فیلمها را میبینی که فیلمنامه و کارگردانی درستی ندارند اما ناگهان همه چیز برایشان فراهم میشود تا بتوانند فروش بالایی داشته باشند. این مرزبندیها را به مردم انتقال دادهاند. این همه ایراد از فیلمهای ما میگیرند، بگویند بهترین فیلمهای خودشان کدام است؟! من نمیخواهم جناحی حرف بزنم و اصلا هم سجاده آب نمیکشم اما واقعا تحمل آدم از برخی اظهار عقیدهها تمام میشود!
سالها پیش کتابی سینمایی با عنوان «آگراندیسمان» را از شما خواندهام و میدانم که جدا از فیلمسازی، منتقدی تحلیلگر هستید. در این راستا میخواستم از شما سوال کنم که نقش مدیریت فرهنگی در تغییر ذائقه مخاطبان چگونه میتواند باشد؟
مدیران باید بپذیرند که در سینما همه چیز را وا دادهاند و سلایقی بیگانه در حال انجام است. جشنوارههای ما همه تهرانی شدهاند! کجا به بحث اقلیم و قومیتهای ایرانی توجه شده است؟ هنگامی که در فیلمی، لباس محلی و داستان قومیتی از ایران وجود داشته باشد، اولین برخورد را پخشکننده خواهد داشت که عنوان میکند فروش نخواهد داشت. همینها باعث شده در سینمای ایران، گویش، فرهنگ، رنگ و موسیقی اقوام ایرانی وجود نداشته باشد. سینمای ایران خلاصه شده در سبک خاصی از زندگی در تهران و طبقهای از اقلیت اجتماعی که روابط خاصی دارند. من از شما سوال میکنم در این اواخر در بدنه سینمای ایران فیلمی درباره مردمان کردستان وجود داشته است؟ آیا این اقوام جزو مردمان ایران نیستند و نمیتوانند جزو تماشاگران سینما باشند؟ باید تنوع مخاطبان را مورد آنالیز قرار داد و نمیتوان عنوان کرد که ذائقه همه مخاطبان مشکل دارد! نمیتوان براحتی درباره همه چیز اظهارنظر کرد و بعد هم به یک نتیجه قطعی برسیم. من 20 سال تدریس سینما کردهام و سالها در بخشهای مختلف به طور عملی کار کردم. به نظرم برخی افراد باید کمی با آگاهی اقدام به صدور رای کنند. برخیها طوری همه چیز را چیدهاند که اگر فیلمسازی به دنبال پیامی اخلاقی در اثرش باشد، محکوم به زوال خواهد بود.
فیلم «شرفناز» مشکلاتی در فیلمنامه دارد اما در زمینه کارگردانی و زیباییشناسی و ترکیببندی قابها اثری قابل توجه است. چرا این نسبت کیفی میان فیلمنامهنویسی و اجرا حفظ نشده است؟
فیلم «شرفناز» همان مشکلاتی را دارد که فیلمهایی مانند «فروشنده» و «حضرت محمد(ص)» در بخش فیلمنامهنویسی دارند. به طور کلی معضل فیلمنامهنویسی در سینمای ایران خیلی زیاد است و ما همه به نوعی در آن میلنگیم. اما همانور که اشاره کردید فیلمی ساختم که همه موارد فنی سینما اعم از دکوپاژ و قاببندی و میزانسن در آن رعایت شده است و هیچ کسی نمیتواند از این بابت به فیلم من ایرادی بگیرد. اما از همان جشنواره فجر مقابل فیلم من ایستادند چون من دنبال موضوع متفاوتی رفتم. فیلمبرداری بایرام فضلی دیده نشد. بازی خوب خانم حمیرا ریاضی دیده نشد. ایشان 2 ماه رفته تمرین کرده تا بتواند لهجه آن منطقه را دربیاورد. من خطر کردم و رفتم در آن منطقه فیلم ساختم اما کجای داوریهای جشنواره دیده شد. متاسفانه کلا عرصه فرهنگی دارد مسیری را میرود که امثال من همانند سنگهای بین راه میمانیم! نهتنها من بلکه خیلی از بچههایی که دغدغه دارند، در مسیر امروز سینمای ایران قرار نمیگیرند.
«شرفناز» از جمله فیلمهایی است که بحث تکفیریها را به صورت سینمایی نمایان میکند. به نظرتان این موضوع تا چه حد باید در سینمای ایران مورد توجه قرار گیرد؟
برای من گروههای تکفیری مساله است اما برای مسؤولان این مسائل مهم نیست، ربطی هم به جناحی خاص ندارد و در همه نهادها این قصور صورت میگیرد. این وسط مردم دارند در حوزه فرهنگ ضرر میکنند. با آمار دادن و حرف زدن راه به جایی نمیبریم. نمیتوان کتمان کرد که ضعیفترین مدیران این کشور مدیران فرهنگی هستند. آقایان ایوبی و شمقدری برای اداره سینمای ایران خیلی کوچک هستند. باید اینها را گفت. آقای ایوبی میتوانند یک دیپلمات خوب شوند اما سینما یک مقوله دیگر است و با سیاست خیلی فرق دارد. باید این حوزه را بشناسی. آقای ایوبی برای سینمای ایران برنامه استراتژیک نداشت. الان جنگ یمن و سوریه چند وقت است اتفاق افتاده ولی ما یک فیلم خوب در این باره داریم؟ این جنگ ادامه دارد و همچنان تابوت شهدای مدافع حرم دارد میآید. ما نباید یک فیلم خوب با موضوع سوریه بسازیم؟ حتی کاری میکنند که برای افرادی مثل ما که دنبال موضوعات خاص میرویم هم فضای روانی ایجاد میشود. بعد یک آدم بیسواد میرود درباره فیلم «شرفناز» نقدی مینویسد و اشاره به این میکند که همان اول فیلم خوابم گرفته بود. چه میشود گفت به آن ابلهی که هنوز آداب فیلم دیدن را هم نمیداند و و بعد درباره فیلم میخواهد نقد هم بنویسد!
به نظر میرسد فیلم «شرفناز» با توجه به موضوع مهم منطقهای که مطرح میکند، شرایط حضور در جشنوارههای بینالمللی را داراست. در این باره اقدامی نکردید؟
تنها آدمهایی که با مدیران ارتباط دارند فیلمشان به جشنوارههای خارجی و بخش بینالملل جشنواره فجر میرود! من با کسی ارتباطی ندارم و چوب همین را خوردم که به جایی وصل نیستم و تنها کارم را بدون حاشیه انجام دادم. من نرفتم به خانه سینما لگد بزنم! چون میدانستم همه آن جریانات بازی است و جنگ زرگری بود. ما در این سینما مانند هر جای دیگر نیاز به آرامش داریم و نیاز به مدیریت استراتژیک داریم. فیلم «شرفناز» نمیتواند به جشنوارههای خارجی برود، چون شرایطی خاص نیاز دارد! من بیش از 30 سال است همراه این انقلاب هستم اما آیا شرایطی وجود دارد که من فیلمی درباره انقلاب اسلامی بسازم و اصلا فیلم خوبی درباره انقلاب ساخته شده است؟ ما که درباره برخی مسائل ملی و منطقهای دغدغه داریم در واقع روی میدان مین داریم راه میرویم. سینمای ایران را چه شده که بعد از 35 سال به دنبال سینمای ساز و آواز رفته است! بعد فیلم «شرفناز» را کنار آن فیلم قرار میدهند و به این فیلم 3 سالن داده و به آن فیلم بیش از 100 سالن. آیا این عادلانه است؟ و تازه بعد صحبت از کمالگرایی در سینمای ایران هم میشود. من با 390 میلیون تومان فیلم خود را ساختم و اگر نسبتی با فیلمهای میلیاردی که درصد بسیار کمی میفروشند بگیریم، باز میتوان به این نتیجه رسید که فیلم «شرفناز» بهتر از خیلی فیلمهای فاخر عمل کرده است. کجای شهر بیلبورد فیلم «شرفناز» را میتوان دید؟ با این شرایط نمیتوان معجزه کرد.
همچنان با همین شرایط به فیلمسازی خود ادامه میدهید و نگاهتان تغییر نمیکند؟
من کار خودم را انجام میدهم و اگر نتوانم این کار را انجام دهم سراغ کار دیگری میروم. نتوانم فیلم بسازم شعر میگویم. اما به همین راحتی هم میدان را خالی نمیکنم و پوست کلفتتر از این حرفها هستم! من با وجود اینکه فیلم کم فروش ساختم، باز هم فیلم میسازم و همین الان چند فیلم در دست تهیه داشته و سرمایهگذار دارم. من نمیخواهم از اعتقادات خودم در زمینه فیلمسازی دور شوم اما اگر شرایط همینگونه باشد و به من دهنکجی شود، بدجور تلافی میکنم! طرف مقابل باید بفهمد که آدم چه تلاشی دارد انجام میدهد و چقدر توانایی دارد. متاسفانه اگر بخواهی حرف جدی در سینما بزنی مشکل پیدا خواهی کرد. حرف جدی را تنها آدمهایی مشخص اجازه دارند بزنند و بقیه انگار باید خاموش باشند.
«شرفناز» مانند بسیاری از فیلمهای دیگر در شرایط نامناسبی اکران شده است. این نوع اکران میتواند قضاوتی درست از موفقیت یا عدم موفقیت یک فیلم باشد؟
همین که توانستم در این شرایط فیلم «شرفناز» را اکران کنم هم باید راضی باشم. چون برخی فیلمها سالهاست منتظر اکران ماندهاند. شما برای جنگیدن نیاز به یک عقبه خوب دارید. باید تبلیغات درست و برنامهریزی مشخص برای اکران فیلم وجود داشته باشد. برخیها اصلا اطلاع از اکران فیلم من ندارند پس چگونه میتوانند وارد سینما شوند. فیلم «شرفناز» فاکتورهایی مانند چهره زیبا و رقص و آواز هم ندارد که بخواهد مخاطب جذب کند و اصلا من دنبال آن نوع سینما نیستم. فیلم من در روستایی اتفاق میافتد که در آنجا بچه خرید و فروش میشود. آن کسی که بالای شهر نشسته دنبال این موضوعات نیست! تازه اگر چند تا موشک به اینجا بخورد میفهمد جریان چیست. خیلیها نمیگذارند مسائل برای مردم روشن شود. من به اندازه خودم تلاشم را برای نشان دادن مسائل منطقه انجام دادم و به جای اینکه فیلم دختر و پسری بسازم، رفتم در چابهار و بچهها را از گوشه خیابان جمع کردم تا به عنوان بازیگر در فیلم من بازی کنند! اما آن از شرایط تولید و این هم از اکران فیلم که حتی مشخص نیست کدام سالن و کدام سانس اکران میشود و حتی در همان چند سانسی هم که دارد بلیت برایش نمیفروشند! این را چند نفری که رفته بودند فیلم را ببینند، میگفتند. اینگونه نمیشود سینما را دنبال کرد و چون رقابت درست نیست نمیتوان درباره موفقیت فیلمی صحبت کرد.