|
چرا آدرسهای غلط با نزدیک شدن انتخابات بیشتر میشود؟
پسابرجام و نعلهای وارونه
یوسف غریبی*: در فرهنگ عمومی مردم ایرانزمین ضربالمثل «نعل وارونه زدن» به معنی رد گم کردن و به اشتباه انداختن طرف مقابل است که به نظر میرسد مصداق بارز و کامل آن را میتوان در رفتارهای پسابرجامی جریان اصلاحطلب و مجموعه دولت یازدهم مشاهده کرد. احساس خطر ناشی از عدم تحقق وعدههای داده شده در زمان انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری نظیر: ساماندهی و بهبود وضع اقتصاد در بازه زمانی 100 روزه، چرخش همزمان چرخ زندگی مردم و سانتریفیوژها، بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی و تشکیل دولت راستگویان و از طرفی ترس از ریزش آرا که بدیهیترین واکنش مردم به خالی بودن دست آنان از نتایج اعتماد به شیطان بزرگ و وادادگی در مقابل کدخدا در سریال مذاکرات و برجام است؛ دولت و جریان حامی وی را بر آن داشته تا با زدن نعل وارونه و با توسل به هر وسیله ممکن درصدد بازگرداندن آبروی رفته خود برآیند و با طرح مسائل انحرافی و حاشیهای ذهن مردم را از توجه به کارنامه ضعیف و غیرقابل قبول خود بویژه در پسابرجام منحرف کنند تا سرپوشی باشد بر خسارتهای بیشمار این جریان به کشور و ملت عزیز و آگاه ایران اسلامی، چرا که برجام به عنوان «مهمترین دستاورد دولت تدبیر و امید» زمین خورده و لذا به هر دری میزنند تا معیار و ملاک قضاوت مردم چیزی غیر از عملکرد دولت باشد. پس هر مسالهای که بتواند افکار عمومی را نسبت به عملکرد واقعی دولت منحرف کند ارزشمند است و باید بدان پرداخته شود. ارسال به دوستان
جدال رسانه ملی با شبکههای بیگانه
احسان کرمی: شبکههای ماهوارهای در یکی- دو دهه اخیر فضای فرهنگی و اجتماعی جهان و همچنین ایران را بشدت متاثر کردهاند و تنها با نگاهی به پشتبام خانههای ایرانیان میتوان تاثیر و نفوذ این شبکهها را براحتی مشاهده کرد. امروز رقم خانوارهای ایرانی که از بشقابهای ماهوارهای برای دریافت کانالهای تلویزیونی استفاده میکنند بشدت رو به فزونی گذاشته و به نوعی تبدیل به موضوعی عادی و حل شده در سبک زندگی مردم شده است. رسانه به طور کلی و تلویزیون فارغ از محتوا و شکل پیام خود به شکل خاص دارای ذات و سوگیری هستند و به طور طبیعی مخاطب خود را متاثر میکنند؛ نمیتوان مخاطبی را یافت که مورد تاثیر رسانه نباشد بلکه تنها میتوان از شدت و ضعف این تاثیر صحبت کرد. از سوی دیگر تعدد منابع خبر و تناقضات فراوان آنها نیز در کنار انفجار اطلاعات موجب شده مخاطب همیشه در معرض بمبارانهای شدید خبری و اطلاعاتی پرحجم باشد و به طور طبیعی بنا به محدودیتها و توان محدود مغز انسان، ذهن ناچار به گزینش و حذف برخی اطلاعات و منابع میشود، حذفی که امید به رجوع دوباره مخاطب به آن اندک است. امروز به مانند گذشته دیگر کانونهای اجتماعی و فرهنگی کهن مانند مساجد، روحانیان یا نخبگان جامعه نیستند که جریان اطلاعات، صحت و سقم آن و میزان و حدود و ثغور اطلاعات را برای مردم کنترل کنند یا به تفسیر و تاویل آن بپردازند بلکه فناوریهای نوین رسانهای تمام مرزها را شکسته و حجم انبوهی از دادهها، اطلاعات و دانش را منتشر میکنند. چندان بیوجه نیست اگر بگوییم امروز انسان اسیر چنگ فناوری و رسانه شده است، چرا که دیگر کنترلی بر آن نداشته و در چنبره آن گرفتار شده است، موضوعی که جامعهشناس فقید آمریکایی «نیل پستمن» آن را «تکنوپولی» مینامد. امروز دیگر کنترل رسانه و مقاومت برابر نفوذ اطلاعات شاید مبحثی غیر قابل طرح باشد اما طبیعتا برای سیاستگذاری در این حوزه بیعمل و در خلأ نیز نمیتوان ماند بلکه باید راهبردها و راهکنشهای ویژهای طرح کرد و به این وضع جدید پاسخی درخور داد. نقش صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز در این میان مهمترین نقش ممکن در میان دستگاهها و رسانههای کشور است؛ این نقش چنان خطیر است که امام خمینی(ره) انتظار دانشگاه عمومی را از رسانه ملی دارند. شبکههای پارسیزبان بیگانه به شکل قارچگونهای بر امواج رسانهای، میهمان شیطانی خانههای ایرانیان شدهاند و به آرامی مانند موریانه سبک زندگی و بدتر از آن نظام فکری مردم را خورده و تغییر میدهند. آسیبهای اساسی این شبکهها فکری و اندیشهای است، چرا که با تغییر نرمافزار فکری مردم و حاکم کردن عقلانیت نفسانی و حسابگر خودبنیاد و همچنین نگاه سکولار به زندگی و عالم و آدم، دیگر نماز، روزه و قرائت قرآن نمیتواند ضامن موحد بودن مردم باشد بلکه به آرامی نسلی ظهور خواهد کرد که با تفکر و اندیشه الحادی و غربی و با نرمافزار فکری بیگانه میاندیشد و تنها ظاهر و پوستهای مسخ شده از اسلام و انسانیت با خود دارد. این وظیفه رسانه ملی است که در میانه این آشوب، نقش مرجعی صادق، همراه و خیرخواه را بازی کند. بسیاری از شبکههای ماهوارهای با بهرهگیری از روانشناسی و جامعهشناسی دقیق و متبحرانه و تحلیل بافت فکری، فرهنگی و اجتماعی ایران نیازسنجی کاملی انجام داده و دقیقا به تولید محتوایی میپردازند که کشش فراوان دارد. فیلمها و سریالهای ماهوارهای با وجود ضعفهای فراوان شکلی و ساختاری سینمایی و حرفهای و همچنین بازیگران درجه چندم که کارشناسان ایرانی این موضوعات را به عنوان نقد آنها مطرح میکنند، مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفتهاند و گاهی سریالی را تا چند صد قسمت پیگیری میکنند. سالهاست رهبر حکیم انقلاب از تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی سخن میگویند و لزوم هوشیاری مسؤولان و مردم را گوشزد میکنند؛ از واژگانی برای این موضوع استفاده میکنند که نشان از عمق فاجعهای بزرگ دارد. ناتوی فرهنگی در واقع نشان از این دارد که دشمن به واقع در حال یک جنگ به تمام معنای فرهنگی- فکری و در حال هجمه و تخریب تمام خاکریزهای فکری و فرهنگی ما است. با این تفاسیر صداوسیمای ملی باید نقش و نسبت خود را در وضعیت بغرنج و سخت امروز مشخص کند و راهبردی منطقی، کارا و موثر در پیش گیرد. آنچه واضح است اینکه صداوسیما در شرایط فعلی تنها با تاکتیک کمیت برابر کیفیت به جنگ این شبیخون فرهنگی رفته و متاسفانه باید اعتراف کرد در شرایط فعلی نتیجه ملموس و موفقی نیز کسب نکرده است. افزایش تعداد کانالها نتوانسته ذائقه مردم را مگر تنها در مواردی محدود و زودگذر جوابگو باشد و هنوز هم بخش زیادی از مردم شبکههای بیگانه را ترجیح میدهند. اما اینکه چرا این تاکتیک قرین شکست شده به این دلیل است که نیاز مردم و ذائقه واقعی آنها شناخته نشده است و در کنار آن با وجود کمیت فراوان شبکهها کیفیت مورد انتظار مردم فراهم نشده و لاجرم مخاطب سیمای ملی به رسانههای دیگر مراجعه میکند. مخاطب امروزی با زندگی فرسودهکننده شهری و مدرن خواستار سرگرمی و شادی است و چه بهتر این مولفهها به شکل درست و حقیقی آن توسط رسانه ملی مطابق تفکر و اندیشه انقلابی و اسلامی تامین شود. مخاطب اگر میپسندد لحظاتی به نظاره سریال یا یک فیلم سینمایی بنشیند دوست نخواهد داشت فیلمهای تکراری و سریالهای فاقد جذابیت نگاه کند؛ او خواستار پیچیدگی، خط تعلیق زیاد، بازنمایی واقعیتها و شادی و فرح است. رسانه ملی با وجود تمام هزینههای تجهیزات، محل استقرار، عوامل دستاندرکار و هزینههای سرسامآور تولید، اقدام به تاسیس شبکههای زیادی کرده که فاقد کارآیی لازم تلقی میشوند. شبکهای که به عنوان مثال جهت نمایش فیلم و سریال تاسیس شده است بعد از مدتی چنان خالی از محتوا و تکرار میشود که مخاطب ایرانی به سختی رغبت میکند ساعاتی به تماشای آن بنشیند. نیاز دیگر مخاطب امروزی اخبار و تحلیل درست وقایع ایران و جهان است. امروز شبکههای اجتماعی موبایلی و اینترنتی تمام جریان خبررسانی سنتی را به چالش کشیدهاند و باعث شکلگیری کانالها و منابع خبری متعدد شدهاند که با جهتگیری و مغالطات فراوان، نشر اکاذیب و شایعات به انتشار اخبار ضد و نقیض و حتی دروغ میپردازند و همین روند اتفاقا بخش بزرگی از مردم را نیز متاثر کرده و مردم به دلیل بیپروایی این شبکهها، اخبار آنها را حقیقیتر از اخبار رسمی میدانند. کانالهای ماهوارهای نیز با تولید برنامههایی که به نقل تفکرات و آرای جناحها و احزاب مختلف داخلی و خارجی میپردازند در حال خبررسانی هستند و سپس در قالب تحلیلهای ظاهرا علمی و بیطرفانه و منطقی سخن خود را به مخاطبان به شکلی نرم و القائی انتقال میدهند، به شکلی که عمده مردم اعتماد خود را از رسانه ملی سلب و طرفدار پروپاقرص این شبکههای خبری شدهاند. سیمای ملی ایران برابر این وضعیت نیز راهبرد درستی پیشه نکرده و با مصلحتاندیشی و روندی کجدار و مریز در حال ادامه مسیر است. تحلیلهای سانسورشده و یکجانبه و چرخشهای عجیب و بیمحتوا کردن بحثهای چالشی و برنامههای انتقادی و همچنین گاهی پردهپوشی موجب دلسردی مردم از رسانه ملی شده است. اما باید دید راهکار درست مساله چیست. ناظر به آنچه گفته شد صداوسیما نمیتواند نقش کنترل اطلاعات یا دریچه اندازه و حدود آن را بازی کند، ارسال به دوستان
متن کتاب «تیهری میسان»، نویسنده فرانسوی درباره حادثه 11سپتامبر
دروغ بزرگ
آیا مقامات امنیتی واقعا نگران نفوذ چریکهای اسلامی به این پایگاه نفوذناپذیر نظامی بودند؟! داستانهای سرگرمکننده دیک چنی موجب شد از سخنان سخنگوی کاخ سفید Ari fleischer و همچنین Karl Rove مشاور ارشد کاخ سفید غافل شویم. صحبتهای این دو مقام ارشد کاخ سفید سرنخهای ترفندهای درونحزبی را بهدست میداد؛ آمادهسازی و هدایت افکار عمومی به مقابله با دشمنان خارجی و لزوم ورود به جنگ محور اصلی سخنان این دو مقام ارشد آمریکایی است. روزنامههای 12 و 13 سپتامبر به نقل از سخنگوی کاخ سفید «A.fleischer» عنوان کردند که سرویس امنیتی قبل از حوادث، پیامهایی از عاملان حمله دریافت کرده بودند، دراین پیامها، کاخ سفید و هواپیمای رئیسجمهور در فهرست اهداف حمله قرار داشتند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|