|
نگاهی به رمان «بیکتابی»
نقد عادات سیاسیون در یک رمان سیاسی
سیفالله نجاریان: «کتاب»، این واژه برای بسیاری حالتی از شوق و جذبه ایجاد میکند. وقتی این کلمه بر زبان جاری میشود، بسیاری ناخودآگاه از خود بیخود میشوند و عنان از کف میدهند و برای دستیابی به یک کتاب [چاپ اول یا یک نسخه خطی] تلاش میکنند به آن دست پیدا کنند. البته این درجه از شیفتگی ممکن است در افراد مختلف تفاوت داشته باشد اما آنهایی که عشق کتاب هستند وقتی به کتاب و کتابفروشی و قفسه کتاب میرسند، نمیتوانند خود را کنترل کنند. رمان «بیکتابی» اثر «محمدرضا شرفیخبوشان» که بتازگی روانه بازار کتاب شده، در حقیقت روایت یکی از آنهایی است که با شنیدن نام یک کتاب اختیار از دست میدهند و دلشان میلرزد. «میرزا یعقوب آنتیکفروش»، شخصیت اصلی رمان «بیکتابی» است که علاقه زیادی به نسخ خطی و چاپ سنگی کتاب دارد و برای دستیابی به کتابها، حاضر است هزینههای بسیاری کند. او حتی در این راه حاضر است از جانش نیز بگذرد و خطرهای بسیاری میکند. این کتاب در واقع روایتی است از وضعیت فرهنگ و فرهیختگان در ایران که حال و هوای کتاب در آن روزگار این مساله را به خواننده نشان میدهد که بسیاری اگر به کتاب اهمیت میدهند هم تنها به خاطر ظاهر آن است و از پوسته آن فراتر نمیروند. از آنجا که این رمان در زمان قاجار میگذرد، نویسنده در کنار پرداختن به وضعیت فرهنگی ایران آن عصر (که به عقیده نگارنده این متن، این کتاب را میشود در هر زمانی خواند و تعمیم داد. عصر قاجار از آنجا که دوران اوج انحطاط فرهنگی و سیاسی تاریخ ایران در سدههای اخیر است، مورد اشاره قرار گرفته اگرنه هنوز نیز برخوردهای نادرست با فرهنگ صورت میگیرد) گوشههایی از تاریخ آن روزگار مانند به توپ بستن مجلس، ترور ناصرالدین شاه، تاسیس مجلس و... را نیز برای خواننده روایت کرده است. حتی این مساله آنقدر خوب از کار در آمده که خواننده میتواند تحلیلهای جدیدی از بخشهایی از تاریخ را به واسطه این رمان به دست بیاورد که اینها همه مدیون پرداخت هنرمندانه نویسنده است. شخصیت میرزا یعقوب در این کتاب کمتر به معرفت نهفته در کتب توجه دارد و بیشتر به تصاویر و جلدها و به طور کلی رنگ و لعاب کتابها توجه دارد و از این منظر به کتابها نگاه میکند و اهمیت کتابها از این حیث برایش در اولویت است و کاری ندارد که این کتاب به قلم چه کسی است بلکه برای او جلد و خط و نکات فیزیکی کتاب در اولویت است. از این رو یکی از نکات جالب توجه در این کتاب این است که اگر کسی هم در کشور به کتابی توجه نشان میدهد از روی تفنن است و کاری به محتوای داخل آن ندارد و خط آن و نقاشیهای داخل کتاب مورد توجه است. ساختار روایت «بیکتابی» کتاب را تبدیل به اثری کرده که خواننده باید در خوانش آن مشارکت داشته باشد و نویسنده کوشیده روایتی را ارائه کند تا مشتش پیش خواننده از همان ابتدا باز نباشد. این تمهید به خواننده کمک میکند از مطالعه این رمان لذت ببرد و نویسنده را مورد تحسین قرار دهد. نویسنده کوشیده در یک بستر تاریخی روایت خود از اوضاع فرهنگی کشور در یک بازه زمانی را به خواننده نشان دهد. حتی در بخشهایی این تصور به خواننده دست میدهد که بسیاری از مشکلاتی که گریبانگیر امروز ما است ریشه در خودمان دارد و بهتر است به جای دنبال مقصر رفتن خود را اصلاح کنیم. هرچه به پایان کتاب نزدیک میشویم روایت از کتابی به نام «ضحاکنامه» (که به ادعای نگارنده، شخصیت اصلی آن را به رمز برای ناصرالدین شاه مرقوم داشته) بیشتر میشود و خواننده با حجم زیادی از نقل قولها روبهرو میشود که شاید این مساله کمی حوصله خواننده را سر ببرد ولی به نظر میرسد نویسنده میخواهد با طرح این موضوعات خواننده را به یک پایان نزدیک کند. پایانی که نشان میدهد ضحاک آن است که از محتوای کتابها به دور است و این همان رمزی است که در این کتاب نهفته است. وقتی شخصیتهای داستان وارد غاری میشوند و ضحاک را در هیبت خودشان میبینند، خواننده ناخودآگاه حس میکند همه ضحاکی هستند که به بودن آن در درون خود وقوف ندارند. در کنار این موضوعات میتوان رمان تازه شرفیخبوشان را یک رمان سیاسی خواند. نویسنده در این اثر گوشههایی از خلقیات مردم ایران که در مواجهه با دستگاه حاکم از خود بروز میدهند بیان کرده است. او در این رمان به صورت غیر مستقیم به نقد برخی عادات سیاسیون و ملت پرداخته و آن را به خواننده گوشزد کرده است. هرچند به نظر میرسد نویسنده حواسش بوده که خود از زبان راوی به بیان این مسائل نپردازد و با نقل قول از کتب و نسخ قدیمی به این اقدام دست زده است که این در نوع خود اقدامی ظریف و هنرمندانه است که نویسنده با هوشمندی در متن روایتش آن را به خواننده ارائه کرده است. رمان «بیکتابی» اثر محمدرضا شرفیخبوشان را انتشارات شهرستان ادب در 260 صفحه با قیمت 20هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است. ارسال به دوستان
اخبار
عرضه نسخه بلوری «بادیگارد» ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطنامروز» با تهیهکننده افغانستانی سینمای ایران
سرم درد نمیکند با فرد دیگری کار کنم
گروه فرهنگ و هنر: «برادران محمودی» یکی از عبارات جالب در اخبار فرهنگی و هنری است بهگونهای که همکاری پیوسته این دو برادر باعث شده کمتر نام «نوید» و «جمشید» محمودی به زبان آید. فیلم «چند مترمکعب عشق» از جمله نخستین آثاری بود که برادران محمودی را به سینمای ایران معرفی کرد؛ فیلمی که در فضای بینافرهنگی ایران و افغانستان تولید شد و این دو برادر افغانستانی بهواسطه چند مترمکعب توانستند سیمرغ بلورین بهترین فیلم بخش نگاه نو و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی سیودومین دوره جشنواره فیلم فجر را از آن خود کنند. نادر طالبزاده از این فیلم به عنوان الگوی مهندسی دوربین یاد کرد و با اشاره به پایانبندی دراماتیک و طبیعی آن گفت: «فیلم درباره اقلیتی به نام مهاجران افغان صحبت میکند و بهرغم اینکه ما همیشه شعار حمایت از مهاجران را دادهایم، اما به آنان بیتوجهی کرده و این فیلم دراماتیزه کردن یک حقیقت در کشور است. به نظرم این فیلم را باید در خارج از کشور اکران کرد و به دنیا نشان داد که ما بلدیم خودمان را نقد کنیم». برادران محمودی پس از «چند مترمکعب عشق» سراغ «رفتن» رفتند و برای دومینبار نمایندگی افغانستان را در جشنواره اسکار برعهده گرفتند. نکته جالب آنجاست که برادران محمودی به صورت یکی در میان کارگردانی و تهیهکنندگی آثارشان را برعهده میگیرند. «چند مترمکعب عشق» به کارگردانی جمشید محمودی و «رفتن» به کارگردانی نوید محمودی تولید شده است. همچنین برادران محمودی سینمایی «شکستن همزمان بیست استخوان» را در دستور کار قرار دادهاند. نوید محمودی در گفتوگو با «وطنامروز» با اشاره به سریال جدید خود و برادرش به نام «سایهبان» با اشاره به آغاز پیشتولید این سریال برای شبکه 2 اظهار داشت: همانطور که در رسانهها مطرح کردیم، سایهبان قصه زندگی امروز ما و شماست. 2 رفیق که در منطقهای کارگرنشین بزرگ شدهاند، تا پای جان تلاش میکنند که چراغ خانههایشان را روشن نگه دارند و در برابر سرنوشت سرکش ایستادهاند. عشق و ایمان در رگهایشان خون میشود تا از پا نیفتند و به رحمت خدا و فرداهای بهتر دلخوش بمانند. اما زخمی در راه است؛ زخمی که برای رفاقت دیرینهشان سنگ محکی است. نوید محمودی پیش از این اظهار داشت: من و برادرم، افغانستانیالاصل هستیم. ما 30 سال است در ایران مهاجر هستیم و جالب است بدانید که هنوز شناسنامه نداریم! من و جمشید در ایران به دنیا آمدیم اما نمیتوانیم تابعیت ایران را بگیریم. به نظرم علت اینکه ایرانیها این فیلم را دوست دارند به این خاطر است که این فیلم کاملا واقعی است. محمودی در پاسخ به این سوال که زندگی معمولی برای مهاجران افغان در ایران چندان آسان نیست و برادران محمودی چگونه توانستهاند در این مدت علاوه بر توفیق در سینمای ایران به تلویزیون راه پیدا کنند، گفت: معتقدم آدمها مسیرشان را انتخاب میکنند. تلاش میکنند و به نتیجه میرسند. اگر بناست هر آدمی به نتیجه مطلوبش برسد، باید هدفش را اتخاب کرده و در راه هدفش تلاش کند تا به آن برسد. من هم به فیلمسازی علاقه داشتم و تلاشم را کردم تا به اینجا برسم. محمودی در پاسخ به این سوال که چرا «چند مترمکعب عشق» و «رفتن» بهعنوان نماینده افغانستان در اسکار انتخاب شدند، بیان کرد: هر فیلمی به شورای سیاستگذاری راه پیدا میکند، ما نیز فیلممان را در شورای هر دو کشور داشتیم، افغانستان به جهت شرایط بهتر فیلم ما و کمبود آثار نمایشی، این فیلمها را برای اسکار انتخاب کرد و اگر ایران هم میخواست میتوانست فیلم ما را انتخاب کند. وی با اشاره به عدم انتخاب فیلمهای افغانستانی در اسکار در طول 11 سال اخیر گفت: من چون در ایران فیلم میسازم، اطلاع چندانی از تولیدات نمایشی در افغانستان ندارم. نوید محمودی در پاسخ به این سوال که تا چه زمانی «برادرانه» فیلم میسازند، گفت: طبیعتا وقتی که کار با فردی برای آدم جذابیت داشته باشد، به دنبال همکاری با او خواهد رفت، وقتی شما برادری دارید که برایتان فیلم بسازد سرتان درد نمیکند سراغ فرد دیگری بروید. ما در هر زمانی احساس کنیم جمشید بسازد، او میسازد و هر زمان بنا باشد من بسازم، من میسازم. ارسال به دوستان
گزارشی از آثار و فعالیتهای استاد مجید انتظامی
برای همیشه استاد موسیقی ایران
«مجید انتظامی» نامی است که این روزها به دلیل بیماری وی، بیشتر بر سر زبان رسانهها افتاده است، در حالی که این نام همواره بر سردر موسیقی دفاعمقدس و در خاطرات مشترک ایرانیها درخشان مانده است. بدون شک ماندگاری « از کرخه تا راین»، «آژانس شیشهای»، «روز واقعه»، «دوئل» و... مرهون نوازش دستان انتظامی بر نتهای موسیقی است. سمفونیهای «ایثار»، «خرمشهر»، «کربلا، جغرافیای یک تاریخ» و... نیز در زمره خاطرات مشترک و بهیادماندنی ما ایرانیها قرار میگیرد که در طول پیش و پس از انقلاب جزو ماندگارترینها محسوب میشود. انتظامی قدرت اعجابانگیزی در تولید موسیقی متن فیلم دارد بهگونهای که میتوان اقرار کرد این نتها از دل فیلم برخاسته و خود، دیالوگی مجزا برای انتقال احساس محسوب میشوند. به گزارش رسانه انقلاب، در دیالوگ حاج کاظم و ابوذر از پشت فنس آژانس، موسیقی در ابتدا آرام و همراه با صحبتهای پدر و پسر گام برمیدارد و نه از آنها جلو میزند و نه عقب میماند و بعد درست در لحظهای که پدر مچ پسر را میخواباند، یکباره موسیقی حس عاطفی عجیبی ایجاد میکند و بیننده همراه اشکهای حاجکاظم و پسرش به گریه میافتد. او برای بیشتر آثار «حاتمیکیا» موسیقی ساخته است و بدون شک در شکلگیری ماهیت موسیقی فیلمهای وی موثر بوده است. آثار «حاتمیکیا» با موسیقی «انتظامی» جان واقعی دارد. باز اگر بخواهیم مثال دیگری بزنیم خوب است 2 سکانس از فیلمهای «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن یوسف» را به بیاد بیاوریم؛ در صحنه ابتدایی فیلم «از کرخه تا راین» که هواپیمای حامل سرنشینی به نام «سعید»، مجروح شیمیایی فرود میآید، یک موسیقی سنگین که انگار روی سینه انسان فشار میآورد، شنیده میشود که انگار میخواهد خبری بدهد، خبر درد بزرگی که از ایران برای شنیده شدن به آلمان آمده است. اگر به این صحنه دقت نکردهاید، یک بار دیگر آن را ببینید. این فیلم البته قطعات بسیار شنیدنی دیگری نیز دارد، مانند قطعه اصلی فیلم که مردی درحال فلوت زدن در خیابان است. یا در قطعه پایانی و اصلی «بوی پیراهن یوسف» حس انتظار و وصل و رسیدن به مرادی بعد از مدتها بخوبی در 2 فراز و فرود منتقل میشود؛ ابتدا صدایی که بعضا در برخی دیگر از قطعات موسیقی انتظامی شنیده میشود مانند نوایی است که از هجران شکایت میکند و بعد هم موسیقی با دف حالت هیجانی پیدا میکند و حس رسیدن به مقصود را در شنونده ایجاد میکند؛ هنرمندانه و تاثیرگذار. استاد «انتظامی» در شناخت آلات و ادوات موسیقی نواحی و محلی ایران و حتی جهان و به کار بستن آنها در سکانسهای مربوط تبحر بسیاری دارد، مثلا در فیلم «روز واقعه» با توجه به آنکه فضای فیلم در میان اعراب و فضای بادیهنشینی و صحراگردی میگذرد، سازهای عربی و کوبهای استفاده میشود و هلهله و کل کشیدن نیز مورد استفاده قرار میگیرد. یا در فیلم «دوئل» که در فضای جنوبی ایران میگذرد، استفاده از نیعنبان و نواهای جنوبی که لحظات کار ماهیگیران و صیادان در بندر را یادآوری میکند بخوبی ما را به آن شهر و دیار میبرد. ایشان حتی در فیلمی مثل «مریم مقدس» که داستان زندگی مریم مقدس است و اتمسفر مسیحیت بر آن حاکم است از لحن و سبک کلیسایی برای موسیقی فیلم استفاده کرده و حتی نواهایی مثل تسبیح عبرانی کلیسا را در لحظاتی از فیلم قرار داده است. اینها همه نشان از فهم، دقت و ذوق سرشار این استاد دارد. اگر به عناوین قطعات موسیقی فیلم ساخته شده توسط وی و خود ترانه دقت کنید، متوجه میشوید که از چه همخوانی خوبی برخوردارند و نام قطعه با آنچه ساخته شده است کاملا منطبق است اما بعد از فیلمها باید سراغ سمفونیها رفت، سمفونیهای «انتظامی» کم از موسیقی فیلمهای وی نیست. سمفونیها که غالبا با نمایش موزیکال همراهند چه در لحظات حزن و اندوه و چه البته در لحظات حماسی کمنظیرند. «انتظامی» در مقام رهبر یک سمفونی که متشکل از چندین و چند نوع ساز زهی و کوبهای و رشتهای است، اتحاد و همنوایی بسیار عالی ایجاد میکند. دفها و طبلها همراه با سنج و دمام و نیعنبان به عنوان ساز و آلات هیجانساز که رو و سطح اثر هستند، همراه با ویولن و ویولنسل که در زیر زمینهسازی میکنند ترکیب خوبی را پیدا میکنند و از هارمونی مناسبی برخوردار میشوند. قطعه «خیزش» از سمفونی «خرمشهر» استاد یکی از شاهکارترین قطعات موسیقی حماسی ایران است. ارسال به دوستان
رویدادها
هنرمندان برای حضور در جشنوارههای خارجی آموزش ببینند ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|