|
بررسی سیاستهای دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی
10 سؤال اقتصادی از دولت سازندگی!
سحر خدابخشی*: هنگامی که هاشمیرفسنجانی پس از جنگ و گذشت یک دهه از پیروزی انقلاب به ریاست قوه مجریه انتخاب شد، کشور در وضعیت شکنندهای به سر میبرد. جنگ تازه به پایان رسیده و زخمهای عمیقی بر پیکر کشور به جای گذارده بود. قیمت نفت به عنوان تنها منبع درآمد کشور، در پایینترین سطح جهانی خود قرار داشت. همزمان دولت در سال 67 با کسری بودجه حدود 50 درصدی مواجه بود؛ همچنین تثبیت قیمت مجموعهای از کالاها و خدمات و نیز نرخ ارز منجر به ایجاد و سپس تشدید عدم تعادلهای اساسی در اقتصاد شد. این عدم تعادلها را میتوان در ایجاد فاصله فزاینده قیمتهای رسمی و بازار آزاد در مقیاس وسیعی از کالاها و خدمات و در پی آن رشد غیرضروری خدمات واسطهگری مشاهده کرد، لذا سیاستهای دولت بر آن قرار گرفت که در همه بازارها قیمت تعادلی برقرار شود و در نهایت سال 69 سازمان برنامه و بودجه برنامهای را تحت عنوان برنامه تعدیل اقتصادی با محوریت آزادسازی قیمتها از جمله در بازار ارز تصویب کرد، لذا در این مقاله به منظور بررسی نحوه اجرای سیاستهای تعدیل به طرح 10 سؤال از دولت سازندگی میپردازیم. در مجموع در دوره ریاستجمهوری آقای رفسنجانی کوششهای بسیار زیاد، سرمایهگذاریهای وسیع و ساختوسازهای فراوانی صورت گرفت؛ گامهای قابلتوجهی در جهت رفع مشکلات ناشی از جنگ و نوسازی و توسعه اقتصادی کشور برداشته شد و سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی موجب تحرک اقتصادی قابل توجهی در کشور شد. در عین حال، این حرکت با ناکامیها و مشکلاتی روبهرو بود که از جمله میتوان به تکبعدی بودن روند توسعه، عدم هماهنگی توسعه سیاسی با توسعه اقتصادی، بیتوجهی به عدالت اجتماعی و برخورد حاشیهای با آن، تأثیرپذیری از برنامههای صندوق بینالمللی پول، افزایش واردات و بدهی خارجی، طولانی شدن مدت طرحهای عمرانی و اتلاف هزینهها، عدم نظارت بر اجرای طرحها و عدم کنترل تورم اشاره کرد. ارسال به دوستان
درباره بیانات اخیر رهبر انقلاب
خوانشی متفاوت از معنای تبلیغ
سعید اشیری: در ادبیات دینی ما، موضوع تبلیغ، موضوعی مهم و پرتکرار است. از نگاه رهبر انقلاب، «پروردگار عالم دستور تبلیغ را به پیغمبر خودش عنایت میکند و در آیات کریمه قرآن از قول پیغمبران، مکرر در مکرر مسأله تبلیغ ذکر شده: اُبَلغُکُم رسَالت رَبّی وَ اَنصَحُ لَکُم».(۱) علاوه بر اهمیت و جایگاه تبلیغ، توجه به لایهها و سطوح معناشناختی تبلیغ، یکی دیگر از محورهای بیانات اخیر رهبر انقلاب است. ناگفته پیداست وقتی درباره تبلیغ در این فضای فکری سخن میگوییم، بهطور مشخص، منظورمان «تبلیغ اسلامی» است. مهمترین ویژگیهای معنایی «تبلیغ» در این بیانات بدین شرح است: ارسال به دوستان
2 بال برای پرواز -2
در یادداشت پیشین پیرامون اعتقاد و عمل صالح سخن گفتیم و به فراخور موقعیت مطالبی را عرضه داشتیم اما در این بخش سر آن داریم تا پس از بیان ضرورت اعتقاد برای انجام اعمال شایسته به این موضوع بپردازیم که باید به چه چیز یا چیزهایی اعتقاد داشت و در واقع اسلام ما را به اعتقاد داشتن به چه چیزهایی دعوت میکند. آنچه دعوت نخستین تمام انبیای الهی است چیزی جز ایمان به خدای واحد نیست، همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «هیچ پیامبری را قبل از تو برنینگیختیم مگر اینکه به او دستور دادیم به مردم ابلاغ کند که خدایی جز من نیست پس مرا عبادت کنید»(1) و جز این هم نمیتواند باشد، زیرا خداوند موجودی است که در او کمال و نقصان یا هیچ تغییر دیگر که میتوان آن را تصور کرد راه ندارد. پس نمیتوان از او قوانین و فرامین متناقض و ناهمگون را انتظار داشت. قرآن کریم میفرماید: «و هرگز براى سنت خدا، تبدیلى نمىیابى و هرگز براى سنت خدا، دگرگونىاى نخواهى یافت».(2) از همین رو است که مولای علی(ع) اجابت دعوت انبیا را موجب شفاعت ایشان از مردم میدانند و میفرمایند: «دعوت پیامبران خدا را اجابت کنید و در برابر آنها سر تسلیم فرود آورید و فرمانشان را ببرید، تا مشمول شفاعت آنان شوید».(3) اگر میان دعوت پیامبران و هدف ایشان تفاوتی بود، ایشان نمیتوانستند شفیع برای مردم نزد خداوند باشند، زیرا اگر چندین دعوت متفاوت وجود داشته باشد نمیتوان تمام آنها را درست پنداشت وقتی آنها در شأنی مانند شفاعت مشترک هستند پس در غایت و راه نیز یکسانند و از منشائی واحد دستور دریافت میکنند. از همین رو است که اهل فن «ادیان» را غلط مصطلح دانسته و «دین» را درست میدانند و قرآن کریم نیز بر این پندار صحه میگذارد، زیرا دین را حقیقتی الهی میداند و علت اختلاف میان پیروان پیامبران(ع) را نیز در همین جا بیان میفرماید: «در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد، آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا زودشمار است».(4) پس پیامبران مبلغ یک پیام، دعوتکننده به یک راه و بیمدهنده و بشارتدهنده یک مسیر هستند. از همین رو وقتی یکی از ایشان از دنیا میرفت دیگری قیام میکرد: «هرگاه ایام یکی از آنها سپری میشد، دیگری برای اقامه دین خدا بپا میخاست».(5) از اینها که فراتر رویم حتی ایشان در خلقت اولیه نیز از یک درخت هستند، همانگونه که امیرالمومنین(ع) درباره خلقت پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «او را از درختی که سایر انبیایش را از آن آفرید، جدا کرد (آفرید)».(6) البته نباید از این نکته نیز غفلت کرد که آنچه بیان شد همانگونه که گذشت درباره دین با تعریف الهی آن است اگرنه اگر بخواهیم به صورت عمومی به دین نگاه کنیم و آن را مجموعهای از عقاید و اخلاق و حقوق و... و فقه الهی و غیرالهی بدانیم، میتوان مکاتب بشری را نیز دین نامید، همانگونه که فرعون روش مردم مصر را دین ایشان میخواند: «و فرعون گفت بگذارید موسى را بکشم تا پروردگارش را بخواند. من مىترسم آیین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد کند».(7) پس با تعریف الهی از دین، دین هر آن چیزی است که خداوند آن را به صورت وحی بر بندگان شایسته خود ارسال کرده است و مردم را به پیروی از آن امر فرموده است لذا انبیا به افق واحدی نگاه میکنند و مردم را به راهی واحد فرا میخوانند اما شاید عدهای در این موضوع مناقشه کنند که از کجا دانسته میشود این سخنان که توسط انبیا گفته شده است و البته یکسان نیز به نظر میآید، وحی الهی است و نه تجربیات شخصی ایشان از سیر و سلوکهای عارفانه؟! یعنی این سوال ایجاد میشود که آیا پیامبران واقعا پیامی آوردهاند یا به فهمی واحد از یک موضوع دست پیدا کردهاند؟ اجمالا باید گفت میان تجربه دینی و وحی تفاوتهایی وجود دارد و میتوان اثبات کرد آنچه پیامبران فرمودهاند نه تجربه دینی، بلکه وحی الهی است. انشاءالله در نوشتارهای بعدی به این تفاوتها خواهیم پرداخت. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|