|
سیدحسن نصرالله:
کل منطقه در کانون جنگ نفتی و گازی است
دبیرکل حزبالله لبنان در نخستین سخنرانی خود پس از واقعه تاریخی سرنگونی جنگنده پیشرفته رژیم صهیونیستی توسط پدافند ارتش سوریه، از آغاز جنگ برای آزادی جولان اشغالی خبر داد، جنگی که پیشتر رسانههای اسرائیلی نیز بدان اعتراف کرده بودند. سیدحسن نصرالله عصر جمعه در مراسم گرامیداشت فرماندهان شهید حزبالله در بیروت تحت عنوان «حفظنا الوصیه» اعلام کرد: «به نظر میرسد کل منطقه در کانون جنگ نفتی و گازی قرار گرفته است». به گفته او دشمن اسرائیلی دنبال فرصتی مثل حضور دونالد ترامپ در رأس قدرت در آمریکا میگشت تا جولان را به خاک فلسطین اشغالی الحاق کند. بنابراین جولان دیگر فقط مساله امنیت ملی لبنان و سوریه نیست بلکه منبع بزرگی برای آب، نفت و گاز است. او نهتنها جنگی را که اسرائیل بر سر بلوک9 (منطقه دریایی نزدیک ساحل لبنان) آغاز کرده بلکه اشغال جولان را بهخاطر مقادیر زیادی نفت و گاز دانست که در آنها پیدا شده است. او همچنین جنگ نفتی و گازی را که توسط آمریکاییها در منطقه اداره میشود، یکی از علل جنگهای سوریه و عراق، جنگ در جولان و اختلاف ترکیه و قبرس دانست. از نظر نصرالله مهمترین میادین نفتی در سوریه در شرق رود فرات است و علاوه بر این دولت ترامپ عراق را به چشم نفتی میبیند که اینها دلیل اشغالگری آمریکا در شرق سوریه و حمایت از بقایای داعش است، در حالی که واشنگتن گفته بود بعد از نابودی داعش این کشورها را ترک میکند. او همچنین به کردها توصیه کرد فریب بودجه 750 میلیون دلاری پنتاگون برای تجهیز خود را نخورند چون آمریکا آنها را به ثمن بخس میفروشد. رهبر مقاومت به لبنانیها توصیه کرد در جنگ جدید انرژی متحد باشند چون بر خلاف آنچه برخی لبنانیها در زمان اشغال جنوب توسط اسرائیل تصور میکردند، امروز جنگ انرژی بر سر ثروت نفتی موجود در جنوب (بلوک9) است که این نبردی اقتصادی برای همه لبنانیهاست. همچنین او درباره خطر دیوارکشی اسرائیل در خاک لبنان در آینده هشدار داد. سیدحسن نصرالله با اشاره به سفر تیلرسون به لبنان از پیامهای تهدیدآمیز آمریکا به عنوان «شیطان اختلافافکن» به بیروت خبر داد و از مردم لبنان خواست به آمریکا بگویند اگر آنها را تهدید کنند آنها هم از طریق حزبالله، اسرائیل را تهدید میکنند. دبیرکل حزبالله با اعلام اینکه لبنان متحد تصمیم خود را به مبارزه گرفته است، اعلام کرد مقاومت حتی برای تعیین مرزهای آبی و خاکی لبنان با رژیم صهیونیستی آماده است خلأ دولت را پر کند. ارسال به دوستان
موانع اجرای نیروگاه 500 مگاواتی خرمآباد مرتفع شد
مدیرعامل گروه برق و انرژی صبا در پی گشایش کامل اعتبار اسنادی 202 میلیون یورویی خبر از شروع مجدد عملیات اجرایی و تسریع در رسیدن به زمان بهرهبرداری پروژه نیروگاه سیکل ترکیبی خرمآباد خبر داد. به گزارش روابط عمومی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، دکتر اسلامیان، مدیرعامل گروه برق وانرژی صبا از زیرمجموعههای بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی درباره سوابق عملیات اجرایی پروژه نیروگاه سیکل ترکیبی خرمآباد گفت: این نیروگاه سال 84 با مشارکت گروه برق و انرژی صبا، شرکت «سنا» و شرکت فراب تاسیس شد. در سال 85 پروژه به صورت عملیاتی آغاز شد و با استفاده از حساب ذخیره ارزی، دو اعتبار اسنادی به میزان 32 میلیون یورو و 151 میلیون یورو گشایش یافت. مدیرعامل گروه برق و انرژی صبا در رابطه با جزئیات این پروژه گفت: شرکت مولد نیروی خرمآباد سرمایهگذار و مجری پروژه نیروگاه 968 مگاواتی سیکل ترکیبی خرمآباد یکی از زیرمجموعههای هلدینگ برق و انرژی صبا و وابسته به بنیاد مستضعفان است. پروژه نیروگاه خرمآباد در ابتدا جهت احداث 8 واحد گازی به ظرفیت 1296 مگاوات پیشبینی شده بود که به دلیل تغییر سیاستهای وزارت نیرو، مقرر شد پروژه در دو فاز، به صورت 2 بلوک سیکل ترکیبی اجرا شود و در حال حاضر خوشبختانه با گشایش اعتبار اخیر عملیات اجرایی برای احداث یک بلوک سیکل ترکیبی به ظرفیت 500 مگاوات شتاب گرفته است. اسلامیان حجم زیاد سرمایهگذاری در پروژههای نیروگاهی را یکی از مهمترین دلایل گشایش اعتبارات اسنادی دانست. وی در ادامه مهمترین اهداف اجرای این پروژه را افزایش سطح ولتاژ برق در منطقه، پاسخ به نیاز روزافزون رشد مصرف برق منطقه ناشی از گسترش صنایع محلی، توسعه کشاورزی و...، تامین بخشی از تقاضای شبکه سراسری برق کشور و کمک به افزایش پایداری و افزایش ظرفیت تولیدی برق عنوان کرد. اسلامیان یادآور شد با توجه به توان 500 مگاواتی این نیروگاه که تقریبا یک دهم نیاز توسعه سالانه صنعت برق کشور است، انتظار داریم مسؤولان محلی و بانکها به عنوان موثرترین یار و همراه گروه تخصصی برق و انرژی صبا نقشی موثر در اجرای این پروژه ملی که مصداقی از راهبرد تامین اهداف اقتصاد مقاومتی در کشور است ایفا کنند. ارسال به دوستان
اخبار
افتتاح طرح آبرسانی و تأمین آب شهر گتاب بابل ارسال به دوستان
کلنگزنی خانه بهداشت در دشتستان با مشارکت بانک ملت
کلنگ احداث خانه بهداشت روستای خون از بخش بوشکان شهرستان دشتستان استان بوشهر با مشارکت بانک ملت به زمین خورد. دکتر زارع، فرماندار دشتستان در این مراسم با اظهار رضایت از عملکرد خوب بانک ملت گفت: کارکنان این بانک با رعایت کامل طرح تکریم ارباب رجوع، اخلاق حسنه و رفتار حرفهای همیشه گرهگشای مشکلات مردم بودهاند. وی با بیان اینکه بانک ملت منشأ خدمات ارزنده در سطح جامعه است و در اجرای طرحهای بزرگ همواره پیشتاز بوده است، از توجه ویژه این بانک به بخش سلامت و آموزش مردم استان بوشهر و شهرستان دشتستان با مشارکت در احداث یک خانه بهداشت و یک مدرسه قدردانی کرد. کیوانی، مدیر بانک ملت استان نیز در سخنانی گزارشی از عملکرد این بانک ارائه کرد و پرداخت تسهیلات جهت خرید گندم، گازرسانی به شهرها و روستاها، نوسازی بافتهای فرسوده، تجهیز ناوگان هوایی و همچنین پرداخت تسهیلات به بخش سلامت را از اقدامات بزرگ بانک ملت اعلام کرد. ارسال به دوستان
برائت از «منیت» شرط انقلابیگری
حسین قدیانی: انقلاب اسلامی روز 22 بهمن 57 به پیروزی رسید، نه به پایان! حتی روز 12 فروردین 58 هم هرگز انقلاب اسلامی تبدیل به جمهوری اسلامی نشد، بلکه جمهوری اسلامی میوه انقلاب اسلامی شد! انقلاب اسلامی، نهضتی ادامهدار است که با رفتن شاه و آمدن امام و پیروزی و روز جمهوری اسلامی و یومالله سوم خرداد و فتح فاو و پایان جنگ تحمیلی و متجاوز خواندن صدام و راهپیمایی تماشایی 22 بهمن 96 تمام نمیشود! پس هم انقلاب ادامه دارد و هم انقلابی بودن ما! از قضا، ما از دریچه همین انقلابیگری است که بدیهای دولتها را متذکر میشویم! گاهی در لابهلای نوشتههای بعضیها، کاملا حس میکنم که چقدر عصبانی از این امر هستند که 40 سال بعد از انقلاب اسلامی، هنوز هم از محاربان که خیر سرشان دنبال انقلاب- بخوانید براندازی!- هستند، با عنوان «ضدانقلاب» یاد میشود، نه «انقلابی»! و حالا بهتر میفهمم چرا خمینی و خامنهای این همه تأکید داشته و دارند بر حفظ روحیات انقلابی! حفظ روحیات انقلابی اما تنها به قبول داشتن قانون نیست! این درست که هرج و مرج و تمرد از قانون و فیالمثل لگدزدن به سازوکار انتخابات و اعلام پیروزی، در حالی که هنوز رأیگیری تمام نشده، از مصادیق ضدانقلابیگری است، لیکن قانونگرایی، تنها یکی از مؤلفههای انقلابیگری است، نه همه آن! حسن روحانی در مراسم راهپیمایی 22 بهمن امسال، جمله حقیقتا قصاری گفت؛ «هر که قانون را قبول دارد، انقلابی است»! ایشان البته مثلا میخواست بر شعاع انقلابیها اضافه کند که فینفسه کار خوبی است اما ناظر بر مسائل روز و البته دیروز، کاش جمله خود را جور دیگری ایراد میکرد! اگر تنها ملاک انقلابی بودن، قبول داشتن قانون باشد، قطعا نمیتوان انقلابی خواند کسانی را که سال 88 اعتراضات خود را به جای مجاری قانونی، از کانال فتنه و آشوب و دروغ و آبروریزی پیگیری کردند! با همین معیار، بازندههای 2 انتخابات 92 و 96 که اعتراض خود را آن هم ناظر بر آن همه تخلف گسترده بیسابقه، جز از راه قانون دنبال نکردند، میتوانند مسرور باشند که انقلابی هستند اما همانطور که اشاره شد، قانونگرایی فقط یکی از شاخصههای انقلابیگری است! من در این نوشته، دست میگذارم بر شاخصهای دیگر که «تولی و تبری» باشد! بدون ولایت و بدون برائت، مردمگرایی تبدیل میشود به مردمنمایی و انقلابیگری هم به انقلابینمایی! اگر سال 88 ما علیه سخن مخدوش علیه دولت وقت و رئیس دولت وقت، موضع گرفتیم؛ حالا هم ترسی از موضع علیه کسانی نداریم که روی پلههای دادگاه، علیه قوهقضائیه، لجنپراکنی میکنند! هم سال 88 قوه مجریه، معصوم نبود و هم این سالیان، قوهقضائیه اما حرف شلوغ و سخن دروغ، فقط وقتی بد نیست که علیه رئیسجمهور سابق باشد! حتما دستگاه قضا بیایراد نیست لیکن چگونه است که تا قاضی مملکت، دست روی عناصر فتنه و انحراف میگذارد، هر دو با هم و در یک خط مشترک، دست به تخریب محکمه میزنند؟! تولی و تبری که از مشخصات انقلابیگری است، حکم میکند؛ اگر ما وقت حمایت، حمایت کردیم، وقتی که مرزبندی لازم شد هم، مرزبندی کنیم! و الحمدلله که جریان انقلابی، از اول انقلاب تا الان، خواص را به حق سنجیده، نه بالعکس! در کارنامه جریان انقلابی، از دفاع از بازرگان دیده میشود تا منتظری تا رفسنجانی تا همین فرد حقیقتا بیصفت این روزها؛ لیکن بر اساس قاعده تولی و تبری، حد و مرز دفاع ما معلوم بود! و الان هم معلوم است! سر همین، جریان انقلابی با افتادن هیچکدام از این خواص، نیفتاد! و باز هم نخواهد افتاد! قدرمسلم، آنکه منتظری را برای حتی کارهای ناپسندش هم تمجید میکرد، انقلابی نبود! امروز هم اگر توهم بزنیم که دفاع از جریان فتنهگر انحراف یا دفاع از جریان منحرف فتنه، با انقلاب و انقلابیگری قابل جمع است، حتما خطایی نابخشودنی خواهد بود! چه اینکه، برخی تحرکات، بیشتر با منش ضدانقلابها سازگار است تا روحیات انقلابی! و نه عجب که دشمنان انقلاب، تیتر یک رسانه خود میکنند ژانگولربازی بعضیها را! بگذار فاش بگویم؛ «منگرایی» یک چیز است و دفاع از آزادی و عدالت، یک چیز دیگر! آن روز که فلانی مثل متوهمها، خود را زودتر از پایان مسابقه، فرد پیروز اعلام کرد، بوی بد «منیت» میداد! امروز که بهمانی، حرمت قانونی هیچ نهادی را نگه نمیدارد و رسما از مفسد حمایت میکند؛ بوی بد «منیت» میدهد! و همه فتنهها و انحرافها ناشی از همین «من» است! و دقیقا بهخاطر همین است که از میان هزاران صفحه کتاب دفاع مقدسی، حضرت آقای حکیم و دوراندیش ما، عدل دست میگذارند روی این عبارت که «ابتدا باید از سیمخاردار نفس خودت رد شوی!» تو بازرگان را خیلی دوست داری؛ باشد! ارسال به دوستان
به تیتراژها دقت کنید!
احسان سالمی: یکی از بحثهای این روزهای سینما، پیرامون الفاظی چون سینمای مستقل، سینمای ارگانی و... میچرخد اما چه کسی تعریف مشخصی از سینمای مستقل دارد؟ از سینمای ارگانی چطور؟ ساختن فیلم نیاز به سرمایه دارد. ممکن است این سرمایه در اختیار نهادهایی با تعریف و کارکرد مشخص باشد و ممکن است شرکتهای فیلمسازی که پس از یک سرمایهگذاری طولانیمدت در سینما و طی کردن فرآیند هزینه، پخش و آورده، به نقطهای از تعادل یا سوددهی مالی رسیده باشند هم سرمایهگذاری کنند. سینما البته میهمانهای ناخواندهای هم دارد که نه نهادهای حاکمیتی موظف به تولید هستند و نه شرکتهای فیلمسازی. خودشان هستند با رابطههایی که دارند. از بانکهای خصوصی متعدد که در غفلت دولت سربرآوردهاند تا شرکتهای پرپولی که در جامعه مصرفی امروز میتوانند یکشبه به سرمایههای کلان میلیاردی برسند. اما این شرکتها در اختیار چه کسانی است؟ عمدتا آقازادههایی هستند که پولهای بادآورده را به سینما میآورند. پول بادآورده، نظام مالی و حقوقی سینما را به هم میریزد. با پول بادآورده دستمزدهای بازیگران و عوامل فیلم کلانتر میشود. پول بادآورده به برخی میرسد و به برخی نمیرسد. معمولا خوشنقش و نگارها و استارها و سلبریتیها بهره بیشتری از «پول بادآورده» میبرند. دست گروهی دیگر اما خالی میماند. نهادهای سنتی سرمایهگذار در فیلم مانند فارابی بودجه محدود خود را میان همه «دستهای خالی» تقسیم میکنند. نتیجه این مدل تقسیم پول توسط فارابی هم مشخص است. سینمای کممخاطب و بیبهره از گیشه. سرمایه فارابی بازنمیگردد و سینمای دولتی متکی به پول نفت، لنگان لنگان مسیر شکست خورده پیشین را ادامه میدهد. در آن سو اما ورود آقازادهها چرخه «سینما- مخاطب» را بهتر از نهادهایی مثل فارابی میچرخاند، چرا که سازوکارهای یک فیلم بفروش را با «پولهای بادآورده» فراهم میکند؛ قصههای خوبی که سالها توسط نهادهای سینمایی پس زده شدهاند به علاوه ستارههای سینما و کارگردانانی که اسم درکردهاند. اسمش را گذاشتهاند سینمای مستقل اما مستقل از چه؟ مستقل از پول نفتی که با واسطه در اختیار آقازادهها قرار میگیرد؟ ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|