نتیجه انتخابات ریاستجمهوری 2018 روسیه قابل پیشبینیتر از همیشه است
غیرقابل پیشبینیترین پوتین
انتخابات ریاستجمهوری فردا، یکشنبه 18 مارس در پهناورترین کشور دنیا شاید قابل پیشبینیترین انتخاباتی باشد که تاکنون در روسیه برگزار شده است اما پیامدهای آن چنان در خارج روسیه بویژه برای غربیها غیر قابل پیشبینی است که حتی میتوان گفت از نگاه آمریکا و اروپا، گویی این بار یک ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین جدید به کرملین میرود. این چیزی است که برخی تحلیلگران بینالمللی به آن اشاره کردهاند، از آن جمله است کنایه کنث ریپوزا در تارنمای فوربس: «پیشبینی شوکبرانگیز: پوتین پیروز انتخابات ریاستجمهوری روسیه. اما بعد؟»
گمانهزنی درباره نتایج این انتخابات که با یک نامزد واقعی و 7 نام خالی برگزار میشود به هیچوجه هیجانانگیزترین رویداد سال 2018 روسیه نخواهد بود. دستکم در قیاس با جامجهانی فوتبال که به فاصله 3 ماه پس از آن برگزار میشود.
در حقیقت فاصله چندانی میان نتایج دولتیترین نظرسنجیها درباره این انتخابات با آنهایی که توسط دشمنان پوتین در داخل و خارج روسیه انجام شده است وجود ندارد و میانگین نظرسنجیها نشان میدهد که چیزی در حدود 65 درصد واجدان شرایط از نیمهشب دیشب به وقت تهران تا امشب در انتخاباتی که بهخاطر بیش از حد پهناور بودن روسیه – با 13 ساعت رسمی - بیش از 24 ساعت طول خواهد کشید از شبهجزیره کامچاتکا در منتهیالیه شرقی تا کالینینگراد در عمق خاک اروپا در غرب این کشور پای صندوقهای رای میروند.
پیشبینیها حاکی از آن است که از این میزان حدود 70 درصد شرکتکنندگان به ولادیمیر پوتینی رای میدهند که ظاهرا به طور مستقل از حزب حاکم «روسیه متحد» نامزد شده و تقریبا فاقد یک کارزار تبلیغاتی رسمی اما متکی به تبلیغات غیرمستقیم عمده رسانههای جریان اصلی این کشور بوده است. او فقط یک بار در ورزشگاه بازسازی شده و باشکوه لوژنیکی مسکو که قرار است بهار آینده جامجهانی در آن افتتاح شود در میان هزاران هوادارش شرکت کرد. در عین حال به طور کامل از مناظرهها، بحثها و تبلیغات رسانهای میان نامزد رقیب کناره گرفت. مثلا در هیچ یک از 4 مناظره زنده رادیویی و تلویزیونی میان نامزدها شرکت نکرد.
در عوض رسانههای اصلی پر بودند از اخبار و داستانهایی که قهرمان نخستشان فقط و فقط مردی بود که گویی برای رهبری روسیه زاده شده است. فرقی نمیکرد که پوتین را در حال خط و نشان کشیدن هستهای بر آمریکا نشان دهند یا همدردی با فقرا. او را یک رهبر ذاتی نجاتدهنده معرفی کنند یا از زبان خودش، مردی که ربع قرن پیش پس از فروپاشی شوروی میخواست راننده تاکسی شود!
مردمسالاری روسی؛ تحقیر دموکراسی غربی
این دوره دستگاه تبلیغاتی کرملین، صحنه انتخابات ریاستجمهوری را طوری استادانه مدیریت کرده است که در عین برپایی نمایشی پویا از یک دموکراسی خاص و کنترل شده همراه با مطرح شدن انواع و اقسام دیدگاهها از سوی نامزدهای رقیب و گاه حتی متخاصم، به جایگاه و تصویر رهبری کرملین آسیبی وارد نشود. این مردمسالاری خاص روسی باعث شده حدود دو سوم جمعیت کشور با ذوق و شوق نسبی در انتخابات شرکت کنند، در حالی که برای بقیه رای ندادن در آن تنها گزینه ممکن برای نشان دادن مخالفت خود با حاکمیت مسکو است.
استپان گونچاروف از مرکز نظرسنجی مستقل لوادا، این دموکراسی را شبیه انتخاباتهای غربی نمیداند. با این حال آخرین نظرسنجیهای مرکز او نشان میدهد پوتین کماکان محبوب است و حتی اگر مخالفانش همصدا با رسانههای وابسته دستگاههای پروپاگاندای غربی این محبوبیت را به «دموکراسی هدایتشده»، «پوتینیسم»، «تقدسنمایی پوتین» یا حتی «نمای اقتدارگرایی رقابتپذیر» توسط او تعبیر کنند، باز هم خللی در اساس محبوبیت و موفقیت او طی نزدیک به 2 دهه زمامداری مستقیم و غیرمستقیم وارد نمیشود، بلکه آنچه به چالش کشیده میشود، کارایی تعریف لیبرالی از دموکراسی است که در همین سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم به ظهور رهبرانی روز به روز ضعیفتر و حاکمیتهایی متزلزلتر از قبل در غرب منجر شده است. حقیقتی که طی 2 هفته اخیر هم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و هم نیکولاس سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه به آن اشاره داشتهاند.
اما اینکه پیشبینی میشود پوتین با اقتدار تمام و با افزایش قابل توجه آرایش نسبت به دوره قبل برای چهارمین دوره رئیسجمهور روسیه میشود بدان معنی نیست که او فقط با حذف رقبای بزرگ یکهتاز میدان شده است.
مثلا سال گذشته پس از آنکه آلکس ناوالنی، برجستهترین مخالف پوتین در داخل کشور اعلام کرد در انتخابات 2018 شرکت میکند، یکی از مراکز مستقل نظر سنجی که البته بهخاطر بدهبستانهایش با لیبرالهای مورد حمایت غرب چندان هم مستقل به نظر نمیرسد، هر چه کرد نتوانست او را یک رقیب حیاتی برای رهبر مستقر کرملین جا بزند. در آن نظرسنجی نام ناوالنی به عنوان رقیب اصلی پوتین توسط 55 درصد مردم به رسمیت شناخته شده بود اما فقط 7 درصد آنها گفته بودند حاضرند به فعالترین چهره اپوزیسیون که عامل برپایی بزرگترین تظاهرات ضد دولتی در یک دهه اخیر بوده است، رای بدهند. حتی اگر این 7 درصد را از رای 70 درصدی پوتین کم کنیم هم او باز پیروز خواهد شد. به عبارت دیگر در این دوره مدیریت صحنه انتخابات توسط تیم پوتین با حذف چهرههای غربگرا مثل ناوالنی یا خنثی کردن تبلیغات سیاستمداران جدی با سر و صدای نامزدهای مصنوعی، نه برای رای آوردن «رفیق والودیا» بلکه برای هرچه پرشورتر کردن انتخاباتی است که غربیها سعی دارند آن را غیردموکراتیک بخوانند. به نظر میرسد فردا روشن خواهد شد که مردمسالاری خاص روسی یک بار دیگر دموکراسی به سبک غربی را تحقیر کرده است.
یک رئیس و7 رقیب
با نگاهی به 7 نامزد رقیب رئیسجمهور فعلی در انتخابات امروز متوجه میشویم چرا پوتین شخصیتی بدون جایگزین برای روسیه است. در حالی که حزب اکثریت در دوما هیچ نامزدی معرفی نکرده و پوتین مستقلا شرکت کرده است در مقابل احزاب دیگر شناختهشدهترین چهرههای خود را به میدان فرستادهاند. مهمترین نامزد رقیب، «پاول گرودینین» ثروتمند 57 ساله حزب کمونیست با شعار «برنامه بیست قدم» است، حزبی که به جای فقرا حالا خانه الیگارشهای پولدار شده. پیشبینی میشود گرودینین حداکثر 7 درصد آرا را کسب کند. پس از او « ولادیمیر ژیرینوفسکی» تبعه اسرائیل از حزب لیبرالدموکراتیک با شعار «جهش بزرگ به پیش» قرار دارد که برای ششمین بار در انتخابات ریاستجمهوری روسیه، نامزد میشود اما فقط بخت کسب 5 درصد رای دارد. «سرگی بابورین» از حزب ملیگرا با شعار «راه روسی به سوی آینده» سیاستمدار شاخصی است که از زمان یلتسین به عنوان منتقد او مشهور بود اما پیشبینی میشود فقط یک درصد آرا را به دست آورد.
اما پر سر و صداترین نامزد کسی نیست جز دختر جنجالی کسی که زمانی استاد و مرشد پوتین بود. «کسنیا سابچاک» 36ساله را تا همین تابستان پیش به عنوان یک مجری و چهره سلبریتی مشهور نزدیک به خانواده پوتین میشناختند. یک مجری محبوب اما بیقید و بند که حتی روی جلد مجله پلی بوی هم رفت. حال با آنکه او به عنوان رهبر حزب ابتکار مدنی شعارهایی کاملا در مخالفت با رئیسجمهور مطرح کرده است اما اغلب معتقدند سابچاک برای دور نگاه داشتن دست رقبای جدی پوتین از سبد آرای زنان و جوانان و در واقع به عنوان عروسک خیمه شب بازی کرملین وارد گود شده است. «ماکسیم سورایکین» 39 ساله از حزب کمونیستهای روسیه، «بوریس تیتوف» مشاور کارآفرینی رئیسجمهور از حزب رشد و «گریگوری یاولینسکی» اقتصاددان از حزب یابلوکو با شعار به سوی آینده نیز بیشتر برای مطرح کردن خود وارد بازی شدهاند.
کاملا غیرقابل پیشبینی
اما آنچه این دوره از انتخابات روسیه را با اهمیت میکند، خود جریان انتخابات نیست بلکه پیامدهای آن است. رسانههای شرکتی غربی طی ماههای اخیر بارها آسیبپذیری سیاستهای داخلی و خارجی کرملین را تا زمان برگزاری جامجهانی 2018 به رخ روسها کشیده بودند، چرا که آمریکا و اروپا و عواملشان بویژه با حربههای تحریمی و تروریستی میتوانند ضربههایی در جهت جلوگیری از برگزاری هر چه باشکوهتر بزرگترین رویداد بینالمللی برپا شده در تاریخ روسیه و اوراسیا وارد آورند. مثلا دستگاههای اطلاعاتی مختلف پیشبینی وقوع حملات تروریستی در شهرهای میزبان جام جهانی را کردهاند اما به ندرت یک منبع موثق غربی جرات این را داشته که درباره روسیه پسا جامجهانی دست به پیشبینی بزند. در حقیقت روسیهشناسان معتقدند پوتین 4 ماه فاصله میان چهارمین انتخاب به عنوان رئیسجمهور تا سوت پایان فینال جامجهانی 2018 را در اردو و در حال سکوت و تمرکز فوقالعاده روی امنیت کشورش و به کار گرفتن تمام اهرمهای فشار روی مخالفان داخلی و دشمنان قسمخورده خارجی سپری خواهد کرد. اما پس از فینال پانزدهم جولای، فارغ از اینکه چه تیمی قهرمان جامجهانی شده باشد، او و حزب روسیه متحد و متحدان آن در دوما جشن پیروزی بزرگی برپا خواهند کرد. از آن روز به بعد خواهد بود که روسیه از زیر بار دومین رویداد جهانی مهم ظرف دو سال – پس از المپیک زمستانی 2016 سوچی – فارغ شده و دیگر هیچ گرویی امنیتی و سیاسی نزد لیبرالهای داخلی مزدور غرب و اربابانشان در لندن، بروکسل، پاریس، نیویورک، واشنگتن و حتی تلآویو و ریاض و آنکارا نخواهد داشت. با این وصف باید راز سکوت مزمن مسکو در پاییز گذشته در صدمین سالگرد انقلاب سرخ روسیه را در انتظار برای یک انقلاب تابستانی در ماههای پیش رو جستوجو کنیم. یک حرکت ناگزیر تاریخی که به احتمال زیاد طی آن تیم پوتین، شروع به تصفیه غربگراها، لیبرالها، جداییطلبان و حتی صهیونیستهای پرشماری میکند که از دهه آخر اتحاد شوروی تا امروز در صدر تا ذیل دستگاه حاکمه فدراسیون روسیه و رسانهها، نهادهای اقتصادی، اجتماعی و علمی جا خوش کرده بودند. حتی اگر موج یکپارچه کردن قدرت در روسیه پهناور به طور ناگهانی صورت نپذیرد، پوتین را در مقام رهبر حقیقی و مقتدر روسیه گریزی از آغاز این روند نیست. این انقلاب محتمل، میتواند همان عاملی باشد که پوتین را در نظر غرب به چهرهای کاملا غیرقابل پیشبینی بدل کند.
با ثبات مثل استالین
او که در فاصله 2000 تا 2008 دو دوره 4 ساله رهبری کرملین را پس از دوره کوتاه یک ساله نخستوزیری در واپسین روزهای قرن بیستم تجربه کرد و پس از آنکه 4 سال جایش را با دیمیتری مدودف، نخستوزیر محبوبش عوض کرد، دوباره در تعویضی دیگر و در حالی که دوره ریاستجمهوری به 6 سال افزایش یافته بود، برای بار سوم نامزد شد و برد. حال پوتین برای بار چهارم با اطمینان و بدون سر و صدا وارد کارزاری شده است که بدوه هیچ شگفتی به ادامه اقامتش در کرملین تا سال 2024 منجر خواهد شد که به معنی ربع قرن رهبری مستقیم و غیرمستقیم او بر کشوری است که وی دوباره آن را به جایگاه یک قدرت بینالمللی بازگردانده است. بدین ترتیب رفیق پوتین بعد از ژوزف استالین، دومین رهبر باسابقه طولانی حکمرانی در کاخ کرملین لقب میگیرد. استالینی که با همه خودکامگیها و سرکوبهایش، با توجه به سیاستهای تیم پوتین برای بازگرداندن اقتدار جهانی روسیه به عصر شوروی طی 2 دهه اخیر، دوباره در حال محبوب شدن در این کشور حتی با وجود زیر کشیده شدن نمادهای لنین به عنوان رهبر انقلاب 1917 است.