|
گفتوگو با سردیس قهرمان دیپلماسی
زیر آفتاب برجام
مهدی سلمان/ سید محمد جواد طاهری
انتظار داشتیم جلوی ساختمان و وسط آبنمای بزرگ و زیبایی که با فضای سبز دلانگیز و وسیعی احاطه شده بود پیدایش کنیم و سوالهایمان را بپرسیم اما وقتی با هزار مشقت و بعد از دهبار پرسیدن نشانی، توی طبقه منفی دو و پشت قفسههای ترشی و سرکه پیدایش کردیم، نه تنها سوالهایمان یادمان رفت، بلکه دلمان هم برایش سوخت و فقط توانستیم اینها را از سردیس بُرنزی دکترظریف بپرسیم: ارسال به دوستان
بحرطویل فیدورا و سایر کلاهها
دور میزی که همه اهل سیاست بنشستند و به سرپنجه هوش و خرد و عقل و به تیزی همه کوبیده و دیزی و پیازی زده با چایی و کَندی(candy) پس از آن نفخ براندند و بطونها طرف خویش کشاندند که ناگاه یکی آمد و زد داد که دانید چه افتاد؟ بر آن جام هنر، جام خرد، کودک برجام که بُد جام پر از عقل سلیم و پر خورشید عنابی، پر باران و گلابی و پس از دست نیابی به هدف، کام نیابی، نه حسابی نه کتابی و به یک باره شنیدیم که آن کم خرد کله کدو بَرزده زیرش و سپس با یک اشاره همه برجام و کل صفحاتش شده پاره همه مردان و زنان قاره به قاره همه جمله به نظاره همه از منزل و میدان و مغازه و اداره، همه مرکل، کری و اشتون و موگرینی و مکرون، ترزامی و اون و این و پوتین، پینگ دوباره، همه در فکر کناره؛ بنشینید و بیابید در این وضعیت پر ز شراره، ره چاره و بگویید که حالا چه کنیم؟ ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|