مجید انصاری: عوامل نفوذی در برخی نهادهای انقلابی شناسایی شوند.


بعد یواشکی بفرستیمشون برن کانادا!

مدیرکل محیط زیست سمنان: گورخر ایرانی بعد از 33سال به پارک ملی کویر بازمی‌گردد.


مجوز شکارش هم توی جیب چشم‌آبی‌هاست!
 

معاون حمل و نقل شهرداری تهران: نام افرادی که طرح ترافیک خبرنگاری دریافت کرده‌اند منتشر می‌شود.

باشه!
 

نوبخت: نویسندگان نامه به ترامپ، عقل سیاسی ندارند.


شرف و غیرت و ناموس و... چطور؟

جهانگیری: آنچه می تواند کشور را تهدید کند افراد و گروههایی هستند که اعتماد وامید مردم را هدف گرفته‌اند.

مثل اینکه آیینه نهادریاست‌جمهوری درست شده دکتر!
 

مدیرکل گردشگری بوشهر: محل شهادت رئیسعلی دلواری ثبت ملی شد.

کاش غیرت و ایمانش هم ثبت ملی می‌شد

فرماندار آبادان: آب بهای خرداد و تیرماه برای مردم آبادان و خرمشهر رایگان شد.

تعارف نکن خلاصه!

ای دیو گرانی و تورم
ای عامل این فشار بی حد
بردار ز روی نای ما پای
بابا پدر همه درآمد
بابا که به یک طرف، جدیداً
درآمده از همه پدر جد
رحمی بنما اقل کم بر
اقشار ضعیف کم درآمد
از بار غم تو میل کرده
هر جمعیتی به صفر و مفرد
آن حجم عظیم آب و صابون
اینک همه‌اش حباب زاید
این خیل حباب سکه و ارز
کرده سر راه خلق را سد
ملت به امید تیر تدبیر
ماندند معطل و مجرد
این بین یکی سلبریتی
کمپین نمی‌خریم هم زد
فرموده به کل خرید ممنوع
داده‌ست دوباره بی گمان رد
از بس که گران شده همه چیز
این پول به هیچ هم نیرزد
 بر روح هر آنکه بی شعور است
دائم بفرست بووووووق ممتد
یارب تو خودت نجاتمان بخش
از شرّ هزار و...چار درصد
 

الف) گرانی خودرو حباب است
به) محل تحویل زِه 2018
جیم) همون گاری رو بچسب
دال) محل توقف خودروی مدیر
 

الف) FATF را مسکوت بگذارید
به) FATF را یواشکی تصویب کنید
جیم) به FATF نزدیک شوید
دال) FATF را در چشمتان فرو کنید
 

الف) منطقه شکار حیوان نر
به) منطقه شکار حیوان مریض
جیم) شکار برای چشم‏آبی‏ها آزاد
دال) منطقه حفاظت از پول زیست
 

الف) ییهو رنگتان را عوض نکنید
به) با احتیاط از روی بنفش عبور کنید
جیم) تبدیل به مخالف شدن آزاد
دال) همه موارد
 

آن شیر جاده تک بانده، زمین و زمان با آن رانده، آن همه در کار او مانده، رقبا‌ را جمیعا چزانده، فرشته مرگ ‌ساید بای ساید، مولانا و شیخنا پراید. کار او از عجایب غرایب بود و آن گروه اندکی که اغلب چیزهای سخت را درک می‌کنند هم نتوانستند او را درک کنند. جز پدرش که وقتی به دنیا آمد به او گفت: «آوازه تو روزی از شرق تا جنوب و از شمال تا غرب این سرزمین را در برمی‌گیرد» و گرفت.
نقل است ارزان بود، از پیر طریقت چاره جویی کرد که این چندغاز نه در شأن من است. خطابش داد اینجا همه‌چیز برعکس است، ارزان شو تا گران شوی! و او به حق این سخن نرسید مگر وقتی که یک به یک آپشن‌های خودش را حذف می‌کرد و از آن طرف قیمت و طالبانش روز به روز فزونی می‌یافت.
آورده‌اند اگر دلیلی برای گران شدن نمی‌دید، دلیلی برای ارزان ماندن هم نداشت و جمیع فلاسفه بلاد کفر و ایمان، از این طرز تفکر انگشت حیرتشان در دهان منطقشان مانده بود. لیکن شیخنا پراید التفات نمی‌کردی و به تاخت جاده در می‌نوردیدی.
نقل است در روزهای آخر لخت مادرزاد شده بود و هرآنچه داشت را دریغ کرده. به یقین نه چرخ داشت و نه موتور و نه صندلی و فی‌الجمله از آن همه هیبت یک فرمان پلاستیکی مانده بود که مادرها می‌خریدند به جهت اسباب سرگرمی کودکانشان لیکن به قیمتی همچنان گزاف. مریدان به او گفتند: «پرایدا، چه چیز تو را اینچنین خوار و خفیف کرد؟» بوقی از ته دل برآورد و گفت: «خفیف عمه‌تان است، من با همین وضعم خریدار دارم آه، قیمت دارم اوه، گران می‌شوم ایه، دود از اگزوز قدیمی بلند می‌شود و بس». خدایش نیامرزد خیلی رک بود. فوقع ما وقع...
 

دیروز بعد از عمری پس انداز کردن، رفتم مرکز فروش شرکت واسه تحویل گرفتن خودرو که باهاش برم مسافرکشی، نشستم و سوییچ رو انداختم خواستم استارت بزنم که یارو اومد زد روی شونه ام گفت داداش بیا بالا! گفتم داداش ما یه عمر پایین بودیم چی چی بیا بالا!؟ گفت خب بیا پایین! گفتم چرا؟ گفت رفت بالا! گفتم چی؟ گفت قیمت خودرو. گفتم جون جدت این یکی رو زیر سبیلی رد کن، یه قرونم دیگه پول ندارم همینم با قرض و قوله جمع کردم. گفت نووچ! نمیشه، از بالا گفتن. گفتم حالا مگه چی شده که قیمتش رفته بالا؟ گفت دیگه نمیاد داخل! گفتم چی؟ گفت خودروهای خارجی. گفتم به ما چه؟ گفت مجبور میشی! گفتم به چی؟ گفت به خرید خودروهای داخلی. گفتم ما همینجوری نوکر شما هم هستیم، جونمونم واستون میدیم دیگه باید چیکار کنیم؟ گفت ما هم برای شما امکانات خودروها رو بالا بردیم. گفتم کو؟ کجا؟ گفت این زه ها رو میبینی؟ این شاخک های لاستیک رو میبینی؟ این ترمز دستی رو میبینی؟ اون بالا، چراغ خودرو رو میبینی؟ گفتم آره. گفت خب بیا بالا. گفتم چی؟ گفت پول. گفتم چرا؟ گفت چون اینا از این به بعد جزو آپشن های خودرو رو حساب میشه. گفتم وزارت صنعت، معدن و تجارت چی میگه این وسط؟ گفت بکش پایین شیشه رو؟! گفتم چشم!
خلاصه از خودرو پیاده شدم هر چهار چرخش رو بوسیدم و از دنیای خودروها برای همیشه خداحافظی کردم. الانم موتور سه چرخ سوار شدم دارم توی شهرمون خرمشهر آب میفروشم. آب معدنی... آب تصفیه... آب خلیج فارس!
 

طبق آمار به دست آمده من بیمارم
مرض قلدری مفرط و مزمن دارم
چونکه در کل جهان عامل جنگ و ترورم
از حقوق بشر و دغدغه اش بیزارم