|
سیرکهای قدیم چگونه بودند و سیرکهای جدید کجا؟!
دلقک های آمریکایی
شما یادتون نمیاد! قدیمترها اوقات فراغت – یا اوغات فراقت – مردم با وسایل و پُرشدنیهای دیگری پر میشد غیر از چیزهایی که امروز مردم توی اوقات فراغتشان میریزند. مثلاً بعضیها کوکوسیبزمینی میپختند و دست خانواده را میگرفتند و میرفتند توی بوستانی، بلواری، حومهای، جایی مینشستند و ضمن شکاندن تخمه و بازی گلکوچیک با پیژامه راهراه، لقمههای کوکو را با یا بدون سبزی میزدند به بدن و حالش را میبردند. یا همگی هماهنگ میشدند و میرفتند خانه عمو و دایی و عمه و اینها و دورهم مینشستند سریال آیینه یا آیینه عبرت یا زنگها برای که به صدا در میآید را تماشا میکردند و ضمن گند زدن به خانه میزبان و کثیف کردن همه ظرفهای جهیزیه خانمِ خانه، میگفتند و میخندیدند و گاهی مشکلی هم از جوانترهای فامیل حل میکردند. پولدارترها اما میرفتند شهربازی یا مسافرتهای علمی – تفریحی و آنجا به یک چیزهایی میخندیدند و بالاخره دورهم شاد بودند. خیلی پولدارترها که کمی تا قسمتی باکلاستر هم بودند میرفتند سیرک. البته من تا همین حالا یکی از این نوع را از نزدیک ندیدهام اما چندتایشان را در فیلمها دیدهام. خلاصه که در سیرک یک سری آدم و یکسری حیوان دست به دست هم میدادند تا این پولدارهایی که باکلاس هم بودند را بخندانند یا بترسانند یا شگفتزده کنند و پولشان را بگیرند و راهیشان کنند بروند. از شما چه پنهان به ندرت هم تلویزیون در یکی از دوتا شبکهای که داشت قسمتی از سیرک را پخش میکرد که بلاشک و بدون حرف پیش، قسمت غیرجذاب و بیمزه و مزخرفش بود و تا میآمد دلقک سیرک برنامهاش را شروع کند، مجری شبکه میآمد روی صفحه تلویزیون و از ما تشکر میکرد که با آنها همراهیم! ارسال به دوستان
تضمین گلی
گفتند که امضای کری تضمین است ارسال به دوستان
چانه خاریدن
یافتم جایی که خوابیدن خوش است ارسال به دوستان
چهارصفر، هیچ!
بُهت ارسال به دوستان
اجل است دیگر!
در پی اعلام پیدرپیِ اتفاقات ناگوار اعم از زلزله، سیل، آتش سوزی مدارس، ریزش ساختمانها و معادن، سقوط هواپیماها و تصادفات و واژگونی وسائل نقلیه، برآن شدیم تا علت اساسی این حوادث را جویا شویم. ارسال به دوستان
احمق نامبروان
در کار جهان تو اصل مشکل هستی ارسال به دوستان
شاه رفت
پس از یک عمر تقصیر و تباهی ارسال به دوستان
حدپایان
استقبال از شعر مهدی جهاندار درباره فتنه
فتنه شاید مثل سنگی در فسنجان بوده باشد ارسال به دوستان
پابلیک نه، پیوی!
در روزهای گذشته برخی مسئولین با تعجب اظهار کردند که در مواردی رئیس سازمان خصوصیسازی، بعضاً شرکتی را که قرار بوده به بخش خصوصی واگذار شود، خودش به عنوان شخصیت حقیقی میخریده است. این مسئولین به گونهای خود را تعجبزده نشان میدهند که انگار معنی کلمه خصوصی را نمیدانند و حالا که در این وضعیت یک نهادی پیدا شده که بنابر فلسفه وجودی و وجه تسمیهاش کارش را درست انجام میدهد، هی اشکال میکنند. همه اینها نشأت گرفته از آنجاست که بعضی از مسئولین ما از فنآوریهای روز و خصوصاً فضای مجازی غافلند. اگر این مسئولین یکبار در عمرشان به پیوی یا خصوصی رفته یا با سوال «چه لباسی ...» مواجه شده بودند الآن این قدر متعجب نمیشدند. اگر قرار بود در روند خصوصیسازی دست افراد غریبه وسط باشد که آن وقت دیگر حکم پیوی نداشت و پابلیک محسوب میشد. نکند توقع دارید آقایان ارگانهای اقتصادی دولتی را زبانم لال بیاورند وسط کانالها و سوپرگروهها چوب حراج بزنند؟ بعید نیست عدهای با طرح این مسائل قصد داشته باشند تا به شایعات فیلتر نمودن اینستاگرام دامن بزنند که باید از همین جا عرض کنیم کور خواندهاند. پیوی یا خصوصی مربوط به نرمافزار تلگرام بود که پیش از این با درایت مسئولین فیلتر شده و آن چیزی که در اینستاگرام مطرح است دایرکت است که خصوصیسازی هیچ ربطی به آن ندارد. به مسئولین خدوم و دلسوز سازمان خصوصیسازی هم پیشنهاد میکنیم تا دستگاههای نظارتی و خبرگزاریها را «بلاکآنبلاک» کنند که آنها هم نتوانند از این بیشتر در مسیر خصوصیسازی اختلال ایجاد کنند. ارسال به دوستان
باقالی برات بَده باقالی!
خودم رو تو آیینه برانداز میکنم. لباسم مرتبِ، کراواتم محکمِ، سیبیلم هم که پرپشتتر از همیشه است. خب دیگه وقتشه برم روی سن و شروع کنم. ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|