|
رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور از برنامههای این سازمان در سال 98 خبر داد
اجرای ۴۰ هزار پروژه محرومیتزدایی
رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور گفت: ارسال به دوستان
اعتماد؛ مهمترین اصل تجارت با کشورهای دوست و همسایه
یکی از مهمترین راهکارهای شکوفایی اقتصادی در هر کشوری به مراودات تجاری آن کشور بستگی دارد و در شرایطی که یک کشور از لحاظ اقتصادی و در پی تحریمهای همهجانبه شرایط سختی دارد، غیر از اتکا به تولید داخلی، لزوم حمایت از تاجران و واردات یا صادرات مورد لزوم، بسیار حائز اهمیت است. به گزارش خبرگزاری آریا، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی در این باره میگوید: در شرایط سخت تحریمها و جنگ اقتصادی شراکت با تجار و سرمایهگذاران خارجی بسیار ضروری است. معصومه آقاپور اظهار میکند: در شرایط فعلی باید با مشارکت معاونتهای اقتصادی سفارتهایمان در خارج از کشور، از تجار دعوت کنیم تا در زمینه همکاری بیشتر از آنها نیازسنجی شود. وی تاکید میکند: باید در این شرایط بروکراسیهای اداری کاهش پیدا کند تا زمینهساز حضور بیشتر تجار و سرمایهگذاران خارجی در کشور شود. رئیس سابق اتاق بازرگانی تهران نیز میگوید: مسؤولان دولتی باید به تاجر اعتماد بیشتری داشته باشند تا زمینه حضور و فعالیت بیشتر این افراد در کشور مهیا شود. یحیی آلاسحاق میافزاید: اتاق بازرگانی از نهادهای مهم و تاثیرگذار در حوزه اقتصادی است که با فعالیت مستمر تجار و بازرگانان این مجموعه میتواند به موفقیتهایی برسد. شهریار جانفدا، فعال صنفی و وکیل یک شرکت خارجی هم درباره لزوم تامین امنیت برای سرمایه تجار خارجی در مراودات مالی داخل کشور اظهار میکند: باید فضای لازم و امنیت کافی برای معاملات تجاری با طرفهای خارجی، بویژه تجار کشورهای دوست و همسایه از سوی مسؤولان و دستاندرکاران نهادهای ذیربط ایجاد شود. وی اعتماد را مهمترین اصل تجارت دانست و گفت: متاسفانه در برخی معاملات تجاری برخی افراد تاجرنما با عدم رعایت تعهدات تجاری خود موجب بیاعتمادی و رنجش تجار خارجی از سرمایهگذاری در کشور میشوند. ارسال به دوستان
اخبار
شهرکرد ارزانترین مقصد گردشگری برای مسافران نورزی ارسال به دوستان
مدیرکل راهداری و حملونقل جادهای استان مازندران خبر داد
افزایش ارائه خدمات حملونقل درآستانه سال نو
مدیرکل راهداری و حملونقل جادهای استان مازندران از تمهیدات نوروزی در آستانه فرا رسیدن سال نو و آغاز سفرهای نوروزی بهمنظور افزایش آمادگی و پاسخگویی بیشتر در ارائه خدمات حملونقل ایمن و مطلوب به هموطنان خبر داد. به گزارش روابط عمومی اداره کل راهداری و حملونقل جادهای استان مازندران، احمد آفرین محمدزاده ضمن اعلام این خبر افزود: مدیریت موثر در رسیدگی به سوانح و حوادث ترافیکی و تامین تجهیزات از ابتدای اسفندماه در دستور کار قرار دارد. وی در ادامه به بخشی از فعالیتها اشاره کرد و افزود: احیا و بازسازی علائم محورها بویژه در محورهای مواصلاتی و راههای شریانی، اجرای عملیات لکهگیری رویههای آسفالتی در محورها جهت تسهیل در عبور و مرور مسافران نوروزی و برقراری ترافیکی ایمن و روان، آشکارسازی نقاط پرحادثه با بهکارگیری علائم فلورسنتی، چراغهای چشمک زن و فلشهای خورشیدی، رگلاژ و شانهسازی راههای اصلی و فرعی بویژه در نقاط کوهستانی پرتردد که دارای واریزه کوهی هستند و اصلاح و رفع نقاط حادثهخیز در طول محورها انجام شده است. وی اظهار داشت: استقرار گشتهای ویژه راهداری مجهز به سامانه GPS در طول راهها و گردنهها با پشتیبانی بهینهتر و بهکارگیری مطلوبتر با توجه به متصور بودن حجم بالای سفر به استان و استفاده از راههای مواصلاتی استان برای ارائه خدمات مطلوبتر و جلوگیری از انسداد راهها، ساماندهی مبادی ورودی و خروجی و پارکینگهای موجود با علائم مورد نیاز برای هدایت خودروها و تامین ایمنی راهها، آمادهسازی و تجهیز راهدارخانههای ثابت و سیار در محورهای اصلی و فرعی جهت امدادرسانی و خدمات بموقع به مسافران عزیز، شناسایی نقاطی از محورهای شریانی که در زمان ترافیک بنا به دلایلی دچار انسداد میشوند و تمهیدات لازم جهت استقرار کانکس راهداری و ماشینآلات مخصوص راهداری جهت جلوگیری از انسداد راهها و تسهیل در عبور و مرور مسافران نوروزی از دیگر برنامههای این اداره کل است. ارسال به دوستان
با مردم صادق باشید
حضرت آیتالله خامنهای صبح دوشنبه در ابتدای جلسه درس خارج فقه، به شرح حدیثی از حضرت امام صادق علیهالسلام درباره «صفتهای برجسته اخلاقی» پرداختند؛ صفاتی که جلوههای درخشان و لب اسلام است. خصوصیاتی که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعه بشری، نظام اجتماعی برجسته بهوجود میآورد. ارسال به دوستان
سرمه شهادت بر چشمان همت
حسین قدیانی: مالدینی، بارهسی، آلبرتینی، دونادونی و البته باجو و صدالبته مارادونا تصاویر دیوار اتاقم بودند در دوره تخس نوجوانی که به هیچ صراطی مستقیم نبودم! این مال ایامی است که همه عشقم فوتبال بود! کم هم شر نبودم! از پیچاندن مدرسه به نفع فوتبال بگیر تا نق و نوقهای فرزند شهیدانه در نخستین سالهای عصر جوانی که تازه داشت پشت لبم سبز میشد! بعضا سر هیچ و پوچ به زمین و زمان گیر میدادم! کافی بود توپم عوض گل، بخورد تیر دروازه تا خون «بابااکبر» را بیثمر بخوانم! روزهایی هم میآمد که از همه مقدسات میبریدم و بنا میکردم به کفریات! بیشترین جنگم با این جمله امام بود که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! واقعا معتقد بودم کار پدرم بود! پدرم و فرماندهانش! اینقدر احساساتی! اینقدر خل! سن و سال یورش همین افکار بود دیگر! تازه داشتم با زخمزبان سهمیه آشنا میشدم و خب! هر جا که کم میآوردم، حتی از پدر هم میبریدم! و اباطیلی مثل «اصلا جنگ به تو چه؟!» ورد زبانم میشد! باری پدربزرگم که هیچ با این احوالات من حال نمیکرد، عکسهای جبههاش را درآورد و نشانم داد! نگو چند ماه بعد از شهادت پدر، خودش هم چند ماهی عازم منطقه شده! ولو به سبب پیری، پشت خط! و حالا نشان آن یادها و یادگاریها به پسر پسرش! و توضیح تصاویر؛ «این منم با عباس کریمی! عجیب محجوب و باحیا بود! همین که فهمید پدر شهیدم، دستم را بوسید و اجازه نداد از آشپزخانه، قدمی جلوتر بردارم! فوق فوقش تا ایستگاه صلواتی! از بس خاکی و سربهزیر و متواضع بود که هیچ نشانی از فرماندهی بروز نمیداد! جوری بود که انگار همه مافوقش هستند! این عکس اما مال چند ماه قبل است! اینجا همت فرمانده بود! همان دفعه اول که دیدمش عاشقش شدم! خیلی مرد بود! خیلی آقا بود! سر اسمش قسم میخوردند! از چشمانش نور میبارید! اصلا نمیشد او را دوست نداشت! همه دنبال همت بودند! همه با همت کار داشتند! هر که هر مشکلی داشت، راهحلش همت بود! عجیب هوای بچههایش را داشت! تکیهگاه رزمندهها بود! کافی بود بفهمد نیرویی به هر دلیل، مشکلی دارد! تا مشکل او را حل نمیکرد، آرام نمیگرفت! بیخود نبود آنقدر محبوب بود! یک بار در دوکوهه، به او گفتم: انگشتت را چرا بستی؟! خندید و گفت: این پدرصلواتیها از بس محکم به من دست میدهند و از بس مرا سفت بغل میکنند و حالاحالا هم ول نمیکنند که همیشه باید از محبتشان یک جای بدنم مو برداشته باشد! نگاه کن! اینجا هم شستش باندپیچی دارد!» نگاه من اما نه به دست همت، که به چشمش بود! چشمهایش! دیوانهکننده بود چشمهایش! آنقدر دیوانهکننده که رفتم از «مهستان» که تازه داشت راه میافتاد و هنوز کلی مغازه خالی داشت، یک پوستر بزرگ همت خریدم و به تصاویر روی اتاق اضافه کردم! مالدینی و بارهسی و آلبرتینی و دونادونی و باجو و حتی مارادونا جملگی دنبال توپ بودند اما همت با چشمهایش داشت مرا میپایید! از میان آن همه ستاره، فقط همت نور داشت! از میان آن همه ستاره، فقط چشم همت به من بود! مالدینی در حال تکل بود؛ بارهسی داشت بازوبندش را درست میکرد؛ آلبرتینی در لباس آث میلان در حال شادی بعد از گل به یوونتوس بود؛ دونادونی در حال ور رفتن با موهای فرش بود؛ باجو چشم به زمین سبز دوخته بود و مارادونا هم همچنان داشت همه را دریبل میزد اما حواس همت دقیقا به خود من بود! و به هر آنکه او را میدید! رسما داشتم از دست میرفتم، اگر نور علی نور دیدگان همت، مرا دیدهبانی نمیکرد! و آن مژههای باشکوه، تنها ریسمانی بود که دل مرا در خط نگه داشت! گاه روزها و شبهایی میآمد که از همه میبریدم ولی «سردار خیبر» باز مرا به خط میکرد! با چشمهایش! چشمهایی که کیلومتری بسته میشد! چرا که حاجهمت، کیلومتری میخوابید! ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|