بازخوانی مبانی اندیشه اجتماعی آیتالله بهشتی به بهانه سیوهشتمین سالگرد شهادتش
قدم به قدم بهسوی اسلام اجتماعی ـ تشکیلاتی
صادق فرامرزی: اگر بنا بر تعریفی قیاسی از شهید آیتالله بهشتی باشد، قطعا برجستهترین ویژگی آن شهید در قیاس با باقی انقلابیون شناختهشده، «جامعیت» است. بیهیچ اغراقی میتوان دکتر بهشتی را بهعنوان یکی از جامعترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران مورد مطالعه قرار داد. تسلط به مسائل فقهی، آشنایی با مسائل روز، تسلط بر چند زبان بینالمللی، توانایی ارتباطگیری توأمان با توده و نخبگان، توانایی کادرسازی و فعالیت تشکیلاتی، طرح صورت مسالههای جدید و دهها موضوع دیگر را میتوان برشمرد که در هرکدام از آنها شخصیتهای شناختهشده زیادی به چشم آید اما کمترین موردی را میتوان یافت که مرکز تجمع تمام این خصایص درون یک شخصیت سیاسی بوده باشد. بر مبنای همین «جامعیت»، مباحث و سخنرانیهای طرح شده توسط شهید بهشتی را میتوان در طیفهای مختلفی از موضوعات تعریف کرد که از مباحث نظری صرف تا رویکردهای عملیاتی، از دغدغههای سنتی تا موضوعات جدید، از زیست فردی تا حیات اجتماعی و... را شامل میشود. به همین علت گزیدهجویی در انتخاب مباحث برای بازخوانی اندیشه اجتماعی شهید بهشتی را میتوان امری اجتنابناپذیر دانست که گریزی از آن وجود ندارد. پرونده پیش رو بازخوانی نظرات آن شهید پیرامون آزادی سیاسی، اقتصاد تعاونی، تشکیلات اسلامی و مقوله تفریح است که سعی بر آن بوده به شکلی مختصر ریشهایترین مفاهیم مورد نظر آن شهید بیان شود.
آزادی سیاسی: مهاری بر قدرت، قدرتی برای مهار
شاید میزگرد میان آیتالله بهشتی، حبیبالله پیمان، مهدی فتاپور و نورالدین کیانوری را بتوان خاطرهانگیزترین بخش از زندگی سیاسی شهید بهشتی دانست. نقلهای گزیده از آن میزگردها بارها تا سالیان متوالی پخش شد اما عمدتا در سایه برخورد سلیقهای کمتر موردی پیش آمد که اختصاری از تبیین مفهوم آزادی توسط آن شهید مورد بازخوانی قرار بگیرد. متن زیر بخشی از میزگرد مذکور است که شهید بهشتی در آن به شکلی اختصاری مفهوم و ارزش آزادی را از جنبه دینی تعریف میکند و در عین به رسمیت شناختن آن، عدم محدودیتش را منجر به شکلگیری آنارشیسمی فاسد تفسیر میکند:
«بار دیگر اصول زیربنایی اصل آزاد را در جهانبینی اسلامی و نظام عقیده و اسلام مطرح میکنم، من به طور خلاصه این اصول را میخوانم:
یک- انسان شدنی است، صیرورتی است، پویشی است، حرکتی است خودآگاه، محیطآگاه، خودساز، محیطساز و انتخابگر، که بر اساس انتخاب آگاهانه و آزادانهاش هم خود را میسازد و هم در تغییر ساخت محیط طبیعی خود دخالت گسترده میکند و محیط اجتماعی خود را میسازد.
دو- محیط اجتماعی هم ساختهشده انسان است و هم در ساخت او نقش دارد. ولی در این ساختن متقابل، اصل انسان و خودسازی درونی اوست.
سه- بنابراین، انسان نه محکوم جبر طبیعی است، نه محکوم جبر اجتماعی و تاریخی، بلکه به هر حال در برابر محدودیتهایی که طبیعت یا نظام اجتماعی برایش بهوجود میآورد قدرت حرکت مخالف دارد. به این ترتیب یکی از بزرگترین ویژگیهای انسان این است که براستی آزاد است و انتخابکننده، و این صرفا یک حق نیست، بلکه یک واقعیت هم هست، که انسان هر چه بیشتر به آن بپردازد، گستردهتر و پیشرفتهتر میشود.
چهار- در رابطه با انسان، یعنی فرد و جامعه و اصالت فرد و اصالت جامعه، ما معتقد به نقش متقابل فرد و جامعه هستیم اما با تأکید بر نقش فرد به عنوان مبدأ. پیشتازانی که حرکتها را آغاز میکنند و قدرت درک درد و رنج و آرمانها و زمینههای حرکت تودهها را دارند، میتوانند آنها را به حرکت درآورند و با کمک آنها جریانهای اجتماعی نویی را بهوجود آورند که این جریانها روی بسیاری از افرادی که دیرتر آگاه میشوند و به حرکت درمیآیند اثر میگذارند و آنها را با خود همراه میکنند. این نقش فرد، نقش افراد پیشتاز، السابقون السابقون، و نقش آنهایی که توانستهاند با خودسازی، آگاهی خودشان را بیشتر و بالاتر ببرند، در ایجاد حرکتها و به حرکت درآوردن و آگاهتر کردن تودهها، از مسایل مهمی است که ما در فهم مسأله آزادی خیلی روی آن تکیه داریم. از این رو، در هدایت کلی یک جامعه به سوی فلاح، نمیشود به وضع محیط اجتماعی به کلی بیاعتنا بود و گفت هر فردی خود را بسازد تا جامعه ساخته شود. نه، این طور نیست. این شعار که هر فردی خود را بسازد تا جامعه ساخته شود، شعاری نیمه اسلامی است؛ تمام اسلامی نیست. هر فردی خود را بسازد و در ساختن محیط نیز نقش خود را ایفا کند تا جامعه ساخته شود، این شعار اسلامی است. به این ترتیب مسأله امر به معروف و نهی از منکر بهعنوان یک مسأله بسیار مهم مطرح میشود.
پنج- اینجاست که آزادی افراد در زندگی اجتماعی محدود میشود. پرسیدید در نظام اجتماعی اسلامی آزادیها تا چه اندازه وجود دارد. میگوییم، آزادیهای اجتماعی خودبهخود محدود میشود. دیگر از آزادی مطلق، یعنی آنارشیسم و هرجومرج، نمیتوان در اسلام و نظام اسلامی سخن گفت. در نظام اسلامی آزادیهای اجتماعی حدودی دارد و محدودیتهایی پیدا میکند. این محدودیتها چه هستند؟
شش- محدودیتهای قانونی که در نظام اسلامی بهوجود میآیند 2 ریشه دارند. ۱- اینکه آزادی یک فرد تا آنجا اعمال شود که به آزادی دیگران ضربه نزند. این قید در آنارشیسم وجود ندارد، ولی در آزادی اسلامی وجود دارد. این قید حتی در آزادی لیبرالیستی هم وجود دارد لیبرالها هم همین را میگویند. آنان میگویند ما معتقدیم آزادی فرد در یک جامعه لیبرال باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران لطمه نزند، البته میگویند ولی عمل نمیکنند. عمل کردن بحث دیگری است؛ ولی در مقام گفتن و در مقام بینش میگویند. ۲- آزادیهایی که محیط را فاسد و زمینهها را برای رشد فساد در جامعه آماده میکند، این آزادیها هم در نظام اسلامی گرفته میشود. یعنی به انسانها اجازه داده نمیشود مطابق میل و هوا و هوس خودشان و هر جور دلشان میخواهد زندگی کنند. مثلا بیایند در خیابان، یک ترانه بسیار چندشآور فاسدکنندهای را که انسانها را به سوی ابتذال تحریک میکند بخوانند... بگویند آقا، ما این ترانه را در خیابان میگذاریم، میخواهیم گوش کنیم و بزنیم و برقصیم؛ آزادی است! نه؛ اینجا در نظام اجتماعی اسلامی گفته میشود در اعمال آزادی مشخص خود تا اینجا نمیتوانید پیش بروید، اینجا برایتان مرز معین میکنند. چرا؟ برای اینکه این نوع آزادی زمینه اجتماعی را برای آسانتر شدن نفوذ فساد در انسانهای دیگر آماده میسازد و اسلام و نظام اسلامی باید در هدایت اجتماعی و اداره جامعه مواظب این انحراف باشد.
اقتصاد تعاونی: انسانی کردن روابط اقتصادی
پیروزی انقلاب اسلامی در بطن زمانی و مکانی خود حامل حساسیتهای متعددی پیرامون آینده سیاستگذاریهای اقتصادی بود؛ از یکسو تاکید انقلابیون بر ارتقای جایگاه محرومان و فراگیری عدالت اجتماعی در چارچوب مفاهیمی قرآنی همچون «مستضعفین» مطرح بود و از سوی دیگر غلبه داشتن فضای فکری «چپ» در میان انقلابیون جهان باعث این شائبه میشد که جریانات دینی نیز همراه و همردیف با جو فراگیر جهانی به سمت سیاستهای کمونیستی حرکت خواهند کرد. ابهام موجود میان مطلوبیتهای اسلام برای یک نظام اقتصادی و چگونگی پیادهسازی آن از جمله موضوعات مورد جدل در فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشد. سرگردانی در میان دوگانههای کاپیتالیستی و سوسیالیستی باعث آن شده بود تا تبیین راهکاری دینی برای پیادهسازی مدل مطلوب اقتصادی از مهمترین پرسشهای انقلابیون باشد. سخنرانی آیتالله بهشتی در بهار59 تحت عنوان «برداشتهای تکبعدی از اسلام» نیز که عبارت «در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنهها و خیلی گرسنهها با هم دیده میشوند، تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست» در سالهای اخیر بارها مورد بازخوانی در تریبونهای مختلف قرار گرفته است، به توصیفی پیرامون ارزشگذاری فعالیت اقتصادی در جامعه اسلامی میپردازد. اشاره به این نکته که «اسلام به نقش اقتصاد و عدالت اقتصادی در زندگی انسان (فردی و اجتماعی) اهمیت فراوان میدهد. دین زهد و پارسایی است اما نه زهد مرتاضانه و صوفیگرانه؛ زهد انقلابی. زهد علی. چه کار میکند؟ کار اقتصادی میکند. قنات و چاه آب درست میکند و مزرعه بهوجود میآورد و نخلستان میسازد و بعد این دستاورد اقتصادی را به جای آنکه صرفاً در مصرف خود و خانواده قرار بدهد، در خدمت محرومان قرار میدهد و این را عبادت میداند. اسلام به نقش اقتصاد اهمیت میدهد اما اقتصادی که زیربنای شخصیت انسان نشود خیلی متزلزل و نازل و فروافتاده و سقوط کرده است؛ انسانی که زیربنای شخصیتش روابط اقتصادی باشد. اقتصاد مهم است ولی زیربنا نیست. زیربنای شخصیت انسان، ساخت معنوی، اخلاقی و روحی است که باید این ساخت بیاید به روابط اقتصادیاش شکل بدهد» از مهمترین مباحث طرح شده در سخنرانی مذکور است. با این همه، آن سخنرانی را تنها میتوان بهعنوان مقدمهای برای مباحث عملیاتی اقتصادی دانست که در جریان سخنرانی سیام آذرماه 59 در دانشگاه تهران طرح شد. بر همین مبنا آن سخنرانی را میتوان از مهمترین مواضع آن شهید در جریان پیادهسازی الگوهای مطلوب اجتماعی و اقتصادی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست. ایده «اقتصاد تعاونی» بهعنوان مطلوبترین راهکار در جهت افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی و کاهش نابرابری در توزیع درآمد و سرمایه به شکلی توامان عنوان کلی سخنرانی مورد نظر بود. فارغ از عدم توفیق الگوهای تعاونی در دهههای بعدی و در اولویت قرار نگرفتن آن، باز هم میتوان ایده مورد نظر شهید بهشتی را از لازمترین ایدههای موجود برای اصلاح سیستم اقتصادی کشور دانست. «جانشین کردن همکاری با رقابت»، «کاستن از واسطههای غیرضرور بین تولیدکننده و مصرفکننده»، «داده شدن رای به انسانها به جای سهام»، «انحصار سهم تنها به کسانی که در واحد تولیدی کار میکنند»، «جلوگیری از استثمار نیروی کار بهوسیله صاحبان سرمایه» و... از عمدهترین مباحث طرح شده در سیستم مورد نظر آیتالله بهشتی بوده است، مباحثی که به طور اختصاری دال بر اصالت دادن به کار بهجای سرمایه برای کسب سود بوده است. در بخشی از آن سخنرانی نیز پیرامون مقوله مالکیت در این بنگاههای تعاونی اینگونه توضیح داده میشود: «ولی در مالکیت شخصی و خصوصی 2 حالت وجود دارد؛ یکی مالکیت به صورت فردی و به صورت مفروض، یکی مالکیت به صورت مشاع. یعنی یک وقت است که من مالک این صندلی هستم و شما مالک آن صندلی پهلویی. این صندلی را من تهیه کردهام، آن را شما تهیه کردهای، حالا آنها را پهلوی هم گذاشتهایم اما بالاخره معلوم است که صندلی شماره یک مال من است و صندلی شماره ۲ مال شما و یک وقت است هر دومان میرویم بازار و دویست تومان پول میدهیم و این دو صندلی را با هم میخریم، به صورت مشترک، شریکی میگیریم میآییم با همدیگر استفاده میکنیم، در این حالت نه من به تنهایی مالک هر دو صندلی هستم و نه شما، و نه من مالک صندلی شماره یک هستم و نه شما. هر یک از من و شما سهم مشاع یعنی سهم پراکندهای در هر دو صندلی داریم. هر گوشهای از این دو صندلی هم ملک من است و هم ملک شما. مالکیتهای تعاونی قطعاً از نوع مالکیتهای مشاع هستند... هدف شرکت تعاونی تولید این است که صاحبان نیروی کار به وسیله سرمایهداران استثمار نشوند». مجموعا درسگفتار «اقتصاد تعاونی» را بهرغم آنکه در قالب یک ایده خام محدود ماند و به شکلی جدی پیگیری نشد، باز هم بهعنوان کاملترین منشور اقتصادی بهجا مانده از شهید بهشتی میتوان مورد مطالعه قرار داد.
تشکیلات اسلامی: منضبط، مستقل و دینی
از جهات مختلفی میتوان شهید بهشتی را از تشکیلاتیترین روحانیون در تاریخ معاصر ایران و جریان مبارزات انقلابی دانست. سابقه فعالیت تشکیلاتی ایشان در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب «مرکز اسلامی هامبورگ» و تاسیس «حزب جمهوری اسلامی» پس از پیروزی انقلاب اسلامی گواهی روشن بر این امر است. طبعا در چنین فضایی از فعالیت بخش قابل توجهی از آثار ثبت شده از این شهید حول محور بایدها و نبایدها و اصول و مقررات تشکیلاتی بوده است. سخنرانی مشهور شهید بهشتی در نشست ششم مجمع عمومی اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا را میتوان کاملترین بخش این مباحث دانست. 8 سرفصل مشورتی شهید بهشتی برای رشد کیفی و محتوایی تشکلهای اسلامی به شرح ذیل است:
1- تکیه هرچه بیشتر روی ایمان و عمل
«دوستان عرض کردم اسلام همهجانبه؛ مبارزه بدون شک یکی از نقطههای برجسته این اسلام همهجانبه است. آمادگی دوستان برای شرکت فعال در مبارزات اجتماعی، هم یک وظیفه اسلامی و تشکیلاتی برای خود آنهاست و هم عامل موثری در جذب و جلب نیروهای خارج از تشکیلات شماست. انجمن اسلامیای که کارش فقط قرآن خواندن، نماز و روزه باشد، قدرت جذب نیروهای جدید را در مسیرهای آینده ندارد و انجمنهای اسلامی هم که فقط کارشان مبارزه باشد اما اعضای انجمن به سلامتی اسلام گاهی پیالهای هم میزنند و در مجالس جشن و سرور توام با گناه شرکت میکنند... نمیتواند نیروهای صحیح را جمع کنند. سازمان شما باید بکوشد هرچه زودتر یک سازمان اسلامی واقعا همهجانبه باشد».
2- برخورد محبتآمیز با دیگران
3- دوری از خودخواهی و پذیرش انتقاد
4- اهمیت انضباط تشکیلاتی
5- تقویت روحیه افراد
6- تقویت جسم و پرداختن به تفریحات سالم
7- نظم در زندگی خصوصی
8- اهمیت به کارهای تعاونی
دوستان! باید به نقش کارهای تعاونی به چند دلیل اهمیت بدهید. یکی به دلیل اینکه ما انسانها خوشمان میآید که به ما کمک کنند. کیست از کمک کردن دیگران خوشش نیاید؟ همینطور که شما خوشتان میآید دیگران به شما کمک کنند، دیگران هم خیلی خوششان میآید شما به آنها کمک کنید. بنابراین، این تعاونها، همبستگی روحی ما را زیاد میکند. این واقعیت است. وقتی در زندگی به درد هم بخوریم خودبهخود برادری میان ما تقویت میشود. بعد از برشمردن راهکارهای رشد کیفی و محتوایی تشکلهای اسلامی، شهید بهشتی به تبیین «دگم»های تشکیلاتی پرداختند؛ «این دگمهایی که رفقا میگویند «اینقدر دگم نباش» باید بگویم سازمان و جامعه بیدگم معنا ندارد. مقداری دگم باید باشد. اگر قرار شود همه محتوای ایدئولوژیکی و فکری یک جامعه پلاستیکی و الاستیکی باشد، خوب این به کجا بند است؟ نقطههای مقاومتی حتما لازم است که باشد و آنها همان دگمهاست، چندتا دگم در اسلام است». منش فردی اعضا، آزادی انتقاد از رهبران، مسؤولیتپذیری طبقه آگاهتر و عدالت نیز مهمترین این دگمها است. بهرغم تفصیلی بودن مباحث شهید بهشتی پیرامون تشکیلات و کار تشکیلاتی، یکی از مهمترین نکات مطرح شده در مباحث ایشان را میتوان «تلاش برای استقلال مالی تشکیلات» دانست. «شما شاید غالبا این جمله عربی را شنیدهاید که اگر خودش روایت نباشد بازگوکنندهای از تعالیم اسلام است: «من لا معاش له لا معاد له». هرکس زندگی روبهراهی ندارد در خطر این است که آخر عاقبت و آخرت روبهراهی هم نداشته باشد. این معنایش این است که وضع زندگی و عوامل مربوط به زندگی حتی در جنبههای روحی و معنوی انسان میتواند موثر واقع شود. من صریحا میگویم ما از این تجربه تاریخ ریشهدار پرسابقهای که تاریخ بشریت نشان میدهد سابقهدار است و در عصر ما به صورت برجستهتر به چشم میخورد، و آن اینکه عامل اقتصادی در جهتگیری و جهت دادن به فعالیتهای افراد و موسسات تاثیر بسزایی دارد به هیچوجه نباید غفلت کنیم و الا خودمان را گول زدهایم».
تفریح: واجبی ارادی و انسانساز
غلبه داشتن وجه سیاسی زندگی آیتالله بهشتی در جریان تاریخنگاریهای صورت گرفته باعث آن شده تا عمده نظرات این شهید در حیطه زیست فردی یک مسلمان کمتر مورد بازخوانی قرار گیرد. درسگفتار «موسیقی و تفریح در اسلام» از جمله این مباحث است. درسگفتاری که در جریان یکی از جلسات پرسش و پاسخ در مرکز اسلامی هامبورگ انجام شد پاسخی به 2 پرسش در زمینه موسیقی و تفریحات بود که متن زیر مختصری از سخنان شهید بهشتی پیرامون لزوم توجه به تفریح نه بهعنوان میلی طبیعی که بهعنوان امری ارادی برای فرد مسلمان است: به استناد برخی روایات صوفیانه که نمیتوانند هیچ ارتباط اصیلی با قرآن کریم و با پیشوایان اسلام داشته باشند، قرنهای متمادی تفریح کردن، نشاط در زندگی داشتن و امثال اینها را برای یک مسلمان ارزنده نقطه ضعف معرفی میکردهاند. راه دوری نرویم؛ یادم میآید حدود 15-14 ساله و در آغاز دوران بلوغ بودم و تحصیلات علوم اسلامی را هم تازه شروع کرده بودم، به حکم آن نشاط و شادابی که انسان در آن سن دارد، پیش یا بعد از مباحثه و پیش یا بعد از درس، دوستان میگفتند، میخندیدند، و میگفتیم و میخندیدیم. یکی از رفقا با من هممباحثه بود، وقتی ما میخندیدیم ایشان میگفت فلانی، حالا که آغاز دوران تحصیل علوم اسلامی است بهتر است خودمان را عادت بدهیم که نخندیم، یا کمتر بخندیم. گفتم، چرا؟ گفتخوب، آیه قرآن است: «فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیراً»... چند سالی گذشت. مطلب از خاطر من رفته بود. این مسأله اولین مطلبی بود که من به صورت مستقل بر اساس قرآن و کتاب و سنت مطالعهای تحقیقی را دربارهاش شروع کرده بودم. به مناسبت آن مطلب بنا گذاشتم یک بار قرآن را از اول تا آخر با دقت و به صورت کتابی که میخواهم برای من کتابی علمی باشد، بررسی کنم. این بار که بنا داشتم به خاطر بررسی یک مسأله اسلامی قرآن را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنم، به این آیه رسیدم. دیدم عجب! این آیه در قرآن هست، صحیح است، اما مطلب درست در نقطه مقابل آن مطلبی است که آن آقا از آن فهمیده بود. مطلب این است که پیغمبر دستور صادر کرده بود تمام نیروهای قابل، برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکینی که به سرزمین اسلامی هجوم آورده بودند بسیج شوند. برای یک بسیج عمومی فرمان صادر کرده بودند. عدهای با بهانههای مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری و از فرمان بسیج خدا و پیغمبر تخلف کرده بودند. حالا این آیات قرآن میگوید، لعنت خدا باد بر این کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانها به میدان نبرد میرود، اما باز هم زندگی دوستی، آنها را وادار کرد از فرمان خدا و رسول تخلف کنند و بمانند. لعنت خدا بر آنها باد! محروم باد این گروه از رحمت حق! به دنبال آن و بهعنوان یک نفرین میگوید: از این پس این گروه نافرمان کم بخندد و زیاد بگرید. این را به عنوان یک کیفر و نفرین بر این گروه نافرمان میگوید. حالا شما از این آیه چه میفهمید؟ میفهمید که از دید اسلام زندگی با نشاط، نعمت و رحمت خداست و زندگی توأم با گریه و زاری و ناله، خلاف رحمت و نعمت خداست؟ اصولا تفریح یکی از نیازهای طبیعی بشر است و یک نظام اجتماعی و مکتب زندگی باید برای ارضای این خواسته طبیعی فکری کند... اسلام دین نشاط است. این آیه قرآن از محکمات قرآن و صریح است. این آیه در سالهای آخر بعثت، و حتی در سالهای آخر هجرت نازل شده است. میگوید: ای پیغمبر در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم میکردند اعلام کن و بگو چه کسی زینت و آرایش و زیباییهایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده حرام کرده است؟ چه کسی روزیهای پاک، مواهب پاک، مواهبی را که انسان از آنها لذت مشروع و صحیح میبرد، حرام کرده است؟