|
ارسال به دوستان
پیامدهای بینالمللی حمله به عینالاسد برای آمریکا چیست؟
تصویر سوخته!
گروه سیاسی: ترور شهیدسلیمانی و 2 سطح واکنش ملی و نظامی ایران به این اقدام ارتش آمریکا بر تمام معادلات فضای بینالمللی تاثیری غیرقابل انکار گذاشته است. هر چند در عمده تحلیلها میان واکنشی که مردم سوگوار ایران در خیابانها نشان دادند و پاسخ موشکی سپاه پاسداران در حمله به پایگاه عینالاسد تفکیکی نسبی شکل گرفته است اما نمیتوان منکر آن بود که این دو واکنش هرچند در 2 سطح مختلف بوده اما تاثیری مستقیم بر یکدیگر داشتهاند. به گونهای که حضور خیابانی مردم و نمایش «انسجام ملی» تبدیل به اهرمی برای اطمینانبخشی به موفقیت پاسخ نظامی ایران شد و این پاسخ نظامی مجددا «هویت ملی» ایرانیان را به باوری جدی در توانایی ایستادن نظامی مقابل ارتش آمریکا ارتقا داد. کتمان آمار تلفات در «عینالاسد»، عقبنشینی آشکار ترامپ در مقابل واکنش بیسابقه نظامی جمهوری اسلامی و تظاهرات بیسابقه روز گذشته مردم عراق برای اخراج آمریکا از کشورشان، همگی گویای این نکته حیاتی است که هرگونه فهم و تفسیر آینده بدون نظر داشتن به واکنشهای سخت و نرم ایران، ناقص و فاقد اعتبار است. در چنین فضایی شناختن ظرفیتهای بالقوهای که بعد از واکنش مردم و نهادهای نظامی به این ترور شکل گرفت، از مهمترین صورت مسألههای سیاسی کشور به شمار میرود. ***
محمد نظامآبادی: پس از پاسخ موشکی ایران به ترور سردار سلیمانی، این سوال مطرح شد که آیا این پاسخ در مقایسه با اقدام آمریکاییها متناسب بود یا خیر. برای پاسخ به این سوال باید ابعاد مختلف موضوع را بررسی کرد و سپس به این سوال پاسخ داد که در ادامه آمریکا چه مسیری را در پیش خواهد گرفت و ایران در مقابل باید چه اقدامی انجام دهد.
* اصل حمله به آمریکا جرأت و جسارت میخواست
اقدام آمریکاییها یک اقدام منطقهای بود و شاید کشورهایی که در منطقه یا در جهان هستند، ارزش این پاسخ را بهتر درک کنند. احتمالا بسیاری از کسانی که به کشورهای شرق مانند ژاپن یا کرهجنوبی سفر کردهاند، بدانند قصه از چه قرار است. اواخر دهه 70 یا اوایل دهه 80 شمسی، یک سرباز آمریکایی یک زن جوان کرهای را از کنار همسرش ربود و در نهایت او را به قتل رساند. بر اساس قانون کاپیتولاسیون، آن سرباز را به آمریکا برگرداندند و 2 هزار دلار غرامت برای آن زن تعیین کردند. چند روز مردم مقابل سفارت آمریکا تحصن کردند تا اینکه دادگاه تجدیدنظر، غرامت را از 2 به 30 هزار دلار تغییر داد. اما اتفاق جالب بعد از این ماجرا رخ داد؛ فردای آن روز دوستداران آمریکا در میدان اصلی شهر تجمع کرده و از آمریکا که زن کرهای را برده، او را کشته و غرامتش را داده است، تشکر کردند.
در خیابانهای سئول هم اگر مردی تنها با قیافهای شبیه آمریکاییها دیده میشد، زنان و دختران از او فاصله میگرفتند و مسیر خود را منحرف میکردند که مبادا در تور او بیفتند. برخی کارکنان وزارت امور خارجه ایران که گاهی به دلیلی گذرشان به روستاهای کرهجنوبی میخورد یا با افراد مسنتر کرهای مواجه میشدند، آنها فقط به این دلیل که ایرانیها جرأت دارند علیه آمریکا صحبت کنند از ایرانیها استقبال میکردند و با مشتهای گره کرده به ایرانیها میگفتند «خمینی میگوک آهآه»، یعنی خمینی جرأت کرده به دهن آمریکا بزند.
آنها، ژاپنیها و دیگر کشورهای منطقه که حتی جرأت نمیکنند از بدیهای آمریکا بگویند، احتمالا معنی این اقدام عملی ایران در قبال آمریکا را خوب درک میکنند. بنابراین اصل شکستن هیمنه آمریکا کم دستاوردی نیست و نباید آن را دستکم گرفت. البته این تنها بخشی از دستاورد این اقدام ایران است. برخی دستاوردهای دیگر را هم ایران با رعایت برخی جزئیات مثل اطلاع به طرف عراقی یا دقت موشکهایش به دست آورده است.
* اطلاع مسؤولان عراقی از عملیات
سوالی که درباره این عملیات مطرح میشود این است که چرا به دولت عراق از قبل اطلاع داده شده است. ایران عملیات را در کشور سوم انجام داد؛ دولتی که میخواهد با آن روابط دوستانه داشته باشد و مجلسش در حال تصویب قانون خروج آمریکاییها از آن کشور است، بنابراین دستاورد بزرگی که با شهادت همزمان شهید سلیمانی و ابومهدی داشت محقق میشد با عدم اطلاع به دولت عراق ممکن بود از دست برود و هنگام اجرای این قانون در عراق، مخالفان همین موضوع را دستاویز مخالفت خود کنند. بنابراین اگرچه ایران با اطلاع به دولت عراق شاید از اصل غافلگیری عدول کرده باشد اما از آنجایی که همه موشکها به هدف خورده است و ایران هم مانند آمریکا هدف خاصی مانند شهید سلیمانی را مدنظر نداشته است و در عملیات ایران ارسال پیام به منطقه و جهان حائز اهمیت بود نه تلفات کور از آمریکاییها، اطلاعرسانی نه فقط ارزش عملیات را کاهش نمیدهد، بلکه اقتدار ایران را به نمایش میگذارد که میتواند حتی با اطلاع قبلی به طرف مقابل حمله کند و طرف آمریکایی نمیتواند مانع اصابت موشکها شود و شاید تنها بتواند از تلفات جانی خود کم کند. این موضوع برای حضور آمریکا در منطقه، که با ادعای ایجاد سپر امنیتی برای برخی کشورهاست، یعنی فاجعه، یعنی کشورهای عربستان، امارات، قطر، اردن و... باید حساب کار خود را بکنند.
* انتقام واقعی، خروج آمریکا از منطقه
پیام حمله موشکی ایران که در واقع ناامنی برای آمریکا و کسانی است که روی کمک آمریکا حساب کردهاند، میتواند زمینهساز خروج آمریکا از منطقه باشد. حال باید پاسخ داد که آیا خروج آمریکا از منطقه میتواند انتقام واقعی از آمریکا باشد؟ در جواب به این سوال باید گفت موضوع اصلی درگیریهای ایران و آمریکا و بهطور کلی خاورمیانه، اسرائیل است، بنابراین هرگونه تحلیل بدون در نظر گرفتن این موضوع اشتباه است.
خروج آمریکا از منطقه یعنی تنها ماندن اسرائیل در مقابل جبهه مقاومت و این یعنی حذف و نابودی اسرائیل. فراموش نکنیم که آمریکا و اسرائیل 2 دشمن اصلی هویتی نظام جمهوری اسلامی هستند و به قول اسماعیل هنیه، حاج قاسم رئیس سپاه قدس بود و به این سبب مورد غضب و هدف آمریکا و اسرائیل بود. اساسا مشکل اصلی ایران با غرب مساله اسرائیل است و مهمترین دستاورد این عملیات تنها شدن اسرائیل در منطقه و حذف آن است. بنابراین باید گفت دستاوردهای این عملیات بسیار بالا بوده اما اینکه چطور باید از این دستاوردها پاسداری کرد و به گونهای هماهنگ کار را پیش برد که در نهایت در مرحله اول به جدا شدن ناگزیر آمریکا و اسرائیل بینجامد و در مرحله بعد با خروج آمریکا از منطقه، اسرائیل بهتنهایی به هدف جبهه مقاومت تبدیل شود، قطعا مسیری سخت و دشوار است که بخش عمده این دشواری هم در داخل کشور است.
* چه باید کرد؟
حاج قاسم عزیز که پس از سالها مجاهدت حاصل زحمات خالصانهاش در عراق با خیانتها در حال به تاراج رفتن بود، با حماقت محض آمریکاییها و فدا کردن جان خود، عراق را در محور مقاومت نگه داشت. پس از پاسخ موشکی ایران، آمریکا نشان داد که در حوزه نظامی توان مقابله را ندارد و ترامپ آنگونه که در کنفرانسش پس از حمله موشکی ایران اعلام کرد، دوباره سراغ نقطه ضعف ایران یعنی اقتصاد میرود و سعی میکند با این ابزار فشار و تلاش برای مذاکره که در پی این اتفاقات مسیرش مسدود شده به هدف خود برسد؛ هدفی که در داخل حتی پس از شهادت حاج قاسم هم طرفدارانی دارد. بنابراین مهمترین ضامن حفظ دستاوردهای حاج قاسم و خروج آمریکا از منطقه نجات کشور با مدلهای بومی اقتصادی و استفاده از ظرفیتهای داخلی است.
ارسال به دوستان
ما و «نماد سلیمانی»
صادق فرامرزی: «شهید قاسم سلیمانی» به مراتب از «حاجقاسم سلیمانی» قویتر و موثرتر خواهد بود. این جمله را از جهاتی میتوان یکی از نخستین واکنشهای عمومی به شهادت سردار سلیمانی دانست، سخنی که در روزهای بعد از تشییع باشکوه او نیز بارها از سوی اشخاص مختلفی که هرکس به ظن خود به این واقعه مینگریست به زبان آورده شد. تشییع میلیونی شهید سلیمانی در کاظمین، عراق، نجف، اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان به گونهای عجیب در جایگاه یک «وداع و غم عمومی» تبدیل به نسخهای بیبدیل در میان واکنشهای اجتماعی تاریخ ایران و منطقه شد؛ وداعی که در سطح داخلی جامعهای را که در طول سالهای اخیر به انحای مختلف دارای بافت و هویت متکثری شده و این تکثر نیز بارها رنگ تضاد به خود گرفته بود به کف خیابانها کشاند تا «همروایتی» آنها نسبت به سوژه و واقعه واحد روح جمعیشان را زنده کند و متقابل آن در سطح خارجی آنچنان که ژنرال «بری مک کافری» نقل میکند نمایش تصاویر این وداع باشکوه «ترامپ را تا حد مرگ ترساند» و نشان این ترس را بیش از هر زمانی میشد در سخنرانی عقبنشینی او پس از حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه عینالاسد مشاهده کرد.
با همه این تعاریف و گذشته از میراث به جا مانده از شهید سلیمانی در مناسبات ملی و منطقهای ما، او حالا تنها «سرمایهای نمادین» برای جغرافیای ایران به حساب میآید، سرمایهای که آورده آن را باید در میان روابط اجتماعی و سیاسی آینده جستوجو کرد. «نماد» شهید سلیمانی یا آنچنان که رهبر حکیم انقلاب اسلامی در خطبه هفته پیش خود در نماز جمعه از آن بهعنوان «مکتب سلیمانی» یاد کردند مهمترین وجه و پدیدهای است که آن شهید را میتواند بهعنوان حقیقتی زنده در فضای معادلات سیاسی، اجتماعی و نظامی ما حفظ کند. سوژهای که قادر به احیای «روح جمعی» در جامعهای با شکافهای فعال بوده است؛ قهرمانی که «حافظه جمعی» مردم منطقه را که سرشار از خاطرات شکست بود با تصویر پیروزی آشنا کرد، یک نیروی نظامی که با شکستن «کلیشههای تثبیت شده» از تصویر نظامیان، فرم و الگویی معاصر را برای نسلی جدید از جبهه مبارزان اسلامی مهیا کرد، مردی که مردمش او را نمادی از حافظ امنیت مرزی خود میدانند و در همان حال در چهره و قامتی دیگر نشانی از عبور از مناسبات دولت- ملت مدرن را میتوان در او یافت که قهرمان یک «امت دینی» نیز شمرده میشود. همه اینها در کنار همدیگر هر ذهنی را به سمت این سوال حیاتی میکشاند که «نماد» شهید سلیمانی حامل چه مفاهیم و عامل چه حرکتهایی میتواند باشد.
شاید بتوان نخستین جنبه برجسته نماد سلیمانی را در چندوجهی بودن او در مقابل مفاهیم جاری زمان معاصر دانست. او پیش از هرچیز با عبور از چالشی نظری که مقاومت منطقهای را در مقابل ناسیونالیسم ایرانی تعبیر میکرد، سعی کرد نمادی از تعریف این دو را در عرض یکدیگر ارائه دهد. او نشان داد سرنوشت ایران و مقاومت دو پدیده منفک از یکدیگر نیست، نه ایران قوی در سایه دست کشیدن از مقاومت به دست میآید و نه محور مقاومت میتواند با ایرانی ضعیف به حرکت خود ادامه دهد. از این منظر نماد سلیمانی باید گفتمان مقاومت را در ظرفی جدید که نافی حساسیتهای ملیگرایانه بخشی از طبقات میانی جامعه نباشد بازتعریف کند.
دیگر جنبه مهم در نماد سلیمانی که میشود اثرات آن را در نوع مواجهه آحاد اجتماع با این سردار شهید دید، انحصارزدایی او از ارزشهای مورد اجماع است. شهید سلیمانی چه به حسب بینش شخصی و چه بر اثر جایگاه نظامیاش همواره فردی حامی حاکمیت به شمار میرفت که به دستاوردهای بزرگی نیز دست یافته است اما هیچگاه موقعیت و موفقیت او باعث نشد دایره این دستاوردها را برای گروهی خاص محدود شمرده و پیروزی را حاصل مقاومت بخشی از اجتماع بداند. شهید سلیمانی درست در زمانی برای ریشه کن کردن گروههای تکفیری تروریستی وارد سوریه شد که نه تنها تصوری صحیح از خطر بالقوه آنها برای کشورمان وجود نداشت که در سطحی فراتر حتی بخشی از چهرههای سیاسی مطرح نیز به این اقدامات او کنایه میزدند. او با شناخت عمیق خود به مبارزه با داعش پرداخت و زمانی که این گروه را شکست داد فضای اجتماعی نسبت به اهمیت مبارزه با داعش عوض شده بود اما او شیرینی این پیروزی را محدود به هیچ قشر و گروهی نکرد؛ او با شریک دانستن کسانی که زمانی به خود او نیز کنایه این آیندهبینی را میزدند حتی مخالفانش را نیز زیر یک پرچم و در کنار همراهانش جمع کرد. از همین رو زمانی که شهادت او بستر یک غم ملی را فراهم کرد نامهایی در زیر آن پرچم جمع شدند که هیچگاه امکان جمع شدن آنها در زیر یک سقف نیز متصور نبوده است و این ظرفیت اجماعسازی عجیب را میتوان از مهمترین سرمایههای نمادین شهید سلیمانی برشمرد.
ارسال به دوستان
کدام ندا بلندتر است؟
سمیرا کریمشاهی: ترور شهید سلیمانی، مختلکننده یک خواب جهانی است که سالها با لالایی قدرتهای مستکبر، چشم دولت/ ملتها گرم آن شده است. واکنشپذیری این واقعه در هر سطح و نوع آن که بررسی شود اگر با عینک واقعبینی باشد، نمیتواند منکر گرد آمدن گروههای مردمی حول نقاط مشترک ارزشی و اخلاقیای باشد که گویی تا قبل از این حادثه حلقه مفقوده یا فراموششده زیست بشری بوده است. در سطح ملی، مردم با کارگزارانی مواجه هستند که قاطبه آنها عملکردشان روزبهروز ناامیدی از حل مشکلات معیشتی و اقتصادی را القا میکند. حوادث آبان۹۸ شکافهای موجود در جامعه را به حادترین حالت خود در سالهای اخیر رساند. هرچند مردم ذیل پدیده «داعش» به مجاهدتهای شهید سلیمانی و یارانش آگاه بودند اما فضیلت خدمت در قامت گمنامی و خمول که مجاهدان امنیت کشور دلبسته آنند، سبب شده بود آنچه میتوانست ظرفیت تبدیل شدن به ریسمان وحدت را داشته باشد، در بحبوحه حوادث فراموش شود. ترور شهید سلیمانی به دست آمریکا، بار دیگر به ملت ایران یادآوری کرد که با وجود تمام کاستیها و کمکاریهای داخلی، همه ما مورد هدف ظلم و طاغوت خارجی هستیم که در دوران قحطالرجالی، سرمایهای چون حاج قاسم سلیمانی را از ما میگیرد. گرد آمدن زیر پرچم استکبارستیزی و تکثیر حس غرور و افتخار مشترک در جامعه به سبب برخورداری از شخصیتی چون حاج قاسم سلیمانی، جان تازهای به «ما»بودگی ملی بخشید. سردار سلیمانی پشتگرمی ناپیدایی برای کشور بود که اجازه نمیداد ریشه امید مردم به آینده کشور، سرمازدگی را به خود ببیند و اکنون این شهید سلیمانی است که با جوشش و گرمای خونش این مأموریت را انجام میدهد. در سطح وحدت دوجانبه، روابط دوستانه و برادرانه 2 ملت ایران و عراق در راستای اجرای قانون «تفرقه بینداز و حکومت کن» توسط قدرتهای مستکبر حاضر در غرب آسیا، همیشه مورد هجمه واقع بوده است. شهادت حاج قاسم سلیمانی به همراه ابومهدی المهندس، فرمانده مجاهد عراقی، به همراه دیگر یاران ایرانی و عراقی خود، برهمزننده سالها تلاش شبانهروزی قدرتهای مستکبر برای انفصال 2 ملت بود، بویژه اینکه در حاشیه اعتراضات اخیر در عراق سرویسهای خارجی با تحریک مزدوران خود سعی در القای مقصر دانستن ایران در کاستیهای ساختار سیاسی عراق داشتند که نمونه این تلاشها آتش زدن کنسولگری ایران بود. اما حذف مجاهدانی که به طور مشترک برای 2 ملت قهرمان محسوب میشوند، بار دیگر وحدت ناگسستنی مردم ایران و عراق را محکمتر کرد. احزاب، جناحها، گروههای قومی و طایفهای که تا همین ایام اخیر بر سر تشکیل دولت جدید عراق به اتفاق نظر نمیرسیدند و همچنان دچار چالشند، اکنون ذیل شر دانستن حضور آمریکا در کشورشان به حداکثر وحدت پیرامون این مسأله در دهههای اخیر رسیدهاند که نماد آن از تشییع پیکر شهدای ترور و طرح تصویبی مجلس عراق برای خروج نظامیان آمریکایی تا تظاهرات میلیونی روز جمعه در بغداد قابل مشاهده است. در سطح وحدت محور مقاومت، باید گفت از نظر اتحاد، هماهنگی و همکاری این محور همیشه مثالزدنی بوده اما ریخته شدن خون حاج قاسم و ابومهدی المهندس، انگیزهای تازه و شتابدهنده را در کل محور مقاومت برانگیخت. طرح اخراج سراسری نیروهای آمریکایی از منطقه به عنوان خط اولویتبخش مجاهدان مقاومت تعریف شده است که به سرانجام رساندن آن دور تازهای از همکاریهای بدون مرز را به همراه خواهد داشت. خونخواهی حاج قاسم و یاران شهیدش تحرکهای انفرادی گروههای مقاومت را هم به همراه داشته است؛ حزبالله لبنان میگوید بعد از ترور سردار سلیمانی با موجی از درخواستها برای عملیات استشهادی مواجه شده، گروههای مقاومت مردمی عراق بارها تهدید کردهاند اگر خروج نظامیان آمریکایی از عراق با راههای سیاسی جواب ندهد با عملیاتهای نظامی این امر را به انجام میرسانند. در یمن شاهد موج جدید عملیاتهای انصارالله علیه جبهه ائتلاف سعودی هستیم تا بار دیگر عجز این جبهه در مقابل مقاومت یمن به رخ کشیده شود. همچنین در سطح وحدت و اشتراک بینالمللی، از اروپای غربی گرفته تا شرق آسیا و تا قاره آمریکا، گروههای مردمی آزادیخواه و صلحطلب با راهپیماییهای اعتراضآمیز خود ترور شهیدسلیمانی را سند خشونتطلبی و تروریسمپروری دولت آمریکا عنوان کردند. خروش مردمی در سطح بینالملل پدیدهای بود که کاخسفید کمترین حد تصور را از بروز آن در واکنش به ترور شهید سلیمانی داشت و مهمترین دلیل عدم این پیشبینی، عاجز بودن ابزارهای حسی و عقلانی تحلیل آنهاست که نمیتوانند مسائل شهودی و متافیزیکی همچون معجزات شهادت را هضم و تجزیهوتحلیل کنند. ندای خون مظلوم همیشه بلندتر از لالاییهای طاغوتهای زمانه بوده است؛ یکی مردم را بیدار میکند، دیگری خواب. ارسال به دوستان
تشییع میلیونی مقدمهای بر خروج آمریکا از منطقه
هادی آجیلی*: برای تحلیل سخنان مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران پیرامون حضور تعیینکننده مردم در تشییع شهید سلیمانی، پیش از هر چیز نیازمند شناخت عواملی هستیم که باعث خطای محاسباتی ترامپ در مسأله ترور آن شهید شد و ما نیز قبل از هر چیز باید به شناسایی سرمنشأهای چنین خطایی بپردازیم. مجموعا 3 پیشفرض ترامپ را به این نتیجهگیری رساند که میتواند با شهادت سردار سلیمانی به موفقیت دست یابد.
نخستین مورد آنها حوادث چند ماه اخیر کشور عراق بود؛ در جریان اعتراضات مردم عراق که شعارهایی نیز از سوی عدهای علیه ایران سر داده شد، چنین پیامی به ترامپ رسید که مردم عراق نهتنها آماده جدایی از ایران هستند که حتی در سطحی فراتر، ایران را عامل مشکلات اقتصادی و داخلی خود به حساب میآورند، در چنین موردی برای آمریکاییها شخص شهید سلیمانی بهعنوان نماد حضور کشورمان در عراق شناخته میشد.
دومین مورد اما در ایران و با حوادث آبانماه که بعد از گران شدن نرخ سوخت رخ داد، خود را نمایان کرد. گستره عظیم تخریبها و اعتراضاتی که وجود داشت این ذهنیت را برای دولت آمریکا به وجود آورد که ایرانیها بخشی از مشکلات خود را ناشی از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی میدانند و باز هم در همین مورد شهید سلیمانی بهعنوان نمادی از این سیاست شناخته میشد.
سومین مورد اما فراتر از اعتراضات بخشی از مردم در ایران و عراق بود، در اینباره برداشت آمریکا این بود که فشار بالای تحریمهای اقتصادی در چند سال گذشته توانایی مالی اداره یک جنگ را از جمهوری اسلامی گرفته است. در کنار هم قرار دادن این 3 پیشفرض ترامپ و دولت آمریکا را به این خطای محاسباتی رساند که با ترور سردار سلیمانی میتواند از موقعیت نامساعد خود در آمریکا که در آستانه استیضاح است دفاع کند و کارنامه بیدستاوردش در عرصه سیاست خارجی را قوت بخشد و بگوید پس از ترور ابوبکر بغدادی با ترور سردار سلیمانی توانسته سران تروریسم را در منطقه از بین برده، متقابلا نیز به مردم ایران و عراق این پیام را برساند که عامل مشکلات آنها را از میان برداشته است. این خطای محاسباتی زمانی برای ترامپ آشکار شد که درست بعد از ترور سردار سلیمانی و در حالی که منتظر خوشحالی مردم ایران و عراق بود، با تشییع میلیونی این شهید هم در عراق و هم در ایران مواجه شد. این استقبال از شهید سلیمانی و اعتراضی که نسبت به ترور او رخ داد، باعث شد تمام چیزهایی که ترامپ آوردههای خود میدانست تبدیل به نقطه ضعفهایش شود.
توصیف جمعیت تشییعکننده شهید سلیمانی توسط رهبر معظم انقلاب به سوخت موشکهای ایرانی و عاملی برای رسوایی آمریکاییها، گویای تعیینکنندگی حضور خیابانی مردم در محاسبات جهانی است، آنچنان که حضور بخشی از مردم در یک فتنه سیاسی میتواند محاسبات آمریکا را به سمت ترور یکی از سرداران بزرگ کشورمان ببرد، متقابل آن نیز حضور چنین جمعیت میلیونی در تشییع این شهید میتواند مجددا محاسبات سیاسی آمریکا را به چالش بکشد. در این موقعیت و زمانی که ترامپ متوجه شد محاسباتش در منفوریت شهید سلیمانی اشتباه بوده است به دنبال رجزخوانیهای نظامی و تهدیدآمیز رفت تا محاسبات کشورمان را تنظیم کند و ایران را به آن نتیجه برساند که اگر دنبال انتقام باشد هزینههای جبرانناپذیری روی دستش باقی میماند. مواضعی همچون موضع «لیندسی گراهام» سناتور جمهوریخواه آمریکایی که تهدید به نابودی توانمندیهای نفتی ما کرده بود همگی در پازل تنظیم محاسبات ایران قابل فهم است. در چنین موقعیتی زمانی که ایران با موشکباران پایگاه نظامی عینالاسد آمریکا واکنش نظامی خود را نشان داد باز هم شاهد اشتباه درآمدن محاسبات ترامپ بودیم و همین باعث عقبنشینی او مقابل ما شد.
واکنش نظامی ما در عینالاسد که از آن با عنوان سیلی یاد شد و انتقام نهایی خروج آمریکاییها از منطقه اعلام شد، گویای حقیقتی دیگر بود. سردار سلیمانی یک فرمانده منطقهای بود و زمانی که چنین فرماندهی ترور میشود واکنشها محدود به ایران نمیماند، چراکه ایران از جهت ایرانی بودن او یک اقدام انجام میدهد و سایر گروههای مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و... هر کدام پاسخ خاص خود را نسبت به این ترور نشان میدهند، ضمن آنکه شهادت ابومهدی المهندس گویای به شهادت رساندن یک فرمانده عراقی بود و این دامنه واکنشها را گستردهتر میکند. در چنین موقعیتی، زمانی که با گذشت زمان آمریکاییها شاهد مجموعهای از تهدیدها و واکنشهای خسارتبار شوند هزینه حضورشان چه به صورت نظامی و چه به صورت نیروی انسانی در منطقه بشدت بالا خواهد رفت و این تداوم هزینهها آنها را به سمت خروج هدایت میکند. آمریکاییها همیشه حاضر بودهاند خسارات نظامی خود را اعلام کنند اما ابا داشتن آنها از اعلام تلفات نیروی انسانیشان دقیقا برای جلوگیری از همین فشار داخلی است. در مصداق خاص عینالاسد ما شاهد آن هستیم که همه تلاشهای رسانهای و امنیتی آمریکاییها معطوف به آن است که تلفات انسانی را کتمان کنند تا از این طریق مانع از بالا رفتن فشارهای عمومی درون خود آمریکا شوند. حال اگر این واکنشها و تلفات بتواند به طور پراکنده ادامه پیدا کند، فشارهای داخلی نیز نسبت به حضور در عراق بالاتر میرود.
استاد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی*
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|