|
معامله قرن رونمایی شد؛ فقط ترامپ و نتانیاهو حمایت کردند همه گروههای فلسطینی بر ضرورت مقابله با این توطئه تأکید کردند
قرن به معامله خندید
گروه بینالملل: بعد از حدود یک سال وعده، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا اواخر هفته گذشته طرح معروف به «معامله قرن» را رونمایی کرد. این طرح به واسطه امتیازات بیسابقهای که به صهیونیستها اعطا کرده با استقبال بنیامین نتانیاهو مواجه شد و در سمت مخالفان این ماجرا، همه گروههای فلسطینی، اکثر کشورهای اسلامی و برخی کشورهای غربی ایستادهاند.
ترامپ در معامله قرن صرفا به منافع صهیونیستها توجه کرده و فلسطین را اساسا نادیده گرفته است.
ترامپ ادعا کرده این طرح با هدف کاهش تنشها میان مردم مظلوم فلسطین و رژیم کودککش صهیونیستی طراحی شده است اما طرح ارائه شده آنقدر یکسویه و ظالمانه است که حتی در میان حامیان اسرائیل در دنیای غرب هم چندان جدی گرفته نشد و بسیاری به تمسخر ترامپ و نتانیاهو پرداختند.
به گزارش «وطن امروز»، اگرچه این طرح توسط دونالد ترامپ مطرح شده اما ابتکار آن منسوب به جرد کوشنر، مشاور ارشد ترامپ و داماد وی است. وی در یک مراسم یهودی در ۲۵ اکتبر ۲۰۰۹ با ایوانکا ترامپ، دختر دونالد ترامپ ازدواج کرد.
* معامله قرن چه میگوید؟
بر اساس طرح 80 صفحهای «معامله قرن»، اسرائیل در ازای دریافت امتیازاتی فراتر از آنچه پیش از این تشکیلات خودگردان فلسطین یا قطعنامههای شورای امنیت به این رژیم داده بودند، با تشکیل دولت فلسطین موافقت خواهد کرد. نکته جالب اینکه ترامپ بر خلاف روسای جمهوری قبلی آمریکا بسیاری از سرزمینهای اشغال شده فلسطین را جزو خاک صهیونیستها در نظر گرفته است.
بر اساس این طرح، بخشهایی دیگر از فلسطین شامل نیمی از کرانه باختری و بخشی از بیتالمقدس شرقی که از نظر جامعه جهانی به دولت فلسطین تعلق دارد، به رژیم صهیونیستی واگذار میشود و در عوض اسرائیل با تشکیل کشور مستقل فلسطینی در نیمه دیگر کرانه باختری و تمام نوار غزه و چند محله از بیتالمقدس شرقی موافقت میکند. بر اساس این طرح، شهر ابودیس به جای بیتالمقدس بهعنوان پایتخت فلسطین در نظر گرفته خواهد شد. به عبارت دیگر، پذیرفتن این طرح به منزله فراموش کردن قدس به عنوان قبله اول مسلمین خواهد بود. همچنین طبق طرح یادشده، فلسطینیان باید از حق بازگشت به سرزمین خود که در قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت به رسمیت شناخت شده صرفنظر کنند. این طرح آنقدر عجیب است که حتی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین که در مجامع غربی به تعامل و علاقه به سازش به هر قیمت با صهیونیستها مشهور است هم با وجود فشار بسیاری که چه از سوی آمریکا و چه از سوی برخی کشورهای عربی مثل عربستان به وی وارد شده است، حاضر به پذیرش آن نشده است و با ادبیات بیسابقهای به انتقاد از ترامپ پرداخته است.
در همین ارتباط ریاض منصور، نماینده فلسطین در سازمان ملل از حضور محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان در جلسه آتی شورای امنیت سازمان ملل به منظور اعلام اعتراض تشکیلات خودگردان نسبت به «معامله قرن» اعلام شده از سوی آمریکا، خبر داده است.
* تلاش گروههای فلسطینی برای اتحاد
نکته جالب دیگر اینکه دونالد ترامپ یکتنه سبب اتحاد همه گروههای فلسطینی شده است. گروههایی که به واسطه برخی اختلافات و البته اختلافافکنیها در سالهای گذشته نتوانسته بودند پشت یک میز با یکدیگر گفتوگو کنند اینبار بر سر مخالفت با طرح جعلی معامله قرن، اختلافات را به کناری گذاشته و پشت یک میز به گفتوگو نشستند. در همین ارتباط، محمود عباس گفته است: در جلسه رهبران فلسطین، نمایندگانی از همه گروههای فلسطینی حضور داشتند و اختلافاتشان را کنار گذاشتند. مرحله جدیدی از اقدامات مشترک فلسطینیان را آغاز و اختلافاتمان را برطرف خواهیم کرد. ما ملتی هستیم که مستحق زندگی است و حقوقش را میخواهد.
* تظاهرات گسترده در فلسطین
طرح معامله قرن دیروز با اعتراض نمازگزاران جمعه در سراسر دنیای اسلام مواجه شد. مهمترین این اعتراضات در فلسطین بود که در چند منطقه برگزار شد.
کرانه باختری، نوار غزه و اراضی اشغالی ۱۹۴۸ پس از نماز جمعه دیروز شاهد اعتراضات گسترده مردمی به طرح ادعایی و به اصطلاح صلح ترامپ موسوم به معامله قرن بود. این تظاهرات به دعوت گروهها، جریانها و شخصیتهای مختلف فلسطینی برگزار شد.
***
وحدت فلسطینیان حول محور مقابله با معامله قرن
حسن هانیزاده*: معامله قرن یک پروپاگاندای انتخاباتی و یک سناریوی هالیوودی با هدف نجات 2 سیاستمدار شکستخورده و تحقیرشده است. ترس ترامپ از تاثیر استیضاحش بر نتایج انتخابات آمریکا و 2 بار شکست نتانیاهو در انتخابات کنست در سال 2019 سبب شده این دو به فکر این باشند تا وجهه خود را تا حدی بازیابی کنند. هرچند ترامپ با دعوت رقیب انتخاباتی نتانیاهو به مراسم رونمایی از این طرح قصد داشت طرفداری از نتانیاهو را انکار کند اما واقعیت امر این است که این دو بیشترین قرابت را در عرصه سیاست و اقدامات غیرقانونی دارند. کاهش محبوبیت ترامپ و نتانیاهو در جامعه داخلی و شکستهای متعددشان در عرصه سیاست خارجی سبب شده آنها حس نزدیکی بیشتری به هم داشته باشند. اما باید دانست که مانند اغلب برآوردهای قبلی از سوی نخستوزیر رژیم صهیونیستی و رئیسجمهور آمریکا که با خطا و اشتباهات راهبردی همراه بوده است، این طرح نیز از زمان معرفی آن تا همین لحظه مشکلات عدیدهای داشته است که شکست آن را برای همگان قطعی و عینی جلوه میدهد.
وقتی تشکیلات خودگردان به عنوان نماد سازشکاری با صهیونیستها و آمریکا این طرح را مردود و اشتباه میداند به این معناست که هیچ جریانی از این طرح در جامعه فلسطینی حمایت نخواهد کرد. تاکید محمود عباس به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان بر اینکه احتمال تغییر فاز این جریان از سازش به اقدامات نظامی در برابر صهیونیستها وجود دارد، مسألهای جدی است. اینکه تشکیلات خودگردان در کنار جهاد اسلامی و حماس در مقابل صهیونیستها قرار خواهد گرفت به معنای ورود منطقه به فرآیند جدیدی است که بدون شک سرنوشت منطقه را رقم خواهد زد و صهیونیستها را در باتلاق خودساختهشان فرو خواهد برد.
معامله قرن اگر چه در ظاهر منافع اشغالگران را پوشش داده اما برای کارشناسان و تحلیلگران غرب آسیا واضح است که منجر به نابودی رژیم صهیونیستی خواهد شد. اتحاد فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی و کشورهای منطقه در پی اتحاد جریانهای سازش و مقاومت بر سر مخالفت با این طرح موجی از حملات در بعد نرم و سخت را پدید خواهد آورد. نگرانی از تبعات احتمالی این طرح از پیش شکستخورده حتی در سطح اروپا نیز احساس شده و رئیسجمهور فرانسه و مقامات آلمان هم نسبت به اجرای آن ابراز تردید کردهاند. همین نگرش هم سبب شده آمریکای دوره ترامپ سعی کند نقش اتحادیه اروپایی را در تصمیمات مربوط به رژیم صهیونیستی کاهش دهد.
آنچه مسلم است شرایط منطقه با تغییر و تحولات جدی روبهرو است و از این پس غرب آسیا شاهد درگیری بیشتری در فلسطین خواهد بود؛ درگیریهایی که به احتمال بسیار زیاد به داخل سرزمینهای اشغالی نیز کشیده خواهد شد و با ادغام تشکیلات خودگران فلسطین در جریانهای حماس و جهاد اسلامی فصل نویی در روابط درونفلسطینی رقم خواهد خورد. در این بین ترامپ و نتانیاهو نیز نتیجه این اشتباه اساسی را با شکست مفتضحانه درک خواهندکرد.
کارشناس مسائل غرب آسیا*
***
واکنشهای بینالمللی به طرح ترامپ
طرح معامله قرن با واکنشهای انتقادی بسیاری مواجه شد. آیتالله سیستانی از مراجع شیعیان عراق طرح ظالمانه آمریکا برای اشغال اراضی فلسطینیها را محکوم و بر حمایت از مردم مظلوم فلسطین برای گرفتن حقوقشان و تشکیل کشور مستقل تأکید کرد و از اعراب و مسلمانان و تمام آزادگان جهان خواست به مردم فلسطین کمک کنند.
* جیمی کارتر: با طرح ترامپ فرصت صلح از بین میرود
جیمی کارتر، رئیسجمهوری اسبق آمریکا هم که خود معمار قرارداد کمپ دیوید است، از جمله مهمترین منتقدان معامله قرن است. او درباره این معامله در بیانیهای نوشت سازمان ملل باید مانع الحاق اراضی فلسطینیها به رژیم صهیونیستی شود، چرا که برنامه جدید آمریکا، فرصت صلح عادلانه میان اسرائیلیها و فلسطینیها را از بین میبرد و در صورت اجرای معامله قرن، تنها راه پایان این بحران که به عقیده وی، همان راهحل دو دولتی است، از بین میرود.
* اردوغان: قدس خط قرمز ما است
رجب طیباردوغان، رئیسجمهور ترکیه هم طی سخنانی با اشاره به طرح ترامپ برای فلسطین گفت: قدس خط قرمز ما است. وقتی به نحوه برخورد کشورهای اسلامی با این طرح نگاه میکنم دلم به درد میآید. عربستان در اینباره ساکت است، چرا صدایت در نمیآید؟ شرم بر شما باد. وی افزود: اگر امروز موفق به محافظت از مسجدالاقصی نشویم، فردا نخواهیم توانست مانع دستاندازی به کعبه شویم. به همین دلیل نیز قدس خط قرمز ما است.
حزبالله لبنان هم اعلام کرد: اگر همدستی و خیانت برخی رژیمهای عربی که به صورت علنی و مخفیانه در این توطئه دست دارند، وجود نداشت، این معامله شکل نمیگرفت.
ایلهان عمر، نماینده مجلس نمایندگان آمریکا هم در واکنش به طرح ترامپ گفت: معامله قرن یک دزدی است.
وزارت خارجه روسیه هم در واکنش به این طرح گفت: معامله قرن را بررسی میکنیم اما موضع فلسطینیان و کشورهای عربی درباره این طرح مهمتر است. خالد الحیا، از سران جنبش حماس هم در واکنش به این طرح گفت: حماس هرگز هیچ جایگزینی را برای قدس به عنوان پایتخت کشور فلسطینی نخواهد پذیرفت.
ایمن الصفدی، وزیر خارجه اردن هم این طرح را ناعادلانه خواند. جوسپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در واکنش به این طرح گفت: اتحادیه اروپایی طرح پیشنهادی (معامله قرن) را بررسی و ارزیابی خواهد کرد. دومینیک راب، وزیر خارجه انگلیس هم گفت: از رهبران فلسطین و اسرائیل میخواهیم طرح رئیسجمهوری آمریکا را به گونهای منصفانه و واقعی مورد بررسی قرار دهند. برنی سندرز نیز این طرح را غیرقابل قبول خواند و گفت این طرح مناقشه اسرائیل و فلسطین را دائمی میکند.
***
چرا معامله قرن از پیش شکست خورده است
حسین شیخالاسلام*: استعمار غربی از بدو پیدایش به دنبال تسلط بر منابع آبی و خاکی دنیا بوده است و با کشف نفت در غرب آسیا استعمارگران و نظام سلطه با آرزوی چپاول منابع انرژی و حاکمیت بر شاهراه انرژی منطقه از نیل تا فرات دست به اشغالگری و تصرف سرزمین فلسطینیان زدند؛ آرزویی که منجر به شعلهور شدن آتش جنگ در منطقه و کشتار بیگناهانی شد که سرزمین مادریشان را اشغال شده میدیدند. این روند اما به معنای سلطه اشغالگران بر فلسطین نبود و طی 7 دهه مبارزان فلسطینی ضمن مقابله با اقدامات صهیونیستها ماهیت کشور فلسطین را حفظ کردند و اکنون آرزوی آمریکاییها این است که صهیونیستها در حالت حداکثری بتوانند با آرامش در کنار فلسطینیان زندگی کنند؛ مسألهای که با توجه به تحولات جاری منطقه محال به نظر میرسد.
اقدامات انجام شده از سوی جریان مقاومت پس از انقلاب اسلامی سبب شد ارتش رژیم صهیونیستی اولین شکست خود را در یک نبرد نظامی برابر حزبالله لبنان و طی جنگ 33 روزه متحمل شود. بعد از آن بود که شکست آنها در جنگ 22 روزه غزه نیز رقم خورد و توازن قوا در منطقه عملا به نفع محور مقاومت تغییر کرد.
این پیروزیها که ذیل توسعه فناوری نظامی مقاومت و رشادت فرماندهان مقاومت رقم خورد، سبب شد توان اتمی رژیم صهیونیستی نیز در عمل به محاق رود و در سالهای اخیر با افزایش توان نظامی محور مقاومت و گسترش فعالیتهای جریانهای مقاومت از نهر تا بحر شاهدیم تهدیدات نظامی از سوی اشغالگران دیگر اثری ندارد.
نکته قابل توجه در این بین اقدامات جریان مقاومت در بعد نرمافزاری و اقناع افکار عمومی است که سبب شده ملتهای منطقه و حتی فرامنطقه نیز نسبت به حقوق حقه ملت فلسطین حساس شوند. این راهبرد به این معناست که جبهه مقاومت پس از اینکه توازن قوا در سطح نظامی را به رخ نظام سلطه کشید، در بعد نظامی توقف نکرده و توانسته است همراهی ملتهای آزادیخواه را نیز به دست آورد. بر این اساس است که ما شاهد تظاهراتهای مسالمتآمیز متناوب با محوریت «بازگشت به خانه» در اقصی نقاط جهان بویژه در غرب آسیا و شمال آفریقا هستیم که در آن بر حق مهاجران فلسطینی بر بازگشت به سرزمین مادریشان تاکید میشود.
واقعیتی که در منطقه ما رخ داده این است که مردم در کشورهایی که از نظام سیاسی مردمسالارانه برخوردارند، میتوانند اعتراضاتشان را نسبت به مسأله اشغالگری اعلام کنند و هر چه نظام سیاسی وابستهتر به غرب و به عبارتی منطبق بر اصول دیکتاتوری و ارتجاع باشد، با سرکوب منتقدان، در برابر این آزادیخواهیها ایستادگی میکند. همین نماد کافی است تا به این حقیقت پی ببریم که طرحی که از سوی آمریکاییها مطرح شده، پایه و اساس مردمی ندارد و طرحی که در بین ملتهای منطقه و در مرحله بعدی در بین دولتهای آنها مشروعیت نداشته باشد، آینده توأم با صلح را برای منطقه به همراه نخواهد داشت.
اصل و اساس موفقیت در هر فرآیند معاملهگری و حتی مذاکراتی، حضور و موافقت 2 طرف با موضوع، هدف و فرآیندهای اجرایی طرح است. بر این اساس میتوان گفت طرحی که تحت عنوان معامله قرن از آن یاد میشود، به دلیل آنکه از همان ابتدا نظرات فلسطینیان در آن لحاظ نشده، شکست خورده است. واقعیت ماجرا این است که ارائه این طرح نزد افکار عمومی و رسانهای کردن آن در این مقطع زمانی ارتباط مستقیمی با شکستهای نتانیاهو و ترامپ در سیاستهای داخلی و خارجیشان دارد. این طرح نه با هدف صلح که با تمرکز بر مانور انتخاباتی 2 سیاستمدار شکست خورده مطرح شده است. این موضوع باید در رابطه با تحلیل نیت آمریکاییها درباره این اقدام مدنظر قرار گیرد.
کارشناس مسائل فلسطین*
ارسال به دوستان
صعود استقلال و شهر خودرو به مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا و قطعی شدن میزبانی در خاک کشورمان
فوتبال برجامیزه نشد
کمتر کسی تصور میکرد فوتبال ایران بعد از پشتسر گذاشتن بحران 10 روزه لیگ قهرمانان آسیا بتواند با اقتدار هر دو نمایندهاش را به مرحله گروهی این بازیها برساند. یک هفته قبل به واسطه آنچه زیادهخواهی و یکسونگری کنفدراسیون فوتبال آسیا میشود نامید، فوتبال ما تهدید به کنارهگیری هر 4 نمایندهاش از آسیا کرد و روی تصمیمش هم ماند اما در لحظه آخر با ضمانتی که مدیران و مسؤولان کنفدراسیون فوتبال آسیا دادند، استقلال و شهرخودرو قبول کردند در مرحله پلیآف حاضر شوند و مهمتر از آن هر دو تیم در 2 بازی خارج از ایران موفق شدند از سد رقبای خود بگذرند. شهر خودرو از سد السیلیه قطر در ضربات پنالتی گذشت و از سوی دیگر استقلال در یک نمایش شگفتانگیز و توفانی با 5 گل الریان قطر را در خانهاش به توپ بست. حالا ایران 4 نماینده کامل در بازیها دارد و این بدون شک یک پیروزی بزرگ برای ورزش ما به شمار میرود.
* پیروزی مقتدرانه مقابل کمیته اجرایی مسابقات
اگرچه انتقاداتی نسبت به قبول پذیرش میهمانی استقلال و شهرخودرو مقابل رقبایشان وجود داشت، چرا که طبق قانون این دو تیم باید مقابل الکویت کویت و الرفاع بحرین در خاک کشورمان میزبانی میکردند اما فوتبال ما مجبور شد این دو میزبانی را ببخشد تا از آنسو ضمانت کافی را برای برگزاری بازیهای برگشت در خاک کشورمان بگیرد. این برد از آن جهت اهمیت دارد که تا امروز سابقه نداشته در فاصله تنها 3 روز، کنفدراسیون فوتبال آسیا رای کمیته اجرایی این نهاد را وتو کند. از روزی که لیگ قهرمانان آسیا در شکل و نمای جدیدش اجرا میشود، تقریبا هر چه کمیته اجرایی مسابقات در جلسات خود مصوب کرده، بدون کمترین دخل و تصرفی از سوی «ایافسی» مورد قبول واقع شده بود. نمونه آخر این تصمیمات، برگزاری بازیهای ایران و سعودی در زمین ثالث است. از این رو در فاصله زمانی کوتاه تا شروع مرحله حذفی وقتی اعلام شد کمیته اجرایی مسابقات لیگ قهرمانان آسیا اعلام کرده به واسطه مسائل امنیتی هیچ مسابقهای در خاک کشورمان برگزار نمیشود، کمتر کسی تصورش را میکرد این رای به این زودی بشکند؛ آن هم در فاصله چند روزه اما مقاومت جانانه هر 4 باشگاه ایرانی از یکسو و فشار دیپلماسی ما از سوی دیگر باعث شد آنها برای نخستینبار رای خود را بشکنند و قبول کنند بازیها در خاک ایران برگزار شود. البته تنها ضرری که متوجه فوتبال ایران شد به همان 2 بازی اول مرحله پلیآف مربوط میشود که در هر دو بازی نمایندگان کشورمان از سد رقبای خود گذشتند تا از این مورد متضرر نشویم.
* بیسر و سامانی کنفدراسیون فوتبال آسیا
اما یک اتفاق مهم دیگر پس از صعود 2 تیم استقلال و شهر خودرو رخ داد که نشان میدهد بهرغم تصوری که ما از «ایافسی» داریم، این نهاد کاملا سردرگم و چندشقه اداره میشود. روز پنجشنبه ابتدا روی سایت اصلی کنفدراسیون فوتبال آسیا این بیانیه بالا آمد که بعد از بازرسی امنیتی، مجوز بازیهای نمایندگان ایران در خاک کشورمان صادر میشود؛ یک بدعهدی تمام عیار که تا یک ساعت فوتبال ما را در شوک کامل فرو برده بود، چرا که این بیانیه به آن معنا بود که مدیران ما در مالزی نتوانسته اند هیچ ضمانتی بگیرند و حالا با توجه به حضور استقلال و شهرخودرو در مرحله پلیآف دیگر فرصت کنار رفتن از بازیها وجود ندارد، چرا که با جریمه و محرومیت بسیار سنگین مواجه خواهیم شد اما در فاصله یک ساعت بعد، ناگهان شاهد بیانیه دوم کنفدراسیون فوتبال آسیا بودیم که نهتنها شرط بازرسی امنیتی و این بند جنجالی را حذف کرد، بلکه صریحا محل بازی های استقلال و پرسپولیس را ورزشگاه آزادی، شهرخودرو را ورزشگاه امام رضا(ع) و سپاهان را ورزشگاه نقشجهان اعلام کرد. این به آن معناست که «ایافسی» به صورت کامل و بدون هیچ شرط و شروطی بازیهای برگشت را در خاک کشورمان برگزار میکند و دیگر نگرانیای در اینباره وجود نخواهد داشت.
* بهانهجویی عربستان و امارات آغاز شد؛ فرار از کربلا
تیمهای فوتبال الاهلی عربستان و الوحده امارات اعلام کردند برای بازی با تیم الشرطه عراق در کربلا به میدان نمیروند. در گروه نخست مسابقات لیگ قهرمانان آسیا تیمهای استقلال ایران، الشرطه عراق، الاهلی عربستان و الوحده امارات قرار دارند. کنفدراسیون فوتبال آسیا شهر کربلا را به عنوان محل دیدارهای خانگی تیم الشرطه عراق تعیین کرده بود. این موضوع مخالفت 2 باشگاه الوحده و الاهلی را در پی داشته و آنها اعلام کردهاند در کربلا بازی نخواهند کرد. سال گذشته هم در حالی که تیم ذوبآهن ایران شهر کربلا را برای بازی با النصر عربستان در مرحله گروهی تعیین کرده بود، به یکباره محل این مسابقه به دلیل آنچه مسائل امنیتی خوانده میشد، لغو شد و میزبانی ذوبآهن از النصر به کشور قطر رسید. به نظر میرسد عربستان و امارات در ادامه همان سیاست قبلی خود قصد ندارند در کشور عراق و شهر کربلا به میدان بروند. مسابقات گروه نخست رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا روز دوشنبه ۲۱ بهمن آغاز میشود و تیم استقلال ایران در نخستین گام میهمان الشرطه است.
ارسال به دوستان
پایگاه آمریکا در منطقه رامشتاین آلمان مخزن اسرار و آمار تلفات نظامیان آمریکایی بر اثر حمله ایران به عینالاسد است
لشکر مردگان ترامپ
جدیدترین آمار پنتاگون: 50 نیروی نظامی آمریکایی در عینالاسد آسیب مغزی دیدهاند
شروین طاهری: یکی از حفرههای جغرافیای اروپای آزاد آنجاست که در غرب کشور اتوبانها، شاهراه شماره 6 را که به سمت کشور باگت امتداد دهید به خاک آمریکا میرسید: رامشتاین. 3 هفته پیش، چهارشنبه هشتم ژانویه 2020، این حفره ژئوپلیتیک اروپایی به وسیله یک پرواز اضطراری به حفره ژئوپلیتیک جدید آمریکاییها در خاورمیانه متصل شد: عینالاسد.
رامشتاین یکی از آن کلماتی است که اگر از آلمانیها دربارهاش سوال کنید، با واکنشهای کاملا متفاوت و حتی گاه متناقضی مواجه میشوید. ژرمنزبانهای کشورهای اطراف حتی بیش از خود آلمانها با شنیدن نامی که معنایش معادل«قوچ تپه» است گیج خواهند شد: یک گروه موسیقی آلمانی آخرالزمانی و ضد آمریکایی مشهور که پیشرو ترویج سبک آمریکایی «هارد راک» در اروپاست؛ شهری خودمختار در 16 کیلومتری غرب کایزرسلاترن، نمایشگاه هوانوردی مرگبار 1988، مجموعهای از تالابها و برکههای قدیمی در منتهیالیه شمالی رشته ارتفاعات جنوب غربی آلمان که حالا به خاطر نشت آلایندههای نظامی و فرودگاهی غلظت سم «پیافسی» در آبهایش به چند هزار برابر حد مجاز رسیده است و البته «بیفتک» گوشت گاوی که شهرتش از دوران تسلط رومیها بر جنگلنشینان ژرمن در این منطقه تا امروز که یانکیها بر کل آلمان سلطه دارند بیشتر هم شده است.
همه اینها ما را به یک نقطه واحد جغرافیایی میرساند اما هر یک معرف نوعی دوگانگی است که مثل بختک روی اسم رامشتاین افتاده است. تناقض اصلی اینجاست که احتمال دارد یک مورد بسیار بزرگ و گلوگیر از قلم راهنمای آلمانی شما بیفتد؛ موردی که ظاهرا گفتنش غرور بسیاری از ژرمنها را جریحهدار میکند و معمولا با خارجیها درباره آن صحبت نمیکنند؛ ابرپایگاه پنتاگون که تقریبا یکسوم مساحت منطقه شهری ویژه رامشتاین- میزنباخ و تمام آسمان آن را اشغال کرده است.
نخستین آثار تمدن در این شکارگاه سابقا باتلاقی ایالت «راینلند پالاتینات» به بقایای یک پایگاه رومی مربوط میشود. تحقیرآمیزتر برای ژرمنها اینکه هنوز اینجا پایگاه بیگانگان است. رامشتاین نهتنها مقر «مجکام» مرکز فرماندهی کل اروپا و آفریقای پنتاگون و همچنین «ایرکام» مرکز فرماندهی هوایی ناتو، بلکه بزرگترین مجموعه نظامی آمریکاییها در خارج از قلمرو ایالاتمتحده پس از تعطیلی پایگاه هوایی «راین ماین» در حوالی فرانکفورت به سال 2005 محسوب میشود. همچنین رامشتاین بزرگترین پایگاه هوایی، بزرگترین فرودگاه ترابری و بزرگترین انبار مایحتاج این ارتش ترور در فراسوی مرزهای آمریکاست. از سال آخر جنگ دوم جهانی که سرزمین نازیها به اشغال متفقین درآمد تا به امروز- طی نزدیک به 75 سال- حدود 7 میلیون نیروی نظامی خارجی به این گلوگاه مواصلاتی شرقی- غربی مهم آلمان در نزدیکی مرزهای فرانسه، لوکزامبورگ، بلژیک و هلند رفت و آمد داشتهاند. سهم یانکیها از این لشکرکشی عظیم به خاک یک کشور به اصطلاح مستقل(!) اروپایی بیش از 5 میلیون نفر بوده است.
این شهر نظامی با عنوان رسمی «کیامسی» (KMC، مخفف جامعه نظامی کایزرسلاترن) که از سال 1951 ابتدا توسط فرانسویها مورد بهرهبرداری قرار گرفته بود، حالا با حدود 53 هزار نیروی نظامی، پرسنل خدماتی و خانوادهها و وابستگانشان، بزرگترین جامعه آمریکایینشین در خارج از ایالات متحده محسوب میشود. تازه این بدون در نظر گرفتن سمباخ، دیگر پایگاه هوایی آمریکاییها در همان نزدیکی است. بیدلیل نبود تیم ملی ایالات متحده در جامجهانی 2006 آلمان، اردویش را در این پایگاه هوایی برپا کرد، چراکه رسانهها و مردم محلی عنوان «آمریکای کوچک» را به آن دادهاند اگر چه ساکنانش آن را «کی تاون» صدا میزنند.
جمعیت 53 هزار نفری آن شامل 8 هزار پرسنل نیروی هوایی ایالاتمتحده و 15 هزار نفر از اعضای خانوادههایشان را مقایسه کنید با جمعیت 7800 نفری مناطق غیرنظامی شهر که تازه خیلی از آنها در مشاغلی در رابطه با پایگاه و ساکنانش مشغولند. کی تاون، مجموعهای عظیم از باندها و برجهای فرودگاهی، تاسیسات راداری و پدافند موشکی، آشیانههای صدها هواپیما و بالگرد جنگی و لجستیکی، انبارها و زاغههای تسلیحات متعارف یا هستهای، ساختمانهای فرماندهی و اداری، پناهگاهها، اقامتگاهها و آسایشگاهها، کلینیکها و مراکز درمانی، کلیساها و کنیسهها، سینماها و سالنهای نمایش، ورزشگاهها و باشگاهها، کافهها و رستورانها بویژه برندهای مک دونالد و پیتزا هات و انواع و اقسام اماکن تفریحی به سبک زندگی آمریکایی است، از جمله زمینهای گلف بزرگ بارباروسا و وولاون که طبیعتا دونالد ترامپ در جریان بازدیدش در آخرین روزهای سال 2018 نمیتوانست قید بازی در آنها را بزند. شعار سبک زندگی آمریکایی در رامشتاین در مقدمه کتابچه معرفینامه این پایگاه به نقل از فرمانده ارشدش هم آمده است. جالب اینکه محدوده شهری ویژه رامشتاین- میزنباخ در تمام دوران پساهیتلری به لحاظ تقسیمات کشوری آلمان (غربی و متحد) و مدیریت، زیر نفوذ ساختار فدرالی حکومت برلین نبوده و نیست. این کاخ سفید است که تعیین میکند در این شهر و محدودهاش چه چیز ساخته یا خراب شود و چه تدابیر امنیتی و نظامی در آن و پیرامونش انجام شود. اقتصاد منطقه هم کاملا وابسته به بودجه نظامی نجومی واشنگتن است که 20 درصد کل تولید ناخالص داخلی 67/3 تریلیون دلاری آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا را بالغ میشود.
تاسیسات شنود کروی شکل بر فراز سفارتخانه ایالات متحده در برلین در چند قدمی رایشتاگ (پارلمان آلمان) و مقر عظیم فرماندهی آمریکا بر ناتو در بروکسل را فراموش کنید، پایتخت حقیقی امپریالیسم آمریکایی در اروپا، رامشتاین است.
* مردهها میزایند
تنها راز بقای لویاتان، هیولای قدرت بشری این است: «از من اطاعت کن!» به همین دلیل در سیاست خارجی آمریکا، کلیدیترین اصل، قدرت قهری و زور است. از نگاه سران واشنگتن بقای صلح منوط به تداوم جنگ است و چندان عجیب نیست اگر نماد پایگاه هوایی رامشتاین «کبوترهای عضلانی جنگنده» باشد اما این چیزی نیست که مردم کشور میزبان بسادگی هضمش کنند. در داخل شهر مجاور، شعارها و نمادهایی علیه جنگافروزی آمریکاییها دیده میشود. حتی روی دیواره دروازه ورودی سنتی بخش آلمانینشین رامشتاین، دیوارنگارهای از دای لینک (حزب چپ رایشتاگ) دیده میشود که تناقض فلسفه وجودی این کبوترهای آمریکایی منقش به نشان صلح اما مسلح به بمبهای مرگبار را با این پرسش به سخره میگیرد: «تا کی میخواهید با بمباران به صلح دست یابید؟»
در دوران جنگ سرد این پایگاه نهتنها قلب فعالیتهای نظامی متحدان آمریکایی و اروپایی پیمان ناتو علیه بلوک شرق بود، بلکه واشنگتن بودجههای سنگینی برای توسعه و تجهیز آن صرف میکرد. به نظر میرسید پس از فروپاشی شوروی و با شکلگیری جهان تکقطبی مورد ادعای آمریکاییها، پایگاههای نظامی پنتاگون و ناتو در اروپا جمع و جورتر شود. رامشتاین اما مثال نقض است. جدا از هزینه سالانه جاری 2 میلیارد دلاری این مجموعه عظیم، آمریکاییها در حال سرمایهگذاری چندده میلیارد دلاری برای توسعه بخشهای مختلف آن و همچنین دیگر پایگاههایشان در آلمان هستند.
به گفته آینا فایفر، شهردار آلمانی وایر براخ، همین حالا پروژهای 999 میلیون دلاری برای ساخت بزرگترین بیمارستان آمریکایی در خارج از خاک این کشور در فاصله چند کیلومتری لندستول در حال اجراست. رامشتاین در حقیقت مرکز عظیم پشتیبانی جنگ سوم جهانی است؛ جنگی تحمیلی به دست کم 104 کشور جهان از روسیه در مرزهای شرقی ناتو گرفته تا چاد در قاره سیاه. نه فقط اروپا و آفریقا، بلکه بخش مهمی از فعالیتهای این پایگاه از سال 2001 به این سو در رابطه با خاورمیانه و حملات هوایی با هواپیماهای با سرنشین یا بدون سرنشین در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و یمن بوده است.
مامورانی که در مرکز ناوبری پهپادی فلوریدا نشسته و با خلق مکرر صحنههایی چون به خاک و خون کشیدن مراسم عروسی و عزا و تعقیب و هدف قرار دادن مقامات رسمی دیگر کشورها و حتی خبرنگاران، جنایاتی بیسابقه در خاورمیانه و شمال آفریقا مرتکب شدهاند، از طریق رادارهای رامشتاین ارتباطشان را با پرندههای بدون سرنشین مرگ رله میکنند. سال 2014 در اوج جنگ سوریه نیز یک روزنامه صربستانی فاش کرد هواپیماهای سی130 ارتش ایالات متحده، محمولههای نظامی بزرگی را از رامشتاین برای تروریستهای جبهه النصره به ترکیه منتقل کردهاند تا در شمال و شرق سوریه با همتایان داعشیشان تقسیم کنند.
اگر رامشتاین را بزرگترین پایگاه نظامی آمریکاییها در جهان بدانیم، عینالاسد در عمق خاورمیانه عملیاتیترینش بود بویژه که از 5 سال پیش به بهانه جنگ با داعش، توسعه و تجهیز یافته بود. همچنین به دنبال اعلام بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از سوریه و ناامن شدن دیگر پایگاههای آنها در عراق بویژه متعاقب ترور سردار شهیر ایرانی، عینالاسد در عمق واحه الانبار در غرب عراق جایی بود که خیلی از واحدهای ویژه پنتاگون به آن پناه برده بودند.
این پایگاه به «پایتخت آمریکا» در عراق مشهور بود و علاوه بر کاربری مهمش به عنوان چشم پهپادی واشنگتن در جریان جنگ تروریستی در عراق و شام، مهمترین پایگاه هوایی لجستیکی پنتاگون شامل یک شهر نظامی کامل با 3 هزار سکنه در حد فاصل مجکام (مرکز فرماندهی ارتش ایالات متحده در اروپا، مدیترانه و آفریقا) و سنتکام (مرکز فرماندهی ارتش ایالات متحده در غرب آسیا) محسوب میشد. به عبارت دیگر از وقتی که عراق سال 2003 به اشغال کامل یانکیها در آمد، پایگاه رامشتاین همواره منشا اخبار خوب برای نظامیان خارجی در عینالاسد بود؛ اعزام نیرو، ارسال خواروبار، محمولههای پستی و تجهیزات جدید و همچنین بازدید مقامات در مناسبتهای خاص. در مقابل عینالاسد همواره حامل پیامهای شومی برای آمریکاییهای حاضر در پایگاههای محوریشان در آلمان بویژه رامشتاین و سردخانههای مشهورش با دمای منفی 8 درجه بوده است که هم به شکل متمرکز داخل ساختمان بیمارستان و هم به شکل واحدهای پرتابل در محوطه باز لندستول تعبیه شدهاند تا در مواردی مثل جولای 2008 پرتلفات اشغالگران در افغانستان، ظرفیت نگهداری بیش از 100 جنازه را در آن واحد داشته باشد.
با توجه به آغاز عمده مراسم بازگرداندن هوایی اجساد نظامیان آمریکایی از مبدا آلمان، به نظر میرسد سردخانههای لندستول طی 2 دهه گذشته پذیرای ارتش منجمد حدودا 1500 نفرهای از پرسنل نظامی و خدماتی پنتاگون بوده است، بویژه آنها که در افغانستان و عراق کشته شدهاند.
دلایل نگهداری جنازه نظامیان آمریکایی در اینجا متفاوت است اما درباره عینالاسد نیز همانند تلفات سنگین پیشین آمریکاییها در خاورمیانه، مهمترین دلیل، اطلاعرسانی قطرهچکانی است. این سیاست همیشگی پنتاگون بوده که فهرست تلفات جنگیشان را با تاخیر و تدریجا به خانوادههایشان و سپس افکار عمومی اعلام میکنند.
در این مورد خاص، جدا از پروتکلهای محرمانگی تلفات و خسارات جنگی برای حفظ اعتبار هژمونی جهانی واشنگتن، ادعای دروغ ترامپ نیز مزید بر علت شد.
در همان ساعات نخست، روزنامههای یومیوری شیمبون ژاپن و نیوزویک آمریکا به ترتیب توئیتهایی فوری منتشر کردند؛ اولی حاکی از 4 کشته و 20 زخمی بود و دومی از بیش از 130 کشته و صدها زخمی. این پیامها بلافاصله حذف شدند.
اما نخستین واکنش توئیتری ترامپ این بود که «همه چیز روبهراه است» و همه سالم هستند. طی یک هفته اول او و پمپئو، وزیر خارجهاش به همراه سخنگویانشان و مقامات نظامی مدعی سلامت همه نیروهای داخل پایگاه بودند اما بتدریج با فاصله گرفتن از شب حادثه، پنتاگون مجبور شد به صورت قطرهچکانی آمار مجروحان بویژه ضربه مغزی شدهها را بالا ببرد، در حالی که شخص ترامپ و مایک اسپر حداکثر حاضر بودند به «سر درد» آنها اشاره کنند. اعلام آمار رسمی مجروحان از 2 هفته پیش و با 11 صدمه دیده مغزی بر اثر موج انفجار آغاز شد که برای درمان به کویت و آلمان (رامشتاین) اعزام شده بودند. سپس در 3 مرحله این آمار رسمی به 16، 34 و دست آخر 64 نفر بالغ شد. مشخص است این روند قطرهچکانی ادامه خواهد یافت و رفتهرفته با گذر ترامپ از گردنه استیضاح کنگره، کشتگان را هم در بر خواهد گرفت، چرا که خانوادههای آنها بیش از این ساکت نخواهند نشست. اما چرا حتی رقبای سیاسی و منتقدان ترامپ نیز همانند انبوه رسانهها هیچ تلاشی برای استخراج آماری مستند و مستقل از افتضاح عینالاسد نکردند؟
برهان این سکوت کاملا قاطع و ساده است: قانون زور یا مصوبه شورای امنیت ملی ایالات متحده.
این همان مصوبهای است که شب حمله موشکی ایران (به وقت آمریکا) به عینالاسد اعلام شد و حتی آن شب حکم به لغو نطق تلویزیونی ترامپ داد و آن را یک روز به عقب انداخت. بر اساس این حکم، رژیم ایالاتمتحده با آن حمله وارد وضعیت اضطراری زمان جنگ شده و هر گونه اطلاعرسانی در این مورد جنبه نظامی و امنیتی داشته و در صورت عدم هماهنگی در انتشار اطلاعات با دپارتمان دفاعی، اقدام علیه امنیت ملی آمریکا تلقی خواهد شد.
* رازهای عینالاسد
نخستین ساعات بامداد هشتم ژانویه 2020/ 18 دیماه 1398، تنها 5 روز پس از ترور جنایتکارانه سردار بزرگ ایران و جهان، شهید قاسم سلیمانی به فرمان ترامپ، 13 موشک نقطهزن بالستیک و کروز از غرب ایران، 500 کیلومتری خاک عراق، یعنی مشهورترین پایگاه هوایی- زمینی پنتاگون را هدف قرار دادند. طبق اعتراف درجهداران آمریکایی حاضر در پایگاه که زنده مانده بودند، موشکها در فواصل 15 دقیقهای به اهداف کاملا مشخصی شامل تاسیسات رادار، برج مراقبت، آشیانه پهپاد و بالگرد، مرکز کنترل پهپادی و مقر فرماندهی برخورد کرده و انفجارهای مهیبی ایجاد کردند. تصاویر ماهوارهای که طی روزهای بعد توسط خود آمریکاییها منتشر شد و همچنین عکسها و فیلمهای رسانههایشان، حاکی از دقت موشکها و میزان تخریب عینالاسد بود.
نکته اینجاست که هم تصاویر هوایی و هم رسانهای تنها محل برخورد نیمی از موشکها را نشان میدهند و محوطهای از عینالاسد که 6 موشک به آن اصابت کرد، شامل مقر فرماندهی و مرکز راداری، در جهت حفظ اطلاعات محرمانه، هرگز به خبرنگاران و افکار عمومی نشان داده نشد؛ واقعیتی که با هدف اصلی ایران از این سیلی محکم به صورت دشمنش مطابقت دارد، یعنی نمایش قدرت حداکثری و تلفات حداقلی. طبق گفتههای سربازان آمریکایی، آنها در پناهگاههای سیمانی ساخته شده توسط صدام، موج و لرزش انفجارها را کاملا حس میکردند و بعد کاشف به عمل آمد این جانپناهها برای بمبارانهای هوایی 3 دهه پیش ایران در زمان جنگ تحمیلی ساخته شده بودند، نه برای مقابله با موشکهای پیشرفته با کلاهکهای بارشی یا رخنه کننده در سازههای بتنی.
همچنین تازه پس از یک هفته بود که در گزارش نیوزویک ادعا شد در شب حمله یک سرهنگ، ارشدترین فرمانده مهمترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه بوده، نه یک سپهبد یا ژنرال! ادعایی کذب که میتواند از پنهان کردن وقوع یک فاجعه در سطح فرماندهی ارشد پایگاه حکایت کند. روزنامه «وطنامروز» در اینجا قصد اثبات تعداد تلفات آن شب عینالاسد را نداریم، با این همه شواهدی هست که نشان میدهد دقیقترین آمار در این باره اخیرا توسط وزیر پیشین دفاع ایران ذکر شده، یعنی ۷۰ کشته و ۲۰۰ زخمی. در اصول رزمی رسم بر این است که از هر 3 مجروح هر عملیات، یک نفر را کشته برآورد میکنند.
قطعا تاریخ در آیندهای نزدیک رازهای بزرگترین ضربه نظامی به هژمونی آمریکا پس از ابرقدرت شدنش در پایان جنگ دوم جهانی را روایت خواهد کرد، تا آن زمان، میتوان گفت پرواز یک فروند آمبولانس هوایی ارتش ایالات متحده، مستقیما از عینالاسد به رامشتاین یکی از مهمترین سرنخهای تعداد هلاکشدگان این واقعه محسوب میشود. طبق دادههای پروازی تارنمای آلمانی DFS این هواپیمای سی ۱۷ گلوبمستر که میتواند دست کم 100 نیروی عمودی یا تعداد کمتری نیروی افقی را حمل کند، در همان روز هشتم ژانویه ساعاتی متعاقب حمله موشکی ایران و در اوج ترافیک بالگردها و هواپیماهای باری ارتش آمریکا برای تخلیه مجروحان، عینالاسد را به مقصد آلمان ترک کرده است.
این تارنمای اختصاصی مسیرهای هوایی قبلا هم سابقه گرفتن مچ «سی 130»های آمریکایی را داشته که برای تروریستهای سوریه سلاح میبردند و به همین خاطر ناتو پارسال از دولت آلمان خواهان تعطیلی این سایت مشهور شده بود. امروز مقامات پنتاگون از ادعای تلفات صفر به بیش از 60 مجروح موجی رسیدهاند که طبق گفته کمیته پزشکی سنا، عمدتا تحت تاثیر ضربات مغزی شدید بودهاند و ممکن است به کوری، فلج یا مرگ منجر شود. با افشای پرواز آمبولانس هوایی به رامشتاین، جای این سوال وجود دارد که چرا دستگاه جنگی آمریکا، همه سربازانش را از غرب عراق به بیمارستانهای نظامی مجهزی که در فواصل نزدیکتر در بغداد، اردن، کویت، قطر و حتی سرزمینهای اشغالی وجود داشتند منتقل نکرد؟ آیا این گلوب مستر حامل محمولهای بسیار محرمانه بوده که باید فورا از انظار پنهان میشده است؛ مثلا در سردخانههای لندستول؟
* ترامپ و وایتواکرهایش
این سربازان منجمد ترامپ هر جا که باشند- به احتمال زیاد دور از چشم افکار عمومی آمریکا در سردخانههای بزرگ رامشتاین یا به احتمال کمتر پراکنده شده در بیمارستانهای نظامی آمریکا در اروپا و آسیا- ترامپ هنوز به آنها نیاز دارد و فعلا قصد برملا کردن خبر مرگشان و خاک کردنشان را ندارد؛ مردگانی منجمد و سرگردان مثل لشکر وایت واکرها که ترامپ به آنها مباهات میکند. در نخستین سال ورودش به کاخ سفید بود که او در یکی از احمقانهترین توئیتهایش این ارتش شرور از مردگان یخزده در سریال بازی تاج و تخت را که از سمت شمال یورش میآوردند، «مردمانی خیلی خوب» توصیف کرد.
اگر در جهان واقع پایگاهی برای نیروی شر «وایت واکرها» متصور باشیم، جایی نیست جز رامشتاین؛ محل تلاقی نیروی شیطان بزرگ آمریکا با مکان جغرافیای عمومی افسانه تاریک و ظاهرا تخیلی اما در اصل بشدت آنگلوساکسونی نوشته «جرج پی آر مارتین». «آهنگی از یخ و آتش» که امروز آن را تحت عنوان«بازی تاج و تخت» میشناسیم، در حقیقت کلکسیونی است برگرفته از اساطیر شمال اروپا، داستانی از شرارت وایکینگی و خباثت انگلیسی. هر دو خویی که ترامپ مدعی به ارث بردنشان است. با پدربزرگی آلمانی و مادربزرگی اسکاتلندی، او زمانی مدعی شده بود خون روریک یا وایکینگی در رگهایش جریان دارد. GOT (عنوان مصطلح سریال بازی تاج و تخت) که ساختش با وسواس کامل زیر نظر باراک اوباما آغاز شد، جزو معدود میراث رئیسجمهور پیشین آمریکا در کنار داعشپروری، جنگ برای ترور، توسعه دیوانهوار زرادخانه هستهای پنتاگون و تحریم کشورهای مستقل محسوب میشود که ترامپ نهتنها اصراری برای پاک کردن آنها ندارد، بلکه پربارترشان هم کرده، بویژه از حیث افزایش اجساد نظامیان آمریکایی.
***
[فرانکشتاینهای رامشتاین]
قرار نیست دوگانگی ذاتی رامشتاین، رهایش کند. در بازگشت از مجتمع نظامی کایزرسلاترن در نزدیکی مرز فرانسه به سمت فرانکفورت، قلب ترانزیت آلمان، کافی است یک ساعت و ربع به سمت شمال شرقی برانید تا حوالی دارمشتاد با کلیسای قرون وسطایی فرانکشتاین مواجه شوید. ایده شخصیت ترسناک فرانکشتاین، یکی از نخستین و بهترین نمادهای انسان مدرن بیهویت و سرگردان یا همان مرده/ زنده در همین جا بود که به ذهن مری شلی، نویسنده انگلیسی قرن نوزدهم رسید.
فرانکشتاین هیولایی است سفاک اما بیچاره که پیکرش توسط یک دانشمند از اجزای بدن مردگان سرهمبندی شده و به لطف انرژی مدرنیته یعنی الکتریسیته جان میگیرد تا جان انسانها را بگیرد. بهترین تعبیر امروزی فرانکشتاین، هیولای نظامی پنتاگون است. این قیاس را گروه «هارد راک» آلمانی رامشتاین به عرصه هنر پاپ کشانده است؛ یک گروه برجسته مرگگرا و بنیانگذار سبک «هارد نوین آلمانی» که به نوعی پیشرو موسیقی سبک متال است و نوای خشن اما عمیقش در تلفیق با فرم نمایشی، نورپردازی و صحنهپردازی وحشت، حال و هوایی فرانکشتاینی را در دوران معاصر القا میکند. آنها در اغلب کارهایشان به امپریالیسم آمریکایی و فرهنگ و محصولات خاص آن میتازند. رامشتاین در یکی از مشهورترین ترانههای خود به همین موضوع اشاره دارد: «ما داریم در آمریکا زندگی میکنیم، آمریکا زیباست، کوکاکولا و گاهی جنگ... حتی اگر میخواهید تنها چرخ بزنید، بگذارید کمی کنترلتان کنیم... ما داریم در آمریکا زندگی میکنیم».
نام رامشتاین اتفاقی نیست. ریچارد کروسپه و تیل لیندمان 2 موسس این گروه 6 نفری در بدو شکلگیری در سال 1988، عنوان گروه را به مناسبت فاجعه همان سال در نمایشگاه هوایی در محل پایگاه رامشتاین انتخاب کرده بودند، فاجعهای که 67 کشته و 346 مجروح به جا گذاشت. بدین ترتیب آنها خود را به نوعی پیامآور پایان دنیای آمریکایی میدانستند. ترانه «آمریکا» که وصفش رفت نهتنها به طور عمومی بر سلطه فرهنگی و سیاسی آمریکا بر اروپا صحه میگذارد، بلکه به طور خاص نشان میدهد پنتاگون در حال کنترل جهان از رامشتاین است. اصلا به همین دلیل کلمه «Amerika» با غلط عامدانه با حرف K هجی شده که عنوان عامیانه پایگاه در میان نظامیان است.
بدین ترتیب کی تاون، این مجموعه«ترین»های دستگاه جنگی پنتاگون، واجد «ترین»هایی از نوع دیگر نیز هست که ما را با وجه محتوم جنگ یعنی مرگ مواجه میکند؛ واقعیاتی که بویژه در هفتههای اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مایک پمپئو و مارک اسپر، وزرای خارجه و دفاع او بشدت مراقبند تا از نگاه افکار عمومی دور بماند. بزرگترین و تنها بیمارستان نظامی و مجموعه درمانی اختصاصی پنتاگون خارج از خاک آمریکا در لندستول، بخش جنوبی رامشتاین واقع شده است. چند کلینیک تخصصی، مرکز بازپروری و سردخانه نیز در این محوطه نظامی زیر نظر مرکز درمانی لندستول هستند. بنای عریض و طویل آن مربوط به دهه 1950 است اما پس از جنگ سرد در چند مرحله نوسازی و ارتقا یافته است. از سال 2005 این بیمارستان به درمان پیشرفته سربازان آمریکایی درگیر جنگهای افغانستان و عراق اختصاص داده شد و نخستین بار همان زمان بود که اخباری درباره قرنطینهها و سردخانههای اموات این مجموعه به رسانهها درز کرد. معروف است که در این مرکز اجزای بدن سربازان آمریکایی که در جنایت علیه بشریت در سرزمینهای مزبور هلاک شدهاند، اهدا میشود تا احیانا فرانکشتاینهای دیگری زیر نظر عمو سام سر و شکل بگیرند. در قرن جدید بارها و بارها نام این بیمارستان به عنوان محل بستری شدن یا نگهداری جنازه سربازان مجروح یا کشته شده پنتاگون در عراق و افغانستان در خبرها ذکر شده و حتی در 2 قسمت از سریال هوم لند، به سفارش سازمان سیا، دوربینها وارد لندستول میشوند. حتی در جریان آتشسوزی 3 سال پیش مغازه پیتزا هات در داخل پایگاه نیز نام این بیمارستان بار دیگر بر سر زبانها افتاده بود اما تازهترین خبرسازی بیمارستان لندستول تا پیش از وقایع نخستین روزهای سال 2020 به پاییز گذشته مربوط میشود که تابوت خلبان کشته شده یک اف-16 سقوط کرده در حوالی پایگاه هوایی، در مراسمی رسمی از سردخانه لندستول به ایالاتمتحده برده شد.
******
سرگیجه ملایم!
گروه سیاسی: مقامات و رسانههای آمریکایی اعلام کردند آمار تلفات نیروهای نظامی آمریکا در نتیجه حمله ایران به پایگاه عینالاسد به 64 نفر افزایش یافته است. به گزارش «وطن امروز»، مقامات آمریکایی در تازهترین اعترافات خود درباره شمار نظامیان آسیبدیده آمریکایی در حمله انتقامجویانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به پایگاه نظامی آمریکا در عراق، اذعان کردند 64نظامی این کشور دچار آسیب مغزی شدهاند. سیانان این خبر را به نقل از 2 مقام رسمی آمریکا منتشر کرده است. اذعان سیانان به آسیب دیدن 64 نظامی آمریکایی در حالی است که «توماس کمپبل» سخنگوی پنتاگون بامداد چهارشنبه گذشته در بیانیهای اعلام کرده بود تا امروز آسیب مغزی در 50 نیروی نظامی آمریکایی تشخیص داده شده است. پس از انتشار این آمار، مارک اسپر، وزیر دفاع آمریکا روز پنجشنبه در یک نشست خبری اذعان کرد احتمالاً آمار نظامیان آمریکایی مجروحشده در جریان حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد باز هم افزایش خواهد یافت.
وزیر دفاع آمریکا در پاسخ به سؤال خبرنگاران مبنی بر اینکه چرا در ابتدا مقامات آمریکایی آمار تلفات نظامیان این کشور در عینالاسد را صفر اعلام کرده بودند، مدعی شد: «من فکر میکنم آن گزارش هم درست بود، زیرا زمانی که ما آن گزارش را منتشر کردیم، هیچ تلفاتی وجود نداشت. به مرور زمان ما گزارشهای تازهای دریافت میکنیم و از موارد جدیدی باخبر میشویم. ما قبلاً هم پیشبینی کرده بودیم احتمال افزایش آمار مجروحان وجود دارد. آسیبهای مغزی تروماتیک (TBI) به مرور زمان خود را نشان خواهد داد».
اذعان مقامات رسمی آمریکا به آسیب دیدن 64 نظامی آمریکایی در حالی است که رئیسجمهور آمریکا ساعتی پس از حمله ایران به پایگاه عینالاسد در جمع خبرنگاران حاضر و مدعی شد هیچ نیروی نظامی آمریکا کشته یا حتی زخمی نشده است:
«به اطلاع مردم آمریکا میرسانم که هیچ آمریکاییای در حمله شب گذشته آسیب ندید. همه سربازان ما سلامت هستند و تنها آسیبهای جزئی به تجهیزات وارد شده است. به نظر میرسد ایران قصد دارد دست از رفتارهای خود دست بردارد. ما با استفاده از یک سامانه هشدار که خیلی خوب جواب داد توانستیم سربازان خود را بموقع نجات دهیم».
البته سردار حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه که فرمانده عملیات نظامی علیه آمریکا بود در اظهاراتی پس از حمله به پایگاه عینالاسد گفت: ما در این عملیات دنبال کشتن کسی نبودیم، اگرچه حتما دهها نفر کشته و زخمی شدهاند، میتوانستیم طوری عملیات را طراحی کنیم که در گام اول ۵۰۰ کشته داشته باشند و اگر جواب میدادند، در گامهای دوم و سوم، ۴ تا ۵ هزار کشته میدادند. ما درصدد ضربه زدن به ماشین جنگی و مرکز فرماندهی و کنترل آنها بودیم.
نکته حائز اهمیت اظهارات سردار حاجیزاده تاکید وی بر انهدام مرکز فرماندهی و کنترل آمریکا در پایگاه عینالاسد بود.
پس از ترور سردار سلیمانی، مقامات آمریکایی گمان میکردند حمله ایران به پایگاه التاجی در شمال بغداد خواهد بود. پایگاه التاجی، پایگاه اصلی و عملیاتی ارتش آمریکا برای ترور سردار سلیمانی بود. بهرغم گمان مقامات نظامی آمریکایی مبنی بر حمله ایران به پایگاه التاجی، ارتش آمریکا به تمام نظامیان مستقر در عراق آمادهباش داده بود و البته مرکز عملیات خود را برای «کنترل و فرماندهی» به یکی از مقرهای سری در پایگاه عینالاسد منتقل کرد. درواقع پایگاه عینالاسد نیز در آمادهباش قرار داشت، با این حال فرماندهان در مرکز عملیات و کنترل این پایگاه مستقر شدند. نکته حائز اهمیت آنکه سپاه پاسداران در حمله خود به این پایگاه، مرکز «فرماندهی و کنترل» را نیز مورد هدف قرار داد؛ موضوعی که هم در اظهارات سردار حاجیزاده به آن اشاره شد و هم برخی رسانههای غربی به صورت سربسته به آن اشاره کردند. به عنوان مثال، نشریه اکونومیست 29 دیماه با اشاره به دقت بالای موشکهای ایرانی نوشته بود: ایران به «قلب» یک پایگاه وسیع نظامی آمریکایی زده است.
بنا بر رصدهای انجامشده و گزارشات منابع امنیتی ایران در عراق، میزان کشتهها و زخمیهای نظامیان آمریکا مجموعا به 300 نفر میرسد. منابع آگاه نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کردند طی حملات ایران 80 نظامی آمریکایی جان باختند و حدود 200 نظامی این کشور مجروح شدند.
سردار حاجیزاده در اینباره گفت: بعد از عملیات موشکی سپاه علیه پایگاه متجاوزان آمریکایی حداقل ۹ سورتی پرواز مجروح به اردن و سرزمینهای اشغالی منتقل شد و تعدادی بالگرد شینوک مجروحان را به بیمارستان آمریکا در بغداد منتقل کردند. علاوه بر این، برخی رسانهها با اشاره به آمار منتشر شده در سایت اطلاعات پرواز گزارش دادند که یکی از هواپیماهای ترابری نظامی آمریکا (BANDGE 53) 10ساعت پس از حمله ایران به پایگاه عینالاسد، فرودگاه بغداد را به مقصد آلمان ترک کرده است.
در روزهای ابتدایی حمله ایران به پایگاه نظامی آمریکا، مقامات آمریکایی ترجیح دادند خبر آمار تلفات این حمله را سانسور کنند، با این حال با پخش اظهارات برخی خانوادههای نظامیان آمریکایی مبنی بر عدم امکان برقراری تماس با اعضای خانوادهشان که در پایگاه عینالاسد بودهاند، مشخص شد ارتش آمریکا در نتیجه این حمله دچار «تلفات انسانی» شده است. بیل اربن، سخنگوی فرماندهی مرکزی آمریکا «CENTCOM» 9 روز پس از حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد، در بیانیهای اعلام کرد: «در حالی که هیچ نیروی نظامی ایالات متحده در حمله 8 ژانویه ایران به پایگاه آمریکا در عینالاسد کشته نشد، 11 نظامی به دلیل علائم آسیب مغزی ناشی از انفجار، تحت مداوا قرار گرفتهاند و ارزیابی وضعیت آنها ادامه دارد». وی در ادامه افزود: «8 نیروی نظامی در راستای اقدامات احتیاطی از عینالاسد به مرکز درمانی لاندستول آلمان منتقل و 3 نظامی دیگر نیز به «کمپ عریفجان» در کویت فرستاده شدند تا تحت معاینه بیشتر قرار گیرند».
با اعلام رسمی آمار تلفات نظامیان آمریکایی، توجهات به سوی ترامپ رفت؛ اولین فردی که در آمریکا مدعی شده بود حتی یک نظامی آمریکایی مجروح نشده است.
«دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا دوم بهمنماه در تلاش مجدد برای اندک جلوه دادن حجم خسارات سیلی موشکی ایران و حمله به پایگاه «عینالاسد»، مدعی شد زخمی شدن نظامیان آمریکایی چندان جدی نبود. ترامپ در نشست خبری پایانی خود در اجلاس «مجمع جهانی اقتصاد» در داووس، در پاسخ به سوالی درباره گزارشها از زخمی شدن نظامیان آمریکایی در حمله موشکی به عینالاسد مدعی شد: «شنیدم آنها سردرد گرفتند(!) و یکسری چیزهای دیگر که میتوانم بگویم خیلی جدی نبود». وی بعد از مواجه شدن با اصرار خبرنگار مبنی بر اینکه شما در اولین واکنش به عملیات موشکی ایران گفتید هیچ نظامی آمریکایی آسیب ندیده اما اکنون گفته میشود حداقل ۱۱ نفر مجروح شدهاند، گفت: «آنها این را به من گفتند... شما باید از وزارت دفاع سوال کنید! از نظر من خیلی جدی نیست، مخصوصا در مقایسه با جراحتهای دیگری که دیدهام».
بهتدریج اما مقامات پنتاگون به 34، 50 و اکنون 64 نظامی آسیبدیده در پی این حمله موشکی اذعان کردهاند و به نظر میرسد آمار اعلام شده توسط پنتاگون بیشتر میشود.
دروغگویی مقامات آمریکایی در میزان تلفات عینالاسد اما با واکنش افکار عمومی آمریکا مواجه شده است. در آخرین این واکنشها، صفحه اختصاصی مجروحان جنگی آمریکایی پس از ارائه آمار جدید از تلفات نیروهای نظامی آمریکا در عینالاسد نوشت: ترامپ باز هم دروغ گفت. تعداد مجروحان ما بعد از اینکه ایران پایگاه آمریکا را نابود کرد بیش از آن چیزی است که اعلام شد.
***
چرا ترامپ آمار تلفات را سانسور کرد؟
آنچه مشخص است مقامات آمریکایی در همان ساعات اولیه پس از حمله ایران به پایگاه عینالاسد از میزان تلفات وارد شده به نیروهای نظامی این کشور خبردار شدند اما چرا ترامپ در کنفرانس خبری خود پس از حمله موشکی ایران مدعی شد هیچ نظامی آمریکایی مجروح نشده است. برای پاسخ به این سوال باید به 3 نکته توجه کرد.
1- ترامپ با سانسور تلفات آمریکاییها در نظر داشت حمله رخ داده به پایگاه آمریکایی عینالاسد را کوچک و بیاهمیت جلوه دهد. در حالی که رسانهها منتظر واکنش آمریکا به اقدام نظامی ایران علیه پایگاه نظامی این کشور در عراق بودند و چشم همه به اولین موضعگیری رئیسجمهور آمریکا دوخته شده بود، ترامپ مدعی شد حتی یک نظامی آمریکایی در این حملات مجروح هم نشده است. این تصویرسازی از حمله ایران در اولین واکنش از جهت عملیات روانی، همان نتیجهای را که مقامات آمریکایی دنبال آن بودند به بار آورد. هرچند رسانههای غربی منتظر شنیدن خبر جنگ علیه ایران بودند اما وقتی ترامپ گفت یک نظامی آمریکا نیز مجروح نشده و به دنبال توافق با ایران است، رسانهها و افکار عمومی را به این جهت رهنمون کرد که به دلیل آنکه خسارتی به آمریکا وارد نشده پس دلیلی برای پاسخ به ایران وجود ندارد، حتی اگر ایران به پایگاه نظامی آمریکا که حکم خاک این کشور را دارد حمله کرده باشد.
2- اما چرا ترامپ دنبال اقناعسازی و توجیه عدم حمله به ایران بود. ترامپ پس از ترور سردار شهید سپهبد سلیمانی و پیش از حمله ایران به پایگاه عینالاسد گفته بود در صورت پاسخ نظامی ایران به ترور سردار سلیمانی، 52 نقطه فرهنگی ایران را مورد هدف قرار میدهد. رئیسجمهور آمریکا حتی تهدید کرده بود پیشرفتهترین وسایل و تسلیحات نظامی را در پاسخ به واکنش نظامی ایران به کار میگیرد. حتی وزیر خارجه آمریکا به مقامات ایرانی هشدار داده بود در صورتی که ایران بخواهد در انتقام کشته شدن سردار سلیمانی به آمریکاییها یا منافع آنها حمله کند، امکان دارد ارتش آمریکا تعداد بیشتری از مقامات این کشور را هدف قرار دهد. اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ ایران برای نخستینبار پس از جنگ دوم جهانی به مقر نظامی آمریکا همانگونه که گفته شد در حکم خاک این کشور به حساب میآید، حمله میکند. حتی رهبر معظم انقلاب برخلاف رویه معمول در جمع مردم قم، در اظهاراتی که به صورت زنده از تلویزیون پخش شد، حاضر میشوند تا نشان دهند آمریکاییها توانایی عملی کردن تهدیدات خود را ندارند. حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد این پیام را به آمریکاییها فرستاده بود که در صورت حمله، با واکنش گستردهتر مواجه خواهند شد؛ واکنشی که عمر ریاستجمهوری ترامپ را 4 ساله خواهد کرد. ترامپ ترجیح داد با تحریف واقعیت درباره آمار تلفات عینالاسد، از جنگ با ایران فرار کند. تخفیف حمله ایران و کوچک کردن آن درواقع راه فرار آمریکا از جنگ با ایران بود؛ جنگی که بیش از همه برای ترامپ هزینه به بار میآورد.
3- اما مهمتر از تلفات و خسارات مادی که به آمریکا در نتیجه این حمله وارد شد، خسارت حیثیتی به آمریکا بوده است. حیثیت آمریکا آن هم در بعد «نظامی» که قویترین بعد ابرقدرتی آمریکا به حساب میآید توسط یک کشور که در ردهبندیهای منتشر شده درباره قدرت نظامی، به ظاهر بهمراتب در رتبه پایینتری از آمریکا قرار دارد، لکهدار میشود اما آمریکا «قدرت» پاسخگویی به آن را ندارد. هر چند آمریکا با به کار بستن استراتژی اعلام قطرهچکانی تلفات عینالاسد، در تلاش است از فشار افکار عمومی خلاص شود یا آن را کم بکند اما ضربه به اعتبارش را نمیتواند. ترس از آمریکاییها هر چند برای تعداد زیادی از ما ایرانیها که تجربه گلاویز شدن با آمریکا در طول 40 سال گذشته را داریم جایی در دستگاه محاسباتیمان ندارد اما برای مردم کشورهای جهان اینگونه نیست. فرو ریختن ابهت آمریکا نزد مردم منطقه و جهان نقطه آغاز فروپاشی آمریکاست.
ارسال به دوستان
حمله سخنگوی وزارت خارجه آمریکا به روند بررسی صلاحیت کاندیداهای مجلس
ترور آمریکایی شورای نگهبان
گروه سیاسی: حملات به شورای نگهبان و زیر سوال بردن پروسه بررسی صلاحیت متقاضیان شرکت در انتخابات، دیگر محدود به یک جناح سیاسی در داخل کشور نمیشود، این را میتوان از مواضع چند ماه اخیر مقامات آمریکایی برای زیر سوال بردن پروسه انتخابات فهمید؛ به گونهای که 3 روز پیش مورگان اورتگاس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در توئیتی با حمله به شورای نگهبان، حرف برخی جریانات و اشخاص شناخته شده اصلاحطلب را تکرار کرد و مدعی شد این شورا اغلب نامزدهای انتخابات را ردصلاحیت کرده است و «همه کاندیداهای باقیمانده همشکل هستند».
اما رد پای نخستین دخالتهای خارجی در روند یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی را که دوم اسفندماه سال جاری برگزار میشود، میتوان در توئیت یک ماه قبل مایک پمپئو، وزیرخارجه ایالات متحده آمریکا پیدا کرد. وی چند روز قبل از عملیات تروریستی به شهادت رساندن سردار سلیمانی در توئیتی نوشت: «انتخابات پارلمان ایران 2 ماه دیگر برگزار میشود اما رژیم پیشتر با رد صلاحیت بیش از 1000 نامزد به دستکاری در آن پرداخته است. ما در کنار مردم ایران که خواستار آن هستند که صدایشان شنیده شود، میایستیم».
در حالی که پس از این موضع مداخلهگرانه، از دولتمردان انتظار واکنش تندی به این اظهارات میرفت اما در نهایت آنچه رخ داد تکرار موضعی مشابه از سوی رئیسجمهور بود. چهارشنبه بیستوپنجم دیماه حسن روحانی در جلسه هیأت دولت گفت: «همه آنهایی که در این انتخابات نقش دارید، از شما خواهش میکنم آنجایی که روشن است تا صلاحیت فردی رد شود، آن را رد کنید اما آن جاهایی که نامشخص است یا احتمالات ضعیف است، مردم را ناراحت نکنید. به مردم نگوییم که در برابر یک صندلی مجلس ۱۷ نفر، ۱۷۰ یا ۱۷۰۰ نفر کاندیدا هستند، ببینیم از چند جناح ۱۷۰۰ نفر کاندیدا هستند؟ ۱۷ نفر از چند جناح، از یک جناح؟ اینکه انتخابات نمیشود. مثل اینکه در مغازهای از یک جنس، ۲ هزار عدد وجود داشته باشد». ساعاتی بعد از این اظهارات رئیسجمهور، عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: «جنجال برای تایید افراد فاقد صلاحیت تازگی ندارد اما پیشگامی رئیسجمهور در این پروژه ضدملی، تاسفبار است. البته نمیدانستیم عدم تایید بستگان به معنی حذف جناحهای دیگر است».
یک هفته بعد از اظهارات روحانی، آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در حاشیه جلسه این شورا در روز چهارشنبه دوم بهمنماه با گلایه از اظهارات اخیر رئیسجمهور نسبت به بررسی صلاحیتها و سوءاستفاده وزیر خارجه آمریکا از آن، متذکر شد: «در شرایط فعلی، کشور نیاز به آرامش و امیدآفرینی دارد و آقای رئیسجمهور نباید اظهاراتی داشته باشد که خدای نکرده افکار عمومی را نگران کند یا موجب یأس مردم شده و مورد سوءاستفاده دشمنان قرار گیرد. شورای نگهبان از تایید یا رد صلاحیت هیچ فردی منتفع یا متضرر نمیشود و برایش این جناح یا آن جناح فرقی ندارد و فقط به مر قانون عمل میکند».
ارسال به دوستان
اقتصاد یعنی رانت سیاست برای احیای بخش خصوصی واقعی
مردم را قوی کنیم
محمد شهاب: به صورت طبیعی و نادیده گرفتن موارد استثنا، این درست نیست که کسی بدون اینکه کار مفید و موجب رضایت دیگری انجام دهد، حقی از درآمد ملی پیدا کند. سیاست نیز به عنوان یکی از نهادهای حقوقی شامل همین گزاره است، بنابراین انتظار از سیاست آن است که دسترنج کار خویش را دریافت کند. حال چگونه سیاست میتواند دسترنج کار خویش را دریافت کند؟ اگر سیاست در این تصور قرار گیرد که با بنگاهداری این امر را محقق کند، در اصل اجازه اینکه مردم دسترنج خویش را دریافت کنند، از آنها سلب کرده است. پس اگر قرار است سیاست کار مفید و رضایتبخشی انجام دهد در عین آنکه به بنگاهداری مشغول نشود، چه کار مفیدی برای سیاست قابل تصور است که با انجام دادن آن سیاست به درآمدی برسد که ناشی از دسترنج خود بدون ایجاد نارضایتی در جامعه (ایجاد رضایت در جامعه) باشد؟ در یک اقتصاد اگر کسی کار نکند و از حق دیگران بدون اینکه کاری انجام دهد بخورد، موجبات تضعیف دیگران را فراهم میکند. حال شاید این سوال پیش آید: سیاست چگونه عمل کند که اینگونه تضعیف حق دیگران را سبب نشود، در عین آنکه کار سیاست در ردیف بنگاهداری نیز نباشد؟
* رانت سرمایه طبیعی
در متون اقتصاد اسلامی واژهای به نام مباحات عامه داریم. مباحات عامه جزو انفال محسوب نمیشود به این معنا که هرکس از طریق حیازت تا آنجا که موجبات خسارت به جامعه را فراهم نکند میتواند مالکیت را از آن خود کند. حیازت به معنای در قلمرو خود گرفتن و در اختیار گرفتن چیزی است. حیازت موجب میشود حیازتکننده آنچه را که حیازت کرده است مالک شود. از مصادیق اصلی حیازت مباحات عامه است. مانند مواد طبیعی که به ملکیت کسی درنیامده و در عین حال قابل نقل و انتقال است مانند علفها و خارها و سنگهای بیابان و... . تفاوت مباحات عامه با انفال در آن است که مالکیت انفال از طریق قصد مالکیت و احیا ایجاد میشود. در حیازت احیا نیست، برای همین در آنچه کالاهای عمومی محسوب میشود تا آنجا که به تملک گرفتن آن موجبات ضرر به جامعه اسلامی را فراهم نکند حیازت، مالکیت را ایجاد میکند. ولی در آنچه احیا بر آن میتواند مترتب باشد، مالکیت به این واسطه در اختیار حکومت داده شده است که مالکیت را به احیاکنندگان آن انتقال دهد. در حقیقت انفال یک رانت برای حکومت است و دقیقاً کار درست یک حکومت آن است که این رانت را برای احیاکنندگان مردمی اختصاص دهد. بنابراین احیاکننده نیاز نیست حق مالکیت به زمینی که تا دیروز در مالکیت حکومت بود، اعطا کند. در اینباره میتوان به حدیثی از وسائلالشیعه، ج 17، ص 328/ احیاءالموات، باب 2، ح یک از حضرت محمد مصطفی(ص) اشاره کرد که فرمودهاند: کسی که درختی بکارد یا نهر جدیدی احداث کند که پیش از او کسی حفر نکرده یا زمینی را احیا کند، به حکم خدا و رسول او، از آن اوست. این روایت نشان میدهد احیاکننده یک زمین نسبت به حاکمیت نیز در مالکیت زمین اولویت دارد و این رانتی است که حکومت دارد که در ازای صرف کردن آن برای بخش خصوصی مردمی میتواند پاداش آن را نیز دریافت کند. پاداش حکومت در انجام این کار مثبت را میتوان در خمس و زکات دانست و تعریف کرد، به بیان دیگر از محل آنچه به بخش خصوصی مردمی کمک و ایجاد شده است دریافتی تعریف میشود. این نحوه پرداختی بخش خصوصی واقعی مردمی به حکومت بسیار متفاوت از نگاه درآمدزایی حکومتی است که در ازای عدم انجام کار مفید برای جامعه که میتوان شاخص آن را در درآمد سرانه پایین جامعه یافت؛ تقاضای افزایش مالیات و امثالهم میکند. تصور اینکه حکومت برای رفع نیازهای مردم نیاز به درآمد دارد سبب میشود بستر مقدم شدن حکومت بر مردم و عملا فلسفه در خدمت بودن حکومت برای مردم، ساقط شود و مردم را در خدمت حکومت قرار دهد. این نگاه باید اصلاح شود که سیاست نیازمند دریافت درآمد از مردم برای انجام کار مثبت است. این نگاه درست نیست بلکه نگاه درست آن است که درآمد حکومت بابت پاداش انجام کار مثبت حکومت برای مردم و از محل درآمدی است که برای مردم ایجاد کرده است. در این نگاه به حکومت جایگاه وافی داده شده است که بینیاز از درآمد اولیه برای انجام کار مثبت برای مردم باشد. این جایگاه از طریق رانتهایی است که به حکومت داده شده است. اینکه زمینهای موات و زمینهای آباد و معادن و... جزو انفال به حکومت داده میشود، اینها رانتهایی است که در اختیار حکومت قرار گرفته است. اینکه اجازه خلق پول در اختیار حکومت است، اینها رانتهایی است که در اختیار حکومت است و کار مثبت حکومت انتقال درست این رانتها در جهت احیا و تولید به مردمی از جنس بخش خصوصی واقعی که در طلب احیا و مالکیت هستند، است. درباره معادن نیز اینگونه است که معادن ظاهری که نیاز به احیا ندارند جزو انفال نیست ولی معادن باطنی که نیاز به احیا دارند رانتی است در اختیار حکومت که مالکیت آن در اختیار احیاکننده آن است.
* رانت سرمایه مادی
حال اینجا یک نکته بسیار مهم وجود دارد؛ عدهای تمایل به کار کردن برای احیا دارند ولی ابزار مورد نیاز تنها انتقال مالکیت نیست. آنها نیاز به سرمایه فیزیکی و سرمایه مالی دارند. اگر حکومت در انتقال سرمایه مالی به این افراد کمک نکند، زمینه برای اجیر شدن این افراد از سوی دارندگان مالی فراهم میشود. این امر سبب میشود اجیر در شرایطی که قلبا تمایل ندارد مالکیت آنچه را خود احیا کرده است به دیگری منتقل کند، به علت فقدان سرمایه مادی، اجیر بودن برای مستاجر را پذیرفته و عملاً مستاجر بدون اینکه کار کند مالکیت آنچه نتیجه احیای (کار و تلاش) اجیر یا کارگر بوده، به دست میآورد. در حالی که این کار است که تنها سبب پیدایش حق اولویت و مالکیت شخصی نسبت به منابع طبیعی است. سیاست پولی یکی دیگر از رانتهایی است که در اختیار حکومت است. تخصیص این رانت برای تامین سرمایه نباید توأم با بهره و... تعیین شود، چرا که تولید مقدم بر درآمد برای سیاست یا حکومت است، همانگونه که حق مالکانه از مالکیت آنچه برای حکومت بوده است برای حکومت تعریف نمیشود، وقتی انتقال مالکیت از حکومت به احیاکننده انجام میگیرد.
* کار و تلاش؛ اساس تخصیص رانت سرمایه طبیعی مادی
شروط انتقال مالکیت به بخش خصوصی واقعی متوقف به میزان سرمایه مادی یا سرمایه فیزیکی نیست، بلکه تنها متوقف بر 2 چیز است: 1- تمایل به کار 2- تمایل به مالکیت در آنچه احیا کرده است. حکومت نسبت به ثروتهای طبیعی که به طور مستقیم در اختیارش نیست (مباحات عامه) تنها حق نظارت دارد و نسبت به رانتهایی که به او تخصیص دادهاند، حق انتقال مالکیت به غیر بخش خصوصی مردمی و خود ندارد.
* نتیجهگیری
قطعاً حکومت در کنار رانت انفال، رانتهای دیگری هم در اختیار دارد. سیاست پولی یکی دیگر از این رانتها است که امروز در اختیار تمام نهادها قرار گرفته است. چگونگی اختصاص این رانتها است که مشخص میکند حکومت در عرضه کار درست قرار گرفته است یا خیر! وظیفه اصلی سیاست این است که نهتنها امکان احیا و کار را برای بخش خصوصی واقعی فراهم کند بلکه مالکیت آنچه نتیجه کار آنها است را نیز در اختیار آنها بگذارد. این امر با مقدم نکردن خواستههای خود ایجاد میشود، حال مردم میتوانند تولید کنند و سیاست میتواند درآمد ناشی از رضایت مردمی را دریافت کند.
ارسال به دوستان
ابهت آمریکا را شکستیم
حیدرعلی عابدی*: آمریکا تا پیش از این در دنیا برای خود ابهت و عظمتی را متصور بود و بهواسطه این ابهت توانست کاسبی و زدوبندهای فراوانی در دنیا انجام دهد.
دولت آمریکا با موشکهایی که از آن به عنوان موشکهای گنبد آهنین یاد میکرد، پاتریوت یا ضدموشکهایی که در کوهها و ارتفاعات مختلف جاسازی کرده، خود را به عنوان یک قدرت خارقالعاده و آسیبناپذیر در جهان مطرح میکرد که این جلوهنمایی تا به امروز برای آمریکا نانآور هم بوده است. کشورهای حوزه خلیجفارس برای آمریکا اولویت سوءاستفاده نظامی و مالی هستند، به طوری که به بهانه ایجاد امنیت و آرامش و دفاع نظامی از حکومتها و ملتهایشان، دست به ایجاد پایگاههای نظامی در این کشورها زده است.
آمریکا به حکومتهای سادهلوح منطقه اینگونه وعده داد که نه از قدرتهای شرقی ترسی داشته باشید و نه نگران سایر کشورهای منطقه باشید، چرا که من ضدهواییهایی در اختیار دارم که میتواند حافظ جان و مال شما در منطقه باشد.
این ابهت اما با حمله نظامی جمهوری اسلامی ایران به «عینالاسد» شکسته شد. موشکهای سپاه در کمتر از 2 ساعت به مهمترین پایگاه آمریکا در منطقه اصابت کرد. پایگاهی که در آن انواع پدافندهای ضدموشکی را به کار گرفته بود تا با آن جان نظامیان خود را محافظت کند اما دنیا دید در حمله ایران به عینالاسد، این پدافندهای هوایی هیچگونه کارآییای نداشت. تا پیش از این افکار عمومی از دولتمردان آمریکا سوال میکرد چطور پاتریوتها و موشکهای ضدهوایی آمریکایی نتوانست مانع پرواز پهپادهای یمنی در حمله به پالایشگاههای عربستان شود و امروز این سوال مطرح است که چرا پدافند ضدموشکی آمریکا در برابر موشکهای ایران منفعل بود؟ این انفعال مُهری بر ادعاهای باطل آمریکاست.
آمریکا تلاش میکند با بیاهمیت جلوه دادن حمله هوایی به عینالاسد، چهره درهم ریخته خود را در دنیا حفظ کرده و وانمود به جزئی بودن خسارات ناشی از این حمله هوایی کند. آنها نسبت به آنچه در عینالاسد رخ داد، اطلاعات قطرهچکانی به دنیا عرضه میکنند و این خود تاییدی است بر بیصداقتی دولتمردان آمریکا نسبت به مردم کشورشان. از آنجا که آمریکا کشوری یکدست نیست ـ که اگر اینگونه بود هرگز اجازه درز هیچگونه اطلاعاتی را نمیداد ـ امروز گروههای مخالف در آمریکا اطلاعات موجود در عینالاسد را به صورت قطرهچکانی رسانهای میکنند.
اینها اطلاعات را به عناوین مختلف کشف کرده و در اختیار رسانهها قرار دادند اما قصد دولت ترامپ از ابتدا این بود که حتی اطلاعات قطرهچکانی هم در رسانهها درز نکند. اطلاعاتی که تا به امروز از آمار تلفات عینالاسد منتشر شده، اطلاعاتی است که میتوان ادعا کرد از دست حکومت آمریکا در رفته و ناخواسته در اختیار رسانهها قرار گرفته است. شکی نیست آمریکا در برابر دنیای تشنه خبر توان مقاومت ندارد و دیر یا زود این اطلاعات در پی مطالبه و فشار افکار عمومی درز خواهد کرد. دولتها نباید از نظر شخصیت حقوقی به مقوله ترور ورود کنند، با این حال دنیا دید دولت آمریکا به ترور سردار ایرانی اعتراف کرد پس تردیدی نیست که «چنین دولتی تروریست است».
ما اما برای انتقامگیری از آمریکا بدون شک به قواعد جوانمردانه متوسل خواهیم شد. ما تروریست نیستیم و مانند آمریکا به اقدامات تروریستی دست نخواهیم زد اما انتقام سختی از آن تروریستهای ناجوانمرد، خواهیم ستاند؛ انشاءالله.
نماینده مردم اصفهان در مجلس*
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|