|
ارسال به دوستان
گفتوگوی منتشر نشده «وطنامروز» با دیپلمات انقلابی زنده یاد دکتر حسین شیخ الاسلام
سرباز مقاومت
زندهیاد دکترحسین شیخالاسلام دیپلماتی انقلابی بود که در تمام تاریخ جمهوری اسلامی در موضع دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی قرار داشت. او تمام دوران مسؤولیتش را در حوزه جبهه مقاومت فعالیت کرد؛ از «معاونت عربی-آفریقای وزارت امور خارجه» تا «سفارت سوریه» و «دبیرکلی دبیرخانه کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین» حضور فعالی در جبهه مقاومت داشت و در نقاط مهمی به کمک جبهه مقاومت میآمد. آنچه در ادامه میآید گفتوگوی منتشرنشده 2 سال پیش «حسین شیخالاسلام» با «وطنامروز» است.
***
* حسین شیخالاسلام از کجا وارد فضای سیاست کشور شد؟
من پیش از انقلاب دانشجوی دانشگاه برکلی کالیفرنیا بودم. در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا، آمریکا و کانادا فعالیت دانشجویی داشتم؛ آن اواخر هم دبیر اتحادیه شده بودم. به قولی جزو تابلودارها بودم. خب! عمده بچههای فعال سعی میکردند شناخته نشوند، چون وقتی برمیگشتند از سوی رژیم برایشان مشکل ایجاد میشد. اما من خیلی رسمی کار میکردم، کنفرانس شرکت میکردم، مصاحبه میکردم و وقتی به ایران برگشتم و انقلاب شد، با بچههای دانشجوی عضو انجمن اسلامی ارتباط داشتم. شروع فعالیت سیاسیام از آنجا بود اما شاید تسخیر لانه جاسوسی جایی بود که ورودم جدیتر شد.
* در تسخیر حضور داشتید؟
در تصمیمگیریها و اصل تسخیر نه! بچهها صبح رفته بودند و لانه را گرفته بودند. ساعت 5 بعدازظهر بچههای دانشجویی که من را میشناختند با من تماس گرفتند و گفتند ما کسی را نیاز داریم که زبان بداند تا با گروگانها ارتباط برقرار کند، اسناد را بخواند و من رفتم. از در اصلی هم نرفتم، در اصلی خیلی شلوغ بود؛ خیابان طالقانی مملو از جمعیت بود. من از در پشتی رفتم. وقتی وارد ساختمان اصلی شدم، دیدم همه درها رمزی است.
* اما در تصاویری که از لانهجاسوسی منتشر میشد، شما زیاد در آنجا حضور داشتید.
بله! خب من و چند نفر دیگر چون زبان بلد بودیم و سابقه تشکیلاتی هم داشتیم، میتوانستیم در این کنفرانسهای خبری بویژه کنفرانسهایی که رسانههای خارجی هم در آن شرکت میکردند، صحبت کنیم. جلوی تصویر بودیم اما زحمتها را کسان دیگری میکشیدند که کمتر دیده میشدند.
* مسأله تسخیر لانه جاسوسی برای شما خیلی مهم بود؟
ببینید! خیلی از کشورهای جهان و منطقه غرب آسیا متاثر از تسخیر لانه جاسوسی بودند. من عمده فعالیتم در منطقه غرب آسیا بوده است؛ معاون عربی-آفریقای وزارت امور خارجه بودم، سفیر سوریه بودم، با بچههای حزبالله لبنان در ارتباط بودم و کار میکردم اما انقلاب اتفاق بسیار بزرگی بود و اینکه امام فرمود تسخیر لانه جاسوسی انقلاب دوم بود که از انقلاب اول هم بزرگتر بود، بهخاطر همین تغییراتی بود که در منطقه ایجاد شد. وقتی لانهجاسوسی تسخیر شد، دنیا بیشتر و بهتر با منطق ضداستکباری جمهوری اسلامی مواجه شد و اینکه «نه ظلم میکنیم، نه ظلم میبینیم!» باعث شد گروههای مختلف آزادیبخش و ضداستکباری به سمت ایران گسیل شوند. مثل همین بچههای حزبالله لبنان.
* شما در جریان آمدن آنها بودید؟
خب! من از ابتدا فعالیتم در وزارت امور خارجه بود و درگیر این مسائل میشدم. شیعیان جبلعامل از قبل از انقلاب با ایران رابطه خوبی داشتند و انقلاب و نگاه اسلام سیاسیای که امام داشت آنها را مجذوب کرده بود. زمانی که شیعیان لبنان خدمت حضرت امام آمدند و عقایدشان را برای امام عرضه کردند، آنجا امام یک ماموریت به بچههای حزبالله دادند. فرمودند «ماموریت شما نابودی اسرائیل است!» یادم است چند نکته هم در این باره به آنها گفتند، مثل اینکه «میدانم همه دنیا از اسرائیل پشتیبانی میکند اما همه دنیا نیز از شاه پشتیبانی میکرد اما ملت ایران شاه را از بین برد و شما باید ریشه اسرائیل را از منطقه بکنید. شاه مولفهای داشت که اسرائیل ندارد، چرا که شاه ریشه 2 هزار و 500 ساله در این منطقه داشت ولی اسرائیل در منطقه ریشه ندارد» و امام به مقاومت علیه ظلم صهیونیستها جهت دادند. امام آنقدر برای آنها مهم بود که وقتی برگشتند لبنان، منشورشان را بر اساس نظرات امام تنظیم کردند.
* از ماجرای لانه خارج نشویم... آن زمان از لانه اسناد مختلفی بیرون میآمد؛ آیا این انتشار اسناد در داخل لانه هم حاشیهای داشت؟
بله طبیعتا! خب! اسناد را ما شروع کردیم به بازسازی کردن؛ من مسؤولیتم چک کردن همین اسناد بود، بعد از بازسازی، یک خلاصهای هم مینوشتیم و میفرستادیم برای گروههایی که حالا درباره اینها تصمیمگیری کنند. درباره شخصیتهای مختلف از اسناد لانه جاسوسی مطالبی در میآمد و آن را منتشر میکردند. البته آمریکاییها ممنوع کرده بودند این اسناد وارد آمریکا شود که مردم آمریکا آن را نخوانند.
اینها با خیلی شخصیتها ملاقات میکردند و همه در اسناد میآمد، بعضی نوشتهها درباره ملاقاتها بود، ملاقاتهای رسمیای که با شخصیتهای مملکت دیدار کرده بودند، بعضیها مورد سوءاستفاده قرار میگرفتند و مطلع نمیشدند، برخی نوشتهها واقعا اسناد جاسوسی افراد بودند، که شاید از همه مهمتر آقای بنیصدر بود. آمریکاییها از قبل از انقلاب با بنیصدر ارتباط داشتند و آن اسناد برای عدم کفایت سیاسی بنیصدر تقدیم مجلس شد. از لحظهای که حس کرده بودند انقلاب پیروز میشود و کسی را اطراف امام ندارند، بعد از بررسی همه افراد روی یک نفر (بنیصدر) تمرکز کرده بودند، و یک جاسوس کارکشته را مامور کرده بودند برای ارتباط با بنیصدر! «آهِن» مهمترین شخصیت آمریکا در ایران بود، مسؤول سیا در ایران بود اما هر وقت قرار بود کسی با بنیصدر ارتباط برقرار کند همان مامور کارکشتهای بود که بعد از انقلاب و بعد از مهم شدن بنیصدر از آمریکا میآمد ایران و آهن هم باید اینجا در خدمت او میبود. حالا جالب است ارتباطش با بنیصدر در ابتدا از دریچه اقتصاد و تحلیلهای اقتصادی و اینها بود.
یکی از جاهایی که واقعا ظلم شد و این ظلم را هم منافقان و طرفداران آقای بنیصدر کردند درباره شهید بهشتی بود. آنها شهید بهشتی را به آمریکایی بودن متهم میکردند و در آن فضای انقلابی اینگونه ضد شهید بهشتی کار میکردند، در صورتی که اینها دروغ محض بود. در اسناد لانه جاسوسی در چند جلسه از شهید بهشتی هم نام برده شده بود. یکی از آن جلسات مربوط به قبل از انقلاب بود. هایزر یکی از مهمترین فرماندهان ارتش آمریکا برای ساماندهی ارتش شاه و جلوگیری از انقلاب آمده بود؛ میخواست با شورای انقلاب هم جلسه بگذارد، امام خمینی شهید بهشتی را مامور کرده بودند که برود ببیند این فرد چه میگوید و در آن جلسه شهید بهشتی با منطق و استدلال به هایزر تفهیم کرده بود که با کودتا یا راه دیگری نمیتوانند در برابر انقلاب ایران بایستند. شهید بهشتی گفته بود که این ملت، ملت سال 32 نیست و این امام هم، دکتر مصدق نیست و اگر کودتا هم بکنید خونریزی بیشتری دارد اما ناموفق است و نفرت از آمریکا را بیشتر میکند. این موضع که کاملا انقلابی و ضدآمریکایی بود. جلسه دیگری هم در اسناد بود که آمریکاییهای ساکن سفارت بعد از انقلاب و چند روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی میخواستند با شهید بهشتی ملاقات کنند. آقای لینگن، کاردار سفارت آمریکا درخواست دیدار داده بود که شهید بهشتی گفته بود به ساختمان مجلس خبرگان بیایند. در آن جلسه هم شهید بهشتی تماما انتقادات جامعه و حکومت علیه آمریکا را بیان کرده بود. در آن جلسه شهید بهشتی مطالبات ملت ایران مثل اموال بلوکه شده ایران در آمریکا و از همه مهمتر تسلیم شاه به ایران برای محاکمه عادلانه را خواسته بود، و آنجا اگر حرف شهید بهشتی را گوش کرده بودند شاید چند روز بعد سفارتشان تسخیر نمیشد! لینگن هم این را به آمریکاییها گفته بود و دولت آمریکا با تبختر و تکبرش گوش نکرده بود! اما این جریان منافقان به دروغ علیه شهید بهشتی عمل میکردند تا ایشان را ترور شخصیت کنند.
* شما شهید بهشتی را از قبل انقلاب میشناختید؟
بله! وقتی آمریکا بودم، دبیر انجمن اسلامی بودم. یک خانه بزرگی را اجاره کرده بودند که نصف اجارهاش را من میدادم و نصفش را بقیه بچهها، اتاق جلسات انجمن اسلامی بود، من هم سرایدارش بودم (میخندد)؛ مرکز فعالی بود در برکلی کالیفرنیا، در آن زمان شهید بهشتی یک سفری داشتند به آمریکا و هم ایشان اهمیت جایگاه انجمنهای اسلامی را میدانست و هم ما نسبت ایشان با امام و جایگاهشان در معادلات انقلاب را میدانستیم. همه فعالان کالیفرنیا و ایالتهای اطرافشان را (تقریبا می شود گفت غرب آمریکا) آنجا جمع کردیم و ایشان برای ما صحبت کردند! از همان جلسات اولیه قدرت اداره و سازماندهی ایشان، قدرت بیانشان همه را جذب کرد و خط داد که وظیفه ما در نسبت با انقلاب در آمریکا چیست!
* از ماجرای لانه جاسوسی بگذریم و به منطقه برسیم... شما اینجا خیلی بیشتر شناخته شدهاید.
خب! خداراشکر یکی از الطاف خدا به من این بود که در حوزه دیپلماسی، در منطقه غرب آسیا به کار گرفته شدم و سر و کارم با گروههای مقاومت منطقهای بود. یکی از لطفهای خدا این بود که من با «شهید سیدعباس موسوی»، «شهید عماد مغنیه» و «سیدحسن نصرالله» و «آقای بشار اسد» و پدرشان حافظ اسد آشنا شدم.
این لطف خدا بود که بعد از انقلاب با انقلابیهای منطقه پیوند خوردم. مثلا شخصیتی مثل حاج عماد مغنیه که واقعا انسان وارستهای بود؛ شخصیتی که واقعا نمیشد او را شهید کرد و روزی که شهید شد در ذهن من فقط این گزاره عبور کرد که ظرف وجودی او پر شده بود و هنگامه شهادتش فرا رسیده بود.
شهید عماد مغنیه آنقدر در حوزه استراتژیک تیزهوش بود که حتی برای قرار ملاقاتهایش هم طرحریزی میکرد. یک روزی آقای شمخانی (وزیر دفاع وقتمان بود) برای دیدار با حاج عماد در لبنان قرار داشت؛ شهید مغنیه برای اینکه شناخته نشود و بتواند به راحتی توضیحات لازم را به او ارائه دهد، پشت فرمان نشست و در نقش راننده همه مناطق را مورد بازدید قرار داد و برای آقای شمخانی تشریح کرد. درباره این تیزهوشی حاج عماد یک خاطرهای یادم میآید. بعد از جنگ 33 روزه که شهید مغنیه به همراه سیدحسن نصرالله برای تشکر از مسؤولان و مردم به تهران آمده بودند، به همراه هم به منازل مقامات میرفتیم و دیدارهایی انجام میشد. در پایان این دیدارها، وقتی که میزبان ابراز علاقه میکرد تا با میهمانان عکس یادگاری بگیرد، حاج عماد زرنگی میکرد و دوربین را از دست آنها میگرفت تا به عنوان عکاس، از آنها عکس بگیرد و خودش در تصاویر نباشد. اینها از لطف خداوند بود که من به این افراد انقلابی برخوردم.
* در آن روزهای اول بین این گروههای آزادیبخش در نظر ما و مسؤولان ما تفاوتی هم بود؟
به صورت کلی هر کس علیه استکبار بود ما با آنها همراهی میکردیم. اما یک نکته جالبی بود؛ این گروهها میآمدند و میرفتند ولی گروهی که امام خمینی(ره) گفتند همهجوره از اینها حمایت کنید حزبالله لبنان بود. وقتی اینها آمدند پیش امام و رفتند، امام گفت از اینها حمایت کنید. حزبالله تشکیلات کوچکی بود اما با حمایت ایران کمکم رشد کرد. حزبالله در لبنان با فعالیتهای اجتماعی و خدماتی بدنه اجتماعی پیدا کرد، و نقطه عطف آن شد بیرون کردن اسرائیل از لبنان در سال 2000 و بعد از آن هم حماسه جنگ 33 روزه.
* ما در جنگ 33 روزه چگونه پیروز شدیم؟
آن جنگ همه لطف خدا بود. ما در جنگ، اطلاعاتی را که امکاهای اسرائیلی از مناطق ما مخابره میکردند، رمزگشایی میکردیم. این موضوع تا قتل حریری هم ادامه داشت؛ آنجا که حزبالله را متهم کرده بودند، در دادگاه ما فیلمهای امکاها را نشان دادیم که چگونه آنها رصدش کرده و ترورش کرده بودند. آنجا همه فهمیدند که ما روی امکاها سواریم. نکته بعدی هم بحث ارتباطات سیمیای بود که در سراسر جبهه مقاومت لبنان بود و با هم ارتباط داشتند. بعد هم لطفهایی بود که خدا داشت. مثلا زدن قایقهای اسرائیلی در انتهای صحبت سیدحسن نصرالله که این اراده خدا بود. در جنگ 33روزه مدیریت حاج قاسم، حاج عماد و سیدحسن نصرالله خیلی موثر بود.
* شما یک دوره طولانی در سوریه مسؤولیت داشتید، نسبت ایران با سوریه چگونه است؟
یک نکتهای که کمتر به آن توجه میشود و اگر به آن توجه شود حمایت سالهای اخیر ایران از سوریه را بیشتر متوجه میشویم، حمایتی است که سوریه از ما در جنگ 8 ساله صدام علیه ما کرده بود. صدام از طرف همه قدرتهای دنیا حمایت میشد. از سوی این دولتهای عربی منطقه حمایت میشد اما تنها کشور عربی که از جمهوری اسلامی و در واقع باید بگوییم از جبهه حق دفاع کرد، سوریه و رئیسجمهور آن حافظ اسد بود. او حتی در حمایت از ما از بخشی از منافع خود هم گذشت. اگر میبینید حاج قاسم سلیمانی به کمک سوریه رفته است، زیرا این همان سوریه است که آن زمان به کمک ما آمده بود. البته این را هم در نظر بگیریم که حضور حاج قاسم در سوریه در درجه اول امنیت ما در تهران را تامین میکند. سوریه کشوری است زیرا که در مبارزات مقاومت هم نقش محوری و مهمی دارد و زمانی که من آنجا بودم از نزدیک شاهد فعالیت این کشور برای جبهه مقاومت بودم.
* نام سردار سلیمانی را آوردید؛ موقعی که مسؤولیت داشتید با حاجقاسم هم همکاری داشتید؟
نمیشود در منطقه کار کرد و با حاجقاسم همکاری نداشت. من همیشه سرباز حاجقاسم بودم؛ حاجقاسم از همه ما دیپلماتتر است. قدرت مذاکره او برای ما دیپلماتها کلاس درس است.
یادم هست وقتی مدیرکل بینالملل مجلس بودم بحث داعش و ریشه آن داغ بود. آقای لاریجانی با اردوغان یک بحث شدیدی داشت. نتیجه بحث این شد که هر آنچه از صندوقهای رای در سوریه بیرون آمد را اردوغان بپذیرد. آن زمان آقای لاریجانی به من تلفن زد و گفت داووداوغلو را پیش سرلشکر قاسم سلیمانی بفرستید اما قبل از آن تو به سرلشکر سلیمانی بگو که چه اتفاقی افتاده و جزئیات را بازگو کن؛ من هم زنگ زدم به حاجقاسم و گفتم. داووداوغلو به آنجا رفت و پس از آن سرلشکر سلیمانی به من زنگ زد و گفت حسین! اینها این موضوع را میگویند اما اجرا نمیکنند، که بعدها هم این پیشبینی سرلشکر درست از آب درآمد. حاجقاسم واقعا یک دیپلمات برجسته است و در همان جلسه هم خوب تشخیص میدهد که نتیجه چه میشود. حاجقاسم هم دیپلمات است، هم فرمانده نظامی و هم یک استراتژیست بزرگ است؛ او هنر بزرگی دارد که توانسته در برابر داعش، یک ارتش بینالمللی اسلامی از همه ملتها را تشکیل بدهد. این را هم در نظر بگیریم که سردار سلیمانی و سپاه قدس پشتوانه دستگاه دیپلماسی هستند.
* بحثمان طولانی شد. قرار بود درباره لانهجاسوسی صحبت کنیم و یکباره بحثمان به منطقه رسید. ممنونیم که وقت گذاشتید.
سلامت باشید، امیدوارم که بحث خوبی شده باشد.
ارسال به دوستان
دروغگو مثل مایک!
ثمانه اکوان: سرانجام پس از نزدیک به 2ماه انتظار و درخواستهای مکرر نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا و جوابهای سربالای دولت ترامپ، روز جمعه نهم اسفندماه مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ با حضور در جلسه استماع کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان، به سؤالات آنها درباره ترور شهید سلیمانی پاسخ گفت. این جلسه همانطور که از پیش نیز انتظار میرفت، جلسهای با سؤالات آتشین و پاسخهای از روی انفعال نماینده دولت ترامپ بود. این سؤالات به قدری تند بود که در چندین مورد کار به درگیریهای لفظی و کلامی رسید و ماجرا را به جایی رساند که تعدادی از رسانههای آمریکایی عنوان کردند اولین رویارویی نمایندگان آمریکایی با یک نماینده از دولت ترامپ بعد از ماجرای استیضاحش به محملی برای خالی کردن عقدههایشان از ماجراهای استیضاح تبدیل شد. در دقایق پایانی جلسه، علاوه بر رویارویی و تقابل بین مایک پمپئو و نمایندگان مجلس نمایندگان، این نمایندگان جدالهایی با یکدیگر نیز داشتند که این درگیریها برای دقایقی نظم جلسه را بر هم زد.
اما علت اصلی اختلافات نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا با یکدیگر و همچنین با مایک پمپئو بر سر ترور شهید سلیمانی چه بود؟ همانطور که پیشبینی میشد مشکل دموکراتها در مسأله ترور شهید سلیمانی، مسأله ترور و به قتل رساندن فرمانده نظامی ایران که به صورت رسمی به کشور عراق سفر کرده بود، نبود. آنها بر این عقیده بودند ترامپ بر اساس یک تصمیم عجولانه و به دلیل مصالح شخصی در زمان انتخابات میخواست با کشتن سردار سلیمانی، بهانهای برای پیروزی در انتخابات داشته باشد اما این کار نهتنها آمریکا را به مکان امنتری تبدیل نکرده، بلکه جان صدها نظامی آمریکایی را نیز در بیرون از مرزهای این کشور به خطر انداخته و حتی در داخل این کشور نیز هراسی از حملات تلافیجویانه ایران به راه انداخته است. آنها در عین حال بر این عقیده بودند انجام این کار بدون اجازه کنگره بوده و اقدام دولت ترامپ، اقدامی غیرقانونی بوده است.
الیوت انگل، رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان در ابتدای صحبتهایش به صراحت بیان کرد: «هیچ کس در این مسأله تردیدی ندارد که قاسم سلیمانی تروریستی خطرناک بود(!) اما این مهم است که ما به روابط خارجیمان به گونهای نگاه کنیم که باعث امنیت بیشتر آمریکا شده و منافع بیشتری برای ما کسب کند. چند هفته بعد ما شاهد حملات ایران بودیم که باعث زخمی شدن بیش از 100 نفر از نیروهای نظامی ما شد و باعث شد ما هزاران نفر از نیروهایمان را دوباره به منطقه بازگردانیم و باقیمانده روابط ما با عراق و همچنین تلاشها برای مبارزه با داعش را نیز دستخوش تغییر کرد».
با وجود اینکه نمایندگان دموکرات از این مسأله ناراحت بودند که چرا ترامپ برای هدف قرار دادن سپهبد سلیمانی از کنگره اجازه نگرفته است، جمهوریخواهان در جلسه پرتنش مجلس از این تصمیم رئیسجمهور آمریکا حمایت کردند. مایکل مککال، نماینده جمهوریخواه و رئیس سابق کمیته امنیت داخلی مجلس نمایندگان در همین راستا بیان کرد: «اگر رئیسجمهور ترامپ «تصمیم شجاعانه» (تصمیمی که دیگران به دلیل ضعف و ترس نمیتوانند بگیرند) را درباره کشتن قاسم سلیمانی نگرفته بود، شاید الان ما اینجا جمع شده بودیم تا درباره اینکه چطور میتوانستیم جلوی ریخته شدن خون آمریکاییها را بگیریم و نگرفتیم، جلسه استماع برگزار کنیم. بنابراین هدف قرار دادن قاسم سلیمانی، اقدام درستی بود و حالا دنیا جای امنتری است».
اگر چه نمایندگان جمهوریخواه معتقد بودند حالا دنیا برای سربازان آمریکایی امنتر شده است و مایک پمپئو هم در این جلسه بیان کرد «از میان برداشتن قاسم سلیمانی اقدامی جهت کاهش تنشها بود؛ مرگ او خطرها برای پرسنل ما در خارج از مرزهای آمریکا را کاهش داد» اما آنها نمیتوانستند به همین سادگی از کنار تلفات عینالاسد نیز بگذرند. پمپئو در پاسخ به سوالی درباره میزان مجروحان در عینالاسد گفت: «میدانم متاسفانه برخی نظامیان آمریکایی به دلیل حملات موشکی تلافیجویانه ایران در پایگاه عینالاسد صدمه دیدهاند اما محدودیت حملات ایران نشان داد ایران اشتیاقی برای افزایش رویاروییهای نظامی ندارد». این حملات محدود اما به معنای پایان یافتن انتقام وعده شده توسط ایران نبوده است و آمریکاییها بخوبی از این مسأله آگاهند. متن سؤال و جواب یکی از نمایندگان کنگره با پمپئو بخوبی این مسأله را به نمایش میگذارد.
سوزان وایلد: آیا اعتقاد دارید انتقامی که ایران گرفت و باعث زخمی شدن بیشتر از 100 نفر از نیروهای نظامی ما در عراق شد، آخرین مورد از حرکات ایران در راستای گرفتن انتقام کشتن قاسم سلیمانی توسط دولت آمریکاست؟
مایک پمپئو: نه! این آخرین مورد نبوده و هماکنون نیز شاهد اقداماتی از این دست هستیم. ایران، 41 سال است که...
سوزان وایلد: من واقعا نگران این هستم که اقدامات تلافیجویانه ایران همچنان ادامه داشته باشد. همانطور که میدانیم و شما هم قبلا اشاره کردید، ایران الگویی از انتظار را قبل از اینکه انتقام بگیرد داشته است. ما میدانیم انتقام ایران به صورت فوری نخواهد بود. آنها بشدت صبور هستند و این احمقانه است که فکر کنیم انتقام گرفتن در مقابل کشته شدن فرماندهشان هماکنون به پایان رسیده است. من واقعا نگران این مسأله هستم که ایران به دنبال یافتن نقاط آسیبپذیر بیشتر و فرصتهای بیشتر برای ضربه زدن به منافع آمریکا باشد. آیا شما هم در این مورد نگرانید؟
مایک پمپئو: بله! ما بسیار درباره ایران نگرانیم. به همین دلیل است که ما کمپین استراتژیک خود را برای تغییر رفتار ایران به کار گرفتهایم.
سوزان وایلد: من اعتقاد دارم تمام نیروهای ما در اقصی نقاط دنیا کار خطرناکی انجام میدهند اما ما خطر آسیب و حمله به آنها را که به ما خدمت میکنند، افزایش دادهایم. ما راه را برای اقدامات خطرناک و غیرقابل پیشبینی ایران باز کردهایم.
* آمریکاییها در داخل خاک کشورشان هم امنیت ندارند
یکی از مباحث جالب مطرح شده در این جلسه مجلس نمایندگان، بحث شکل گرفته میان ایلهان عمر، نماینده مسلمان کنگره و مایک پمپئو درباره میزان احساس امنیت در داخل آمریکا بعد از عملیات ترور شهید سلیمانی بود.
عمر در این باره خطاب به پمپئو بیان کرد: در روزی که حمله انجام شد، شما به تمام نیروهای آمریکایی در عراق اعلام کردید این کشور را فورا ترک کنند. آیا قبل از این حمله، نگرانی وجود داشت که آمریکاییها ممکن است در حرکت تلافیجویانه ایران مورد هدف قرار بگیرند؟ پمپئو که نمیدانست دقیقا چه باید بگوید، سعی کرد اینگونه وانمود کند که تهدید ایران علیه منافع آمریکا مسأله تازهای نبوده و به همین دلیل چندان هم تهدید فوریای تلقی نمیشده است. به همین دلیل بیان کرد: «تهدید ایران علیه آمریکا 40 سال است وجود دارد». عمر اما بعد از این اشاره کرد: «افراد ما در سفارت آمریکا میگویند اصلا هیچ هشداری به آنها برای ترک عراق داده نشده بود. امیدوارم نگویید آنها دروغ میگویند. من به این دلیل این سؤال را میپرسم که برایان هوک، نماینده ویژه شما در امور ایران، سخنرانیای امنیتی در لسآنجلس بعد از حمله ایراد کرد. توجه داشته باشید در «لسآنجلس» و نه در «بغداد». در آن سخنرانی او از تیم حفاظتی پلیس لسآنجلس، تیم امنیت دیپلماتیک و تیم ضدتروریستی برخوردار بود. سؤال من این است که اگر ما بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی کشورمان امنتر شده است، چرا یکی از دیپلماتهای ما برای سخنرانی در لسآنجلس نیاز به این همه تیم ضدتروریستی و حفاظت دارد؟»
* دروغگویی پمپئو در جلسات محرمانه
در ادامه جلسه استماع نمایندگان کنگره با وزیر خارجه آمریکا، اندی لویی یکی از نمایندگان دموکرات، با اشاره به نقشه جهان که پشت سر وزیر خارجه آمریکا قرار داشت، از او پرسید میتواند در این نقشه، مکان 4 سفارتخانه آمریکا را که به قول دولت ترامپ در خطر قطعی از سوی قاسم سلیمانی و ایران قرار داشت، نشان دهد؟ پمپئو اما بیان کرد نمیتواند این اطلاعات را در جلسه عمومی بیان کند و در جلسه محرمانه آن را با نمایندگان مطرح میکند. این نماینده که از پاسخ پمپئو قانع نشده بود، بیان کرد: «همه ما میدانیم سلیمانی آدم بدی بود(!) اما چیزی که من میگویم این است که تصمیمی که در روز سوم ژانویه گرفته شد ما را به سمت جنگ برد و شما تمایل ندارید به ما بگویید کدام سفارتخانه در معرض تهدید بود؟ شما نمیتوانید در اینباره پشت اطلاعات طبقهبندی شده پنهان شوید، زیرا نمیتوانید اطلاعاتی را که اصلاً وجود خارجی ندارند، طبقهبندی کنید! دولت داستانهای متغیری را در طول زمان به ما درباره اینکه چه اتفاقی در تاریخ سوم ژانویه افتاده، داده است. در روز دهم ژانویه یعنی در همان روزی که شما با کنگره در اینباره صحبت کردید، رئیسجمهور این را به فاکسنیوز گفت: «من میتوانم این را در زمان فعلی بگویم که 4 سفارتخانه در معرض خطر بودند». این در همان روزی است که شما در کنگره درباره سلیمانی به ما گزارش دادید و من چنین چیزی از شما نشنیدم! چرا این مسأله را به ما نگفتید؟ ما احتمالاً در حال مواجهه با ویروس کرونا هستیم. این دولت 3 داستان متفاوت درباره حادثهای که ما را به سمت جنگ با ایران برد، بیان کرده است. بنابراین جای تعجب نیست که آمریکاییها میترسند، زیرا این دولت ثابت کرده است نمیتوان به آن اعتماد کرد که حقیقت را بگوید».
خوآکین کاسترو، دیگر نماینده دموکرات نیز در بخش دیگری از این جلسه به دروغگویی وزارت خارجه آمریکا و دونالد ترامپ اشاره کرد و خطاب به پمپئو گفت: «من و شما قبل از اینکه شما به «سیآیای» بروید، با هم در کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان بودیم و من هنوز هم در این کمیته هستم. شما در یک جلسه محرمانه به سؤالات درباره کشتن قاسم سلیمانی جواب دادید و من این جوابها را دیدم و بعد از مرور آنها فکر میکنم شما حقیقت را به ما نگفتهاید. به نظر من بهتر است شما و رئیسجمهور بیشتر اطلاعات در اینباره را از اطلاعات محرمانه و طبقهبندیشده خارج کنید و ببینید زمانی که مردم آمریکا این اطلاعات را میخوانند، اعتقادی پیدا نمیکنند که حقیقت را میگویید. شما به جای اینکه از قانون تبعیت کنید و از کنگره اجازه بخواهید به ایران یا افراد ایرانی حمله کنید، بیان کردید تهدیدی فوری علیه منافع آمریکا وجود داشته است که البته همه ما میدانیم این مسأله حقیقت ندارد. بعد از آن در چرخشی دیگر در مواضع خود اعلام کردید از قبل، از کنگره در این باره اجازه داشتهاید که باز هم این مسأله حقیقت ندارد. دولت شما به اجازه کنگره در سال 2002 برای ماجرای جنگ عراق اشاره دارد اما در این اجازه هیچ نامی از ایران برده نشده است. از آن سال تاکنون نیز کنگره در مراجعه به این مسائل نامی از ایران نیاورده است.
تد دوچ، نماینده دیگر مجلس نمایندگان آمریکا با اشاره به دروغهای ترامپ بیان کرد: «زمانی که ما دروغهای رئیسجمهور را میشنویم، خیلی خجالتزده میشویم. «میس اینفورمیشن» (اطلاعات غلط) و الگوی میس اینفورمیشن تمام سیستم ما را زیر سؤال میبرد. زمانی که رئیسجمهور درباره حجم جمعیت مراسم تحلیفش دروغ گفت، واقعاً خجالتآور بود. زمانی که او نقشه توفان را غیرواقعی خواند، واقعاً باورش سخت بود. زمانی که او بیان کرد بمبهای ایرانی هیچکس را مجروح نکرده اما در وقع 110 نفر به صورت جدی زخمی شده بودند، واقعاً ننگآور بود. صدمات مغزی فقط سردردهای جزئی نیست! اما حالا ما با ویروس کرونا طرف هستیم و رئیسجمهور به ما میگوید واکسن تقریباً آماده است و میدانیم که آماده نیست! حالا هم میگوید هوای گرم به صورت معجزهآسایی قرار است از ما محافظت کند اما قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد. این قرار نیست تنها رأیدهندگان به ترامپ را تحت تأثیر قرار دهد و قرار نیست تنها روی رأیدهندگان در انتخابات مقدماتی دموکراتها تأثیر بگذارد؛ اینجا حرف از سیاست نیست، حرف روی تاثیری است که بر آمریکاییها میگذارد و دولت باید بهتر از این عمل کند».
* بیاهمیت نشان دادن جان سربازان آمریکایی
برد شرمن، از نمایندگان کنگره به بحث دیگری درباره دروغگوییهای ترامپ اشاره و بیان کرد همه این مسائل نشان میدهد جان سربازان آمریکایی برای رئیسجمهور آمریکا ذرهای ارزش ندارد. وی افزود: «110 نفر از نیروهای نظامی ما از جراحات مغزی رنج میبرند. پنتاگون بر این عقیده است که این مسأله میتواند بدتر از این نیز شود اما فردای روزی که 110 نفر از اعضای نیروهای ما صدمه دیدند، رئیسجمهور گفت هیچ کدام از نیروهای ما از حمله شب گذشته رژیم ایران صدمه ندیدهاند. 19 روز بعد، رئیسجمهور درباره این زخمیها گفت شنیدهام «سردرد» دارند و میتوانم گزارش دهم صدمات جدیای ندیدهاند. این در حالی است که 30 تن از آنها هنوز در بیمارستان هستند و همه آنها در تمام طول زندگیشان از این جراحات رنج خواهند برد. آقای وزیر! میخواهید از این فرصت استفاده کنید و به خاطر بیاهمیت نشان دادن جراحات آنها از خانوادههایشان عذرخواهی کنید؟»
* ایران از همیشه قویتر است
اعتراض یکی دیگر از نمایندگان دموکرات به مایک پمپئو درباره ترور سپهبد سلیمانی این بود که شهادت فرمانده ایرانی، هر آنچه را او در تمام عمر به دنبالش بود، در اختیار ایران قرار داد. او در اینباره بیان کرد: «بعد از حمله به ژنرال سلیمانی مجلس عراق بیانیهای صادر کرد و خواستار خروج نیروهای آمریکایی از این کشور شد. این دقیقاً همان چیزی بود که سلیمانی 20 سال تمام به دنبالش بود. از بین بردن رابطه عراق و آمریکا و کشاندن آن به نقطه در هم شکستن و از بین رفتن و کشاندن خاورمیانه به مرحله ناامنی و آشفتگی و عدم اطمینان، منافع ایالات متحده را تأمین نمیکند. این دولت جوابهای آشکار و شفاف برای بسیاری از سؤالات ما ندارد. از جمله سؤال درباره بیرون رفتن از برجام و اینکه هیچ استراتژی دیگری در اینباره ندارد. رها کردن کردها به حال خود و بازهم هیچ استراتژیای در کار نیست. منافع استراتژیک در کشتن سلیمانی، استراتژیای در کار نیست. پیشنهاد اینکه ایالات متحده مناطق فرهنگی ایران را بمباران و نابود کند، استراتژیای در کار نیست. عدم اعطای ویزا به وزیر امور خارجه ایران برای رفتن به مقر سازمان ملل، استراتژیای در کار نیست. بیان کردن این مسأله که در صورتی که نیروهایمان را از عراق بیرون کنند، آنها را تنبیه میکنیم، استراتژیای در کار نیست. قربان! هیچکس در اینجا برای مرگ سلیمانی عزاداری نمیکند اما این مسأله دقیقاً به همان طریقی که پیشبینی میشد به سمت ما بازگشت، منافع ما را در خطر قرار داد و آمریکا را نیز در امنیت بیشتری قرار نداد».
* فرصتی برای ابراز نگرانی نمایندگان درباره ویروس کرونا در آمریکا
درست است مسأله ترور سپهبد شهیدسلیمانی به دست نیروهای آمریکایی مسأله اصلی در کشاندن پمپئو به کنگره و بازخواست او بوده است اما مسألهای که نمایندگان آمریکایی را بیش از پیش نگران کرده بود، این بود که چگونه میتوان به دولتی که برای منافع انتخاباتی خود امنیت آمریکا و نیروهای نظامی این کشور را به خطر میاندازد، اعتماد کرد که به خاطر منافع حزبی و انتخاباتی خود درباره گسترش ویروس کرونا در این کشور دروغ نگوید؟ به همین دلیل بود که وارد شدن کرونا به آمریکا همزمان با شکل گرفتن جلسه استماع کنگره و حضور وزیر خارجه این کشور در جلسه این نهاد، باعث شد برخی سؤالات و بحثهای مطرح شده خارج از موضوع ایران و در ارتباط با گسترش این ویروس در آمریکا باشد. با این حال دروغگویی دولت ترامپ درباره دلایل شهادت سردار سلیمانی نمایندگان آمریکایی را واقعاً با این هراس روبهرو کرده که قرار است با این نوع برخورد با مسائل جهانی و همچنین مسائل داخلی، دولت آمریکا چگونه با این بیماری که کل دنیا را تهدید کرده و میکند، برخورد کند و آیا واقعاً میتوان به ترامپ برای گفتن حقایق در اینباره اعتماد کرد؟
اما سؤال اصلی اینجاست: چرا نمایندگان کنگره از فرصت پیش آمده برای سؤال پرسیدن درباره کرونا استفاده کردند؟ برد شرمن، نماینده دموکرات کنگره آمریکا بخوبی این مسأله را در سؤال خود از پمپئو توضیح داد. او بیان کرد وزیر خارجه کشورش نزدیک به 2 ماه طول کشید تا بعد از کشته شدن ژنرال سلیمانی برای توضیح دادن این اتفاق به کنگره برود و تنها 2 ساعت به نمایندگان زمان داد تا سوالاتشان را بپرسند؛ چه تضمینی وجود دارد آقای پمپئو در شرایطی که ویروس کرونا دارد در همه دنیا شیوع پیدا میکند و به آمریکا نیز رسیده است، هفته آینده وقت بگذارد و به کنگره برود و در اینباره به نمایندگان توضیح دهد یا شاید قرار است 2 ماه دیگر طول بکشد تا او برای توضیح این مسأله به جلسه استماع کنگره برود؟!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|