|
هرگونه خطای محاسباتی دشمن را قاطعانه و بیدرنگ پاسخ میدهیم
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در پیامی به مناسبت فرارسیدن سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) تأکید کرد نیروهای مسلح هر نوع خطای محاسباتی دشمن را قاطعانه و بیدرنگ پاسخ خواهد داد. در بخشی از این پیام آمده است: برخلاف خواست «طاغوت اعظم» و قبیله «شیطان بزرگ»، منظومه اقتدار و عظمت میهن اسلامی با عبور سرافرازانه از گردنههای سخت و ماجراهای سهمگین، بالندهتر و پرفروغتر از همیشه، پشتوانه بنای «تمدن نوین اسلامی» و فراهمساز مقدمات «ظهور» شده است.
ارسال به دوستان
عصر نوین ۲ امام
رسمیت بخشیدن به جهان بینی دینی و غلبه یافتن بر پیشفرض های سکولار برای حیات اجتماعی، سنگ بنای پروژه تمدن نوین اسلامی از سوی ۲ امام انقلاب است
صادق فرامرزی: گذر از چله انقلاب اسلامی و پدیدار شدن نظم سیاسی تثبیتشده در کالبد نظام جمهوری اسلامی، فرصتی را فراهم میکند تا به سنجش موقعیت آغازین، کنونی و آینده پیشاروی انقلاب اسلامی بپردازیم. اگر یک ناظر بیرونی بخواهد پیرامون آنچه از آن به عنوان انقلاب اسلامی- چه در ساحت ایده و چه در ساحت عمل- بنگرد، نخستین سوالی که باید به آن پاسخ دهد چیستی این انقلاب است. انقلاب اسلامی در نخستین سطح خود یک کنش سیاسی و اجتماعی از سوی جامعه ایران با نیتی مشخص بود که به دنبال سرنگونی یک نظم سیاسی مستقر و جایگزین کردن نظمی جدید به جای آن بود. از این منظر آنچه ممیزه انقلاب اسلامی ایران از سایر انقلابهای سیاسی و اجتماعی معاصر میشود را میتوان در ظرف زمانی و مکانی انقلاب پیدا کرد؛ انقلابی با مختصات مشخص که در آن مردمی با خروش جمعی علیه رأس هرم قدرت آن باعث یک جابهجایی حداکثری در سطح صاحبان قدرت شدند و نظام جدید را با نظام پیشین جابهجا کردند. با این تفسیر انقلاب اسلامی ایران انقلابی بود در میان انبوه انقلابهای سیاسی قرن بیستم، انقلابی با مبدا و مقصد زمانی مشخص در یک حریم جغرافیایی تعریفشده که چشمانداز آن را میتوان با میزان موفقیت در جابهجایی نظم سیاسی جدید با نظم سیاسی پیشین یافت. این تفسیر با همه صحتی که دارد بروندادی از یک نگاه تقلیلگرایانه نسبت به اصل واقعهای است که در عین کثرت در نمونههای آن، موردی ممتاز و بدیع به شمار میرود.
پرسشی که در این زمینه مطرح میشود نقطه ممیزه و بدیع بودن این انقلاب از سایر انقلابهای سیاسی است. در پاسخ به این پرسش میتوان به مجموعهای از گزارههای معرفتی و پدیدههای اجتماعی اشاره کرد که هر کدام از آنها انقلاب اسلامی ایران را تبدیل به سوژهای خاص در میان انبوه انقلابهای معاصر میکند. نخستین و در عین حال مهمترین نکتهای که در این مورد میتوان به آن اشاره داشت، مرکز ثقل و هسته مرکزی انقلاب اسلامی است. حرکت برای یافتن جایگاه «دین» بهطور اعم و خوانش «شیعی» بهطور اخص، در میان مناسبات سیاسی حاکم بهمثابه موتور محرکه انقلاب ایران طرح میشود؛ امری که تجربههای مختلف چه در نظم سیاسی مسیحیت و چه حتی در نظم سیاسی مسلمانان، مؤید امکانناپذیری آن به شمار میرفت. شکلگیری دولتهای مدرن با پذیرش فرضهای عرفی (سکولار) از بایستههای زندگانی بشر بود، فرضی که سعی میکرد با به پستو فرستادن ارزشهای دینی، آنها را متعلق به بخش خصوصی زندگی بشر تعریف کرده و نظام سیاسی را حاصلی از یک «قرارداد اجتماعی» برای نیل به اهداف مشترک و دنیوی انسانها بپندارد. قوام این پیشفرض طی قرون متمادی(بخصوص 18 و 19میلادی) باعث شد عمده گفتمانهای دینی در رقابت با نظم نوین شکلگرفته، سیر تضعیف خود را طی کنند و عمدتا خود نیز بپذیرند دین در عرصهای بیرون از زیست خصوصی افراد جایگاهی ندارد. نظام حقوقی نوین با خط زدن حقوق الهی، مصالح عرفی را مبنای قانونگذاری کرد، بافت «دولت/ ملت» پس از انعقاد عهدنامه وستفالی هویت را از جمعیتهای دینی گرفت و به دست جمعهای ملی سپرد، نظم اقتصادی با پذیرش حقوق فردی و عبور از حرمت ربا بهعنوان ابزار نامشروع انباشت ثروت، باعث شکلگیری نظم اقتصادی جدیدی شد و به اشکالی مشابه باقی ساحتهای زیست جمعی انسانها، از وجود متغیر تعیینکننده دین تهی شد.
با چنین نگاهی انقلاب اسلامی ایران در سال 57، همانگونه که شوک جهانی را نیز با خود به همراه آورد، بهمثابه نخستین حرکت جدیدی شناخته شد که سعی داشت نه با در پیش گرفتن طریقه انزوای دیندارانه و نه رو آوردن به جنگ با مظاهر تکنولوژی، به دنبال احیای یک زیست دینی در عین به رسمیت شناختن امور حادثشده در بافت نوین جهان بگردد. گزاره و مفاهیم جدیدی همچون مردمسالاری، ملیت، حقوق بشر و... خود را در فضایی عرفی تثبیت کرده بودند و بهرغم وجود تجربههایی در تاریخ همچون حکومت پیامبر اسلام در مدینه و امیرالمؤمنین در کوفه، هیچ کدام به شکل امروزی آن تعاریف جاافتادهای نداشتند. برای نمونه این پرسش که چگونه میتوان با حکمرانی در موقعیت دولت / ملتهای نوین کماکان واحد امت دینی را بهمثابه جمعیتی پیرو یک دین مشترک سازماندهی کرد، از کلیدیترین مسائلی بود که در فضای زیست دینی نوین پس از انقلاب اسلامی طرح شد. یا در موردی مشابه طرح نظریه ولایت فقیه و احیای جایگاه ولایت در عین به رسمیت شناختن آرای عمومی، از دیگر مواردی بود که در این فضا عینیت پیدا کرد.
فقدان بنیاد نظری منسجم و نوپا بودن چنین مباحثی از یک سو و نبود تجربه مشترک برای انجام چنین کار ویژهای، باعث شد ایران پساانقلابی تبدیل به میدان جدیدی برای پیادهسازی الگویی شود که مشابه آن حتی در نهضتهای آزادی معاصر نیز پیدا نبود. مرجعیت یافتن امام خمینی(ره) بهعنوان رهبر و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی برای پیش برد این گام تمدنی جدید باعث شد ایشان تبدیل به قطب گفتمانی یک جریان دینی شود. با همه گمانهزنیها مبنی بر توقف پروژه تمدنی انقلاب اسلامی با پایان حیات بنیانگذار آن، در عمل اتفاق دیگری افتاد تا پس از رحلت امام خمینی(ره) و آغاز رهبری حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، این حرکت در همان طریقه پیشین خود و بهرغم فراز و نشیبهای متعدد به مسیرش ادامه دهد. پروژه زیست اجتماعی دینی در تقابل با سیطره جهانی زیست سکولار هرچند تا رسیدن به مطلوب اولیه خود فاصله زیادی دارد اما در گذر زمان و تقویت جریانهای دینی توانست به رسمیت شناخته شود و در سایه این رسمیت واجد ویژگی الهامبخشی به محیط پیرامونی خود شود. افزایش افق و گستره این راه جدید به گونهای بود که یکی از نخستین چالشهای خود یعنی چگونگی حکمرانی در واحد دولت / ملت و در عین حال انسجامبخشی به واحد برونمرزی امت دینی را تا حد زیادی حل کرد. تبدیل شدن الگوی انقلابی ایران و نظام طراحی شده امامان آن، محور مقاومت را تا افقهای دوردست برد و از ایران نشانی برای یک تمدن پیشرو دینی در عرصه جهانی ساخت.
معماری دینی عرصه سیاست و تعریف جغرافیای نوینی که الهامبخش سایر نهضتهای آزادیطلبانه باشد، جهان را در مسیر 2 امام انقلاب قرار داد؛ مسیری که بهرغم مسافت زیاد باقیمانده، نماد و نمودی از یک نظام تمدنی جدید دارد.
ارسال به دوستان
اخبار
سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب در سالروز رحلت امام خمینی(ره)
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای ۱۴ خردادماه به مناسبت سی و یکمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله علیه، در یک سخنرانی زنده تلویزیونی با ملت ایران سخن خواهند گفت. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، بیانات رهبر حکیم انقلاب ساعت ۱۱ روز چهارشنبه، از سایت، اینستاگرام و توئیتر KHAMENEI.IR و شبکههای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به صورت زنده پخش خواهد شد. مراسم سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی که هر سال با سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای در حرم مطهر امام خمینی(ره) برگزار میشد، با توجه به دستورالعملهای بهداشتی ستاد ملی مبارزه با کرونا مبنی بر عدم برگزاری تجمعات، امسال در حرم مطهر برگزار نمیشود.
***
6 توصیه آیتالله جنتی به نمایندگان مجلس یازدهم
دبیر شورای نگهبان با اشاره به تشکیل مجلس یازدهم ضمن تبریک به نمایندگان، سخنان و توصیههایی را خطاب به آنها مطرح کرد. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی شورای نگهبان، آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در جلسه روز گذشته شورا با اشاره به تشکیل مجلس یازدهم ضمن تبریک به منتخبان مردم، سخنان و توصیههای مهمی را خطاب به نمایندگان خانه ملت ایراد کرد. اولین توصیه دبیر شورای نگهبان به نمایندگان مجلس یازدهم «خودمراقبتی» بود. وی «توجه به پیام رهبر انقلاب در افتتاحیه مجلس و عملیاتی کردن آن» را دیگر توصیه خود به نمایندگان ملت دانست و افزود: همه بندهای پیام حکیمانه رهبر انقلاب خطاب به نمایندگان، راهگشا و نقشه راه آنان است که امیدواریم هر چه سریعتر اجرایی شود. دبیر شورای نگهبان در توصیه سوم خود به نمایندگان ملت، سیاستهای کلی قانونگذاری را سند جامعی از آسیبها و راهکارهای نظام تقنینی کشور عنوان کرد و از نمایندگان مجلس یازدهم خواست برای تصویب قوانین، این سیاستها را مورد توجه قرار دهند. وی در توصیه چهارم، اولویتگذاری در تصویب قوانین را برای مجلس در امر قانونگذاری مهم و ضروری دانست و بر اصلاح قانون انتخابات مبتنی بر سیاستهای کلی انتخابات تأکید کرد. آیتالله جنتی در پنجمین توصیه خود، از نمایندگان مجلس یازدهم خواست با قانونگذاری خوب، موجب ریلگذاری صحیح برای دولت و دستگاههای مختلف شوند. دبیر شورای نگهبان در آخرین توصیه خود به نمایندگان، آنان را به پرهیز از اقدامات سطحی و حاشیهای فراخواند و تاکید کرد: در میان نمایندگان مجلس یازدهم، متخصصان زیادی بویژه جوانان حضور دارند که انشاءالله بتوانند جهت رفع مشکلات اساسی مردم گام بردارند.
ارسال به دوستان
رهبری برای انقلاب در فراسوی مرزها
تحول در مفاهیم و ساخت دنیای جدید بر پایه فطرت انسانی در درون دنیای مدرن، انقلاب اسلامی را به عنوان نسخهای مترقی در مقابل تمدن غربی پدیدار کرده است
کمیل نقیپور: انقلاب اسلامی ایران سرآغاز جنگ تمدنی میان 2 تمدن اسلام و غرب بوده است. نگاه به انقلاب اسلامی به عنوان یک تحول تمدنی از این حیث حائز اهمیت است که یک تحول مفهومی در مقولات اساسی سیاست، اجتماع، فرهنگ و دیگر جنبههای زندگی به وجود آورد. ریشه این تحول اما در تفاوت در جهانبینی اسلام و مدرنیته است.
در نوک قله عالم مدرن «انسان غربی» ایستاده است. انسان غربی دنیا را با عینک عقل معاش میسنجد. بایدها و نبایدها بر مبنای منفعت شخصی تعریف میشود. چنین نگاهی به زندگی دنیای جدیدی را میسازد. انسان «گرگ انسان» میشود، چرا که جهان به مثابه جنگلی است که هر شخص باید گلیمش را خود از آب بیرون بکشد. مسابقه در جهت کسب «نفع بیشتر» و سامان دادن به زندگی است که در آن تلذذ مادی هدف غایی است. معنویت هم باید با عقل معاش منطبق باشد و اگر ایجاد مزاحمت کند در سالن نماز کلیساها در روز یکشنبه محدود میشود. جنگ مشروع میشود، البته زمانی که منفعت بیشتری را نصیب آن کشور کند. در این جهان عدالت مفهوم «خاص»ی دارد. عدالت یعنی اصالت دادن به تفاوتهای موجود در جامعه (حتی اگر این تفاوتها ذاتی نباشد و برساخته جامعه باشد و در نتیجه سیاستهای دولتها عدهای متفاوت از عدهای دیگر باشند)؛ اینگونه میشود که تامین اجتماعی رنگ میبازد. در چنین دنیایی «فضیلت» بر مبنای منفعت تعریف میشود. انسان فاضل انسانی است که بهتر از بقیه بتواند جیب خود را پر کند. مقولات رنگ مادی به خود میگیرد، حتی مابعدالطبیعه در راستای مادیات تعریف میشود.
اما در تمدن اسلامی «انسان دینی» محوریت دارد. انسان دینی یعنی انسانی که بنا بر آموزههای فطری جهان را فهم میکند. باید و نبایدها تقسیمبندی سختی ندارد، امر خوب امری است که ذات پاک انسان آن را خوب بداند. عدالت مهم است، چرا که ذات انسان عدالتطلب است. برای همین تمام ساختارها و قوانین ناعادلانه، ظالمانه و نامشروع به حساب میآید. مبارزه با ظلم پسندیده است، چون فطرت پاک انسانی ظالم را پلید میپندارد. تقوا و دانش صحیح نیکو است، چرا که مسیر سعادت واقعی را برای انسان ترسیم میکند. همین نقطه، یعنی بازگشت به فطرت انسان نیاز به انقلاب «درونی» و «برونی» دارد؛ انقلاب در ساختارهای فاسد و طاغوتی و انقلاب تار و پودهای تنیده شده بر فطرت آدمی. معجزه اصلی انقلاب اسلامی وقوع همین 2 انقلاب توأمان بود. سیاستورزی پیامبرگونه امام خمینی(ره) ساختارهای رژیم طاغوت را منهدم کرد و نفس امام خمینی(ره) انسان را نوید «بازگشت به خویشتن» میداد. دفاعمقدس عرصه ابراز وجود تربیتیافتگان مکتب امام خمینی(ره) بود. شهید همتها، باکریها، حاج قاسمها، خرازیها و صیادها در این عرصه وجود خود را صیقل دادند. پس از رحلت امام خمینی(ره) نیز تداوم این دو انقلاب، نیاز به رهبری با ویژگیهای امام خمینی(ره) داشت. ادامه مسیر رهبری امتِ «به فطرت برگشته» بر عهده آیتالله خامنهای بود. ولی فقیه جامعه در راس یک حکومت دینی توأمان وظیفه تربیت نفوس و وظیفه همراه کردن مردم برای مبارزه با طاغوت را برعهده داشت و دارد. امام جامعه هدایتگر و رهنمونساز مردم است. آیتالله خامنهای ساختار بنیان نهاده شده توسط امام خمینی را قوام بخشید، نهال دستههای مقاومت را با تدبیر و حکمت آبیاری کرد و جغرافیای نوینی در جهان بنیان نهاد؛ جغرافیایی که «جبهه مقاومت» نام نهاده شد. برخورد تمدنی ایران و غرب در این دوران وارد فاز جدیدی شد. اگر در زمان امام خمینی جرقه جنگ تمدنی با تحول در مفاهیم زده شد در زمان زعامت و رهبری آیتالله خامنهای این جنگ شعله کشید. فارغ از آنکه انسان سرخورده غربی صدای انقلاب ایران را شنیده است یا نه، تمدن نوین اسلامی، «دیگری» تمدن غربی به حساب میآید؛ تمدنی که دنیای جدیدی بر مبنای آموزههای فطری بنا نهاده است، یعنی تهدید دائمی برای تمدنی که شرافتی غیر از کسب لذایذ ندارد. به بیان دیگر در یک سوی جهان، انقلابی با مفاهیم فطری و همهفهم برای همه مردم جهان در حالت رشد و نمو است و در سوی دیگر تمدنی که در تعریف «غایت زندگی» دچار حیرانی و سرگردانی است و مسیر کلیاش رو به افول.
معجزه امام خمینی(ره) تعریف جدیدی از دنیا در دل دنیای مادیزده تمدن غربی بود و معجزه آیتالله خامنهای رشد و نمو انقلاب اسلامی و امتداد آن به فراسوی مرزها. رهبر معظم انقلاب، انقلاب «درونی و برونی» را دیگر نه در سطح یک کشور، که در سطح منطقه و جهان تسری دادهاند؛ انقلابی که هدف نهایی آن زدودن تار و پود استکبار و استقرار عدل جهانی است. انشاءالله آن روز نزدیک است.
ارسال به دوستان
تأثیر انقلاب اسلامی بر شکلدهی به جغرافیای مقاومت و آغاز دوران جدید در مناسبات جهانی
امتداد انقلاب
محمدعلی صمدی *: روزی که حضرت امام روحالله، پس از 15 سال، قدم روی باند فرودگاه مهرآباد گذاشت، حتی 5 نفر از اطرافیان ایشان اطمینان قلبی نداشتند که امام زنده به دانشگاه تهران یا بهشت زهرا خواهند رسید، چه برسد به اینکه 10 روز بعد، رژیم سیاسی ایران سرنگون شده و سکان کشور به دست انقلابیون بیفتد. در منطقه و سراسر جهان هم تصورات بهتر از این نبود. حتی اسرائیلیها که به ارزیابی بعضی ماموران خود درباره سقوط قریبالوقوع شاه مباهات میکنند، بیشتر پایان کار «محمدرضا» را در نظر داشتند، نه یک تغییر کامل رژیم سیاسی را (البته همین ادعای آنها هم مانند اغلب دعاویشان، شاهد و مستندی جز خودشان ندارد!).
بهمن 57، آسیای غربی تا خرخره در مناسبات برخاسته از«جنگ سرد» فرورفته بود و هیچ فرآیندی، خارج از این میدان، قابلیت ترجمه و انتقال سریع مفاهیم بنیادین خود را نداشت. حتی وقتی بیستوسوم بهمنماه، خبر انهدام نظام شاهنشاهی در ایران، به قول امروز، ترند جهانی شد، باز هم هوش و حواسها، از دغدغههای همیشگی بیرون نیامد. هرچند ملتهای مسلمان، اعم از تمام مذاهب، از پیروزی یک پیشوای مذهبی بر دولتی متحد آمریکا و اسرائیل دچار شوری موقت شدند و حکومتهای خود را دچار مصائبی کردند اما کمتر از 2 سال بعد، شروع جنگ ایران و عراق، اوضاع را به گونهای تغییر داد که حتی آمریکا به هوس افتاد تحقیر 444 روزه خود توسط رهبر کبیر انقلاب ایران را نادیده بگیرد و با یک کیک و یک انجیل امضا شده و چند تن مهمات جنگی، سر و ته قضیه را هم بیاورد (در این مقال کاری به نتیجه ماجرای مکفارلین ندارم). همه چیز در یک بازی با دستورات مشخص تجزیه و تحلیل میشد و هیچ مغز متفکر و هوش تیزی متوجه بیرون گود نبود. آمریکا دلخوش کرده بود به صدام که رهبر ایران را شکست دهد و مجاهدان افغان که سبیل شوروی را دود بدهند و کشورهای عربی که یا سرگرم جنگ داخلی لبنان بودند، یا حمایت از عراق در جنگ با ایران. هم شیرهای نفت باز بود، هم اسرائیل آنقدر در امن و آرامش بود که حمله کرد و دومین پایتخت یک کشور عربی را هم به تصرف خود درآورد. هیچ کس، نه برژینسکی، نه کیسینجر، نه ریگان و کارتر و نه دایناسورهای حاکم بر شوروی، چیزی جز آنچه با دوربین رسانهها قابل رویت بود را نمیدیدند. دوربینها، پیر شدن و فرسودن پیرمرد زلزلهساز ایران را میدیدند که هفتهای چند بار در «حسینیه جماران» ظاهر میشد و از ظواهر او، کوچش را نزدیک میدیدند و پایان دردسرهای انقلاب ایران را هرچه دستیافتنیتر. یک هفته که مریض میشد و نمیآمد برای تکان دادن دست، همه رسانههای غربی ساز و دهل دست میگرفتند که «تمام شد». هیچ کس حواسش به خارج از قابهای شیشهای نبود. همه دیدند فردای پیروزی انقلاب اسلامی، یاسر عرفات به ایران آمد و امام خمینی را رهبر خود نامید و ایران را تنها پناهگاه ملت فلسطین معرفی کرد و تا چند سال، از پر رفت و آمدترین میهمانهای خارجی به ایران بود. جدا شدنش از انقلابیون را هم همه دیدند اما کسی جوان دانشجوی پزشکی فلسطینی در مصر را ندید که بدون دیدن حضرت روحالله، کتابی نوشت به نام «امام خمینی، راهحل جایگزین اسلامی». بیسر و صدا، دنبال ایدههایش رفت و در چند سال، «سازمان جهاد اسلامی فلسطین» را تاسیس کرد و درست زمانی که عرفات دستش از همه جا کوتاه شده و فلسطینیها در گوشه رینگ افتاده بودند، با زدن جرقه «انتفاضه اول»، ولولهای در میدان جنگ با اسرائیل به راه انداخت. دکتر «فتحیشقاقی» برگ جدیدی را در تاریخ مبارزات ملت فلسطین باز کرد و نیروهای وفادارش که همگی محبت و پیوستگی به امام خمینی را از رهبر جوان خود آموخته بودند، چنان ضربات سنگینی بر اشغالگران وارد کردند که سرانجام جوخههای ترور صهیونیستی، جانش را گرفتند اما سازمان جهاد اسلامی باقی ماند و تبدیل به دومین بال مقاومت اسلامی فلسطین شد. وجود چنین سازمانی که از پیوستگی خود به انقلاب اسلامی و امام خمینی، با افتخار و مباهات یاد میکرد، تحولات شگفتی در تاریخ منازعات مسلمانان و اسرائیل ایجاد کرد که شاید امروز بنا به ملاحظات سیاسی و امنیتی، نتوان همه ابعاد آن را به تفصیل بیان کرد اما روزی خواهد رسید که از نتایج عشق بیهیاهوی فتحیشقاقی به امام روحالله، بدرستی یاد شود.
همان ماههای اول پیروزی انقلاب اسلامی، صدام، دیکتاتور وقت عراق، آیتالله «سیدمحمدباقر صدر» از مجتهدان و اندیشمندان شیعه عراق و رهبر روحانی حزب قدرتمند «الدعوه» را با قساوت عجیبی به شهادت رساند. جز در ایران و چند منطقه شیعهنشین دیگر، اتفاق خاصی نیفتاد. حقیقت این بود که غالب سیاستمداران فعال منطقهای، بدشان هم نیامد که صاحب جمله «در خمینی ذوب شوید، همانگونه که او در اسلام ذوب شده» از صحنه عراق حذف شد، آن هم اینقدر کمهزینه. حزبش را هم قلع و قمع کردند. اینها را همه دیدند اما کسی 2 طلبه جوان لبنانی از شاگردان «صدر» و عضو «حزب» را ندید که غصهدار و خشمگین از ظلمی که به استادشان رفته، به زادگاهشان برگشتند اما درس را فراموش نکردند و ذوب شدند. 3 سال بعد، زمانی که حزبالله لبنان در دره بقاع تشکیل شد، سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله، در میان مؤسسان آن، نمود و درخشش خاصی داشتند. تحت رهبری این 2 و یاران وفادارشان، حزبالله لبنان به کابوس دائمی و تنها تهدید همسایه، برای بقای اسرائیل تبدیل شد و امروز با 2 کلمه تهدیدآمیز شاگرد امام خمینی و «سیدمحمدباقر صدر»، یکسوم اتباع اسرائیل به پناهگاههای زیرزمینی میخزند.
روزهای اول جنگ ایران و عراق، همه شاهد مناسبات گرم ایران و سوریه بودند و آن را گذاشتند به پای کینههای حزبی «حافظ اسد» با صدام. هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که رئیسجمهور سکولار سوریه، علاقه شخصی به رهبر انقلاب ایران داشته باشد. همه او را به عنوان سیاستمداری حسابگر و محیل میشناختند که به نفت ایران چشم دارد و در دورترین احتمالات هم امکان تعلقخاطرش به یک شخصیت مذهبی را نمیدادند. اما هیچ کس حواسش نبود که حافظ اسد، طی 10 سال زمامداری خود، در جبهه مواجهه با اسرائیل (جنگ 1973) و جبهه جنگ داخلی لبنان، از طرف دیگر اعراب تنها گذاشته شده و دل پرکینهای از آنان داشت و اگر هم دغدغه اصلیاش دلار بود، با باز گذاشتن مرزهایش با عراق در سالهای جنگ، بارانی از طلا بر کشورش میبارید. از سوی دیگر تجربه شیرینی از اعتماد و همراهی با یک روحانی بلندپایه شیعه در ذهن ژنرال اسد بود. نباید به کسی که تجربه همراهی و همکاری با «امام موسی صدر» را داشت، خرده بگیریم که به امام خمینی هم دست اتحاد بدهد، حتی اگر همه بگویند این اتحاد از سر کینه با صدام و به طمع نفت نیمبهای ایران است. گذشت زمان، نشان داد این اتحاد چه تاثیرات شگرفی در جغرافیای سیاسی آسیای غربی گذاشت و اتفاقاتی مانند گرایشهای شدید فرزند ارشد حافظ اسد به تشیع، در همان زمانی که پدرش او را برای جانشینی خود آماده میکرد، نشان داد همه ماجرا به کینه و رقابت حزبی و کمکهای نفتی برنمیگشت. هرچند قتل «باسل اسد» بسیاری از محاسبات را بر هم زد اما پیوند حزبالله لبنان (شاگردان «محمدباقر صدر» و امام خمینی) با سوریه (تنها همسایه عراق که در طول جنگ تحمیلی، متحد بالفعل ایران و دشمن صدام بود)، جبهه خطرناکی را علیه اسرائیل تشکیل داد که هیچ کس در جهان نمیتوانست منکر شود که تنها تهدید جدی برای بقای اسرائیل است؛ پیوندی که حتی جنگ داخلی خانمانبرانداز سوریه نهتنها آن را ضعیف نکرد، بلکه برخلاف همه محاسبات، رگهای حیاتشان را به هم پیوند زد.
آری! حضرت روحالله چنین کرد...
* پژوهشگر و کارشناس تاریخ
ارسال به دوستان
مشاور امنیت ملی آمریکا وضعیت خیابانهای آمریکا را نتیجه فعالیتهای ایران توصیف کرد
کافر همه را به کیش خود پندارد!
«نگاه کنید! مطمئنا ایران در این زمینه فعالیت داشته است؛ شما نیز میدانید!» این بخشی از اظهارات رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی آمریکا در واکنش به گسترش ناآرامیهای ضدنژادپرستانه در این کشور بود که در آن ادعای نقش داشتن جمهوری اسلامی ایران، روسیه و چین در شعلهور شدن دامنه اعتراضات خیابانی را مطرح کرد.
به گزارش «وطن امروز»، با بالا گرفتن سطح درگیریهای خیابانی آمریکا در اعتراض به اقدامات نژادپرستانه دولت این کشور و قتل جرج فلوید، زبان مقامات این کشور نیز در مواجهه با معترضان و دیگر دولتها تندتر شده است. پس از آنکه ترامپ معترضان خیابانی را تهدید به استفاده از «سلاحهای شوم» و «سگهای شرور» کرد، مشاور امنیت ملی آمریکا نیز فرضیه توطئه ایران، روسیه و چین در سازماندهی اعتراضات خیابانی را مطرح کرد. رابرت اوبراین در مصاحبه با شبکه ایبیسینیوز در پاسخ به سوالی درباره نحوه مقابله دولت آمریکا با مخالفان و دست داشتن عوامل خارجی در این اعتراضات گفت: بله! ممکن است فعالان روس در این کار دست داشته باشند. وی در ادامه گفتوگوی خود در پاسخ به سوالی درباره نحوه مقابله آمریکا با دشمنانی که سعی در ایجاد ناآرامی در این کشور دارند، مدعی شد: نگاه کنید! مطمئنا ایران در این زمینه فعالیت داشته است؛ شما نیز میدانید. ما ابزارهایی داریم و در حال همکاری نزدیک با متحدان خود هستیم. اظهارات اوبراین که در فضای عمومی سوژه مضحکههای سیاسی نیز شد، در شرایطی است که دولت آمریکا خود ید طولایی در دخالت در امور دیگر کشورها دارد و همواره تلاش کرده است با ساماندهی اعتراضات خیابانی در کشورهایی که قصد ساقط کردن دولتهایشان را داشته است، فضای اجتماعی آن کشورها را به سمت منافع خود هدایت کند.
با این حال اظهارات مشاور امنیت ملی آمریکا مبنی بر دست داشتن جمهوری اسلامی ایران در جریان درگیریهای خیابانی این کشور با واکنش سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان نیز همراه شد. سیدعباس موسوی درباره اظهارات مقامات آمریکایی در ارتباط با دخالت ایران در امور داخلی این کشور با توجه به اعتراضاتی که در ایالات مختلف آمریکا در حال وقوع است، گفت: ضربالمثل کافر همه را به کیش خود پندارد، درباره این گونه اظهارات مصداق دارد. سخنگوی وزارت امور خارجه افزود: آن کشوری که علیه منافع دیگر کشورها اقدام و در امور داخلی آنها دخالت میکند و ابایی از بیان این موضوع ندارد، دولت آمریکاست. موسوی با اشاره به اینکه انجام این گونه فرافکنیها از سوی شخصی چون ترامپ بعید نیست، افزود: او در اداره کشور خود با مشکلاتی روبهرو است و شکست خورده است، از جمله در ارتباط با کنترل شیوع ویروس کرونا در آمریکا. موسوی با بیان اینکه این اتفاقات و اعتراضات نتیجه سالها سرکوب و خفه کردن صدای مردم این کشور است، افزود: اکنون خفه کردن صداها به خفه کردن خود مردم تبدیل شده است و در این مورد ترامپ چارهای جز این ندارد که فرافکنی کند و ایران و سایر کشورها را متهم کند. سخنگوی وزارت امور خارجه تصریح کرد: ما هرگونه دخالت در امور داخلی آمریکا را رد میکنیم ولی نمیتوانیم از اتفاقات رخداده ابراز نگرانی و تاسف نکنیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|