|
جان مردم آمریکا فدای ۲ حزب!
نوید مؤمن: رئیسجمهور آمریکا اصرار دارد واکسن کرونا را تا «اول نوامبر» آماده کند، حتی اگر به جای «پادتن» در آن «زهر کشنده» وجود داشته باشد! دونالد ترامپ پس از کاهش محبوبیت خود در نظرسنجیهای ایالتی و ملی، به این نتیجه رسیده است که تنها راه بازگرداندن بازی، مانور تبلیغاتی روی «واکسن کرونا» خواهد بود! ترامپ به فرمانداران ایالات و ادارات بهداشت در سراسر آمریکا، جهت توزیع واکسن کرونا اعلام آماده باش داده است. او تنها میخواهد در انتخابات پیروز شود، حتی اگر بهای این پیروزی، مرگ افراد حساس و کهنسال بر اثر تزریق عجولانه واکسن «کووید-19» باشد!
در حالی که مقامات وزارت بهداشت آمریکا نیز درباره نگاه ابزاری و تبلیغاتی کاخ سفید در قبال «توزیع و تزریق واکسن کرونا» هشدار دادهاند، ترامپ قصد ندارد حتی ذرهای از خواسته خود عقبنشینی کند! «ایندیپندنت» در یکی از گزارشهای خود در این باره مینویسد:
«۲ تن از مشاوران ارشد دولت ترامپ گفتهاند که بعید است واکسن ویروس کرونا تا ماه نوامبر آماده شود. دونالد ترامپ امیدوار بود بتواند واکسن این ویروس را قبل از انتخابات به مردم برساند. انتخابات آمریکا روز سوم نوامبر یعنی کمتر از ۲ ماه دیگر برگزار میشود. این مشاوران و کارشناسان معتقدند با اینکه روند تهیه واکسن با توجه به استانداردهای موجود «بسیار سریع» است ولی تقریبا قطعی است که به فصل پاییز نمیرسد».
با این حال مشاوران ترامپ همچنان امیدوار هستند تا بتوان در قالب «تزریق اورژانسی»، واکسن کرونا را به جامعه آمریکا عرضه کرد!
همین مساله شاید به خودی خود بتواند منجر به جبران عقبماندگیهای ترامپ در برخی ایالات حساس و کلیدی مانند فلوریدا و آریزونا شود! «بازی با جان شهروندان آمریکایی» از سوی دولت آمریکا و مقامات وزارت بهداشت این کشور در حالی صورت میگیرد که متخصصان نگران آثار این بازی خطرناک و مرگبار هستند. بدون شک تا زمانی که اثربخشی و مصونیت لازم در مرحله نهایی آزمایشها به اثبات نرسد، مجوز استفاده از واکسن (حتی به صورت فوری) نباید صادر شود. البته از رئیسجمهوری که در روزهای آغازین شیوع کرونا در آمریکا، این ویروس را به تمسخر گرفته و مدعی غلبه آسان و بدون دردسر بر این ویروس فراگیر شده بود، بیش از این نیز انتظاری نیست! ترامپ معتقد است که باید به «هر قیمت ممکن» بار دیگر سکان هدایت کاخ سفید را در دست گیرد، حتی اگر در کل آمریکا جز او و معاونش «مایک پنس» کسی زنده باقی نماند! رئیسجمهور آمریکا نه دارای «دکترین» و «استراتژی» است و نه دارای «اخلاق» و «ایدئولوژی»! او ملغمهای از «جنایت» و «تجارت» است! نکته جالب توجه اینکه بسیاری از رسانههای وابسته به حزب جمهوریخواه آمریکا نیز در این باره سکوت کردهاند تا مبادا در روند انتخاب مجدد ترامپ خللی ایجاد کنند! بدون شک در آیندهای نزدیک، شاهد خلق واژهای نوین به نام «جنایت سیستماتیک» در آمریکا در کنار پدیدههایی مانند «نژادپرستی سیستماتیک» خواهیم بود، با این تفاوت که در «جنایت سیستماتیک»، حتی جان سفیدپوستان و کسانی که قرار است به پیادهنظام ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 تبدیل شوند نیز اهمیتی برای رئیسجمهور این کشور و همراهانش ندارد!
نکته مهمتر اینکه «دنائت ترامپ» نافی «خباثت دموکراتها» در آمریکا نیست! صفحات تاریخ به یاد دارند که در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر، بیل کلینتون و باراک اوباما، 3 رئیسجمهور دموکرات آمریکا، چگونه کارتلها و شرکتهای دارویی در آمریکا دست به انجام آزمایشهای غیرقانونی و مرگبار در قاره آفریقا و دیگر نقاط محروم جهان (بویژه روی کودکانی که از محتوای واکسنهای تزریقشده خبر نداشتند) زدند تا در نهایت واکسن نهایی و مورد تایید را جهت توزیع در بازار آمریکا کشف کنند! هنوز تاریخ فراموش نکرده است که «کمپانی دارویی فایزر» در آمریکا، چگونه در دهه 1990 میلادی با آزمایش داروی Trovan (داروی ضدمننژیت) روی کودکان نیجریهای، دهها کودک را به کام مرگ فرستاد یا آنها را دچار آسیبهای مغزی مزمن و مادامالعمر کرد! پس از این جنایت، دولتهای دموکرات و جمهوریخواه آمریکا مانع از محاکمه عوامل این جنایت (صاحبان شرکت فایزر) در دادگاههای بینالمللی شدند.
امروز دموکراتها در حال ایفای نقشی متفاوت با پیشینه و ذات واقعی خود هستند! آنها از ترس شکست در انتخابات ریاستجمهوری ماه نوامبر امسال، نقش «مدافعان جان شهروندان آمریکایی» و بویژه رنگینپوستان و اقلیتهای نژادی را ایفا میکنند! صورت ماجرا واضحتر از آن چیزی است که تصور میشود: دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016، به واسطه عدم مشارکت فعال رنگینپوستان و گردش آرای آنها به سود حزب متبوع خود، در برخی ایالات مانند ویسکانسین، پنسیلوانیا و میشیگان، با اختلاف کمتر از یک درصد، آرای الکترال را به ترامپ واگذار کردند و از راهیابی به کاخ سفید بازماندند. آنها اکنون برای «فریب افکار عمومی آمریکا» و بویژه «رنگینپوستان و طرفداران حقوق تضییعشده آنها»، سعی دارند نقش یک «پشتیبان» را ایفا کنند! براستی تبلور «سیاست هابزی» در میان مقامات 2 حزب سنتی آمریکا، چقدر نفرتآور است.
ارسال به دوستان
پرسشهایی درباره عملکرد 7 سال گذشته و برنامههای روزهای باقیمانده دولت
سؤالات اقتصادی از روحانی
* چرا اقتصاد به نفت خلاصه و به مذاکرات هستهای گره زده شد؟
گروه اقتصادی: سال انتهایی هر دولتی را باید زمان برداشت نتایج سیاستهای اعمال شده طی 7 سال پیش از آن دانست. دولت تدبیر و امید در حالی به سال آخر خود رسیده که با هر متر و شاخصی حساب کنید، شرایط اقتصادی کشور در شرایط خوبی قرار ندارد؛ تورم و افزایش قیمت کالاهای مصرفی، به هم ریختگی بازارهای مختلف، رکود عجیب در تولید و.... در واقع شرایط به گونهای بوده و هست که با وجود کرونا دولت نتوانست پروتکلهای اولیه که همان قرنطینه و در نتیجه تعطیلی بخشی از صنایع و کسبوکارهای کشور بود را اجرایی کند و کشور بر سر دو راهی معیشت- سلامت قرار گرفت. در یک تصویر کلان، فضای سیاستگذاری اقتصادی کشور در دولتهای یازدهم و دوازدهم بر ۳ پایه استوار بوده است: اقدام موثری انجام نشد، اجازه اقدام موثر به دیگر قوا داده نشد و در نهایت کارهای مثبت قبل متوقف شد. برای این ۳ گزاره دهها مصداق وجود دارد و در هر حوزهای مطالعه شود به وضوح قابل درک است. برای مثال در حوزه مسکن دولت تدبیر عملا هیچ اقدامی انجام نداد و صرفا حرف زد و شعارهایی کلی داد، از سوی دیگر فرصت اقدام را در اختیار نهادهای دیگر خارج از دولت مانند بنیاد مسکن هم در دوره اول خود نداد و از همه بدتر اقدامات مناسب اجرا شده در دولت قبل را هم تا جایی که میتوانست معطل گذاشت. ترسیم شرایط فعلی و گذشته تا زمانی که نتواند راهبردی برای آینده داشته باشد، خاطرهگویی بیش نیست. با توجه به اینکه از عمر دولت بیش از 300 روز دیگر باقی مانده که مدت زمان کمی نیست و در کنار آن دولت وظیفه ترسیم نقشه اقتصادی سال آینده را در قالب بودجه هم دارد، طرح سوالاتی و پاسخ به آنها که بتواند باعث عدم تکرار اشتباهات سابق شود، ضروری به نظر میرسد. در این بین ۳ مطالبه اصلی حل مشکلات تولید، رسیدگی به معیشت مردم و رفع فشارهای اقتصادی در کنار اصلاح ساختار اقتصادی کشور از دولت وجود دارد و در ضمن باید پاسخگوی عملکرد خود نیز باشد.
***
چرا اقتصاد به نفت خلاصه و به مذاکرات هستهای گره زده شد؟
سیاست دولت روحانی حل مشکلات اقتصادی به وسیله دیپلماسی خارجی بود اما این رویکرد نهتنها نتوانست دستاورد پایداری برای اقتصاد ایران به ارمغان آورد، بلکه بر چالشهای اقتصاد ایران افزود. مسلما هر اقتصاد پویایی احتیاج به ارتباط خارجی دارد اما موضوع اینجاست که عملا تدبیریها هیچ برنامهای برای اقتصاد کشور در این 7 سال نداشتند، آنها تمام توان خود را برای گرفتن امتیازات ناشی از دیپلماسی استفاده کردند که در این مسیر هم ناتوان بودند. حالا با شکست این سیاست، مشخص نیست تکلیف اقتصاد کشور چه میشود. البته این موضوع به همین جا خلاصه نمیشود، تفکر وادادگی و نفی درونیسازی اقتصادی تا جایی پیش رفت که دولت پس از یک توافق دست و پا شکسته، تمام بنیانهایی را که پیش از خود ایجاد شده بود، با افیون افزایش فروش نفت دود کرد. این یعنی نه تنها در 7 سال گذشته دولت هیچ دستاوردی در اقتصاد نداشته، بلکه همان چیزی را که در سالهای گذشته کسب شده بود هم از بین برد و کشور را به 15 سال قبل بازگرداند؛ شرایطی که باعث شد دولتیها در سال 98 طرحهایی را که چندین سال بود از بین برده بودند، دوباره احیا کنند.
حتی در زمینه نفت هم دولت برنامهای در راستای پیشرفت و توسعه ظرفیتهای پالایشی و پتروشیمی کشور نداشت و تمام تمرکزش روی فروش نفت خام بود. تمام دوران شکوه دولت زمانی بود که توانست نفت خام را با حجم زیادی بفروشد و پس از آن شرایط بد اقتصادی شروع شد. دلیل اصلی تاثیر تحریمهای نفتی و ضربهپذیری اقتصاد کشور از تحریمها مربوط به همین نشئگی حاصل از فروش نفت و افزایش درآمدهای ارزی بود. اشاره روحانی به رشد اقتصادی کشور در بهار سال جاری هم خالی از حاشیه نبود. تمجید روحانی از رشد اقتصادی کشور در بهار سال جاری و ژست مدیریت موفق وی در حالی است که در 7 سال گذشته درصد بسیار زیادی از رشد اقتصادی کشور مربوط به رشد نفتی بوده است. روحانی در شرایطی زمام امور اجرایی را به دست گرفت که رشد اقتصادی بدون نفت کشور در مسیر مثبت قرار گرفته بود. با این حال پس از شروع به کار دولت روحانی در سال 92، اصلاح امور اقتصادی کشور به کلی به نتیجه مذاکرات هستهای گره زده شد و دولت از هر اقدام اساسی برای تحول اقتصاد کشور امتناع کرد. در واقع دولت تمام اقتصاد کشور را به «استخراج نفت و گاز» گره زد. آمارهای رسمی هم البته از گره خوردن کل اقتصاد به «استخراج نفت و گاز» حکایت دارد. آمارهای رشد اقتصادی حاکی از آن است تمام بخشهای اقتصادی کشور در این 7 سال روند نزولی در پیش گرفتهاند که نشان میدهد دولت هیچ برنامهای برای اقتصاد داخلی ندارد. نمایانگر آن هم اعتراض هر روزه صنعتگران و تولیدکنندگان به موانع تولید و نبود حمایتهای دولتی است.
آمارهای مختلف نشان میدهد علت اصلی نابسامانیهای کنونی اقتصاد کشور ناشی از سوءمدیریت دولت در 7 سال گذشته بوده است. به عنوان مثالی کاملا ملموس، عملکرد دولت در موضوع تامین مسکن و مدیریت این بازار، کارنامه مدیریت دولت در این حوزه را بخوبی نشان میدهد. افت شدید ساختوساز و عرضه مسکن در 7 سال گذشته و تعلل در تکمیل واحدهای باقیمانده مسکن مهر تنها بخشی از عملکرد دولت در این حوزه است. نوسانات اخیر قیمت مسکن هم از دیگر نقاط ضعف کارنامه مدیریت دولت است. افزایش نزدیک به 50 درصدی قیمت مسکن از ابتدای سال جاری تاکنون فشار سنگینی را بر مردم تحمیل کرده و تامین سرپناه برای بسیاری از مردم را غیرممکن کرده است.
اخیرا رئیس خانه صنعت و معدن ایران درباره عدم پایبندی دولت به وعدههای خود گفت: زمانی که دولت به من تولیدکننده، وعدههایی از اخبار بسیار خوبی برای معیشت مردم و تولید میدهد ولی در عمل هیچ خبری نمیشنوم. به عنوان یک فعال اقتصادی حتی انتظار داشتم ایشان از ما بخواهد کارتان را مجانی انجام دهید اما تغییری حاصل نمیشود و به این نتیجه میرسیم که دولت فقط میخواهد ایام بگذرد و کار جدیدی انجام نمیشود.
سیدعبدالوهاب سهلآبادی ادامه داد: مقام معظم رهبری فرمودند «در باقیمانده عمر دولت، میتوان اقداماتی انجام داد». به نظر میرسد یک سال زمان کمی نیست. حتی 6 ماه هم فرصت خوبی است. اما چه اتفاق جدیدی افتاده است؟ به نظر من، امروز تولید و معیشت و همه موارد دخیل در تولید و کارگر را در کنار هم قرار دهید. کارگر به عنوان عاملی که مهمترین نقش را در تولید دارد، امروز نه روحیه کار دارد، نه معیشت و نه مسکن؛ در حالی که 7 سال از روی کار آمدن این دولت گذشته است.
وی توصیه کرد: بیایید کنار مردم و کارخانهها قرار بگیرید. آیا میدانید به دلیل مشکلات روحی و روانی کارگران، حوادث ناشی از کار چند برابر شده است؟ منصفانه نیست کارگر حتی یک نان ساده را نتواند تهیه کند؛ مگر اینها چه گناهی کردهاند؟
***
برای کاهش وابستگی بودجه به منابع حاصل از خامفروشی چه اقداماتی صورت گرفت؟
موضوع «وابستگی کشور به درآمد حاصل از خامفروشی نفت» مسالهای است که تقریبا به اندازه تاریخ بودجهریزی در ایران قدمت دارد. این مساله به طور خاص از آغاز دهه 50 شمسی به این سو به شکل فزایندهای نمود یافت. اتکای بودجه به درآمد حاصل از خامفروشی نفت باعث شد دولتها توجه چندانی به درآمدهای پایدار و سالمتر نداشته باشند. همین موضوع منجر به ابتلای کشور به معضل «کسری بودجه مزمن» و تشدید آن شد. این مساله تا پیش از تحریمهای آمریکا علیه ایران در ابتدای دهه 90 چندان مورد توجه نبود تا اینکه وضع این تحریمها و محدود شدن جدی منابع بودجه منجر به تشدید کسری بودجه شد و در نهایت دولت را مجبور به استقراض از بانک مرکزی کرد که نتیجه آن، تورم فزاینده و افزایش فشار بر معیشت مردم شد. حسن روحانی اما در حالی پا به عرصه انتخابات ریاستجمهوری سال 92 گذاشت که شاهد این مساله بود. به عبارت دیگر، این مساله موضوعی نبود که حسن روحانی برای نخستینبار با آن مواجه شده باشد. با این حال وی از این موضوع درس نگرفت و تمام وقت و انرژی کشور و دولت خود را صرف مذاکره و رفع تحریم نفت برای احیای درآمدهای نفتی بودجه کرد. امید واهی دولت به رفع تحریم نفت و بازگشت منابع نفتی به بودجه، موضوع «اصلاح ساختار مالیاتی» را به حاشیه برد. غفلت دولت از اصلاح نظام مالیاتی به حدی بود که طی سالهای اخیر تقریبا هیچ لایحهای از سوی دولت در موضوع مالیاتی به مجلس ارائه نشده است. غفلت دولت از اصلاح نظام مالیاتی با هدف کاهش وابستگی بودجه به نفت و افزایش سهم مالیات از منابع بودجه به عنوان سالمترین منبع درآمدی دولت، در قوانین بودجه کشور هم مشهود است. طبق نمودار
پیش رو سهم مالیات از بودجه کشور که میتوانست طی 7 سال اخیر به میزان زیادی افزایش یابد، افزایش چشمگیری نداشته است.
بیتوجهی به درآمدهای مالیاتی البته در بودجه سال 99 هم مشهود است. فقدان منابع و وابستگی به نفت، کار را به جایی رسانده که پیشبینی میشود کسری بودجه 99، دستکم 25 درصد باشد.
غفلت دولت از اصلاح نظام مالیاتی در حالی است که محورهای اصلی اجرای این اصلاحات مشخص است. «ارتقای شفافیت مالی و حاکمیت نظارت هوشمند مالیاتی» با هدف کاهش فرار مالیاتی و ارتقای عدالت مالیاتی، «لغو معافیتهای مالیاتی بیحساب» و «ایجاد پایههای مالیاتی جدید» ۳ مورد از مهمترین محورهای اصلاح نظام مالیاتی است.
ارتقای شفافیت مالی نخستین گام در راستای اجرای تحول نظام مالیاتی است. نظارت همهجانبه سازمان مالیاتی بر فعالیتهای اقتصادی و حسابهای بانکی شرط اول پیشگیری از فرار مالیاتی و همچنین تحقق عدالت مالیاتی است، چرا که بدون اطلاع از وضعیت مالی اشخاص حقیقی و حقوقی، امکان تحقق عدالت مالیاتی وجود ندارد. با این حال دولت و در راس آن شخص حسن روحانی هیچ اهمیتی به این موضوع ندادند. اوایل کار دولت یازدهم بود که یکی از مقامات وزارت اقتصاد اعلام کرد «افرادی که برای دریافت یارانه ثبتنام کنند، به معنی آن است که مجوز بررسی حسابهای بانکی خود را به دولت میدهند». بلافاصله پس از این سخن، حسن روحانی اعلام کرد «دولت به حسابهای بانکی سرک نمیکشد». این اظهارات عوامفریبانه در حالی از سوی رئیس دولت مطرح شد که رصد حسابهای بانکی اشخاص حقیقی و حقوقی در هر کشوری، پیشنیاز اصلی اجرای عدالت اقتصادی بویژه در حوزه مالیاتی است. روحانی توضیح نداد بدون بررسی حسابهای بانکی چگونه میتوان از وضعیت اقتصادی افراد جامعه مطلع شد تا از آن طریق بتوان یارانه دهکهای ثروتمند را حذف کرد.
مسأله دیگر نظام مالیاتی، معافیتهای گسترده و بیحساب است. تاکنون بسیاری از مقامات کشور در دستگاههای مختلف اعلام کردهاند بخش قابل توجهی از اقتصاد کشور مشمول معافیتهای مالیاتی است. این موضوع یکی از مهمترین عوامل محدود شدن درآمدهای مالیاتی و پایدار ماندن مسأله کسری بودجه است. لغو معافیتهای مالیاتی بیحساب و محدود کردن آن از جمله مهمترین الزامات برای اصلاح نظام مالیاتی و افزایش سهم مالیات از منابع بودجه است.
تنظیم پایههای مالیاتی جدید از دیگر محورهای مغفول در اصلاح نظام مالیاتی است. سهم منابع مالیاتی در بودجه در حالی پایین است که برخی از مهمترین پایههای مالیاتی هنوز در کشور اجرایی نمیشود. پایههای مالیاتی مغفول در کشور به طور کلی در ۲ دسته مالیاتهای تنظیمی و درآمدی تقسیم میشود. مالیاتهای درآمدی عموما با هدف تامین منابع بودجه برای دولت تصویب و اجرایی میشود. مثال بارز از پایههای مالیاتی درآمدی که خلأ آن در نظام مالیاتی کشور احساس میشود، مالیات بر مجموع درآمد است. علاوه بر مالیاتهای درآمدی، نوع دیگری از پایههای مالیاتی هم وجود دارد که هنوز در کشور اجرا نمیشود. مالیاتهای تنظیمی نوعی از پایههای مالیاتی است که با هدف تنظیم بازارهای مختلف و جلوگیری از سوداگری در بازارهای مختلف وضع میشود. از جمله مهمترین مصادیق پایههای مالیاتی میتوان به مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر زمین اشاره کرد. با این حال دولت روحانی در 7 سال گذشته هیچ توجهی به وضع این پایههای مالیاتی برای افزایش سهم مالیات از منابع بودجه و همچنین کنترل سوداگری و التهاب در بازارهای مختلف نکرده است. همین مسأله موجب شده کشور در برابر تحریمهای نفتی کاملا آسیبپذیر شود. در واقع عمق اثرگذاری تحریم بر اقتصاد ایران را میتوان با شاخص «سهم مالیات از منابع بودجه» سنجید.
***
چه اقداماتی برای حفظ ارزش پول ملی و حمایت از معیشت مردم انجام شد؟
یکی از مهمترین وعدههای حسن روحانی در انتخابات سالهای 92 و 96 حفظ ارزش پول ملی بود. کاهش ارزش پول ملی البته نتیجه 2 علت عمده در اقتصاد است. نخستین دلیل افت ارزش پول ملی، رشد اقتصادی پایین (و حتی منفی) است. با توجه به اینکه دولت تمام تمرکز خود را از آغاز به کار تاکنون بر «فروش نفت خام» گذاشته است، تمام بخشهای دیگر اقتصاد کشور به حاشیه رفته و نتیجه آن، رشد اقتصادی تقریبا صفر در طول 7 سال گذشته بوده است. با این حال عامل اصلی در افت ارزش پول ملی، خلق بدون کنترل نقدینگی است. آمارهای رسمی نشان میدهد میانگین رشد نقدینگی در کشور طی نیم قرن اخیر حدود 23 درصد بوده است. این میزان خلق نقدینگی در کنار رشد اقتصادی پایین کشور در 50 سال گذشته، کشور را به بیماری «تورم مزمن» مبتلا کرده است. چنانکه مطابق آمارها، کشور در طول نیم قرن اخیر میانگین تورم بیش از 20 درصدی را تجربه کرده است. میانگین تورم بالای 20 درصدی نیم قرن اخیر تاثیر محسوسی بر معیشت و قدرت خرید مردم داشته است. سطح قیمت کالاها و خدمات هر سال با افزایش قالب توجهی همراه میشود. در این میان شاخصترین مصداق افزایش قیمت در ماههای اخیر، بخش مسکن است. آمارهای رسمی نشان میدهد میانگین قیمت هر متر مربع مسکن در شهر تهران با رشدی حدودا 50 درصدی از حدود 15 میلیون تومان به بیش از 23 میلیون تومان افزایش یافته است. رشد قیمت مسکن چنان زیاد بوده که اکنون تامین مسکن برای بسیاری از آحاد جامعه به رویایی غیرممکن تبدیل شده است. علاوه بر این، رشد بیرویه نقدینگی در کشور، زمینه را برای افت ارزش پول ملی در برابر سایر ارزها فراهم کرد به طوری که نرخ ارز از حدود 3 هزار و 300 تومان در سال 92 با رشدی حدودا 7 برابری به 24 هزار و 500 تومان رسیده است. افت ارزش پول ملی دقیقا همان اتفاقی بود که روحانی برای ممانعت از آن وعده داده بود.
با این حال تقریبا هیچگاه سخنی از علت اصلی رشد قیمتها به میان نمیآید و همواره مساله تورم به موضوعاتی همچون «نبود نظارت» ارتباط داده میشود. این در حالی است که نقش بانکها به عنوان عاملان خلق نقدینگی و بانک مرکزی به عنوان ناظر بر شبکه بانکی هیچ گاه به طور جدی بررسی و چارهاندیشی نشده است. در واقع هیچگاه مسائل نظام بانکی به عنوان عامل اصلی تورم در کشور، بررسی و چارهاندیشی نشده است. شبکه بانکی در سایه نبود نظارت موثر بانک مرکزی، سالانه باعث خلق حجم زیادی نقدینگی در کشور میشود. ضعف مفرط بانک مرکزی در نظارت بر شبکه بانکی و همچنین فقدان اقتدار لازم برای برخورد با تخلفات در صورت کشف تخلف، شبکه بانکی را در حاشیه امنی قرار داده که نتیجه آن افزایش سالانه نقدینگی فراتر از 20 درصدی است. ضعف نظارت بانک مرکزی البته دلایل مختلفی دارد. وابستگی بانک مرکزی به نیروی انسانی و مدیران شبکه بانکی یکی از عوامل موثر در این حوزه است. گردش آزاد مدیران بانکی میان شبکه بانکی و بانک مرکزی زمینه را برای مماشات مدیران بانک مرکزی با بانکهای متخلف فراهم کرده است. نبود قوانینی برای محدود کردن جابهجایی افراد میان شبکه بانکی و بانک مرکزی، رابطه میان مسؤولان بانک مرکزی و مدیران شبکه بانکی را به رابطهای میان دوستان فعلی و سابق شبکه بانکی تبدیل میکند. همین عامل باعث متزلزل شدن مدیران بانک مرکزی در برخورد با تخلفات شبکه بانکی میشود. این موضوع البته تنها یکی از عوامل مماشات بانک مرکزی با تخلفات بانکی است. عامل دیگر در این موضوع، نبود شفافیت در تصمیمات و اقدامات بخشهای مختلف بانک مرکزی است. تنها به عنوان مثالی از این موضوع، نبود شفافیت در تصمیمات و اقدامات معاونت انتظامی بانک مرکزی، مقامات این بخش را در حاشیه امنی از منظر پاسخگویی به عملکرد خود قرار داده و زمینه را برای مماشات این مدیران با تخلفات بانک مرکزی فراهم کرده است. بررسی خبرهای مربوط به بانک مرکزی نشان میدهد تقریبا هیچ اخباری از جلسات و تصمیمات اتخاذ شده در معاونت انتظامی بانک مرکزی در مواجهه با تخلفات بانک مرکزی وجود ندارد. نبود شفافیت در ساختارهای مختلف بانک مرکزی، حاشیه امنی برای مقامات این نهاد سیاستگذار پولی در چشمپوشی از تخلفات و بیقانونیهای شبکه بانکی فراهم کرده است. عامل دیگر در ضعف عملکرد بانک مرکزی در مواجهه با شبکه بانکی کشور، نبود اقتدار بانک مرکزی است. بررسیها نشان میدهد اندک اقداماتی که معاونت انتظامی بانک مرکزی در برخورد با تخلفات بانکهای کشور انجام میدهد، در فرآیندی پیچیده بیاثر میشود. به طور دقیق احکام صادره در هیات انتظامی بانکها در بانک مرکزی پس از اعتراض بانکهای متخلف، با ورود به دیوان عدالت اداری لغو شده و لغو میشود. الغای احکام صادره از سوی هیأت انتظامی بانک مرکزی در دیوان عدالت اداری، آشکارا اقتدار بانک مرکزی در مواجهه با شبکه بانکی کشور را تخریب کرده است. از همین رو تقویت بانک مرکزی برای اعمال قانون در شبکه بانکی از الزامات اصلاح نظام بانکی کشور است. این مسائل البته تنها بخشی از محورهای مطرح در موضوع «اصلاح نظام بانکی کشور» است. با این حال دولت از ابتدای شروع به کار تاکنون تقریبا هیچ اقدام خاصی برای اجرای این اصلاحات نکرده است.
ارسال به دوستان
دولت عقبنشینی کرد وزیر آموزشوپرورش: الزامی برای حضور دانشآموزان در مدارس نیست
شکست خوب!
اسدالله خسروی*: با آنکه وزارت آموزشوپرورش در آغاز سال تحصیلی جدید حضور دانشآموزان در مدارس را ضروری عنوان کرد اما بیم ابتلا به ویروس کرونا باعث شد طی 3-2 روز اخیر کمتر از 10 درصد دانشآموزان به مدرسه بروند.
به گزارش «وطن امروز»، مشاهدات عینی از عدم حضور دانشآموزان در مدارس بیانگر آن است که دولت و در ذیل آن آموزشوپرورش به جای تاکید بر حضور دانشآموزان در کلاسهای درس، بهتر است انرژی خود را صرف آموزش کیفی از راه دور کند، چرا که خیلی از والدین حاضر نیستند با فرستادن جگرگوشههایشان به مدرسه بلای کرونا را به جان بخرند.
اگر چه پرسنل وزارت آموزشوپرورش موظف به حضور در مدارس برای تعلیم هستند اما گویا اصرار دولت بر حضور دانشآموزان در مدارس به این دلیل است که عدم حضور آنها در کلاسهای درس مشکلات زیادی را پیش پای کارکنان و کارمندان دولت میگذارد. این اصرار اما در حالی بود که در روزهای اخیر بخشی از معلمان نیز از حضور در مدرسه امتناع کردند. خانم شکوهی در تماس با خبرنگار روزنامه «وطن امروز» میگوید: «صبح وقتی فرزندانمان را به مدرسه بردیم، معلم نیامده بود. وقتی از مسؤولان مدرسه پیگیری کردیم گفتند معلم گفته در این وضعیت کرونایی به مدرسه نمیآید». این نکته اما در حالی است که ظاهرا تعداد معلمانی که در این شرایط حاضر به حضور بر سر کلاسها نشدهاند نیز کم نبوده است. از طرفی این روزها که والدین دانشآموزان نگران تحصیل و سلامت فرزندانشان هستند میگویند «چه طور ممکن است نگران رفتن فرزندانمان به مدرسه نباشیم در حالی که شخص رئیسجمهور خودش برای نواختن زنگ آغاز سال جدید تحصیلی حاضر نشد به جمع دانشآموزان بیاید؟» سردرگمی وزارت آموزشوپرورش در سال تحصیلی جدید تا جایی است که با وجود اصرار وزیر آموزشوپرورش بر تحصیل حضوری دانشآموزان در مدارس، وی دیروز از موضع خود عقب نشست و در سخنانی اعلام کرد حضور دانشآموزان در مدارس «اجباری» نیست.
محسن حاجیمیرزایی درباره وضعیت حضور دانشآموزان در مدارس اظهار کرد: از اول نیز نگفتیم که الزامی به حضور دانشآموزان هست، بلکه گفتیم اولویت و ترجیح ما، آموزش حضوری است و به دلایل متعددی، آموزش حضوری را متناسبتر ارزیابی کرده و در همه مدارس هم آموزش حضوری را عرضه میکنیم. وی ادامه داد: شنیده شد برخی مدارس غیردولتی و حتی برخی مدارس دولتی الزام کرده بودند که دانشآموزان حتما باید در مدرسه حضور پیدا کنند و ما اعلام کردیم که وظیفه ما ارائه خدمات آموزشی به همه دانشآموزان است و باید بهگونهای عمل کنیم که هیچ دانشآموزی از آموختن محروم نباشد و ترجیح ما هم این است که افراد به صورت حضوری بیایند؛ به جهت اینکه کارکرد مدرسه تنها کارکرد آموزشی نیست، بلکه کارکرد پرورشی نیز دارد و محتوای آموزشی هم به طور حضوری با کیفیت بهتری عرضه میشود، چرا که ارتباط چهره به چهره معلم و دانشآموز فوقالعاده مهم است.
حاجیمیرزایی اضافه کرد: اگر کسانی به هر دلیلی نمیتوانند از آموزش حضوری استفاده کنند یا بیمار هستند یا بیماری زمینهای دارند یا خانوادهشان نگرانی دارد، میتوانند از آموزشهای دیگری که ما پیشبینی کردیم، استفاده کنند؛ ما آموزش تلویزیونی را تحت عنوان مدرسه تلویزیونی ایران پیشبینی کردیم که تمام محتوای درسی را یاد میدهیم، ضمن اینکه «شاد» را راهاندازی کردیم که دانشآموزان و معلمان میتوانند از آن طریق کار آموزش را دنبال کنند.
وی در پاسخ به این پرسش که «برای برخی دانشآموزان هنوز «شاد» بهروز نشده است و برخی هم دسترسی ندارند، چه باید کرد؟» گفت: نسخه جدید «شاد» پنجشنبه گذشته نهایی شد و باید اطلاعات بیش از 12 میلیون دانشآموز بارگذاری شده و به سامانه دانشآموزان(سناد) متصل شود و همچنین محتوای آموزشی «شاد» با یک آرایش و تقسیمبندی دیگری در اختیار دانشآموزان قرار گیرد که این کارها انجام شده است و فکر میکنم ظرف 24 ساعت آینده هیچ مشکلی در اتصال به «شاد» نداشته باشیم.
وزیر آموزشوپرورش در پاسخ به این پرسش که «آیا دانشآموزان میتوانند در مدرسه حضور پیدا نکنند؟» تصریح کرد: هیچکس مجاز نیست دانشآموزان را ملزم به حضور در مدرسه کند؛ اگر کسانی به هر دلیلی ترجیح میدهند که به صورت غیرحضوری آموزش ببینند، اشکالی ندارد و ما به صورت غیرحضوری آموزش آنها را ارائه میکنیم اما به هر صورت، آموزش حضوری در مدارس ما برقرار خواهد بود و هر تعداد از دانشآموزان که مراجعه کنند ما اولویت را به آموزش حضوری میدهیم.
وی با بیان اینکه مدارس سراسر کشور فعال است و آموزش حضوری در آنها جریان دارد، گفت: گزارشهایی که از استانها دارم، در خیلی از مدارس از آموزش حضوری استقبال شده است؛ دانشآموزان هم 7 ماه از هم دور بودند و میآیند.
حاجیمیرزایی ادامه داد: نگرانیای افراد و والدین در زمینه ملاحظات بهداشتی دارند که معتقدم میتوانیم به بچههایمان اعتماد کنیم و آگاهیهای آنها را بالا ببریم؛ بالاخره آنها باید زندگی کنند و در جامعه ارتباط داشته باشند. باید بتوانیم با حفظ پروتکلها و دستورالعملهای بهداشتی، فعالیتهای خود را انجام دهیم و مصمم هستیم که همه دستورالعملهای بهداشتی را در مدارس اجرا کنیم. قطعا مسؤولان ما و مسؤولان وزارت بهداشت بر اجرای این دستورالعملها در مدارس نظارت خواهند کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که «آیا در مناطق قرمز، زرد و سفید در این زمینه تفاوتی وجود ندارد؟» اظهار کرد: در گفتوگویی که با مسؤولان وزارت بهداشت داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که همه مناطق کشور را به 2 دلیل یکسان ببینیم؛ اول اینکه احتمال انتقال از وضعیت سفید به زرد و زرد به قرمز بالاست و مسؤولان وزارت بهداشت معتقدند در برخی مواقع، نگرانیمان از مناطق سفید بیشتر است به جهت اینکه ممکن است مردم نگران نباشند و مراقبت نکنند و آنجا هم شیوع پیدا کند، لذا تأکیدشان این بود که در همه جا یک مقررات را اعمال کنیم و آن مقررات، مقررات سختگیرانه باشد و ما هم این مقررات سختگیرانه را اعلام میکنیم.
وزیر آموزشوپرورش ادامه داد: نکته دوم این است که اگر بخواهیم مقرراتمان را در وضعیتهای مختلف متفاوت کنیم، با توجه به اینکه وزارتخانه بزرگی هستیم و معلمان ما از مناطق مختلف به دیگر مناطق میروند، دائما با این سوال مواجه میشویم که اگر امروز قرمز شد چه کنیم؟ فردا چه میشود؟ دائما یک تردید، ابهام و سوال برای خانوادهها و فرهنگیان است، بنابراین قرار شد همه مناطق را یکسان فرض کنیم و در سختترین شرایط، دستورالعملها را ارائه کنیم.
وی درباره تصمیم بازگشایی مدارس هم تصریح کرد: این تصمیم، تصمیم وزارت آموزشوپرورش نیست؛ تصمیم به آغاز سال تحصیلی در 15 شهریور و ترجیح آموزش حضوری و رعایت پروتکلهای بهداشتی، تصمیم ستاد ملی کروناست و ما هم مجری تصمیمات ستاد ملی کرونا هستیم.
* روزه سکوت وزارت بهداشت در واکنش به بازگشایی مدارس
عدم واکنش وزارت بهداشت به بازگشایی مدارس در روزهایی که کرونا در سراسر ایران همچنان جان میگیرد، برای مردم بسیار عجیب است، چرا که مسؤولان بهداشتی و جامعه پزشکی تا قبل از 15 شهریور تاکید داشتند حضور در تجمعات 10 نفره و دورهمیها، شیوع کرونا را تشدید میکند اما اکنون که حدود 15 میلیون دانشآموز قرار است به مدرسه بروند، هیچ واکنشی از وزارت بهداشت به گوش نمیرسد. البته رئیسکل سازمان نظامپزشکی در نامهای به وزیر آموزش و پرورش، ضمن اعلام نگرانی و هشدار درباره بازگشایی حضوری مدارس و تبعات ناشی از آن، اهتمام بیشتر به استفاده از آموزش در فضای مجازی و از راه دور را درخواست کرد. ظفرقندی در این نامه، علت این تصمیم غیرمنتظره (بازگشایی مدارس) را نامشخص خوانده و از نگرانی شدید جامعه پزشکی از این بازگشاییها خبر داده است. با وجود این، مسؤولان آموزشوپرورش همچنان بر بازگشایی حضوری مدارس تأکید دارند و وزیر آموزشوپرورش نیز این بازگشایی را در تفاهم با وزارت بهداشت دانسته و وزارت بهداشت نیز نسبت به این اظهارنظر، تاکنون پاسخ روشنی نداده است.
* خبرنگار
***
[احضار وزیر آموزشوپرورش به مجلس برای پاسخگویی به نمایندگان ملت]
عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی گفت: کمتوجهی وزارت آموزشوپرورش به نحوه تحصیل دانشآموزان در سال جدید موجب شد تا وی برای پاسخگویی به نمایندگان مردم به مجلس احضار شود. احمد نادری در گفتوگو با «وطن امروز» با بیان اینکه وزارت آموزشوپرورش در برنامهریزی آموزش سال تحصیلی جدید، دچار سردرگمی شده است، اظهار داشت: کمتوجهی به شیوع کرونا در جامعه و اصرار بر حضور دانشآموزان برای تحصیل در مدارس در این شرایط سخت کرونایی پذیرفتنی نیست، چرا که وزارت آموزشوپرورش حتی زیرساختهای لازم آموزش از راه دور را در کشور بخوبی ایجاد نکرده است. وی با بیان اینکه مجلس با مجریان ناکارآمد تعارفی ندارد و وزرای ناتوان باید پاسخگوی کمکاری عملکرد خود و عوامل زیرمجموعه وزارتخانه باشند، گفت: با وجود هشدارهای جدی جامعه پزشکی نسبت به جلوگیری از تشدید شیوع کرونا در کشور اما کنکور سراسری با فشار رئیسجمهور برگزار شد و اکنون نیز که خیلی از استانهای کشور در وضعیت قرمز و زرد کرونایی به سر میبرند، تاکید میشود که مدارس باید باز باشد. این رویکرد دولت بازی با جان مردم و تولید نارضایتی است که وزیر آموزشوپرورش اکنون باید پاسخگوی چنین وضعیتی باشد. عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی به عقبنشینی وزیر آموزشوپرورش از حضور اجباری دانشآموزان در مدارس اشاره کرد و افزود: اینکه وزیر آموزشوپرورش مدعی است وی از ابتدا نگفته است دانشآموزان باید حضوری در مدارس تحصیل کنند، بیانی اشتباه است، چرا که اسناد بخشنامه ابلاغی وزارت آموزشوپرورش در این زمینه موجود است. وی افزود: در این بخشنامه آمده است که با توجه به شیوع ویروس کرونا، کشور باید به ۳ بخش سفید، زرد و قرمز تقسیمبندی شود؛ دانشآموزانی که در مناطق سفید هستند باید به مدرسه بروند، همچنین در مناطق زرد نیز آموزش باید به صورت ترکیبی یعنی از طریق فضای مجازی یا حضور یکسوم دانشآموزان انجام شود و در مناطق قرمز آموزش باید کاملا مجازی باشد. نادری با بیان اینکه دولت پس از 7 ماه فرصت، هنوز زیرساختهای آموزشی لازم از راه دور را در کشور ایجاد نکرده است، گفت: از اسفندماه سال گذشته مدارس به صورت اسمی تعطیل شد اما دولت تاکنون نتوانسته است تمام و کمال زیرساختهای آموزش مجازی را در کشور مهیا کند تا جایی که اکنون 3 میلیون و 500 هزار دانشآموز از ابزار ارتباطی برای آموزش از راه دور محروم هستند.
ارسال به دوستان
گزارش تحقیق و تفحص از واگذاری شرکتکشتوصنعت هفت تپه منتشر شد تکلیف دیوان محاسبات به سازمان خصوصیسازی:
واگذاریهفتتپهفسخ شود
واگذاری هفت تپه دارای ایراداتی مانند: ابهام در قیمتگذاری، انقضای اعتبار قیمت پایه و عدم پایش اهلیت مدیریتی است
گروه اقتصادی: دیوان محاسبات نتیجه تحقیق و تفحص خود از روند واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه را اعلام کرد که بر این اساس سازمان خصوصیسازی مکلف به فسخ قرارداد و تعیینتکلیف مجدد هفتتپه است. دیوان همچنین اعلام کرده مراتب تخلفات و تکالیف فسخ قرارداد توسط سازمان خصوصیسازی را به وزارت اقتصاد اعلام و پیگیری لازم را تا استیفای کامل حقوق بیتالمال انجام خواهد داد.
به گزارش «وطن امروز»، 14 مردادماه سال جاری مهرداد بذرپاش، رئیس کل دیوان محاسبات کشور، سعید بیتعفری، معاون فنی و حسابرسی امور اقتصادی و زیربنایی این نهاد را مسؤول تحقیق و تفحص از «عملکرد نحوه و روند واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه» کرد که دیروز نتیجه این تحقیق و تفحص رسانهای شد. گزیده گزارش دیوان محاسبات به شرح زیر است: در راستای دستور رئیسکل دیوان محاسبات کشور مبنی بر تحقیق و تفحص از عملکرد، روند واگذاری و وضعیت بعد از واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه و در راستای صیانت و پاسداری از بیتالمال که رسالت اصلی دیوان محاسبات کشور است و پیرو تخلفات و انحرافات صورت گرفته در واگذاری شرکت مذکور نظیر ابهام در قیمتگذاری، انقضای اعتبار قیمت پایه واگذاری، عدم احراز و پایش اهلیت مدیریتی خریداران توسط سازمان خصوصیسازی به رغم تأکید در مصوبه شماره 120696/2/63 مورخ 16/8/۱۳۸۸ شورای عالی اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی و در مغایرت با دستورالعمل روش انتخاب مشتریان استراتژیک و متقاضی خرید سهام کنترلی و مدیریتی مصوب 25/5/۱۳۹۳ هیات واگذاری، عدم تحقق اهداف واگذاری مندرج در سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری موضوع سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی بویژه ارتقای کارایی بنگاههای اقتصادی و بهرهوری منابع مادی و انسانی و فناوری، افزایش رقابتپذیری در اقتصاد، کاستن از بار مالی و مدیریتی دولت و افزایش سطح عمومی اشتغال و با توجه به بدعهدی خریداران در ایفای تعهدات مندرج در قرارداد واگذاری از جمله عدم ایفای تعهدات پرداخت اقساط معوق قرارداد به مبلغ 674 میلیارد ریال، عدم بازپرداخت بدهی سازمان گسترش نوسازی صنایع ایران با احتساب سود به مبلغ 3337 میلیارد ریال، عدم رفع تعهدات ارز دولتی دریافتی به میزان 49 میلیون دلار و 9/9 میلیون یورو و عدم اقدام جهت جانشینی تعهدات و تضامین صادره شرکت مادر تخصصی ایدرو بابت تسهیلات دریافتی و همچنین سوق دادن منابع مالی شرکت به فعالیت خارج از اهداف صنعت نیشکر که منجر به ایجاد بحرانهای کارگری و آسیب به سرمایه اجتماعی شده است، سازمان خصوصیسازی به استناد مقررات موضوعه و مفاد قرارداد منعقده، مکلف به فسخ قرارداد و تعیین تکلیف مجدد آن است. دیوان محاسبات مراتب تخلفات و تکالیف فسخ قرارداد توسط سازمان خصوصیسازی را به وزارت امور اقتصادی و دارایی اعلام و پیگیری لازم را تا استیفای کامل حقوق بیتالمال انجام خواهد داد.
بنا بر این گزارش، کشت و صنعت نیشکر هفتتپه جزو شرکتهایی است که سال 1394 به بخش خصوصیسازی واگذار شد. واگذاری این شرکت از ابتدا با مخالفتهای بسیاری از سوی برخی مسؤولان استان خوزستان و مقامات کشوری همراه بود اما سازمان خصوصیسازی، بیتوجه به نظر مخالفان این امر، شرکت هفتتپه را به امید اسدبیگی و مهرداد رستمیچگنی واگذار کرد. این اقدام سازمان خصوصیسازی باعث رقم زدن سرنوشت شومی برای این شرکت شد و اکنون شاهدیم کارگران این شرکت، برای دریافت حق و حقوق خود باید دست به اعتراض بزنند و تجمعاتی در هفتتپه برگزار کنند تا شاید صدای آنان به گوش مسؤولان برسد و به دادشان برسند.
* قیمتگذاری پرحاشیه
نحوه واگذاری شرکت هفتتپه همچون سایر شرکتهایی که در دولت فعلی به بخش خصوصی واگذار شدند، خالی از اشکال نبوده و شائبههایی درباره قیمتگذاری آن مطرح شده است. به عنوان نمونه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه در سال 1394 به قیمتی که سال 1393 تعیین شده بود (290 میلیارد تومان) واگذار شد. این رقم تقسیط شد و در پرداخت اول اسدبیگی 6 میلیارد تومان در اختیار سازمان خصوصیسازی قرار داد، جالب اینجاست که در همین ابتدای مسیر این فرد تسهیلات 10 میلیاردی برای رونق تولید دریافت کرد. به زبان ساده سرمایه اولیه و آورده اسدبیگی توسط بانک پرداخت شد. جزئیاتی از پرداخت یا عدم پرداخت اقساط بعدی در دست نیست اما با وجود تولید این مجموعه اقتصادی، بازپرداخت این اقساط کار دشواری نبوده است. مسلما تقسیط امری قانونی است اما با در نظر گرفتن اینکه هزینه واگذاری شرکت صرفا 5 درصد کل مبلغ فروش است و اقساط بعدی قرار بوده در بازههای ۶ ماهه بدون هیچ سودی دریافت شود، در بهترین حالت و با خوشبینانهترین نگاه اقدامی شتابزده و غیرکارشناسی بوده است.
* رهاسازی پس از خصوصیسازی
طبق ماده 4 اساسنامه سازمان خصوصیسازی در بخش وظایف، این سازمان به «نظارت و پشتیبانی بعد از واگذاری برای تحقق اهداف واگذاری مکلف شده است»؛ اتفاقی که هیچگاه برای هفتتپه رخ نداده است. 5 سال پس از خصوصیسازی هفتتپه، پرداخت حقوق کارگران بارها با تاخیر مواجه شده و این در حالی است که کارفرمای شرکت با سوءاستفاده از این شرایط، چندین بار در بازپرداخت تعهدات ارزی و تسهیلات اعتباری خود زمان خریده است.
* بحران کارگری
از سویی، واگذاری شرکت هفتتپه به بخش خصوصی بر روند پرداخت حقوق کارگران و کارکنان این مجموعه نیز تاثیرات منفی داشته و حقوق معوق آنها حتی به 6 ماه هم رسیده و هر بار با برگزاری اعتراضات کارگری، حقوق پرداخت شده است اما جالب اینجاست که اسدبیگی به بهانه پرداخت همین حقوقها، بارها ارز دولتی و وام بانکی دریافت کرده است. این در حالی است که از محل فروش شکر شرکت براحتی میشد حقوق کارگران و کارکنان را پرداخت کرد و همانطور که کارفرمای شرکت در سال 96 در جمع کارگران اظهار کرده، این شرکت از طریق فروش شکر، سالانه 120 میلیارد تومان درآمد دارد، بنابراین گرفتن ارز به بهانه پرداخت حقوق امری مضحک است! اسدبیگی از زمانی که کارفرمای شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه شده، فسادهای ارزی و بانکی بسیاری به بهانه توسعه این شرکت مرتکب شده و 2 دادگاه تخلف ارزی و بانکی او نیز اکنون در حال برگزاری است و بر اساس آنچه تاکنون در این دادگاهها مطرح شده، این جوان به اصطلاح سرمایهگذار، هفتتپه را به فلاکت رسانده و با سوءاستفاده از نام آن، با 2 نفر از مدیران اداره امور بینالملل بانک مرکزی (محسن صالحی و سیدرسول سجاد) ارتباطات نزدیکی داشته و جهت کارگزاری بانک مرکزی و تخصیص ارزهای دولتی برای واردات خط تولید شرکت، 700 سکه تمام بهار آزادی به عنوان رشوه از سوی او به سجاد پرداخت شده است و جدا از آن، اسدبیگی متهم به فساد 5/1 میلیارد دلاری شده که تمام این تخلفات را با سوءاستفاده از شرکت هفتتپه انجام داده و این موارد، گواه اهلیت نداشتن او برای مدیریت این مجموعه عظیم تولیدی است.
* تبعات غفلت از اهلیتسنجی
شرکت هفتتپه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان شکر در ایران (پیش از واگذاری) و از قطبهای صنعتی کشور، سال 94 به 2 فرد بهاصطلاح سرمایهگذار به نامهای امید اسدبیگی و مهرداد رستمی واگذار شد. این دو از کمترین تخصص در امر کشاورزی و صنعت نیشکر برخوردار نبودند و صرفا فعالیتهایی در امر تجارت انجام داده بودند. نخستین و اصلیترین انحراف از قانون در همین ابتدای مسیر رخ داده است. موضوع اهلیتسنجی در مصوبه 18 مهرماه سال 88 شورای عالی اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی مطرح شده و در آن آمده است: «پیش از واگذاری باید درباره احراز و پایش اهلیت مدیریتی در واگذاری سهام و شرکتهای مورد واگذاری اقدامات لازم صورت گیرد». برخی مسؤولان دولتی این قانون را صرفا در اهلیت مالی خلاصه کردهاند، در حالی که به صورت شفاف در قانون از لفظ اهلیت مدیریتی استفاده شده است. از سوی دیگر در آییننامهای که نزدیک به ۲ سال پیش برای این قانون تنظیم شده، آمده است: «توانگری مالی، اهلیت مدیریتی، فنی و داشتن بیزینسپلن شاخصهای اصلی برای ارزیابی اهلیت افراد حقیقی و حقوقی برای تصاحب سهام است» که احراز این موارد وظیفه سازمان خصوصیسازی است. برای فهم دقیقتر عدم اهلیت مدیران جدید هفتتپه میتوان به بررسی آمارهای تولید این شرکت پرداخت. بنا بر این گزارش، از زمان واگذاری این شرکت به بخش خصوصی، میزان تولید سالانه شکر آن از 45 هزار تن به 31 هزار تن رسیده و سطح زیرکشت آن از 8500 هکتار به 7200 هکتار کاهش یافته است. همچنین سطح برداشت نیشکر آن از متوسط 8400 هکتار به کمتر از متوسط 6700 هکتار تقلیل یافته و بدهیهای شرکت از حدود 400 میلیارد تومان به بیش از 1000 میلیارد تومان رسیده است.
* نظر خود درباره عدم اهلیت را اعلام کردهایم
پیش از این معاون فنی و حسابرسی امور اقتصادی و زیر بنایی دیوان محاسبات در گفتوگو با «وطن امروز» درباره اقدامات این نهاد در راستای پیگیری مشکلات شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه گفته بود: روز چهارشنبه 12 شهریورماه جلسهای با حضور وزیر اقتصاد و نهادهای نظارتی و اطلاعاتی در محل وزارت اقتصاد برگزار شد و در آنجا دیوان محاسبات، نظرات خود را درباره عدم اهلیت کارفرمای شرکت، قیمتگذاری ناصحیح، نحوه تقسیط مبلغ خرید، عدم عمل به تعهدات و ایجاد تغییرات غیرقانونی در ساختار شرکت مانند واگذاری برخی زمینهای آن اعلام کرد. سعید بیتعفری ادامه داد: وزیر اقتصاد هم در آن جلسه اعلام کرد دولت صرفا با حکم قضایی حاضر به ابطال خصوصیسازی و برگشت شرکت میشود. این در حالی است که مبانی قانونی اجرای سیاستهای اصل 44 این موضوع را تایید نمیکند. وی خاطرنشان کرد: بعد از جلسه دومی که در مجلس برای پیگیری مشکلات کارگران هفتتپه برگزار شد، جلسهای با حضور نمایندگان دیوان محاسبات، سازمان بازرسی و رئیس سازمان خصوصیسازی برگزار شد. در آن جلسه به سازمان خصوصیسازی اعلام کردیم شما با توجه به ماده 8 قرارداد که اجازه لغو واگذاری را در صورت عدم انجام تعهدات یا بخشی از تعهدات کارفرما، به سازمان خصوصیسازی میدهد، میتوانید به صورت یکجانبه نسبت به فسخ قرارداد اقدام کنید اما آنها این کار را انجام ندادند. معاون فنی و حسابرسی امور اقتصادی و زیربنایی دیوان محاسبات با اشاره به اینکه موضوع شرکت هفتتپه دچار پیچیدگیهای خاصی است، گفت: شورای عالی امنیت ملی طبق مصوبهای واگذاری یا هر گونه تغییر در واگذاری بنگاههای دولتی در استان خوزستان را منوط به پیوست امنیتی این شورا کرده است. سازمان خصوصیسازی هم صورتجلسهای را که ما به آنها تقدیم کردیم، به شورای عالی امنیت ملی فرستاد که دبیرخانه این شورا هنوز جوابی در این باره نداده است. بیتعفری درباره اختیار دیوان محاسبات در نظارت پس از واگذاری و ابطال آن گفت: اگر دادستان دیوان محاسبات، دادخواستی را تنظیم کند و به هیأت مستشاری بدهد و این هیأت هم رای خود را صادر کند، با توجه به اختیاراتش میتواند بازگشت شرکت یا بازبینی دوباره در واگذاری را انجام دهد. پرونده شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه هم در دادسرا تشکیل شده و قرار است در اختیار هیأت مستشاری قرار گیرد. گزارش تحقیق و تفحص از این شرکت هم به عنوان مکمل به این پرونده اضافه خواهد شد.
ارسال به دوستان
گزارش«وطنامروز» از افزایش بیرویه قیمت خودرو
تیک آف خودرو
* در 2 روز گذشته قیمت خودروهای داخلی تا 20 میلیون تومان افزایش داشته است
گروه اقتصادی: قیمت خودرو در چند روز گذشته ترمز بریده است. اگر تا دیروز قیمت ارز و سکه و طلا به صورت لحظهای بالا میرفت، اکنون خودرو نیز به جمع این کالاها افزوده شده است. در صورتی که عزمی جدی برای سامان دادن به این بازار وجود نداشته باشد، شاهد ادامهدار بودن این روند و متضرر شدن مردم خواهیم بود.
* گرانترین کالای دنیا
گرانترین کالا در دنیا، خودرو در ایران است. شاید در وهله اول این جمله قدری عجیب باشد اما وقتی دلایل آن را بررسی کنیم به نتایجی میرسیم که تاییدکننده این حقیقت است. همواره روشهای مختلفی برای قیمتگذاری یک کالا در جهان وجود داشته است. قیمتگذاری به حدی برای یک کسبوکار اهمیت دارد که میتواند میزان موفقیت آن کسبوکار را مشخص کند و بر آن تاثیر گذارد. روشهایی چون قیمتگذاری بر اساس قیمت تمامشده یا بر حسب هزینه، قیمتگذاری بر پایه میزان تقاضا یا بر اساس بازار و قیمتگذاری بر مبنای رقابت یا بر اساس ارزش کالا در ذهن مشتری متداول است. در نحوه قیمتگذاری خودرو در ایران اما با حذف رقابت، صفر تا 100 قیمتگذاری در بازار آزاد به عرضه و تقاضا سپرده شده است. از آنجا که به اسم حمایت از تولید داخل، تعرفههای بسیار سنگین بر واردات خودروهای خارجی وضع شده است، عملا امکان رقابت خودروسازان داخلی با خودروسازان خارجی حذف شده است. همچنین این انحصار در داخل کشور هم ریشه دوانده است و با حذف فضای رقابتی در میان خودروسازان، امکان بهینهسازی کیفیت و قیمت را از بین برده است. پس با این تفاسیر، روش قیمتگذاری بر مبنای رقابت کارایی خود را در این بازار نخواهد داشت. از سوی دیگر با ناکارآمدی و سوءمدیریت در صنعت خودرو، بسیاری از این شرکتها زیانهای انباشته کلانی را رقم زدهاند و برای جبران این زیانها، ناگزیرند قیمت نهایی خودرو را بسیار بیشتر از قیمت تمامشده این محصول در نظر گیرند. اگرچه خودروسازان محصولاتشان را هم با همین قیمتهای نجومی براحتی در اختیار خریداران قرار نمیدهند و شروط و روشهای عجیب و غریبی برای فروش محصولاتشان اعلام میکنند. با این روشهای فروش، عملا بسیاری از خریداران از گردونه خرید حذف و مجبور میشوند خودروی مورد نیازشان را از بازار آزاد تامین کنند.
* بازار سیاه خودرو
افزایش قیمت خودرو در روزهای اخیر، به گفته کارشناسان به دلیل افزایش قیمت ارز و هدایت نقدینگی خارجشده از بازار سرمایه به سمت بازار خودرو است. همچنین یکی دیگر از عوامل افزایش قیمت خودرو، عرضه بالاتر از قیمت خودروهای محدودی است که برخی خریداران توانسته بودند با گذر از هفتخان ثبتنام این محصول، به آن دست یابند. برخی از این افراد که صرفا به منظور کسب سود، برای خرید خودرو ثبتنام کرده بودند، حال با تحویل گرفتن خودروهایشان به طمع کسب سودهای نجومی به این بازار روی آوردهاند. در این راستا رئیس اتحادیه نمایشگاهداران خودرو با اشاره به اینکه بازار خودرو در شرایط تورمی به سر میبرد، ادامه داد: افرادی که خودروی ثبتنامی خود را تحویل میگیرند، برای فروش آن قیمتهای بالایی را اعلام میکنند. سعید موتمنی خاطرنشان کرد: نیاز بازار را افرادی تامین میکنند که در شرکتهای خودروسازی سرمایهگذاری کردهاند. این افراد نسبت به شرایط روز و با توجه به تغییر نرخ ارز فروش دارند و با بالا رفتن قیمت ارز، قیمتهای بالایی را اعلام میکنند.
* صعود ممتد قیمت
آزاردهندهتر از گرانی خودرو، تداوم روند گرانتر شدن آن است. رئیس اتحادیه نمایشگاهداران خودرو در تشریح گرانیهای چند روز اخیر خودرو گفت: شیب افزایش غیرمنطقی قیمت خودرو در چند روز اخیر بسیار بیشتر شده است. در 3-2 روز اخیر شاهد سونامی افزایش قیمت بودیم و افزایش غیرمنطقی قیمتها از پنجشنبه هفته گذشته تا به حال ادامه دارد. اگرچه این افزایش قیمت خودرو از روز سهشنبه آغاز شد اما در روزهای گذشته به اوج خود رسید.
* بیتفاوتی مسؤولان
این افزایش قیمتها در حالی اتفاق میافتد که مسؤولان سامان دادن به قیمتها هیچ کنشی جهت عدم افزایش قیمتها ندارند. اگر متولیان این حوزه نتوانند اقداماتی در جهت کاهش قیمت خودرو و پس از آن، ایجاد تعادل و ثبات در بازار انجام دهند، قطعا خرید خودرو برای مصرفکنندگان واقعی آن، به رویایی دستنیافتنی تبدیل خواهد شد.
ارسال به دوستان
تأکید آیتالله رئیسی بر نهادینه شدن روند برگزاری دادگاههای ویژه رسیدگی به اخلال در نظام اقتصادی
برخورد نظاممند با مفسدان
گروه سیاسی: رئیس قوهقضائیه خبر داد به دنبال ارائه طرحی جامع برای ایجاد ساختار جدیدی در این قوه برای مقابله و رسیدگی به پروندههای اقتصادی است.
به گزارش «وطن امروز»، آیتالله ابراهیم رئیسی روز گذشته در جلسه شورای عالی قضایی با تقدیر از مقام معظم رهبری به خاطر موافقتشان با پیشنهاد دستگاه قضایی برای تداوم برگزاری دادگاههای ویژه رسیدگی به اخلال در نظام اقتصادی، از ارائه طرحی جامع برای نهادینه و نظاممند کردن روند برگزاری این دادگاهها خبر داد. رئیس قوهقضائیه با تأکید بر تداوم دادگاههای مفسدان اقتصادی در عین حال گفت: به دنبال آن هستیم با ارائه طرحی جامع به مجلس این فرآیند را از موضوعی استثنایی و اضطراری به رویهای مستمر و اقدامی نهادینه در دستگاه قضا تبدیل کنیم تا هم حقوق بیتالمال حفظ شود، هم برخورد با مفسدان به صورت قانونمند، سریع، دقیق و عادلانه پیگیری شود.
رئیس قوهقضائیه با بیان اینکه به هیچ عنوان نباید به مفسدان اقتصادی مجال داده شود، از بین بردن زمینههای فساد را علاوه بر برخورد با مفسدان و برگزاری دادگاههای ویژه، در گرو اصلاح ساختارهای فسادزا دانست و از دولت و مجلس خواست اصلاحات مورد نظر مقام معظم رهبری در حوزه اقتصادی را با جدیت دنبال کنند.
آیتالله رئیسی اصلاح نظام بانکی و پولی، اصلاح نظام مالیاتی، اصلاح نظام گمرکی و واردات و صادرات را از مهمترین و ضروریترین اصلاحات در حوزه اقتصادی دانست که به کاهش جرائم و پروندههای قضایی منجر خواهد شد.
* عادیسازی روابط با اسرائیل برای ضربهزدن به اقتدار ایران است
آیتالله رئیسی در بخش دیگری از اظهاراتش در جلسه روز گذشته شورای عالی قضایی با ابراز تأسف از اهانت به مقدسات در برخی کشورهای اروپایی همزمان با عادیسازی روابط امارات با رژیم صهیونیستی و محکومیت این اقدامات موهن گفت: جسارت به قرآن کریم و اهانت به پیامبر عظیمالشأن اسلام در اروپا و برقراری رابطه بین یک کشور به ظاهر اسلامی با صهیونیستها سناریویی حساب شده است که در یک اتاق فکر طراحی شده است. آیتالله رئیسی افزود: همه این اقدامات یک منشأ دارد و میخواهند اقتدار اسلام در دنیا و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در منطقه را دچار آسیب کنند، غافل از اینکه چنین اقدامات خباثتباری موجب افزایش نفرت عموم ملتهای آزاده از عاملان و حامیان این کارها خواهد شد. رئیس قوهقضائیه گفت: اهانت به قرآن کریم اهانت به همه کتب آسمانی و جسارت به وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) اهانت به همه انبیای عظام و توهین به انسان و کل بشریت است که هرگز قابل قبول نیست.
* اروپا و آمریکا حامی قاچاقچیان مواد مخدر هستند
روز گذشته همچنین نشست آسیبشناسی و بررسی روند مبارزه با مواد مخدر با حضور رئیس قوهقضائیه و فعالان حوزه مبارزه با اعتیاد و همچنین دبیر و تعدادی از اعضای ستاد مبارزه با مواد مخدر در دفتر رئیس دستگاه قضا برگزار شد. آیتالله رئیسی در اظهاراتی در این نشست با تأکید بر لزوم تشدید برخوردهای امنیتی و انتظامی با پدیده مواد مخدر تصریح کرد: در جهانی که آمریکا و برخی کشورهای اروپایی از کشت مواد مخدر و تبدیل مواد سنتی به صنعتی حمایت و قاچاقچیان زیر چتر ناوگانهای آمریکایی مواد مخدر را جابهجا میکنند، نباید به کمکهای خارجی در مبارزه با مواد مخدر امید بست.
رئیس قوهقضائیه اظهار داشت: اقدامات سازمانهای بینالمللی در حمایت از ایران برای مبارزه با مواد مخدر، از حرف و اعطای مدال فراتر نمیرود و ارادهای جدی برای ریشهکنی مواد مخدر و معضل اعتیاد ندارند؛ در حالی که بر هیچ کس پوشیده نیست که جمهوری اسلامی صادقانهترین برخورد را در این عرصه دارد.
وی با بیان اینکه اجازه نمیدهیم سوداگران مرگ با توزیع مواد مخدر به ساختارهای اجتماعی آسیب بزنند، ادامه داد: اطلاعات محرمانهای داریم که نشان میدهد آمریکا و کشورهای اروپایی حامی قاچاقچیان مواد مخدر هستند و دستشان آلوده است و برخی کشورهای منطقه نیز از ترانزیت و توزیع مواد مخدر درآمدزایی میکنند.
رئیس قوهقضائیه توسعه اقدامات اطلاعاتی را از مسائل محوری در موضوع مبارزه با مواد مخدر دانست و با تأکید بر لزوم استفاده از ظرفیتهای مردمی برای شناسایی و کشف شبکههای قاچاق و مراکز تولید و توزیع مواد مخدر گفت: هر چه کار اطلاعاتی قویتر باشد، مانع از ورود مواد مخدر به قلب کشور میشود.
وی افزود: شهادت مرزبانان ما برایمان تلخ و ناگوار است اما این ایثارگریها نشانگر عزم و اراده و هوشیاری و بیداری مرزبانان جمهوری اسلامی در برخورد با باندهای قاچاق مواد مخدر و جلوگیری از نفوذ آنها به داخل مرزهاست که حقیقتا جای تقدیر دارد.
رئیس قوهقضائیه در بخش دیگری از سخنانش با تأکید بر جدیت دستگاه قضا در ضربه زدن به بنیانهای اقتصادی قاچاقچیان مواد مخدر و مصادره اموال آنها تصریح کرد: باید کمر قاچاقچی که کمر به نابودی جوانان ما بسته است، شکسته شود و استرداد اموال قاچاقچیان معنا ندارد.
اصلاح و بهروزرسانی قانون مبارزه با مواد مخدر، تشدید انسداد مرزها، تقویت دیپلماسی مبارزه با مواد مخدر، تلاش برای کاهش عرضه و تقاضا و اقدامات به هم پیوسته فرهنگی و اجتماعی در کنار اقدامات امنیتی و انتظامی و قضایی از دیگر موضوعات مورد تأکید رئیس دستگاه قضا در موضوع مبارزه با مواد مخدر بود.
ارسال به دوستان
یگان پهپادی ارتش یمن یکشنبه شب در عملیاتی فرودگاه ابها در استان عسیر عربستان سعودی را هدف حمله قرار داد
چرا حمله به ابها مهم است؟
گروه بینالملل: حمله شامگاه یکشنبه یگان پهپادی یمن به فرودگاه بینالمللی ابها در استان عسیر در جنوب شبه جزیره عربستان علاوه بر اینکه توان بالای رزمی این یگان را به رخ پدافند شکست خورده سعودی کشاند، پیامهای مهمی را به ائتلاف سعودی مخابره کرد. این حمله که نخستین حمله هوایی به عربستان پس از صدور مجوز برای هواپیماهای صهیونیستی به منظور عبور از آسمان عربستان بود، ثابت کرد مقاومت در برابر اقدامات خباثتآلود سعودیها و حامیان آمریکایی و صهیونیست آن با جدیت تمام خواهد ایستاد. چه اینکه اذعان ضمنی سعودیها به ناتوانی در برابر پهپادهای یمنی هم احتمالا تاثیر قابل توجهی بر معادلات محور سازش و در راس آن تحولات مربوط به توافق عادیسازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی خواهد گذاشت. در کنار این موارد اقدامات حقوقی دولت نجات ملی یمن در عرصه بینالمللی نیز موید بلوغ چندوجهی انصارالله و دولت نجات ملی یمن در حفظ حقوق یمنیهاست.
* توان پهپادی یمن در هدف قرار دادن مراکز حساس
به گزارش «وطن امروز»، ارتش یمن یکشنبهشب از حمله پهپادی گسترده به اماکن حساس در فرودگاه بینالمللی «ابها» در جنوب عربستان خبر داد. «یحیی سریع» سخنگوی فرمانده نیروهای مسلح یمن اعلام کرد یگان پهپادی یمن با چندین پهپاد، مواضع نظامی و اهداف حساس فرودگاه بینالمللی ابها را هدف قرار داد که اهداف این حمله به دقت محقق شد. سخنگوی ارتش یمن به تلفات این حملات اشارهای نکرد. وی اعلام کرد این حملات در پاسخ به حملات هوایی مکرر از سوی ائتلاف متجاوز عربی به شهرهای یمن انجام شد. خبرنگار المیادین گزارش داد حمله به فرودگاه سعودی ابها دستکم با 8 فروند پهپاد انجام شده است. بر اساس این گزارش، در این حمله مرکز فرماندهی و نیز مرکز کنترل پرواز هواپیما در این فرودگاه هدف حمله پهپادی قرار گرفت. خبرگزاری عربستان سعودی (واس) با اذعان به شکست این کشور در قبال حملات انصارالله، تنها به رهگیری و ساقط کردن یک فروند پهپاد اشاره کرد.
* اذعان سعودیها به عدم توانایی در رهگیری پهپادهای یمنی
همزمان با اعلام حملات پهپادی گسترده یمن به جنوب عربستان، ائتلاف سعودی تنها یک پهپاد را در آسمان جنوب عربستان رهگیری و منهدم کرد. ساعاتی پس از این حمله، ائتلاف عربی ضد یمن به رهبری عربستان سعودی مدعی شد یک فروند پهپاد یمنی را رهگیری و ساقط کرده است. شبکه العربیه به نقل از «ترکی المالکی» سخنگوی این ائتلاف در ادعایی غیرواقعبینانه مدعی شد انصارالله این پهپادها را به سمت عربستان سعودی فرستاده بود تا به مناطق مسکونی حمله کند. این ائتلاف مدعی شد دولت نجات ملی یمن همچنان به «هدف قرار دادن غیرنظامیان» ادامه میدهد و این ائتلاف در صدد است تواناییهای نظامی این دولت را تضعیف و نابود کند. ادعای ائتلاف سعودی در حالی مطرح میشود که ارتش یمن از زبان سخنگوی خود از عملیات دقیق پهپادی به مراکز نظامی و حساس عربستان سعودی در فرودگاه ابها خبر داده است.
* تسلط ارتش یمن بر یک منطقه مهم در مأرب
علاوه بر حملات پهپادی انجامشده از سوی یگان پهپادی ارتش یمن، در صحنه میدانی هم نیروی زمینی ارتش و کمیتههای مردمی یمن در عملیاتی موفق به تسلط بر منطقهای شدند که محل عبور به سمت آخرین شهر باقیمانده به مأرب از سمت جنوب آن است. این نیروها موفق به تسلط بر منطقه «الصداره» یعنی محل عبور به سمت «الجوبه» آخرین شهر باقیمانده از جنوب تا شهر مأرب شدند. با وجود تلاش نیروهای وابسته به ائتلاف سعودی برای جلوگیری از پیشروی ارتش یمن به سمت الجوبه، نیروهای مردمی یمن به پیشروی در این منطقه ادامه دادند. در همین حال خبرهایی مبنی بر درخواست حزب «الاصلاح» (نزدیک به دولت مستعفی) از قطر برای میانجیگری نزد صنعا با هدف توقف عملیات مأرب به گوش میرسد. همزمان با پیشرویهای ارتش یمن به سمت مأرب، «محمدعلی الحوثی» رئیس کمیته عالی انقلاب یمن در توئیتر خود ضمن قدردانی از نظامیان و شیوخ و... به خاطر دستاوردهای اخیر، نوشت: «هر کسی در خانهاش [بماند و در آن] را ببندد در امان است». (عبارتی که پیامبر(ص) هنگام فتح مکه استفاده کرد.) الحوثی با انتشار توئیتی اعلام کرد، حامیان ائتلاف در صورتی که در نبرد شرکت نکنند، در امان خواهند بود. استان مأرب در مرکز یمن قرار داد و قلب یمن خوانده میشود. این استان شمال و جنوب یمن را به یکدیگر متصل میکند و از اهمیت بالایی برخوردار است.
* اقدامات حقوقی صنعا علیه متجاوزان
وزیر خارجه یمن از برنامه کشورش برای شکایت به شورای امنیت درباره اقدامات دولتهای متجاوز برای تغییر هویت کشور یمن با تصرف اراضی آن خبر داد. «هشام شرف» وزیر خارجه دولت نجات ملی یمن گفت ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان سعودی با تصرف اراضی یمن در مناطق تحت اشغال خود به دنبال تغییر هویت آنجاست. شرف در دیدار با «عبدالعزیز بنحبتور» نخستوزیر دولت نجات ملی یمن گفت: «تلاشهایی در سطوح متعدد و با هماهنگی کشورهای دوست و همکار صنعا به کار گرفته شده است تا گزارشی از اقدامات غیرقانونی کشورهای متجاوز علیه یمن در مناطق تحت اشغال آنها در یمن به شورای امنیت ارائه شود که از آن جمله، ایجاد پایگاههای نظامی امارات در جزیره سقطری در جنوب یمن است». وی تاکید کرد: «وزارت خارجه یمن به اطلاع طرفهای ذیربط در محافل بینالمللی از جمله شورای امنیت خواهد رساند که صنعا مجبور خواهد شد بر اساس قاعده مقابله به مثل به تجاوز کشورهای متجاوز با قدرت زور پاسخ دهد». شرف گفت: «ما به آنها خواهیم گفت دیگر هیچ تعهدی در برابر جامعه بینالمللی نداریم، زیرا همین جامعه بینالمللی همواره فقط مقامات صنعا را دعوت به آرامش و خویشتنداری و اتخاذ رویکرد صلح کرده است». عربستان و امارات مدتی است از طریق اسکان دادن افرادی غیریمنی در جزیره سقطری که بخشی از یمن محسوب میشود، به دنبال تغییر بافت جمعیتی آنجا هستند. امارات در ساحل غربی یمن مراکز آموزش نیروهای خارجی آفریقایی و عربی تاسیس کرده است که هنوز هم نقش این شبهنظامیان و مکان استفاده از آنها که در داخل یمن یا خارج یمن باشد، مشخص نیست.
***
[یگان پهپادی یمن به کجا حمله کرد؟]
فرودگاه ابها در شهر ابها مرکز فرمانداری استان عسیر در جنوب عربستان سعودی و در نزدیکی دریای سرخ و تنگه بابالمندب واقع شده است. این فرودگاه بینالمللی که تا پیش از حملات موشکی و پهپادی یمن به آن یکی از فرودگاههای پرتردد سعودی محسوب میشد، پروازهای مستقیمی به کشورهای مختلف در شمال آفریقا از جمله مصر و جنوب غرب آسیا داشت. نیروهای یمنی پیش از این در سال 2019 چندین مرتبه با حملات موشکی به این فرودگاه امنیت آن را زیر سوال بردند و خساراتی جدی به آن وارد کردند. حوثیها بارها اعلام کردهاند اهدافشان در عربستان و امارات عربی متحده است و حملات موشکی و پهپادی به فرودگاههای غیرنظامی و زیرساختهای نفتی در عربستان سعودی و همچنین ریاض (پایتخت) انجام شده است.
***
پیام حمله پهپادی یمن به صهیونیستها
حسن هانیزاده*: حمله پهپادی ارتش یمن به فرودگاه بینالمللی «ابها» در استان «عسیر» را میتوان از چند زاویه مورد بررسی قرار داد. در بعد داخلی این حمله پاسخی به حملات سعودیهاست که در هفته گذشته برخی مراکز فرهنگی و تجمعات مردمی یمن را مورد هدف قرار داده و تعدادی از کودکان و زنان بیگناه را به شهادت رساندند. از سوی دیگر این حمله در داخل یمن بار دیگر قدرت بومی و توان تکنولوژیک ارتش و انصارالله را به رخ کشید. در بعد منطقهای هم این حمله با توجه به واکنش ضعیف سعودیها در رهگیری پهپادهای یمنی، ثابت کرد آسمان سعودی به هیچوجه امن نخواهد بود و با توجه به مجوزی که اخیرا سعودیها برای پرواز هواپیماهای اسرائیلی و اماراتی برای پرواز از آسمان عربستان صادر کردهاند، نشان میدهد در آینده شاهد حوادث به مراتب مهمتر و هزینهبرتری برای عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی خواهیم بود. از سوی دیگر انتخاب فرودگاه عسیر برای حمله پهپادی هم در مقطع زمانی فعلی انتخاب هوشمندانهای بود. این استان در جغرافیای جنوبی عربستان و یکی از نقاط نزدیک عربستان با تنگه بابالمندب در دریای سرخ است. از آنجا که اماراتیها در توافقی که با رژیم صهیونیستی برقرار کردند با اهداف امنیتی به دنبال این هستند همکاریهایی را با این رژیم در جنوب یمن، جزیره سقطری و بابالمندب داشته باشند و از آنجا که بازشدن پای صهیونیستها به تنگه بابالمندب در تضاد با امنیت ملی یمنیهاست، لذا این حمله هشدارهای جدی برای سعودی، امارات و اسرائیل دارد. علاوه بر این موارد باید گفت در صحنه نبرد میدانی و به معنای دیگر روی زمین هم انصارالله و نیروهای انقلابی یمن در کنار ارتش این کشور پیشرویهای قابل توجهی داشتند که از زمان آغاز حمله ائتلاف سعودی به یمن در سال 2015 تاکنون بیسابقه بوده است. توازن نظامی که انصارالله در بیش از 5 سال گذشته در ۲ بعد نیروی زمینی و هوایی در برابر سعودیها برقرار کرده است، به واقع به معنای شکست ائتلافی است که تاکنون بالغ بر 350 میلیارد دلار در جنگ یمن هزینه کرده و عایدی جز سرافکندگی و شکست نداشته است. از این رو میتوان گفت انصارالله و ارتش یمن در حال حاضر دست برتر را در صحنه یمن دارند و این امر منجر به محبوبیت بالای مردمی آنها شده است؛ محبوبیتی که افزایش اعتماد به نفس یمنیها و افزایش قدرت ملی آنها برای پیروزی در جنگ و امید به بازپسگیری سرزمینهای از دست رفتهشان در دهههای گذشته را در پی دارد.
* کارشناس مسائل مقاومت
ارسال به دوستان
چرا بانک مرکزی در بحران ارزی مقصر است؟
میثم مهرپور: مهمترین وظیفه بانک مرکزی در هر اقتصادی را میتوان کنترل حجم نقدینگی، کاهش تورم و انتظارات تورمی در کنار حفظ و افزایش ارزش پول ملی دانست؛ موضوعاتی که بر اساس آنها میتوان روسای بانک مرکزی در ادوار مختلف را مورد ارزیابی قرار داد. اگرچه بیشک شرایط کلان اقتصاد کشور از جمله میزان درآمدهای ارزی، هزینههای غیرعادی مانند هزینههای مربوط به تحریمهای اقتصادی یا جنگ نظامی (که اقتصاد ایران در 4 دهه گذشته با هر 2 اتفاق مواجه بوده است) یا عواملی از این قبیل، در نحوه ارزیابی عملکرد بانک مرکزی تاثیرگذار است. با این حال در سالهای اخیر بویژه طی 3 سال گذشته، اقتصاد ایران در حال ثبت رکوردهای جدیدی از وضعیت نابسامان شاخصهای اقتصادی است؛ شاخصهایی که بسیاری از آنها بیش از آنکه تحت شرایط تحمیلی به اقتصاد ملی باشد، تحت تاثیر تصمیمات و سیاستگذاریهای کلان اقتصادی در حال طی کردن مسیری نزولی است.
بدونشک میتوان یکی از مهمترین دلایل کنار گذاشتن ولیالله سیف از ریاست بانک مرکزی در سال 97 را ناتوانی وی در عدم تبیین سیاستهای پولی و ارزی کشور دانست. بسیاری از منتقدان وی، او را حسابداری میدانستند که صرفا در بانکهای تجاری فعالیت کرده و آشنایی چندانی با سیاستهای پولی و ارزی ندارد. بعد از برکناری سیف، عبدالناصر همتی در حالی مردادماه همان سال کلیددار ساختمان میرداماد شد که وعده اصلیاش پس از قبول مسؤولیت ریاست بانک مرکزی اصلاح وضعیت موجود و حفظ ارزش پول ملی بود؛ وعدهای که خیلی زود و فقط چند روز بعد از حضورش در میرداماد برای تحقق آن توانست از سران قوا اختیارات بیسابقهای بگیرد، اختیاراتی که بر اساس آن قرار بود بحران ارزی از سوی او مدیریت شود. حالا پس از گذشت بیش از ۲ سال از حضور وی در بانک مرکزی، نرخ دلار در بازار آزاد به حدود 24 هزار تومان و نرخ ارز نیمایی به بیش از 20 هزار تومان رسیده است و به بیان بهتر، پول ملی ایران فقط طی همین ۲ سال بیش از یکصد درصد از ارزش خود را از دست داده است.
سوال این است که نقش اقدامات بانک مرکزی در این 2 سال و در شرایط فعلی نوسانات ارزی چیست؟ در حالی که نرخ ارز ترجیحی در حال حذف شدن و نرخ ارز نیمایی بشدت در حال افزایش است، قرار است چه اتفاقی برای ارزش پول ملی رخ دهد؟ شرایط موجود صرفا ناشی از تحریمها و کاهش درآمدهای ارزی ایران است یا سوءمدیریت بانک مرکزی و در نگاه کلانتر، دولت عاملی بهمراتب مهمتر از تحریمها بوده است؟ برای پاسخ به این سوالات ذکر چند نکته ضروری است:
1) تحریمهای مجدد آمریکا از سال 97 و بعد از خروج ترامپ از برجام آغاز شد. این در حالی است که بر اساس گزارش بانک مرکزی از فهرست دریافتکنندگان ارز دولتی و نیمایی، طی بازه زمانی ۲۱ فروردینماه ۱۳۹۷ تا ۱۴ مردادماه ۱۳۹۹- که تقریبا عمده این زمان در دوران ریاست همتی بر بانک مرکزی بوده است- چیزی معادل ۴۴ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی و چیزی حدود ۲۶ میلیارد دلار ارز نیمایی صرف واردات کالا به کشور شده است؛ تخصیصهایی که همچنان در هالهای از ابهام بوده و با هیچ محاسبه اقتصادی منطقی به نظر نمیرسد.
برای مثال سال 97 در حالی یک میلیارد دلار ارز ترجیحی به واردات گوشت قرمز تحت عنوان تعدیل قیمت گوشت تخصیص یافت که هیچ نسبتی میان قیمتهای موجود در سطح بازار با حجم و رقم ارز تخصیص داده شده به واردات وجود نداشت. ضمن اینکه بر اساس آمارهای منتشر شده، حجم قابل توجهی از ارزهای تخصیصیافته در مسیر تخصیص تا واردات به طرقی از مسیر اصلی خود منحرف شده است. سوال این است: مسؤولیت اصلی تخصیص این حجم از ارز ترجیحی و نیمایی به واردات بر عهده چه کسی است؟
2) فروش ارز سهمیهای در برخی صرافیها در ماههای اخیر و ایجاد صفهای طویل برای دریافت این ارز از سوی مردم، از آن دست تصمیمات بشدت سوالبرانگیز بانک مرکزی بوده است؟ چگونه در حالی که کشور در شرایط مضیقه ارزی قرار دارد و حتی تخصیص ارز ترجیحی برای واردات برخی نهادههای کشاورزی مانند کود و سم یا برخی قطعات مورد نیاز تولید یا مواد اولیه و کالاهای اساسی حذف یا با مشکل مواجه شده است، برخی صرافیها با مجوز بانک مرکزی به همه شهروندان ایرانی با ارائه کارت ملی ۲ هزار دلار ارز به قیمت سهمیهای ارائه میدهند؟ اختلاف قیمت حدود هزار تا ۲ هزار تومانی نرخ سهمیهای با بازار آزاد باعث شده پدیده خرید و اجاره کارتهای ملی به نحوی رایج شود که برخی دلالان با پرداخت ارقامی حدود 300 تا 500 هزار تومان این ارز را به نام افراد خریداری میکنند. سوال این است: استدلال بانک مرکزی برای این کار آن هم در شرایط محدودیت شدید ارزی برای کشور به لحاظ حجم اسکناس دلار چیست؟ چه دلیلی برای این کار وجود دارد؟ آیا تمام شهروندان ایرانی به دلار نیاز دارند؟ نقدینگی مورد نیاز برای خرید 2 هزار دلار چیزی حدود 43 میلیون تومان است؛ آیا اصلا تمام صاحبان شناسنامه در ایران چنین نقدینگیای را در اختیار دارند؟ آیا تداوم این اقدام موجب اجاره کردن کارت ملی افراد آن هم به بهای پرداخت مبالغی اندک و تاراج ذخایر ارزی کشور نمیشود؟ آیا این کار مصداق همان حراج 60 تن از ذخایر طلای کشور تحت عنوان پیشفروش سکه نیست؟
در خاتمه سوال اصلی این است؛ زمانی که آقای نوبخت به عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه مدعی است کشور توان صادرات حتی یک قطره نفت را ندارد و صادرات غیرنفتی نیز با مشکلاتی روبهرو است و بسیاری از واردات کالاهای اساسی به دلیل عدم تخصیص ارز با موانعی روبهرو است، چگونه میتوان دستودل بازی دولت در اتلاف منابع ارزی را پذیرفت؟ آیا بانک مرکزی و سازمان برنامه متعلق به یک دولت نیستند؟ دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|