|
یک منبع در AFC: پیشنهاد ما ادامه بازیها به صورت متمرکز است
یک منبع در کنفدراسیون فوتبال آسیا در گفتوگو با سایت عربی کوره درباره ادامه مسابقات لیگ قهرمانان گفت: همه گزینهها روی میز است و تصمیم نهایی گرفته نشده است. هنوز کمیته برگزاری بازیها به جمعبندی نهایی نرسیده است و حتی احتمال برگزاری بازیها در زمین بیطرف وجود دارد. او ادامه داد: النصر و استقلال به صورت شفاهی درخواست میزبانی دادهاند اما کنفدراسیون فوتبال آسیا ترجیح میدهد به خاطر ادامه شیوع کرونا ادامه بازیها به صورت متمرکز برگزار شود.
ارسال به دوستان
پرسپولیس در یک بازی بسیار نزدیک و پر از درگیری با تک گل عیسی آلکثیر از سد استقلال گذشت
یک برد و 6 امتیاز
سرانجام طلسم نبردنهای یحیی گلمحمدی در داربی شکست و این بار قرعه به نام عیسی آلکثیر افتاد تا بعد از محرومیت بیاید و تک گل سرنوشتساز بازی را به ثمر برساند. صعود پرسپولیس به صدر جدول با این برد، شیرینی دوچندانی را برای هواداران این تیم به ارمغان آورد. شامگاه دیروز از هفته بیستوسوم لیگ برتر ایران، پرسپولیس و استقلال به مصاف هم رفتند که این دیدار حساس با یک گل به نفع پرسپولیس تمام شد. عیسی آلکثیر در دقیقه ۵۵ تنها گل پرسپولیس در این مسابقه و نخستین گل خود در داربی را به ثمر رساند تا نوار چندتساوی متوالی (در اوقات قانونی بازی) در داربی پاره شود. با این پیروزی، پرسپولیس ۴۵ امتیازی شد و به علت تفاضل گل بهتر نسبت به سپاهان به صدر جدول راه یافت. یحیی گلمحمدی بعد از چند تساوی متوالی در داربی به عنوان سرمربی، به نخستین پیروزی خود دست یافت و فرهاد مجیدی نخستین شکست خود را متحمل شد. استقلال بازی را تهاجمی آغاز کرد و در دقایق ابتدایی، مهدی قائدی حرکتی را داخل محوطه جریمه داشت اما بازیکنان پرسپولیس توپ را از او گرفتند. در این صحنه وحید امیری پای خود را روی پای مهدی قائدی گذاشت که اعتراض آبیپوشان را به دنبال داشت. بعضی کارشناسان اعتقاد داشتند داور میتوانست یک پنالتی به سود آبیها بگیرد. در دقیقه 5 موقعیت دیگری نصیب استقلال شد که شوت مطهری توسط حامد لک دفع شد و در ادامه شوت قائدی در مقابل دروازه خالی به اوت رفت البته داور این موقعیت را آفساید اعلام کرد. با گذشت دقایق ابتدایی، هر ۲ تیم رو به بازی خشن آوردند و بازی مرتب با سوت داور مسابقه متوقف شد. در دقیقه ۱۶ استقلال روی کار تیمی و همکاری قائدی و غفوری در داخل محوطه جریمه صاحب فرصت شد اما تعلل بازیکنان آبیپوش و رسیدن سرخپوشان، این موقعیت را از این تیم گرفت و در نهایت داور ضربه مطهری به سمت دروازه لک را در موقعیت آفساید تشخیص داد. از ابتدای بازی، داور بارها بازی را به علت خطای بازیکنان هر ۲ تیم متوقف کرد و در این بین ۲ تیم به طور مکرر با داد و فریاد به تصمیمات داور اعتراض کردند که این موضوع در ورزشگاه خالی از تماشاگر آزادی بیش از هر چیزی به چشم آمد. در دقیقه ۲۶، مهدی ترابی با شوت فنی و محکم خود دروازه رشید مظاهری را تهدید کرد که توپ با اختلاف بسیار اندک از بالای دیرک افقی عبور کرد. در دقیقه ۳۰، ارسلان مطهری جواب این شوت را داد که ضربه محکم او دقیقا به جایی رفت که حامد لک قرار داشت. در دقیقه ۳۵، همکاری سرخپوشان روی توپهای هوایی، منجر به خلق موقعیت گل توسط مغانلو برای نوراللهی شد که یزدانی زودتر این توپ را دفع کرد. بازی برخلاف ۳ داربی گذشته که هر یک 4 گل در برداشت، هیچ موقعیت خطرناک صددرصدی برای ۲ تیم نداشت و در عوض ۲۰ بار بازیکنان ۲ تیم در نیمه نخست مرتکب خطا شدند! با آغاز نیمه دوم، ارسال تصادفی یزدانی پشت سر مدافعان پرسپولیس به مهدی قائدی رسید و او در محاصره سرخپوشان و از زاویه بسته، به سمت دروازه حریف شوت زد که ضربه او با دخالت حامد لک برگشت داده شد. در دقیقه ۵۰، توپ ارسالی از سوی نادری به روی دروازه سرخپوشان به سر فرشاد فرجی برخورد کرد که در این صحنه هم استقلالیها به خطای پنالتی اعتقاد داشتند. در دقیقه ۵۵، شوت محکم و زمینی شهریار مغانلو به سمت دروازه استقلال با شیرجه مظاهری به صورت ناقص دفع شد و در بازگشت آلکثیر دروازه استقلال را گشود و پرسپولیس را پیش انداخت. بعد از گل، پرسپولیس عقب نشست و تلاش استقلال برای خلق موقیت گل، در دقیقه ۶۴، جواب داد ولی دیاباته قدر کار تاکتیکی هم تیمیهای خود را ندانست و توپ را به آسمان زد. در حالی که استقلال در جریان بازی توان خلق موقعیت نداشت، در دقیقه ۸۲، ارسال مهدی قائدی از روی نقطه کرنر به روی دروازه، با ضربه ناقص یکی از بازیکنان استقلال همراه بود و در بازگشت مجددا به یزدانی رسید که ضربه سر او از روی خط دروازه پرسپولیس توسط شجاعی بیرون کشیده شد. در دقیقه ۸۸، باز هم استقلال خطری را روی دروازه پرسپولیس ایجاد کرد اما دیاباته قدر ارسال خوب غفوری را ندانست. در اواخر مسابقه، تکل محمد نادری روی پای سرلک، باعث بالا گرفتن درگیری در مسابقه شد و بازیکنان به سمت همدیگر حمله کردند. بعد از آرام شدن درگیری توسط مربیان و سرپرستان ۲ تیم، محمدرضا اکبریان به فرشاد فرجی از پرسپولیس و احمد موسوی، بازیکن نیمکتنشین استقلال کارت قرمز نشان داد. ارسال به دوستان
همه اشتباهات کومان در یک سال اخیر
سال سقوط
مهدی طاهرخانی: ۱- درباره بد بودن بارسا و اشتباهات مسلسلی کومان هیچ چیزی بر مدار اتفاق و اقبال نیست. همین چند شب قبل در حالی که بارسا با نتیجه ۳ بر ۲ پیش بود و تنها دالان هجومی لوانته، روزنه راست کاتالانها بود، در اقدامی عجیب و تاملانگیز، ابتدا عثمان دمبله را بیرون برد و بدتر از آن سرانجام «سرجینیو دست» را به میدان فراخواند. امید لوانته به نفوذ از آن جبهه بود که سرجی روبرتو با وجود افت فاحش (به خاطر مصدومیت بلندمدت) تقریبا بخوبی آن منطقه را مسدود کرده بود اما سرجینیو دست آمد و مطابق معمول براحتی دریبل خورد و گل سوم از همان غفلت ساده زده شد. اگر نام این تعویض خودکشی نیست پس چیست؟
۲- رونالد کومان یک فصل تمام شبیه سلف خود، مربیان هلندی با خودش و دیگران لجبازی کرد و دود این رفتار عجیب به چشم بارسا رفت. لابد میپرسید کدام لجبازی؛ اصرار عجیب روی استفاده همیشگی از پدری گونزالس و نابودی محض ریکی پویگ. ذبح تجربه و بازی دادن به سرجینیو دست که با هر متر و معیاری، کمتر از نلسون سمدوی پرتغالی است. از روزی که دنی آلوز رفت، جناح راست و همیشه ویرانگر و غران بارساییها تبدیل به پاشنه آشیل آنان شده است. از گرانادا تا لوانته؛ هر تیمی از هر کجای جدول بیاید، میداند سرجینیو دست، همان روزنه بارساست و اکثر گلها از آنجا ساخته و پرداخته میشود. حتی حضور گهگاه مینگوئزا هم نتواسته مرهمی بر آن سیاهزخم باشد و حالا هوادار بارسا که جام را در دست یکی از ۲ تیم مادریدی میبیند، اعتقاد دارد حفظ کومان وقت تلف کردن محض است. او هرگز تفاوت بارسا با والنسیا و اورتون را درک نکرد و نمیکند.
۳- عنصر تجربه برای قهرمانی مهمترین فاکتور است اما بارسا با تفکرات افراطی کومان عملا مهدکودک شده است؛ از پدری تا موربیا، سرجینیو دست و مینگوئزا نه اینکه بازیکنان بدی باشند اما این بیتجربههای خام، باید بسان ژاوی و اینیستا و حتی مسی، شروع کارشان را با نیمکتنشینی آغاز کنند.
اگر آنسو فاتی مصدوم نبود او هم قطعا یکی دیگر از ۱۸ سالههای ترکیب اصلی بود. در اینجاست که تیم کومان در همه بزنگاههای حیاتی بازی را باخت تا ولو برای یک ساعت طعم صدارت را نچشد. فوتبال ساختار خودش را دارد. با افراط کومان، پیانیچ هرگز احیا نشد تا پدری اینگونه در بدترین روزهایش هم خیالش از حضور در ترکیب اصلی راحت باشد.
باور کردنش شاید سخت باشد اما میدانستید ژاوی بزرگ و افسانهای تا قبل از آمدن پپ به تیم اصلی بارسا در سال۲۰۰۸ یعنی در ۲۸ سالگی، جایگاه ثابتی در تیم فرانک رایکارد نداشت؟ اما حالا پدری ۱۸ ساله حتی وقتی راه هم میرود در ترکیب اصلی ثابت است. بله باید هم روزگار بارسا اینچنین سیاه و کبود باشد.
۴- اگر همان اصراری که کومان به امثال پدری، موریبا و دست، داشت نصف آن را روی پیانیچ و ریکی پویگ منعطف میکرد قطعا ولو برای یک بار بارسا صدر را تجربه میکرد. شهامت تعویض مسی که عملا از دقیقه ۷۰ به بعد بارسا را ۱۰ نفره میکند متاسفانه در جنم کومان رویت نشده است. مسی کیلومترها با روزهای رویاییاش فاصله دارد. با این وجود تا اواسط نیمه دوم هم تلاش میکند اما بعد از آن، عملا بارسا با یک یار کمتر با رقبا رقابت دارد. بله تلخ است این حقیقت اما مربی بزرگ بدون واهمه از هیچ نامی (ولو مسی) باید اولویت تیمش باشد. هر چه هست در دوره فعلی چنین نبوده و نیست و شاید ۱۰ سال بعد کومان در کتاب خاطرات دلایلش را شرح دهد.
۵- خیلیها از ژاوی میگویند اما حقیقتا ژاوی هم دوای این درد نیست. تکنسینهای بزرگی مثل توخل و ناگلزمن هستند اما بارسا سراغ افرادی میرود که صرفا روزی بازیکن این تیم بودند. به همین دلیل سنتی و منسوخ شده، متاسفانه هر سال مربیان بدتری جانشین هم میشوند.
اینک اگر معجزهای رخ ندهد کومان تقریبا رفتنی است، ژاوی میخواهد در دوحه به ماجراجویی و پروژه استخراج پول از دل کویر ادامه دهد اما باید مربی فصل بعد بارسا آنقدر بزرگ باشد که شهامت تعویض مسی را داشته باشد یا به او بگوید در این بازی دقیقه ۷۵ به بعد باید به میدان بروی تا خسته و درمانده نشوی.
از سوی دیگر مربی آتی باید امثال لنگله، سرجینیو دست و حتی عثمان دمبله را هم در لیست مازاد بگذارد تا این تیم نفسی تازه کند. باید تلفیق جوانان و باتجربهها اصولی شکل بگیرد. بدون هیچ تعصبی از خط دفاع فقط باید آلبا در ترکیب اصلی بماند و در بهترین حالت پیکه نیمکتنشین میشود. البته این انقلاب ریزشها باید با توفان رویشها و جذب مدافعان درجه یک همراه شود. قطعا آینده برای پدری و موریبا خواهد بود اما نباید آنان امروز و در هر حالتی بازیکن ثابت باشند.
ارسال به دوستان
نبرد برای سرزمین مقدس
محمدعلی صمدی*: سرزمینی که امروز مسلمانان و اعراب به نام «فلسطین» میشناسند و توسط اشغالگران صهیونیست و حامیان جهانی آنان، «اسرائیل» نام گرفته، بیش از 80 سال است محل یکی از طولانیترین منازعات شناختهشده عمر بشر است. برای بررسی این چالش بزرگ، ناچاریم به ریشههای تاریخی آن برگردیم.
***
آنچه امروز «فلسطین» نامیده میشود، سرزمینی است به مساحت 27هزار کیلومتر مربع. این منطقه تنها بخشی از «فلسطین تاریخی» را شامل میشود. باید توجه داشت که «فلسطین» تا ابتدای قرن بیستم میلادی و پایان جنگ اول جهانی، یک نام تاریخی برای منطقهای در غرب آسیا بود: از شرق به غرب، محصور بین دریای مدیترانه و بیابانهای شرق رودخانه اردن و از شمال به جنوب بین رودخانه «لیطانی» تا «دریای سرخ». 13 قرن پیش از میلاد حضرت مسیح(ع) اقوامی موسوم به «پالست» یا «فالسط» در این محدوده ساکن بودند. اگر چه پیش از آنان، این سرزمین تا چند قرن به نام قوم دیگری که در آن استقرار و اکثریت یافته بود، «ارض کنعان» یا «سرزمین کنعان» نامیده میشد اما مسلم این است که قوم «فالسط» توانست حضور خود را بر این خاک تثبیت کند و در طول تاریخ پرحادثه این دیار، راه خود را تا قرون معاصر باز کرده و نامش را بر این قطعه آسیای غربی جاودانه کند.
شهر «بیتالمقدس» یا «قدس» که در میان مسیحیان و یهودیان به «اورشلیم» اشتهار دارد، قلب «فلسطین» محسوب میشود. یهودیان، سرزمین فلسطین را محل تشکیل اولین حکومت پادشاهی یهودی در سال 1029 پیش از میلاد میدانند. حکومتی که توسط سلیمان در میانه بینالنهرین و مصر، تا سطح قدرتی منطقهای و مقتدر، ارتقا پیدا کرد و البته بیش از ۳ قرن دوام نیاورد. مطابق دعاوی یهود، «اورشلیم» پایتخت «حکومت متحد یهودی» و مدفن پادشاهان آن، یعنی «داوود» و «سلیمان» است. مسیحیان، این شهر را زادگاه، قتلگاه و مدفن حضرت عیسی بن مریم(ع) میدانند و مسلمانان هم برای محلی تحت عنوان «مسجدالاقصی» که در مرکز «بیتالمقدس» واقع است، به عنوان نخستین قبله مسلمانان (تا پیش از تعیین مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمین) و همچنین محل آغاز سفر آسمانی پیامبر اسلام(ص) موسوم به «معراج»، حرمت فراوانی قائل هستند. بنا بر نص صریح قرآن مجید، «مسجدالاقصی» و اطراف آن توسط خداوند برکت داده شده و بنا بر سایر روایات اسلامی، این مسجد، دومین عبادتگاه مهم یکتاپرستان جهان است که سنگ بنای اصلی آن، همانند «مسجدالحرام»، توسط پیامبران الهی علیهمالسلام و با دستور خداوند متعال گذاشته شده است.
با عنایت به آنچه ذکر شد، «بیتالمقدس» همواره کانون توجه ادیان ابراهیمی جهان بوده و طبیعی است با قدرتیابی هر کدام از این ادیان در عرصه جهانی، برای تسلط بر این سرزمین به عنوان منطقهای مهم و سرنوشتساز، تلاشهای مؤثری صورت گیرد.
فلسطین طی سالهای 633 تا 638 میلادی به طور کامل توسط سپاه مسلمانان از سلطه امپراتوری روم شرقی (بیزانس) خارج شد و از آن پس تا 465 سال به عنوان بخشی از «ولایات شام»، تحت حاکمیت بلامنازع مسلمانان قرار گرفت. به فاصله کوتاهی پس از فتح فلسطین، لشکریان خلفای مسلمان، پس از افزودن سراسر شمال آفریقا به قلمرو خود، قدم به «اروپا» گذاشتند و بخش اعظم «شبهجزیره ایبِری» (شامل اسپانیا و پرتغال کنونی) را تصرف کرده و پشت دروازههای جنوبی فرانسه متوقف شدند. تصرف تمام سواحل جنوبی دریای مدیترانه، راه را برای تهدید «ایتالیا»- قلب تجاری و مذهبی اروپا - باز کرد. طی قرن نهم میلادی، سپاهیانی از مسلمانان توانستند در «ایتالیا» رخنه کرده و حتی چندین بار دروازههای شهر «رُم» را لمس کنند اما توسط اروپاییها به عقب رانده شدند. اگر در آن روزگار، نظام سیاسی اسلام دچار تقسیمبندیها و منازعات داخلی نبود و میتوانست توان بیشتری را در دریای مدیترانه متمرکز کند، بدون شک با تصرف شهری چون «رم»، جغرافیای سیاسی- مذهبی امروز جهان، بسیار با آنچه اکنون هست، متفاوت بود.
به هر حال، نتیجه این حملات به جنوب «ایتالیا»، تصرف جزایر استراتژیکی چون «سیسیل» و «پالرمو» توسط مسلمانان بود و به این ترتیب جز محدودهای ناچیز از سواحل مدیترانه، سایر آبهای این دریا، در سیطره کامل ناوگان تجاری و نظامی مسلمانان قرار گرفت. تا زمان «جنگهای صلیبی» در ۲ قرن بعد، این وضع تداوم داشت؛ جنگهایی که ۲ قرن تداوم یافت و زمینهساز تغییرات جدی در ۲ تمدن غالب بر جهان، یعنی «تمدن اسلامی» و «تمدن مسیحی» شد و به جرأت میتوان گفت آنچه امروز به غلط به نام منازعه «اعراب و اسرائیل» عنوان میشود، چیزی جز تداوم «جنگهای صلیبی» نیست و فلسطین بار دیگر به صحنه نبرد سرنوشتساز ۲ تمدن غالب جهان تبدیل شده است و این بار نیز نتیجه نبرد- هر چه باشد- تأثیرات عمیق و بنیادینی بر آینده جهان خواهد داشت.
با ورود به قرن یازدهم میلادی، اروپا (کانون تمدن مسیحی) سیاهترین روزگار خود را به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی آغاز میکرد و شرق مسلمان، طلاییترین سالهای تمدن خود را پشت سر میگذاشت. اروپا در آتش جنگهای مذهبی- سیاسی میسوخت. در چنین مقطعی، کانونهای ثروت و قدرت مسیحی توانستند با تقویت بنیه نظامی و از همه مهمتر استفاده از مناقشات داخلی مسلمانان، جزیره «سیسیل» را پس از حدود یک قرن، از کنترل مسلمانان خارج کنند (1091 میلادی) و همچنین حوزه حکومت مسلمین در اسپانیا را کاهش دهند (از 1085 میلادی به بعد). به این ترتیب آبهای «مدیترانه شرقی» به روی بازرگانان مسیحی باز شد و شهرهای ایتالیایی «پیزا»، «جنوا»، «ونیز» و «آمالفی» (اصلیترین کانونهای سرمایهداری در اروپای آن زمان) در صدد برآمدند با پایان دادن به برتری مسلمانان در «مدیترانه غربی»، بازارهای آسیای غربی (شامل خاورمیانه امروزی و بخشهایی از آسیای میانه) را به روی کالاهای خود بگشایند. تمام راههای دریایی و زمینی بازرگانی در آن روزگار (که به «جاده ابریشم» شهرت داشت)، پیش از رسیدن به اروپا، در سواحل شرق دریای مدیترانه به هم میرسیدند و این گلوگاه پرسود (شامل بندرهایی که امروز در کشورهای ترکیه، سوریه، فلسطین، لبنان و مصر قرار دارند) تحت اختیار مسلمانان قرار داشت. در این میان، منطقه فلسطین، علاوه بر آنکه سواحلی طولانی در «مدیترانه غربی» داشته و ارزانترین راه تجاری برای رساندن کالاهای اروپایی به آسیا محسوب میشد، دارای موقعیتی سوقالجیشی بود و شهرهای بندریاش، اشرافی منحصربهفرد بر مدیترانه شرقی داشت که ارزش نظامی آنها را بشدت افزایش میداد.
جنگ برای تصرف بنادر مزبور، هزینه و انگیزه بالایی میطلبید. سرانجام شخص «پاپ» دست به کار شد و با شعار آزادسازی زادگاه و مدفن حضرت عیسی مسیح(ع) در فلسطین، سپاه و انگیزه لازم را فراهم کرد. برپایی چنین جنگی علاوه بر فواید اقتصادی، موقتا تمرکز «افکار عمومی» مسیحیان را از بحران وعدههای محققنشده کلیسا در پایان هزاره اول (نزول حضرت مسیح و برپایی امپراتوری مقدس متحد مسیحی) منحرف میکرد و میتوانست باعث «اتحاد حکمرانان متفرق و سرکش مسیحی» زیر پرچم مقابله با «کفار» و آزادی «سرزمین مقدس» شود. در بدترین حالات، امید میرفت با انتقال جنگ داخلی جهان مسیحیت به خارج از اروپا، برای مدتی آرامشی نسبی به این منطقه بازگردد و در سایه تحقق چنین مفروضاتی، قدرت رو به افول کلیسا نیز نسبتا احیا میشد.
سال 1097 حرکت اولین «ارتش صلیبی» به سوی فلسطین آغاز شد. صلیبیون توانستند قسمت اعظم خاک «ولایات شام» را اشغال و تأسیس «حکومت لاتینی اورشلیم» را به پایتختی «اورشلیم» (بیتالمقدس) اعلام کنند. «حکومت لاتینی اورشلیم»، بنادر مهم و استراتژیک «یافا»، «صور»، «عکا»، «بیروت» و «عسقلان» را به حکومتهای «پیزا»، «ونیز» و «جنوا» واگذار کرد و به این ترتیب کانونهای سرمایهداری ایتالیا نتیجه مطلوب خود را از جنگ صلیبی گرفتند و «دستگاه پاپی» نیز بر اثر این پیروزی، جان تازهای گرفت. این وضعیت، 88 سال به طول انجامید.
سال 1188، سپاه مسلمانان به فرماندهی «صلاحالدین ایوبی» طی چند ماه، تمام مناطق اشغالی را آزاد کرد. به این ترتیب فلسطین، برای 8 قرن دیگر به آغوش اسلام بازگشت. اروپا و لشکریان صلیبیاش برای بازیابی موقعیت طلایی خود تلاش بسیاری کردند و جنگهای صلیبی را تا یکصد سال بعد کش دادند اما با شکستهای مفتضحانهای، موقتا راضی به رها کردن «جبهههای صلیبی» شدند.
تجربه 88 سال تسلط بر آبهای «مدیترانه شرقی»، به قدری شیرین و پرسود بود که از دست رفتن آن، زخمی عمیق بر پیکره کانونهای ثروت و قدرت اروپایی باقی گذاشت و سودای تسلط مجدد بر این منطقه، هیچگاه از حیطه طرحها و برنامههای آنان برای «تسلط بر گلوگاههای قدرت و ثروت جهان» خارج نشد. به فاصله کمی از جنگهای صلیبی، اروپا در ظلمات طاعون و جنگ داخلی 100 ساله فرورفت و همزمان «عثمانی» قدرتمندترین دولت مسلمان در آسیا متولد شد. این دولت سال 1453 میلادی، امپراتوری روم شرقی (بیزانس) را برانداخت و پایتخت آن، شهر «قسطنطنیه» - که ستاره درخشان فرهنگ و تمدن غرب محسوب میشد- را به تصرف درآورد. امپراتوری بیزانس و شهر استراتژیک «قسطنطنیه»، علاوه بر اهمیت فرهنگی و معنویاش، سدی بود که بیش از 1000 سال اروپا را از سیلاب مهاجمان آسیایی حفظ کرده بود. نشان به آن نشان که کمتر از 80 سال پس از شکستن این سد، پرچمهای سپاهیان عثمانی از شهر «وین» قابل رؤیت شد.
به این ترتیب بار دیگر راه تجارت اروپا با شرق، صعبالعبور و پرهزینه شد و تمام بنادر استراتژیک شرق دریای مدیترانه (از جمله فلسطین) در سیطره مسلمانان قرار گرفت و این بار نهتنها از «مسیر خشکی امپراتوری بیزانس» خبری نبود، بلکه بخش بزرگی از «راههای تجاری دریای سیاه» هم تحت کنترل مسلمانان قرار داشت! حالا تمام موجودیت اروپا مورد تهدید قرار گرفته بود. هم خاکش در خطر اشغال قرار داشت، هم اصلیترین مسیر تنفس اقتصادی آن در پنجه عثمانی بود.
* پژوهشگر تاریخ
ارسال به دوستان
اخبار
آلکنو برای لیگ ملتها لیست داد
«ولادیمیر آلکنو» اسامی 17 بازیکن و 6 عضو کادر فنی تیم ملی والیبال ایران را برای معرفی به فدراسیون جهانی برای حضور در لیگ ملتها اعلام کرد. جمعه بیستوچهارم اردیبهشت زمان تعیینشده از سوی فدراسیون جهانی است تا کشورهای حاضر در لیگ ملتها فهرست 25 نفره خود را به منظور حضور در این مسابقات اعلام کنند. با اعلام ولادیمیر آلکنو، تیم ملی با حضور 17 بازیکن شامل میلاد عبادیپور، رضا عابدینی، سعید معروف، سیدمحمد موسوی، پوریا فیاضی، محمدرضا حضرتپور، مسعود غلامی، امیر غفور، صابر کاظمی، محمدجواد معنوینژاد، علیاصغر مجرد، علی شفیعی، میثم صالحی، محمدطاهر وادی، آرمان صالحی، امیرحسین اسفندیار و بردیا سعادت در لیگ ملتها حضور خواهد یافت. همچنین همکاران سرمربی تیم ملی در این مسابقات عبارتند از: توماسو توتولو (دستیار اول)، محمدرضا تندروان (دستیار دوم)، سیامک افروزی (پزشک و تراپیست)، نوید مشجری (آنالیزور)، مهدی خباز (بدنساز) و مانلی کسرایی (مترجم). آلکنو در ابتدای تمرین پنجشنبه، پیش از اینکه سوت آغاز تمرین را بزند، طی جملات کوتاهی خطاب به بازیکنان و همکارانش در کادر فنی گفت: با توجه به اختیاری که از سوی رئیس فدراسیون دارم، بر اساس نیاز تیم درباره بازیکنان و اعضای کادر فنی تصمیم میگیرم. مسؤولیت انتخاب با من است.
***
مصدومیت بالاخره مرادی را از پا انداخت
مصدومیت بالاخره سهراب مرادی از پا انداخت و با وجود تمام تلاشهایی که این وزنهبردار داشت، در نهایت در کسب سهمیه المپیک ناموفق بود. به گزارش ایسنا، سهراب مرادی، وزنهبردار دسته ۹۶ کیلوگرم ایران به دنبال گرفتن سهمیه المپیک توکیو بود و آخرین امید او برای اینکه این سهمیه را به دست آورد، مسابقات گزینشی المپیک کلمبیا بود. او به فاصله 20 روز پس از مسابقات قهرمانی آسیا، در یک مسابقه پرفشار و سنگین دیگر شرکت کرد و روی تخته مسابقات گزینشی المپیک کلمبیا رفت تا شانس خود را برای گرفتن سهمیه افزایش دهد. از این رو باید در این مسابقات رکورد ۳۸۸ کیلوگرم را به ثبت میرساند. این وزنهبردار همانند قهرمانی آسیا یک ضرب را با وزنه ۱۷۰ کیلوگرم آغاز کرد که از همان ابتدا مشخص بود فشار زیادی را زیر این وزنه تحمل میکند، چرا که داوران نخستین حرکت او را خطا گرفتند. در حرکت دوم وزنه ۱۷۰ کیلوگرم را زد و چراغ سفید هم گرفت اما احساس درد شدیدی در مچ دست داشت. مصدومیت او به قدر جدی بود که از حرکت سوم یک ضرب و دوضرب انصراف داد. او با از دست دادن امتیاز این مسابقه، با المپیک توکیو وداع کرد. یکی از نکاتی که مطرح شده این است که با توجه به فاصله کم قهرمانی آسیا تا مسابقات کلمبیا، فرصت ریکاوری برای مرادی کم بوده است. از طرفی سفر به کلمبیا هم با توجه به مسیر پروازی طولانی که دارد خستگی زیادی برای او به همراه داشته است. از این رو آغاز رقابت با وزنه ۱۷۰ کیلوگرم قدری سنگین بوده است و باید با وزنه کمتری رقابت را شروع میکرد. تنها کسی که میتواند به این مساله پاسخ بدهد و شرایط سهراب مرادی را قبل از وزنه زدن توضیح دهد، محمدحسین برخواه، سرمربی تیم ملی است. سهراب مرادی در مسیر کسب سهمیه المپیک مصدومیتهای زیادی را پشت سر گذاشت، ۲ بار از ناحیه کتف مصدوم شد که او را برای درمان راهی آلمان کرد. سپس از ناحیه کمر و پشت ران پا هم آسیبدیدگیهای جدی داشت و اکنون مصدومیت آخر که از ناحیه مچ دست بود، او را از پا انداخت و شانس رفتن به المپیک را از این وزنهبردار گرفت.
***
سرمربی تیم فوتبال زنیت:
سردار آزمون پیشنهاد جدی ندارد
با آنکه عنوان شده تیمهایی از ایتالیا، اسپانیا و آلمان خواهان به خدمت گرفتن سردار آزمون، مهاجم ایرانی تیم زنیت سنتپترزبورگ هستند، سرمربی زنیت این خبرها را رد کرد. سردار آزمون در سالهای اخیر همواره یکی از سوژههای نقل و انتقالات فوتبال اروپا بوده است. آزمون که این فصل با ۱۹ گل در صدر جدول گلزنان لیگ روسیه و شانس نخست کسب این عنوان است، از ماهها پیش به تیمهای بزرگ نسبت داده شده است. آزمون یک فصل دیگر با زنیت قرارداد دارد اما رسانههای روسیه و سایر کشورهای اروپایی احتمال جدایی او در این فصل و انتقال به تیمهای بزرگتر را جدی میدانند. اخیراً از دورتموند آلمان، سویا و والنسیای اسپانیا، آ اس رم و آتالانتای ایتالیا به عنوان مشتریان جدی سردار آزمون نام برده شده است. این در حالی است که «سرگئی سماک» سرمربی زنیت میگوید آزمون تا الان پیشنهاد جدی نداشته و به نوعی خبرهای رسانهای را تکذیب کرده است.
سماک در گفتوگو با سایت «gq» روسیه درباره پیشنهادات زیادی که برای آزمون مطرح میشود، گفت: تا امروز هیچ پیشنهاد جدی برای هیچ یک از بازیکنان زنیت وجود ندارد. شاید پیشنهادات بعدا بیاید. مهمترین چیز خواست خود بازیکن است. او باید بخواهد برای باشگاه بازی کند. لازم نیست کسی را به زور مهار کنید. البته علاقه باشگاههای اروپایی برای هر فوتبالیستی از لیگ روسیه یک گام رو به جلو است و نیاز نیست جلوی آن گرفته شود. سرمربی زنیت درباره احتمال جدایی «یوری ژیرکوف» هم گفت: من چنین احساسی ندارم. ژیرکوف یک بازیکن افسانهای و یک فوتبالیست فوقالعاده است.
ارسال به دوستان
مسأله فلسطین و آزمون سیاستخارجی بایدن
ثمانه اکوان: شاید این نخستین چالش سیاست خارجیای نبود که دولت بایدن انتظارش را میکشید اما شعلهور شدن آتش جنگ بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیان بهیکباره او را در داخل نخستین بحران مهم خارجی در دوران ریاستجمهوریاش انداخت.
اگر مروری بر تصمیمات و اظهارنظرهای جو بایدن درباره مساله فلسطین و رژیم صهیونیستی داشته باشیم، بخوبی میتوانیم پیشبینی لازم درباره اینکه او چه سیاستی را در قبال این بحران در پیش میگیرد، داشته باشیم. در واقع نگاهی به مواضع بایدن نشان میدهد او هیچ چیز از رئیسجمهور قبلی یعنی دونالد ترامپ که تمام توان و امکانات خود را وقف رژیم صهیونیستی کرده بود، ندارد. او بارها اعلام کرده است با وجود اینکه کاتولیک است اما در نهایت خود را یک صهیونیست میداند و تا این اندازه به آرمان صهیونیستها برای سکونت در سرزمینهای اشغالی پایبند است. در همان زمان بحثهای انتخاباتی در سال 2020، زمانی که از بایدن پرسیده شد آیا تصمیم ترامپ برای شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل را همچنان به رسمیت میشناسد؟ اعلام کرد قطعا مخالفتی با این مساله ندارد. او پس از آن درباره پیمان آبراهام و عادیسازی روابط اعراب منطقه با اسرائیل گفت از این پیمان که با تلاشهای داماد ترامپ به نتیجه رسیده بود، حمایت و تلاش میکند کشورهای دیگری نیز به آن بپیوندند تا بتوانند با تلاش یکدیگر راهحلی برای مساله فلسطین پیدا کنند.
همه اینها اما در حالی بود که به صورت سنتی، تلاش روسای جمهور دموکرات معمولا نسبت به جمهوریخواهان برای حل این بحران بیشتر بوده است و او باید ثابت میکرد راهی برای این مساله دارد. بایدن با آنکه بخش مهمی از رأی خود را مدیون دموکراتهای پیشرو در مجلس نمایندگان است و آنها خواهان اتخاذ و رویکردی نوین برای مقابله با آپارتاید اسرائیل هستند، در بحران فعلی از آنها عقب ماند و نشان داد هر قدر هم که پایگاه رأی خود را مدیون افرادی چون برنی سندرز یا زنان مسلمان و پیشرو در کنگره مانند گروه اسکادران زنان در مجلس نمایندگان باشد، یا هر قدر هم که از نظر سیاسی با نتانیاهو مشکل داشته باشد، باز هم این لابی صهیونیستی و علاقه به صهیونیسم است که او را برای حمایت کامل از صهیونیستها تشویق میکند. از ابتدای بحران در سرزمینهای اشغالی که به روزهای ابتدایی ماه رمضان سال جاری بازمیگردد و در روزهایی که رسانهها از بیرون کردن مردم فلسطین از خانههایشان در محله شیخ جراح میگفتند یا به درگیریها در دروازه دمشق در بیتالمقدس شرقی میپرداختند، یکی از گلایههایشان، سکوت دولت بایدن در این باره بود. این سکوت به مدت یک ماه ادامه داشت و مردم در سراسر سرزمینهای اشغالی هر روز برای بیرون رفتن از خانههایشان در ترس به سر میبردند که مبادا در کمین صهیونیستهای تندرو قرار بگیرند. نشریه فارینپالیسی در گزارشی در این باره هفته گذشته به این مساله اشاره کرد که افکار عمومی و رسانهها در آمریکا انتظار چنین سکوتی را از کاخ سفید نداشتند. این نشریه همچنین نوشت اگر در همان روزهای ابتدایی ماه رمضان که صهیونیستهای تندرو به مسلمانان در قدس شرقی حمله میکردند، دولت بایدن حتی تذکری کوچک به صهیونیستها میداد، حالا شاهد شکلگیری این حجم از خشونت در این سرزمینها نبودیم. حالا رسانههای طرفدار بایدن به او هشدار میدهند این مسالهای نیست که بتوان با سکوت براحتی از کنار آن گذشت و دولت او وظیفهای دشوار، با اهمیت فراوان برای پایان دادن به این بحران دارد. سیانان در این زمینه نوشته است اگرچه بایدن تلاش میکرد تمرکز سیاست خارجی آمریکا را از منطقه خاورمیانه دور کند و به مشکلات بزرگتر در این عرصه یعنی چین، روسیه و حملات سایبری بپردازد اما جرقه خوردن این بحران از حدود یک ماه پیش و شعلهور شدن آتش جنگ در چند روز اخیر نشان داده است پیگیری این سیاست نمیتواند درست باشد. مساله جالب توجه اما این است که بحران فعلی از نظر این رسانهها و دولت بایدن، از حدود یک ماه پیش و حملات صهیونیستها به مسلمانان در شرق بیتالمقدس یا تلاش برای غصب خانههایشان شروع نشده است، بلکه تنها از چند روز پیش شروع شده که حماس به موشکباران سرزمینهای اشغالی و شهرهای مختلف آن پرداخت!
بایدن بعد از این اقدام بود که گفتوگوی تلفنی بلندمدتی را با نتانیاهو داشت و بعد از آن بدون اینکه اشارهای به محتوای این گفتوگوها کند، به رسانهها گفت امیدوار است دیر یا زود این مخاصمه و درگیریها پایان یابد! او تأکید کرد: «اسرائیل در زمانی که هزاران راکت به سمتش شلیک میشود، حق دفاع از خود را دارد». او در سخنرانی خود به مردم فلسطین هیچ اشارهای نکرد. این مساله از دید رسانههای آمریکایی نیز پنهان نماند و خبرگزاری سیانان در این باره با اشاره به اینکه نام فلسطین و مردم مسلمان یکبار هم در سخنرانی بایدن مشاهده نشد، نوشت: «بایدن در طول هفته گذشته بشدت از سوی جمهوریخواهان تحت فشار بود تا حمایتهای آشکار خود از اسرائیل را بیش از پیش نشان دهد. در مقابل دموکراتهای پیشرو بیشتر از گذشته از اسرائیل انتقاد و ابراز امیدواری کردند بایدن بدون توجه به درخواستهای جمهوریخواهان، مسائل حقوق بشری را در اولویت خود قرار داده و همانطور که خودش بیان کرده است مسائل حقوق بشری را سرلوحه سیاستهایش در سیاست خارجی قرار دهد، فلسطینیان را نیز جزو کسانی بپندارد که باید اصول حقوق بشر در خصوصشان اجرایی شده و مورد توجه قرار گیرد. با این حال صحبتهای بایدن در واشنگتن به مذاق جمهوریخواهان و البته سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا بسیار خوش آمد. «گیلاد اردان» در این باره اعلام کرد: «بسیار بسیار خوشحالم که چنین تعهد قویای را از سوی رئیسجمهور بایدن درباره اسرائیل مشاهده میکنم که درباره حق دفاع اسرائیل از خودش و امنیت و آرامش مردم اسرائیل صحبت میکند».
بایدن نشان داده است بیشتر از اینکه به فکر حل این بحران باشد، به فکر تأثیرگذاری آمریکا بر شرایط داخلی سیاسی در سرزمینهای اشغالی است. او با وجود گذشت بیش از ۳ ماه از آغاز فعالیتش در کاخ سفید، هنوز سفیر ایالاتمتحده در سرزمینهای اشغالی را مشخص نکرده است. سخنگوی کاخ سفید بارها مجبور شده است به سؤالات خبرنگاران در این باره پاسخ دهد و «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه نیز گفته است حقوقدانان و کارشناسان مشغول بررسی شایستهترین فرد برای این سمت هستند. این مساله بدان معنی است که در اوج بحران و جنگ در سرزمینهای اشغالی، هنوز کسی به عنوان سفیر آمریکا در سرزمینهای اشغالی حضور ندارد. با این حال به نظر نمیرسد این فقدان باعث شده باشد تماسهای مستقیم بین دولت بایدن و نتانیاهو، کم شود. آنطور که «جن ساکی» سخنگوی کاخ سفید گفته است، از ابتدای این بحران تاکنون 25 تماس بین آمریکا و دولت نتانیاهو در ردههای بالای مدیریتی برقرار شده است و غیر از وزیر خارجه، «لوید آستین» وزیر دفاع و «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی نیز در این باره وارد میدان شدهاند. با این حال هنوز هیچ نتیجهای از این جلسات و گفتوگوها منتشر نشده و به موازات این گفتوگوها حملات هوایی صهیونیستها به غزه و کشتار مردم بیدفاع این منطقه نیز ادامه دارد و همین همزمانی حوادث نشان میدهد احتمالا دولت بایدن نیز مخالفتی با حملات گسترده علیه حماس و مردم غزه ندارد.
نکته جالب دیگر گزارش شبکه خبری «انبیسی» از این مساله است. این شبکه خبری در گزارش خود آورده است: «هیچ تفاوتی در روش بایدن با رئیسجمهور حامی اسرائیل قبلی آمریکا درباره مساله فلسطین مشاهده نمیشود. تنها تفاوت در شرایط و فضای سیاسی آمریکا، این است که تعدادی از نمایندگان مسلمان کنگره که اتفاقا دموکرات نیز هستند، از او در این باره انتقاد میکنند». این بار شرایط اطلاعرسانی مردم از وضعیتشان در غزه تغییر کرده است و صدایشان به دنیا میرسد. رسانهها طی چند روز گذشته تصاویر خود را به تصاویر و پخشهای زنده مردم فلسطین از غزه و سرزمینهای اشغالی اختصاص دادهاند و دوربینها به دلیل گسترش تکنولوژی با وضوح بیشتری جنایات رخ داده علیه مسلمانان را به تصویر میکشند. شاید تنها مشکل دولت بایدن در این باره همین پیشرفت تکنولوژی و رسانههای تصویری در غزه باشد که به صورت زنده وضعیت را از این منطقه نشان میدهند. به همین دلیل هم اینستاگرام پخش لایو یا زنده از داخل غزه را محدود کرده است و پستهایی را که نام «فلسطین» یا «غزه» در آن هشتگ شده باشد، مخفی میکند. اگر تاکنون رسانههای رسمی آمریکا با سکوتشان در خدمت اهداف سیاسی سیاستمداران آمریکایی بودند، این بار پلتفرمهای شبکههای مجازی نیز که سابقه طولانیای در سیاسیکاری دارند و توانستهاند حتی رئیسجمهور سابق ایالاتمتحده را نیز در فضای مجازی، محدود کنند، به خدمت دموکراتها درآمدهاند تا چندان هم دولت بایدن در معرض انتقادات قرار نگیرد!
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|