|
پرونده «وطنامروز» درباره زندگی و آثار زندهیاد محمدسرور رجایی، شاعر و نویسنده افغانستانی
به یاد برادر جان
محمدسرور رجایی، پژوهشگر و نویسنده افغانستانی، سحرگاه پنجشنبه گذشته ۷ مرداد بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. مرحوم رجایی فعالیت جدی خود را با حضور در تحریریه مجلههای «سوره» و «راه» شروع کرد و دهها مقاله، یادداشت و گزارش درباره روابط فرهنگی ایران و افغانستان از او به یادگار مانده است. رجایی اما 20 سال آخر عمر بابرکتش را صرف جمعآوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاعمقدس کرده بود. «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاعمقدس، «ماموریت خدا» ۷ روایت از احمدرضا سعیدی، شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان و کتاب «در آغوش قلبها» اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی(ره)، آثار منتشرشده از مرحوم رجایی است. کتاب خاطرات «شهید دکتر سیدعلی شاهموسوی گردیزی» از فرماندهان جهادی افغانستان که بهدست داعش ترور شد، دیگر محصول تلاشهای محمدسرور رجایی است که بزودی منتشر میشود. مرحوم رجایی از اعضای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بود، همچنین دبیری چند دوره جشنواره «قند پارسی» و جشنواره خانه ادبیات افغانستان را نیز عهدهدار بود. در کنار همه اینها، او از کودکان افغانستان - چه مقیم ایران و چه در افغانستان- نیز غافل نبود و نزدیک به 70 شماره مجله «باغ» را نیز در همین راستا به انتشار رسانده بود.
***
* در آغوش قلبها
«در آغوش قلبها» نمونه کوچکی از عمق علاقه آزادگان جهان به امام خمینی(ره) است؛ کتابی که در آن خاطراتی از خادم تا سربازان او در افغانستان گردآوری شده است. این کتاب، شامل 34 قطعه از خاطرات فرهنگیان و فعالان ادبی - فرهنگی افغانستان و 55 قطعه سروده از شاعران این کشور درباره امام خمینی(ره) است. همچنین مجموعهای از تصاویر مربوط به برگزاری جلسات رحلت امام(ره) در روستاها و شهرهای افغانستان از دیگر بخشهای جذاب این کتاب است.
به گفته رجایی، بخش اول کتاب، شعرهای شاعران افغانستانی درباره امام(ره) است که پراکنده بود و کسی به آنها توجه نکرده بود. بخش دوم، خاطرات افغانستانیها اعم از آدمهای معروف و ناشناخته درباره حضرت امام است. بخش سوم هم عکسهای دیده نشده از مراسمهای بزرگداشت و ترحیمی است که افغانستانیها در نقاط مختلف افغانستان برای امام(ره) برگزار کرده بودند. در واقع کتاب «در آغوش قلبها» منتشر شد تا به همه دوستان ایرانی و افغانستانی یادآور شود که ما هم امام(ره) را میشناختیم و دوستش داشتیم و داریم.
* از دشت لیلی تا جزیره مجنون
جامعه فرهنگی و ادبی ۲ کشور ایران و افغانستان در سالهای گذشته تلاش کردهاند تا با در نظر گرفتن اشتراکات، مرزهای ساختهشده میان ۲ ملت همزبان را کمرنگتر کرده و در وطن واحدی به نام «وطن فارسی» جمع شوند، هر چند، گاه و بیگاه این تلاشها توسط اهل سیاست کمرنگتر شده است.
انتشار کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» از جمله تلاشهای مرحوم رجایی برای نزدیک شدن به آرزوی «وطن فارسی» بود؛ کتابی که دربردارنده خاطراتی است از رزمندگان افغانستانی در دفاعمقدس. وجه مشترک تمام این خاطرات، ارادت رزمندگان افغانستانی به امام(ره) و همدلی با ایرانیان است، رزمندگانی که نماینده ملتی بودند که پیروزی انقلاب، شعله امید را در دلشان روشن کرد. این کتاب روایتگر خاطرات سربازانی است که تاکنون بینام و بیادعا کنار همزبانان خود ایستادهاند.
* مأموریت خدا
مرحوم محمدسرور رجایی در معرفی این کار چنین نوشته است: «این کتاب، حاصل سالها پژوهش است. از برکت این کتاب، وقتی به دنبال کودکیهای احمدرضا به مسجد حضرت ابوالفضل(ع) رفتم، با شهدای بسیاری آشنا شدم. از همان جا پابهپای خاطرات احمدرضا راه افتادم و از مرز گذشتم. این کتاب ما را به افغانستان میبرد. مجاهدانی را معرفی میکند که با تفنگهای قدیمی، هواپیماها و تانکهای پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی را از کار انداختند. روزهایی را به یادمان میآورد که مجاهدان شیعه و سنی در کنار هم در برابر دشمنان مشترک مبارزه کردند. در این کتاب میخوانیم که احمدرضا سعیدی چه کسی بود، چگونه به افغانستان رفت، چگونه شهید شد و مزارش کجاست.
این کتاب هم تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران است و هم تاریخ شفاهی جهاد مردم افغانستان؛ البته با محوریت شهادت جوانی 18 ساله به نام احمدرضا سعیدی، متولد تهران که 40 سال پیش، در بهسود افغانستان به شهادت رسید و زنده جاوید شد.
* مجله باغ
ماهنامه «باغ» نخستین نشریه تمامرنگی کودکان افغانستان است که تا اسفند 1397با تیراژ ۳ هزار نسخه، به صورت منظم منتشر میشد. به گفته مرحوم رجایی، ۲ هزار نسخه از این مجله برای کودکان مهاجر افغانستانی مقیم ایران و یکهزار نسخه آن هم برای کودکان ساکن در افغانستان توزیع و رسانده میشد. اولین شماره مجله «باغ» در خرداد 1390 و به همت محمدسرور رجایی و احمد مدقق و در ۸ صفحه سیاه و سفید چاپ شد اما با استقبال گستردهای که صورت گرفت، بعدها این نشریه در 16صفحه و به شکل رنگی چاپ شد.
***
آوینی افغانستان از زبان خودش
مرداد 1348 در یک خانواده روحانی در کابل متولد شدم. پدربزرگ روحانیام تا زمانی که در قید حیات بود، به یاد دارم همیشه تشنه کتاب بود. میدیدم روزها بویژه اواخر عمرش 4-3 عنوان کتاب دور و برش گذاشته بود و میخواند. من هم که از 4-3 سالگی با کتاب دمخور شده بودم، آرزو داشتم زودتر بزرگ شوم تا بتوانم کتابهای پدربزرگم را بخوانم.
متاسفانه وقتی بزرگتر شدم، دیگر نه پدربزرگم را داشتم و نه کتابهایی که در خانه داشتیم. پدربزرگم سال 1356به رحمت خدا رفت، یک سال بعد از آن، کودتای کمونیستی در افغانستان شد و به تبع آن، تمام کتابخانههای خانگی شیعیان افغانستان نابود شد. یعنی مردم، از ترس حکومت کمونیستی و برای اینکه بهانهای برای آزار و اذیت بیشتر به حکومت ندهند، کتابهایشان را در زمین دفن کردند یا اینکه به نحوی این کتابها گموگور شد.
به مدرسه که رفتم، همچنان تشنه خواندن بودم. 13-12 ساله که شدم، هر هفته، شنبهها یا پنجشنبهها به محله معروف «گل باغ عمومی» شهر کابل که محل فروش کتابهای دستدوم بود میرفتم و با 10 افغانی، معمولا یک کتاب و البته بیشتر یکی از مجلات ایرانی آن موقع مثل «اطلاعات»، «جوانان امروز» و «سپید و سیاه» را میخریدم.
* شادمانی برای پیروزیهای ایران در جنگ
سفارت ایران در کابل 4-3 تا ویترین سیمانی داشت که هر ماه عکسهایش را عوض میکرد و من هر ماه از منطقه خودمان پیاده و گاهی با اتوبوس به سفارت میرفتم تا عکسها را ببینم؛ بیشتر عکسهای جنگ و انقلاب اسلامی بود.
سال 1363 از طریق مجلهای جهادی که مخفیانه پخش میشد، عملا با جنگ ایران و عراق آشنا شدم. پیش از آن، از رادیو میشنیدیم چنین اتفاقی افتاده است. پدرم از خبر پیروزیهای ایران شادمان میشد و ما هم مثل پدرمان، شادمانی میکردیم؛ خوشحال بودیم که ایران این پیروزیها را به دست آورده است.
* پیشنهاد نمایش فیلم تشییع امام
سال 1365 به ایران آمدم که تحصیلم را ادامه دهم ولی متأسفانه به هر دری زدم، مرا نپذیرفتند. نتوانستم جایی را پیدا کنم که آنجا درس بخوانم، در نتیجه به افغانستان بازگشتم. از اواخر سال 1366 یا اوایل سال 1367، باز هم در پایگاه جهادی شروع به فعالیت کردم.
تابستان 1368 بعد از رحلت امام خمینی(ره)، فرمانده ما که از پاکستان بازگشته بود، فیلمی از مراسم تشییع حضرت امام را آورده بود؛ پیشنهاد دادم این فیلم را به مردم هم نشان دهیم. یک طرحی در ذهنم نوشتم و شفاهی به آنها گفتم ما این فیلم را نخستینبار در پایگاه نمایش میدهیم. روستاییها که آمدند، به آنها پیشنهاد میدهیم به شرط دادن پول بنزین، فیلم را در روستای شما هم میتوانیم به نمایش بگذاریم.
این طرح خیلی زود گرفت. اواخر تابستان آن سال، کار من، فیلم نشان دادن به روستاییها شده بود. یک الاغ داشتم که خود روستاییها میفرستادند. ژنراتور برق را با تلویزیون پشت الاغ میبستیم. دستگاه پخش ویدئو را هم خودم در یک ساک شانه میکردم (برمیداشتم). مثلا 5-4 کیلومتر دورتر از پایگاه میرفتیم و نزدیکهای غروب فیلم را تا بعد از اذان نمایش میدادیم و شب را در همان روستا میخوابیدیم. چون منطقه کوهستانی بود و شبانه نمیشد بازگردیم. یکی از این فیلمها، مراسم رحلت امام خمینی(ره) بود، یکی هم فیلم سینمایی «عقابها» بود، بعدها فیلم سینمایی «آخرین پرواز» را هم اضافه کردیم.
***
جواد شیخالاسلامی در گفتوگو با «وطن امروز»:
از خانواده مرحوم رجایی غافل نشویم
جواد شیخالاسلامی، شاعر جوان افغانستانی که سالهاست در مشهد ساکن است، در گفتوگو با «وطنامروز» از زاویه دیگری به فعالیتهای مرحوم محمدسرور رجایی پرداخت و گفت: درباره آقای رجایی احتمالا تا چهلم و سال ایشان آقایان مسؤول پیام میدهند و دوستان، شاگردان و همکاران ایشان درباره شخصیت فرهنگی، سجایای اخلاقی و جایگاه ادبیشان سخن میگویند ولی من قصد ندارم همین حرفهای تکراری را بزنم و میخواهم از زاویه دیگری سخن بگویم.
وی ادامه داد: از وزیر فرهنگ، رئیس سازمان تبلیغات تا رئیس حوزه هنری و فعالان فرهنگی که درباره درگذشت آقای رجایی پیام دادند، تا جایی که دستم میرسید به آنها پیام دادم و گوشزد کردم شما از این پس اگر از خانواده آقای رجایی آنچنان که باید و لازم است، حمایت نکنید، این پیامهای شما هیچ ارزشی ندارد.
شیخالاسلامی درباره فعالیتهای پیدا و پنهان مرحوم رجایی گفت: آقای رجایی در 3-2 دهه گذشته برای اینکه دغدغههای خویش را پیگیری کند و این گنجهای پنهان شده زیر روزمرگیها و گرفتاریهای شخصی و سیاسی افغانستان و ایران را بیرون آورد و به همه نشان دهد و آنها را تبدیل به جواهری کند از جنس «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» یا کتاب «ماموریت خدا» و «در آغوش قلبها» زحمات بسیاری کشید. خیلی از اینها را با بودجه شخصی خودش به سرانجام رسانده، آن هم با همه دشواریهایی که در مسیر تالیف و نشر این کتابها کشید.
شاعر جوان افغانستانی با تاکید بر رنجها و دشواریهای فعالان فرهنگی مهاجر گفت: من خودم از پدری مهاجر و مادری ایرانی متولد شدهام و با همه رنج و مشکلات مهاجران آشنایی دارم. فعالان فرهنگی مانند مرحوم رجایی برای نوشتن و تحقیق درباره کتابهایشان به خیلی شهرها نمیتوانستند سفر کنند و مجوز بسیاری از کارها را نداشتند و مرحوم رجایی در این سالها بسیاری از این سفرها را با سختی و با بودجه شخصی خودش میرفت. بارها توسط پلیس بازداشت شده بود که چرا مجوز همراه خودت نداری و از این دست ماجراها که بسیار است. اصل مطلب اینکه الان خانواده او نه پسانداز آنچنانی دارند و نه بیمهای که معیشت روزمره آنها با مشکل مواجه نباشد. شیخالاسلامی در پایان با تاکید بر اهمیت حمایت از خانواده مرحوم رجایی افزود: به عقیده من آقای رجایی وظیفه خطیر و کارویژه خود را انجام داده و الان وظیفه مسؤولان و نهادهای مختلفی که آقای رجایی برای آنها کار کرده این است که از این به بعد از خانواده آقای رجایی حمایت کنند، هر چند خانواده آن مرحوم آنقدر بزرگواراند که شاید چنین درخواستی هم نداشته باشند. به قول آقای کاظمی، خانواده آقای رجایی باید به عنوان ایثارگر شناخته شوند، چرا که با ایثارگری آنها بود که تلاشهای مرحوم رجایی به ثمر نشست و نتیجه داد.
***
محمدکاظم کاظمی در گفتوگو با «وطن امروز»:
از جان برای وفاق ۲ ملت مایه گذاشت
محمدکاظم کاظمی، شاعر و ویراستار درباره شخصیت خاص مرحوم محمدسرور رجایی و فعالیتهای مختلف او در گفتوگو با «وطنامروز» گفت: شخصیت جالبی که محمدسرور رجایی داشت این بود که ذوابعاد و چندوجهی بود و در ساحتهای مختلف فعالیت میکرد و به تنهایی مثل یک اداره و سازمان فرهنگی عمل میکرد؛ بهنوعی میتوان او را یک چریک فرهنگی نامید طوری که در همه صحنهها حاضر بود و هر کاری را که بر زمین مانده بود و دیگران یا توان انجام آن را نداشتند یا حاضر به انجام آن نبودند، انجام میداد.
کاظمی در ادامه رابطه صمیمانه و دوستانه مرحوم رجایی با جامعه فرهنگی ایران را یکی از ویژگیهای بارز شخصیتی او عنوان کرد و افزود: ۲ ویژگی در شخصیت محمدسرور رجایی وجود داشت که او را به فردی برجسته تبدیل کرده بود؛ اول اینکه در عرصههای مختلف فرهنگی احساس مسؤولیت میکرد و دوم اینکه، روابط تنگاتنگ و صمیمانهای با جامعه ایرانی و فرهنگیان ایران داشت.
وی ادامه داد: رجایی به صورت مداوم در پی ایجاد وفاق میان ۲ کشور ایران و افغانستان بود و به همین دلیل، در چشم مردم ۲ سرزمین، چهره مثبتی داشت.
کاظمی، اهل تعامل بودن، وحدتگرایی و وفاقگرایی را از دیگر ویژگیهای شخصیتی محمدسرور رجایی دانست و افزود: این خصوصیات او بهنوعی ریشه در حضورش در عرصه جهاد و مبارزه داشت؛ با وجود این، جزو کسانی بود که مانند بسیاری از مبارزان گمنام دفاعمقدس، هیچکس از فعالیتهایش اطلاع چندانی پیدا نمیکرد.
کاظمی با اشاره به اینکه در حال حاضر باید از خانواده مرحوم رجایی پاسداری و حمایت ویژه شود، گفت: رجایی زندگی ساده و دشواری را پشت سر گذاشت و این موضوع قابل توجه است که تعداد زیادی از افرادی که در زمینه مناسبات فرهنگی ۲ کشور اقدام میکنند، با تنگناهای مالی روبهرو هستند. با وجود این، محمدسرور بیتفاوت به این موضوعات، با جدیت کارش را پیش برد و هیچگاه کارش را لنگ این امور نگذاشت. قطعا در کنار همه این فعالیتها نمیشود از نقش خانواده فداکار او غافل شد که امیدوارم مسؤولان فرهنگی از این ماجرا و حمایتها غافل نشوند. شاعر افغانستانی و یار و همدم مرحوم رجایی تاکید کرد: رجایی مفهوم «خون شریکی» را بزرگترین مفهوم مطرحشده بین ۲ کشور ایران و افغانستان میدانست که در این مفهوم، به حضور رزمندگان ایران در جهاد افغانستان و حضور رزمندگان افغانستانی در دفاعمقدس اشاره داشت و این موضوع را از دهه 1380 دنبال میکرد و در این زمینه، به صورت موثری قلم میزد. او در کتابی با عنوان «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» به این موضوع پرداخت که با اقبال گستردهای هم در ۲ کشور روبهرو شد و موج فرهنگی موثری به راه انداخت.
***
روایتگر زیباییهای ناگفته
مرتضی قاضی*: زیباترین عکسهایم از مشهد، کار رجایی است. نمیدانم عکاس حرفهای بود یا مسؤولان اردو دوربین را دستش داده بودند ولی انصافا آن سفر عکسهای خوبی از من و بچههایم گرفت. یکی از عکسها مدتها روی پروفایل همسرم بود. من و امینحسین، سرمان را از کوپه آورده بودیم بیرون و میخندیدیم، یکدفعه رجایی که در راهرو ایستاده بود، دوربینش را برگرداند سمت ما و از نصفه کله من و پسرم که از در بیرون زده بود، عکس گرفت. خیلی بانمک شد، شبیه عکسهای هنری. در حالتهای مختلف، وقتهایی که ما حواسمان نبود، رجایی اما حواسش بود و چلیکچلیک عکس برمیداشت، عکسهای زیبای یادگاری.
ویژگی خاصش همین بود، حواسش جمع چیزهایی بود که ما برایمان عادت بود و راحت از کنارشان میگذشتیم. آنقدر از ابتدای زندگیمان اهالی افغانستان را در کنارمان دیدهایم که بودنشان را انگار احساس نمیکنیم. انگار برایمان عادی است که بگویند 2 تا 3 هزار نفر از رزمندگان افغانستانی در جنگ بین ایران و عراق شهید شدهاند. برایمان عادی است که بشنویم یک تیپ کامل از دوستان اهل افغانستان به نام «فاطمیون» در جنگ سوریه در کنار نیروهای ایرانی علیه داعش جنگیدهاند و دهها شهید دادهاند. از فرط نزدیکی، انگار نمیبینیمشان. اما رجایی راحت نمیگذشت از تکتک همین دوستان نزدیک. میدانست که این نزدیکی ایران و افغانستان چه زیباییهایی را آفریده.
و او مأموریت خودش را تعریف کرده بود: «روایتگر زیباییهای نزدیک به تو که حواست به آنها نیست».
اصلا همین زاویه دیدش ویژهاش کرده بود. زیباییها را زیبا میدید و زیبا هم تعریف میکرد. در 6 سالی که با فاصله یک اتاق، همکارش بودم، زمانهایی که خسته میشدم، یکی از خستگیدرکردنهایم این بود که از اتاق میزدم بیرون و میرفتم سراغش. کنارش مینشستم و کافی بود سلاموعلیکی بکنم. با آن لبخند زیبایش - که بدون آن لبخند همیشگی، صورتش را به یاد نمیآورم - شروع میکرد به تعریف. همیشه در خاطراتش یک دوست همولایتی جدید داشت که تازه پیدایش کرده بود. داستانهای ناگفته زیبایی را که از زبانش شنیده بود، با آب و تاب برایم تعریف میکرد. کارش را خوب بلد بود. همیشه مطلبی برای شگفتزده کردنم داشت. و چقدر ذوق میکرد وقتی خاطرهای از دوست تازهکشفکردهاش به چنگ میآورد که پیوند «خونشریکی» بین ایران و افغانستان را تقویت میکرد. عشق میکرد که اتصال این 2 کشور بزرگ را به هم قویتر کند.
خدا رحمتش کند. با بودن امثال رجاییها، دنیا جای بهتر و زیباتری است برای زندگی کردن.
* نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی
***
قدمی برای ادای حق برادری
وحید فرجی*: مهرماه 97 بود که محسن اسلامزاده با یک کتاب رسید دفتر. کتابی به نام از «دشت لیلی تا جزیره مجنون»؛ گفت کتابی است درباره رزمندگان افغانستانی حاضر در جنگ ایران و عراق. با تعجب گفتم «مگه اونها هم در جنگ ما بودن؟» برای من که از کودکی به دلیل حضور عموهایم در جبهه، از نزدیک با جنگ آشنا بودم و از نوجوانی کتابهای مربوط به این موضوع را دنبال میکردم و بعدتر سر از «روایت فتح» درآوردم، شنیدن این ماجرا خیلی عجیب بود. مهاجران افغانستانی در جنگ تحمیلی همراه با ایران! تقریبا تا آن روز، هیچ چیز درباره قصه این آدمها نشنیده بودم. این کتاب فقط گفتوگو با افراد کمی از هزاران مهاجری بود که در دفاع از ایران در برابر رژیم بعث، در جنگ شرکت کرده بودند. همان موقع نشستم و کتاب را تورق کردم و بهنظرم خیلی جالب آمد، به محسن اسلامزاده که خیلی درباره افغانستان کار کرده، گفتم: «باید مجموعه مستندی درباره این موضوع کار کنی، خیلی جای کار داره» که گفت «فعلا سرم خیلی شلوغه». این ماجرا گذشت تا روزی که در خبرها خواندم که آقای «عباس عراقچی» جایی گفته بود اگر حجم تحریمها زیاد بشود دیگر نمیتوانیم پذیرای مهاجران افغانستان باشیم و آنها باید ایران را ترک کنند. واقعا از شنیدن این حرف حالم بد شد، پیش خودم گفتم «درسته که ما بعضی اوقات نتوانستیم آنطوری که باید، حق برادری را درباره مهاجران افغانستانی ادا کنیم، ولی این هم رسمش نیست درباره مردمی که برای دفاع از این سرزمین، هزاران شهید و جانباز و اسیر داشتند، این شکلی حرف بزنیم». همان روز تصمیم گرفتم بخشی از کتاب آقای رجایی را فیلم مستند کنم. شروع کردم به خواندن دقیق کتاب و چقدر حیرت کردم از این همه رشادت و مجاهدت جامعه مهاجران و اینکه در تمام سالهای بعد از جنگ هم در غربت و گمنامی بودند. بالاخره یک روز با آقای محمدسرور رجایی در حوزه هنری قرار گذاشتم و گفتم «احساس میکنم اگر درباره این موضوع کاری نکنم، قطعا روزی شرمنده شهدای شما خواهم شد». به مرور جلساتی در حسینیه هنر گذاشتیم و درباره این موضوع و جزئیاتش حرف زدیم. دست آخر یک شخصیت را با همفکری آقای رجایی انتخاب کردم که او هم شخصی بود به نام «محسن میرزایی» متولد شهر کابل. بدون اغراق میتوانم بگویم اگر سرگذشت آقای محسن میرزایی در دوران دفاعمقدس متعلق به یک هموطن ایرانی هم بود، جدا حیرتانگیز و قابلستایش بود و این شد که مدتی بعد تولید این کار را با دوستانم در شهر مشهد شروع کردم، نتیجه کار مستندی شد به نام «محسن ژاپنی»؛ رزمنده افغانستانی دفاع مقدس.
این مستند، تنها بخش کوچکی از زندگی یکی از رزمندگان مهاجر افغانستانی در دفاعمقدس را روایت میکند که اگر تلاش 10 ساله آقای رجایی در ثبت خاطرات این عزیزان نبود، یقینا همین کار هم ساخته نمیشد. امیدوارم این راه با همت دوستان و شاگردان آقای رجایی ادامه پیدا کند.
* مستندساز
ارسال به دوستان
تعداد کل قربانیان 90996 نفر
366
طی 24 ساعت 336 نفر از هموطنان بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادند
گروه اجتماعی: کرونا در روزهایی که میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی به زیر 40 درصد رسیده همچنان میتازد تا هر روز رکورد جدیدی از آمار مرگومیر و ابتلا به این بیماری در کشور به ثبت برسد؛ تاختوتازی که به دلیل قدرت بالای سرایتپذیری ویروس جهشیافته دلتا، تعداد مراجعه بیماران با علائم کرونا به بیمارستانها را به بیش از 32 هزار نفر و آمار قربانیان این بیماری را فراتر از 360 نفر در روز رسانده است.
در چنین شرایطی کارشناسان بهداشت و مسؤولان بیمارستانی هشدار میدهند ظرفیت تختها برای بستری افراد بدحال هم پر شده است و چنانچه وضعیت به همین منوال پیش رود و مردم دستورالعملهای بهداشتی را رعایت نکنند، بیتردید طی هفتههای آینده با موج سهمگین و بحران شدید این بیماری در کشور مواجه خواهیم شد. طبق اعلام وزارت بهداشت، از یکم تا هفتم مردادماه، تعداد موارد سرپایی مثبت شناسایی شده ۱۸۰۲۵۷ مورد، تعداد موارد بستری جدید ۲۲۳۶۴ مورد و تعداد فوتیهای جدید ۲۰۲۱ مورد بوده است. بر این اساس افزایش 5/26 درصدی در تعداد مراجعات سرپایی مثبت، افزایش ۳۲ درصدی در تعداد بیماران مثبت بستری و افزایش 2/38 درصدی در تعداد بیماران فوتشده را در این مدت شاهد بودهایم.
* تعطیلی سراسری، راهکار فعلی مدیریت کرونا
شدت و حدت سرایتپذیری ویروس جهشیافته موسوم به دلتای هندی در کشور تا جایی است که سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا تعطیلی سراسری را راهکار مدیریت این بحران عنوان میکند. علیرضا رئیسی با تایید کاهش شدید رعایت پروتکلهای بهداشتی در کشور گفت: راهکار این نیست که خودمان را فریب دهیم؛ شاید بتوان خود را فریب داد ولی ویروس فریب نمیخورد. باید یک تعطیلی سراسری سفت و سخت اجرا شود که مثل تعطیلی آخری نباشد. وی افزود: قدرت ابتلای ویروس دلتا ۵ تا ۹ برابر ویروس ووهان است و این در حالی است که میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی بشدت پایین آمده است و قطعا با این قدرت ویروس، افراد زیادی مبتلا میشوند. حتی کشورهایی که واکسیناسیون بالایی دارند هم دچار این موج جدید شدند؛ در آمریکا، انگلیس و اسپانیا بشدت میزان مبتلایان بالا میرود، بنابراین ویروس جدید بالطبع در کشور ما که واکسیناسیون تازه قوت گرفته است میتواند باعث مرگومیر بیشتر شود. واکسیناسیون ممکن است مانع از ابتلا به کرونا نشود اما میتواند مانع از بستری و مرگومیر شود. تنها راه ما علاوه بر تسریع در واکسیناسیون افراد، رعایت پروتکلهاست. وی در ادامه افزود: الان در ۲۹ استان روند بیماری صعودی است و ما هنوز به قله بیماری نرسیدهایم که بگوییم پس از آن روند نزولی میشود. پیشبینی ما این است که اگر با این روند جلو برویم تا ۲ یا ۳ هفته دیگر درگیر خواهیم بود و این درحالی است که میانگین اقامت بیماران مبتلا به کرونا دلتا در بیمارستانها در حال افزایش است. میانگین اقامت بیماران در بیمارستانها حدود ۹ روز است اما به نظر میرسد نوع دلتا در حال تغییر این میانگین است. از طرفی درمان سرپایی آغاز شده است و همچنین سایر بخشهایی بیمارستانی هم دارد به بخش کووید تبدیل میشود. ما ۳۸۵ شهر در وضعیت قرمز و نارنجی داریم و این یعنی همه شهرها شیوع این بیماری را دارند. معاون بهداشت وزارت بهداشت تصریح کرد: قبول دارم که بستری بیماران در بیمارستان سخت است. در حال حاضر در تهران بیش از ۸۴۰۰ بیمار بستری داریم. در ICUها بیماران دیگر هم برای بستری داریم و در یک فاز گذر، به شکلی دچار کمبود تخت میشویم. البته دستور دادیم اکثر عملهای الکتیو و انتخابی تعطیل شود و در حال اضافه کردن بخشهای دیگر به بیمارستانها هستیم تا بتوانیم پاسخگوی بیماران باشیم ولی تا زمانی که ورودی بیمارستانها کم نشود وضعیت همین است. آقای وزیر هم دستور دادند بخشهای دیگر هم به بیماران «کووید-۱۹» اختصاص یابد تا کمبود تختهای ما جبران شود. رئیسی درباره انتشار نامه از سوی ۶۵ دانشگاه علوم پزشکی، اظهار کرد: واقعیت این است که بیش از یک سال و نیم است کلیه کادر بهداشت و درمان بشدت تحت تاثیر کرونا هستند و از نظر روحی و روانی تحت فشارند. این عزیزان ۴ موج را کنترل کردند. خروجی همه نابسامانیها، عدم رعایت پروتکلها و جهش بیماری، سفر رفتنها و... باعث افزایش ورودی افراد مبتلا به بیمارستانها میشود. برخی از عزیزان بهرغم اینکه واکسن زدند چون در برابر لود بسیار بالای ویروس قرار میگیرند مجددا به بیماری مبتلا شده و موقتا از چرخه درمانی خارج میشوند. در همین تعطیلات ۶ روزه تهران و البرز، از تهران ۱۶۶ هزار اتومبیل عودت داده شدند که سفر نروند ولی ۱۷۰ هزار اتومبیل هم رفتند و خارج شدند، با میانگین ۳ سرنشین در خودرو ۵۰۰ هزار نفر از تهران خارج شدند و اگر هر نفر ۱۰ نفر دیگر را مبتلا کند چه حجمی از بیماری ایجاد میشود؟ در دنیا جرایم تخلف و پروتکلشکنی بشدت بالا و سنگین است که بازدارنده باشد. وی در ادامه افزود: از سوی دیگر در ارتباط با بستن اماکنی که باعث سرایت بیماری میشود مثل رستورانها، دیدم در شهرهای قرمز هیچ رستورانی تعطیل نشد. ما به عنوان وزارت بهداشت نقش ناظر داریم و این موضوع را مطرح کردیم ولی کسی عمل نکرده است. وی افزود: الان افراد بالای ۵۵ سال را برای تزریق واکسن فراخوان دادهایم ولی بیش از ۳۰ درصد این افراد هنوز نیامده و ثبتنام نکردهاند. در بیمارستان از هر ۱۰۰ بیمار بستری بالای ۷۰ سال، ۹۰ نفر کسانی هستند که واکسن نزدهاند. خواهش میکنیم افرادی که گروه سنی آنها برای واکسن اعلام میشود نسبت به تزریق واکسن اقدام کنند. در برخی استانها در گروه سنی اعلامشده ۶۰ درصد واکسن نزدهاند. وی افزود: هفته آینده قرار است محموله 5/3 میلیونی واکسن به کشور وارد شود و تا آخر مرداد ۷ میلیون واکسن دیگر به دستمان میرسد که این موضوع باعث سرعت گرفتن واکسیناسیون در کشور میشود.
* واکسیناسیون افراد بالای 50 سال آمار فوتیها را 95 درصد کاهش میدهد
واکسیناسیون در سطح وسیعی انجام شود آمار مرگ و میر به شدت پایین میآید. عضو کمیته ملی واکسن کرونا با اشاره به وعده واردات 30 میلیون دوز واکسن به کشور گفت: با ورود این واکسنها به کشور، تمام افراد بالای 50 سال واکسینه میشوند و این به معنای آن است که مرگومیر تا 95 درصد کاهش خواهد یافت. مصطفی قانعی در ادامه اظهار داشت: وضعیت تهران از نظر شیوع گونه جدید کرونا مناسب نیست. بسیاری از بیماران به صورت سرپایی مداوا میشوند. کارشناسان هم تحلیل دقیقی نسبت به آینده موج پنجم ندارند. وضعیت موج پنجم بسیار پیچیده است. اگر موج پنجم در تهران بر اساس الگوی سیستانوبلوچستان پیش برود باید تا هفته آینده خاتمه یابد اما اگر مدل خاص خود را داشته باشد، باید ببینیم وضعیت چگونه پیش میرود.
* کرونا با۳۶۶ فوتی و ۳۲۵۱۱ ابتلای جدید رکورد زد
آمار جانباختگان و مبتلایان به کرونا در کشور رکورد زد. روابطعمومی وزارت بهداشت دیروز اعلام کرد: طی ۲۴ ساعت گذشته ۳۲ هزار و ۵۱۱ بیمار جدید «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند و متاسفانه ۳۶۶ بیمار نیز جان خود را به دلیل این بیماری از دست دادند. بر این اساس از ظهر روز شنبه تا ظهر یکشنبه ۱۰ مردادماه بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، ۳۲ هزار و ۵۱۱ بیمار جدید مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند که ۳ هزار و ۴۸۳ نفر از آنها بستری شدند. متاسفانه در طول این مدت، ۳۶۶ بیمار «کووید-۱۹» جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۹۰ هزار و ۹۹۶ نفر رسید. خوشبختانه تاکنون ۳ میلیون و ۳۸۵ هزار و ۱۹۵ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند. همچنین ۵هزار و ۵۳۹ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-۱۹» در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها تحت مراقبت قرار دارند. در حال حاضر ۲۸۵ شهر کشور در وضعیت قرمز، ۱۱۰ شهر در وضعیت نارنجی و ۵۳ شهر در وضعیت زرد قرار دارند. بنا بر اعلام مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت، تاکنون ۹ میلیون و ۹۲۵ هزار و ۶۰۳ نفر دوز اول واکسن کرونا و ۲ میلیون و ۷۴۱ هزار و ۹۷۹ نفر نیز دوز دوم را تزریق کردهاند و مجموع واکسنهای تزریق شده در کشور به ۱۲ میلیون و ۶۶۷ هزار و ۵۸۲ دوز رسیده است. افراد واجد شرایط برای تزریق واکسن حتما در سامانه salamat.gov.ir ثبتنام کنند.
***
ظرفیت بیمارستانهای تهران در حال اشباع است
معاون درمان ستاد فرماندهی مدیریت بیماری کرونا در تهران در گفتوگو با «وطنامروز» با اشاره به اینکه هماکنون وضعیت بیماری «کووید-19» در کشور بویژه تهران مناسب نیست، گفت: ما در مرز بحران قرار داریم، هماکنون در سطح استان تهران بیش از 10 هزار تخت بیمارستانی با کرونا درگیرند و عملا میتوان گفت ظرفیتها در سطح استان در حال اشباع است. نادر توکلی ادامه داد: برای مدیریت شرایط به سمت بستریهای موقت حرکت کردهایم و سعی داریم آن دسته از بیمارانی را که به نسبت از حال عمومی مساعدتری برخوردارند از طریق بستری در تختهای موقت درمان کنیم. این مقام مسؤول ابراز داشت: هماکنون بیشتر فشار روی بیمارستانهاست، لذا از آنها خواستیم کمیتههای ترخیص با سرعت بیشتری عمل کنند و سرعت خدماتدهی به بیماران افزایش یابد. در حال حاضر روزانه 4500 بیمار به صورت سرپایی خدمات دریافت میکنند. چالش اساسی ما کمبود پرسنل و فشاری است که روی کادر درمان وارد میشود. وی ادامه داد: در روزهای اخیر میزان مراجعات حضوری به بیمارستانها به بیش از 15 هزار مورد رسیده و این آمار در تهران با توجه به مراجعات صورتگرفته به مراکز بهداشت به بیش از 20 هزار نفر در روز میرسد. پیشبینی میکنیم اگر همین روند ادامه پیدا کند در هفته بعد به مراتب شرایط سختتر از امروز خواهد شد. وی با اشاره به اینکه هماکنون میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی در تهران 60 تا 70 درصد است، گفت: متاسفانه در مراکز غیررسمی مثل پایانههای حملونقل و رستورانها رعایت پروتکلها در پایینترین سطح است و در این زمینه مردم باید همراهی لازم را با سیستم درمان داشته باشند.
ارسال به دوستان
حسن روحانی در آخرین جلسه هیأت دولت دوازدهم ضمن دفاع از عملکرد دولتهای خود، با ادبیاتی طلبکارانه از مردم طلب عفو کرد سیاستهای ویرانگر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دولتهای روحانی قابل بخشش نیست و تبعاتآن تا سالها گریبانگیر مردم ایران خواهد بود
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم
حسن روحانی در آخرین جلسه هیات وزیران دولت دوازدهم پذیرفت از ساحت مردم به دلیل بیمدیریتیای که داشته معذرتخواهی کند. رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم در این جلسه گفت: «در شرایط سخت تحریم و جنگ اقتصادی واردات 2 هزار و 500 نوع کالا از جمله خودرو را ممنوع کردیم و نتیجه این ممنوعیت واردات، گرانی این کالاها بود». رئیسجمهور با بیان اینکه «نمیگوییم کار ما بینقص و عیب بوده و حتما نقص و عیب داشتیم، معصوم نبودیم و معصوم نیستیم»، گفت: «تلاش ما این بوده نقص و عیب ما کمتر باشد اما اگر عیب و نقصی داشتیم، از مردم عذرخواهی میکنیم و از آنها طلب عفو و رحمت میکنیم». بزرگترین عرصهای که روحانی و دولتش در آن شکست خوردهاند و مستحق است که درباره آن معذرتخواهی شود، اقتصاد کشور و معیشت مردم است. بررسی شاخصهای اقتصادی در 8 سال گذشته گویای آن است که دولتهای یازدهم و دوازدهم هیچ اقدامی برای بهبود ساختارهای اقتصادی کشور انجام ندادهاند و حتی با کنار گذاشتن سیاستهای طراحی شده مناسب اقتصادی در دولتهای پیش از خود، دست به تخریب دستاوردهای محقق شده زدند.
در 8 سال گذشته مردم یکی از بیسابقهترین میزان افزایش قیمت در کالاهای مختلف را تجربه کردند به طوری که به گواه آمار سفرههای مردم کوچکتر شد. بازگشت صف خرید کالاهای اساسی، قرار گرفتن در دوراهی سلامت- معیشت در روزهای ابتدایی شیوع ویروس کرونا، مجبور شدن دولت به افزایش قیمت بنزین برای تامین منابع درآمدی و به دنبال آن اعتراضات گسترده مردمی، تباه کردن سرمایههای مردم در بورس و... بخشی از فشاری است که مردم در سالهای گذشته متحمل شدند. حتی با قبول اینکه حسن روحانی، ریاستجمهوری را در شرایط تحریم و نهچندان مناسب اقتصادی در اختیار گرفت اما آنچه امروز به هیچ وجه قابل کتمان نیست، این است که شرایط معیشتی و کلانتصویر اقتصادی کشور به مراتب از سال 92 بدتر است.
***
تورم داغ دل مردم
یکی از وعدههای دولت روحانی کاهش پایدار تورم بود. با آنکه دولت تدبیر و امید در دوره اول با بهرهگیری از ابزارهای مقطعی همچون افزایش نرخ بهره بانکی، موفق شد نرخ تورم را موقتا تکرقمی کند اما بیتوجهی دولت به اصلاح اساسی ساختارهای اقتصاد باعث شد کاهش تصنعی تورم با جرقه بازگشت تحریمهای آمریکا روندی معکوس در پیش گیرد و دولت روحانی را رکورددار بزرگترین تورم ۲ دهه اخیر کند به طوری که طبق آمارهای مرکز آمار نرخ تورم سالانه سال 99 به 4/36 درصد رسید.
***
تبعیض؛ ظلمی بدتر از گرانی
اگر به شاخصهای نابرابری نگاهی بیندازیم، ضریب جینی به عنوان یکی از معیارهای سنجش، گواهی بر عملکرد نامطلوب دولت حسن روحانی است. موضوع شکاف طبقاتی در دهه 90 با اجرای طرح هدفمندی یارانهها و تبدیل یارانههای غیرمستقیم به مستقیم، در کنار اقداماتی مانند مسکن مهر و سهام عدالت تا حدودی بهبود یافت تا جایی که نرخ ضریب جینی تا سال 92 به رقم 36 درصد رسید اما با روی کار آمدن دولت روحانی رقم ضریب جینی با روند فزایندهای هر سال افزایش یافت و رکورد 40 درصد را ثبت کرد. این برای دومینبار بود که پس از انقلاب رقم ضریب جینی 40 درصد را رد کرد.
***
سقوط درآمد سرانه
شاخص درآمد ناخالص ملی سرانه یکی از مهمترین مؤلفههایی است که برای نشان دادن وضعیت اقتصادی یک کشور به کار میرود و بهبود این شاخص بیانگر وضعیت مناسب خانوارها، بنگاههای اقتصادی و بخشهای مختلف است. درآمد سرانه ایران در ۸ سال اخیر بشدت کاهش یافته است. رکورد بالاترین درآمد سرانه در کشور مربوط به سال ۱۳۹۰ است که سهم هر ایرانی از تولید ناخالص داخلی کشور ۷ میلیون و ۳۷۰ هزار تومان بود اما پس از آن شاهد نزول درآمد سرانه کشور بودیم به طوری که برآورد مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد سال 98 درآمد سرانه کشور به پایینترین سطح سقوط کرده و به ۴ میلیون و ۸۷۰ هزار تومان رسیده است. به طور خلاصه میتوان گفت درآمد سرانه از جمله مهمترین معیارهایی است که برای سنجش وضعیت رفاه اقتصادی یک کشور به کار میرود. این متغیر، از سویی سهم هر یک از افراد جامعه را از تولید ناخالص داخلی کشور نشان میدهد و از سوی دیگر گویای توان تولید ارزش افزوده توسط جمعیت کشور است. از طرف دیگر، بسیاری از سازمانهای بینالمللی معتبر از درآمد سرانه کشورها برای ارزیابی رفاه خانوارها و سطح کیفیت استانداردهای زندگی در کشورهای مختلف استفاده میکنند.
***
رؤیایی به نام «خانه»!
در دولت روحانی نهتنها خانه خریدن، بلکه اجاره یک واحد مسکونی هم برای بخش قابل توجهی از مردم آرزو شد. در حال حاضر طبق گزارشهای بانک مرکزی میانگین قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در تهران به 30 میلیون و 200 هزار تومان رسیده است. این در حالی است که سال 92 میانگین هر متر مربع واحد مسکونی در شهر تهران تنها 4 میلیون تومان بود. کارشناسان دلیل اصلی این رشد 700 درصدی قیمت مسکن را توقف نهضت تولید و عرضه مسکن مهر و بیاعتنایی دولت به خانهدار کردن مردم میدانند. در این سالها نقل و انتقال واحدهای کوچک و قدیمیساز همواره روندی صعودی داشته است و کمکاری دولت تدبیر و امید با عذرخواهی جبران نمیشود.
***
بیارزشترین روزهای ریال
اگر نگاهی به کارنامه ارزی دولت تدبیر و امید بیندازیم، بزرگترین شوک ارزی ۴ دهه گذشته در دولت حسن روحانی اتفاق افتاد. در دوره اول ریاستجمهوری حسن روحانی همزمان با امضای برجام، نرخ دلار به طور موقت از ثبات نسبی برخوردار شد و سال ۹۳ حدود ۳۲۰۰ تومان بود و تا اواسط سال ۹۵ هم کمتر از ۴۰۰۰ تومان در بازار معامله میشد اما فنر جمع شده کنترل تصنعی نرخ دلار اواخر سال 96 و اوایل 97 باز شد و شوک ارزی با افزایش ۶۳۰ درصدی در طول دولت حسن روحانی تجربه شد. اواسط سال ۹۷ دلار به طور مداوم رکورد میزد و تا ۱۸ هزار تومان هم بالا رفت. این شوک سال ۹۹ هم تکرار شد. در حالی که دلار در آغاز سال ۹۹ حدود ۱۴ هزار تومان قیمت داشت، اواسط این سال تا ۳۰ هزار تومان هم افزایش یافت و در پایان سال روی ۲۴ هزار تومان ایستاد تا بزرگترین شوک ارزی تاریخ ایران رقم بخورد. در مجموع نرخ دلار از آغاز سال ۹۳ تا پایان سال ۹۹ حدود ۶۳۰ درصد رشد داشته است.
***
فصل رکود و بیکاری
حل مساله بیکاری از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات سال 92 بود. با این حال پس از گذشت 8 سال آمارها نشان میدهد این مساله همچنان پابرجاست. لازم به یادآوری است کاهش نرخ بیکاری در سالهای 98 و 99 هم ناشی از خروج بخشی از جمعیت فعال جویای کار (بیکار) از بازار کار و قرار گرفتن در جمعیت غیرفعال است و به هیچوجه ناشی از رونق اقتصادی و کاهش بیکاری نیست. بر این اساس نرخ بیکاری در سال 98 طبق آمار بانک مرکزی به 11 درصد رسیده است.
******
ببخشید!
گروه سیاسی: روز گذشته آخرین جلسه هیات دولت به ریاست حسن روحانی برگزار شد. روحانی در این جلسه در کنار طلب عفو و عذرخواهی از مردم، به دفاع از عملکرد دولت خود در برخی حوزهها پرداخت و کمبودها در حوزههای دیگر را به تشدید تحریمها در ۳ سال اخیر مرتبط کرد. همچنین وی عامل بیان نکردن بخشی از واقعیات در دفاع از خود را حفظ وحدت ملی دانست.
به گزارش «وطنامروز»، حسن روحانی در آخرین جلسه هیات دولت که صبح روز گذشته برگزار شد، طی سخنانی اظهار داشت: ما در گذشته با مردم صحبت داشتیم و چیزی خلاف واقعیت نگفتیم، البته بخشی از واقعیت را هم به مردم نگفتیم و از نظر من نمیشد آنها را بیان کنیم، چون آنها را مفید نمیدانستم. ما یک هدف بلند وحدت ملی را دنبال میکردیم و میترسیدم که این دُر گرانبها صدمه ببیند. به همین دلیل بسیاری از مسائل را به جان خریدیم و خیلی از اشکالات را پاسخ ندادیم تا انسجام ملی و وحدت ملی حفظ شود. رئیسجمهور با بیان اینکه نمیگوییم کار ما بینقص و عیب بوده و حتما نقص و عیب داشتیم، معصوم نبودیم و معصوم نیستیم، گفت: تلاش ما این بوده نقص و عیب ما کمتر باشد اما اگر عیب و نقصی داشتیم، از مردم عذرخواهی و از آنها طلب عفو و رحمت میکنیم. وی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: تردید نداشتم در مذاکره با جهان شکست نمیخوریم و شکست هم نخوردیم و باز هم اگر مذاکرهای بود، شکست نمیخوریم. ما آنقدر دیپلماتها و حقوقدانهای قوی داریم و در خط مقدم مذاکرات حضور داشتند که دیدیم در مقاطع حساس به پیروزی رسیدیم، البته پیروزی یعنی در تعامل و مذاکره با یک قدرت یا چند قدرت و با جهان، پیروزی نهایت امر هست و ممکن است جایی شکست یا پیروزی باشد ولی پیروزی ما 90 و شکست ما 20 بود، پس پیروز هستیم. رئیسجمهور در ادامه خاطرنشان کرد: اگر تحریم ترامپ نبود، راهآهن تهران- اصفهان افتتاح میشد و حتی قطار سریعالسیر کشور هم برقی شده بود و بسیاری از پروژهها از جمله راهآهن تهران- مشهد به اتمام میرسید. همه این طرحها، پروژههایی بود که قرارداد آن منعقد شده بود و همه کارهای آن را انجام دادیم ولی در اجرا دچار مشکل شدیم. روحانی ادامه داد: آرزوی من این بود ارتش و سپاه را به مدرنترین سلاحها مجهز کنیم. وزیر دفاع میتواند این مساله را شهادت بدهد و ما این کار را انجام دادیم؛ قرارداد بستیم و آنها گفتند «باید تحریم سازمان ملل برداشته شود تا تجهیزات را بدهیم» و ما آن تحریم را هم برداشتیم. این تحریم همانی بود که ترامپ خودش را میکشت تا برداشته نشود و موفق نشد اما به خاطر تحریم و عدم فروش نفت پول نداشتیم تا بتوانیم بیاوریم و الا قرارداد آن آماده است. وی گفت: آنچه میگویم که انجام دادیم، در شرایط جنگ اقتصادی، کرونا و خشکسالی بوده است و اگر کسی میخواهد درباره دولت قضاوت کند این ۳ مطلب را با هم ببیند. همچنین از نظر امنیت نیز از وزارتخانههای اطلاعات و دفاع تشکر میکنم، چون بسیار کوشیدند که امروز در کشور امنیت داریم.
* آورده روحانی چیست؛ وحدت یا انشقاق؟
تجربه رویکرد روحانی طی 8 سال گذشته در عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی بیانگر این است که وی بیش از هر رئیسجمهور دیگر با بیان و عملکرد خود باعث به وجود آمدن انگاره شکاف از سطح جامعه تا رأس حاکمیت بوده است. حملات روحانی به منتقدان خود و خطاب قرار دادن آنان با صفات سخیف گوناگون، قسمتی از این عملکرد بوده است. الفاظی نظیر کمسواد، بیعقل، بیشناسنامه، هوچیگر، بیکار، متوهم، عصر حجری، اقلیت تندرو، بزدل سیاسی، کاسب تحریم، افراطی، کودک، دروغگو و سادهلوح تنها نمونههایی از توهینهای رئیسجمهور به منتقدانش بوده که منجر به تشدید فضای احساسی و دوقطبی در کشور شد. رویکرد روحانی در سیاست خارجی و به طور خاص مذاکرات هستهای به شکلگیری دوقطبی در جامعه انجامید و گروههای مختلف مردم را از یکدیگر دور کرد، البته مساله به اینجا ختم نشد و در سطح حاکمیت نیز وی به شکافهای متعددی دامن زد. هیچ رئیسجمهوری مثل روحانی با الفاظ خود علنا به نیروهای نظامی کشور هجمه نبرد. وی از آغاز حضور سیاسیاش در قامت کاندیدای انتخاباتی در سال 92 با به کار بردن جمله معروف «من سرهنگ نیستم؛ من حقوقدانم!» این هجمهها را آغاز کرد. همچنین سال 96 علت شکست مذاکرات در برخی برههها را نوشتن شعار روی موشکها دانست(!) و دوگانه جدیدی با محوریت «دولت با تفنگ و دولت بیتفنگ» مطرح کرد. همچنین رئیس دولت در پاسخ به تردیدهایی که راجع به نتیجه روند مذاکرات در آغاز دولت وجود داشت، در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «خوشبینی یا بدبینی در دنیای سیاست معنا ندارد، باید واقعبین باشیم». اما وزیر امور خارجه در آخرین اظهارنظر رسانهای خود بر این موضع تاکید کرد که هیچگاه به طرف مقابل مذاکره اعتماد نداشته و بدبین بوده است. هر چند با مرور اتفاقات آن دوره به این موضوع میتوان پی برد که نگرفتن تضمین در برخی مسائل بر اثر خوشبینی به طرف مقابل بوده است.
* اگر تحریم نبود و...
حال که پس از گذشت 8 سال شکست ایده بنیادی دولت تدبیر و امید و گره زدن همه مسائل کشور به تنشزدایی با غرب نمایان شده، انتظار میرفت بیشترین تاکید رئیسجمهور بر توان داخلی و خودکفایی در عرصههای گوناگون قرار گیرد اما سخنان اخیر روحانی نشان از این مساله دارد که همچنان در بر همان پاشنه سابق میچرخد و سلسله گره زدن مشکلات و کمبودهای کشور به تحریمهای آمریکا ادامه دارد. دولتی که خود زاده بحران بود و با شعار رفع تحریمها روی کار آمد، اکنون در اصلیترین کارویژهاش شکست خورده است و نه تنها ترکی در دیوار تحریمها به وجود نیامد، بلکه این دیوار روز به روز مستحکمتر شد. عدم پیشبینی برنامهای جایگزینی باعث شد از اردیبهشت 97 که آمریکا از برجام خارج شد، دولت ایدهای برای اداره کشور نداشته باشد و مشکلات بیش از پیش نمایان شود؛ مسالهای که منتقدان از روز اول دولت آن را تذکر میدادند اما دولت به آن اعتنایی نکرد. هر کس حق دارد به تحریمها معترض باشد اما رئیس این دولت که فلسفه وجودیاش همین تحریمها بوده، باید در مقام پاسخگو درباره وضع موجود که نتیجه گره زدن تمام مسائل حیاتی کشور به غرب بود، باشد.
ارسال به دوستان
با گذشت ۳ ماه از اعلام رأی دادگاه هفتتپه، دولت مدیر جدید این شرکت را معرفی نکرده است
بیقانونی در هفتتپه
هانا چراغی: ۳ ماه از اعلام رأی نهایی دادگاه فسخ قرارداد واگذاری هفتتپه گذشته و با اینکه صدور حکم خلع ید کارفرمای سابق این شرکت رسانهای شده، هنوز تیم مدیریتی جدید از سوی دولت، معرفی و در این شرکت مستقر نشده است.
به گزارش «وطنامروز»، 18 اردیبهشت 1400 بود که رأی نهایی و قطعی دادگاه بررسی فسخ قرارداد واگذاری کشت و صنعت نیشکر هفتتپه مبنی بر ابطال این قرارداد از سوی قوه قضائیه صادر شد و بر اساس این حکم، کارفرمای سابق این مجموعه خلع ید و مدیریت آن باید به دولت واگذار میشد.
با اینکه نزدیک ۳ ماه از اعلام این رأی گذشته، هنوز عوامل کارفرمای سابق، مدیریت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه را بر عهده دارند و حکم خلع ید اجرایی نشده که این امر ناشی از تعلل دولت در اجرای آن و معرفی تیم مدیریتی جدید است.
* واگذاری شائبهدار هفتتپه
صدور حکم خلع ید برای کارفرمای سابق هفتتپه قصهای است که سر درازی دارد و حاصل تلاش 5 ساله کارگران این مجموعه و برخی مسؤولان و نهادهای نظارتی، فعالان رسانهای، دغدغهمندان و مطالبهگران کشور است، چرا که واگذاری این شرکت از ابتدا اشتباه بوده و سبب نابودی آن شده است. بررسیها نشان میدهد هفتتپه جزو مجموعههای استراتژیکی بوده که به بهانه اجرای اصل 44 قانون اساسی به بخش خصوصی واگذار شده و با اینکه از همان ابتدای پروسه واگذاری، مخالفتهایی با واگذاری آن از سوی کارگران و برخی مسؤولان صورت گرفته اما سازمان خصوصیسازی در روندی شائبهدار این شرکت را به امید اسدبیگی و مهرداد رستمیچگنی که هیچ تخصصی در عرصه کشاورزی و صنعت نیشکر نداشتند، واگذار کرد.
واگذاری هفتتپه به این ۲ جوان جز مصیبت هیچ عایدی برای این شرکت نداشت و به موجب آن، میزان تولید و برداشت و عرضه شکر این مجموعه بشدت کاهش یافت و بدهیهای کشت و صنعت نیشکر هفتتپه افزایش چندبرابری داشت.
پیرو این واگذاری غلط، میزان تولید سالانه شکر هفتتپه از 70هزار تن به 30 هزار تن رسید و سطح زیرکشت آن از 8600 هکتار به 7300 هکتار کاهش یافت. همچنین سطح برداشت نیشکر از متوسط 8400 هکتار به کمتر از متوسط 6700 هکتار در زمان خصوصیسازی رسیده و تناژ نیشکر حمل شده به کارخانه از متوسط 580 هزار تن به کمتر از متوسط 391 هزار تن تقلیل یافته و بدهیهای شرکت از حدود 400 میلیارد تومان به بیش از 1000 میلیارد تومان رسیده است.
آنچه مسلم است، نحوه واگذاری و قیمتگذاری این شرکت در زمان واگذاری به بخش خصوصی خالی از اشکال نبوده و این مجموعه علاوه بر اینکه به افرادی فاقد اهلیت واگذار شده که طی سالهای گذشته کشت و صنعت نیشکر را در معرض نابودی قرار دادند، به قیمتی کمتر از ارزش واقعی و به همان قیمتی که سال 1393 تعیین شده بود، در سال 1394 واگذار شده که معادل 290 میلیارد تومان بوده است. جالب اینجاست که این مبلغ هم طی پروسه واگذاری تقسیط شده و در نهایت شرکت به قیمت 6 میلیارد تومان به خریدار واگذار شد، و بلافاصله پس از آن، وام بانکی 10 میلیارد تومانی با کمترین سود و بدون بهره، به اسدبیگی اعطا شده است.
واگذاری پرشائبه هفتتپه به بخش خصوصی جدا از اینکه منجر به افت تولید و عرضه شکر شرکت و در معرض نابودی قرار گرفتن این مجموعه شده، در شکلگیری اعتراضات کارگری گسترده در شهرستان شوش (واقع در استان خوزستان) هم نقش داشته و بارها شاهد بودیم که به دلیل عدم پرداخت بموقع مطالبات کارگران (حقوق، حق بیمه و سایر مزایای عرفی کارگران) اعتراضات کارگری در این شرکت و مقابل فرمانداری شهرستان برگزار میشد و به موجب آن، فعالان کارگری شرکت با لابیگریهای کارفرمای فاقد اهلیت آن، بازداشت و زندانی و حتی اخراج میشدند و این در حالی بود که تنها خواسته این کارگران، پرداخت مطالباتشان بود.
* ورود دیوان محاسبات به تخلفات واگذاری هفتتپه
در نهایت با پیگیریهای کارگران هفتتپه و برخی مسؤولان، نهادهای نظارتی به بررسی پرونده واگذاری شرکت پرداختند و در این زمینه، دیوان محاسبات کل کشور به عنوان نخستین نهاد نظارتی به مسأله تخلفات واگذاری این مجموعه ورود کرد و با تحقیق و تفحصی که انجام داد، خواستار خلع ید کارفرمای هفتتپه و بازگشت آن به دولت شد و بعد از آن، شورای عالی امنیت ملی، سازمان بازرسی کل کشور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رئیس سابق سازمان خصوصیسازی و چندین نهاد و مقام مسؤول دیگر در گزارشات متعددی خواستار خلع ید مالکان این شرکت شدند که به موجب آن و با پیگیریهای دیوان محاسبات و گزارش تحقیق و تفحصی که در این باره تقریر کرد، سازمان خصوصیسازی اواسط آبان 99 درخواست خلع ید مالکان هفتتپه را به هیأت داوری ارسال کرد و سوم دی 99 جلسه بررسی فسخ قرارداد واگذاری این شرکت در وزارت دادگستری برگزار شد اما با توجه به اینکه مسؤولان دولتی بارها مخالفت خود مبنی بر خلع ید مالکان هفتتپه را اعلام کرده بودند، هیأت داوری نیز در این جلسه رأی به ابقای مالکان هفتتپه داد.
با شروع روند احضار اعضای هیأت واگذاری و هیأت عامل سازمان خصوصیسازی از سوی دیوان محاسبات، در نهایت این سازمان به رأی هیأت داوری اعتراض کرد و پرونده بررسی فسخ قرارداد واگذاری هفتتپه به قوه قضائیه ارسال شد که در نهایت هم رأی دادگاه برای فسخ قرارداد صادر شد و به موجب این حکم قرار بر این بود هفتتپه به بیتالمال بازگردد اما جالب اینجاست که دولت دوازدهم هنوز اقدامی برای اجرای حکم خلع ید و معرفی تیم مدیریتی جدید انجام نداده است.
* عواقب تعلل در اجرای حکم خلع ید
ادامه این تعلل منجر به عدم تخصیص حقابه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه شده و از طرفی، کارفرمای سابق و خلع ید شده شرکت، مطالبات کارگران این مجموعه را از اردیبهشتماه تا به الان که شامل ۲ ماه حقوق معوق میشود پرداخت نکرده و از طرفی، قراردادهای کاری 170 نفر از کارگران دفع آفات شرکت را که به پایان رسیده، تمدید نکرده است. ادامه این روند منجر به شکلگیری اعتراضات کارگری در محوطه شرکت شده و طبق اعلام فعالان کارگری، مطالبه آنان خروج فوری کارفرمای خلع ید شده و محاکمه آنان، پرداخت حقوقهای معوقه و تمدید فوری قراردادهای تمام کارگران دفع آفات، بازگشت به کار کارگران اخراجی و واکسیناسیون عمومی و رایگان تمام کارگران شرکت علیه ویروس کروناست.
در بحث حقابه نیز سهم این شرکت 32 مترمکعب آب از سد دز است اما وزارت نیرو به بهانه کمآبی این سهم را به طور کامل به کشت و صنعت نیشکر هفتتپه تخصیص نداده و در حال حاضر فقط 5/16 مترمکعب آب در اختیار این مجموعه قرار دارد که کفاف آبیاری تمام مزارع نیشکری را نمیدهد و برای کاشت نیشکر نیاز به تخصیص تمام این سهم است اما اکنون به دلیل عدم تخصیص آن، هیچ کشت نیشکری در هفتتپه صورت نگرفته و این در حالی است که فقط یک ماه دیگر برای کشت جدید زمان باقی مانده است. اگر سهم 32 مترمکعبی حقابه هفتتپه از سوی وزارت نیرو تخصیص پیدا نکند، میزان کنونی تولید و برداشت نیشکر در سال آینده بیش از امسال کاهش مییابد، از این رو لازم است وزارت نیرو هر چه سریعتر سهم حقابه هفتتپه را به طور کامل پرداخت کند و مقامات مسؤول پیگیر تحقق آن شوند.
شواهد حاکی از این است، سهم حقابه هفتتپه در حالی به بهانه کمآبی به این شرکت تخصیص پیدا نکرده که سایر مزارع نیشکری استان خوزستان طی این مدت، حقابه خود را دریافت کردهاند و مشکلی در زمینه تأمین آب مورد نیاز مزارع نداشتند. طبق برآوردی که کارگران این مجموعه انجام دادند، به دلیل پایین بودن سهم آب تخصیصیافته به کشت و صنعت نیشکر هفتتپه، در حال حاضر فقط 7 هزار و 800 هکتار از مزارع هفتتپه دارای نیشکر کشت شده هستند که این نیشکر هم طی سالهای قبل کشت شده و به دلیل پایین بودن سهم تخصیصی آب، اکنون حدود 2 هزار و 300 هکتار از این نیشکرها (معادل 30 درصد از 7 هزار و 800 هکتار کشت شده) بایر و نابود شده و در سال 1400 هم هیچ کشت جدیدی صورت نگرفته است.
* ضرورت تسریع در اجرای حکم
از این رو لازم است دولت هر چه سریعتر با اجرای حکم قانونی قوه قضائیه مبنی بر فسخ قرارداد واگذاری شرکت هفتتپه و معرفی تیم مدیریتی جدید و انجام اقدامات لازم برای تخصیص کامل حقابه این شرکت، از نابودی کشت و صنعت نیشکر هفتتپه جلوگیری کند و اجازه ندهد معیشت هزاران کارگر آن در معرض خطر قرار گیرد.
دولتمردان باید به این نکته توجه کنند که همه کارگران و کارکنان هفتتپه و برخی مسؤولان استانی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بررسیهایی برای واگذاری این مجموعه استراتژیک به شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی استان خوزستان انجام دادند و مخالفت خود را با واگذاری هفتتپه به هر گونه بخش خصوصی یا خصوصیهای به اصطلاح تعاونی اعلام کردند و پیوستن به شرکت مذکور یا نهادهای وابسته به دولت را تنها راه نجات هفتتپه میدانند.
ارسال به دوستان
ظریف میگوید هیچ وقت به آمریکا اعتماد نداشته اما برجام ضعیف سند اعتماد ظریف به آمریکاست
اعتماد کردی بد هم اعتماد کردی
* ظریف، شهریور 93: اگر اوباما به ما قول میدهد که کاری بکند، ما آن را میپذیریم و به قولش احترام میگذاریم!
* ظریف، آذر 95: بر اساس قولی که آقای کری داد، یک موضع علنی گرفتیم، من اشتباه کردم، نباید بر اساس حرف این بابا عمل میکردیم
گروه سیاسی: اعترافات دیرهنگام محمدجواد ظریف به نبود اعتماد در عرصه روابط بینالملل و تبیین مانیفست دستگاه سیاست خارجی در لحظه ترک حیاط پاستور، چیزی از کارنامه غیرقابل قبول وزارتخانه ظریف و شکست دیپلماسی دولت روحانی کم نخواهد کرد. به گزارش «وطنامروز»، وزیر امور خارجه روز گذشته در حاشیه آخرین جلسه هیات دولت دوازدهم با بیان اینکه شهادت میدهم هیچ کدام از مذاکرهکنندگان به آمریکا هیچگاه اعتماد نکردند، تصریح کرد: نباید فکر کنیم آمریکا هر چه اراده کند میشود؛ آمریکا قدر قدرت نیست. محمدجواد ظریف که قصد دارد بدعهدی غربیها در دوران وزارتش را به کتاب تبدیل کند، ادامه داد: اینکه آمریکا و اروپا کشورهای بدعهدی هستند و نتوانستند به عهد خودشان وفا کنند نشاندهنده این نیست که ما بد مذاکره کردیم، بلکه نشاندهنده این است که یک رشته از کشورها در دنیا هستند که به مقررات بینالمللی متعهد نیستند. ظریف افزود: ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران موظف هستیم ضمن اینکه با دنیا تعامل میکنیم با چشم باز تعامل کنیم، ما به هیچ کسی نباید اعتماد کنیم، روابط بینالملل محل اعتماد کردن نیست، به نزدیکترین همسایه، دوست و متعهد هم نمیشود اعتماد کرد، البته ما متعهد نداریم.
وزیر امور خارجه تاکید کرد: مردم بدانند همانطور که رهبر انقلاب فرمودند هیچگاه نباید به خارجی اعتماد کرد، هیچگاه نباید بر اساس اعتماد به خارج برنامهریزی کرد و همیشه باید بر اساس اعتماد به مردم خودمان برنامهریزی کنیم و باید مردم و توان ملی را باور داشته باشیم.
فارغ از اینکه از منظر تئوری و آکادمیک ظریف در صوت جنجالیای که اردیبهشت از او در گفتوگو با مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری منتشر شد صراحتا با واقعگرایی و رئالیسم در روابط بینالملل که مبتنی بر فضای بیاعتمادی در عرصه جهانی و معتقد به تولید قدرت توسط واحدهای ملی است و همچنین نظریه مسلط روابط بینالملل از زمان جنگ دوم جهانی تاکنون است به مخالفت برمیخیزد، نگاهی به ثمره 8 ساله فعالیتهای دیپلماتیک دولت و دستگاه دیپلماسی که برجام است، نشان میدهد اتفاقا اعتماد تیم مذاکرهکننده ایرانی به طرف غربی عامل اساسی رقم خوردن متن ضعیف توافق هستهای سال 2015 بوده است؛ متنی که با سازوکار حل اختلاف عجیب و بیسابقه در تاریخ معاهدات موسوم به مکانیزم ماشه یا اسنپبک، توان هرگونه تحرک حقوقی از کشورمان را پس از خروج غیرقانونی آمریکا از توافق و نقض فاحش برجام، سلب کرد. در چنین فضایی اظهارات دیپلمات ارشد دولت روحانی مبنی بر اینکه روابط بینالملل محل اعتماد نیست را باید با برخی سایهروشنها در عملکرد برجامی سالهای گذشته روحانی- ظریف قیاس کرد. در سالهای منتهی به انعقاد برجام و در شرایطی که از سوی منتقدان دلسوز در کشور و همچنین در عالیترین سطوح تصمیمگیری کشور نصیحتهایی برای تضمین گرفتن از طرف خدعهگر غربی در برداشتن تحریمها میشد، رئیس دولت در آن روزها که سرخوش از مذاکرات در لوزان و وین بود، بیان میکرد در سیاست جایی برای خوشبینی یا بدبینی نیست، از همین رو بود که پس از حصول توافق در تیرماه 94، ایران تمام تعهدات خود را در تعطیلی برنامه هستهای پیشاپیش و به سرعت انجام داد. افزون بر این، مروری بر گفت و شنود وزیر امور خارجه با شبکه PBS آمریکا پرده از اعتماد کامل ظریف به دولت اوباما برمیدارد. خبرنگار این شبکه در تاریخ 29 شهریور 93 از ظریف میپرسد: «برخی تحریمهایی که ایران خواهان برچیده شدن آنهاست در حوزه اختیارات کنگره آمریکا قرار دارد و از جانب این نهاد نیز صرفا مخالفتهای زیادی برای لغو آنها شنیده میشود. آیا ایران صرفا به دنبال «تعلیق» این تحریمها توسط رئیسجمهور خواهد بود یا خیر و اگر اوباما درصدد «دور زدن» کنگره برآید و به رغم میل باطنی و گرایش کنگره گام بردارد، آیا اقدام او برای ایران به اندازه کافی اطمینانساز خواهد بود یا خیر؟» ظریف در پاسخ اظهار میدارد: «ما محدودیتهایی را که پرزیدنت اوباما برای وادار کردن کنگره به لغو تحریمها با آن مواجه است، درک میکنیم و همانطور که ما نمیپذیریم آنها از ما امری غیرممکن را بخواهند، ما هم از آنها نمیخواهیم اقدامی غیرممکن انجام دهند. ما در امور داخلی آمریکا دخالت نمیکنیم، اگر اوباما به ما قول میدهد که کاری بکند، ما آن را میپذیریم و به قولش احترام میگذاریم!»
اما در مقابل اعتماد ظریف، رویکرد دولت وقت آمریکا چه بود؟ اوباما و تیم سیاست خارجی آمریکا که عناصر شاخص آن همچون جان کری، وندی شرمن، تونی بلینکن، جیک سالیوان و رابرت مالی امروز هم در دولت بایدن حضور دارند در ابتدا مدیریت مناسبات ایران و آمریکا را با الهام از روابط آمریکا و شوروی در دوره رونالد ریگان مقایسه کرده و از عبارت معروف ریگان استفاده میکردند که «اعتماد کن ولی راستیآزمایی هم بکن» (Trust But Verify) اما با پی بردن به انفعال تیم مذاکرهکننده ایرانی، عبارت اعتماد را حذف کرده و رسما اعلام کردند مساله اصلا درباره اعتماد نیست، بلکه فقط راستیآزمایی، راستیآزمایی و راستیآزمایی است. بر مبنای این بیاعتمادی آمریکاییها بود که تمام تعهدات ایران در برجام منوط به تایید آژانس انرژی اتمی شد. بر این اساس اوباما در روز حصول توافق وین -23 تیر 1394 - اظهار داشت: «توافق حاصل شده براساس راستیآزمایی است؛ نه براساس اعتماد».مرور اعتراف دیگری از محمدجواد ظریف جای هیچ بحث دیگری را بر اعتماد به قول آمریکاییها باقی نمیگذارد. وزیر امور خارجه در کمیسیون امنیت ملی در مورخه 28/۹/95 در موضوع نقض برجام با تمدید تحریم ایسا توسط دولت اوباما میگوید: بر اساس توافقی که با آقای کری کردیم و من الان دارم عرض میکنم، بیرون نمیگم ولی خدمت شما میگم، من اشتباه کردم، بر اساس یک توافقی که کردیم ما استراتژی خودمان را کنار گذاشتیم و بر مبنای آن توافق آمدیم آن را اعلام کردیم که تبدیل شد به موضع جمهوری اسلامی، من این را میپذیرم من اشتباه کردم، عرض کنم به خدمتتان ولی ما این کار را کردیم. ظریف ادامه میدهد: ما بر اساس صحبتی که با آقای کری کردیم و قولی که آقای کری داد آمدیم یک موضع علنی گرفتیم، من اشتباه کردم در این، رسما ما نمیبایستی بر اساس حرف این بابا (کری) [عمل] میکردیم، ما باید بر اساس همان استراتژیای که تعیین کرده بودیم که باید کنگره را حذف میکردیم در 8 سال اول، بر اساس آن عمل میکردیم من هیچ اجباری هم نداشتم.
بعد از پاره شدن برجام توسط ترامپ هم تیم ظریف- روحانی به جای عبرت گرفتن، بنای اعتماد به اروپاییها را گذاشتند و به قدری به تروئیکای اروپا در پر کردن خلأ نبود آمریکا اعتماد داشتند که حسن روحانی از خروج آمریکا از برجام به عنوان دفع شر یک مزاحم ابراز خوشحالی کرد و ظریف هم از این میگفت که اروپا فراتر از انتظار ظاهر شده است! با این حال روحانی پس از 2 سال انتظار بیهوده، اعلام کرد دست روی دست گذاشتیم و صبر جمیل کردیم!
جالب اینکه طرف آمریکایی پس از 8 سال مذاکره برجامی، در وین هم اعلام کرد حاضر به تضمین دادن نیست اما در تهران حسن روحانی میگوید لغو تحریم در اسفند تمامشده بود؛ اگر میگذاشتند!
ارسال به دوستان
مانع حریری برطرف شد
تلاش تمامعیار حزبالله برای تشکیل کابینه لبنان
مهدی گرگانی: در حالی که «سعد حریری» و جریان وابسته به وی فکر میکردند انتخاب مامور تشکیل کابینه لبنان به این زودیها میسر نخواهد شد، نمایندگان پارلمان لبنان «نجیب میقاتی» را با 72 رای مثبت برای این مهم برگزیدند.
در شرایطی که اوضاع لبنان و بحران سیاسی در این کشور روزبهروز عمیقتر و حل مشکلات سختتر میشود و به رغم اینکه اراده همه جناحهای سیاسی بویژه حزبالله برای تشکیل دولت فراهم بود، سعد حریری به واسطه گره زدن تشکیل کابینه به عوامل خارجی نظیر دریافت چراغ سبز از عربستان سعودی در چینش وزرا، جلب رضایت فرانسویها و چانهزنی با قدرتهای دیگر نظیر آمریکا که خود از عوامل اصلی بحران لبنان هستند و همچنین زیادهخواهی و اختلافاتش با «میشل عون» رئیسجمهور لبنان، در پیشبرد امور ناتوان ماند و 9ماه از وقت ملت لبنان را که هر دقیقه آن برای خروج از بحران سیاسی مهم بود، به باد داد.
طی مهلت حریری برای تشکیل کابینه، «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله با درک موقعیت خطرناک لبنان از لزوم اتحاد میان جریانهای سیاسی برای شکلگیری هرچه سریعتر دولت سخن گفت و ضمن هشدار درباره وابستگی به طرفهای خارجی، بر اتحاد میان همه لبنانیها به عنوان شرط اول برای خروج از این بنبست بزرگ تاکید کرد. نصرالله با شناخت دقیق شرایط لبنان، آمریکا را عامل اصلی محاصره اقتصادی، گرسنگی و تورم این کشور خواند و برای حل مشکلات بزرگ این کشور تا عادی شدن شرایط و تشکیل دولت تاکید کرد حاضر است با ظرفیت شخصی از دوستان واقعی لبنان، طلب کمک کند. رهبر حزبالله در یک سخنرانی خود با اشاره به اینکه برخی قصد دارند برای امیال خود لباس ورشکستگی بر تن لبنان کنند، صراحتا تاکید کرد میتواند مشکل سوخت لبنان را با واردات مشتقات نفتی از ایران و عراق حل کند.
اکنون نیز نجیب میقاتی همانطور که از رای فراکسیون حزبالله در پارلمان مشخص است، از حمایت کامل جریان مقاومت برخوردار است و به نظر میرسد اختلافاتش با میشل عون برای تشکیل هر چه سریعتر کابینه قابل حلوفصل است. با این حال نباید از تلاش پشت پرده برخی جریانها از جمله جریان سعد حریری برای به شکست کشاندن اقدامات میقاتی برای تشکیل کابینه غافل بود؛ همان اتفاقی که برای «مصطفی ادیب» مامور پیشین تشکیل کابینه رخ داد و در نهایت باعث شد همه راهها به حریری ختم شود.
ارسال به دوستان
وقتی تاریخ به دشمن یک ملت تبدیل میشود
چرا جوانان آمریکایی به آمریکایی بودن خود افتخار نمیکنند؟
ثمانه اکوان: نظرسنجیهای جدید در آمریکا نشان میدهد حس افتخار به میهن و وطنپرستی در بین آمریکاییها در حال از بین رفتن است و بسیاری از نوجوانان و جوانان این کشور دیگر احساسی نسبت به کشور خود ندارند. برای کسانی که بحثهای سیاسی موجود در جامعه سیاسی آمریکا را پیگیری میکنند و نیمنگاهی به فعالیت گروههای راستگرا در داخل آمریکا دارند و نگران این مساله هستند که شاید شکلگیری گروههای ملیگرا بتواند منافع آمریکا در نقاط مختلف دنیا را به خطر بیندازد، این خبر، تا حد زیادی متعجبکننده و شگفتآور است. با این حال نظرسنجی اخیر در آمریکا نشان میدهد نسل هزاره و نسل Z یعنی نسلهای نوجوان و جوان آمریکا علاقه چندانی به بحثهای مرتبط با افتخار به میهن یا میهنپرستی ندارند. براساس این نظرسنجی که توسط ۲ شرکت نظرسنجی I&I و TIPP صورت گرفته است، 67 درصد افرادی که درباره میزان میهنپرستی در عقاید و وجودشان از آنها سوال شده، پاسخ دادهاند به کشورشان افتخار میکنند. با این حال در این نظرسنجی که در روزهای منتهی به روز استقلال آمریکا (چهارم جولای) صورت گرفته، تنها 36 درصد افراد بین 18 تا 24 سال اعلام کردهاند به میهنشان افتخار میکنند و 35 درصد نیز اعلام کردهاند اصلا نسبت به آمریکایی بودن خود افتخار نمیکنند یا احساس افتخار بسیار کمی دارند.
نظرسنجی دیگری که توسط موسسه ایپسوس بین 1026 آمریکایی در فاصله روزهای 25 تا 28 ژوئن صورت گرفته نیز نشان میدهد این نتایج تا حد زیادی درست است. در کل، 69 درصد افراد شرکتکننده در این نظرسنجی بیان کردهاند به آمریکایی بودن خود افتخار میکنند. اما بالا بودن این میزان تنها در بین نسل X و نسل بیبی بومر (نسل به دنیا آمده بعد از جنگ دوم جهانی) دیده شده است که 71 تا 84 درصدشان اعلام کردهاند از اینکه آمریکایی هستند به خود افتخار میکنند اما زمانی که بحث به نسل Z یا نسل هزاره میرسد، این ارقام کاهش شدید داشته و به 52 و 58 درصد میرسد. این مساله نشاندهنده شکاف شدید بین نسلهای مختلف آمریکا در مساله نگاهشان به وطن یا میهن است.
این آمار باعث شد خبرنگاران میان نسلهای جدید آمریکا و جوانان بروند و از آنها سوال کنند: چرا به آمریکا و آمریکایی بودن خود افتخار نمیکنند. در ویدئویی که شبکه فاکسنیوز آن را منتشر کرد، خبرنگاری میان دانشجویان رفته و از آنها در این باره سوال میپرسد. یکی از دانشجویان در این باره میگوید: «من هر روز از اینکه آمریکایی هستم احساس شرم میکنم. تاریخ نژادپرستانه و استعماری ما و شرایط امروزی که ما در مقابله با پلیس و سیاست شاهد آن هستیم، همه باعث میشود من از آمریکایی بودن خود احساس شرم کنم».
تحلیلگر نشریه نیوزویک در این باره نوشته است: «ایالات متحده در حال تجربه یک «روز حساب» درباره گذشته و تاریخش است. بحثها درباره نژادپرستی و بیعدالتی نژادی توجه بسیاری از افراد در نسل جدید آمریکا را به خود جلب کرده است. این بحثها به دلیل اعتراضات گسترده به خشونت پلیس علیه اقلیتهای نژادی، بویژه سیاهپوستان و همچنین قتل جورج فلوید به دست پلیس به مساله اصلی جوانان آمریکایی تبدیل شده است. حوادثی از این دست و بحثهای رسانهها درباره نژادپرستی ساختاری و سیستماتیک در آمریکا، به علاوه تجربیات شخصی از بیعدالتی روا داشته شده علیه مردم در این کشور از دلایلی است که باعث شده نسل جوان آمریکا دیگر اعتمادی به ساختار و فضای سیاسی - اجتماعی آمریکا نداشته باشد و در عین حال به آمریکایی بودن خود افتخار نکند.
مساله بعدی دیگر فضای سیاسی حاکم بر آمریکا است. بحثهای تند بین گروههای سیاسی، بویژه درگیریهای همیشگی ۲ حزب جمهوریخواه و دموکرات بر سر قدرت و عمل نکردن این ۲ حزب به وعدههای اجتماعی و سیاسی خود، نوعی سرخوردگی در نسل جوان ایجاد کرده است. این مساله البته تنها به مسائل جاری در فضای سیاسی آمریکا یا دعوای ۲ حزب اصلی این کشور بر سر انتخابات سال 2020 برنمیگردد. یکی از کاربران توئیتر در پاسخ به درخواست نیوزویک برای نوشتن از اینکه چرا به آمریکایی بودن خود افتخار نمیکنید، نوشته است: «اگر تاریخ آمریکا را بخوانید از اینکه آمریکایی هستید خجالت میکشید. من مدتها از میراثی که دولت آمریکا برای نسل ما گذاشته است بدم میآمد اما حالا از این کشور بدم میآید و فکر میکنم اینجا گرفتار شده و گیر کردهام. چطور کسی میتواند تاریخ آمریکا را بخواند و به آمریکایی بودن خودش افتخار کند؟ این تاریخ مرا گیج میکند. حالم بد میشود». یکی دیگر از کاربران نیز نوشته است: «ما این کشور را براساس به رسمیت شناختن حقوق سیاهان و سرخپوستان بنا نکردهایم و کشور این طوری بنا شده است؛ با این حال گفتن ابتداییترین حرفها در این باره، مرا به دشمن آمریکا تبدیل میکند و مرا به این متهم میکنند که کورکورانه از آمریکا متنفرم». افرادی که به سؤالات این نشریه پاسخ دادهاند، تاکید کردهاند ««میهنپرستی» چیزی جز شستوشوی مغزی نیست. میهنپرستی ما با وقایع آمریکا همخوانی ندارد».
در دیگر جوابها میتوان مشاهده کرد که حوادث تاریخی و نژادپرستی آشکار و سیستماتیک در داخل آمریکا چطور جوانان آمریکایی را از کشور خود بیزار کرده است: «وقتی میلیونها نفر از ما تازه در چند سال اخیر از ماجرای کشتار تولسا (کشتار سیاهپوستان به دست سفیدپوستان افراطی در شهر تولسای اوکلاهما در سال 1922) با خبر شدهایم و هنوز هم کسانی هستند که با در نظر گرفتن جونتینث (روزی که اعلامیه آزادی بردگان برای بردگان ایالت تگزاس خوانده شد) به عنوان یکی از روزهای ملی آمریکا مخالفت میکنند و تاریخ سیاهان را سرکوب کرده و سعی دارند آن را به فراموشی بسپارند، چطور میتوانم به این آمریکا افتخار کنم؟»
در ادامه این گفتوگوها، فرد دیگری به نیوزویک گفته است: «مشکل بزرگی که هماکنون جامعه ما با آن درگیر است، نبود آموزشهای مناسب درباره تاریخ آمریکا است و اینکه چطور باید از این تاریخ بد جدا شویم و تاریخ جدیدی برای آمریکا بسازیم. من اعتقاد دارم عدم آموزش صحیح تاریخ آمریکا، باعث میشود تعصبات ما همچنان ادامه پیدا کند. بله! با اشاره نکردن و توجه نکردن به تاریخ، مطمئنا اجازه میدهیم تعصبات ما، همچنان ما را از هم دور نگاه دارد».
نکته جالب توجه در این صحبتها این است که فضای سیاسی آمریکا هماینک درگیر مساله نوع آموزش نوجوانان و جوانان درباره مسائل مرتبط با نژادپرستی است. جمهوریخواهان در ایالتهای جمهوریخواه مانع آموزش «نظریه انتقادی نژاد» در مدارس میشوند تا آمریکا با تاریخ و کارنامه سیاه خود در گذشته درباره نوع برخوردش با نژادهای مختلف روبهرو نشود.
البته محافظهکاران دلایل دیگری را برای این مساله بر میشمرند و در مقابل، معتقدند جنبشهایی مانند «جان سیاهان اهمیت دارد» با پایین کشیدن مجسمه پدران بنیانگذار آمریکا به بهانه اینکه آنها بردهدار بودند، ارزشهایی که این پدران برای آمریکا متصور شده بودند را از بین برده و حس میهنپرستی را در نسل جدید از بین بردهاند.
البته این تنها سن و سال و میزان سواد دانشگاهی در بین نسل جوان نیست که مشخصکننده میزان میهنپرستی آنهاست؛ نظرسنجیهای جدید نشان داده هر قدر سهم این نسل از ثروت آمریکا کمتر باشد، بیشتر از این کشور بدشان میآید و از آمریکایی بودن خود شرمسارند. بلومبرگ در گزارشی در سال گذشته میلادی خاطرنشان کرده بود نسل هزاره تنها مالک 2/4 درصد ثروت ملی است در حالی که نسل قدیمیتر 10 برابر این نسل سرمایه دارد و زمانی که همسن این نسل بودند نیز آنها 21 درصد ثروت آمریکا را در دست داشتند. همین مساله حس وطنپرستی و وطندوستی را از نسل جدید گرفته است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|