|
ارسال به دوستان
محمدرضا پهلوی با فرار از ایران آواره کشورهای مختلف و در نهایت به سرنوشت پدرش دچار شد
عاقبت به شر
گروه سیاسی: در تاریخ هر کشوری روزهایی وجود دارد که به سبب رقم خوردن اتفاقات مهم و البته تاثیرگذار در آن روزها، از اهمیت بالایی برخوردارند و به نوبه خود نقطه عطفی در تاریخ به شمار میروند. در ایران نیز در کنار روزهایی مثل ۱۲ و 22 بهمن ماه 57، میتوان از 26 دیماه همان سال به عنوان یکی از روزهای تاریخی یاد کرد. 26 دیماه 57 بود که محمدرضا پهلوی پس از آزمودن راههای متعدد برای مهار خشم و انقلاب مردم ایران و شکستهای پیاپی در این مسیر، بنا بر سنت دیرین خاندان پهلوی، فرار از کشور را بر ماندن ترجیح داد. با روشن شدن جرقههای اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیامهای مردمی به رهبری امام خمینی، کشتار خونین 17 شهریور و برگزاری مراسم چهلمهای مختلف شهدا در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و... و البته چاپ مقاله توهینآمیز علیه امام خمینی و مرجعیت در روزنامه اطلاعات، کنترل امنیت کشور از دست رژیم پهلوی خارج شد و پایههای اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و در نهایت منجر به فرار شاه شد.
گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بویژه صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل درآورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بنبستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ملی رو آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخستوزیری در نظر گرفت. صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت، پاسخ رد داد. شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت. ظهر روز 26 دیماه بود که با اعلام خبر رسمی فرار شاه از ایران، مردم به خیابانها آمده و یک ماه پیش از اینکه بخواهند پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند، فرار محمدرضا پهلوی را جشن گرفتند. شاید بهترین روایت از فرار شاه و اوضاع روحی او در زمان فرار از کشور را فرح دیبا که همراه محمدرضا بود داشته باشد. فرح در خاطراتش از روز 26 دی آورده است: «عزیمت اشکآلوده محمدرضا و من در 26 دی 57 انجام شد. دخالت آمریکا در امور داخلی ایران به اندازهای رسیده بود که دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمیدادند، مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت میکرد، در حالی که ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشکوک شد و به من گفت به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهیم کرد. ما در روزی که بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بیسیم گوش میکردیم. محمدرضا بیم آن را داشت که ما به سرنوشت ژنرال داوودخان، رئیس دولت افغانستان - که به اتفاق تمام اعضای خانوادهاش اعدام شد - دچار شویم. خوشبختانه محمدرضا با پیشبینی درست از ماهها قبل همه اعضای خانواده دیبا و پهلوی را به خارج فرستاده بود. فرزندانم در آمریکا بودند و بیشتر اعضای خانواده محمدرضا هم به جز والاحضرت شمس و شوهرش در آمریکا بودند و جایشان امن بود اما من و محمدرضا ماهها بود از وحشت اینکه به دست انقلابیون بیفتیم خواب راحت نداشتیم». مصر، مراکش، باهاماس و البته آمریکا هر کدام برای مدت کوتاهی میزبان شاه مخلوع و چمدانبهدست ایران بودند. دلیل اقامتهای کوتاهمدت شاه در این کشورها، عدم تمایلشان برای تیره شدن روابط خود با انقلاب اسلامی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، کشورهایی که شاه به عنوان مقصد فرارش انتخاب میکرد، پس از چندی عذر شاه و خانوادهاش را میخواستند.
به عنوان مثال فرح پهلوی درباره خارج شدنشان از مراکش به دستور دستگاه اطلاعاتی فرانسه میگوید: «آقای الکساندر مرانش که رئیس سازمان اطلاعات فرانسه بود، به مراکش آمد و گفت اگر شما اینجا بمانید، برای پادشاه مراکش و خانوادهاش گرفتاری پیش میآید، بهتر است به یک مملکت دیگر بروید. بعد که رفتیم باهاماس، باهاماس هم گفته بود ۳ ماه میتوانید بمانید و در باهاماس [بودیم] که متأسفانه امیرعباس هویدا را به قتل رساندند، به قدری برای اعلیحضرت دردناک بود که میخواستند یک پیامی چیزی بگویند و باهاماسیها گفتند که نه، نمیتوانید از اینجا پیامهای سیاسی بدهید». در آوارگی شاه چمدان به دست همین کافی است که پس از سفر او و فرح به آمریکا و پس از آنکه مجبور میشوند آمریکا را ترک کنند، حتی مکزیک که خانواده پهلوی پس از باهاماس به آنجا پناه برده بودند حاضر نمیشود دوباره شاه را بپذیرد. فرح در این باره نقل میکند: «مکزیک نخواست ما به آنجا بازگردیم به دلیل اینکه آقای فیدل کاسترو به مکزیکیها گفته بود اگر شما اجازه ندهید که پادشاه بازگردد، من به شما در سازمان ملل رأی مثبت میدهم. [این شد] که ما نتوانستیم به مکزیک برویم و از نیویورک به تگزاس رفتیم؛ سنت آنتونیو. و آنجا منتظر بودیم که ببینیم از آنجا کجا میتوانیم برویم، چون جایی که بودیم اصلاً مثل زندان بود، یعنی بیمارستانی برای افراد عقبافتادهای بود که گرفتاری فکری داشتند». در مدت ۲ ماهی که شاه در مراکش اقامت داشت، اکثر درباریان و اطرافیان که در خروج از ایران و ورود به مصر و از آنجا تا مراکش همراه وی بودند، به درخواست محمدرضا برای کاهش هزینههای خانواده بتدریج از او جدا شده و رهسپار اروپا و آمریکا شدند. تنها جمعی از خدمه باقی ماندند که شاه را هنگام ترک مراکش همراهی کردند. شاه تصمیم داشت رهسپار آمریکا شود اما مقامات آمریکایی به دلیل اوجگیری اختلافات سیاسی در روابط تهران و واشنگتن، مایل به پذیرش وی نبودند. شاه و اطرافیانش از خلفوعده پادشاه مراکش و استرداد شاه به مردم ایران بسیار نگران بودند. اردشیر زاهدی، داماد شاه در کتاب خاطراتش نقل میکند: «یک جمله شاه هرگز از یادم نمیرود. زمانی که در دنیا سرگردان شده بود و میکوشید برای عمل جراحی و معالجه به آمریکا بیاید و واشنگتن او را راه نمیداد در تماس تلفنی به من گفت: اردشیر جان! در این دنیای بزرگ آیا جایی برای پناه دادن من پیدا نمیشود؟» محمدرضا به پیشنهاد دوستان آمریکایی خود و کاهش فشار انقلابیون به پادشاه مراکش، به باهاما سفر کرد. 70 روز اقامت در این جزایر برای شاه و اندک اطرافیانی که برای او باقی مانده بود به سختی سپری شد. اقامت شاه در باهاما اقامتی پرهزینه برای وی بود. بعد از اعلام آمادگی چریکهای فلسطینی برای ترور شاه، محمدرضا از نخستوزیر باهاما تقاضای کمک کرد. همین امر فرصت را برای درخواستهای مکرر مالی، برای ایجاد امنیت شاه مهیا کرد. این درخواستها به حدی بود که شاه بابت اقامت 10 هفتهای در یک ویلای کوچک ۳ اتاقه و نمور 1.2 میلیون دلار پرداخت کرد. شاه و باقیمانده همراهان وی اواسط خرداد 1358 با یک هواپیمای کرایهای از باهاما راهی مکزیک شدند و در یک خانه ویلایی که قبلا برای اقامت آنان در نظر گرفته شده بود، مستقر شدند. با ورود شاه به مکزیک بیماری وی شدت گرفت. با گذشت زمان و شدت یافتن بیماری محمدرضا، دولت کارتر فقط جهت درمان به وی اجازه ورود به ایالات متحده را داد. اواخر مهرماه 58 شاه و اطرافیان، مکزیک را به مقصد بیمارستان نیویورک ترک کرد و نزدیک به ۲ ماه در آنجا بستری شد. در این مدت ۲ بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. در همین زمان محدود محمدرضا مجبور بود به درخواستهای مالی آمریکاییها به بهانههای گوناگون پاسخ مثبت دهد تا امور خانواده و روند درمانی وی به بهترین شکل طی شود. کمتر از ۲ هفته پس از ورود شاه به آمریکا، سفارت این کشور در تهران به تصرف دانشجویان پیرو خط امام در آمد. ماجرای گروگانگیری که رخ داد، فشارها برای ترک آمریکا بر خاندان آواره پهلوی از سوی نخبگان و افکار عمومی شدت گرفت. با تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان انقلابی، دیگر کشوری به خود جرات تقابل با مردم ایران برای پناه دادن به یک پادشاه بیتاج و تخت را نمیداد. از این رو زمانی که دولت کارتر از سفارتخانههای آمریکا در سراسر جهان درخواست کرد تا مکانی را برای ادامه اقامت شاه معرفی کنند، هیچیک از سفارتخانهها جواب مثبت ندادند. تلخترین لحظه برای خاندان پهلوی زمانی بود که در 11 آذر 58 از بیمارستان نیویورک مرخص شدند ولی هنوز مقصدی برای سفر نداشتند. به همین دلیل مقامات آمریکایی، شاه و همراهان را با یک هواپیمای نظامی به مرکزی که برای نگهداری بیماران روانی بود، منتقل کردند. با پایان مهلت روادید خاندان پهلوی، آمریکاییها حاضر به تمدید روادید نشدند و محمدرضا در آذر 58 با هواپیمایی نظامی راهی پاناما شد. این درحالی بود که فشار ایران برای بازپسگیری شاه همچنان ادامه داشت. شاه و همسرش 100 روز در پاناما ماندند و پس از دریافت جواب منفی از کشورهای غربی راهی جز بازگشت به مصر نیافتند. سرانجام شاه در 61 سالگی در بیمارستان رمادی قاهره به علت سرطان خون درگذشت. مصر آخرین منزلگاه شاه در غربت بود؛ غربتی که به بیان اطرافیان و ملازمان او، توام با افسردگی و بهت شدید بود. این سفر در فاصله 26 دیماه 57 تا 5 مرداد 59 که محمدرضا درگذشت، جمعا 568 روز طول کشید. در این مدت شاه در مصر، مراکش، باهاما، مکزیک، آمریکا، پاناما و مجددا مصر روزگار تبعید و غربت را گذراند و مانند ۳ شاه پس از انقلاب مشروطه، آوارگی و مرگ در خارج از ایران را تجربه کرد.
ارسال به دوستان
26 دی سالگرد فرار پهلوی؛ خانوادهای که میلیاردها دلار از داراییهای مردم ایران را به غارت بردند
شاه دزد اموال ایران
حیف و میل منابع و ثروت ملی ایرانیان چه در زمان حکومت پهلوی و چه بعد از سقوط رژیم و فرار شاه به خارج از کشور ادامه یافت. همواره افراد مختلف از صرف هزینه هنگفت در جشنهای 2500 ساله که نشان خودنمایی محمدرضاشاه پهلوی بود و منفعت دیگری نداشت، یاد میکنند. پس از فرار شاه به خارج از کشور نیز زمانی که وی در کشورهای مختلف اقامت میکند و حاکمان آن کشورها یکی پس از دیگری او را از کشور خود اخراج میکنند، هرکدام به ثروت غارت شده ملت ایران توسط شاه دستبرد میزنند و در این میان جواهرات و اشیای گرانبهایی نیز به تاراج میرود. در ادامه به گوشهای از ثروتهای به تاراج رفته ایران به دست خاندان پهلوی اشاره میشود.
* ربوده شدن شمشیر طلای رضاخان
یک سال پیش از تقاضای طلاق فوزیه، رضاشاه بر اثر سکته قلبی ساعت 5 صبح چهارم مرداد 1323 مرد. بنا به دلایل مختلف تصمیم گرفته شد جنازه مومیایی و به جای ایران به مصر حمل شود. از روز فوت رضاشاه تا زمان انتقال جنازه او به مصر، 90 روز طول کشید. 23 شهریور 1323، دولت مصر موافقت خود را با صدور ویزا و پاسپورت برای سپردن رضاشاه و همراهان آنان که باید جسد را با کشتی به مصر انتقال میدادند، اعلام کرد و مراتب توسط سفارت ایران در قاهره به ژوهانسبورگ اطلاع داده شد. به این ترتیب جنازه رضاشاه مستعفی به صورت مومیایی و به طور موقت در خاک مصر نگهداری شد تا در فرصت مقتضی به ایران انتقال یابد. پس از منتفی شدن انتقال جنازه رضاخان به تهران و انتقال آن به قاهره، مراسم تشییع جنازه رسمی در قاهره به عمل آمد. برای این مراسم، شمشیر طلای رضاشاه که مرصع به گوهرها و سنگهای گرانبها بود به قاهره فرستاده شد تا طبق رسوم درباری، پیشاپیش جنازه حمل شود، ولی ملک فاروق این شمشیر گرانبها را بعد از انجام مراسم تشییع جنازه به کاخ سلطنتی برد و مراجعات مکرر هیات اعزامی ایران برای پس گرفتن آن بینتیجه ماند. ماجرای ربوده شدن شمشیر مرصع رضاشاه از طرف ملک فاروق، پس از کودتای ضدسلطنتی مصر در سال 1953 در مطبوعات مصر انعکاس یافت ولی دولت جمهوری مصر نیز مدعی شد که اثری از این شمشیر نیافته است.
* فرار شاه و فرح با جواهرات سلطنتی
رئیس کل تشریفات دربار آغاز عملیات خروج شاه و همراهان را در 24 دیماه 57 اعلام کرد. او دستور داد برچسبهای شناسایی چمدانها، بستهها و صندوقهای شاه که منقش به آرم دربار و سلطنتی بود به درون کاخ نیاوران آورده شود تا تشریفات لازم و آخرین شناسایی درباره آنها صورت گیرد. برچسبهای اختصاصی دربار اینک آماده شده بود تا به چمدانها و صندوقها الصاق شود. دستور پر کردن و بستن چمدانها و صندوقها روز 23 دیماه 1357 با تایید شاه و به دستور فرح صادر شد. فرح دستور داد 384 چمدان و صندوق بسته شود. یک تیم از افراد مورد تایید فرح جمعآوری و بستهبندی همهگونه عتیقه، جواهرات و الماسهای گرانبها، ساعتهای تمامطلا، تاج و نیمتاجهای تمام زمرد را بر عهده داشتند. این گنجینه از جواهرات و عتیقهجات در مکانهای امن کاخ نیاوران نگهداری میشد. فرح بر همه بستهبندیها نظارت کامل داشت. بستهبندی و جمعآوری دلارهای آمریکایی که از ماهها قبل نقدا جمع شده بود توسط بخش مالی دربار انجام شد. تاج شاهنشاهی با 3380 قطعه الماس و 50 قطعه زمرد، 368 حبه مروارید و با وزن 2 کیلو و 80 گرم و از نظر قیمت غیرقابل تخمین و تاج ملکه با 1646 قطعه الماس و تعداد معتنابهی از جواهرات دیگر و طلا به ارزش دهها میلیون دلار به عنوان بخش اندکی از جواهرات ربوده شده سلطنتی هستند. بستهبندی این گنجینهها سرعتی خاص را میطلبید که باید درون چمدانها و صندوقها جای داده شود. در جریان این بستهبندیها بسیاری از جواهرات توسط اعضای تیم بستهبندی دزدیده شد و هرگز ردپایی از آنها بهدست نیامد».
* دزدی خاندان پهلوی از ملت ایران به روایت روزنامههای مطرح
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز دهم ژانویه 1979 با استناد به گفته منابع بانکی جهانی نوشت مبلغی بین ۲ تا ۴ میلیارد دلار تنها در طول این ۲ سال آخر (1356 و 1357) از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است. چند سال قبل نیز در سال 91 شمسی، روزنامه انگلیسی فایننشالتایمز در گزارشی به مناسبت قیامهای موجود در کشورهای عربی علیه دیکتاتورها، میزان داراییهای خارج شده از سوی دیکتاتورهای فراری از کشورهای مختلف را بررسی و اعلام کرد محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران 35 میلیارد دلار دارایی از ایران خارج کرده است. نگاهی به برخی فعالیتهای افراد نزدیک به شاه مخلوع بعد از سرنگونی رژیم طاغوت نشان میدهد رقمها بیش از این است. به نظر میرسد این رقم متعلق به خروج مستقیم دارایی به شکل ارز از کشور باشد و املاک و سهام خاندان پهلوی در خارج از کشور در آن محاسبه نشده است. اسناد و مدارک موجود در ایران نشان میدهد بخشی از املاک محمدرضا پهلوی در ایران شامل 220 هکتار زمین قبل از خروج او از کشور در سال 57 به فروش رفته و به صورت ارز از کشور خارج شده بود. با این حال بر اساس آمارهایی که روزنامهها و نشریات آمریکایی منتشر کردند، ثروت شاه شبکه پیچیدهای از شرکتها، بنیادها، حسابهای بانکی، زمینی در کوستادلسول اسپانیا، ویلایی در سنت موریس سوئیس که بعدها سیلویو برلوسکونی آن را خرید و املاکی در نقاط مختلف دنیا بود. طبق خواسته شاه قرار بر این بود ثروتش به نسبت زیر تقسیم شود: «20 درصد به فرح دیبا، ۲0 درصد به پسر بزرگش رضا، 15 درصد به فرحناز، 15 درصد به لیلا، 20 درصد به علیرضا پسر دیگر شاه، 8 درصد به شهناز و 2 درصد به نوهاش مهناز زاهدی. ارزش ثروت تقسیم شده شاه از ۱۲۰ میلیون دلار طبق گفته بعضی وابستگان به خانواده پهلوی تا 100 میلیارد دلار طبق برآوردهای نیمهرسمی متغیر است. عباس میلانی که به این خاندان نزدیک است رقمی نزدیک به یک میلیارد دلار را نزدیکتر به واقعیت میداند و هنوز هم مشخص نیست چه میزان از ثروت ایران توسط او و خاندانش به یغما رفته است».
* روایت زاهدی از دزدی شاه
درباره داراییهای ملی که شاه و خانوادهاش از سالها قبل از انقلاب بویژه در ماههای آخر رژیم از ایران خارج کردهاند، اردشیر زاهدی از محرمان دربار پهلوی، چنین نوشته است: «دادستان تهران در زمان شریف امامی فهرست دقیقی از افرادی که پولهایی را به شکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در میان این فهرست شخص اعلیحضرت به خروج 31 میلیارد دلار از کشور متهم شده بود». این سخن را فردی بر زبان رانده که وزیر امور خارجه و آخرین سفیر ایران در آمریکا در دوره محمدرضا پهلوی و داماد او بوده است.
ارسال به دوستان
طلیعه پیروزی
بلافاصله پس از اعلام رسمی خبر فرار شاه از کشور، خبرنگاران خارجی سراغ حضرت امام خمینی که در نوفللوشاتو پاریس ساکن بود و روزهای تبعید را میگذراند رفتند و نظر ایشان را در ارتباط با فرار محمدرضا پهلوی جویا شدند. امام خمینی در پاسخ به این سوال که اولین قدم سیاسی ایشان بعد از خروج شاه چیست؟ فرمودند: «خروج شاه نخستین مرحله پیروزی ملت ما است ما مشکلات زیادی در پیش داریم و ملت ما باید بداند که مجرد رفتن شاه، پیروزی نیست، بلکه طلیعه پیروزی است و البته این طلیعه را من به ملت ایران تبریک عرض میکنم. و باید توجه داشته باشند که همانطوری که طلیعه پیروزی است، طلیعه خلع سلطه اجانب است و این تبریک، بیشتر از تبریک رفتن شاه است و ما الان مسائل بسیار مشکل در پیش داریم و وارث یک مملکت ازهمپاشیدهای هستیم که این خرابیها در ظرف پنجاه سال سلطنت پهلوی و بیشتر از 30 سال سلطنت محمدرضا به وجود آمده است که باید برای ترمیم آن با همت جمیع طبقات ملت قیام کنیم. نخستین قدمی که ما باید برداریم ترمیم این خرابیهایی است که به وسیله شاه که از عمال خارجی بود، حاصل شده است و این میسر نیست به جز کمک کردن به جمیع طبقات. من از جمیع طبقات ملت با کمال تواضع تقاضا دارم که در این مشروع اسلامی و در این مشروع ملی همه با هم کمک کنند، همه دست به دست هم بدهند، اختلافات حزبی و مسلکی را کنار بگذارند، اختلافات قدیمی و جدیدی را کنار بگذارند، اختلافاتی که مربوط به احزاب است کنار بگذارند و همه با هم - با صدای واحد، با ید واحد - قیام کنند؛ قیام به امر مهمی که نجات دادن کشور است، نجات دادن این کشتی متزلزل است. و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ملت ما را بیشتر از این هوشیار و بیدار کند. من از ملت میخواهم که خودشان مواظب نظم مملکت باشند و جوانان غیور ما کنترل شهرستانها و دهات و قراء را به دست گیرند و نگذارند کسانی که آشوبطلبند در این قراء و قصبات و شهرستانها - خدای نخواسته - دست به خرابکاری بزنند و من اخطار میکنم به آن اشخاصی که شلوغ میکنند و تبلیغات سوء در این زمینهها میکنند و میخواهند با فرصتطلبی آشوب به پا کنند و بر ضد ملت ایران یک تبلیغاتی بکنند و بر نفع اشخاص خارج و دولتهای ابرقدرت یک کارهایی کنند، من اخطار به آنها میکنم که اگر چنین کاری کنند سرنوشت سختی خواهند داشت و مجازات بزرگی خواهند داشت ولی اگر چنانچه توبه کنند، خداوند تبارک و تعالی توبه همه را قبول میکند؛ و باید اینها برگردند به آغوش ملت و ملت آنها را خواهند پذیرفت».
امام خمینی در پاسخ به این سوال که آیا حضرت آیتالله تصور نمیفرمایند اگر با دولت بختیار همکاری نفرمایند احتمال یک دیکتاتوری نظامی و خونریزیهای جدید خواهد بود؟ نیز گفتند: «دیکتاتوری نظامی وقتش گذشت. اگر چنانچه کسی دست به دیکتاتوری یا کودتای نظامی بزند خواهد فهمید که موفق به هیچ چیز نخواهد شد و برای خودش و برای کسانی که مربوط به خودش است ذلت بار خواهد آورد. باید همه اشخاصی که میخواهند در ایران برای منفعتطلبی دست به اعمال ضدمردمی بزنند، بدانند که وقت اینها گذشته است. ملت ایران دیگر آن ملت سابق نیست و تبلیغات سوء اثر خود را از دست داده است. باید ملت راه خودش را ادامه دهد تا به آنچه که میخواهد برسد و آن قطع دیکتاتوری است و ایجاد یک مملکت آزاد، که همه طبقات و اقشارش آزاد [باشند] و یک مملکت مستقل که هیچ قدرتی درآن نتواند دخالت کند. انشاءالله در آینده بسیار نزدیک این آرزو تحقق پیدا میکند و ما دولت را به همین زودی معرفی
خواهیم کرد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|