|
تو «قیف» شدیم!
از: فرمانده نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا
به: رئیسجمهور بایدن
پرزیدنت بایدن!
امیدوارم در صحت کامل و در محیطی آرام و بدون هرگونه صدای اضافه بهسر ببرید. ما تمام تلاشمان را برای دوباره رایآوردن شما انجام میدهیم و در تلاشیم امتیازات دریایی فوقالعادهای را به دست آورده تا علیرغم ادعای ترامپ، آبروی کشور، از بین نرفته و آمریکا از مسیر فروپاشی، دنده عقب بگیرد. در چند روز گذشته دو عملیات غرورآفرین را پشت سر گذاشتیم. البته میزان آفرینش غرور در عملیات شماره دو به میزان معتنابهی از عملیات شماره یک کمتر بود، که البته در عرصه رویارویی با ایرانیها طبیعی است. در اینجا چند نکته مهم در ارتباط با این عملیاتها ارائه میشود.
۱- در عملیات شماره یک، سربازان ما با موفقیت تمام توانستند نفتکش «سوئز راجان» را که نفت خام ایران را به چین میبرد، مجبور به تغییر مسیر کرده و آن را با قدرت تمام تصاحب کنند. از آنجا که در درگیریهای سابق میان دو کشور ایران و ایالات متحده، عموما شرایط جوی به نفع ایرانیها بوده و سربازان ما با غافلگیری، رودست میخوردند، لذا قبل از آغاز عملیات، تمامی شرایط جوی را طی یک سال قبل و شش ماه بعد بررسی کردیم که امکان هرگونه بارندگی و توفان دریایی، سونامی، زلزله، سیل دریایی و توفان شن طبس را در منطقه عملیاتی رد میکرد. توقیف این نفتکش در راستای نشاندن ایران سر جایش بود. چرا که این اواخر خیلی مدعی بودند که تحریمها برایشان بیاثر شده و آن را هیچ میانگاشتند. لذا در حال دور زدن تحریمها و فروش نفت به چین، غافلگیرشان کردیم و یکی زدیم و در رفتیم. قدرت دریایی ما به حدی زیاد است که با تیزهوشی، رادارهای نفتکش مورد نظر را نیز خاموش کردیم تا بعد از در رفتن، پیدایمان نکنند و یک وقت دچار ضربه ملایم مغزی نشویم.
۲- در عملیات شماره دو نیز همانند شماره یک، افتخار آفریدیم. البته افتخاری که در این عملیات آفریدیم، با افتخار قبلی تفاوت اندکی داشت. توضیح این تفاوت با زبان فارسی سخت اینگونه است که به معنای واقعی کلمه، شتک شدیم. این نفتکش علیرغم ظاهرسازی با پرچم جزایر مارشال، باز هم توسط ایرانیها شناسایی شده و توسط آنها به امانت گرفته شد. در حین انجام عملیات شماره دو، بارها تلاش کردیم ببینیم چه گلی باید به سر بگیریم تا از این آبروریزی خلاصی یابیم، تا ایرانیها نیز بفهمند دنیا دست کیه! در این راستا چندبار تهدید کرده و گفتیم سمت ما نیایند اما به علت بوی زیاد مواد نفتی، محموله نفتکش موردنظر را برای مدتی از خودمان دور کرده و به نیروهای ایرانی سپردیم یا به عبارت دیگر ایشان، ادعا کردند نفتکش را به زور از ما امانت گرفتند. هرچند برنامه ما اینگونه بود که طی دو مرحله بزنیم و بعد از آن در برویم، منتها طی یک عملیات پیچیده نظامی، زدیم و در مرحله دوم به جای اینکه در برویم، مثل چیز در باتلاق گیر افتادیم.
با توجه به اتفاقات مکرر در منطقه خاورمیانه و علیرغم اینکه امید اسرائیل و اعراب هستیم، لکن حضور ما در این منطقه روی اعصاب ایرانیها است و چشم دیدن ما را ندارند. لذا پیشنهاد میشود یا از خلیجفارس جمع کنیم و برویم و یا بعد از این عملیاتی جهت کرم ریختن به منافع ایران انجام نشود. همانگونه که مستحضرید آنها قصد برداشتن دستشان از روی سر ما را ندارند و ول کن ماجرا نیستند.
در آخر لازم است این نکته را هم عرض کنم که اگر برایتان سوال پیش آمده که چرا نامه را به زبان فارسی نوشتهام، باید بدانید خدمتگزاران شما در ناو حاضر در خلیج فارس، زبان مادری خود را فراموش کرده و همگی فارسی صحبت میکنند.
عزت زیاد
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
پهپادمان
تمجید ژنرال آمریکایی از پهپادهای ایرانی
میبرد هوش از سر اجدادتان
تا شود تر کلهم ابعادتان
موقع اوجش گریزان میشوید
رو به هر سو میرود فریادتان
روحتان را خارج از تن میکند
میکند از بیخ و بُن بنیادتان
راه رفتن را نمایان میکند
سمت برزخ میکند ارشادتان
این همان پهپاد ایران است و بس
اینکه دارد میدهد بر بادتان
ارسال به دوستان
گیربازار!
هی گیرهای بیخود و هی پشت گیر گیر
هر روز داده است به ماها مدیر گیر
البته گیر خاص دبیر و مدیر نیست
هی پول میدهد به دو جیب دبیر گیر
تا روی من به تخته و پشتم به بچههاست
این، یک دوخم گرفته و آن، گشته زیرگیر
این سوی رزم گشته به پا در کلاس درس
رزمی شبیه رزم یلان اسیرگیر
آن سو یلی است لات بزرگ محلشان
هر روز میدهد به صغیر و کبیر گیر
مشغول ورز دادن دست و سر همند
این یک چنان خمیر و یکی چون خمیرگیر
کنج کلاس یکسره دندان خویش را
داده یکی به لقمه نان و پنیر گیر
سی شیر بچه! از پسشان برنیامدم
باید به جای بنده بیارید شیر گیر
ارسال به دوستان
مشاوره با قیمت لاکچری
- مشاوره آنلاین روحگستر. در خدمتتون هستم
+ سلام خانم مشاور! میخواستم ازتون تشکر کنم.
- سلام. به چه دلیل؟
+ من تا الان چند سری برای مشاوره بهتون مراجعه کردم. از همون لحظهای که نوبت مشاوره گرفتم مشکلم با خانمم سر کنترل تلویزیون فراموشم شد.
- واقعا؟
+ بله تازه اون ترفندتون که قبل از شروع مشاوره قرارداد بیست جلسه مشاوره رو باهامون میبندین، این خودش خیلی بیشتر باعث شد که مشکلاتم رو فراموش کنم.
- به به! خیلی خوشحالم که روشهای درمانیام تونسته اثر کنه و حالتون خوب بشه.
+ فقط یه چند وقتی هست که به یه مشکل جدید برخوردم. البته چیز مهمی نیست. نه اینکه شما گفتید در بند مادیات نباش واسه همین زیاد واسم اهمیت نداره. ولی اون نیمکره مادیگرای بیخردم نمیذاره من با خیال راحت به مادیگرایی اهمیت ندم.
- از کسی طلب داری؟
+ نه. کسی از من طلب داره.
- خب طلبش رو باید بدی دیگه. من چه مشاورهای میتونم بهت بدم؟
+ خانم مشاور حقیقتش از وقتی که به خاطر پرداخت هزینههای مشاوره مجبور شدم از باجناقم یواشکی پول قرض بگیرم همه مشکلاتم رو فراموش کردم و دارم به این فکر میکنم که چجوری باید آبروی ریختهمو جمع کنم.
- یواشکی پول قرض گرفتن که آبروریزی نداده.
+ نه آخه خودشم نمیدونست که من یواشکی ازش پول قرض گرفتم ولی الان فهمیده. شما میگید چیکار کنم؟
- ببینید مشکل شما یه مقدار پیچیدهست و نیاز به جلسات فوقپیشرفته داره. این جلساتی که تا الان گذروندیم پیشرفته بود.
شما یه پنج تومن بزن به همون شماره حساب قبلی. رسید رو که فرستادی شروع میکنیم جلسه رو...
روز خوش...
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
بوعلی اکشن
بارالها تو خود خبر داری
از من و از شرایط کاری
شرم دارم به محضرت بزنم
باز هم حرفهای تکراری
در میان خلایقت تو مگر
از معلم صبورتر داری؟
البته میرسد ز محضرتان
بندهات را مکرراً یاری
محض لبخند یک دو خط گویم
ماجراهایی از گرفتاری؟
وقت تصحیح برگهها تا صبح
چه کشیدم برای بیداری
وقت تدریس هم که میکوبم
آب را در هاونگ پنداری
اولیاءشان که بچه آوردند
بوعلی یا حسابی انگاری
بوعلی و حسابی اکشن
از شعور از ادب بهکل عاری
بچهاند البته خودم دانم
لیک تا کی فقط رواداری؟
یارب این غم بسی دراز بود
شکر گویم تو را که غمخواری
به همین میز و صندلیام قسم
نیستم اهل گریه و زاری
تا منم بر در تو آویزان
نشوم اهل ذلت و خواری
کمکم کن رهی بهدر ببرم
از دل اینهمه گرفتاری
یاریام ده که دیر هی نکنم
در ترافیک سخت اجباری
دم درب کلاس لطفی کن
ببر از یاد من بدهکاری
کن کلام مرا چنان نافذ
نشنوم وزوزی و گفتاری
تا به این بچهها بیاموزم
خصلتی، دانشی و کرداری
ببرم چند گامشان به جلو
قدمی در مسیر همکاری
مملکت را برای خود بینند
یاد گیرند مملکت داری
بر شوند آنچه را که میخوانم
خوب میدانم البته آری
نرود میخ آهنین در سنگ
مرحمت کن دریل اگر داری
ارسال به دوستان
آتش بر کله گزافگو
سبعیت پرتکالیه (پرتغالیها) در بلده هرموز (هرمز) را بدین عنوان ایراد نمودهاند که به سفاین خود بحار را پیموده، بهطریق جهانگشایی هر قسمت از ارض را که مطلوب طبع زالوانه ایشان میگشت، به محاربه و آتشباریدن قُلوهکن نموده، از جهاز هاضمه خود گذرانیده، اشربه پرتقالین رویش مینوشیدند. چون «آلفونسو آلبوکرکه»ملاح به هرموز رسید، از مشاهدت این بلده ذیقیمت، تشتک از سرِ خاکبرسرش پریده، مغزینهاش سراسر فرمان غارت و کشتار شده، هرموز و قشم و بحرین و بندر گمبرون (بندر عباس) را به ارث پدری سلطان امانوئل خود ملحق نمود. پس از آن، پرتکالیه در خلیجفارس زیاده از صد سال آواز «کی از همه پِدَسّگتره؟! من! من! من! من!» سرداده، مردم را به انواع شداید و محن گرفتار کرده، تجّار آن بلاد را به خاک بوار انداخته، خراج فراوان از مردم ستانده، نسخه جهانخواری و درندگی مختص قوم نابکار خویش را به پرومکس ارتقا دادند.
شاهعباس را این اراده در خاطر رسوخ داشت که کلهپاچه این تماثیل توحش را بار گذاشته، بدهد سگ بخورد، لیکن بهسبب مسائل فنی، این مهم، مستبعد و دور از کار مینمود. جماعت روباهصفت انگلیسی را اخبار نموده، بهوعده تسلیم تجارت ابریشم در هرموز، مسائل فنی سفاین و توپ جنگی را مرتفع نمودند. القصه! امامقلیخان، بیگلربیگی فارس، با جنود قاهره فارس، سعی موفور بهظهور آورده، قشم و بندر گمبرون را گَندزدایی نموده، از راه دریا با سفاین انگلیسی بر جزیره هرموز درآمده، معرکه حربوقتال راه انداخته، جراثیم پرتکالیه را از هرموز چخ نمودند.
در پیشگوییها گفتهاند که مردمان شجاعتشعار و غیور آینده چون خبر بهجتاثر اخراج جراثیم پرتکالیه از هرموز را بشنوند، آن روز مبارک که این خجستگی در آن حاصل آمد را «روز ملی خلیجفارس» نام کنند و بر این نمط اهتمام ورزند که کله هر کس را که لاف گزاف بزند و دعوی مالکیت خلیجفارس کند، آتش بزنند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|