|
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با دکتر عباس سلیمی نمین، پژوهشگر تاریخ درباره عبرتهای کودتای ۲۸ مرداد
اختلاف یعنی شکست
امروز اگر یک نیروی انقلابی بر افتراقات جامعه تمرکز کند و به اسم دفاع از دین و نظام به اختلاف بین مردم دامن بزند، باید در انقلابی بودن او تردید کرد
امروز هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد است. در طول این 70 سال بویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کارشناسان حوزه تاریخ و سیاست تحلیلهای مختلفی پیرامون این واقعه عبرتآموز ارائه کردهاند؛ کودتایی که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اسآیاس) و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و با همراهی بخشی از ارتش شاهنشاهی ایران و همکاری محمدرضا پهلوی و پشتیبانی مخالفان محمد مصدق با هدف سرنگونی دولت قانونی مصدق رخ داد. برای ایران امروز این واقعه چه عبرتهایی میتواند داشته باشد؟ اساسا چرا باید بعد از 70 سال این واقعه نصبالعین هر انسان ایرانی باشد؟ اینها سوالاتی است که ما را به گفتوگو با دکتر عباس سلیمینمین، استاد تاریخ معاصر ایران واداشت.
* آقای دکتر سلیمی نمین! امروز هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد است. طی این 70 سال بویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کارشناسان تحلیلهای مختلفی پیرامون این واقعه عبرتآموز ارائه کردهاند. اکنون در سال 1402 برای ایران امروز واقعه کودتای 28 مرداد چه عبرتی میتواند داشته باشد؟ اساسا چرا باید بعد از 70 سال این واقعه نصبالعین هر انسان ایرانی باشد؟
نهضت ملی شدن صنعت نفت دستاوردهای گوناگونی برای امروز ما دارد، نخستین دستاورد این است که ما یک شناخت عملی از پهلویها پیدا کردیم. متاسفانه به دلایلی این شناخت غباری بر آن نشسته و تجربه نهضت ملی به فراموشی سپرده شده است، طبیعتا این شناخت هم تحت تأثیر غبار تاریخی واقع شده است. امروز بعضیها شناختشان از سلسله پهلوی متأثر از تبلیغاتی است که روی کار آورندگان پهلوی امروز در رسانههایشان پی میگیرند و در رسانههای خود عرضه میکنند. این نخستین نکتهای است که باید به آن توجه کنیم یعنی به عقب برگردیم و از تبلیغات امروز قدرتهایی مثل آمریکا و انگلیس عبور کنیم و قبل از اینکه جمهوری اسلامی شکل گرفته باشد در یک تجربهای، پهلویها را محک بزنیم. متاسفانه تجربهای که ما کسب کردیم که نشان میداد پهلویها کمترین عرقی به ایران ندارند، مورد غفلت و فراموشی واقع شده است.
در تجربه کودتای 28 مرداد، در یک امرِ بسیار روشن، پهلویها در کنار بیگانه قرار میگیرند و مطالبات مردم را کاملا نادیده میگیرند. به نظر من این بحث میتوانست خیلی از رویکردهای امروزمان را اصلاح کند که متاسفانه به دلیل غفلتهایی که صورت گرفته ما در این زمینه مجبوریم تجربهشدهها را مجددا تجربه کنیم.
مساله دیگری که امروز برای ما بسیار حائز اهمیت است، اینکه وحدت را حول مصالح ملی گسترش دهیم؛ به عبارت دیگر ما روی اشتراکات کار کنیم نه روی افتراقات.
در نهضت ملی بهرغم اینکه بین ارکان نهضت اختلافات جدی وجود داشت اما روی اشتراکات با هم کار کردند، یعنی در مقولهای مثل ملی شدن صنعت نفت، هم فداییان اسلام نظر مثبتی در این زمینه داشتند، هم آیتالله کاشانی به عنوان نماینده حوزه این نظر را داشت و هم این نظر را نیروهای جبهه ملی داشتند.
تأکید روی اشتراکات یک نهضت را رقم زد و بعد نیروهای کودتاکننده تلاش کردند روی افتراقات کار کنند و نتیجه گرفتند و ما را از آن وحدت دور کردند و زمینه برای کودتا رقم خورد. به همین دلیل امروز نیروهایی که دائم بر افتراقات تأکید میکنند را هر چند از جنبه انقلابیگری باشد، باید نسبت به آنها تردید کرد.
* امروز در سطح جامعه مشاهده میکنیم عدهای از قشر مذهبی و انقلابی متاسفانه در زمین دشمن بازی میکنند و هر روز به بهانهای در آتش اختلاف و شکاف اجتماعی میدمند. اینها حتی افراد حزباللهی و انقلابی که دعوت به اتحاد و دوری از تفرقه میکنند را با برچسبهای مختلفی از دایره انقلاب و حتی اسلام خارج میدانند، در حالی که تجربه بزرگ 28 مرداد پیش چشمان ماست. به نظر شما علت این رفتارها چیست؟
کسانی که به مذهبیها انگ میزنند، افراد کجفهمی هستند و حتما نفوذی در مبانی علمی و عملی آنها رخ داده است. تردید نکنید عدهای آنها را تحریک میکنند که اختلافات جامعه را حاد کنند، در حالی که ما باید برعکس عمل کنیم.
ما نباید در اداره جامعه روی افتراقات تأکید کنیم؛ در اداره جامعه که سلایق مختلف وجود دارد باید روی اشتراکات تأکید کنیم.
باید بر اشتراکات خود با کسانی که سلیقه متفاوتی از ما دارند، تاکید کنیم. به هر حال بین ما اشتراکاتی وجود دارد. ممکن نیست بین ملتی که در این چارچوب جغرافیایی زندگی میکند، اشتراکات وجود نداشته باشد اما عدهای به عکس عمل میکنند و روی افتراقات تأکید میکنند. یعنی مسائلی را در جامعه مطرح میکنند که خیلیها نمیتوانند همراهی کنند و همین مساله باعث پراکندگی در جامعه میشود.
من میتوانم مسائل مختلف اجتماعی - سیاسی را در این زمینه مطرح کنم که به نام انقلابی بودن، اشتراکات را به حداقل ممکن میرساند و این جامعه را دستخوش مشکلات جدی میکند.
* به طور مصداقی اگر بخواهید مواردی از این مسائل را که به بهانه آن، عدهای جاهل یا نفوذی تنور تفرقه و شکاف اجتماعی را شعلهور میکنند نام ببرید به چه مصادیقی اشاره میکنید؟
مثلا درباره حجاب، ما باید ابتدا روی اشتراکات کار کنیم و سپس گام بعدی را برداریم. اگر روی افتراقات کار کنیم، طبیعی است نمیتوانیم وحدتی را حول یک مسالهای که حافظ اخلاق جامعه است و اخلاق جامعه را تقویت میکند، به وجود بیاوریم. به عنوان مثال آیا در مقوله ولنگاری و بیبند و باری، 90 درصد بانوان با هم مشترک نیستند؟! قطعا هستند. یعنی اصلا مایل نیستند از زن یک تصویر بسیار پستی ارائه شود؛ درست است امکان دارد خیلی حجاب قابل قبولی هم نداشته و به لحاظ عفاف هم دقتهای لازم را نداشته باشند اما هرگز مایل نیستند نگاه جامعه به بانوان یک نگاه بسیار پست باشد. میتوانیم در این اشتراک با هم کار کنیم. یعنی نهضتی را به وجود بیاوریم که حداکثری باشد نه حداقلی. به همین دلیل است که ما امروز در مقوله حجاب به راحتی نمیتوانیم با هم صحبت کنیم. خیلی از جاها حجاب حداقلی که اسلام پذیرفته و به رسمیت شناخته را به رسمیت نمیشناسیم، حتما تأکید بر چادر داریم، چرا باید تأکید بر چادر داشته باشیم؟ میتوانیم آنچه شرع مقدس گفته را مبنا قرار دهیم نه وانمود کردن به اینکه خیلی مقدس هستیم.
در خیلی از مقولات دیگر هم همینطور است، این یک مقوله اجتماعی است و در مقولات سیاسی هم همینطور، ما میتوانیم اشتراکی را راجع به مسائل قومیتی در جامعه ایجاد کنیم. یعنی همه سلایق چه کسانی که گرایش دینی یا ملی دارند، همه اینها را حول محور مقابله با نژادپرستی متحد کنیم اما این کار را نمیکنیم یعنی روی اشتراکات کار
نمیکنیم.
کدام انسان است که راضی باشد خود را پستتر از دیگری بداند، آیا کسی را در ایران سراغ دارید که رسما بگوید من از تفکری که من را پستتر میداند، حمایت میکنم ولی امکان دارد همان آدم بگوید من از فرهنگ غرب بیشتر احساس رضایت میکنم. امکان دارد این را بگوید اما هرگز نخواهد گفت من خودم را پستتر از یک نژاد دیگر میدانم.
بنابراین باید روی اشتراکات کار کنیم اما روی اشتراکات هرگز کار نمیکنیم، دلایل خاص خودش هم دارد که در این مختصر نمیتوانم به آن بپردازم و بحثی طولانی است. چندی است که ما در این زمینه غفلت میکنیم در ارتباط با ایجاد وحدت در جامعه؛ ما باید حتما برای ایجاد وحدت در جامعه به گونهای که قشرهای مختلف جامعه حول یکسری از موضوعات در کنار هم باشند کار کنیم ولی متاسفانه روز به روز داریم تضعیف میشویم. در گذشته افراد مختلفی در عزاداریها در مساجد و تکایا جمع میشدند و در کنار هم قرار میگرفتند یا در شبهای احیا میآمدند اما امروز اینگونه نیست و به دلایل مختلفی دارند از هم جدا میشوند، یعنی یک سلیقه در مسجد میآید و یک سلیقه دیگری در کنار او تکیهای میزند و با هم ارتباطاتی که در زمینه تکریم امام حسین(ع) و بزرگداشت بزرگترین آزاده جهان بشری باید داشته باشند را ندارند. برعکس اینها الان دارند روی افتراقات کار میکنند و هیچ ارتباطی هم با هم ندارند، یعنی هرگز در این مناسبات بسیار ویژه زبان مفاهمه پیدا نمیکنند و این غفلت است. میخواهم بگویم توجه همه سلایق جامعه به امام حسین(ع) باید موجب وحدت در همه اقشار شود و در یک زمینه با هم اشتراک داشته باشند و با هم حول آن مفاهمه داشته باشند. امروز این مفاهمه دارد کاملا تضعیف میشود، لذا در برخی تکایا از معارف و شناخت امام حسین(ع) هیچ سخنی گفته نمیشود و در افزایش معرفت از امام حسین(ع) هیچ گامی برداشته نمیشود. طبیعی است که حول این مسائل مهم اشتراکاتی ایجاد نمیشود.
در نضهت ملی شدن صنعت نفت بین سلایق مختلف درباره این ضرورت که باید نفت ملی شود یک اتحادی حاصل شد. همه متوجه شدند آنچه در جریان است بسیار ظالمانه است و انگلیسیها عملا نفت ایران را دارند غارت میکنند و ملت ایران در فقر زندگی میکند. حول این مقوله مشترک، سلایقی جمع شدند که اصلا با هم قابل جمع شدن نبود. فکر میکنید مثلا فداییان اسلام، نیروهای جبهه ملی را چقدر قبول داشتند؟! افتراقات بسیاری با هم داشتند اما توانستند حول یک موضوع بسیار مهم در کنار هم قرار گیرند و یک حرکت بزرگ را در تاریخ رقم بزنند و ثابت کنند ملت ایران قادر به حل مسائل خودش هست و میتواند صنعت نفت را اداره کند؛ برخلاف آنچه درباریان و وابستگان بیگانه میگفتند که ملت ایران قادر نیست نفت را اداره کند اما ملت ایران اداره کرد. ملت ایران توانست به این ظلم پایان دهد و دلیلی هم که کودتا شد این بود که ملت ایران قادر بود یک حرکت بزرگ انجام دهد اگرنه اگر قادر نبود که نیازی به کودتا نبود. چون ملت ایران توانست یک گام بلند در مسیر احقاق حقوق خود بردارد، دشمن و کسانی که عادت کرده بودند ایران را غارت کنند، دست به کودتا زدند تا از طریق کودتا به این مطالبات بحق ملت ایران پایان دهند.
ارسال به دوستان
مروری بر عبرتهای کودتای ۲۸ مرداد در بیانات رهبر انقلاب
مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، ضربهاش را هم خورد
* 28 مرداد تکرار نخواهد شد
«[به دنبال ۲۸ مرداد] کنار زدن روحانیت و ناامیدی مردم و آمدن آمریکا بود که دیکتاتوری سخت و سیاه دوران محمدرضا آغاز شد. امروز میخواهند آن کارها را بکنند. البته مردم بیدارند و امروز آن روزها نیست. امروز، روزی نیست که آمریکا بتواند مثل ۲۸ مرداد، یا انگلیس مثل دوران رضاخان عمل کند. جوانانی که در این کشور برای دفاع از اسلام آماده هستند، این خانوادهها، این پدر و مادرها، این زن و مرد مؤمن و آگاه و غیور، امروز ملتی را تشکیل دادهاند که اسوه و نمونه ملتهاست». (دیدار اعضای ستادهای نماز جمعه، 5/5/1381)
* مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، ضربهاش را هم خورد
«... هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد ضربه خورد، حتی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد به آمریکاییها متوسل شد. آمریکاییها به جای اینکه به دکتر مصدق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. حتی کسانی که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند». (دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، 12/8/1392)
«60 سال است از ۲۸ مرداد 3۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسؤولان این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای ۲۸ مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکاییها قرار گرفت و عامل کودتا [که] با چمدان پر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازند، آمریکایی بود. تدبیر کار را خودشان هم اعتراف کردند، اقرار کردند. بعد هم حکومت ظالمانه پهلوی را سالهای متمادی بر این کشور مسلط کردند، ساواک تشکیل دادند، مبارزان را به زنجیر کشیدند، شکنجه کردند؛ این مال آن دوره است». (دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مورخ 19/11/1391)
* 28 مرداد، نمونهای از تسلط بیگانگان بر کشور
«... من ۴ نمونه را از تاریخ نزدیک خودمان - تاریخ صد سال پیش به این طرف - به شما عرض کنم. این 4 نمونه به ما نشان میدهد وقتی یک قدرت بیگانه بر دستگاههای سیاسی و فرهنگی یک کشور مسلط شود، بر سر آن کشور و آن ملت چه میآید... (یک نمونه، نمونه مشروطیت است... نمونه دوم، خود حکومت رضاخان است... نمونه سوم، نمونه شهریور ۱۳۲۰ است) بعد، نمونه چهارم پیش آمد. و آن مرداد سال ۱۳3۲ هجری شمسی بود. بعد از آنکه حکومت مصدق را سرنگون کردند. البته قبلا مرحوم آیتالله کاشانی را با ترفندهای خودشان منزوی کردند، کنار زدند و با بیتدبیریهایی که انجام گرفت کنار گذاشتند؛ باز سر کار آمدند و وارد ایران شدند و توانستند با نفوذ خود، با ایادی خود، با فعالیت خود، کودتای ۲۸ مرداد را به وجود آورند و محمدرضا را که از ایران فرار کرده بود، به ایران برگردانند. بیستوپنج سال بعد از آن، حکومت دیکتاتوری سیاه پهلوی ادامه پیدا کرد. این 4 مقطع است؛ اینها همه عبرتانگیز است». (اجتماع بزرگ مردم قم، 14/7/1379)
«... من اخیرا شنیدم که اسناد سازمان سیا درباره نقش آن سازمان در مطبوعات قبل از ۲۸ مرداد منتشر شده است. البته من خودم آن را ندیدم اما آنچه نقل کردند، بسیار جالب است. نشان میدهد چه روزنامههایی با پول و هدایت و تغذیه سازمان سیا برای زمینهسازی کودتای ۲۸ مرداد در همین تهران پخش میشد. البته در جاهای دیگر هم نمونههایش را دیدهایم: در شیلی دوران سالوادور آلنده، یکی از نقشهای مهم را روزنامهها داشتند؛ برای اینکه حکومت 2 ساله آلنده را ناموفق جلوه دهند و تمام افکار را علیه او بسیج کنند و بالاخره آن بلا را بر سرش بیاورند، البته آن روز کسی اعتراف نکرد اما بعد همه فهمیدند چه کسانی بودهاند و آنهایی که بر سر کار آمدند، انگیزههایشان چه بود و از کجا دستور گرفته بودند و آنهایی که زمینهسازی کردند، چه کسانی بودند. نمیشود صبر کرد تا فاجعه اتفاق بیفتد، بعد آن را کشف بکنیم. امروز باید دید و با چشم باز حرکت کرد». (پرسش و پاسخ با دانشجویان در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، مورخ 9/12/1379)
* سکوت روشنفکران در قضیه 28 مرداد
«... بعد از ۲۸ مرداد، از لحاظ نشان دادن انگیزههای یک روشنفکر در مقابل یک دستگاه فاسد، سکوت عجیبی در فضای روشنفکری هست. خیلی از کسانی که در دهه ۲۰ مورد غضب دستگاه قرار گرفته بودند، در دهه ۲۰ به همکاران مطیع دستگاه تبدیل شدند؟ آلاحمد در کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران»، از همین روشنفکری دهه ۳۰ حرف میزند. آلاحمد این کتاب را در سال ۴3 شروع کرده که تا سال ۴۷ ادامه داشت. سال ۴۷ که آلاحمد به مشهد آمد، ما ایشان را دیدیم. به مناسبتی صحبت از این کتاب شد، گفت: مدتی است به کاری مشغولم، بعد فهمیدیم که از سال ۴۳ مشغول این کتاب بوده است. او از ما در زمینههای خاصی مطالبی میخواست که فکر میکرد ما از آنها اطلاع داریم، آنجا بود که ما فهمیدیم او این کتاب را مینویسد. این کتاب بعد از فوتش منتشر شد. یعنی کتابی نبود که در رژیم گذشته اجازه پخش داشته باشد؛ کتاب صددرصد ممنوعی محسوب میشد و امکان نداشت پخش شود... در جریان مسائل عظیم کشور، روشنفکران با همین خصوصیات حضور داشتند، اما در حاشیه. در قضیه ۲۸ مرداد، هیچ مبارزه حقیقی از جانب روشنفکران صورت نگرفت. البته ۲۸ مرداد نسبت به زمان ما، خیلی قدیمی و دور از دسترس است، لیکن شدت عمل رژیم پهلوی در قضیه ۲۸ مرداد، با روشنفکرانی که احیانا به دکتر مصدق با نهضت ملی علاقهای هم داشتند، کاری کرد که به کل کنار رفتند و هیچ مبارزه حقیقی از طرف مجموعه روشنفکر صورت نگرفت، در حالی که وظیفه روشنفکری ایجاب میکرد به نفع مردم و به نفع آینده آنها وارد میدان شوند، شعر بگویند، بنویسند، حرف بزنند و مردم را روشن کنند، اما این کارها انجام نگرفت». (جمع دانشجویان دانشگاه تهران، 22/2/1377)
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|