|
اخبار
حضور طارمی در بین برترینهای سال فوتبال آسیا
کنفدراسیون فوتبال آسیا نامزدهای بهترینهای قاره را معرفی کرد که نام مهدی طارمی در بخش بهترین بازیکن بینالمللی، امین حزباوی در بخش بهترین بازیکن جوان و مسلم اولادقباد و سعید احمدعباسی در بخش بهترین بازیکن فوتسال آسیا دیده میشود. همچنین فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی در بخش بهترین فدراسیون عضو کنفدراسیون فوتبال آسیا (پلاتین) و بخش فوتبال پایه (برنز) کاندیدا شده است.
متیو لکی، معز علی و سالم الدوسری نامزدهای مرد سال فوتبال آسیا هستند.
***
اوزیل علیه رژیم صهیونیستی
کودککشی رژیم صهیونیستی صدای ستاره سابق رئال را درآورد. به گزارش فارس، عملیات بزرگ توفان الاقصی علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی در هفته گذشته باعث شده رژیم صهیونیستی ضربه سختی از نیروهای مقاومت دریافت کند.
اشغالگران صهیونیست اما بار دیگر نشان دادند دست از کودککشی برنمی دارند و شروع به نسلکشی مردم نوار غزه کردند. به همین خاطر بسیاری از ورزشکاران آزاده دنیا به محکومیت وحشیگری صهیونیستها و حمایت از مردم فلسطین پرداختند. مسعود اوزیل، ستاره سابق رئالمادرید و آرسنال دیروز در پستی خواستار توقف حملات ناجوانمردانه و کودککشی صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی و توقف این جنگ شد. اوزیل در صفحه خود نوشت: دعا برای انسانیت... دعا برای بیگناهان... کودکان بیگناه جانشان را در جنگ از دست میدهند و این امری فاجعهبار و حزنآور است. درخواست میکنم این جنگ را پایان دهید.
***
عیادت پیشکسوتان فوتبال و سرمربی استقلال از علی پروین
به گزارش مهر، علی پروین، بازیکن، کاپیتان و سرمربی سابق پرسپولیس که سالها هدایت تیم ملی فوتبال ایران را هم برعهده داشت، از روز چهارشنبه به دلیل مشکلات جسمانی در بیمارستان بستری شده است. بر اساس اعلام کادر پزشکی، پیشکسوت فوتبال ایران روز شنبه (امروز) پس از انجام معاینات نهایی از بیمارستان مرخص خواهد شد. جمعه تعداد زیادی از پیشکسوتان و اهالی فوتبال با حضور در بیمارستان از علی پروین عیادت کردند. جواد نکونام سرمربی استقلال از جمله افرادی بود که با حضور در بیمارستان از علی پروین عیادت کرد. حمید درخشان، سیدمحمد پنجعلی و حمید استیلی نیز از جمله پیشکسوتانی بودند که از سرمربی سابق خود عیادت کردند. به گفته حمید استیلی، دیابت و تبعات ناشی از آن مشکل اصلی علی پروین است که در بیمارستان بستری شده و تحت درمان است.
***
کمیته ملی المپیک روسیه تعلیق شد
کمیته بینالمللی المپیک از تعلیق کمیته ملی المپیک روسیه خبر داد.
به گزارش سایت المپیک، هیات اجرایی کمیته بینالمللی المپیک، کمیته المپیک روسیه را با دستور فوری به حالت تعلیق درآورد. هیات اجرایی دیروز تصویب کرد کمیته المپیک روسیه تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق در بیاید. بنابراین کمیته المپیک روسیه دیگر حق فعالیت به عنوان کمیته ملی المپیک را ندارد و نمیتواند هیچگونه بودجهای از جنبش المپیک دریافت کند. همچنین همانطور که در مواضع و توصیههای کمیته بینالمللی المپیک در ۲۸ مارس ۲۰۲۳ آمده است، کمیته بینالمللی المپیک این حق را برای خود محفوظ میدارد که درباره شرکت ورزشکاران بیطرف با گذرنامه روسی در بازیهای المپیک پاریس ۲۰۲۴ و بازیهای المپیک زمستانی تصمیم بگیرد. کمیته بینالمللی المپیک همچنین این حق را محفوظ میدارد که بسته به شرایط، هرگونه تصمیم یا اقدام دیگری را اتخاذ کند.
ارسال به دوستان
تنها حرف راست نتانیاهو!
نوید مؤمن: نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس لحظات آشفتهای را سپری میکند. استمرار و بسط عملیات رزمندگان مقاومت در عمق استراتژیک اراضی اشغالی از یک سو و تشدید نابسامانیها در ارتش رژیم اشغالگر قدس، بسیاری از پیشفرضها و محاسبات ذهنی و عملیاتی تلآویو را به چالش کشیده است. از سوی دیگر، نتانیاهو در ترسیم نقشه اضطراری در قبال شرایط جدید نیز قدرت خلق ثوابت و بنیانهایی که بتواند هندسه و شکل بازی را روی آن استوار کند، از دست داده است. درست در همین بحبوحه، نتانیاهو چارهای جز گفتاردرمانی صهیونیستها و نظامیان سرخورده ندارد. وی در یکی از تازهترین سخنانش مدعی شده است: «خاورمیانه را در چارچوب جنگ با حماس تغییر خواهیم داد. هنوز روزهای سخت سپری نشده است و ما در قلب جنگ قرار داریم و این آغاز ماجراست».
این تنها جمله صحیح و حرف راست نتانیاهو از ابتدای تولد شوم وی تاکنون محسوب میشود. قطعا نبرد رژیم اشغالگر قدس و حماس منجر به بازتعریف مبانی، استراتژیها و مناسبات جاری در منطقه و نظام بینالملل خواهد شد اما این بازتعریف قطعا به ضرر صهیونیستهاست! عملیات توفان الاقصی شکستی راهبردی و ماهوی را به رژیم اشغالگر قدس تحمیل کرده است که محصول و خروجی آن چیزی جز تسریع و تسهیل اضمحلال قطعی رژیم تروریست صهیونیستی نخواهد بود. بدیهی است با تضعیف فوقالعاده صهیونیستها و حرکت آنها به سوی نابودی مطلق، معادلات راهبردی و چهره منطقه تغییر خواهد کرد، بنابراین اصل حرف نتانیاهو صحیح است اما تفسیر و تصور وی از تغییر معادلات منطقه با آنچه در واقعیت رخ میدهد فرسنگها فاصله دارد. گفتاردرمانی نتانیاهو و وارونهنمایی صحنه و اجزای آن، نمیتواند به کاهش شکاف واقعیات میدانی و ایدهآلهای ذهنی نخستوزیر مفلوک رژیم صهیونیستی و همراهانش منجر شود.
سال 2006 میلادی در روزهای آغازین جنگ 33 روزه، ایهود اولمرت، نخستوزیر وقت رژیم اشغالگر قدس مدعی بود تا نابودی کامل مقاومت لبنان دست از کار نخواهد کشید و حزبالله را برای همیشه از معادلات امنیتی لبنان و منطقه حذف خواهد کرد! اولمرت و عامیر پرتز (وزیر جنگ اسبق رژیم اشغالگر قدس) نیز در آن زمان آدرس تغییر چهره منطقه پس از جنگ 33 روزه را به افکار عمومی جهان مخابره کردند. با این حال ارسال تصاویر انهدام ناوچه ساعر و تانکهای مرکاوا، بدترین ضربه ممکن را به تلآویو تحمیل کرد.
متعاقب وقوع جنگ 33 روزه، چهره منطقه تغییر کرد اما نه به سود صهیونیستها! پس از آن حماسه بزرگ، شاهد گسترش «محور مقاومت» و تبدیل آن به «جبهه مقاومت» بودیم؛ پیشفرض شکستناپذیری رژیم صهیونیستی به دست فرزندان مقاومت در لبنان ابطال شد و حامیان غربی رژیم اشغالگر قدس نیز چارهای جز عقبنشینی از ایدهها و راهبردهای خطرناکی مانند خاورمیانه جدید یا جنگ تمدنها پیدا نکردند.
اکنون ۱۷ سال پس از جنگ ۳۳ روزه، شاهد وقوع حماسهای دیگر در منطقه هستیم. حماس و جهاد اسلامی فرماندهان این حماسه عظیم محسوب میشوند. حتی تحلیلگران غربی طی روزهای اخیر اذعان کردهاند جنس عملیات توفان الاقصی و متعاقبا تبعات آن را باید در چارچوب یک نقطه عطف راهبردی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به عبارت بهتر، نمیتوان نسبت به این عملیات به مثابه یک حادثه یا حتی نبرد ساده نگریست. هر سناریویی که طی روزهای آتی نبرد رخ دهد، قطعا منجر به تغییر معادلات و انگارههای منطقهای به سود جبهه مقاومت خواهد شد. برقراری آتشبس با واسطهگری بازیگران منطقهای یا استمرار نبرد، هر دو حکم پاشنه آشیل راهبردی (و نه صرفا تاکتیکی) را خواهد داشت، بنابراین امروز تلآویو باید میان دو فاجعه دست به انتخاب بزند. البته به لحاظ روانی میتوان بابت این سردرگمی به صهیونیستها حق داد! آنها برای نخستین بار از زمان اشغال فلسطین، موجودیت نامشروع و حیات حداقلی خود را در خطر میبینند و قدرت هضم این صحنه را هنوز پیدا نکردهاند، البته مقاومت فرصتی برای درک وضعیت جدید به صهیونیستها نخواهد داد. آنچه امروز در تلآویو، حیفا و شهرکهای صهیونیستی میگذرد، حکایت از عزم مقاومت مبنی بر تغییر معادلات راهبردی منطقه به ضرر موجودیت و ماهیت رژیم اشغالگر قدس دارد. عزم راسخ قهرمانان مقاومت، بسیار زودتر از حد تصور دشمنان تحقق خواهد یافت.
ارسال به دوستان
مشعل چهارمین دوره بازیهای پاراآسیایی هانگژو روشن شد
مشعل چهارمین دوره بازیهای پاراآسیایی در هانگژو، شهر میزبان مسابقات روشن شد. با برگزاری مراسم افروختن آتش بازیهای پاراآسیایی هانگژو ٢٠٢٢، حمل مشعل این رویداد ورزشی بزرگ از روز پنجشنبه بیستم مهرماه، به طور رسمی در قاره کهن آغاز شد. حمل مشعل تا روز افتتاحیه این بازیها- سیام مهر- ادامه خواهد داشت. این دومین باری است که آتش بازیهای پاراآسیایی در چین روشن میشود.
ارسال به دوستان
چگونه تهدید این روزهای سعودی برای فوتبال را تبدیل به فرصت کنیم؟
ما آنها را حریفیم اگر شما بخواهید
مهدی طاهرخانی: اگرچه از بعد سیاسی بعد از ۷ سال جدال سرد و پراصطکاک، رابطه ایران و سعودی رو به دوستی و مدارا گذاشته است اما از یاد نبریم این پیکار پنهان و آشکار با همان «شدت و حدت» گذشته کماکان در بطن فوتبال ۲ کشور وجود دارد.
آنچه قرار است در ادامه بخوانید حقیقتا مخاطب عام ندارد، نه برای هواداران فوتبال است و نه حتی برای مدیران میانی. مخاطب خاصمان صرفا مدیران بسیار بالادستی و تصمیمگیر است؛ آنهایی که باید «ریل» اصلی را کار بگذارند و با تهیه سختافزار، مقدمات این رقابت «جانفرسا» را مهیا کنند.
عربستان این نبرد را به فاز دیگری انتقال داده است؛ میلیاردها دلار هزینه کرده تا نهتنها در درون که بیرون از مستطیل سبز هم دست بالا را داشته باشد. لباس النصر هیچگاه برای هیچ نوجوان ایرانی اهمیت نداشته و حتی الهلال که طلایهدار سعودیها به شمار میرود، لباسش کوچکترین اهمیتی، دستکم بین ایرانیها ندارد اما وقتی پای رونالدو و نیمار به میان بیاید، قضیه کاملا متفاوت میشود. بسیار هم متفاوت و متمایز. این همان فاز دوم نبردی است که متاسفانه ما هیچ تمهیداتی دربارهاش نیندیشیدهایم لااقل تا امروز.
شاید عنوان شود هیچ کشوری در جهان جز عربستان اینچنین در فوتبال، لجامگسیخته سرمایهگذاری نمیکند، این حرف تا حدودی درست است اما موضوع صرفا خرید رونالدو و نیمار نیست. قرار نیست ما هم نعل به نعل گرتهبرداری کنیم و فردا روزی برویم و ستارههای جهان را صرفا برای نمایش به ایران بیاوریم. به هیچ عنوان چنین برنامهای نه عقلانی است و نه در درازمدت باعث پیشرفت فوتبال میشود اما از یاد نبریم برای رقابت با تیمهای تا بن دندان تجهیزشده سعودی، مجبوریم بازیکنانی را جذب کنیم که در چنین رقابتهایی همانند شهاب زاهدی عنان از کف ندهند و از خود بیخود نشوند. مدیران النصر لحظهای نبود که با رونالدو و پیراهنش به ما فخر نفروشند اما حقیقتا چه کسی خوابش را میدید کیت النصر آنقدر حائز اهمیت شود که جمعیتی را مقهور خویش کند؟ النصر نه، آن رونالدو است که به آنها اعتبار داده است.
نبرد تازه شروع شده و اگر قرار باشد وضعیت بد اقتصادی و همچنین تحریمها را بهانهای بر نحیف کردن سبد ورزش و فوتبال کنیم، مسلما شکستهای تلختری در انتظارمان است.
در این سوی مرزها در داخل کشور، باشگاه سپاهان هم بودجهاش را دارد و هم بهدرستی فکر چنین روزهایی را کرده است. آیا گذاشتن سقف و محدود کردن تیمهای ما جز تحقیر برابر حریفان، سود دیگری دارد؟
* چرا علیه قانونشکنی سکوت کردیم؟
سعودیها حالا به واسطه شیخ سلمان بحرینی تمام ارکان کنفدراسیون فوتبال آسیا را در دست دارند و قرار شد از فصل آتی محدودیت استفاده از بازیکنان خارجی برداشته شود. هماینک تنها ۵ بازیکن خارج از آسیا حق حضور در تیمها را دارند و به همین واسطه النصر ستارهای مثل تالیسکا را از لیست خارج میکند اما فصل بعد این محدودیت دیگر نیست. همین نهاد که فصل قبل به بهانه مالکیت مشترک، استقلال و پرسپولیس را حذف کرد، اینک چشمش را به مالک مشترک 3 باشگاه سعودی در آسیا بسته است؛ صندوق سرمایهگذاری عمومی (PIF) بیش از ۷۵ درصد سهام ۳ باشگاه النصر، الهلال و الاتحاد را در اختیار دارد و طبق قانون اگر بیش از ۳۰ درصد سهام هر باشگاهی برای یک مالک مشترک باشد، آنها حق حضور در یک تورنمنت را ندارند. اما شیخ سلمان چشمانش را به واسطه کمکهای وعده شده سعودی به AFC بسته است و متاسفانه نه فدراسیون ما شکایتی را انجام داده و نه ۳ باشگاه ایرانی. البته به نوشته روزنامه گاردین، چند باشگاه معروف آسیا در شرق، در این مورد شکایتی را علیه شیخ سلمان در فیفا مطرح کردهاند که شاید همین شکایت هم رئیس قبیلهگرای بحرینی را برکنار کند و هم ناباورانه هر ۳ باشگاه سعودی را از ادامه رقابتها حذف اما تا به نتیجه رسیدن این پرونده، باید فوتبال ما فکر رقابت باشد.
* اتاق فکر میخواهیم
مدیران بالادستی باید همین امروز، اتاق فکری را با خبرگان این حوزه تشکیل دهند و چاره بیندیشند حقیقتا تکلیف غرور میلیونها جوان ایرانی چه میشود؟ یا باید از این رقابت پا پس بکشیم یا با تجهیز تیمهایمان، نبردی آبرومند را آغاز کنیم. کسی خواهان خرید 200 میلیون یورویی نیست اما چرا چند نماینده ایران نباید بازیکنان دستکم چند میلیون دلاری داشته باشند؟
مدیریت پرسپولیس صریحا میگوید زورمان به خرید فلان مهاجم خارجی نرسید چون قیمتش بالای یک و نیم میلیون یورو بود و مجبور شدیم یک وینگر بینام و نشان را با ۴۰۰ هزار یورو بخریم! حقیقتا با این طرز فکر، با این قوانین و با این گل به خودیها، میشود انتظار موفقیت داشت؟ واقعیت این است که یک مهاجم خوب چند میلیون یورویی اگر جای شهاب زاهدی بود احتمالا توپ، تور و گلر النصر را یکی میکرد، همانطور که بازیکن نهچندان معروف آنها با پرسپولیس و بیرانوند چنین کرد و گل دوم را به زیبایی به ثمر رساند.
تفاوت دقیقا در همین موارد است. اگر لوکادیا بود آیا پرسپولیس نیمه اول پیش نمیافتاد؟ شاید یک گل همه برنامههای النصر را برهم میزد اما امان از دستان خالی به وقت شکار شیر.
* فردا دیر است باید همین حالا تکلیفمان را دستکم با خودمان روشن کنیم
حق فوتبال تمام و کمال در گلوی «حق پخش تلویزیونی» مانده است. مادامی که این «مهم» حل نشود، آش و کاسه همین است که بوده و اینک ۲ راه بیشتر پیش روی ما نیست.
۱- باید همانند حاکمیت سعودی، دولت بیاید با خرید ۷۵ درصد ۴ باشگاه بزرگ، چند میلیارد یورو تنها در یک پنجره تابستانی هزینه کند که همه میدانیم این خوابی بیش نیست.
۲- یا همانند دیگر کشورهای صاحبنام فوتبال، درآمد مشخص و قابل توجهی را به واسطه حق پخش به همه تیمها اختصاص بدهیم. درست مانند لالیگا یا پولدارترین لیگ جهان؛ لیگ برتر انگلیس. در آنجا مسلما درآمد بارسا و رئال بالاتر از اوساسوناست. یا سیتی و لیورپول بهمراتب بیشتر از وستهام کاسب هستند.
با گفتن این جمله کلیشهای که تلویزیون ایران دولتی است، نمیشود حقیقت را زیر خروارها توجیه خاک کرد. همانگونه که سیما از قبل پخش آگهیهای بازرگانی قبل، میان و بعد لیگ برتر سالانه بالای چند همت (هزار میلیارد تومان) سود خالص میبرد، باید بخش عظیمی از این درآمد شامل باشگاههایی شود که لزوما جذابیت آنان برای میلیونها هوادارشان چنین پولی را خلق میکند.
در اینجا مسلم است زور مهدی تاج و مدیران باشگاهی به صداوسیما نمیرسد. نهتنها «وزیر ورزش و جوانان» بلکه شخص اول امور اجرایی کشور یعنی «رئیسجمهور» باید یک بار برای همیشه به این موضوع ورود کند.
دیگر فرصتی نداریم. رقیبمان چنان تجهیز شده که این رقابت دیگر شبیه قبل نیست. ما محتاج چند ورزشگاه مدرن و تازهساز در تهران هستیم.
نمایندگان ایران در «ACl» باید هر کدام دستکم چند مهره گرانقیمت خارجی داشته باشند تا بعد از شکست، در خانه خالی از هوادار، جوان جوزده و گل خرابکنمان، پیراهن رونالدو را گدایی نکند. ما کشور بیپولی نیستیم. همانطور که در دیگر رشتهها، همواره در المپیک بالاتر از همه همسایههایمان آقایی میکنیم، باید در عرصه فوتبال باشگاهی هم مقتدر باشیم. نگذارید مجری سرمست از پیروزی سعودی به چمن بد، ورزشگاه قدیمی و دوربینهای بیکیفیت ما بخندد. اجازه ندهید غرور جوانان ما لگدمال این و آن شود. فوتبال برای نزدیکتر شدن ملتهاست اما باید برای حضور در یک میهمانی بزرگ مجلل که هر کسی را در آن راه نمیدهند، لباسی فاخر و درخور پوشید.
ما محتاج پول اضافه برای فوتبال نیستیم، همان حق واقعی، حق پخش تلویزیونی را به باشگاههایمان بدهید.
نگوییم چرا فولاد مبارکه در فوتبال این همه هزینه میکند، بلکه راه ورود پول به دیگر باشگاههای بزرگ و کوچک را هموار کنیم.
آقایان مدیر، تصمیمسازان بالادستی، قبول کنید فوتبال خیلی وقت است در سبد سعودیها برای رقابت با ما جا گرفته است.
بهار سال ۱۳۹۴ یادتان هست در ورزشگاه پر از تماشاگر آزادی، پرسپولیس که از قضا شبیه امروزش نبود، از سد النصر گذشت؟ یادتان است مهر ۱۳۹۹ در دوحه مجددا چگونه از آنها عبور کرد و به فینال لیگ قهرمانان آسیا رسید؟
شما حق فوتبال را بدهید، ورزشگاه مدرن بسازید و دستکم سالی یک همت به باشگاههای بزرگمان از حق پخش بدهید. لزوما نباید 200 میلیون یورو برای چند سوپرستاره مثل رونالدو، نیمار و بنزما هزینه کرد، تیمهای ما با چند بازیکن خوب خارجی چند میلیون یورویی، باز هم آنها را خفت میکنند. صدای فوتبال را بشنوید، خوب یا بد، زشت یا زیبا، خوشبختانه یا متاسفانه، امروز غرور میلیونها جوان ایرانی به فوتبال گره خورده است. شکست دادن رقبای سعودی با این ستارهها، چنان موجی در جوانان ما ایجاد میکند که با میلیاردها میلیارد پول نمیشود مشابهش را ایجاد کرد؛ فوتبال یک موتور محرک است، بیایید تهدید فعلی را تبدیل به فرصتی تاریخی کنیم.
صدای ما را بشنوید، دست فوتبال را بگیرید، قول میدهم پشیمان نخواهید شد.
ارسال به دوستان
بیانیه تاریخی هواداران تیم فوتبال سلتیک اسکاتلند در حمایت از مردم فلسطین
پس از اینکه مدیریت تیم فوتبال سلتیک حمایت هواداران باشگاه از آرمان فلسطین را رد کرد، هواداران این تیم بیانیهای تاریخی مبنی بر حمایت از این آرمان صادر کردند.
پس از آنکه هواداران تیم فوتبال سلتیک در مسابقه این تیم با «کیلمارنوک» اقدام به اهتزاز پرچم فلسطین کردند و با این اقدام حمایت خود را از مردم فلسطین ابراز داشتند این اقدام آنها با مخالفت سران باشگاه مواجه شد. هواداران فوتبال سلتیک در پاسخ به ممانعت باشگاه مبنی بر حمایت از فلسطین و مردم این کشور بیانیهای تاریخی صادر کردند. در بیانیه هواداران سلتیک آمده است: «پس از بیانیه اخیر هیاتمدیره سلتیک، ما میخواهیم اعتقاد راسخ خود را تکرار کنیم مبنی بر اینکه ما و سایر هواداران فوتبال حق داریم نظرات سیاسی خود را بیان کنیم، همانطور که شهروندان عادی در هر جای دیگر اقدام به چنین کاری میکنند. فوتبال یکی از معدود عرصههای زندگی عمومی است که در آن افراد طبقه کارگر دارای عاملیت سیاسی واقعی هستند و ما اجازه نمیدهیم گروهی در باشگاه نظرات خود را بر ما تحمیل کنند؛ امری که بر خلاف تاریخ و سنت باشگاه است».
باشگاه فوتبال سلتیک از قحطی و ظلم و ستم و در نتیجه حکومت استعماری، مرگ و آوارگی گسترده مردم متولد شد. به دلیل این تاریخ است که هواداران سلتیک به همدلی و همبستگی شناخته میشوند. سلتیک همیشه در کنار مستضعفان و محرومان ایستاده است. این حقیقت هرگز مخدوش نخواهد شد اما اعضای هیاتمدیره باشگاه هنگامی که دیدگاهشان زیر سوال میرود هر چیز را محکوم میکنند و با عدم صداقت اعلام میکنند این یک اقدام سیاسی است.
ریاکاری فعلی هیاتمدیره متأسفانه با بخش بزرگی از طبقات سیاسی و رسانهای همسو است. برای نمونه اوکراین را مثال میزنیم. هنگامی که بحث اوکراین مطرح بود ارسال پیامهای سیاسی در سلتیک پارک مورد استقبال قرار میگرفت و از آن حمایت میشد اما اکنون که صحبت از فلسطین است این صحبتها را محکوم میکنند! سوالی که باید از هر انسان منطقی پرسید این است که چرا؟ چرا زندگی اوکراینیها مقدستر از زندگی فلسطینیها تلقی میشود؟
سلتیک مانند همیشه در حمایت از مردم فلسطین ثابت قدم خواهد ماند. ما در طول تاریخ خود از بسیاری از پروژههای فلسطینی حمایت کردهایم و در طول بیش از یک دهه رابطه نزدیکی با اردوگاههای پناهندگان ایجاد کردهایم که با تشکیل آکادمی سلتیک در بیتلحم مساله حمایت از فلسطین برای ما به اوج رسید. ما همبستگی و دعای صمیمانه خود را برای دوستان خود در سراسر فلسطین در این زمان دردناک اعلام میکنیم، بویژه در زمانی که جامعه بینالمللی بار دیگر بزدلانه به همه چیز پشت کرده است، در حالی که جنایات جنگی علیه جمعیت عمدتا بیدفاع انجام میشود. ما از نگهبانان واقعی باشگاه فوتبال سلتیک میخواهیم در سمت درست تاریخ بایستند.
سال ۲۰۱۶ سرپیچی کردیم و پرچم فلسطین را به اهتزاز درآوردیم و جریمهای برای ما در نظر گرفتید. اکنون بیش از هر زمان دیگری، مردم فلسطین به همبستگی ما نیاز دارند. ۲۵ اکتبر، مقابل اتلتیکومادرید، از همه هواداران سلتیک میخواهیم پرچم فلسطین را در لیگ قهرمانان اروپا به اهتزاز درآورند و به دنیا نشان دهند باشگاه فوتبال سلتیک در کنار مظلومان است نه ظالمان.
ما باید از درسهایی که از آپارتاید آفریقای جنوبی گرفتیم برای از بین بردن آپارتاید اسرائیل استفاده کنیم. اگر در مواقعی که بیعدالتی رخ میدهد بیطرف باشیم طرف ظالم را انتخاب کردهایم. در عین حال، ما از هواداران سلتیک میخواهیم به صندوق اضطراری غزه کمک کنند».
ارسال به دوستان
توفانی که تاریخ را تغییر میدهد
علیرضا حجتی: عملیات خیرهکننده «توفان الاقصی» به اندازهای تاریخی بوده است که این امکان مفهومی را ایجاد کند که بر اساس آن غرب آسیا را به قبل و بعد از خود تقسیم کند.
حوادثی که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم میکنند دارای بعد غافلگیری هستند؛ روندها را دگرگون میکنند و خود به نقطه مبدا حوادث آتی تبدیل میشوند. ویژگی دیگر این اتفاقات تاریخی این است که تمام پیشفرضهای تثبیتشده را برهم میزنند و مسیر تحولات را تغییر میدهند.
تمام جنگهای اسرائیل با اعراب در قرن بیستم چنین مختصاتی داشت و سرنوشت خاورمیانه را برای چند دهه عوض کرد. در جنگ 6 روزه سال 1967 اسرائیل توانست صحرای سینا از مصر، کرانه باختری از اردن، بلندیهای جولان از سوریه، همچنین نوار غزه را که در کنترل مصر بود به اشغال درآورد. نتیجه این اتفاق کوچکتر شدن فلسطین و وارد آمدن یک ضربه کاری بر آرمان آزادی فلسطین و به منزله پایان همه امید و آرزوهای ناسیونالیستی بود که طی یک دهه و پس از انقلابهای عربی بویژه روی کار آمدن «افسران آزاد» به رهبری جمال عبدالناصر در اذهان مردم فلسطین و منطقه نقش بسته بود.
3 سال بعد از شکست در جنگ 6 روزه، رهبر کاریزماتیک مصریها و همه اعراب از دنیا رفت و تحقیر اشغال صحرای سینا با مردم مصر باقی ماند. جنگ یوم کیپور هم اگرچه با غافلگیری بزرگ صهیونیستها آغاز شد ولی در ادامه، بیتدبیری جنگی و اشتباهات مرگبار «محمد انور سادات» رئیسجمهور مصر در جریان این جنگ خیال اسرائیلیها را از تبدیل شکست به پیروزی راحت کرد. ویژگی آن جنگ این بود که مصر را به طور کامل از صحنه نبرد خارج و به نخستین کشور عربی تبدیل کرد که در معاهده کمپ دیوید، موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. حمله سال 1982 اسرائیل به جنوب لبنان هم با هدف اخراج مبارزان فلسطینی جنبش فتح از این کشور، با انتقال آنها به تونس و دور شدن از جغرافیای قدس، نفس مبارزاتی فلسطین و رهبر ساف، یاسر عرفات را برید؛ اتفاقی که در نهایت به روند مذاکرات صلح مادرید و سپس صلح اسلو انجامید؛ پیمان فاجعهباری که حکم به تایید اشغال80 درصد فلسطین توسط عرفات میداد. 20 درصد باقیمانده فلسطین هم به چند «کانتون» تبدیل میشد و خبری از بازگشت آوارگان فلسطینی هم نبود. پیمان اسلو به قدری فاجعهبار بود که عرفات، این ««مبارز خسته» را هم آشفته کند.
عملیات توفان الاقصی مانند جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی با حزبالله لبنان، مواردی هستند که این پیچ تاریخی را تغییر داده و جهت تاریخ را علیه اسرائیل رقم زدند. به همین خاطر است که رژیم اشغالگر هرگز مشابهتی با قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نخواهد داشت. این برای نخستین بار است که اسرائیل باید در سرزمینهای اشغالی بازدارندگی ایجاد کند. موازنه در فلسطین اشغالی شاید برای همیشه تغییر کرده است.
اسرائیل برای نخستین بار در تاریخ نامشروع خود نه در قلمرو بیرونی سرزمینهای اشغالی فلسطین که در داخل عمق خاک اشغالی میجنگد. این اتفاق نه در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷، نه در جنگ ۱۹۷۳ یوم کیپور با مصر و سوریه و نه در سال ۱۹۸۲ در جریان پیشروی ارتش صهیونیستی در خاک لبنان، هرگز رخ نداده بود.
۵ دهه بعد از 6 اکتبر 1973 و غافلگیری بزرگ اسرائیل در جنگ «یوم کیپور» تاریخ دوباره برای رژیم صهیونیستی این بار در 7 اکتبر تکرار شد تا این ماه برای اسرائیل نه یادآور «عید آمرزش»، بلکه نشانه یک کابوس ابدی و کیفری دائمی باشد. سردمداران اسرائیلی هنوز در شوک این رسوایی امنیتی - نظامی به سر میبرند و شاید دیگر هرگز نتوانند بیآبرویی و اعتبار ازدسترفته خود را در عملیات «توفان الاقصی» جبران یا حتی اندکی از آن را ترمیم کنند، حتی اگر دیوانهوار به نوار غزه حمله و این باریکه را با خاک یکسان کنند یا همانطور که بنیامین نتانیاهو وعده داده غزه را نابود کنند!
یک هفته پس از عملیات مقاومت فلسطین در عمق سرزمینهای اشغالی، جهان همچنان مبهوت این اتفاق است؛ موضوعی که جامعه جهانی پیش از توفان الاقصی مشاهده کرد چه بود؟ جهانیان به تماشای نخستوزیر رژیم صهیونیست در مجمع عمومی سازمان ملل مشغول بودند که مشغول نقاشی نقشه جدید خاورمیانه بود. در این خاورمیانه تمام فلسطین از جمله کرانه باختری به اسرائیل ضمیمه شده بود اما کمتر از ۲۰ روز بعد، اسرائیل خود تماشاگر یکی از بزرگترین شکستهای تاریخی خود بود. برای صهیونیستها این یک لحظه سوررئال و حتی فراتر از غافلگیری است.
درست لحظاتی که بنیامین نتانیاهو در سازمان ملل مشغول ترسیم غرب آسیای جدید روی کاغذ بود که به گمان او پس از عادیسازی رابطه با عربستان سعودی ایجاد میشد، رزمندگان مقاومت مشغول طراحی پیشروی در سرزمینهای اشغالی به اندازه 3 برابر مساحت نوار غزه بودند. در همین لحظه است که خاورمیانه جدید و واقعی روی زمین متولد میشود نه با ماژیک رنگی نتانیاهو روی یک مقوا!
غرب آسیا امروز صحنه نبرد دستورکارهاست. برای ناظران سیاست بینالملل دیگر جای شک و شبههای باقی نمانده است که کدام دستورکار در منطقه تفوق دارد و کدام نظم است که روندهای سیاست خارجی و امنیتی - سیاسی را در منطقه سامان میدهد. قدرتهای جهانی هم رفته رفته به این امر پی بردهاند؛ روسیه و چین زودتر و آمریکا کمی دیرتر متوجه شدند بدون محور مقاومت هیچ برنامه و دستورکاری در منطقه پیش نخواهد رفت و عملیاتی نخواهد شد. بیش از ۳۰ سال است که رژیم صهیونیستی آرزوهای خود در تحقق «خاورمیانه جدید» مطلوب نظرش را نقش میزند. چه آن روزی در دهه ۹۰ میلادی که شیمون پرز کتاب خود با نام «خاورمیانه جدید» را نوشت، پس از آنکه موفق شده بود در «اسلو» یاسر عرفات را به میز مذاکره و صلح با اسرائیل بکشاند تا رهبر ساف حکم تایید بر اشغال اراضی فلسطین توسط صهیونیستها بزند تا صرفا بتواند چند سال آخر عمر غزه را ببیند و از دنیا برود، چه آن روزی که صهیونیستها پس از اشغال افغانستان و عراق توسط ایالات متحده و پهن شدن بیش از ۲۰۰ هزار نظامی آمریکا در منطقه، جنگ ۳۳ روزه با حزبالله لبنان را با اسم رمز «خاورمیانه بزرگ» آغاز کردند، صهیونیستها همین رویا را در سر میپروراندند. با ناکامی در ۲ پروژه قبلی، صهیونیستها با دست و پا کردن توافقات «آبراهام» همچنان در همین سودا به سر میبردند. روزهایی که اسرائیل ترتیبات آبراهام را در نشست نقب با حضور وزرای خارجه ۴ کشور عربی جشن میگرفت، تصور هم نمیکرد همه این دستاوردها به زودی با تحولات پسینی در منطقه که اوج آن پیشقدمی ریاض به ازسرگیری روابط عربستان سعودی با ایران بود، کاملا رنگ ببازد. نخستوزیر اسرائیل گفته است که خاورمیانه را تغییر خواهیم داد. نتانیاهو دروغ نمیگوید؛ او احتمالا با یک ماژیک و یک مقوا مشغول نقاشی یک خاورمیانه جدید است.
ارسال به دوستان
افکار عمومی ما و باور دشمنی با اسرائیل
رها عبداللهی: این روزها که خبر توفان الاقصی همه جا را پر کرده، واکنشهای ضدونقیضی نسبت به آن در میان افکار عمومی قابل مشاهده است. اکثریت ایرانیان طرفدار فلسطین و معتقد به مظلومیتش هستند و نسبت به جنایات اسرائیل منزجر و متنفرند اما در کوچه و بازار، دانشگاه و مدرسه، روزنامهها و فضای مجازی گاهی صداهایی شنیده میشود که نشاندهنده خلأ تحلیل درست نسبت به وقایع این روزهاست. این خلأ حتی بین برخی روشنفکران، سیاسیون و روزنامهنگاران هم هست. کسانی که - بدون توجه به عدم دخالت جمهوری اسلامی در عملیات حماس - این اتفاقات را برای ما خطرناک و در معرض جنگ قرار دادن مردم ایران توصیف میکنند؛ کسانی که مدام از خطر نتایج منفی اقتصادی این عملیات برای ایران میگویند و مفروض احتمالی خود را پای حمایت ایران از حماس و خوشحالی انقلابیها مینویسند؛ کسانی که اقدامات نیروهای حماس نسبت به صهیونیستها را خشونت میدانند و تصور میکنند حتی اگر اسرائیل این همه جنایت را علیه مردم فلسطین مرتکب شده، اینها نباید انتقام میگرفتند؛ کسانی که عملیات توفان الاقصی را جنون مینامند چون باعث واکنش شدیدتر اسرائیلیها و بهانه کشتار بیشتر فلسطینیها شده (انگار نه انگار کشتار روزانه فلسطینیها، تخریب خانههایشان، اسارت هزاران فلسطینی در زندانهای اسرائیل بعضا بدون محاکمه، سالها محاصره شدید غزه و تحقیر و توهین همیشگی فلسطینیها توسط نژادپرستهای صهیونیست 75 سال است هر روز تکرار میشود)؛ کسانی که ذهنشان با ابرقدرتی آمریکا و اسرائیل قالبگیری شده و قادر به درک اراده قوی جوانان فلسطینی در توفان الاقصی نیستند و سادهلوحانه آن را در چارچوب نقشههای اسرائیل و شخص نتانیاهو برای نجات حزبش از فروپاشی سیاسی تحلیل میکنند. باید گفت آن خانم بلاگری که شادی مردم نقاط مختلف دنیا از توفان الاقصی را سرزنش میکرد و میگفت خوشحالی از جنگ دیوانگی است، سطح تحلیلش بالاتر از آن مثلا تحلیلگر غربگراست که این عملیات را در پازل نقشههای نتانیاهو میبیند!
ضعف تحلیل وقایع فلسطین عوامل زیادی دارد. یکی از دلایلش این است که منطق حمایت ما از فلسطین کمتر گفته شده و مردم بیشتر شعر و شعار شنیدهاند. در مدارس گفتمان آرمان قدس شریف تدریس و تحلیل نمیشود. جز چند فیلم سینمایی خاص، سینمای ما نسبتی با گفتمان ضدصهیونیسم جمهوری اسلامی ندارد. اخبار جنایات اسرائیل هم بر اثر تکرار لوث شده و توجهات را کمتر برمیانگیزد. اینها را بگذارید کنار شایعاتی که از ابتدای انقلاب از بیبیسی تا تاکسی و از کرسی تدریس دانشگاه تا بساط سبزی پاک کردن تکرار شده و برای خیلیها باور ساخته که پول مردم ایران خرج فلسطینیها میشود. بگذارید کنار تبلیغات وسیع لابیهای رسانهای یهود برای مهندسی ذهن ایرانیان و بگذارید کنار سرمایههای داخلی اسرائیل در ایران که سالهاست با رسانهها و تریبونهای سیاسیشان پیگیر تحقق اهداف صهیونیسم در ایران هستند.
این واقعیت است که بسیاری از مردم رابطه دشمنی با اسرائیل و منافع ملی را نمیدانند؛ حتی خیلیها که دلشان با مظلومان فلسطینی است و قلبشان برای آزادی قدس شریف میتپد، از نسبت این مبارزه با منافع ملی ما بیخبرند.
این بیخبریها موجب شده گاهی وجهه حمایت مردمی از فلسطین در کشور ما کمرنگ شود و حتی مثل این روزها عدهای به جای حمایت از عملیات غرورآفرین مجاهدان، آن را سرزنش و تخطئه کنند.
* مبارزه با اسرائیل برای مردم ایران چه سودی دارد؟
این سوال مهمی است که جدا از بشردوستی و عدالتخواهی ایرانیان، ضدیت همیشگی همه آزادگان جهان با ظلم و کشتار و حمایت از مظلوم و هویتی بودن دفاع از مظلومان دیگر کشورها بویژه امت اسلامی برای جمهوری اسلامی، باید در ذهن همه مردم ما پاسخ قانعکننده داشته باشد. آنان نیاز دارند بدانند اگر جمهوری اسلامی تا به حال برای حمایت از فلسطین و دشمنی با اسرائیل هزینه داده یا در آینده بناست هزینه دهد، این هزینه چه نسبتی با منافعش دارد.
اسرائیل از روز اول موجودیتش برای ایران تهدید محسوب میشد. این تهدید به علت ماهیت ژئوپلیتیک و سرزمینی ما حتی پیش از پیروزی انقلاب نیز وجود داشته و اختصاصی به جمهوری اسلامی ندارد اما بعد از پیروزی انقلاب بویژه بعد از تبدیل شدن ایران به قدرت منطقهای این تهدیدها به روز شد.
نسبت اسرائیل با تهدید منافع ملی ایران را در 3 بعد امنیتی، سرزمینی و اقتصادی میتوان بیان کرد. اسرائیل شاهاک، نویسنده یهودی منتقد رژیم صهیونیستی که در کتابهای خود مقاصد و نیتهای واقعی اسرائیل را آشکار ساخته، درباره اصول و ابزار سیاست خارجی اسرائیل نوشته: «2 هدف اصلی سیاستهای منطقهای اسرائیل عبارتند از: کسب هژمونی در خاورمیانه و حمایت از ثبات رژیمهای منطقه به استثنای جمهوری اسلامی ایران و عراق. اسرائیل به دنبال سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی ایران است و مهمترین علت دشمنیاش با ایران، میل و آرزویش برای هژمونی بر خاورمیانه است. جمهوری اسلامی ایران به سبب بیش از 2 دهه مقاومت در مقابل آمریکا، همچنین احتمال کسب سلاحهای هستهای یک قدرت منطقهای است و دولت اسرائیل که خواهان هژمونی منطقهای است، نمیتواند دولتهای قوی منطقه را تحمل کند».
- اسرائیل بارها تلاش کرده است نظر موافق آمریکا را برای حمله به ایران جلب کند و خود به تنهایی بارها و به اشکال مختلف تلاش کرده است به کشورمان ضربه وارد کند. البته این دسیسهچینی منحصر به کشور ایران نبوده و رژیم صهیونیستی در سرتاسر خاورمیانه برای تضعیف کشورهای این منطقه از هر عملی که موجب تضعیف حکومت مرکزی و نیروهای نظامی آن کشور شود، فروگذار نکرده است.
- اسرائیل از لحاظ تسلیحات متعارف و غیرمتعارف قدرتمندترین دولت خاورمیانه است و به خاطر این مزیت، همواره با حملات پیشدستانه به کشورهایی که در موردشان احساس خطر میکند، سعی دارد برتری نظامی خود را حفظ کند. این نکته را باید مدنظر داشت که رژیم صهیونیستی دارنده سلاح اتمی بوده و به معاهده ان.پی.تی نیز نپیوسته است. این رژیم جعلی که از روز ایجاد، در حال جنگ، تجاوز، خونریزی و تعدی به حقوق دیگر ملل است و در این مسیر از هر سلاحی بهره میجوید، بالقوه برای هر کشوری در منطقه خطرناک است.
با توجه به اینکه بارها صهیونیستها ایران را به حمله اتمی پیشدستانه تهدید کردهاند، باید این نکته را مدنظر داشت که اسرائیل یک تهدید امنیتی برای ژئوپلیتیک تمام کشورهای خاورمیانه و در رأس آنها ایران است.
- اسرائیل در اجرای دکترین «محورهای پیرامون» تلاش کرد با کشورهای پیرامون ایران روابط خود را توسعه داده و با نفوذ در آنها امنیت ملی ایران را مورد تهدید قرار دهد. در این راستا، اسرائیل کوشید در جناح غرب ایران، با نفوذ در ترکیه و عراق و در جناح شمال ایران با نفوذ در جمهوری باکو و آسیای مرکزی و در جناح جنوب ایران با نفوذ در کشورهای خلیج فارس بویژه قطر، ایران را به صورت گازانبری به محاصره خود درآورد. با توجه به سقوط طالبان در افغانستان و رژیم صدام در عراق و حضور نظامی آمریکا در این دو کشور، نفوذ اسرائیل در مرزهای شرق و غرب تشدید شد.
- اسرائیل درصدد تضعیف قدرت اقتصادی ایران است و از تشویق تحریمهای اقتصادی ایران از سویی دنبال ایجاد تشتت داخلی و بیثباتی سیاسی و از بین بردن حمایت مردمی و مشروعیت مردمی ایران است و از سوی دیگر هدف تضعیف نظامی که از نتایج ضعف اقتصادی هر کشوری است را دنبال میکند.
- لابی آیپک (کمیته روابط عمومی آمریکا - اسرائیل) در واشنگتن نقش مهمی در فضاسازی علیه جمهوری اسلامی ایران و بزرگنمایی خطر ایران نسبت به اسرائیل، منطقه و جهان داشته که ماحصل نهایی آن «تحریمهای فشار حداکثری» علیه ایران شد.
- عوامل رژیم صهیونیستی در برهم زدن روابط و برنامههای مشترک جمهوری اسلامی با دیگر کشورها تلاش بسیاری میکنند. برای مثال چند سال پیش موساد با اتهام زنی بیاساس در برنامههای مشترک ایران و دانمارک کارشکنی کرد.
- رژیم صهیونیستی در چند سال اخیر تلاش کرده با همپیمانی با دشمنان منطقهای ایران از جمله عربستان، امارات و بحرین به تشدید فشار علیه ایران بپردازد، همچنین دیگر بر کسی پوشیده نیست پشت بسیاری از حرکتهای تروریستی و آشوبهای داخلی دست سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نهفته است و این رژیم جعلی تلاش کرده از هر فرصتی علیه منافع کشورمان بهره ببرد.
- تهدید سرزمینی دیگر کشورها بویژه کشورهای خاورمیانه در سیاست «نیل تا فرات» رژیم صهیونیستی نهفته است که براساس آن دستاندازی به سرزمینهای هدف این سیاست را در دستور کار خود دارد و اگر با آن مقابله نشود، حاکمیت تکتک کشورها را به خطر میاندازد. همین موضوع اسرائیل را به عامل ناامنی خاورمیانه تبدیل کرده است.
اگر مهمترین وظیفه دولت دفاع از مرزها و منافع ملی کشور باشد، بر اساس دلایل فوق میتوان گفت جمهوری اسلامی ایران بر مبنای ضرورت منافع ملی خود، با رژیم غاصب صهیونیستی مخالفت و از مردم فلسطین حمایت میکند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|